قائل بوده‏اند و حوادث طبيعت را با علل طبيعی توجيه می‏كرده‏اند مادی‏
بدانيم بايد تمام الهيون از قبيل سقراط و افلاطون و ارسطو و فارابی و ابن‏
سينا و صدرالمتألهين و دكارت ، بلكه تمام پيغمبران و پيشوايان مذاهب را
مادی بدانيم .
و بعلاوه در كتب فلسفه ، آرائی از قدمای يونان در موضوعات ماوراء
الطبيعه نقل می‏شود كه كشف می‏كند آنان رسما الهی بوده‏اند ، مثل عقيده‏
ثاليس و عقيده انكسيمانوس درباب علم باری .
و عجب اين است كه خود بخنر چيزهايی نقل می‏كند كه برخلاف مدعای خودش‏
است ، مثلا درباره هرقليطوس می‏گويد :
" نفس انسان به عقيده هرقليطوس شعله آتشی است كه از ازليت الهی‏
برخاسته است " .
انباذقلس را با آنكه پدر اول " داروينيسم " می‏خواند و اعتراف می‏كند
كه نظريه " تطور و تنازع بقا " را اولين بار او به خوبی بيان كرده ،
درباره‏اش می‏گويد :
" وی معتقد به مفارقت نفس نيز هست و اين جهت را منتسب می‏كند به‏
يك غايت معنوی كه نفس رجوع می‏كند در آن غايت به سوی حالت اولی از
راحت و شوق و حب " .
فقط چيزی كه ممكن است گفته شود اين است كه دانشمندان قبل از سقراط
غالبا در تحت تأثير محيط ، يك نوع معتقدات شرك‏آميزی در مورد آلهه و
ارباب انواع داشته‏اند .
بخنر از هرقليطوس نقل می‏كند كه :
" اصل عالم آتش است كه گاهی در حال اشتعال است و گاهی فرو می‏نشيند
و اين يك بازی است كه " ژوپيتر " ( 1 ) ( يكی از خدايان ) همواره با
خود می‏كند . "
البته ترديدی نيست كه كلمات اين دانشمندان خالی از رمز نيست و
نمی‏توان به مقصود حقيقی حمل نمود .

پاورقی :
1 . Jupiter