ش: در نهجالبلاغه با صراحت آمده که زنان
ناقص العقل و ناقص الایمان هستند و با آنان مشورت نکنید و این روایت در
مورد یک شخص خاص نیز نمیباشد و اطلاق عام دارد؟
در بررسی یک روایت، به ویژه وقتی درک آن غامض به نظر میآيد، تأمل
در نکات بسیاری ضروری است. اول این که روایت از کدام دسته روایات
میباشد، یعنی روایت صحیح است یا مرسله یا مرفوعه؟ و البته تشخیص آن
اگر چه سخت است، اما ناشدنی نیست و اصول خود را دارد که در علم رجال
مطرح میگردد. لذا هر روایت و حدیثی ابتدا به عقل، وحی و سیره انطباق
داده میشود، اگر منطبق نبود، به هیچ وجه قابل پذیرش نیست ـ چون با
اصول کلی و از جمله عصمت منافات دارد – اما اگر منطبق شد نیز هنوز
معلوم نیست که این جمله از معصوم است یا خیر؟ مثلاً کسی بگوید از معصوم
شنیدم که به هیچ وجه به سراغ دخانیات یا مصرف مواد مخدر نروید. اگر چه
این امر با عقل و وحی و سیره و سنت معصوم سازگار و منطبق است، اما
معلوم نیست که جمله از معصوم باشد. لذا در این جا علم رجال وسط میآيد
و معلوم می کند که آیا روایت صحیح است، یا مرسله یا مرفوعه.
روایات مرسله یا مرفوعه به آن دسته از روایات اطلاق میگردد که تمامی
یا برخی از راویان آن تا امام معصوم (ع) نا مشخص باشند. و روایت مورد
سؤال نیز جزو روایات «مرسله» میباشد.
اما به فرض صحیح دانستن روایت یا بررسی هر روایت دیگر که فهم آن مشکل
به نظر میرسد، [مانند هر مبحث دیگری به ویژه در علوم انسانی]، باید
ابتدا واژگان مورد نظر، با درایت و انطباق با زبان و فرهنگ گوینده
بررسی گردد و حتی در نظر گرفته شود که آیا در جای دیگری نکتهای که
تفسیر آن باشد بیان شده است یا خیر؟! چنان چه نسبت به آیات قرآن کریم
نیز چنین است. و در ادبیات ما و هر زبان دیگری نیز چنین است. مثلاً اگر
ما در زبان فارسی به مرد و زن گفتیم «مردم»، آیا همگی مرد هستند؟ یا
اگر نسبت به فردی گفتیم: عجب آدم نامردی است. یعنی او مرد (مذکر) نیست
یا زن است و یا زن موجود بدی است که مرد نا اهلی را زن خطاب می کنیم؟
یا اگر گفتیم: آدمیزاد (انسان) خیلی بیمعرفت و فراموشکار است، منظور
این است که همگی چنین هستند و هیچ استثنایی بر نمیدارد. حال اگر در
قرآن در نکوهش انسان بیان گردید که چنین و چنان است و یا در روایت آمد
که «الناس علی دین ملوکهم» یعنی انسانها به دین فرمانروایان خود
هستند، آیا منظور این است که همه این طور هستند؟ یعنی معصومین و مؤمنین
چنین هستند؟ یا نه منظور عموم مردم یا بیشتر مردم هستند؟ یا منظور این
است که همه چنین هستند مگر این که ....؟! پس آیا واژهی «النساء» به
تمامی زنان بدون استثناء تعلق میگیرد، یا گروهی از زنان یا عموم زنان
مورد نظر هستند مگر این که ...؟!
پس وقتی راجع به عموم سخنی به میان میآید، همیشه استثناءها جدا
هستند، چه شاخصهها و ویژگیها استثناء در همان جمله قید شود یا قید
نگردد. مثلاً در سورهی والعصر میفرماید: عموماً انسان در خسران است،
الا کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام میدهند، اما در سورهی
العادیات میفرماید: «وَ إِنَّهُ عَلىَ ذَالِكَ لَشهَِيدٌ * وَ
إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيرِْ لَشَدِيدٌ – یعنی: قطعا اين انسان نسبت (به
نعمت) پروردگار خود ناسپاس است * و يقيناً خدا بر اين ناسپاسى گواه
است». حال آیا میتوان گفت چون سخن از عموم انسان به میان آمده، همگان
و حتی معصومین (ع) و مؤمنین را شامل میگردد؟!
حال آیا اگر گفته شود عموم زنان به خاطر خلقت و نیز وضعیت جامعه (که
ضعیف نگاه داشته شدهاند، اگر چه در آمریکا یا اروپای امروزی) بیشتر
تابع احساسات هستند تا تابع عقل، مگر این که در کمال علم و عقل خود
تلاش کرده باشند، جملهی غلطی است و حتی زنان عاقله، فاضله، مؤمنه، با
درایت و با بصیرت را شامل میگردد؟
همینطور است وقتی سخن از «عقل» به میان میآید. باید بدانیم که کدام
عقل منظور آیه و روایت بوده است؟ آیا «عقل نظری» و یا «عقل عملی»؟ و
باید به سایر روایات در همان نهج البلاغه رجوع کرد که عقل چه تعریف شده
است؟
حال آیا در عالم علم و انسانشناسی و ... ثابت شده است که زن به خاطر
شرایط محیطی [ضعیف نگاه داشته شدن]، در «عقل نظری» ضعیفتر است یا خیر؟
البته باز این تذکر لازم است که «الا، مگر و ...» همیشه وجود دارد. مثل
این که بگوییم: انسان حیوان است، مگر این که در تکامل روحی خود بکوشد.
بدیهی است که اگر زن در خلقت، عقل نظری آزاد و به دور از محدویتهای
تحمیلی و عقل عملی و ایمان و ...، ناقص بود که خداوند متعال اجر زن و
مرد مؤمن را یکسان قرار نمیداد. این که در یک جا شهادت دو زن لازم
است، در جایی دیگر شهادت یک زن نیز کافی است، در جایی شهادت زن نسبت به
خودش حجت است و کافی، یا جایی نصف مرد ارث میبرد و جای دیگر کمتر یا
بیشتر، ربطی به مقام و جایگاه آنان که مستلزم برخورداری از عقل سالم،
ایمان کامل و عمل صالح است ندارد، بلکه «اجر» که نتیجهی حیات تعیین
کنندهی جایگاه است بیانگر است و اجر آنها مساوی است.
یا مثلاً باید بررسی کنیم که آیا واقعاً کمتر خواندن نماز و ارتباط با
خدا [چه در زن و چه مرد و به هر دلیلی] تأثیری در تکامل او دارد یا
خیر؟ در جایی که خوردن یک لقمه نان تأثیر دارد، آیا نماز تأثیر ندارد؟
ممکن است سؤال شود: «حالا زن چه کند [یا چه گناهی دارد] که به خاطر نوع
خلقتش که در اختیار خودش نبوده و چگونگی احکام که آن را هم خود وضع
ننموده و خدا فرموده، نماز کمتری میخواند؟ اگر خدا میگفت در حال حیض
هم نماز بخوانید که مشکل مرتفع بود، پس نماز نخواندن او نیز اطاعت از
حکم خداست؟» حال باید ببینیم که اسلام برای رفع این نقصان دستوری داده
یا خیر؟ مثلاً آیا به زنان مؤمنه نفرموده در این دوران سعی کنید به
هنگام اذان خود را پاکیزه سازید، روبه قبله بنشینید و ذکر بگویید.
مثل این است که بپرسیم آیا روزه گرفتن یا نگرفتن هیچ تأثیری در تکامل
ندارد؟ اگر دارد، شخص بیمار یا مسافر چه کند که خدا فرموده به هنگام
بیماری یا سفر روزه نگیرید؟ جال باید ببینیم آیا اسلام چارهای برای
جبران این مافات بیان نموده است یا خیر؟ بلکه نقص در عبادت و تکامل را
بر بیمار یا مسافر تحمیل نموده است؟ مثلاً آیا به زن یا مرد نفرموده:
اگر بیمار یا مسافر هستی، یا زن باردار و شیرده هستی، یا مردی هستی که
روزه سبب کم سو شدن بیناییات میشود ... و به حکم خداوند نمیتوانی در
ماه مبارک رمضان روزه بگیری، سعی کن سحرها بیدار باشی، بیش از ضرورت و
رفع خطر و نیاز، نیاشامی و نخوری و ...؟ حالا اگر کسی این کارها را
انجام نداد، چون حیض است یا چون مسافر است، هیچ توجهی به ویژگیهای این
ایام نداشت، روزه نگرفتن در ایمان او اثری ندارد؟ البته که دارد، ولی
عموم رعایت نمیکنند. پس اگر بیان شد هر کس که در ماه رمضان روزه
نمیگیرد، از فیض کامل بهره نمیبرد، منظور «عموم» است نه کسانی که به
امر خدا روزه نمیگیرند و به امر خدا سایر احکام و توصیههای وارده را
رعایت میکنند. بدیهی است که آنان نیز مانند روزه گیران نهایت بهره را
میبرند. زن حایض نیز اگر دستورات را انجام نداد و یک هفته ترک نماز
کرد [اگر چه این امر نیز به حکم خداست]، اما دقیقاً مانند یک شخص
تارکالصلاة از هرگونه ذکر، دعا، یاد خدا و ... دور شد، در ایمانش
تأثیر میگذارد. اما این حالت عمومی است، نه موارد استثناء که زنان با
تقوا، مؤمنه و با اخلاص را شامل میگردد. لذا بیان این نکته که به
ایمان زن به خاطر کمتر شدن نمازش نقص وارد میشود، جملهی خطا یا تحقیر
زن نیست، بلکه بیان یک واقعیت کلی است، و زنان مؤمنه، فهیمه و اهل
رعایت را شامل نمیگردد.
پس، ملاحظه میفرمایید که در بررسی یک روایت نکات بسیاری باید لحاظ شده
و مورد دقت قرار گیرد. لذا با توجه به این که امکان و فرصت یک ایمیل
برای تفسیر همهی زمینهها محدود است، پیشنهاد میگردد به کتبی که این
روایت را از هر حیث بررسی نمودهاند مراجعه نمایید. مانند «زن، عقل،
ایمان، مشورت» تألیف دکتر کبری خزعلی، سمیندخت بهزادپور و زهرا آیت
الهی»، ناشر: سفیر صبح.
x-shobhhe.com |