دست نيست ناچار همين قدر كه يك فرضيه با تجربياتی كه در دسترس بشر
هست منطبق شد دانشمندان اين امر احتمالی را يك حقيقت علمی فرض و تلقی
میكنند و به عنوان يك قانون علمی میشناسند و در كتب علمی و درسی به
صورت قانون علمی ذكر میكنند ولی هر وقت يك فرضيه ديگری كه در اجزاء
فرضيه اول اصلاحاتی به عمل آورده بود يا اساسا مباين با او بود پديد آمد و
در هر صورت با تجربيات بيشتر و دقيقتری منطبق شد فرضيه اول از صحنه علم
خارج شده و فرضيه دوم جای آن را میگيرد و به همين ترتيب . . .
دانشمند طبيعی برای توجيه حوادث طبيعی ، با نيروی حدس در ذهن خود
فرضيهای میسازد ، سپس صحت آن را با تجربه و نتيجه عملی گرفتن آزمايش
میكند ، اگر با تجربههای موجود منطبق شد و عملا توانست پديدههای طبيعت
را توجيه كند آن را به صورت يك قانون علمی در میآورد و تا وقتی كه
فرضيهای جامعتر و كاملتر كه با تجربههای بيشتر و دقيقتر منطبق شود و بهتر
بتواند پديدهها و حوادث طبيعت را توجيه كند نيامده است به قوت خود
باقی است و با آمدن فرضيه كاملتر جای خود را به او میدهد و به همين
ترتيب هر ناقصی جای خود را به كاملتر از خود میدهد و علوم طبيعی راه
تكامل خود را به اين ترتيب میپيمايد .
عليهذا علوم تجربی علاوه بر اينكه مانند فلسفه و همه علوم دارای يك
تكامل عرضی - كه آن را در بالا " توسعه تدريجی " ناميديم - میباشند
دارای يك تكامل طولی نيز هستند به ترتيبی كه شرح داده شد .
ولی خواننده محترم ، خوب توجه دارد كه اين نوع تكامل نيز ربطی به
مسأله تكامل حقيقت به اصطلاح فلسفی آن ندارد ، يعنی اينطور نيست كه يك
حقيقت مسلم به تدريج صحيحتر و صادقتر شده باشد و به اصطلاح ماترياليستها
درجه حقيقی بودنش بالاتر رفته باشد ، بلكه فرضيه و تجربيات جديد ثابت
كرد كه فرضيه اول را نمیتوان به عنوان " حقيقت " تلقی كرد ، تمام آن
را يا بعضی از قسمتهای آن را بايد كنار گذاشت و البته به تدريج به حسب
توالی زمان فرضيهها جامعتر و دقيقتر میشود و وجود فرضيه پيشين برای
پيدايش فرضيه بعد از خودش دخيل است يعنی هر چند دانشمند طبيعی با
نيروی حدس خود فرضيه میسازد اما ترديدی نيست كه سوابق ذهنی وی در تحقق
اين حدس دخيل است و علی ای حال اين مطلب ربطی به " تكامل حقيقت "
به اصطلاح فلسفی ندارد .
|