بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

تاریخی/شبهه5

 

  ش: آیا دیوار چین همان سدی است که ذوالقرنین در مقابل قوم یأجوج و مأجوج ساخت؟

 اگر چه بسیاری بر این گمان هستند که دیوار چین همان سدی است که ذوالقرنین برای جلوگیری از حملات دو قوم یأجوج و مأجوج ساخته است، اما این گمان به هیچ وجه درست نیست. چرا که نه مشخصه‌های دیوار چین با مشخصه‌هایی که از آن سد در قرآن بیان شده است تطابق دارد و نه مشخصه‌های ذوالقرنین با سازنده‌ی دیوار چین و نه تاریخ بنای آنها و ... .

به عنوان مثال: در قرآن کریم تصریح شده که سد ذوالقرنین در تنگه‌ای میان دو کوه ساخته شده است و حال آن که دیوار چین از کوه‌ها و دشت‌ها می‌گذرد و دیگر آن که در ساخت سد ذوالقرنین به تصریح قرآن کریم از آهن و مس مذاب استفاده شده است،‌ در حالی که برای ساخت دیوار چین از سنگ و سایر مصالح معمولی استفاده شده است.

دیوار چین دیواری است طولانی که بین چین و مغولستان بنا شده است، وظاهراً بنا کننده آن «شین هوانگ تی» یکی از خاقا‌های چین است که آن را برای دفع طائفه مغول و جلوگیری از هجوم آن‌ها بنا کرده است. طول این دیوار سه هزار کیلومتر و عرضش نه متر و ارتفاعش پانزده متر است. شین هوانگ تی حاکم چین، ساختن آن را در سنه 264 قبل از میلاد مسیح شروع کرد و در مدت ده سال یا بیست سال خاتمه یافت.

البته بسیاری دیگر معتقدند که سد ذوالقرنین همان سد موجود در تنگه‌ی کوه‌های قفقاز است که این کوه‌ها از بحر خزر تا بحر اسود امتداد دارد و تنگه‌ی آن نیز «داریال» نامیده می شود.‌

داریال تغییر یافته داریول است که به زبان ترکی به معنای تنگه است، و این سد را به لغت محلی «دمیرقاپو» که به معنای در آهنین است می نامند.

این تنگه واقع است بین تفلیس و ولادی کیوکز، و این سد در بین دو کوه بلند شده بود که آن دو کوه از دو طرف امتداد دارند و فقط این تنگه فاصله بین آن سلسله جبال است و تنها راهی که رابطه ی بین نواحی شمالی و نواحی جنوبی است همین تنگه است.

در آن اعصار اقوام شروری از سکنه‌ی شمال شرقی آسیا از این تنگه قفقاز وارد قسمت‌های جنوبی آن از ارمنستان و سپس وارد ایران شده و حتی به آشور و کلده می رفتند و غارت می‌کردند و در هجوم‌های خود از هیچ قتل، کشتار و ویرانگری دریغ نمی‌نمودند. و یک بار در حوالی قرن هفتم قبل از میلاد هجوم آورده و تا به نینوا که پایتخت آشور است رسیدند. و این واقعه تقریباً یک قرن از عهد کورش اتفاق افتاده است.

علامه طباطبائی ره فرماید: اهل تفسیر و تاریخ در اطراف داستان ذوالقرنین و یأجوج و مأجوج با دقت، نظر نموده و سخن را در بحث در اطراف و جوانب آن به سرحد إشباع رسانیده‌اند، و اکثریت آنان بر آنند که یأجوج و مأجوج امت بسیار بزرگی هستند که در شمال آسیا زندگی دارند؛ و بسیاری از آنان متحد الکلمه برآنند که آن چه را که قرآن کریم از خروجشان در آخرالزمان خبر داده است، همان حمله‌ی تاتار در نصف اول از قرن هفتم هجری بر مغرب آسیا است که در این حمله از هیچ نوع قتل و غارت و از ریشه کندن نسل و خراب کردن شهرها خودداری ننموده و در این جهت به قدری افراط کردند که تا آن زمان بی سابقه بوده است.

در هجوم خود در مرحله‌ی اول چین را تسخیر کردند و از آنجا به ترکستان حمله بردند، و به ایران و عراق و شام و قفقاز تا آسیای صغیر روانه شدند؛ و هر شهر و قریه و هر حصن و قلعه‌ای که در برابر آن ها مقاومت کرد، مانند سمرقند، بخارا، خوارزم، مرو، نیشابور، ری و غیرها را به کلی خراب و با خاک یکسان نمودند. شهرهائی بود که صبحگاه صدها هزار نفر از نفوس بشری در آنجا زندگی می‌کردند، و در یک روز چنان کشتند و خراب کردند که شبانگاه در آنجا یک نفر نبود که در آتش بدمد، و نه از بناها و ساختمان‌ها یک سنگ روی سنگ دیگری باقی مانده بود.

پس از این به شهرهای خود مراجعت کردند، و سپس بر روس هجوم آوردند، و اهالی «بولونیا لهستان» و مجارستان را هلاک کردند، و بر روم حمله بردند و آنان را مجبور به پرداختن خراج و مالیات نمودند؛ اینها فجایعی بود که شرح و تفصیلش به طول می انجامد.

لیکن مورخین و مفسرین، بحث در امر سد را مهمل گذارده‌اند که چگونه آن ها از سد خارج شدند، و در این ابحاث خود مشکله‌ی سد را حل نکرده‌اند؛ چون در قرآن که آمده است:« فَمَا اسْطَعُواْ أَن يَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطَاعُواْ لَهُ نَقْبًا * قَالَ هَاذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبىّ‏ِ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبىّ‏ِ جَعَلَهُ دَكاَّءَ وَ كاَنَ وَعْدُ رَبىّ‏ِ حَقًّا * وَ تَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئذٍ يَمُوجُ فىِ بَعْضٍ»؛ یأجوج و مأجوج نمی‌ توانند از این سد بالا آیند و از فراز آن حمله کنند و نیز نمی توانند آن را سوراخ نموده و از نقب آن وارد شوند. ذوالقرنین گفت: این رحمتی است از جانب پروردگار من. اما چون وعده پروردگار من در رسد، این سد را خرد و با خاک یکسان خواهد ساخت؛ و در آن هنگام که سد شکست و این دو طائفه خارج شدند، ما بعضی را مانند موج بر روی بعضی دیگر خواهیم ریخت ." سوره کهف، آیه 97 تا 99.

از این آیات همان طور که در تفاسیر آمده استفاده می‌شود که این امت مفسد فی الارض در پشت سد محبوس شده‌اند، و هیچ راهی برای خروج به سائر نقاط زمین تا وقتی که سد باقی است ندارند؛ ولی چون وعده‌ی خدا برسد، خداوند آن سد را منهدم نموده و یا سوراخ و شکافی در آن ایجاد می کند و بدینوسیله این قوم از زندان خارج و به روی مردم برای فساد و شر گسیل خواهند شد.

بنابر آنچه ذکر شد بر عهده‌ ی باحثین و مورخین است که بیان کنند که این قوم مغول که از شمال چین به سوی ایران و عراق و شام و قفقاز و آسیای صغیر آمده‌اند، کجاست آن سدی که دارای چنان اوصافی است که از روی آن عبور کردند؟ و چگونه آن را خرد کردند تا توانستند از آن بگذرند و شهرها را واژگون و زیر و زبر کنند؟

اگر مراد از یأجوج و مأجوج، قوم مغول و تاتار هستند این اشکال باقی است؛ و اگر تاتار و غیر تاتار از امت‌های مهاجم نبوده‌اند، پس این سدی که مشید به آهن است و در پشت آن از هزاران سال پیش، این امت مفسد زندانی هستند که نتوانند هجوم آورده و بشر را دستخوش هلاک و تبار سازند کجاست؟

و ما امروز می دانیم که تمام نقاط زمین بواسطه‌ی خطوط زمینی و هوائی و دریائی به هم پیوسته است و هیچ سد و مانع طبیعی چون کوه‌ها و دریاها یا مانع صناعی چون سدها و دیوارهای بلند قلعه‌ها و خندق‌ها نمی تواند امتی را از امت دیگر جدا سازد؛ پس معنای منسد بودن و جدا بودن قومی چون یأجوج و مأجوج از دنیا بواسطه‌ی تنگه‌ای که مسدود به سدی شده باشد چه خواهد بود؟

و آنچه را که من برای دفع این اشکال میدانم ـ والله أعلم ـ آن است که قول خدا که می فرماید دکآء، از دک است به معنای ذلت؛ چنان چه در «لسان العرب» آمده است: و جبل دک یعنی ذلیل. و مراد از این که ما سد را دکاء قرار می‌دهیم آن است که آن را ذلیل یعنی غیر مقاوم می نمائیم به طوری که دیگر به آن اعتنائی نمی‌شود، و از جهت اتساع راه‌ها و طرق ارتباط و تنوع وسائل حرکت بری و بحری و جوی از آن استفاده‌ای نمی شود.



تشدید اختلافات تا حد مشرک، نجس، مهدور الدم و واجب القتل خواندن شیعیان، در هیچ یک از کتب اهل سنت و فقه آنها جایگاهی ندارد، بلکه فریبی است که از گذشته تا کنون توسط حکام جوری که نه شیعه هستند و نه سنی صورت پذیرفته است. چنان چه در ماجرای کربلا یک آخوند درباری فتوا بر خروج امام (ع) از اسلام مهدور الدم بودن ایشان به خاطر بیعت نکردن با خلیفه یزید را صادر نمود، و امروزه نیز علمای وهابی (مثل بن باز)، بر علیه شیعیان که گناهی جز بیعت نکردن با شیطان بزرگ و نوچه‌هایش ندارند، در ایام حج و در خانه‌ی خدا عین همان حکم را صادر می‌کنند.

و گرنه اهل سنت، اگر واقعاً اهل سنت باشد، باید با خلیفه‌ی چهارم، امیرالمؤمنین علیه‌السلام بیعت کند و بر این اساس خود را در مقابل تشیع نبیند.

x-shobhe.com

بازگشت به صفحه ی شبهات تاریخی

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved