كه هست از كوچكترين جزئی كه در اين نقطه مشاهده می‏كنيم بقيه اجزاء را
اندازه می‏گيريم و از نسب و فواصل اجزاء ، بزرگتری و كوچكتری نسبی به‏
دست می‏آيد ، و البته در اين مرحله اختلاف كيفيات ديگر از قبيل سايه‏ها و
مانند آنها نيز مؤثر است . تا اينجا تنها اختلافات نسبی مؤثر می‏باشد ، و
چون با رؤيتهای ديگر حجم باصره خود را تقريبا با بدن خود و بدن خود را با
جسمهای خارج از خود اندازه گرفته‏ايم ، از اين روی می‏دانيم كه تقريبا
نسبت حاضره را تا چه اندازه بايد بزرگ نمود تا به حقيقت نزديك شده و
انطباق پذيرد و در نتيجه هنگام رؤيت خارج ، به انضمام اين افكار ، جهان‏
پهناوری را تحت ابصار می‏آوريم و می‏پنداريم كه شخص ، اين ابصار با اين‏
بزرگی را درك می‏كند .

پاورقی :
> پذيرفته‏اند . پيروان هر يك از اين دو نظريه برله و عليه يكديگر
دلائلی ذكر كرده‏اند كه در كتب فلسفه مسطور است و از جمله اشكالاتی كه‏
صاحبان نظريه خروج شعاع بر صاحبان نظريه انطباع كرده‏اند اشكال عدم انطباق‏
بزرگ بر كوچك است كه در متن اشاره شده و جوابی هم كه صاحبان نظريه‏
انطباع داده‏اند همان است كه در متن در ضمن اشكال بيان شده است و امروز
هم مورد پسند دانشمندان علوم طبيعی است .
شيخ شهاب‏الدين معروف به " شيخ اشراق " عقيده سومی دارد كه چندان‏
قابل اهميت نيست و از ذكر آن خودداری می‏كنيم .
صدرالمتألهين فيلسوف شهير اسلامی عقيده جداگانه‏ای درباب حقيقت ابصار
دارد . اين دانشمند اظهار داشت هيچيك از دو نظريه فوق بر فرض صحت و
تماميت ، حقيقت ابصار را نمی‏تواند توجيه كند زيرا هر دو نظريه مربوط به‏
عمل طبيعی ( فيزيكی ) چشم است و ابصار ماوراء عمل طبيعی است . اين‏
دانشمند با اثبات نظريه معروف خود درباب اتحاد عاقل و معقول و اتحاد
حاس و محسوس ، ثابت كرد كه " ديدن " يك نوع فعاليت ابداعی نفس‏
است كه عمل طبيعی ( فيزيكی ) مقدمه آن است و پس از انجام يافتن عمل‏
طبيعی ، نفس با قدرت فعاله خود صورت مماثل شی محسوس را در صقع خود
ابداع و انشاء می‏نمايد .
صدرالمتألهين در جلد چهارم اسفار در مقام رد عقيده اصحاب انطباع‏
می‏گويد : " و هذا بعد تمامه انما يدل علی انطباع الشبح فيه لا كون الابصار
به " يعنی ادله نظريه انطباع بر فرض صحت و تماميت ، دلالت می‏كند كه‏
شبح و تصويری در چشم واقع می‏شود اما دلالت نمی‏كند كه " ديدن " به او
محقق می‏شود . >