چنانكه مشروحا گفته شد حقيقت نسبی به اين معنی كه به معنای حقيقت‏
احتمال است ، در برخی از علوم قابل قبول است .
ج . نظريه نسبی كه در بالا بيان شد مربوط به نسبيت حقايق ذهنی بود و
اين مسأله است كه در فلسفه طرح می‏شود . برخی از دانشمندان فيزيك و
رياضی ، واقعيتها و پديده‏های فيزيكی را نسبی می‏دانند و البته اين نسبيت‏
فيزيكی ربطی به نسبيت فلسفی كه در بالا بيان شد ندارد .
حالا خوب است به بيان مختصری از سير عقايد و آراء از دوره يونان‏
باستان تا عصر حاضر در اين مسأله بپردازيم و البته نظری به عقايد فلاسفه‏
هند و چين كه مقارن با دوره يونانيان قديم افكاری شبيه به افكار آنها
داشته‏اند نداريم .

پيدايش سوفيسم در يونان

در حدود قرن پنجم قبل از ميلاد در يونان قديم كه در آن وقت دارای تمدنی‏
عالی بود و فلاسفه و دانشمندان بزرگی در آن سرزمين ظهور كرده بودند و
مكاتب فلسفی گوناگونی را به وجود آورده بودند ، به واسطه حوادث چندی -
كه از آن جمله است بروز عقايد و آراء گوناگون و متضاد در مسائل فلسفی و
پيدايش نظريه‏های مختلف درباره توجيه جهان - عده‏ای از دانشمندان يكباره‏
حيرت زده شدند و تمام ادراكات و آراء عقايد بشری حتی بديهيات اوليه را
باطل و خيال محض دانستند و هيچ ارزشی برای هيچ فكر و هيچ ادراكی قائل‏
نشده جهان معلومات را هيچ در هيچ دانستند و به اين ترتيب مكتب سفسطه (
سوفيسم ) پديد آمد .
ولی در مقابل اين عده ، سقراطيون و بالاخص ارسطو قيام كردند ، راههای‏
مغلطه آنان را باز و ارزش معلومات را تثبيت نمودند و ثابت كردند كه‏
جهان معلومات هيچ در هيچ نيست و انسان نيرويی دارد كه می‏تواند اشياء را
آنطور كه در واقع و نفس الامر هستند دريابد و اگر انسان فكر خود را راست‏
و درست راه ببرد می‏تواند به ادراك واقع و نفس‏الامر نائل شود .