2601
ما عال من اقتصد.
هر كه ميانه روى كند فقير نشود.
2601
ما الّذي يعطي من سعة بأعظم أجرا من الّذي يقبل إذا كان محتاجا.
پاداش كسى كه در حال گشايش بخشش كند از آنكه بخشش را ميپذيرد بيشتر نيست، بشرط
آنكه محتاج باشد.
2602
ما الموت فيما بعده إلّا كنطحة عنز.
مرگ نسبت بما بعد آن چون شاخ زدن بز است.
2603
ما أتى اللَّه عالما علما إلّا أخذ عليه الميثاق أن لا يكتمه.
خدا بعالمى علم نداده مگر آنكه از او پيمان گرفته كه علم خويش را نهان ندارد.
2604
ما اجتمع الرّجاء و الخوف
في قلب مؤمن إلا أعطاه اللَّه عزّ و جلّ الرّجاء و آمنه الخوف
اميد و ترس در دل مؤمن مجتمع نشود جز آنكه خدا عز و جل اميد بدو عطا كند و از
بيم ايمنش سازد.
2605
ما أحبّ عبد عبدا للَّه إلّا أكرمه ربّه.
وقتى بنده اى بنده ديگر را براى خدا دوست دارد پروردگارش او را گرامى كند.
2606
ما أحبّ أنّ أحدا تحوّل لي ذهبا يمكث عندي منه دينار فوق ثلاث إلّا دينار
أرصده لدين.
دوست ندارم كه كوه احد براى من مبدل بطلا شود و دينارى از آن بيش از سه روز نزد
من بماند مگر دينارى كه براى قرض ذخيره نگه دارم.
2607
ما أحد أكثر من الرّبا إلّا كان عاقبة أمره إلى قلّة.
هر كه ربا فراوان خورد سر انجام او بفقر انجامد.
2608
ما أحسن القصد في الغنى، ما أحسن القصد في الفقر و أحسن القصد في العبادة.
چه نيكست اعتدال هنگام بى نيازى، چه نيكست اعتدال هنگام ندارى و چه نيكست
اعتدال در عبادت.
2609
ما أحلّ اللَّه شيئا أبغض إليه من الطّلاق.
خدا چيزى را حلال نكرده كه نزد وى از طلاق دشمن تر باشد.
2610
ما أخاف على أمّتي إلّا ضعف اليقين.
بر امت خويش بيم ندارم مگر از ضعف ايمان.
2611
ما أخاف على أمّتي فتنة أخوف عليها من النّساء و الخمر.
از هيچ فتنه اى كه خطرناكتر از زن و شراب باشد بر امت خويش بيم ندارم.
2612
ما أخشى عليكم الفقر و لكنّي أخشى عليكم التّكاثر و ما أخشى عليكم الخطاء، و
لكنّي أخشى عليكم التّعمّد.
از فقر بر شما بيم ناك نيستم بلكه بيم دارم به كثرت اموال تفاخر كنيد، از خطا
بر شما بيم ناك نيستم بلكه از تعمد بيم دارم.
2613
ما استرذل اللَّه عبدا إلّا خطر عليه العلم و الأدب.
خدا بنده اى را پست نشمارد مگر علم و ادب را از او باز دارد.
2614
ما أخذت الدّنيا من الآخرة إلّا كما أخذ المخيط غرس في البحر من مائه.
دنيا از آخرت آنقدر گرفته كه سوزنى كه در دريا فرو كنند از آب آن گيرد.
2615
ما استفاد المؤمن بعد تقوى اللَّه عزّ و جلّ خيرا له من زوجة صالحة إن أمرها
أطاعته و إن نظر إليها سرّته و إن أقسم عليها أبرّته و إن غاب عنها نصحته في نفسها
و ماله.
مؤمن پس از پرهيزكارى خداى عز و جل چيزى بهتر از زن پارسائى كه فرمانش دهد
اطاعت كند و اگر بدو نگرد مسرورش كند و اگر در باره او قسم خورد قسمش را رعايت كند
و اگر از او غايب شود مال وى و عفت خويش حفظ كند، چيزى بهتر از اين نيابد.
2616
ما أسرّ عبد سريرة إلّا ألبسه اللَّه رداءها إن خيرا فخير و إن شرّا فشرّ.
هر نيتى كه بنده بدل گيرد خدا نشان آن را بر او نمودار كند، اگر نيك باشد نيك و
اگر بد باشد بد.
2617
ما أطعمت زوجتك فهو لك صدقة، و ما أطعمت ولدك فهو لك صدقة، و ما أطعمت خادمك
فهو لك صدقة، و ما أطعمت نفسك فهو لك صدقة.
هر چه بهمسر خويش بخورانى صدقه كرده اى و هر چه بفرزند خويش بخورانى صدقه
كرده اى و هر چه بخدمتكار خويش بخورانى صدقه كرده اى، هر چه بخويش خورانى صدقه
كرده اى.
2618
ما أعطى أهل بيت الرّفق إلّا نفعهم.
مدارا نصيب هيچ خاندانى نشود مگر سودشان دهد.
2619
ما اكتسب مكتسب مثل فضل
علم يهدي صاحبه إلى هدى أو يردّه عن ردى و لا استقام دينه حتّى يستقيم عقله.
هيچ كس چيزى چون مايه علمى كه صاحب خويش را بهدايت رساند يا از خطرى برهاند به
دست نخواهد آورد و دين شخص استقامت نيابد تا عقل وى استقامت يابد.
2620
ما أكل أحد طعاما قطّ خيرا من أن يأكل من عمل يده و إنّ نبىّ اللَّه داود كان
يأكل من عمل يده.
هيچ كس غذائى بهتر از آنچه از عمل خويش خورد، نخواهد خورد داود پيغمبر نان از
عمل خويش ميخورد.
2621
ما أنت محدّث قوما حديثا لا تبلغه عقولهم إلّا كان على بعضهم فتنة.
وقتى با قومى سخنى گوئى كه عقولشان بدان نرسد براى بعضيشان مايه فتنه خواهد
بود.
2622
ما أنعم اللَّه على عبد نعمة فحمد اللَّه عليها إلّا كان ذلك الحمد أفضل من
تلك النّعمة و إن عظمت.
وقتى خدا بنده اى را نعمتى دهد و خدا را بر آن ستايش كند اين ستايش از آن نعمت،
هر قدر بزرگ باشد بهتر است.
2623
ما أنكر قلبك فدعه.
هر چه را قلبت نميپذيرد واگذار
2624
ما أهدى المرء المسلم لأخيه هديّة أفضل من كلمة حكمة يزيده اللَّه بها هدى أو
يردّه بها عن ردى.
مرد مسلمان ببرادر خويش هديه اى بهتر از سخن حكمت آميزى كه خدا بوسيله آن هدايت
وى افزون كند يا خطرى از وى بگرداند نتواند داد.
2625
ما برّ أباه من شدّ إليه الطّرف بالغضب.
هر كه نگاه خشمگين سوى پدر خويش افكند از فضيلت نيكى با وى بى نصيب است.
2626
ما أوذى أحد ما أوذيت في اللَّه.
هيچ كس آنقدر كه من در راه خدا اذيت ديدم اذيت نكشيد.
2627
ما تجالس قوم مجلسا فلم ينصت بعضهم لبعض إلّا نزع من ذلك المجلس البركة.
هر گروهى كه مجالست كنند و بيك ديگر گوش فرا ندارند بركت از مجلسشان برخيزد.
2628
ما تجرّع عبد جرعة أفضل عند اللَّه من جرعة غيظ كظمها ابتغاء وجه اللَّه.
هيچ كس جرعه اى ننوشد كه نزد خدا از جرعه خشمى كه براى رضاى خدا فروبرد بهتر
باشد.
2629
ما ترك عبد للَّه أمرا لا يتركه إلّا للَّه إلّا عوّضه اللَّه منه ما هو خير
له منه في دينه و دنياه.
هر كه چيزى را براى خدا
ترك آن بكند. كه جز براي خدا ترك آن نكند خدا بعوض آن چيزى كه براي دين و دنياي وى
بهتر باشد بدو بدهد.
2631
ما تشهد الملائكة من لهوكم إلّا الرّهان و النّضال.
فرشتگان از بازيهاى شما جز در اسب دوانى و كشتى حضور نمييابند.
2632
ما تصدّق النّاس بصدقة أفضل من علم ينشر.
هيچ صدقه اى كه مردم دهند از علمى كه منتشر شود بهتر نيست.
2633
ما جاءني جبرئيل قطّ إلّا أمرني بالسّواك حتّى لقد خشيت أن أحفي مقدّم فمي.
هر وقت جبريل پيش من آمد مرا بمسواك كردن فرمان داد تا آنجا كه ترسيدم جلو دهان
خود را ببرم.
2634
ما جلس قوم يذكرون اللَّه تعالى فيقومون حتّى يقال لهم قوموا قد غفر اللَّه
لكم ذنوبكم و بدّل سيّئاتكم حسنات.
گروهى كه با هم بذكر خدا بنشينند، از جا برنخيزند مگر بايشان بگويند برخيزيد كه
خداى تان آمرزيد و اعمال بدتان را باعمال خوب مبدل كرد.
2635
ما جمع شي إلى شي ء أفضل من علم إلى حلم.
چيزى با چيز ديگر فراهم نيامده كه از دانش و بردبارى بهتر باشد.
2636
ما خرج رجل من بيته يطلب علما إلّا سهل اللَّه له طريقا إلى الجنّة.
هر كس از خانه خويش به جستجوى علمى برون شود خدا براى وى راهى بسوى بهشت
بگشايد.
2637
ما خفّفت عن خادمك من عمله فهو أجر لك في موازينك يوم القيامة.
هر چه از كار خدمتگزار خويش سبك كنى پاداشى است كه روز قيامت در ميزان عمل تو
نهند.
2638
ما خلق اللَّه من شي ء إلّا و قد خلق له ما يغلبه و خلق رحمته تغلب غضبه.
خداوند هر چه آفريده چيزى ديگرى براى غلبه بر آن آفريده و رحمت خويش را براى
غلبه بر غضبش آفريده.
2639
ما رفع قوم أكفهم إلى اللَّه تعالى يسألونه شيئا إلّا كان حقا على اللَّه أن
يضع في أيديهم الّذي سألوا.
هيچ گروهى دستان خويش باستدعاى چيزى سوى خدا بر ندارند مگر آنكه خدا عهده دار
است مسئولشان را بكفشان نهد.
2640
ما زال جبريل يوصيني بالجار حتّى ظننت أنّه سيورثه.
جبريل در باره همسايه آنقدر سفارش ميكرد كه پنداشتم همسايه ارث خواهد برد.
2641
ما زان اللَّه العباد بزينة أفضل من زهادة في الدنيا و عفاف في بطنه و فرجه.
خدا ببندگان خويش آرايشى بهتر از بى رغبتى به دنيا و عفت شكم و عورت نداده.
2642
ما زويت الدّنيا عن أحد إلّا كانت خيرا له.
دنيا را از كسى نگيرند مگر كه خير وى در آنست.
2643
ما ساء عمل قوم قطّ إلّا زخرفوا مساجدهم.
چون عمل گروهى بد شود مساجد خويش را زينت كنند.
2644
ما سلّط اللَّه القحط على قوم إلّا بتمرّدهم على اللَّه.
خدا قحط را بر گروهى مسلط نكند مگر براى نافرمانى كه از خدا كرده اند.
2645
ما شبّهت خروج المؤمن من الدّنيا إلّا مثل خروج الصّبيّ من بطن أمّه من ذلك
الغمّ و الظلمة إلى روح الدّنيا.
برون شدن مؤمن را از دنيا به برون شدن كودك از شكم مادر از آن محنت و ظلمت بر
راحت دنيا تشبيه ميكنم.
2646
ما صدقة أفضل من ذكر اللَّه تعالى.
صدقه اى بهتر از ياد كردن خداى والا نيست.
2647
ما ضاق مجلس بمتحابّين.
هيچ نشيمن گاهى براى دو دوست تنگ نيست.
2648
ما ضلّ قوم بعد هدى كانوا عليه إلّا أوتوا الجدل.
هيچ قومى پس از هدايت بضلال نيفتاد مگر آنكه بجدل خو گرفت.
2649
ما عظمت نعمة اللَّه على عبد إلّا اشتدّت عليه مؤنة النّاس فمن لم يحتمل تلك
المئونة للنّاس فقد عرض تلك النّعمة للزّوال.
وقتى نعمت خدا بر بنده اى بزرگ شود حاجت مردم بر او بيشتر شود و هر كه اين
حاجات را تحمل نكند نعمت خويش را بمعرض زوال آورده است.
2650
ما علم اللَّه من عبد ندامة على ذنب إلّا غفر له قبل أن يستغفره.
چون خدا پشيمانى بنده را از گناهى بداند پيش از آنكه آمرزش بخواهد وى را
بيامرزد.
2651
ما عمل ابن آدم شيئا أفضل من الصّلاة و صلاح ذات البين و خلق حسن.
بنده آدم كارى بهتر از نماز و
آشتى ميان كسان و نيكخوئى نميكند.
2652
ما فتح رجل باب عطيّة بصدقة أو صلة إلّا زاده اللَّه تعالى بها كثرة، و ما فتح
رجل باب مسألة يريد بها كثرة إلّا زاده اللَّه تعالى بها قلّة.
هر كه با صدقه اى يا صله اى در بخششى گشايد خداى والا بسبب آن مال وى بيفزايد و
هر كه در سؤالى بگشايد و از اين راه فزونى جويد خداى والا وى را نقصان فزايد.
2653
ما كان الفحش في شي ء قطّ إلّا شانه و لا كان الحياء في شي ء قطّ إلّا زانه.
بدى و بد زبانى در هر چه باشد آن را خوار كند و حيا در هر چه باشد آن را زينت
دهد.
2654
ما كان الرّفق في شي ء إلّا زانه و لا نزع من شي ء إلّا شانه.
مدارا در هر چه باشد آن را زينت دهد و از هر چه دور شود آن را خوار كند.
2655
ما كرهت أن تواجه به أخاك فهو غيبة.
هر چيزى كه دوست ندارى رو بروى برادر خويش كنى غيبتست.
2656
ما كرهت أن يراه النّاس منك فلا تفعله بنفسك إذا خلوت.
هر كارى كه دوست ندارى مردم از تو ببينند وقتى بخلوت شدى به تنهائى مكن.
2657
ما لي و للدّنيا، ما أنا و الدّنيا إلّا كراكب استظلّ تحت شجرة ثمّ راح و
تركها.
مرا با دنيا چه كار من در دنيا چون مسافرى هستم كه در سايه درختى نشست و برفت و
آن را واگذاشت.
2658
ما محق الإسلام محق الشّح شي ء.
هيچ چيز مسلمانى را چون بخل پايمال نميكند.
2659
ما من القلوب قلب إلّا و له سحابة كسحابة القمر بينما القمر يضي ء أو غلته
سحابة فأظلم أو تجلّت.
هر دلى پاره ابرى چون پاره ابر ماه دارد هنگامى كه ماه نور پاشى كند پاره ابرى
آن را بپوشاند و تاريك شود يا باز روشن شود.
2660
ما من آدميّ إلّا و في رأسه حكمة بيد ملك فإذا تواضع قيل للملك ارفع حكمته و
إذا تكبّر قيل للملك ضع حكمته.
هر انسانى در سر خويش حكمتى دارد كه به دست فرشته ايست وقتى تواضع كند فرشته را
گويند حكمت او را بر آر و چون تكبر كند به
فرشته گويند حكمت او را فرو بر.
2661
ما من أحد يموت إلّا ندم إن كان محسنا ندم أن لا يكون أزداد و إن كان مسيئا
ندم أن لا يكون نزع.
هر كه بميرد پشيمان مى شود، اگر نيكوكار بوده پشيمان است كه چرا بيشتر نكرده و
اگر بد كار بود پشيمانست كه چرا بس نكرده.
2662
ما من أحد يحدث في هذه الامّة حدثا لم يكن فيموت حتّى يصيبه ذلك.
هر كس در اين امت بدعتى بد بدارد نميرد تا سزاى آن بدو رسد.
2663
ما من إمام يعفو عند الغضب إلّا عفى اللَّه عنه يوم القيامة.
هر پيشوائى كه هنگام خشم ببخشد خدا روز قيامت او را ببخشد.
2664
ما من أحد يلبس ثوبا ليباهي به فينظر النّاس إليه إلا لم ينظر اللّه إليه حتّى
ينزعه.
هر كه جامه اى پوشد كه بدان مباهات كند و مردم بدو نگرند خدا بدو ننگرد تا آن
لباس را بكند.
2665
ما من امرئ يحيي أرضا فيشرب منها كبد حرّى إلّا كتب اللَّه له بها أجرا.
هر كه زمينى را احيا كند كه
تشنه اى از آن آب نوشد خدا در قبال آن پاداشى براى وى ثبت كند.
2667
ما من أمير عشرة إلّا و هو يؤتى به يوم القيمة مغلولا حتّى يفكّه العدل أو
يوبقه الجور.
هر كه زمام دار ده تن باشد روز قيامت در غل بيارندش تا عدالت غل او باز كند يا
ستم هلاكش كند.
2668
ما من جرعة أحبّ إلى اللَّه تعالى من جرعة غيظ يكظمها عبد، ما كظمها عبد إلّا
ملاء اللَّه تعالى جوفه إيمانا.
هيچ جرعه اى نزد خدا از جرعه خشمى كه بنده اى فرو برد
محبوب تر نيست. هر بنده اى جرعه خشم فرو برد خدا ضمير او را از ايمان پر كند.
2669
ما من خارج خرج من بيته في طلب العلم إلّا وضعت له الملائكة أجنحتها رضا بما
يصنع حتّى يرجع.
هر كه از خانه خويش بطلب دانش بيرون شود فرشتگان بسبب رضايتى كه از رفتار او
دارند بالهاى خويش براى وى بگسترند تا باز گردد.
2670
ما من دابّة طائر و لا غيره يقتل بغير حقّ إلّا سنخاصمه يوم القيمة.
هر حيوان پرنده يا غير آن بناحق
كشته شود روز قيامت با قاتل خويش مخاصمه كند.
2671
ما من ذنب أجدر أن يعجّل اللَّه تعالى لصاحبه العقوبة في الدّنيا مع ما يدّخره
له في الآخرة من قطيعة الرّحم و الخيانة و الكذب و إنّ أعجل الطّاعة ثوابا لصلة
الرّحم حتّى إنّ أهل البيت ليكونوا فجرة فتنموا أموالهم و يكثر عددهم إذا تواصلوا.
گناهى چون گسستن از خويشاوند و خيانت و دروغ نيست كه خداوند بغير از عقوبت
آخرت، در اين دنيا نيز مرتكب آن را كيفر دهد. ثواب پيوند با خويشاوند زودتر از همه
اعمال خوب ميرسد.
تا آنجا كه خاندانى بد كارند اما اگر پيوسته شوند اموالشان فزونى گيرد و عددشان بيش
شود.
2672
ما من ذنب إلّا و له عند اللَّه توبة إلّا سوء الخلق فإنّه لا يتوب من ذنب إلا
رجع إلا ما هو شرّ منه.
هر گناهى نزد خدا توبه اى دارد مگر بدخوئى كه بدخوى از گناهى بازنگردد مگر
ببدتر از آن رو كند.
2673
ما من ذي غنى إلّا سيودّ يوم القيامة لو كان إنّما أوتي من الدّنيا قوتا.
هر ثروتمندى روز قيامت آرزو كند كه در دنيا فقط قوت خويش مى داشت.
2674
ما من رجل يغرس غرسا إلّا كتب اللَّه له من الأجر قدر ما يخرج من ثمر ذلك
الغرس.
هر كه درختى بنشاند خدا به اندازه ميوه اى كه از آن درخت برون مى شود پاداش
براى وى ثبت كند.
2675
ما من رجل يتعاظم في نفسه و يختال في مشيته إلّا لقى اللَّه تعالى و هو عليه
غضبان.
هر كه در ديده خويش بزرگ نمايد و در راه رفتن گردن افرازد به پيشگاه خداى والا
رود و خدا بر او خشمگين باشد.
2676
ما من رجل ينظر إلى وجه والديه نظر رحمة إلّا كتب اللَّه له بها حجّة مقبولة
مبرورة
هر كه از روى مهربانى بصورت پدر و مادر خويش نظر كند خدا بپاداش آن براى وى حج
مقبول نيكوئى رقم زند.
2677
ما من ساعة تمرّ بابن آدم لم يذكر اللَّه فيها إلّا حسر عليها يوم القيامة.
ساعتى بى ذكر خداى بر آدميزاد نگذرد مگر روز قيامت بر آن حسرت خورد.
2678
ما من شي ء في الميزان أثقل من حسن الخلق.
در ميزان اعمال چيزى سنگين تر از نيكخوئى نيست.
2679
ما من شي ء أحبّ إلى اللَّه تعالى من شاب تائب و ما من شي ء أبغض إلى اللَّه
تعالى من شيخ مقيم على معاصيه.
هيچ كس پيش خداى والا محبوبتر از جوان توبه گر نيست و هيچ كس پيش خداى والا چون
پيرى كه بگناهان خويش مشغول باشد مبغوض نيست.
2680
ما من صباح يصبحه العباد إلّا صارخ يصرخ يا أيّها النّاس لدوا للتّراب و
اجمعوا للفناء و ابنوا للخراب.
هر صبحدم كه بر بندگان در آيد بانگزنى بانگ زند:
اى مردم براى خاك توليد كنيد و براى نابودى فراهم آريد و براى ويرانى بنا كنيد.
2681
ما من صدقة أفضل من قول.
صدقه اى بهتر از گفتار نيك نيست.
2682
ما من صدقة أحبّ إلى اللَّه من قول الحقّ.
نزد خدا صدقه اى محبوبتر از گفتار حق نيست.
2683
ما من عبد مسلم يدعو
لأخيه بظهر الغيب إلّا قال الملك و لك بمثله
هر بنده مسلمانى كه در غياب برادر خويش براى او دعا كند
فرشته گويد براى تو نيز نظير آن باد.
2684
ما من عبد يبيع قالدا إلّا سلّط اللَّه عليه تالفا.
هر بنده كه چيز فاسد فروشد خدا تلف كننده اى را بر او مسلط كند.
2685
ما من عبد كانت له نيّة في أداء دينه إلّا كان له من اللَّه عون.
هر بنده كه نيت اداى دين خويش داشته باشد، از جانب خدا تاييد شود.
2686
ما من عبد ابتلى ببليّة في الدّنيا إلّا بذنب و اللَّه أكرم و أعظم عفوا من أن
يسأله عن ذلك الذّنب يوم القيامة.
هيچ كس در دنيا ببليه اى مبتلا نشود مگر در قبال گناهى كه كرده و خدا كريمتر و
بزرگتر از آنست كه روز قيامت او را از آن گناه بازخواست كند.
2687
ما من عبد يظلم رجلا مظلمة في الدّنيا لا يقصّه من نفسه إلّا قصّه اللَّه
تعالى منه يوم القيامة.
هر كس در دنيا به ديگرى ظلمى كند كه شخصا تلافى آن نكند خداى والا در روز قيامت
تلافى آن از وى بگيرد.
2688
ما من عبد إلّا و له صيت في السّماء فإن كان صيته في السّماء حسنا وضع في
الأرض و إن كان صيته في السّماء سيّئا وضع في الأرض.
هر بنده اى در آسمان شهرتى دارد اگر شهرت وى در آسمان
نيك باشد در زمين نهند و اگر شهرت وى در آسمان بد باشد در زمين نهند.
2689
ما من عبد استحيا من الحلال إلّا ابتلاه اللَّه بالحرام.
هر كه از حلال شرم كند خدا ويرا بحرام مبتلا كند.
2690
ما من قاض من قضاة المسلمين إلّا و معه ملكان يسدّدانه إلى الحقّ ما لم يرد
غيره فإن أراد غيره و جار متعمّدا تبرّأ منه الملكان و وكلاه إلى نفسه.
هر يك از قضات مسلمانان دو فرشته موكل دارد كه ويرا مادام كه جز حق نخواهد بر
آن استوار كند و اگر غير حق اراده كند و بعمد منحرف شود فرشتگان از او برى شوند و
كار ويرا بخودش واگذارند.
2691
ما من قلب إلّا و هو معلّق بين إصبعين من أصابع الرّحمن إن شاء أقامه و إن شاء
أزاغه، و الميزان بيد الرّحمن يرفع أقواما و يخفض آخرين إلى يوم القيامة.
هر دلى به دو انگشت از انگشتان قدرت خداى رحمان آويخته اگر خواهد آن را ثابت
دارد و اگر خواهد آن را بگرداند و ميزان كارها به دست خداست كه تا روز قيامت گروهى
را بالا برد و گروهى ديگر را پائين برد.
2692
ما من قوم يعمل فيهم المعاصي هم أعزّ و أكثر ممّن يعمله ثمّ لم يغيّروه إلّا
عمّهم اللَّه تعالى منه بعقاب.
هر گروهى كه در ميانشان گناه كنند و ايشان از گنهكاران قوى تر و بيشتر باشند و
جلوگيرى نكنند، خداى والا از جانب خويش همه را عقوبت كند.
2693
ما من قوم يظهر فيهم الرّبا إلّا أخذوا بالسّنة و ما من قوم يظهر فيهم الرّشا
إلّا أخذوا بالرّعب.
هر گروهى كه ربا ميانشان رواج گيرد بقحط مبتلا شوند و هر گروهى رشوه ميانشان
رواج گيرد بترس دچار شوند.
2694
ما من مسلم يموت له ثلاثة من الولد لم يبلغوا الحنث إلّا تلقّوه من أبواب
الجنّة الثّمانية من أيّها شاء دخل.
هر مسلمانى كه سه فرزند وى قبل از آنكه بعقل رسند بميرند بر هشت در بهشت باو
برخورد كنند كه از هر كدام خواهد در آيد.
2695
ما من مسلم ينظر إلي امرأة أوّل رمقة ثمّ يغضّ بصره إلّا أحدث اللَّه تعالى له
عبادة يجد حلاوتها في قلبه.
هر مسلمانى كه يك بار به زنى بنگرد آنگاه چشم از او باز دارد خداى والايش با
عبادتى انس دهد كه لذت آن را در قلب خويش احساس كند.
2696
ما من مسلم تدرك له ابنتان فيحسن إليهما ما صحبتاه إلّا أدخلتاه الجنّة.
هر مسلمانى كه دو دختر وى ببلوغ رسند و تا در خانه ويند با آنها نيكى كند بهشتى
مى شود.
2697
ما ملاء آدميّ وعاء شرّا من بطنه يجب ابن آدم أكلات يقمن صلبه.
آدمى ظرفى بدتر از شكم پر نميكند براى آدميزاد همين قدر غذا كه بنيه او را نگه
دارد كافيست.
2698
ما نقصت صدقة من مال و ما زاد اللَّه عبدا يعفو إلّا عزّا و ما تواضع أحد
للَّه إلّا رفعه اللَّه.
مال از صدقه كاهش نگيرد و بنده اى كه عفو كند خدايش جز عزت نيفزايد و هر كه
براى خدا تواضع كند خدايش رفعت دهد.
2699
ما يحلّ لمؤمن أن يشتدّ إلى أخيه بنظرة تؤذيه.
روا نيست كه مؤمنى ببرادر خويش بتندى نظر كند كه مايه آزار او شود.
2700
ما كرهته لنفسك فاكرهه لغيرك و ما أحببته لنفسك فأحبّه لأخيك.
هر چه بخود نميپسندى بغير خود مپسند و آنچه براى خود دوست دارى براى برادرت
دوست دار.