ما بگذاريد نظر به اينكه اساسا خارج مطلق در ظرف علم موجود نيست ضرر به‏
جايی نمی‏رساند و ما پيوسته به خارج ، علم نسبی داريم .

ما در پاسخ می‏گوييم :

اولا در اين پاسخ به وجود فكر تصوری و تصديقی مطلق اعتراف نموديد زيرا
وجود چنين فكری را در مغز ما قبول كرده و پس از آن صحتش را نفی نموديد
( صحت مطلق را نفی مطلق نموديد وگرنه صحت مطلق با نفی نسبی تقابل و
تنافی ندارد ) .

پاورقی :
> واقعيتهای خارجی هستند ( به حسب مشرب فلسفی نه به حسب فطرت ) خود
را در اين مسأله از قيد هر زحمتی راحت نموده‏اند و سخنی با آنان نيست .
اما پيروان ماترياليسم ديالكتيك كه خود را نقطه مقابل ايده آليسم‏
معرفی می‏كنند ، در اين مسأله نظريه‏ای را انتخاب نموده‏اند كه صد در صد
مدعای ايده آليستها را تأييد می‏نمايد .
می‏گويند : فكر ( ادراك ) جزئی از طبيعت و مولود ساير اجزاء طبيعت‏
است . همان طوری كه ساير اجزاء طبيعت در اثر فعل و انفعالات طبيعی به‏
وجود می‏آيند مفاهيم و تصورات هم پديده‏هايی است مادی كه در اثر فعل و
انفعال خارج و مغز پيدا می‏شوند و رابطه‏ای بين اين مفاهيم و خارج جز رابطه‏
توليدی وجود ندارد .
اينجا اين پرسش پيش می‏آيد كه اگر هيچ رابطه‏ای بين علم و معلوم جز
رابطه زايش و توليد وجود ندارد پس اولا معنای واقع‏نمايی علم يعنی چه ؟ و
ثانيا هر مفهومی كه در ذهن پيدا شود ( توجه داشته باشيد كه تمام اطلاعات‏
ما نسبت به خارج از طريق همين مفاهيم است ) مانند انسان ، حيوان ،
نبات ، جماد و غيره ، نمی‏توان گفت مصداق خارجی دارد بلكه همين اندازه‏
می‏توان گفت منشأ خارجی دارد و با توجه به اينكه تمام اطلاعات ما نسبت‏
به خارج به وسيله همين مفاهيم است بايد بگوئيم هيچيك از مفاهيمی كه در
ذهن ماست واقعيت خارجی ندارد و اين بعينه سخن ايده آليستهاست .
و ثالثا اگر علم بالذات واقع‏نما نيست ما از كجا فهميديم كه واقعيت‏
خارجی هست و اين واقعيت خارجی مولد و منشأ پيدايش اين مفاهيم و تصاوير
است .
چنانچه خواننده محترم دقت كرده باشد می‏داند ماترياليسم ديالكتيك‏
درباب >