3101
المرض سوط اللَّه في الأرض يؤدّب به عباده.
بيمارى تازيانه خدا در زمين است كه بوسيله آن بندگان خويش را ادب ميكند.
3102
المؤمن مرآة المؤمن و المؤمن أخو المؤمن يحوطه من ورائه.
مؤمن آئينه مؤمنست مؤمن برادر مؤمنست از پشت سر مراقب اوست.
3103
المؤمن للمؤمن كالبنيان المرصوص يشدّ بعضه بعضا.
مؤمن نسبت بمؤمن چون بناى محكم است كه اجزاى آن يك ديگر را استحكام بخشد.
3104
المؤمن يألف و لا خير فيمن لا يألف و لا يؤلف.
مؤمن الفت گيرد و هر كه الفت نگيرد و الفت نيارد خيرى در او نيست.
3105
المؤمن يغار و اللَّه أشدّ غيرا.
مؤمن غيرت ميبرد و غيرت خدا شديدتر است.
3106
المؤمن من أهل الإيمان بمنزلة الرّأس من الجسد يألم المؤمن لأهل الإيمان كما
يألم الجسد لما في الرّأس.
مؤمن نسبت باهل ايمان چون سر نسبت بتن است مؤمن از رنج مؤمنان رنجور شود چنان
كه تن از رنج سر رنجور گردد.
3107
المؤمن بخير على كلّ حال، ينزع نفسه من بين جنبيه و هو يحمد اللَّه.
مؤمن هميشه خوبست جانش
از تن ميرود و خدا را ستايش مى كند.
3108
المؤمن الّذي يخالط النّاس و يصبر على أذاهم أفضل من المؤمن الّذي لا يخالط
النّاس و لا يصبر على أذاهم.
مؤمنى كه با مردم آميزش كند و بر آزارشان صبر كند از مؤمنى كه با مردم آميزش
نكند و بر آزارشان صبر نكند بهتر است.
3109
المؤمن أكرم على اللَّه من بعض ملائكته.
مؤمن نزد خدا از بعض فرشتگان او عزيزتر است.
3110
المستشار مؤتمن إن شاء أشار و إن شاء لم يشر.
كسى كه با او مشورت كنند امانت دار است اگر خواهد رأى دهد و اگر نخواهد ندهد.
3111
المسلم مرآة المسلم فإذا رأى به شيئا فليأخذه.
مسلمان آئينه مسلمانست وقتى چيزى در او ديد بگيرد.
3112
المسلمون إخوة لا فضل لأحد على أحد إلّا بالتّقوى.
مسلمانان برادرانند هيچ كس بر ديگرى جز به پرهيزكارى برترى ندارد.
3113
المسلمون عند شروطهم ما وافق الحقّ من ذلك.
مسلمانان بايد بشرايط خويش كه
مطابق حق باشد وفا كند.
3114
المصائب و الأمراض و الأحزان في الدّنيا جزاء.
بليه و بيمارى و غم كيفر دنياست.
3115
المعروف باب من أبواب الجنّة و هو يدفع مصارع السّوء.
نيكى درى از درهاى بهشتست و از مرگ بد جلوگيرى ميكند.
3116
المعك طرف من الظّلم.
تأخير پرداخت دين، شمه اى از ظلم است.
3117
المقيم على الزّنا كعابد وثن.
آنكه بر زنا اصرار ورزد چون بت پرست است.
3118
المكر و الخديعة و الخيانة في النّار.
مكر و فريب و خيانت در
جهنمست.
3119
المنافق يملك عينيه يبكي كما يشاء.
منافق بر ديدگان خويش مسلط است چنان كه بخواهد گريه مى كند.
3120
الميت يعذّب في قبره بما يناح عليه.
ميت در قبر از ناله و فريادى كه بر مرگ او كنند معذب مى شود.
3121
نجاء أوّل هذه الامّة باليقين و الزّهد و يهلك آخرها بالبخل و الأمل.
متقدمان اين امت بيقين و زهد نجات يابند و متأخرانش به بخل و آرزو هلاك شوند.
3122
نحّ الأذى عن طريق
المسلمين.
آزار از راه مسلمانان دور كن.
3123
نصف ما يحفر لامّتي من القبور من العين و المعدة.
يك نيمه قبرها كه براى امت من حفر مى شود از چشم بد و پرخورى است.
3124
نصر اللَّه امرأ سمع منّا شيئا فبلّغه كما سمعه.
خدا مردى را كه چيزى از ما بشنود و همان طور كه شنيده بديگران برساند، يارى
كند.
3125
نصر اللَّه امرأ سمع منّا حديثا فحفظه حتّى يبلّغه غيره فربّ حامل فقه إلى ما
هو أفقه منه و ربّ حامل فقه ليس بفقيه.
خدا مردى را كه سخنى از ما بشنود و بخاطر سپارد تا بديگرى برساند يارى كند بسا
كس كه دانائى بداناتر
از خود برد و بسا كس كه حامل دانائيست و دانا نيست.
3126
نعم الشّي ء الهديّة أمام الحاجة.
چه نيكوست هديه بهنگام حاجت.
3127
نعم العطيّة كلمة حقّ
تسمعها ثمّ تحملها إلى أخ لك مسلم.
چه نيكو عطائيست سخن حقى كه بشنوى و ببرادر مؤمن خويش برسانى.
3128
نعم سلاح المؤمن الصّبر و الدّعاء.
چه نيكو سلاحى است صبر و دعا براى مؤمن.
3129
نعمتان مغبون فيهما كثير من النّاس: الصّحّة و الفراغ.
دو نعمتست كه بسيارى مردم در آن مغبونند صحت و فراغت.
3130
نعم المال الصّالح للرّجل الصّالح.
چه نيكست مال شايسته براى مرد شايسته.
3131
نعم صومعة المسلم بيته.
خانه مسلمان براى او چه نيكو صومعه
ايست
3132
نعم الهديّة الكلمة من كلام الحكمة.
چه نيكو هديه ايست يك كلمه گفتار حكمت آموز
3133
نعم الإدام الخلّ.
چه نيكو نان خورشى است
سركه
3134
نعم الشّفيع القرآن لصاحبه يوم القيمة.
چه نيكو شفيعى است قرآن در روز قيامت براى كسى كه قرآن خوانده باشد.
3135
نعم المال النّخل الرّاسخات في الوحل.
چه نيكو ماليست نخل كه در كل محكمست.
3136
نعم العون على تقوى
اللَّه المال
مال براى پرهيزكارى خدا چه نيكو ياوريست.
3137
نفقه الرّجل على أهله صدقة.
خرجى كه مرد براى كسان خود كند صدقه است.
3138
نوم العالم أفضل من عبادة العابد.
خواب دانشمند از عبادت عابد بهتر است.
3139
نوم الصّائم عبادة و صمته تسبيح و عمله مضاعف و دعاؤه مستجاب و ذنبه مغفور.
خواب روزه دار عبادت است و سكوت وى تسبيح است و عملش مضاعفست و دعايش مستجابست
و گناهش آمرزيده.
3140
نوم على علم خير من صلاة على جهل.
خواب با علم بهتر از نماز با جهل است.
3141
نوّروا بالفجر فإنّه أعظم للأجر.
صبحدمان چراغ روشن كنيد كه پاداش شما بيشتر شود.
3142
نيّة المؤمن خير من عمله و عمل المنافق خير من نيّته و كلّ يعمل على نيّته
فإذا عمل المؤمن عملا نار في قلبه نور.
نيت مؤمن از عمل او بهتر است و عمل منافق از نيت او بهتر است و هر كدام بر نيت
خود كار مى كنند و چون مؤمن عملى كند در قلب وى نورى روشن شود.
3143
النّاجش آكل ربا ملعون.
بازارگرم كن رباخوار ملعونى است.
3144
النّاس ولد آدم و آدم من تراب.
مردم فرزند آدمند و آدم از خاك است.
3145
النّاس رجلان عالم و متعلّم و لا خير فيما سواهما.
مردم (قابل اعتنا) دو كسند عالم و علم آموز و در غير آن ها خيرى نيست.
3146
النّاس معادن و العرق دسّاس و أدب السّوء كعرق السّوء.
مردم چون معدن ها گونه گونند و نژاد در كسان نافذ است و تربيت بد چون نژاد است.
3147
النّاكح في قومه كالمعشب في داره.
آنكه از خاندان خويش زن گيرد چنانست كه در خانه خويش علف چيند.
3148
نيّة المؤمن أبلغ من عمله.
نيت مؤمن از عمل وى شايسته تر است.
3149
النّاس كأسنان المشط.
مردم چون دندانه هاى شانه اند.
3150
النّاس كلّهم عيال اللَّه فأحبّهم إليه أنفعهم لعياله.
مردم همگى كسان خدايند و محبوبتر از همه پيش خدا كسى است
كه براى كسان او سودمندتر باشد.
3151
النّاس أشبه بزمانهم.
مردم بروزگار خويش مانند.
3152
النّاس معادن كمعادن الذّهب و الفضّة.
مردم معدن هايند چون معدن طلا و نقره.
3153
النّساء حبالة الشّيطان.
زنان دامهاى شيطانند.
3154
النّاس كالإبل ترى المائة لا ترى فيه راحلة.
مردم چون شترانند صد شتر بينى و يك باربردار در آن ميان نبينى.
3155
النّاس يعملون الخيرات و إنّما يعطون أجورهم يوم القيامة على قدر عقولهم.
مردم كارهاى نيك كنند اما روز قيامت پاداششان را بقدر عقولشان ميدهند.
3156
النّصر مع الصّبر و الفرج مع الكرب و إنّ مع العسر يسرا.
فيروزى قرين صبر است و گشايش قرين رنج است و همراه هر سختى گشايشى هست.
3157
النّدم توبة و التّائب من الذّنب كمن لا ذنب له.
پشيمان شدن چون توبه كردن است و هر كه از گناه توبه كند چنانست كه گناه نداشته.
3158
النّظر إلى الخضرة يزيد في البصر.
بسبزه نگريستن بينائى را فزون ميكند.
3159
النّظرة سهم مسموم من سهام ابليس.
نگاه بد تيرى زهرآگين از تيرهاى شيطانست.
3160
النّظر إلى المرأة الحسناء و الخضرة يزيدان في البصر.
ديدن زن خوبروى و سبزه بينائى را فزون ميكند.
3161
النّظافة من الإيمان.
پاكيزگى از ايمانست.
3162
النّياحة من عمل الجاهليّة.
نوحه گرى از عمل جاهليت است.
3163
النّيّة الحسنة تدخل صاحبها الجنّة.
نيت خوب صاحب خويش را به بهشت مى برد.
3164
هديّة اللَّه إلى المؤمن السّائل على بابه.
گدا هديه خداست كه بر در مؤمن آيد.
3165
هل تنصرون إلّا بضعفائكم بدعوتهم و أحلامهم.
شما را بدعا و عقل ضعيفانتان يارى ميكنند.
3166
هل من أحد يمشي على الماء إلّا ابتلت قدماه؟ كذلك صاحب الدّنيا لا يسلم من
الذّنوب.
مگر كسى هست كه بر آب رود و پاهايش تر نشود؟ همچنين دنيادار از گناه مصون
نخواهد ماند.
3167
هلكت الرّجال حين أطاعت النّساء.
مردان كه اطاعت زنان كنند بهلاكت افتند.
3168
هنّ أغلب، يعني النّساء.
الهديّة تعور عين الحكيم.
آنها، يعنى زنان، چيره تراند.
هديه چشم خردمند را ببندد.
3169
الهديّة تذهب بالسّمع و البصر و القلب.
هديه گوش و چشم و دل را از كار بيندازد.
3170
الهديّة رزق من اللَّه فمن أهدى اليه شي ء فليقبله.
هديه روزى خداست هر كه چيزى بدو هديه دادند بپذيرد.
3171
الهوى مغفور لصاحبه ما لم يعمل به أو يتكلّم.
پندار بد اگر بكردار و گفتار نيايد بخشوده است.
3172
الهمّ نصف الهرم.
غم يك نيمه پيرى است.
3173
واضع العلم عند غير أهله كمقلّد الخنازير الجوهر و اللّؤلؤ و الذّهب.
آنكه علم به نااهل سپارد چنانست كه گوهر و مرواريد و طلا به خوكان آويزد.
3174
و اللَّه ما الدّنيا في
الآخرة إلّا مثل ما يجعل أحدكم إصبعه هذه في اليمّ فلينظر بم يرجع
بخدا قسم دنيا نسبت به آخرت چنانست كه يكيتان انگشت خويش به دريا نهد، بنگرد چه
مى آورد؟
3175
و اللَّه لأن تهدي بهداك رجل واحد خير لك من حمر النّعم.
بخدا قسم اينكه مردى را هدايت كنى از داشتن شتران سرخ مو بهتر است.
3176
و اللَّه لا تجدون بعدي أعدل عليكم منّي.
بخدا قسم پس از من، كسى را نخواهيد يافت كه در باره شما عادلتر از من باشد.
3177
و اكلي ضيفك فإنّ الضّيف يستحيي أن يأكل وحده.
همراه مهمان خويش غذا خور زيرا مهمان شرم دارد كه تنها غذا خورد.
3178
و الشّاة إن رحمتها يرحمك
اللَّه.
حتى به بز اگر رحم كنى خدا بتو رحم كند.
3178
و أيّ داء أدوى من البخل.
و چه مرضى از بخل بدتر است.
3179
و أي المؤمن حقّ واجب.
وعده مؤمن حقى است (كه اداى آن) واجب است.
3180
وجبت محبّة اللَّه على من غضب فحلم.
كسى كه خشم آرد و بردبارى كند، بصف محبان خداست.
3181
وزن حبر العلماء بدم الشّهداء فرجح.
مركب دانشوران را با خون شهيدان همسنگ كردند اولى سنگين تر بود.
3182
و صِلوا الّذي بينكم و بينه قرابة بكثرة ذكركم إيّاه.
با اقارب خويش بوسيله مكرر ياد كردنشان پيوستگى كن.
3183
وصب المؤمن كفّارة الخطايا.
بيمارى مؤمن كفاره گناهان است.
3184
وقّروا من تعلّمون منه العلم و وقّروا من تعلّمونه العلم.
كسى را كه علم از او مى آموزيد محترم داريد و كسى را كه علم بدو مى آموزيد
محترم داريد.
3185
ولد الرّجل من كسبه، من أطيب كسبه فكلوا من أموالهم.
فرزند مرد از جمله كسب او است، از نكوترين كسب او است، از اموال فرزندانتان
بخوريد.
3186
ولد الزّنا شرّ الثّلاثة إذا عمل بعمل أبويه.
زنا زاده اگر زنا كند از پدر و مادر خويش بدتر است.
3187
ويل للأغنياء من الفقراء.
واى بر ثروتمندان از فقيران!
3188
ويل للعالم من الجاهل، و ويل للجاهل من العالم.
واى بر عالم از جاهل! و واى بر بر جاهل از عالم!
3189
ويل للّذي يحدّث فيكذب فيضحك به القوم، ويل له، ويل له.
واى بر آنكه سخن كند و دروغ گويد كه كسان از آن بخندند واى بر او! واى بر او؟
3190
ويل للنّساء من الأحمرين:
الذّهب و المعصفر.
واى بر زنان از دو چيز رنگين طلا و جامه زيبا.
3191
ويل لامّتي من علماء السّوء
واى بر امت من از علماى بد.
3192
ويل لمن استطال على مسلم فانتقص حقّه.
واى بر آنكه به مؤمنى تطاول كند و حق او را بكاهد.
3193
ويل لمن لا يعلم و ويل لمن علم ثمّ لا يعمل.
واى بر آنكه نداند و واى بر آنكه بداند و عمل نكند.
3194
الوحدة خير من جليس السّوء و الجليس الصّالح خير من الوحدة، و إملاء الخير خير
من السّكوت و السّكوت خير من إملاء الشّرّ.
تنهائى از همنشين بد بهتر و همنشين شايسته از تنهائى بهتر نكو گفتن از سكوت
بهتر و سكوت از بد گفتن بهتر.
3195
الورع الّذي يقف عند الشّبهة.
پرهيزكار كسى است كه كار شبهه ناك نكند.
3196
الودّ يتوارث و البغض
يتوارث.
دوستى را بارث ميبرند و دشمنى را بارث ميبرند.
3197
الورع سيّد العمل.
پرهيزكارى سر آمد اعمالست.
3198
الوضوء قبل الطّعام ينفي الفقر و بعده ينفي اللّمم و يصحّح البصر.
وضو پيش از غذا فقر را ببرد و
بعد از غذا وسواس را زايل كند و چشم را نيرو دهد.
3199
الوضوء شطر الإيمان و السّواك شطر الوضوء.
وضو نصف ايمان است و مسواك كردن نصف وضو است.
3200
الولد ثمرة القلب و أنّه مجبنة مبخلة محزنة
فرزند ميوه دل است و مايه ترس و بخل و غم است.
3201
الولد من ريحان الجنّة.
فرزند از ريحان بهشت است.
3202
الويل لمن ترك عياله بخير و قدم على ربّه بشرّ.
واى بر آنكه خير براى عيال خود نهد و با شر بنزد خدا رود.
3203
يا عجبا كلّ العجب للمصدّق بدار الخلود و هو يسعى لدار الغرور.
سخت در عجبم از آنكه خانه جاويد را باور دارد و براى خانه غرور بكوشد.
3204
يا معشر التّجّار إنّ اللَّه باعثكم يوم القيامة فجّارا إلّا من صدق و أدّى
الأمانة.
اى گروه بازرگانان خدا روز رستاخيز بدكار محشورتان ميكند مگر آنكه راست گويد و
امانت نگه دارد.
3205
يأتي على النّاس زمان الصّابر منهم على دينه كالقابض على الجمر.
روزگارى بر مردم بيايد كه هر كه خواهد دين خود نگهدارد چنان باشد كه آتش بدست
گرفته باشد.
3206
يأتي على النّاس زمان المؤمن فيه أذلّ من شاته.
روزگارى بر مردم بيايد كه مؤمن از بزش خوارتر باشد.
3207
يبعث النّاس يوم القيمة على نيّاتهم.
روز رستاخيز مردم را بكيفيت نيت هايشان برانگيزند.
3208
يبصر أحدكم القذى في عين
أخيه و يدع الجذع في عينه
يكيتان خس را در خشم برادرش ببيند و تنه درخت را در چشم خويش نديده گيرد.
3209
يبعث شاهد الزّور يوم القيمة مدلعا لسانه.
شاهد دروغ روز قيامت آويخته زبان مبعوث مى شود.
3210
يتبع الميّت ثلاثة فيرجع اثنان و يبقى واحد: يتبعه أهله و ماله و عمله، فيرجع
أهله و ماله و يبقى عمله.
سه چيز بدنبال ميت روند دو تا باز گردند و يكى بماند. اهل و مال و عمل وى
بدنبال روند اهل و مالش باز گردند و عملش بماند.
3211
يد اللَّه على الجماعة.
دست خدا همراه جماعتست.
3212
يذهب الصّالحون أسلافا الأوّل فالأوّل حتّى لا يبقى إلّا حثالة كحثالة التّمر
و الشّعير لا يبالى اللَّه بهم.
شايستگان طبقه بطبقه روند تا جز پوستى چون پوست خرما و جو نماند كه خدا به آنها
اعتنا نكند.
3213
يسّروا و لا تعسّروا.
سهل گيريد و سخت مگيريد.
3214
يطبع المؤمن على كلّ خلق ليس الخيانة و الكذب.
مؤمن هر خوئى تواند داشت
مگر خيانت و دروغ گوئى.
3215
يعجب ربك من الشّاب ليست له صبوة.
پروردگار تو جوانى را كه جوانى نكند دوست دارد.
3216
يمن الخيل في شقرها.
بركت اسب در رنگ كهر است.
3217
يحبّ اللَّه العامل إذا عمل أن يحسن.
خدا دوست دارد كه وقتى كسى كارى ميكند كامل كند.
3218
يدور المعروف على يد مائة رجل أخرهم فيه كأوّلهم.
نيكى بدست صد مرد ميرود كه پاداش آخريشان مانند اوليست.
3219
يمينك على ما يصدّقك عليه صاحبك.
سوگند در باره چيزى توانى خورد كه مصاحب تو تصديق آن كند.
3220
ينبغي أن يكون للمؤمن ثمانية خصال: وقار عند الهزاهز و صبر عند البلاء و شكر
عند الرّخاء و قنوع بما رزقه اللَّه عزّ و جلّ، لا يظلم الأعداء و لا يتحامل على
الاصدقاء بدنه في تعب و النّاس منه في راحة.
مؤمن بايد هشت صفت داشته باشد وقار در حوادث سخت و صبر به هنگام بليه و شكر به
هنگام گشايش و قناعت به روزى اى كه خداى والا داده است بدشمنان ستم نكند و مزاحم
دوستان نشود، تنش برنج
باشد و مردم از او در آسايش باشند.
3221
يهرم ابن آدم و يبقى معه اثنتان الحرص و الأمل.
فرزند آدم پير مى شود و دو چيز با وى ميماند حرص و آرزو.
3222
يوزن يوم القيامة مداد العلماء و دم الشّهداء فيرجّح مداد العلماء على دم
الشّهداء.
روز قيامت مركب دانشوران و خون شهيدان را همسنگ كنند و مركب دانشوران بر خون
شهيدان مرجح شود.
3224
يهرم ابن آدم و يشبّ منه اثنتان الحرص على المال و الحرص على العمر.
فرزند آدم پير مى شود و دو چيز از او جوان مى شود حرص مال و حرص عمر.
3225
اليد العليا خير من اليد السّفلى و أبداء بمن تعول.
دست دهنده از دست بگير كه بهتر است و صدقه را از نانخوران خويش آغاز كن.
3226
أليمين الكاذبة منفقة للسّلعة ممحقة للكسب.
قسم دروغ كالا را تلف كند و كسب را از ميان ببرد.
3227
أليمين على نيّة المستحلف.
قسم مربوط به نيت قسم خور است.