بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

اقتصادی/شبهه8

 می‌گویند تورم ناگهانی ارز ناشی از اختلافات داخلی است و نه تحریم خارجی؟ یعنی چه و چگونه ممکن است؟ آیا ضعف دولت است یا ...؟

شعایر همیشه به دور از حقایق و واقعیت‌ها نیستند و همیشه نیز فقط جنبه‌ی خبری یا تبلیغاتی یا به تعبیر دیگری ژورنالیستی ندارند، گاهی عین واقعیت هستند. گاهی هم واقعیت به اضافه غلو و گاهی نیز خلاف و دروغ.
بدیهی است که ارزش پول ملی، نرخ ارز، طلا و ...، به یک یا دو عامل مشخص بستگی ندارد که کسی بتواند مدعی شود که این بود و غیر از این نبود. بحران‌های اقتصادی و پولی در سرتاسر جهان، تعاملات تجاری در سطح جهانی، توجه ویژه سرمایه گذاران خُرد و کلان به یک سو یا نگرانی همزمان آنها در یک جهت، مسائل سیاسی در جهان، تحریم اقتصادی، تحولات سیاسی داخلی، جنگ احزاب داخلی و خارجی، عدم سیاست‌گذاری و برنامه ریزی مناسب در مجلس یا سوء مدیریت در اجرای برخی سیاست‌ها در دولت، نگرانی مردم و تغییر بازار مصرف و به هم ریختن توازن عرضه و تقاضا، حتی یک جمله از سوی یک مسئول و ...، همه به صورت مستقیم نقش داشته و می‌توانند سبب کاهش یا افزایش ارزش پول ملی یا نرخ ارز خارجی و طلا گردند.
جریانات داخلی:
این روزها در کلام بسیاری از مسئولین و حتی برخی از به اصطلاح کارشناسان (مثل زیبا کلام)، دولت به عنوان تنها عامل و مقصر این نوسانات معرفی می‌شود – که این نگاه اگر هدفدار و سفارشی نباشد، حتماً مبتنی بر عدم آگاهی است! و بدتر آن که هر مسئولی (مثل مجلس) برای تطهیر خود و نیز دیگران (جناح‌ها) برای تبلیغ خود، انگشت اتهام را فقط به سوی احمدی نژاد و دولت گرفته‌اند، در حالی که اصلاً چنین نیست. هر چند که نقش دولت نیز در نوسانات بسیار مؤثر است.
از جمله علل اساسی داخلی که می‌تواند وجود داشته باشد و بدون این که اذهان عمومی متوجه آن شوند در این عرصه نقش آفرینی نماید، جریانات سیاسی داخلی هستند. لذا همیشه قبل از فرا رسیدن انتخابات با چنین بحرانی در بازارهای طلا، مسکن و ارز مواجه بوده‌ایم. یعنی دقیقاً سه بازاری که فقط به قشر خاص اختصاص ندارند، بلکه عموم مردم را درگیر می‌کنند و می‌توان نقدینگی بسیاری را از دست مردم خارج نمود و گرفت.
تز یک برنامه‌ریز ‌جریانی:
در انتخابات‌های گذشته شنیدیم که یکی از سیاست‌گذاران تبلیغاتی و مدیران ستادی انتخاباتی که نقش‌آفرینی بسیار جنجال سازی نیز داشت، تزی را سرلوحه‌ی فعالیت‌های خود قرار داده بود مبنی بر این که «در انتخابات باید پول‌های بسیار کلانی هزینه نمود، اما نه از سرمایه‌ی شخصی، بلکه از جیب خود مردم». در واقع نگاهش به مردم بسیار تحقیرآمیز بود و بر این باور بود که باید به هر قیمتی که شده، هزینه تبلیغات مستقیم و غیر مستقیم، قانونی و غیر قانونی و ... را از همین مردم گرفت و سپس رأی آنها را نیز اخذ نمود.
از این رو شاهد بوده و هستیم که هر گاه جریان یا تیم خاصی تصمیم می‌گیرد که پا به عرصه انتخابات بگذارد، به ناگاه یک بحران خاصی در بازار مسکن، طلا یا ارز ایجاد می‌شود و پس از آن که میلیاردها تومان به نفع یک عده یا یک جریان جمع شد و عموم مردم با بحران مواجه شدند و تورم ایجاد شد و ...، قائله با درصدی نرخ تورم که دیگر طبیعی می‌باشد، جمع می‌شود. و البته بدیهی است که امروزه این فقط «تز» یک جریان نیست. ممکن است بقیه نیز که - یا پشت پرده با هم تعاملی دارند یا ندارند - همین تز را دنبال ‌کنند.
چگونگی ایجاد بحران به سادگی ممکن است:
می‌دانیم که نه تنها سرمایه‌گذاران کلان، بلکه هر سرمایه‌داری که گردش مالی‌اش طی یک سال بیش از ده میلیارد تومان باشد و توضیح و توجیه موجهی نیز برای همه درآمدهای خود نداشته باشد، همه سرمایه‌های منقول و غیر منقول و نیز نقدینگی ریالی و ارزی خود را به نام خودش ثبت یا در بانک‌ها اندوخته نمی‌نماید [چه رسد به این که صدها یا هزاران میلیارد سرمایه‌ی ثابت در گردش ارزی و ریالی داشته باشد). بلکه سرمایه‌ها را بین صدها و بلکه هزاران کارگزاری که برای او کار کرده و خود نیز منتفع می‌گردند تقسیم می‌نماید.
حال اگر یکی از همین صاحبان سرمایه که از وجهه‌‌ی سیاسی نیز برخوردار باشد، فقط به صد عامل خود بگوید که در یک روز معین وارد بازار ارز (مثلاً دلار 2000 تومان) شوید و هر کدام فقط و فقط دو میلیارد تومان ارز بخرید، چه اتفاقی می‌افتد؟
*- به غیر از تقاضای متعارف روزانه، ناگهان یکصد میلیون دلار ارز (دلار و یورو) از بازار جمع آوری می‌شود.
*- به خودی خود به علت تقاضای زیاد، نرخ ارز ناگهان رشد کرده و مثلاً به 2300 تومان می‌رسد.
*- همین تورم سبب می‌شود که اگر نگوییم هزاران، دست کم صدها سرمایه گذار خرد یا کلان دیگر برای خرید ارزی که قیمت آن رو به افزایش است [و در این خصوص فرافکنی نیز می‌شود] به بازار هجوم می‌آورند. و فرض کنید که هر کدام بخواهند فقط یک میلیارد تومان ارز 2300 تومانی بخرند. بدیهی است که در روز دوم تقاضای بیش از سیصد یا چهارصد میلیون دلار به بازار عرضه فشار می‌آرود و نرخ ارز ناگهان به 2700 تومان می‌رسد.
*- این تورم روزافزون، بلکه ساعت افزون سبب می‌شود که دارندگان ارز از فروش آن خودداری کنند. هم زمان عده‌ای از مردم عادی نیز صراف شده و سپرده های خود را از بانک‌ها خارج نموده و خانه و خودروی خویش را می‌فروشند تا ارز بخرند و در این آشفته بازار، اگر چه شده فقط چند میلیون تومان سود ببرند.
*- در چنین شرایطی که تقاضا ده‌ها برابر شده و عرضه‌ای نیز صورت نمی‌پذیرد، صاحبان کالا نیز از فروش کالا خودداری می‌کنند و تورم نرخ کالاها نیز صورت می‌پذیرد. و دولت و ملت را درگیر می‌کند. و طبعاً سیاست‌های دولت، مجلس و ... نمی‌تواند در این آشفته بازار کاری باشد و اگر باشد نیز زود جواب نمی‌دهد.
نتیجه:
برای آن سیاست‌گذاران و طراحان و نقش‌آفرینان سیاسی اولیه، آن چه که به سر مردم و مملکت می‌آید، تورمی که ایجاد می‌شود، تولید کنندگان و کسبه‌ای که ورشکست می‌گردند، خانوارهایی که به فشار افتاده یا بیچاره می‌شوند ... و در نهایت سوء استفاده‌ای که دشمنان خارجی می‌کنند اصلاً مهم نیست. چرا که به نظر خودشان فحش آن را دولت می‌خورد و در ضمن مردم با نا امیدی از دستآوردهای چند ساله خود، امیدوارند آقای فلانی بیاید و امور را اصلاح کند – یعنی این جوّ تبلیغ و القا می‌گردد.
در این جنگ ناجوانمردانه، گروه اول که فقط یک بار به میدان آمده بود و یکصد میلیون دلار مثلاً 2 هزار تومانی خریده بود، دلارش را به قیمت 3500 تومان می‌فروشد. البته آن را به بازار عرضه نمی‌کند تا نرخ ارز پایین بیاید، بلکه در داخل سیستم سرمایه‌داری خود به گردش انداخته یا دست گردان می‌کند و فرض کنید که در تقلیل کاهش نرخ ارز نیز مؤثر شود و 3500 تومان بشود 3300 یا 3200 یا اصلاً 3000 تومان.
در هر حال او ارز خود را به 3500 تومان مبادله کرده و در این میان یکصد و پنجاه میلیارد تومان از جیب مردم درآورده تا هزینه‌های پیش‌بینی شده یا نشده را تأمین نماید. آیا کافی نیست؟
تازه این وقتی است که فقط یک سرمایه‌دار سیاسی به این روش دست زند، وای به حال ملت اگر دو یا سه جریان به تناسب قدرت مالی خود این کار را بکنند.
بعد می‌گویند: علت اصلی اختلافات داخلی است و همه گمان می‌کنند که لابد موضوع فقط «اختلاف مجلس و دولت» است و چون اغلب درگیر انتخابات هستند، همه مشکلات و کاستی‌ها را حمل بر ضعف دولت می‌کنند. چرا که رو به اتمام است. دولت می‌رود و آنها با شعار و قیافه های حق به جانب در عرصه سیاست و اذهان عمومی باقی می‌مانند. درست مثل مقصر خواندن خلبان هواپیما یا راننده لکوموتیوی که در حادثه کشته شده است و قابل پیگرد نمی‌باشد.

 منبع: x-shobhe.com

بازگشت به صفحه ی شبهات اقتصادی

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved