2701

ما هلك امرؤ عرف قدره.

هر كه حد خويش بداند هلاك نشود.

2702

ما أملق تاجر صدوق.

تاجر راست گو فقير نشود.

2703

ما نقص مال من صدقة.

مال از صدقه دادن نقصان نمى پذيرد.

2704

ما قلّ و كفى خير ممّا كثر و ألهى.

اندكى كه كفايت كند از بسيارى كه بطالت آرد بهتر است.

2705

ما عال امرؤ اقتصد.

هر كه ميانه روى كند فقير نشود.

2706

ما آمن بي من بات شبعان و جاره جائع إلى جنبه و هو يعلم به.

هر كه سير بخوابد و همسايه او پهلويش گرسنه باشد و او بداند بمن ايمان ندارد.

2707

ما يكبّ النّاس على مناخرهم إلّا حصائد ألسنتهم.

حاصل زبان مردمان مايه هلاكشان مى شود.

2708

ما خلق اللَّه في الأرض شيئا أقلّ من العقل و إنّ العقل في الأرض أقلّ من الكبريت الأحمر.

خدا در زمين چيزى كمتر از عقل نيافريده كه عقل در زمين از گوگرد سرخ كمتر است.

2709

مثل المؤمن مثل السّنبلة يحرّكها الرّيح فتقوم مرّة و تقع أخرى و مثل الكافر كمثل الارزة لا تزال قائمة حتّى تنقعر.

حكايت مؤمن چون خوشه است كه باد آن را تكان دهد نوبتى بايستد و نوبت ديگر بيفتد و حكايت كافر چون درخت صنوبر است كه پيوسته بپا باشد تا از ريشه بر آيد.

2710

مثل الجليس الصّالح مثل الدّاري إن لم يجدك من عطره علّقك من ريحه و مثل الجليس السّوء مثل صاحب الكير إن لم يحرقك من شرار ناره علّقك من نتنه.

حكايت همنشين خوب مثل عطار است كه اگر عطر خويش بتو ندهد بوى خوش آن در تو آويزد و حكايت همنشين بد مثل آهنگر است اگر شرار آتش آن ترا نسوزد بوى بد آن در تو آويزد.

2711

مثل أهل بيتي مثل سفينة نوح من ركب فيها نجى و من تخلّف عنها غرق.

حكايت خاندان من چون كشتى نوح است هر كه در آن نشست برست و هر كه از آن باز ماند غرقه شد.

2712

مثل المؤمنين في توادّهم و تراحمهم كمثل الجسد إذا اشتكى بعضهم تداعى سائرهم بالسّهر و الحمى.

حكايت مؤمنان در دوستى و مهربانيشان چون اعضاى تن است وقتى يكيشان رنجور شود ديگران بمراقبت و رعايت او هم داستان شوند.

2713

مثل المؤمن كمثل المنخلة لا تأكل إلّا طيّبا و لا تضع إلّا طيّبا

حكايت مؤمن چون غربال است جز پاكيزه نخورد و جز پاكيزه ندهد.

2714

مثل القلب مثل ريشة بأرض تقلّبها الرّياح.

حكايت دل چون رشته اى است در سرزمينى كه بادها آن را زير و رو كند.

2715

مثل المرأة كالضّلع إن أردت أن تقيمه كسّرته و إن استمتعت به استمتعت به و فيه إود.

حكايت زن چون دنده است اگر بخواهى راستش كنى خواهد شكست و اگر از آن بهره گيرى با وجود كجيش بهره توانى گرفت.

2716

مثل المؤمن القويّ مثل النّخلة و مثل المؤمن الضّعيف كخامة الزّرع.

حكايت مؤمن نيرومند چون نخل است و حكايت مؤمن ناتوان چون ساقه كشت.

2717

مثل المنافق كمثل الشّاة العائرة بين الغنمين.

حكايت منافق چون بز حيران ميان دو گله است.

2718

مثل أمّتي مثل المطر لا يدرى أوّله خير أم آخره.

حكايت امت من چون باران است كه ندانند اول آن بهتر است يا آخرش.

2719

مثل المؤمن و الإيمان كمثل الفرس يجول في أخيته ثمّ يرجع في أخيته.

حكايت مؤمن و ايمان چون اسب است كه اطراف اخيه خويش جولان كند آنگاه باخيه خويش باز گردد.

2720

مثل القرآن مثل الإبل المعقّلة إن عقلها صاحبها أمسكها و إن تركها ذهبت.

حكايت قرآن چون شتر بسته است كه صاحبش اگر ببنددش محفوظ ماند و اگر ولش كند از دست برود.

2721

مثل الرّافلة في الزّينة من غير أهلها كمثل ظلمة يوم القيامة لا نور لها.

حكايت زنى كه در زينت خويش برون خانه، دامن كشان رود چون ظلمتى است در روز قيامت كه نور ندارد.

2722

مثل العالم الّذي يعلّم النّاس الخير و ينسي نفسه كمثل السّراج يضي ء للنّاس و يحرق نفسه.

حكايت دانشمندى كه مردم را تعليم دهد و خويشتن را فراموش كند چون چراغ است كه مردم را روشن كند و خويش را بسوزاند.

2723

مثل الّذي يتعلّم العلم ثمّ لا يحدّث به كمثل الّذي يكنز الكنز فلا ينفق منه.

حكايت كسى كه علم آموزد و از آن سخن نكند چون كسى است كه گنجى نهد و از آن خرج نكند.

2724

مثل الّذي يتعلّم العلم في صغره كالنّقش على الحجر و مثل الّذي يتعلّم العلم في كبره كالّذي يكتب على الماء.

حكايت كسى كه در كوچكى علم آموزد چون نقش بر سنگست حكايت كسى كه در بزرگى علم آموزد چون كسى است كه بر آب نويسد.

2725

مثل الّذي يعلّم النّاس الخير و ينسي نفسه مثل الفتيلة تضي ء للنّاس و تحرق نفسها.

حكايت آنكه چيز به مردم آموزد و خويشتن را فراموش كند چون فتيله است كه مردم را روشنى دهد و خويش را بسوزاند.

2726

مثل المؤمن كمثل العطّار إن جالسته نفعك و إن مشيته نفعك و إن شاركته نفعك.

حكايت مؤمن چون عطار است اگر با او نشينى سودت دهد اگر با او روى سودت دهد و اگر با او شركت كنى سودت دهد.

2727

مثل المؤمن مثل النّخلة، ما أخذت منها من شي ء نفعك

حكايت مؤمن چون نخل است هر چه از آن گيرى سودت دهد.

2728

مثل المؤمن كمثل خامة الزّرع، من حيث أتتها الرّيح كفتها فإذا سكنت اعتدلت و كذلك المؤمن يكفأ بالبلاء و مثل الفاجر كالارزة صمّاء معتدلة حتّى يقصمها اللَّه تعالى إذا شاء.

حكايت مؤمن چون ساق كشت است از هر سو كه باو وزد آن را منحنى كند و چون باد ساكت شود راست شود مؤمن نيز چنين است كه به بليه منحنى شود و حكايت بد كار چون درخت صنوبر است استوار و بر جا و تا وقتى كه خداى والا اگر خواهد درهمش شكند.

2729

مثل المؤمن مثل سبيكة الذّهب إن نفخت عليها احمرّت و إن وزنت لم تنقص.

حكايت مؤمن چون شمس طلا است اگر بر آن بدمند تا سرخ شود و وزنش كنند كمتر نشده است.

2730

مثل المؤمن كالبيت الخرب في الظّاهر فإذا دخلته وجدته مونقا و مثل الفاجر كمثل القبر المشرّف المجصّص يعجب من رآه و جوفه ممتلئ نتنا.

حكايت مؤمن چون خانه اى است به ظاهر خراب كه چون وارد آن شوى ببينى پاكيزه است و حكايت بد كار چون قبر مرتفع گچ كارى است بيننده را بشگفت آرد و باطن آن از عفونت پر است.

2731

مثل المرأة الصّالحة في النّساء كمثل الغراب الأعصم الّذي إحدى رجليه بيضاء.

حكايت زن پارسا در ميان زنان چون كلاغ نشاندار است كه يك پاى آن سفيد باشد.

2732

مثل هذه الدّنيا مثل ثوب شقّ من أوّله إلى آخره فبقى متعلّقا بخيط في آخره فيوشك ذلك الخيط أن ينقطع.

حكايت اين دنيا چون جامه ايست كه از اول تا آخر دريده و به نخى از آخر آويخته باشد و نزديك باشد كه آن نخ ببرد.

2733

مثلي و مثلكم كمثل رجل أو قد نارا فجعل الفراش و الجنادب يقعن فيها و هو يذبّهنّ عنها و أنا آخذ بحجزكم عن النّار و أنتم تفلتون من يدي.

حكايت من و شما چون مردى است كه آتشى بيفروخت و پروانه ها و ملخها بنا كردند در آن بيفتند و وى آنها را از آتش نگه ميداشت من كمر بندهاى شما را گرفته ام كه شما در آتش نيفتيد و شما از دست من در ميرويد.

2734

مثل الأخوين مثل اليدين تغسل إحداهما الاخرى.

حكايت دو برادر چون دو دست است كه يكى ديگرى را بشويد.

2735

مداراة النّاس نصف الإيمان و الرّفق بهم نصف العيش.

مدارا كردن با مردم يك نيمه ايمانست و ملايمت با آنها يك نيمه خوش زيستن است.

2736

مداراة النّاس صدقة.

مدارا كردن با مردم صدقه است.

2737

مروا بالمعروف و إن لم تفعلوه و انهوا عن المنكر و إن لم تجتنبوه كلّه.

امر بمعروف كنيد و گر چه خودتان نكنيد و نهى از منكر كنيد گر چه از همه آن اجتناب نكنيد.

2738

مسألة الغنيّ شين في وجهه يوم القيامة.

سؤال كردن بى نياز روز قيامت عيبى بچهره اوست.

2739

مكارم الأخلاق من أعمال الجنّة.

اخلاق خوب از اعمال بهشتست.

2740

مكارم الأخلاق عشرة يكون في الرّجل و لا تكون في ابنه، و يكون في الابن و لا تكون في الأب، و يكون في العبد و لا تكون في سيّده يقسمها اللَّه لمن أراد به السّعادة:، صدق الحديث، و صدق البأس، و إعطاء السّائل، و المكافاة بالصّنائع، و حفظ الأمانة، و صلة الرّحم، و التّذمّم للجار، و التّذمّم للصّاحب، و إقراء الضّيف و رأسهنّ الحياء.

اخلاق خوب ده چيز است كه در مرد هست و در پسرش نيست در پسرش هست و در پدرش نيست. نهج الفصاحة مجموعه كلمات قصار حضرت رسول ص، ص: 721 در بنده هست و در آقاى او نيست. خدا هر كه را سعادتمند خواهد، قسمت او كند: راستى گفتار، پاى مردى در جنگ، عطاى سائل، نيكى در عوض نيكى، حفظ امانت، پيوند خويشان، حمايت همسايه، حمايت دوست، مهماندارى، و سر سلسله آن حياست.

2741

ملاك الأمر خواتمه.

اعتبار كار بسرانجام آنست.

2742

ملعون من ألقى كلّه على النّاس.

هر كس همه بار خويش به دوش مردم افكند ملعونست.

2743

ملعون من ضارّ مؤمنا أو مكر به.

هر كه بمؤمنى زيان رساند يا با او حيله كند ملعونست.

2744

ملعون من سبّ أباه، ملعون من سبّ أمّه.

هر كه بپدر خويش ناسزا گويد ملعونست و هر كه بمادر خويش ناسزا گويد ملعونست.

2745

مسألة الغنيّ نار.

سؤال كردن بى نياز جهنمست.

2746

مطل الغنيّ ظلم.

مماطله ثروتمند ظلم است.

2747

ملاك الدّين الورع.

اعتبار دين بتقوى است.

2748

منهومان لا يشبعان: طالب العلم و طالب المال.

دو گرسنه اند كه سيرى نپذيرند طالب علم و طالب مال.

2749

من أذنب ذنبا فستره اللَّه عليه و عفى عنه في الدّنيا فاللَّه أكرم من أن يعود في شي ء قد عفا عنه.

هر كه گناهى كند و خدا در دنيا گناه وى را بپوشد و ببخشد، خدا كريمتر از آنست كه در بخشيده خود باز نگرد.

2750

من ابتلي من هذه البنات بشي ء فأحسن إليهنّ كنّ له سترا من النّار.

هر كس ببليه دختر دارى مبتلا شود و با آنها نيكوكارى كند، پرده وى از آتش جهنم شوند.

2751

من كثر كلامه كثر سقطه و من كثر سقطه كثر ذنوبه و من كثر ذنوبه كانت النّار أولى به.

هر كه گفتارش بسيار باشد خطايش بسيار گردد و هر كه خطايش بسيار باشد گناهانش بسيار شود و هر كه گناهانش بسيار باشد جهنم براى او شايسته تر است.

2752

من كان ذا اللّسانين في الدّنيا جعل له يوم القيامة لسانان من النّار.

هر كه در دنيا دو زبان باشد براى وى روز قيامت دو زبان از آتش نهند.

2753

من أولى معروفا فلم يجد جزاء إلّا الثّناء فقد شكره و من كتمه فقد كفره.

هر كه نيكى اى بيند و پاداشى جز ستايش نتواند شكر آن گزاشته است و هر كه آن را پنهان دارد كفران آن كرده است.

2754

من قدّر رزقه اللَّه و من بذّر حرّمه اللَّه.

هر كه اندازه نگه دارد خدايش روزى دهد و هر كه اسراف كند خدايش محروم دارد.

2755

من اقترب أبواب السّلاطين افتتن.

هر كه بدربار پادشاهان نزديك شود بفتنه افتد.

2756

من نفّس من مسلم كربة من كرب الدّنيا نفّس اللَّه عنه كربة من كرب يوم القيامة، و من يسّر على معسر يسّر اللَّه عليه في الدّنيا و الآخرة، و من ستر على مسلم ستر اللَّه عليه في الدّنيا و الآخرة.

هر كه غمى از غمهاى دنيا را از مؤمنى بردارد خدا غمى از غمهاى روز قيامت از او بردارد و هر كه بر تنگدستى آسان گيرد خدا در دنيا و آخرت بر او آسانگيرد و هر كه راز پوش مسلمانى شود خدا در دنيا و آخرت راز پوش وى شود.

2757

من لم يقبل العذر من متنصّل صادقا كان أو كاذبا لم ينل شفاعتي.

هر كه عذر معتذرى را راست باشد يا دروغ نپذيرد از شفاعت من بهره ور نشود.

2758

من تفاقر افتقر.

هر كه فقيرى كند، فقير شود.

2759

من سعادة المرء حسن الخلق.

نيكخوئى از سعادت مرد است.

2760

من أعظم الخطايا اللّسان الكذوب.

زبان دروغزن از گناهان بزرگست

2761

من سعادة المرء المسكن و الجار الصّالح و المركب الهني ء.

مسكن و همسايه خوب و مركب رام از سعادت مرد است.

2762

من عامل النّاس فلم يظلمهم و حدّثهم فلم يكذبهم و وعدهم فلم يخلفهم فهو ممّن كملت مروّته و ظهرت عدالته و وجبت أخوّته و حرمت غيبته.

هر كه زمامدار مردم شود و ستمشان نكند و با آنها سخن كند و دروغشان نگويد و وعده شان دهد و تخلف نكند وى از جمله كسانست كه مروتش به كمال رسيده و عدالتش نمايان گشته و برادرى با وى واجب و غيبتش حرامست.

2763

من قتل عصفورا عبثا جاء يوم القيمة و له صراخ عند العرش يقول ربّ سل هذا فيم قتلني في غير منفعة.

هر كه گنجشكى را بيهوده بكشد روز قيامت بيابد و نزد عرش فرياد زند و گويد پروردگارا از اين بپرس براى چه مرا بى فائده كشت.

2764

من ستر على أخيه ستره اللَّه في الدّنيا و الآخرة.

هر كه پرده پوش برادر خويش شود خدا در دنيا و آخرت پرده- پوشى وى كند.

2765

من لم يكن له ورع يصدّه عن معصية اللَّه إذا خلا لم يعبا اللَّه بشي ء من عمله.

هر كه تقوائى ندارد كه بخلوت او را از معصيت خدا باز دارد، خدا باعمال وى اعتنا نكند.

2766

من نصر أخاه بظهر الغيب نصره اللَّه في الدّنيا و الآخرة.

هر كه برادر خويش را به حفظ الغيب يارى كند خدايش در دنيا و آخرت يارى كند.

2767

من مشى إلى طعام لم يدع إليه فقد دخل سارقا و خرج معيّرا.

هر كه بى دعوت به طعامى رود دزد درون رود و ننگين بدر آيد.

2768

من اشتاق إلى الجنّة سارع إلى الخيرات، و من أشفق من النّار لهى عن الشّهوات، و من ترقّب الموت لهي عن اللّذّات، و من زهد في الدّنيا هانت عليه المصيبات.

هر كه مشتاق بهشت باشد به اعمال خير شتابد و هر كه از جهنم ترسد از خواستنيها درگذرد و هر كه انتظار مرگ دارد از لذتها چشم بپوشد و هر كه به دنيا بى رغبت باشد مصيبتها بر او آسان شود.

2769

من فارق الجماعة شبرا خلع اللَّه ربقة الإسلام من عنقه.

هر كه يك وجب از جماعت دور شود خدا طوق مسلمانى از گردن وى بردارد.

2770

من أنعم على عبد نعمة فلم يشكرها فدعا عليه استجيب له.

هر كه نعمتى ببنده اى دهد كه شكر وى نگزارد و او را نفرين كند نفرينش پذيرفته شود.

2771

من ولّى على عشرة كان له عقل أربعين و من ولّى أربعين كان له عقل أربعمائة.

هر كه زمامدار ده تن شود عقل چهل تن دارد و هر كه زمامدار چهل تن شود عقل چهار صد تن دارد.

2772

من هجر أخاه فوق ثلاث فمات دخل النّار.

هر كه بيش از سه روز از برادر خويش قهر كند و بميرد به جهنم رود.

2773

من تأنّى أدرك ما تمنّى.

هر كه صبورى كند به آرزوى خويش برسد.

2774

من كان يؤمن باللَّه و اليوم الآخر فليكرم جاره.

هر كه بخدا و آخرت ايمان دارد بايد همسايه خويش را گرامى دارد.

2775

من حكم بين اثنين تحاكما إليه فلم يقض بينهما بالحقّ فعليه لعنة اللَّه.

هر كه ميان دو كس كه داورى بدو برند، داورى كند و بحق ميانشان قضاوت نكند لعنت خدا بر او باد.

2776

من تعوّد كثرة الطّعام و الشّراب قسا قلبه.

هر كه به پرخورى عادت كند دلش سخت شود.

2777

من أكل و ذو عينين ينظر إليه و لم يواسه ابتلى بلاء لا دواء له.

هر كه غذا خورد و ديگرى بدو نگرد و چيزى بدو ندهد ببلائى مبتلا شود كه دوا نداشته باشد.

2778

من كظم غيظا و هو قادر على أن ينفذه ملأه اللَّه أمنا و إيمانا.

هر كس خشمى را كه تواند آشكار كند فرو برد خدا وى را از امنيت و ايمان سرشار كند.

2779

من قلّ طعمه صحّ بدنه و من كثر طعمه سقم بدنه و قسا قلبه.

هر كس كم خورد سالم ماند و هر كه بسيار خورد تنش بيمار و دلش سخت گردد.

2780

من غالب اللَّه غلبه و من خادع اللَّه خدعه.

هر كه با خدا زور آزمائى كند خدا بر او غالب شود و هر كه با خدا فريبكارى كند خدا سزاى فريبش دهد.

2781

من نظر إلى أخيه نظر مودّة لم يكن في قلبه إحنة لم يطرف حتّى يغفر اللَّه ما تقدّم من ذنبه

هر كه بچشم مهربانى ببرادر خويش نظرى كند كه كينه در دل وى نباشد از آن پيش كه ديده برگيرد خداوند همه گناهان گذشته وى را آمرزيده باشد.

2782

من طلب الدّنيا بعمل الآخرة فما له في الآخرة من نصيب.

هر كه عمل آخرت كند و دنيا طلبد از آخرت بهره اى ندارد.

2783

من التمس رضى اللَّه بسخط النّاس رضى اللَّه عنه و أرضى عنه النّاس و من التمس رضى النّاس بسخط اللَّه سخط اللَّه عليه و أسخط عليه النّاس.

هر كه رضاى خدا بخشم مردم جويد خدا از او خشنود شود و مردم را از او خشنود كند و هر كه رضاى مردم بخشم خدا جويد خدا بر او خشمگين شود و مردم را با وى خشمگين كند.

2784

من طلب محامد النّاس بمعاصى اللَّه عاد حامده من النّاس ذاما

هر كه ستايش مردم را به نافرمانى خدا جويد ستايشگرانش مذمتگر شوند.

2785

من فرّق بين والدة و ولدها فرّق اللَّه بينه و بين أحبّته يوم القيمة.

هر كه ميان مادر و فرزندى تفرقه اندازد خدا روز قيامت ميان او و دوستانش جدائى افكند.

2786

من أهان صاحب بدعة آمنه اللَّه يوم الفزع الأكبر.

هر كه بدعتگزاري را اهانت كند خدا روز وحشت بزرگ او را ايمن دارد.

2787

من كانت له سريرة صالحة أو سيّئة نشر اللَّه عليه منها رداء يعرف به.

هر كه سيرتى نيك يا بد داشته باشد خداوند نشانى از آن بر وى اندازد كه بدان بشناسندش كه بدان شناخته شود.

2788

من أنظر معسرا و وضع عنه أظلّه اللَّه تحت ظلّ عرشه يوم لا ظلّ إلّا ظلّه.

هر كه تنگدستى را مهلت دهد و بار او سبك كند خداوند روزى كه سايه اى جز سايه او نيست، وى را بسايه عرش خويش در آورد.

2789

من عمّره اللَّه ستّين سنة فقد أعذر إليه في العمر

هر كه خدا شصت سال عمر بدو دهد از جهت عمر حجت بر او تمام كرده است.

2790

من لعب بالنّرد شير فهو كمن غمس يده في لحم الخنزير و دمه.

هر كه نردبازى كند چنانست كه دست خويش در گوشت و خون خوك فرو برده باشد.

2791

من كان وصلة لأخيه المسلم إلى ذي سلطان في منهج برّ أو تيسير عسر أعانه اللَّه على إجازة الصّراط يوم تدحض فيه الأقدام.

هر كس پيش صاحب قدرتى براى برادر مسلمان خويش در موضوع خيرى يا در گشودن مشكلى وسيله خير شود روزى كه قدمها بلغزد خدا وى را بر عبور از صراط اعانت كند.

2792

من عزّى مصابا فله مثل أجره.

هر كه مصيبت زده اى را تسليت گويد مانند پاداش او دارد

2793

من استعاذكم باللَّه فأعيذوه و من سألكم باللَّه فأعطوه و من دعاكم فأجيبوه و من أتى إليكم معروفا فكافئوه فإن لم تجدوه فادعوا له حتّى تعلموا أنّكم قد كافأتموه

هر كه به نام خدا بشما پناه آرد پناهش دهيد و هر كه به نام خدا از شما سؤال كند چيزى باو بدهيد و هر كه شما را دعوت كند بپذيريد و هر كه با شما نيكى كرده تلافى كنيد و اگر نتوانيد برايش دعا كنيد تا مطمئن شويد كه تلافى آن كرده ايد.

2794

من يرد اللَّه به خيرا يفقّهه في الدّين.

هر كه خدا براى او نيكى خواهد، وى را در كار دين دانا كند.

2795

من بنى مسجدا و لو مثل مفحص قطاة بنى اللَّه له بيتا في الجنّة.

هر كه مسجدى بسازد گر چه باندازه جايى باشد كه شتر مرغ در آن تخم مينهد خدا در بهشت براى او خانه اى بسازد.

2796

من انقطع إلى اللَّه كفاه اللَّه كلّ مؤنة و رزقه من حيث لا يحتسب و من انقطع إلى الدّنيا و كله اللَّه إليها.

هر كه خاص خدا شود خدا همه حاجات او را كفايت كند و از جايى كه انتظار ندارد روزيش دهد و هر كه خاص دنيا شود خدا او را به دنيا واگذارد.

2797

من يصبر على الرّزيّة يعوّضه اللَّه و من يكظم غيظه يأجره اللَّه.

هر كه بر مصيبت صبر كند خدايش عوض دهد و هر كه خشم خويش بخورد خدايش پاداش دهد.

2798

من أحبّ أن يكون أغنى النّاس فليكن بما في يد اللَّه أوثق منه بما في يده.

هر كه دوست دارد از همه مردم بى نيازتر باشد اعتماد وى بآنچه نزد خدا است از آنچه بدست خويش دارد بيشتر باشد.

2799

من تواضع للَّه رفعه اللَّه و من تكبّر وضعه اللَّه و من يتألّ على اللَّه يكذّبه اللَّه.

هر كه براى خدا فروتنى كند خدايش بردارد و هر كه گردن افرازد خدايش پست كند و هر كه بخدا قسم دروغ خورد خدايش تكذيب كند.

2800

من أذنب في الدّنيا فعوقب به فاللَّه أعدل من أن يثنّي عقوبته على عبده.

هر كه در دنيا گناهى كند و عقوبت آن ببيند خدا عادل تر از آنست كه عقوبت خويش را بر بنده تكرار كند.

 

 

 

 

 
 
https://old.aviny.com/nahj-fasahe/fasahe-28.aspx?&mode=print
Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved