نام این بیماری، ای.ال.اس Amyotrotro Lateraal Sclerose میباشد.
یک بیماری عصبی است که منجر به ناتوانی سامانه عضلانی فرد
بیمار میشود و با روند رو به پیشرفت خود منجر به مرگ فرد
میشود. داروی آن نیز بسیار گران است.
مهم این نیست که چه کسانی به این بیماری مبتلا شدهاند؛ ما با
تأسی به پیامبر عظیم الشأن و آموزههای اهل بیت صلوات الله
علیهم اجمعین، که منطبق با عقل، فطرت و انسانیت است، دعا
میکنیم که خداوند متعال همه بیماران را شفا دهد. در هر روز از
ماه مبارک رمضان، همین دعا را برای همیشه تمرین کردیم و بدون
مشخص نمودن نام از بیمار خاصی گفتیم: «اللَّهُمَّ
اشْفِ كُلَّ مَرِيضٍ – خداوندا! همه بیماران را شفا
ده».
اما نکات خاصی در این نمایشنامهای که به عنوان «چالش سطل آب و
یخ» در جهان مُد شده وجود دارد که توجه به آنان بسیار مهمتر
از ریختن یک سطل "آب و یخ" روی سر میباشد.
الف – بدیهی
است که اگر تمام مردم جهان، هر روز صبح یک سطل آب و یخ روی سر
خود بریزند، هیچ یک از مبتلایان به این بیماری و سایر
بیماریها، بهبود نیافته و معالجه و مداوا نخواهند شد، پس
مسائل و اغراض و اهداف دیگری پشت پرده است.
ب – شاید
مهمترین هدف، همان تجربه و آزمون کنترل ذهن (Mind control)
است که بارها و بارها مورد بحث و تذکر قرار گرفته است.
در دهههای گذشته در فیلمهای تخیلی میدیدیم که سازمانهای
امریکایی، شهرکهایی ساختهاند که آدمهای آن دقیقاً تحت کنترل
هستند و حتی ذهن آنها در اختیار خودشان نیست، بلکه از طریق
سیستمها کنترل میشود. اکنون با رشد تکنولوژی ارتباطات و
شبکههای اجتماعی، همان فیلمهای تخیلی را در واقعیت میبینیم.
یک مسئلهای را (مهم نیست چه باشد)، مطرح میکنند و بازخورد آن
و چگونگی تأثیر و عکسالعمل اذهان عمومی را مقابل آن تجربه و
آزمون میکنند.
ج – البته
انتخاب موضوع، هدفدار است. گاه جهانی است، گاه ملی و گاه به
موضوعی خاص در فرهنگ، سیاست، سلامت، محیط زیست و ... در یک
مملکتی ارتباط دارد. در چالش موسوم به «سطل آب و یخ»، اشخاص
مشهور را به یک کار باطل دعوت میکنند و سپس میگویند: شخص را
ما انتخاب میکنیم و اگر او نتواند ظرف مدت یک ساعت، سه نفر
دیگر را دعوت کند، باید 100 دلار برای مداوای بیماران مبتلا
بپردازد. درست همان روش تجارتها یا بهتر بگوییم
کلاهبرداریهای «هرمی».
هر عقل سلیمی میگوید: بهتر بود میگفتند هر کسی را انتخاب
کردیم، 100 دلار بدهد و دوستان خود را نیز ترغیب کند. اما
میگویند: «یک سطل آب روی خودش بریزد و صد دلار را ندهد». پس
هیچ قصدی در مداوای بیماران نیست، بلکه تجربه و آزمونِ «کنترل
ذهن از راه دور» است.
د – در
عصر ما، بیماریهای ناعلاج دیگری هم وجود دارد که داروی آنها
نیز گران است و اکثر این بیماریها نیز نتیجه آزمایشات
ویروسهای تولیدی، جهت جنگهای بیولوژیکی میباشد. ناگهان
«ایدز» به وجود آمده و شایع میشود، میگویند: ناقلش میمون
آفریقایی بوده و اکنون ابولا (Ebola) شایع شده و میگویند:
عامل و ناقلش خفاش، میمون و سایر حیوانات وحشی آفریقایی است!
قربانیان ابولا (Ebola) ظرف دو ماه گذشته، به مراتب بیشتر از
مبتلایان به بیماری ای.ال.اس میباشند و داروی آن نه تنها گران
است، بلکه هنوز روی انسان آزمایش نشده است؛ اما شرایط را چنان
کردند که دولتهای آفریقایی از شرکتهای امریکایی و انگلیسی
خواستند، به هر قیمتی که شده، این دارو را برای آنان ارسال
نمایند و سازمان بهداشت جهانی نیز استفاده از آن را قبل از
آزمایشات روی انسان، در آفریقا مجاز و لازم بر شمرد.
چالش سطل آب و یخ در ایران:
این جو در ایران با دعوت از چهرهای شناخته شده و محبوبی چون
«علی کریمی» آغاز شد، او نیز ابتدا بسیار منفعلانه و نسنجیده و
بیبصیرت، به این دعوت لبیک گفت و فوری «علی دایی» را معرفی
کرد و او نیز گفت در حضور سه نفر دیگر این کار را انجام خواهد
داد و بالتبع اذهان عمومی مردم ایران، با موضوعی تحت عنوان
«چالش سطل آب و یخ» آشنا شد.
این جوّسازی و کنترل اذهان (Mind control) درست در هنگامی آغاز
شد که مردم ما، با چالشهای داخلی و خارجی بسیار مهمتری مواجه
بوده (و هستند). از جمله روند مذاکرات 1+5 که هر روز چهرهی
خود را بیشتر نمایان میسازد و دلیل محکمتری بر نظر مقام معظم
رهبری میگردد که از ابتدا فرمودند: امیدی به آن ندارند و
اعتمادی به امریکا نیست و دشمنی امریکا با ما به خاطر انرژی
هستیای نیست، بلکه با اصل وجود ما مشکل دارد.
از چالشهای جدی دیگر، بحران اقتصادی، تورم و تشدید بیکاری در
داخل کشور است و از چالشهای اساسی دیگر، حمله اسرائیل
به غزه، تحرکات داعش در منطقه و چالشهای اساسی کشورهای همسایه
بوده و هست که مستقیم با سرنوشت این مملکت و ملت در ارتباط
میباشد.
در چنین شرایطی، ناگهان «چالش سطل آب و یخ»، آن هم توسط
چهرههای محبوب آغاز میگردد.
بصیرت برخی چهرههای مشهور:
در این میان «علی ضیاء» که از سوی سهراب پاکزاد و فرزاد فرزین
دعوت شده بود، بسیار هوشمندانه، با بصیرت و با غیرت عمل کرد.
او پاسخ مثبتش به این دعوت عوامانه را پس گرفت و گفت: «برای
کودکان غزه روی سرم خاک میریزم». این حرکت او، سریعاً
در داخل مورد استقبال قرار گرفت و چهرههای معروفی چون: «احسان
خواجه امیری، امیر عابدزاده، بهرام رادان، پیمان معادی، ترانه
علیدوستی، رضا صادقی، رضا عطاران، شهاب رمضان، علی انصاریان،
علی کریمی، محسن افشانی، محسن یگانه، فرزاد فرزین و یغما
گلرویی و ...» به او پیوستند و گفتند مبلغ صد دلار را نیز به
«محک» یا سایر مؤسسات مربوط به بیماریهای ناعلاج در داخل
اختصاص میدهند. علی دایی، نیکی کریمی و عدهای دیگر نیز به
اسراف آب در این کمبود اشاره کردند، یعنی «چالش سطل آب و یخ»
کاری بیمنطق و پوچ است.
این عمل بصیرانه و منطقی، سریعاً اثر گذاشت و برخی دیگر در
امریکا و اروپا، به جای ریختن سطل آب و یخ روی سرشان برای یک
بیماری، سطل خاک برای کودکان غزه روی سر خود ریختند. و این
نشان میدهد که میتوانیم و باید که در «کنترل ذهن» به جای
منفعل بودن، مبدع و مؤثر باشیم.
x-shobhe.com