ش:
میگویند مگر شما انجیل را خواندهاید که آن را رد میکنید؟ شاید علمای
مسیحی نیز پاسخی برای شبهاتی چون «تثلیث» داشته باشند؟ پاسخ چیست؟
به ایشان بفرمایید: «البته که نه تنها غالب علمای ما، بلکه مردم عادی
اهل تحقیق نیز خواندهاند» و شاید بیشتر از بسیاری از مسیحیان. و با
تأمل و تدبر هم خواندهایم. چرا که اسلام بر خلاف سایر ادیان و مکاتب
که اجازهی خواندن کتاب دیگران و گاه حتی کتاب خودشان را هم نمیدهند،
اولاً میفرماید که اصول دین تحقیقی است و ثانیاً بشارت میدهد که به
بندگانی که اقوال مختلف را میشنوند و از بهترین آنها
تبعیت
میکنند. چنان چه میفرماید:
«... فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ
فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئكَ الَّذِينَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ
أُوْلَئكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب» (الزمر – 17)
ترجمه: پس بشارت بده (به این گروه از بندگان من) * ايشانند كه به سخنان
گوش مىدهند و از نيكوترين آنها پيروى مىنمايند. ايشانند كه خدا آنها
را هدايت كرده، و ايشانند كه خردمندانند.
و به ایشان بفرمایید که اگر علمای مسیحیت پاسخی دهند، خوب ارائه دهند و
این خرافات را از دین مسیحیت بزدایند و اجازه ندهند که این همه تهمت و
افترا به پیامبر اولیالعزم و صاحب کتاب خدا وارد گردد. با «شاید»
مشکلی حل نمیگردد و نمیشود که انسان از یک سری موهومات تبعیت کند و
بگوید، شاید پاسخی دارد؟ ممکن است انسان وقتی به اصولی پی برد و به
حکمت فروعی پینبرد، آن را به اصل و اصول برگرداند و بگوید: لابد این
نیز حکمتی دارد که من نمیدانم. اما وقتی اصل شبهه در همان اصول است،
دیگر جای تجاهل نیست و نمیتوان به اصول شبههناک اعتقادی آورد.
البته مسیحیان برای توجیه مسئلهی «تثلیث» به ویژه در نیم قرن اخیر که
از سویی عقل و علم رشد کرده است و از سوی دیگر خروج از مسیحیت و گرایش
به اسلام روندی با صعودی و با شتاب دارد، توجیهاتی ارائه دادهاند، اما
با بیان آنها نه تنها مشکلی حل نشد، بلکه مشکلات دیگر نیز مطرح شد.
اینک برای روشنتر شدن به موضوع به نکات ذیل اشاره میگردد.
الف – اشکال اولی که بر مسیحیت و گرویدن به این دین وارد است، این است
که اگر چه حضرت مسیح بن مریم علیهالسلام پیامبر اولیالعزم خداوند
متعال بوده است، اما هیچ کتابی از او باقی نیست که کسی تبعیت بکند یا
نکند. آن چه امروز به عنوان انجیل و در واقع اناجیل متفاوت در دست مردم
است، 5 انجیلی است که طرفداران او در دورانهای متفاوت نوشتهاند و سپس
طی دورانها و توسط حکام جور، یهودیهای نفوذی و نیز خرافهپرستها،
کاملاً مورد تحریف قرار گرفته است. و به همین سخنهای ناصواب و غیر
عقلانی بسیاری – به ویژه درباره توحید - در آنها یافت میشود.
ب - تثلیث یعنی «سه گانه پرستی». یعنی اعتقاد به خدایی که «اب و ابن و
روح القدس – پدر و پسر و روح القدس» است. و این اعتقاد مسیحیت به خدا و
تعریف آنها از خداوند متعال است.
جملهی معروف: "پس برويد و همه ملتها را شاگرد من سازيد و آنها را به
نام پدر و پسر و روحالقدس تعميد دهيد،" (متی ٢٨: ١٩) از آیات شناخته
شدهی عهد جدید است. این که دیگر شبهه نیست. و هم چنین جملهی معروف:
«فيض عيسی مسيح خداوند، محبت خدا و رفاقت روحالقدس، با همه شما باد
آمين.» (دوم قرنتيان ١٣: ١٤) – که مسیح (ع) را خدا میخواند که قابل
انکار نیست. و در انجیل متی آمده است که وقتی عیسی مسیح (ع) در رود
اردن غسل میکرد، روح القدس (خدا) مثل کبوتری نزول نمود و مقابل او
قرار گرفت و صدای خدای پدر از آسمان شنیده شد که فرمود: این است پسر من
که از او خوشنودم.
ج – مسیحیت امروز سعی دارد تا این موهومات را توجیه کند، اما چون
نمیتواند اصل را انکار کند و نباید هیچ تغییری در آن ایجاد نماید،
موهومات بیشتری بافتهاند.
میگویند: این که گفته میشود مسیحیان سه گانه پرست هستند، تهمت است.
ما نیز خدای یکتا را میپرستیم، اما این خدا «مرکب» از سه شخص است.
میگویند: در مسيحيت، تثليث مربوط به تعداد خدايان نمیشود، بلکه
بيان کننده ذات و طبيعت خدای يکتا است(؟!) سپس ضمن آن که تصریح میکنند
که ذات خدا قابل درک نیست، میافزایند: خدا را با دلیل نمیشود شناخت،
بلکه فقط با هدایت روح خدا انجام میگیرد و کتاب مقدس که تماماً از
الهام خدا است، برای ما روشن میسازد که خدا واحد و يکتا است و هيچ
شريکی ندارد. اما خدا در عين وحدانيت، در ذات خود از سه شخص الهی يا سه
اقنوم برخوردار میباشد که پدر و پسر و روحالقدس ناميده شدهاند. به
اين صورت، وحدت خدا وحدتی مرکب است و ذات و طبيعت او تثليثی يا سهگانه
میباشد.
خوب همین قدر هم نمیفهمند که با هر توجیهی، اقرار و تصریح میکنند که
خدای واحد آنها مرکب است. مرکبی که دارای سه جزء است.
دقت فرمایید که اولاً خر چند وجود و وحدانیت حق تعالی با دلیل به اثبات
میرسد، اما سخن از ذات خدا، هر چه که باشد باطل است. چرا که عقل فقط
آن چرا محیط بر آن میشود میشناسد و خدایی که چگونگی کنه ذاتش به عقل
درآید، لابد محدودتر و کوچکتر از عقل است. ثانیاً هر مرکبی، تشکیل شده
از چند جزء است، لذا قابل تجزیه نیز هست. و خدایی که تجزیه و ترکیب
شود، اصلاً خدا نیست. چرا که تجزیه و ترکیب از صفات ماده است و ماده
نیز مخلوق، محدود و نیازمند و فانی است. ثالثاً میگویند: وحدت خدا
مرکب است و ذات و طبیعت او تثلیثی یا سهگانه است! هنوز نمیدانند که
جمع نقیضین محال است. بالاخره یا «مرکب» است و یا «واحد». وحدت مرکب
معنا ندارد. ضمن آن که برای خدا طبیعت هم قائل شدهاند. و البته
چارهای جز این ندارند.
در خاتمه هم که عدهای از مخلوقات به نام انسانهای یهودی و اسرائیلی،
این خدای واحد و مرکب، سه شخصیتی و تلیثی و این خدایی که هم خدا است،
هم پدر خدا و هم پسر خدا را به صلیب میکشند و میکشند تا دیگر از این
کارها نکند و در ماهیت یک انسان در میان بندگانش حضور نیابد و او نیز
مقهور و کشته میشود(؟!) حالا اگر علمای مسیحی مایلند که پاسخ دهند و
رفع شبهه کنند، در خدمتیم و استقبال میکنیم.
x-shobhhe.com |