بيانات در ديدار جمعى از نخبگان و برگزیدگان علمى

13/7/1390

بسم ‏اللَّه الرّحمن الرّحيم‏

حقيقتاً از ته دل خدا را شاكرم و با همه‌ى وجود از خداى متعال سپاسگزارى ميكنم، به خاطر شما جوانهاى عزيز. به نظر من هر دلسوزى براى كشور، هر علاقه‌مندى به سرنوشت كشور، بايد از اين كه خدا امثال شماها را به كشور و به ما داده، از خداى متعال تشكر كند. من خيلى سپاسگزار اين نعمت بزرگ هستم. الحمدللَّه ما جوانهاى خوب، مؤمن، بااستعداد، آماده‌ى به كار، زنده و پرطراوت داريم؛ ديگر بيش از اين، يك ملت براى پيشرفت چه ميخواهد؟

مطالبى كه دوستان اينجا گفتند، بسيار خوب بود؛ حقيقتاً فكر شده بود، كار شده بود. البته من اين را عرض بكنم، هر حركتى آسيبهائى دارد؛ به تعبير معروف، هر ديكته‌اى بالاخره غلطهائى دارد. راه غلط نكردن، ديكته ننوشتن است. ملت ما امروز دارد يك ديكته‌ى سنگينى را مينويسد؛ مسئولين، دولت، ملت، راه دشوارى را دارند طى ميكنند. يك جاهائى سكندرى خوردن، لغزش پيدا كردن، زمين خوردن، طبيعى است. يك جا يك قدرى خسته شدن، عقب ماندن، هيچ نبايستى ما را متوحش كند كه چرا اينجورى شد. نه اينكه من از ذكر اشكالات و ايرادها ناراحت بشوم؛ اصلاً، اين را مطمئن باشيد. يكى از دوستان به عنوان اعتذار ميگفتند نميخواهم انتقاد كنم؛ ميخواهم درددل كنم. انتقاد هم بكنيد، اشكال ندارد. ما كه از انتقاد و بيان عيوب و اشكالات هيچ ابائى نداريم. خود ما هم ميگوئيم، خوب هم حاضريم بشنويم؛ يعنى هيچ اشكالى ندارد. نبادا تصور شود كه گفتن ايرادها ايراد دارد؛ ليكن آنچه كه مهم است، اين است كه وجود ايرادها ما را در صحت راه مردد نكند؛ در درستى كار، ما را متزلزل نكند. بمجردى كه يكى از همراهان فرضاً خسته شد، يا نشست، يا خواست ذره‌اى آب بخورد، يا برايش اشكالى پيش آمد، فراموش نكنيم كه كجا داريم ميرويم. هميشه قله را در مقابل چشم داشته باشيم. حرف من اين است.

مطالبى كه دوستان گفتند، بعضى از اينها البته مربوط به مسائل نخبگان است - كه به بنياد نخبگان مربوط ميشود - بعضى فراتر از مسئله‌ى نخبگان است، كه من اسمها را يادداشت كردم و ان‌شاءاللَّه گفته‌هاى برادران و خواهران هم در مجموعه‌ى دفتر مورد توجه قرار خواهد گرفت و به مسئولين منتقل هم ميشود. خب، بعضى از حضرات مسئولين هم اينجا حضور دارند، كه اين مطالب مورد توجه آنها قرار خواهد گرفت. بنابراين بعضى از اينها فراتر از مسئله‌ى نخبگان است؛ مربوط به مسئله‌ى علم است، مربوط به پيشرفت علم است. در اين زمينه‌ها نكاتى گفته شد كه به نظر من اينها بسيار درست بود. يك چيزهائى هم جنبه‌هاى اجرائى دارد، كه اين باز مربوط ميشود به خانم سلطانخواه، به حيث معاونت علمى رئيس جمهور. البته ايشان درست ميگويند؛ اين كار شبيه رشته‌هاى بين‌رشته‌اى دانشگاه است؛ يك كارِ بين‌رشته‌اى است و به نحوى به همه ارتباط پيدا ميكند. بايد دستگاه‌هاى مختلف هم به ايشان كمك كنند. من شنيده‌ام - نه از گزارشهاى رسمى؛ از گزارشهاى غير رسمى اطلاع دارم و شنيده‌ام - كه كارهاى خيلى خوبى انجام گرفته يا ان‌شاءاللَّه در شرف انجام است، كه اميدواريم خروجى آنها را مشاهده كنيم.

همين جا من عرض بكنم؛ اين سندى كه ايشان ذكر كردند، كار بسيار مهمى است. اين كه گفتند سند ملى نخبگان تدوين شده يا دارد تدوين ميشود يا در مراحل تصويب است، براى من خبر خوشى بود. همه‌ى اين مشكلاتى كه گفته شد، ناشى از فقدان چنين سندى است. ما مسئله‌ى شناسائى نخبه را داريم. پيش از شناسائى نخبه، شناسائى استعداد برتر را داريم كه در طول زمان تبديل به نخبه خواهد شد؛ چون هر صاحب استعداد برتر كه نخبه نيست؛ بتدريج به نخبه تبديل ميشود. پس اول شناسائى استعداد برتر است، بعد مسير اين صاحب استعداد برتر به سمت نخبه شدن، بعد رسيدن به نقطه‌ى ثمردهى - كه در واقع همان نقطه‌ى نخبه شدن است، كه معمولاً در مقطع تحصيلات تكميلىِ كارشناسى ارشد و دكترى يك چنين چيزى پيش مى‌آيد و اين جوان به نخبه تبديل ميشود - بعد از آن، ادامه‌ى كار نخبه.

همه توجه داشته باشند - شايد هم همه‌تان توجه داريد - وقتى كسى حائز عنوان «نخبه» ميشود، تازه كار او شروع ميشود. خطاست اگر خيال كنيم كه حالا كسى نخبه شد، پس خيالش راحت، يك امتيازاتى هم دارد، يك نامى هم دارد؛ نه، وقتى كه نخبه شديم، اين اول راه است. خب، اگر بخواهيم همه‌ى اين مراحل را ببينيم و درست دنبال كنيم و تدوين كنيم، احتياج است به همين سندى كه ايشان اشاره كردند. بنابراين، اين سند مهم است. من تأكيد ميكنم؛ حالا كه تدوين شده، ان‌شاءاللَّه زودتر تكميل بشود يا اصلاح بشود يا تصويب بشود - هر كارى كه بناست بشود - و به مرحله‌ى اجرا دربيايد و عملياتى شود.

به چند مطلبى كه دوستان بيان كردند، اشاره ميكنم. راجع به آن مسئله‌ى اَشرافيت فرهنگى و آقازاده‌هاى فرهنگى كه آن دختر عزيزمان گفتند، من در اين زمينه واقعاً چيزى نشنيده‌ام. با اينكه تصور خودم اين است كه در مسائل گوناگون گزارشهاى متنوعى را ميشنوم، اما اين براى من خيلى حرف تازه‌اى بود. ايشان گفتند مصاديقى هم در اختيار دارند. حتماً به من منعكس بشود، يعنى گزارش بنويسيد. واقعاً اگر چنين چيزى هست، خيلى بد است. من چيز قابل توجهى در اين زمينه نشنيده‌ام. البته ممكن است پسر يا دخترِ فلان مسئول توى دبيرستان يا توى دانشگاه پُز بدهد كه من مثلاً پسر فلانى‌ام، اما اين به صورت يك فرآيند تربيتى دربيايد، تأثيراتى بگذارد بر روى گزينش، بر روى سوادِ بيشتر پيدا كردن و چه و چه، خيلى چيز بدى است. اگر چنين پديده‌اى وجود داشته باشد، بايد جلويش را گرفت. من از خانمى كه اين مطلب را بيان كردند، ميخواهم كه اين موارد را بنويسند و براى من ذكر كنند.

نكته‌ى ديگر اين است كه يكى از دوستان گفتند جوانها كارهاى خوبى دارند ميكنند، در مسائل گوناگون فكر ميكنند، منتها براى اينها مجالى به منظور مطرح شدن و منشأ اثر قرار گرفتن وجود ندارد. فرض بفرمائيد در شوراى عالى انقلاب فرهنگى، يا در همان نشستهاى راهبردى كه اشاره كردند - كه ان‌شاءاللَّه ادامه پيدا ميكند - جوانها هم حضور پيدا كنند. البته اين حرفِ منطقى است، اين حرف درستى است؛ حتماً حضور جوانها در بعضى از بخشها تأثير ميگذارد. اين را من بگويم؛ ببينيد شماها همه‌تان جوانيد و من در حضور شما جوانهاى عزيز - كه خب، همه‌تان بچه‌هاى من هستيد، فرزندان من هستيد - دوستانه و پدرانه به شما عرض ميكنم؛ اينجور نيست كه در همه‌ى بخشهاى گوناگون، حضور جوان مثبت باشد. يكى از خانمها در مورد قضا انتقاد كردند و گفتند وارد كردن قاضى‌هاى جوان، به ناكارآمدى دستگاه قضا منتهى ميشود؛ قاضى‌ها بايست پخته باشند. خيلى خوب، اين خيلى حرف جالبى بود؛ من اين حرف را يادداشت كردم. يك جاهائى همين جور است. البته در يك بخشهائى - كه بخشهاى محدودى هم نيست - حضور جوان تأثيرات بسيار مثبت و سازنده و پيشبرنده‌اى دارد؛ اصلاً فضاى جديد و افق جديدى را در مقابل چشم همه باز ميكند؛ اما همه جا اينجور نيست. به هر حال حتماً بايستى از جوانها استفاده بشود، منتها من اين نكته را بگويم؛ ببينيد عزيزان! فكر شما و كارى كه كرديد و راه نوئى كه پيدا كرديد، پيشنهادى كه به نظرتان رسيده، تأثيرگذارى‌اش فقط اين نيست كه اين فوراً به دستگاه اجرائى منتقل بشود و فوراً يك ترجمه‌ى عملياتى بشود و اجرائى و عملياتى شود؛ نه، اين تنها تأثير نيست. يكى از مهمترين تأثيرات همين فكر كردنها اين است كه شما فضاسازى ميكنيد، گفتمان‌سازى ميكنيد. در نتيجه، در يك فضاى معتقد به يك مبناى فكرى يا عملى، رئيس جمهور هم همان جور فكر ميكند، وزير هم همان جور فكر ميكند، مديركل هم همان جور فكر ميكند، كاركنان هم همه همان جور فكر ميكنند؛ اين خوب است. و شما اين كار را انجام ميدهيد. فكر كنيد، بگوئيد، بنويسيد، در مجامعِ خودتان منعكس كنيد؛ آن كرسى‌هاى آزادانديشى را كه من صد بار - با كم و زيادش - تأكيد كردم، راه بيندازيد و اينها را هى آنجا بگوئيد؛ اين ميشود يك فضا. وقتى يك فضاى گفتمانى به وجود آمد، همه در آن فضا فكر ميكنند، همه در آن فضا جهتگيرى پيدا ميكنند، همه در آن فضا كار ميكنند؛ اين همان چيزى است كه شما ميخواهيد. بنابراين اگر چنانچه اين كارى كه شما مثلاً در فلان نشستتان، در فلان مجموعه‌ى دانشجوئى‌تان كرديد، فكرى كه كرديد، ترجمه‌ى عملياتى نشد، به صورت يك قانون يا به صورت يك دستورالعمل اجرائى درنيامد، شما مأيوس نشويد؛ نگوئيد پس كار ما بى‌فايده بود؛ نخير. و من به شما عرض بكنم؛ در اين پانزده شانزده سال اخير، همين حركت علمى‌اى كه آغاز شده، همين جور آغاز شده؛ همين جور امروز علم شده يك ارزش؛ چند سال قبل اينجورى نبوده. ما همين طور روزبه‌روز هى پيش رفتيم.

يك روزى يك چيزهائى گفته ميشد كه به گوشها سنگين مى‌آمد. من يك روزى مسئله‌ى «توليد علم» را مطرح كردم، بعد ديدم بعضى جاها نشسته‌اند روى كلمه‌ى «توليد علم» دارند خدشه ميكنند - حالا يك مناقشه‌ى لفظى - كه علم قابل توليد نيست! امروز اين به صورت يك گفتمان قطعى در آمده؛ شماها گله‌منديد از اين كه اين كار در مقطع خاص خودش پيش نميرود. اين خيلى پيشرفت است. بنابراين بايستى كار كرد. و كار كنيد، فكر كنيد؛ حتماً تأثير دارد.

از من سؤال شد نظرم در مورد علوم پايه چيست؟ همين طور كه اشاره كردند، من چندين بار راجع به علوم پايه بحث كرده‌ام. من علوم پايه را خيلى مهم ميدانم. من يك وقتى گفتم علوم پايه در مقايسه‌ى با علوم كاربردى‌اى كه ما داريم، مثل يك ذخيره‌ى بانكى است در مقابل پولى كه شما توى جيبتان ميگذاريد. شما براى خودتان يك مقدار ذخائر بانكى داريد كه پشتوانه‌ى كار شما، مايه‌ى اميد شما، منشأ درآمدهاى شما آن است. البته يك مقدار هم پول توى جيبتان ميگذاريد و خرج ميكنيد. نميخواهيم جسارت كنيم؛ واقع قضيه اين است. اين علوم كاربردى‌اى كه امروز وجود دارد، اينها همه‌اش همين پولهائى است كه ما داريم خرج ميكنيم. يك ملت مجبور است مهندسى داشته باشد، شهرسازى داشته باشد، صنايع داشته باشد، پزشكى داشته باشد، سلامت و درمان داشته باشد؛ اينها پولهائى است كه روزانه داريم خرج ميكنيم؛ اما مايه و ريشه‌ى اصلى اين علوم، علوم پايه است.

من امسال ماه رمضان هم راجع به علوم انسانى يك صحبتى با همين دانشجوها و جوانها كردم، قبلاً هم يك صحبتهائى داشتم، ان‌شاءاللَّه بعداً هم ما يك جلسه‌اى مخصوص علوم انسانى با همين اصحاب فكر و فرهنگ و امثال شما جوانهاى خوب خواهيم داشت. علوم انسانى روح دانش است. حقيقتاً همه‌ى دانشها، همه‌ى تحركات برتر در يك جامعه، مثل يك كالبد است كه روح آن، علوم انسانى است. علوم انسانى جهت ميدهد، مشخص ميكند كه ما كدام طرف داريم ميرويم، دانش ما دنبال چيست. وقتى علوم انسانى منحرف شد و بر پايه‌هاى غلط و جهان‌بينى‌هاى غلط استوار شد، نتيجه اين ميشود كه همه‌ى تحركات جامعه به سمت يك گرايش انحرافى پيش ميرود. امروز دانشى كه غرب دارد، شوخى نيست؛ چيز كوچكى نيست. دانش غرب يك پديده‌ى بى‌نظير تاريخى است؛ اما اين دانش در طول سالهاى متمادى در راه استعمار به كار رفته، در راه برده‌دارى و برده‌گيرى به كار رفته، در راه ظلم به كار رفته، در راه بالاكشيدن ثروت ملتها به كار رفته؛ امروز هم كه مى‌بينيد چه كار دارند ميكنند. اين بر اثر همان فكر غلط، نگاه غلط، بينش غلط و جهتگيرى غلط است كه اين علم با اين عظمت - كه خود علم يك چيز شريفى است، يك پديده‌ى عزيز و كريمى است - در اين جهتها به كار مى‌افتد. البته در مورد علوم انسانى نكات خوبى را يكى از دوستان اينجا بيان كردند.

من چند تا نكته را اينجا يادداشت كرده‌ام كه به شما عرض بكنم. يك مسئله اين است كه كشور نياز دارد به دانشمندانى كه عاشق كشور و عاشق مردم و عاشق هويت خود و سرنوشت ملت خودشان باشند. بدون اين احساس دلبستگى، كار پيش نميرود. آن دانشمندى كه دانش برايش ابزارى است براى پول درآوردن و اينها، او نميتواند خيلى به سرنوشت كشورش كمك كند. من به شما عرض بكنم؛ در طول زمان - البته هميشه همين جور بوده، اما امروز بيشتر است - دنيا يك مصاف بوده است، محل درگيرى بوده است، يك عرصه‌ى معارضه و مبارزه‌ى انسانها بوده است به خاطر طبيعت انسانها؛ هر كسى كه احساس قوّت كرد، پنجه مى‌اندازد در آن فرد ضعيف؛ ترحمى وجود ندارد. مگر اينكه مهار و زمام دين و اعتقاد دينى وجود داشته باشد. سرداران صدر اسلام وارد كشورها كه ميشدند، هرچند آن ملتهاى مغلوب نهايت سختگيرى را با آنها كرده بودند، اما وقتى وارد ميشدند، با اخلاق وارد ميشدند و رفتار دينمدارانه ميكردند. حتّى تا زمان جنگهاى صليبى - چند قرن بعد از آغاز اسلام - همين معنا وجود داشته. وقتى مسيحى‌ها كه از اروپا آمده بودند، وارد بيت‌المقدس ميشدند، مسلمانها را قتل‌عام ميكردند - ميدانيد جنگهاى صليبى نزديك دويست سال طول كشيده، هى رفت و برگشت داشته - وقتى مسلمانها غالب ميشدند، بعكس؛ نسبت به آنها محبت ميكردند. در صدر اسلام، در همين منطقه‌ى شامات كه متعلق به امپراتورى روم شرقى بود، يك اقليت يهودى وجود داشتند؛ وقتى مسلمانها آمدند، اينها قسم ميخوردند - عين عبارت آنها در تاريخ ثبت شده - ميگفتند به تورات قسم، شماها بهترين مردمانى هستيد كه تا حالا اينجا بر ما حكومت كرده‌ايد. واقع قضيه هم همين بود. اين به خاطر مهار دين است. دين كه نبود، يك ملت غالب، ملت مغلوب را ميفشرد؛ دينش را، فرهنگش را، اخلاقش را، حيثيتش را، غرورش را نابود ميكند، افتخاراتش را محو ميكند. من نميخواهم از بعضى از دولتهاى غالب اسم بياورم. البته آمريكا و غرب و اينها ظلم و جنايت ميكنند، اما مخصوص آنها نيست؛ بعضى از كشورهاى ديگر هم اينطور هستند؛ يك جاهائى غلبه پيدا كردند، آنقدر وحشيگرى كردند كه بعد از گذشت سالهاى متمادى، از خواندن آن وقايع و از شدت قساوتى كه اينها به خرج دادند، مو بر تن انسان راست مى‌ايستد.

خب، يك ملت حالا ميخواهد قدرت خودش را حفظ كند؛ مانع بشود از اين كه به او هجوم بياورند؛ چه هجوم ظاهرى و مادى و نظامى و امنيتى، چه هجوم نرم‌افزارى، هجوم اخلاقى، هجوم فرهنگى، تحقير فرهنگى - كه در دهه‌هاى اخير در دنيا باب شده - بايد چه كار كند؟ بايد هم سياستمدارش، هم دانشمندش از خود فداكارى نشان بدهند. مقصودم اين نيست كه حالا شما كه نخبه هستيد، جوانيد، برويد خودتان را فدا كنيد، هيچ چشمداشت مادى نداشته باشيد؛ نه، ما اين پرتوقعى‌ها را هم نداريم. اما بدون دلبستگى‌هاى معنوى، يك مجموعه‌ى نخبه - چه نخبه‌ى سياسى، چه نخبه‌ى علمى - نميتوانند كشورشان را حفظ كنند؛ نميتوانند به او قدرت بدهند.

در بين سياستمدارها هم همين جور است. اگر سياستمدار به فكر خودش بود، به فكر راحتى خودش بود، به فكر جيب خودش بود، به فكر شهوترانى خودش بود، نخواست بپردازد به آن همّ و غم اساسى و اصلى كه به طور طبيعى آسايش خودش را تحت تأثير قرار ميدهد، اين كشور شكست خواهد خورد؛ نشانه‌اش شكست سلسله‌هاى پادشاهىِ متمادىِ پشت سر هم است. صفويه يك دولت مقتدر بود؛ با اقتدار سر كار آمد، با ايمان سر كار آمد؛ بعد به خاطر همين ضعفها، به خاطر غلبه‌ى همين خصوصيات، كارش به آنجا رسيد كه ميدانيد. قاجاريه بدتر از آنها، پهلوى از همه‌شان بدتر.

در زمينه‌ى علم هم همين جور است. اگر دانشمندِ علاقه‌مند به سرنوشت كشور، آماده‌ى فداكارى در اين راه - فداكارى به حسب خودش - در يك كشورى وجود داشت، آن كشور رشد ميكند. چيزى كه ميتواند اين نيرو را به وجود بياورد، اين پيشرفت را به وجود بياورد، بهتر از همه چيز، ايمان است. اگر اين ايمان بود، كشور پيشرفت ميكند. پيشرفتهاى علمى‌اى كه امروز در كشورمان وجود دارد - كه البته حتماً به آنها قانع نيستيم - ارزش و قيمت ذاتى‌اش از پيشرفتهاى متعارف علمى در دنيا بمراتب بيشتر است. چرا؟ چون ما از تبادل علمى، از استفاده‌ى علمى، از كمك علمى ديگران محروم بوديم. ما زير فشار بوديم، درها به روى ما بسته بود؛ در عين حال شخصيتهاى برجسته‌اى پيدا شدند، «شهيد شهريارى»اى پيدا شد - كه البته ده‌ها نفر مثل او در بين ما بودند و الحمدللَّه هستند - ده‌ها و صدها نفر در رشته‌هاى مختلف پيدا شدند كه اينها كارهاى برجسته‌اى كردند؛ هيچ استفاده‌اى هم از دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌هاى غرب و از اساتيد غربى نكردند. البته از دستاوردهاى غرب حتماً استفاده كردند؛ بايد هم بكنيم.

يكى از دوستان حرف درستى زدند؛ گفتند بيگانه‌گريزى و بيگانه‌ستيزى، ما را به جائى نميرساند. بله، همين جور است؛ منتها توجه داشته باشيم؛ اين كه ما گاهى ميگوئيم بيگانه‌ستيزى يا بيگانه‌گريزى، معنايش اين نيست كه ما از دانش و دستاورد او خودمان را محروم كنيم؛ ابداً. من بارها گفته‌ام: ما كاملاً حاضريم شاگردى كنيم، براى اينكه ياد بگيريم؛ منتها هميشه نبايد شاگرد بمانيم؛ نكته اين است. ملت ما ميتواند به جائى برسد كه ديگران بيايند شاگردى او را بكنند. من آن قله را در نظر دارم؛ بايد به آن سمت پيش برويم. بنابراين براى مجموعه‌ى علمى تلاش و همت مخلصانه و خالصانه لازم است تا بتوانند كار كنند. الحمدللَّه شماها اين ظرفيت را داريد، اين استعداد را داريد؛ خدا را شكر. شماها ميتوانيد عزت اين ملت را برگردانيد.

عزيزان من! بيش از ده‌ها سال، عزت ملت ما، غرور ملت ما، افتخار ملت ما پامال شد. انقلاب، ما را به خود آورد و متوجه به خودمان كرد. كشور ما با اين سابقه‌ى تاريخى، با اين سابقه‌ى علمى، با اين ذخائر عظيم علمى و فكرى كه ما داشتيم، با آن بزرگان علمى‌اى كه كشور ما در دوران جهالت و غفلت دنيا اينها را تربيت كرده - «ابن‌سينا»ها، «محمدبن‌زكريا»ها، «فارابى»ها، «خواجه نصير»ها و چه و چه، اينها مال دوران جهالت بشريت است؛ مال قرون وسطى است كه هيچ خبرى از دانش، هيچ فروغى از دانش در دنيا نبود - اين كشورى كه يك چنين ظرفيتى و يك چنين استعدادى دارد، كارش به جائى برسد كه براى اوّليات زندگى خودمان هم بايد چشم به دست ديگران داشته باشيم. سياستمداران ما - بى‌عرضه‌هاى عقب‌افتاده - ميگفتند ايرانى يك لولهنگ هم نميتواند بسازد! لولهنگ اين آفتابه‌هاى گِلى بود. خاك بر سر آن سياستمدارى كه از ملتش اينجورى حرف بزند. يا آن يكى ميگفت كه ما از فرق سر تا نوك پا بايستى فرنگى بشويم تا بتوانيم پيش برويم! خب، اينها بى‌عرضگى است؛ اينها عقب‌افتادگى است كه يك عده‌اى به خاطر ضعفهاى خودشان، اين ضعفها را بر ملت تحميل ميكنند؛ ملت تحقير ميشود. انقلاب اينها را از بين برد؛ ما به خود آمديم. خوشبختانه كارهاى خوبى انجام گرفته، ظرفيتهاى خوبى آشكار شده؛ ما پيشرفت كرديم و ان‌شاءاللَّه پيشرفت خواهيم كرد.

من ميخواهم اين را به مسئولين دولتى بگويم كه سرمايه‌گذارى در توليد علم و نوآورى علمى، براى كشور ما و ملت ما سود مضاعف داشته؛ اين راه را رها نكنيد. سرمايه‌گذارى براى توليد علم و براى نوآورى‌هاى علمى و براى پيشرفت علمى بايستى روزبه‌روز بيشتر شود؛ نبايد كم شود. البته امروز حتّى به اندازه‌اى كه مثلاً كشور انگليس يا ايتاليا يا فرانسه در آن اوائل ورودشان در عالم صنعت و علم، سرمايه‌گذارى ميكردند، ما آنقدر سرمايه‌گذارى نميكنيم؛ سرمايه‌گذارى‌مان كمتر است. هرچه ممكن است، بايستى سرمايه‌گذارى علمى بيشتر شود.

البته اين سرمايه‌گذارى‌ها بايد با ارتقاء مديريت هم همراه باشد؛ من اين را بخصوص به مسئولين محترم دولتى تأكيد ميكنم. اگر ما منابع مالى را افزايش هم بدهيم، توزيع هم بكنيم، سرريز هم بكنيم، پخش هم بكنيم، اما ارتقاء مديريت در اين بخش وجود نداشته باشد، منابع مالى هدر خواهد رفت. در دانشگاه‌ها، در مجموعه‌ى علمى كشور، در همين بخش معاونت علمى رئيس جمهور، ارتقاء مديريت لازم است. اين مراكز دولتى‌اى كه با مسئله‌ى علم و دانشگاه ارتباط پيدا ميكند، حتماً بايد ارتقاء مديريتى پيدا كند و البته سرمايه‌گذارى هم بكند.

يك نكته‌ى ديگر، مسئله‌ى ارتباط صنعت و دانشگاه است، كه يك مسئله‌ى قديمى است. البته پانزده شانزده سال پيش - حالا خوب است تاريخچه‌اش را نگويم - اين مسئله مطرح و دنبال شد و بالاخره به صورت يك فكر رائج درآمده كه همه مايلند. خب، ما اين كار را چگونه تحقق ببخشيم؟ صنايع ما اگر بخواهند از رقابتهاى بازار عقب نمانند، به پيشرفت علمى و نوآورى احتياج دارند. اين نوآورى، زمينه‌اش در دانشگاه‌هاى ما، پژوهشكده‌هاى ما، پژوهشگاه‌هاى ما كاملاً فراهم است. اين پژوهشگاه‌هائى كه چند بار توصيه شد كه در كنار دانشگاه‌ها و وابسته‌ى به دانشگاه‌ها به وجود بيايد، ميتواند يك بخشى را در اختيار صنايع بگذارد كه آنها در اين پژوهشگاه‌ها شركت كنند و از ناحيه‌ى آنها نيازهاى خودشان را برطرف كنند. اين كارى است كه هماهنگى‌اش در همين بخش دولتى ميسر است. بايد بنشينند براى اين كار برنامه‌ريزى كنند؛ هم براى صنعت خوب است، هم براى دانشگاه خوب است. دانشگاه وقتى ناظر به نياز جامعه و نياز بازار و بازار كار بود، طبعاً جهت خودش را پيدا ميكند؛ شور و نشاط بيشترى هم پيدا ميكند؛ البته براى دانشگاه‌ها درآمدزا هم هست. صنعت هم وقتى متكى بود به نگاه نو و فكر نو و توليد علم و فناورى - كه اين در دانشگاه‌ها تحقق پيدا ميكند - طبعاً پيشرفت پيدا ميكند. ما به اين نيازمنديم؛ اين هم بايستى حتماً انجام بگيرد.

همين جا من راجع به محصولات توليدى كشور - كه يكى از دوستان اينجا اشاره كردند، من هم يادداشت كرده بودم كه بگويم - نكته‌اى را عرض كنم. خوشبختانه ما در كشور و در بخشهاى مختلف، محصولات كيفى داريم. قسمت عمده‌اى از توليدات كشور، مصرف كننده‌اش دستگاه‌هاى دولتى ما هستند. دستگاه‌هاى دولتى بايستى جزم و عزم داشته باشند بر اين كه جز توليدات داخلى - در آن مواردى كه توليد داخلى وجود دارد - هيچ چيز ديگر مصرف نكنند. يعنى واقعاً در محصولاتى كه مشابه داخلى دارد، مطلقاً ممنوع بشوند كه از خارج چيزى وارد نكنند. اين را بخواهيد، در دولت مطرح كنيد، آقاى رئيس جمهور به دستگاه‌هاى دولتى دستور بدهد؛ و اين ممكن است. ما اين را تجربه كرده‌ايم. در مواردى به صورت قاطع به يك دستگاهى گفته شد كه اين كارى كه دارد انجام ميگيرد، بايد هيچ محصول غير ايرانى در آن به كار نرود؛ و شد، و به بهترين وجهى هم انجام شد. اگر مديران ما عزم را جزم كنند براى اينكه محصول ايرانى را، توليد ايرانى را به كار بگيرند، هم توليداتِ باكيفيت هست، هم خود اين كار موجب ميشود كه در توليدات داخلى كيفيت بالا برود. اين كار را حتماً بايستى انجام بدهند.

البته من شنيدم كه دستگاه‌ها و بانكها و اينها حمايتشان از توليدات داخلى هم ضعيف است؛ يك جاهائى آن توليدكننده‌ها به خاطر عدم حمايت، به ورشكستگى كشيده ميشوند. با اين مسئله هم بايستى حتماً در خود دولت مقابله بشود؛ يعنى دستور داده بشود.

بله، يك نكته‌اى هم گفته شد، كه اتفاقاً من هم همين را اينجا يادداشت كردم؛ كه گاهى اوقات در معاملاتى كه دستگاه دولتى با توليدكننده‌ى داخلى ميكنند، بدحسابى هست؛ در حالى كه وقتى اين معامله را با يك صنعتگر خارجى ميكنند، پول را نقد ميدهند؛ اما اين را همين طور كش ميدهند - يك سال، دو سال - طلب او را هم نميپردازند. بايد جلوى اينها گرفته شود.

يك مسئله هم مسئله‌ى مقالات علمى است. خوشبختانه مقالات از لحاظ كمّى، و در مواردى از لحاظ كيفى، پيشرفت خيلى خوبى داشته؛ منتها يك نكته‌ى مهمى وجود دارد كه من چند بار تا حالا مطرح كردم و خوشبختانه ديدم امروز هم در حرفهاى بعضى از دوستان همين نكته تكرار ميشود، و آن اين است كه توليد مقاله هدف نيست. اولاً كيفيت مقاله مهم است. از اين مهمتر، جهت مقاله است؛ اين مقاله را براى چه مينويسيم؟ اين افزايش تعداد مقالات بايد خودش را در بازار كار ما و توليد ما و زندگى واقعى ما نشان بدهد. مقاله بايد بر طبق نياز كشور نوشته بشود؛ اين خيلى مهم است. بنابراين هم مسئله‌ى كيفيت مقاله‌هاست كه مهم است، هم اينكه مقاله بايد براى رفع يك نيازى در كشور تهيه بشود. اگر اين شد، حالا گيرم يكى هم يك مقاله‌اى نوشت و به ديگرى فروخت. گفت: «تو بدم؛ هر جور ميخواهى، بدم». حالا ما آنجورى نگوئيم. مقاله اگر به نفع كشور است، به نفع يك جهتى است، به هر شكلى باشد، خوب است؛ اما صرف اينكه يك مقاله‌اى نوشته بشود، اين هدف نيست. رشد ميزان مقاله، هدف نيست؛ در صنايع و در بازار بايد خودش را نشان بدهد.

مسئله‌ى كشاورزى هم كه مطرح كردند، مسئله‌ى بسيار مهمى است و راست است؛ كشاورزى از بخشهائى است كه در همه‌ى دنيا مورد حمايت ويژه‌ى دولتى قرار ميگيرد. اين بخش بايد حتماً مورد توجه باشد.

به هر حال جلسه‌ى امروز جلسه‌ى خيلى خوبى بود. من ان‌شاءاللَّه اين نوشته‌ها را از دوستان ميگيرم و مطالعه و پيگيرى ميكنم. اميدواريم خداوند متعال به شماها توفيق بدهد و كمك كند و فرداى كشور با دست شما جوانان عزيز ان‌شاءاللَّه به آنچه كه هدفهاى متعالى اين انقلاب است، هرچه نزديكتر باشد.

والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته‌

 
 
https://old.aviny.com/Bayanat/90/13_7.aspx?&mode=print
Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved