فرض میكند و به بحث از آثار و حالات آن میپردازد ، و واضح است كه ثبوت يك حالت و داشتن يك اثر برای چيزی وقتی ممكن است كه خود آن چيز موجود باشد ، پس اگر بخواهيم مطمئن شويم چنين حالت و آثاری برای آن شی هست بايد قبلا از وجود خود آن شی مطمئن شويم و اين اطمينان را فقط " فلسفه " میتواند به ما بدهد . . 2 مقصود بيان فرق فلسفه و علوم ديگر است . اين مطلب شايسته دقت است ، مخصوصا از آن جهت كه لفظ " فلسفه " اخيرا در موارد زيادی به كار برده شده و نتيجتا دارای معنای ابهامآميزی شده است به طوری كه هر كسی از لفظ " فلسفه " پيش خود معنايی میفهمد تا جايی كه بعضی گمان میكنند فلسفه يعنی اظهار نظرهای آميخته با بهت و تحير درباره جهان ، و برخی كار را به جايی كشانيدهاند كه خيال میكنند فلسفه يعنی پراكندهگويی و احيانا تناقضگويی ، و برخی بين مسائل فلسفی و مسائلی كه در >