601

إنّ افضل عمل المؤمن الجهاد في سبيل اللَّه؛

بهترين عمل مؤمن، جهاد در راه خداست.

602

إن أفواهكم طرق للقرآن فطيّبوها بالسّواك؛

دهانهاى شما معبر قرآنست آن را با مسواك پاكيزه كنيد.

603

إنّ أقلّ ساكنى الجنّة النّساء؛

كمترين ساكنان بهشت زنانند.

604

إنّ أكبر الإثم عند اللَّه أن يضيع الرّجل من يقوت؛

بزرگترين گناهان در نظر خدا آن است كه مردى ناخور خود را سرگردان گذارد.

605

إنّ أكثر النّاس شبعا في الدّنيا أطولهم جوعا يوم القيامة؛

آنكه در دنيا از همه مردم سيرتر است روز رستاخيز بيشتر از همه گرسنه خواهد ماند.

606

إنّ أكثر أهل الجنّة البله؛

بيشتر بهشتيان ابلهانند.

607

إنّ أكثر ما يدخل النّاس النّار الأجوفان: الفم و الفرج؛

مردم بيشتر از همه بواسطه دو چيز مجوف بجهنم ميروند: دهان و عورت.

608

إنّ أكثر ما يدخل الجنّة النّاس تقوى اللَّه و حسن الخلق؛

مردم بيشتر بواسطه ترس خدا و نيكخلقى ببهشت ميروند.

609

إنّ الأحمق يصيب بحمقه أعظم من فجور الفاجر؛

احمق بواسطه حماقت بيشتر از مردم بدكار گناه ميكند.

610

إنّ الأرض لتنادي كلّ يوم سبعين مرّة يا بني آدم كلوا ما شئتم و اشتهيتم فو اللَّه لآكلنّ لحومكم و جلودكم؛

زمين هر روز هفتاد بار بانك ميزند، آدميزادگان هر چه مى خواهيد و دوست داريد بخوريد بخدا كه گوشت و پوست شما را خواهم خورد.

611

إنّ الإسلام بدا غريبا و سيعود غريبا كما بدا فطوبى للغرباء؛

اسلام در آغاز غريب بود و باز همچنان كه بود غريب خواهد شد خوشا بحال غريبان.

612

إنّ الإسلام نظيف فتنظّفوا فإنّه لا يدخل الجنّة إلّا نظيف؛

اسلام پاكيزه است، شما نيز پاكيزه باشيد كه هر كس پاكيزه نيست ببهشت نمى رود.

613

إنّ الإيمان ليخلق في جوف أحدكم كما يخلق الثّوب فاسألوا اللَّه تعالى أن يجدّد الإيمان في قلوبكم؛

ايمان شما چون لباسى كه به تن داريد كهنه مى شود از خدا بخواهيد كه ايمان را در دل شما تازه كند.

614

إنّ البرّ و الصّلة يستطيلان الأعمار و يعمّران الدّيار و يكثّران الأموال و لو كان القوم فجّارا؛

نيكى با كسان و مهربانى با خويشان عمرها را دراز و شهرها را آباد و اموال را زياد مى كند اگر چه انجام دهندگان آن بدكاران باشند.

615

إنّ التّواضع لا يزيد العبد إلّا رفعة فتواضعوا يرفعكم اللَّه و إنّ العفو لا يزيد العبد إلّا عزّا فاعفوا يعزّكم اللَّه و إنّ الصّدقة لا يزيد المال إلّا نماء فتصدّقوا يزدكم اللَّه؛

تواضع مايه رفعت است تواضع كنيد تا خدا شما را رفعت دهد. عفو مايه عزت است عفو كنيد تا خدا شما را عزت بخشد. صدقه موجب فزونى مالست صدقه دهيد تا خدا مالتان را زياد كند.

616

إنّ الحسد ليأكل الحسنات كما تأكل النّار الحطب؛

حسد نيكى ها را ميخورد چنان كه آتش هيزم را ميخورد.

617

إنّ الحكمة تزيد الشّريف شرفا؛

حكمت شرافت شريف را فزون مى كند.

618

إنّ الحياء و الإيمان قرنا جميعا فإذا سلب أحدهما تبعه الآخر؛

حيا و ايمان قرين يك ديگرند وقتى يكى را گرفتند ديگرى همراه آن ميرود.

619

إنّ الدّنيا حلوة خضرة و إنّ اللَّه مستخلفكم فيها لينظر كيف تعملون؛

جهان شيرين و سبز است و خدا شما را در آن جاى داده تا ببيند چه ميكنيد.

620

إنّ الرّجل إذا رضي هدي الرّجل و عمله فهو مثله؛

هر كه از روش و كار ديگرى راضى باشد مثل اوست.

621

إنّ الرّجل إذا نظر إلى امرأته و نظرت إليه نظر اللَّه تعالى إليهما نظر الرّحمة؛

وقتى مرد بزن خود نگرد و زنش بدو نگرد خداوند بديده رحمت بر آنها مى نگرد.

622

إنّ الرّجل لا يزال في صحّة رأيه ما نصح لمستشيره، فإذا غشّ مستشيره سلبه اللَّه تعالى صحّة رأيه؛

مرد تا هنگامى كه مشورت كنان خود را رهبرى مى كند از اصابت رأى بهره ور است و همين كه با مشورت كنان خيانت كرد خدا اصابت رأى را از او ميگيرد.

623

إنّ الرجل لترفع درجته في الجنّة فيقول أنّى لي هذا؟ فيقال باستغفار ولدك لك؛

مقام يكى را در بهشت بالا برند و گويد اين مقام از كجا براى من حاصل شد؟ گويند فرزندت براى تو آمرزش طلبيد.

624

إنّ الرّجل ليحرم الرّزق بالذّنب يصيبه و لا يردّ القدر إلّا الدّعاء و لا يزيد في العمر إلا البرّ؛

انسان بسبب گناه از روزى محتوم محروم ماند و تقدير جز بدعا برنگردد و عمر جز به نيكوكارى دراز نشود.

625

إنّ الرّجل ليطلب الحاجة فيزويها اللَّه تعالى عنه لما هو خير له فيتّهم النّاس ظلما لهم فيقول من سبعني؛

انسان حاجتى ميخواهد و خدا براى مصلحتى حاجت او را بر نمى آورد و او بستم مردم را متهم ميكند كه كى حق مرا برد.

626

إنّ الرّجل ليعمل- أو المرأة- بطاعة اللَّه تعالى ستّين سنة ثمّ يحضرهما الموت فيضارّان في الوصيّة فتجب لهما النّار.

مرد يا زن شصت سال خدا را عبادت مى كنند و هنگام مرگ در وصيت بحق رفتار نمى كنند و جهنم بر آنها واجب مى شود.

627

إنّ الرّجل ليعمل عمل الجنّة فيما يبدو للنّاس و هو من أهل النّار و إنّ الرّجل ليعمل عمل النّار فيما يبدو للنّاس و هو من أهل الجنّة.

گاه مى شود كه انسان در نظر مردم كار بهشتيان مى كند اما به حقيقت از جهنميان است و گاه مى شود كه انسان در نظر مردم كار جهنميان مى كند و بحقيقت اهل بهشت است.

628

إنّ الرّجل ليعمل الزّمن الطّويل بعمل أهل الجنّة ثمّ يختم له عمله بعمل أهل النّار و إنّ الرّجل ليعمل الزّمن الطّويل بعمل أهل النّار ثمّ يختم عمله بعمل أهل الجنّة.

گاه مى شود كه انسان مدتى دراز كار بهشتيان مى كند پس از آن كار وى به رفتار جهنميان خاتمه مى يابد و گاه مى شود انسان مدتى دراز كار جهنميان ميكند و پس از آن كار وى به رفتار بهشتيان خاتمه مى يابد

629

إنّ الرّحمة لا تنزل على قوم فيهم قاطع رحم.

مردمى كه در ميان آنها كسى از خويشاوندان بريده باشد، رحمت خدا بر آنها فرود نمى آيد.

630

إنّ الرّزق ليطالب العبد أكثر ممّا يطلبه أجله.

روزى بيشتر از اجل در جستجوى بنده است.

631

إنّ الزّناة يأتون تشتعل وجوههم نارا.

روز قيامت چهره زناكاران از آتش مشتعل است.

632

إنّ السّعادة كلّ السّعادة طول العمر في طاعة اللَّه.

سعادت كامل آنست كه عمر دراز را در عبادت خداوند بپايان برند.

633

إنّ السّعيد لمن جنّب الفتن و لمن ابتلي فصبر.

خوشبخت آنست كه از فتنه ها كناره گيرد و آنكه بزحمتى مبتلا شود و صبر كند.

634

إنّ السّموات السّبع و الأرضين السّبع و الجبال ليلعن الشّيخ الزّاني و إنّ فروج الزّناة ليؤذي أهل النّار نتن ريحها.

هفت آسمان و هفت زمين و كوه ها پير زنا كار را لعنت مى كنند و تعفن عورت زناكار جهنميان را اذيت ميكند.

635

إنّ السّيّد لا يكون بخيلا.

آقا بخيل نميشود.

636

إنّ الشّاهد يرى ما لا يرى الغائب.

حاضر چيزها بيند كه غايب نه بيند.

637

إنّ الشّياطين تغدوا براياتها إلى الأسواق فيدخلون مع أوّل داخل و يخرجون مع آخر خارج.

شيطانها صبحگاهان با بيرقهاى خود ببازارها ميروند و با هر كه زودتر ببازار رود داخل مى شوند و با هر كه ديرتر در آيد بيرون مى آيند.

638

إنّ الشّيطان مع الواحد و هو من الإثنين أبعد.

شيطان با يكتن است و از دو تن دورتر است.

639

إنّ الشّيطان يأتي أحدكم فيقول من خلقك؟ فيقول اللَّه فيقول فمن خلق اللَّه؟ فإذا وجد أحدكم ذلك فليقل: آمنت باللَّه و رسوله فإنّ ذلك يذهب عنه.

شيطان پيش يكى از شما آيد و گويد كى ترا خلق كرد؟ جواب دهد خدا، گويد خدا را كى خلق كرد اگر يكى از شما چنين پندارى بخاطر يافت گويد بخدا و پيغمبر او ايمان دارم و اين پندار از خاطر او برود.

640

إنّ الشّيطان يجري من ابن آدم مجرى الدّم.

شيطان مانند خون در تن انسان جاريست.

641

إنّ الشّيطان يحبّ الحمرة فإيّاكم و الحمرة و كلّ ثوب ذي شهرة.

شيطان سرخى را دوست دارد از سرخى و هر لباسى كه باعث انگشت نمائيست بپرهيزيد.

642

إنّ الشّيطان قال و عزّتك يا ربّ لا أبرح أغوي عبادك ما دامت أرواحهم في أجسادهم فقال الرّبّ و عزّتي و جلالي لا أزال أغفر لهم ما استغفروني.

شيطان گفت پروردگارا بعزت تو سوگند كه تا وقتى كه روح بندگان تو در تنشان است پيوسته آنها را گمراه ميكنم، خداوند گفت بعزت و جلالم سوگند كه تا وقتى از من بخشش طلبند پيوسته آنها را مى بخشم.

643

إنّ الصّبحة تمنع بعض الرّزق.

خواب صبحگاهى مانع قسمتى از روزى مى شود.

644

إنّ الصّبر عند الصّدمة الاولى.

صبر حقيقى در صدمه نخستين است.

645

إنّ الصّدقة على ذي قرابة يضعف أجرها مرّتين.

صدقه اى كه بخويشاوند دهند پاداش مكرر دارد.

646

إنّ الصّدقة لتطفي غضب الرّبّ و تدفع ميتة السّوء.

صدقه خشم خداوند را فرو مى نشاند و از مرگ بد جلوگيرى ميكند.

647

إنّ الصّدقة لتطفي عن أهلها حرّ القبور و إنّما يستظلّ المؤمن يوم القيامة في ظلّ صدقته.

صدقه گرماى قبر صدقه دهندگان را تخفيف مى دهد و مؤمن روز رستاخيز در سايه صدقه خويش قرار ميگيرد.

648

إنّ الصّفا الزّلّال الّذي لا تثبت عليه أقدام العلماء الطّمع.

طمع سنگ لغزانى است كه پاى دانشمندان بر آن استوار نميماند.

648

إنّ الصّدق يهدي إلى البرّ و إنّ البرّ يهدي إلى الجنّة و إنّ الرّجل ليصدق حتّى يكتب عند اللَّه صدّيقا و إنّ الكذب يهدي إلى الفجور و إنّ الفجور يهدي إلى النّار و إنّ الرّجل ليكذب حتّى يكتب عند اللَّه كذّابا.

راستى رهنماى نيكيست و نيكى رهنماى بهشت است و مرد راست ميگويد تا پيش خدا راستگو بقلم ميرود. دروغ راهنماى بديست و بدى راهنماى جهنم است و مرد دروغ ميگويد تا پيش خدا دروغگو بقلم ميرود.

649

إنّ الصّدقة لا تزيد المال إلّا كثرة.

صدقه مال را افزون ميكند.

650

إنّ العار ليلزم المرء يوم القيامة حتّى يقول يا ربّ لإرسالك بي إلى النّار أيسر عليّ ممّا ألقى و إنّه ليعلم ما فيها من شدّة العذاب.

در قيامت آن قدر ننگ گريبانگير انسان مى شود كه ميگويد خدايا اگر مرا بجهنم بفرستى بهتر از اين وضع است در صورتى كه از سختى عذاب جهنم خبر دارد.

651

إنّ العبد إذا أخطأ خطيئة نكتت في قلبه نكتة سوداء فإن هو نزع و استغفر و تاب صقل قلبه و إن عاد زيد فيها حتّى تعلو على قلبه و هو الرّان الّذي ذكر اللَّه تعالى «كلّا بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون».

بنده وقتى گناهى كند نقطه سياهى در دل او پديد مى آيد اگر از گناه دل بر كند و بخشش خواست و توبه كرد دلش صاف مى شود و اگر گناهى ديگر كرد نقطه سياه افزون مى شود تا دل را فرو گيرد و اين «چيرگى گناه» است كه خداوند گويد: «نه بلكه گناهشان بر دلهايشان چيره شد»

652

إنّ العبد إذا كان همّه الآخرة كفّ اللَّه تعالى عليه ضيعته و جعل غناه في قلبه فلا يصبح إلّا غنيّا و إذا كان همّه الدّنيا أفشى اللَّه تعالى ضيعته و جعل فقره بين عينيه فلا يمسي إلّا فقيرا و لا يصبح إلّا فقيرا.

بنده اگر در آخرت دل بسته باشد خداوند دارائى او را بقدر كفاف كند و ثروتش را در قلبش قرار دهد و پيوسته بى نياز باشد و اگر بدنيا دل بسته باشد خداوند دارائى او را فراوان كند و فقر را رو برويش قرار دهد و پيوسته فقير باشد.

653

إنّ العبد ليتصدّق بالكسرة تربو عند اللَّه حتّى تكون مثل أحد.

بنده يك پاره نان صدقه مى دهد و پيش خدا بزرگ مى شود تا مثل كوه احد مى شود.

654

إنّ العبد ليدرك بحسن الخلق درجة الصّائم القائم.

بنده بوسيله خوش خلقى بمقام روزه دار و نمازگزار ميرسد.

655

إنّ العبد ليذنب الذّنب فيدخل به الجنّة يكون نصب عينيه تائبا فارّا حتّى يدخل به الجنّة.

بنده گناهى ميكند و بوسيله آن ببهشت ميرود زيرا گناه پيوسته در خاطر اوست و وى توبه كنان و از گناه گريزان است.

656

إنّ العجب ليحبط عمل سبعين سنة.

خود پسندى و غرور عبادت هفتاد ساله را نابود ميكند.

657

إنّ العلماء هم ورثة الأنبياء ورثوا العلم فمن أخذه أخذ بحظّ وافر.

دانشمندان وارث پيغمبرانند و دانش را از آن ها ميراث برده اند هر كس دانش فرا گيرد سهم فراوان از ميراث پيغمبران گرفته است.

658

إنّ العين لتدخل الرّجل القبر و تدخل الجمل القدر.

چشم بد مرد را بقبر ميرساند و شتر را بديگ ميكشاند.

659

إنّ الغادر ينصب له لواء يوم القيامة فيقال ألا هذه غدرة فلان ابن فلان.

روز رستاخيز براى پيمان شكن پرچمى برافرازند و گويند اين پيمان شكنى فلان پسر فلان است.

660

إنّ الغضب من الشّيطان و إنّ الشّيطان خلق من النّار و إنّما تطفا النّار بالماء فإذا غضب أحدكم فليتوضّأ.

خشم از شيطان است و شيطان از آتش پديد آمده و آتش را بآب خاموش توان كرد وقتى يكى از شما خشمگين شود وضو گيرد.

661

إنّ الفتنة تجي ء فتنسف العباد نسفا و ينجو العالم منها بعلمه.

فتنه بيايد و بندگان را مغلوب كند و دانشمند بكمك دانش خود از آن رهائى يابد.

662

إنّ الفحش و التّفحّش ليسا من الإسلام في شي ء و إنّ أحسن النّاس إسلاما أحسنهم خلقا.

بدگوئى و بدزبانى از صفات اسلام نيست و از همه مردمِ اسلام آن كس بهتر است كه اخلاقش نيكتر است.

663

إنّ الفخذ عورة.

ران جزو عورت است.

664

إنّ القاضي العدل ليجاء به يوم القيامة فيلقى من شدّة الحساب ما يتمنّى أن لا يكون قضى بين اثنين في تمرة.

قاضى عادل را روز قيامت بحساب ميكشند و از سختى حساب چيزها مى بيند كه آرزو مى كند ميان دو كس در باره يك خرما قضاوت نكرده بود.

665

إنّ القلوب بين إصبعين من أصابع اللَّه يقلبها.

دلها ميان دو انگشت از انگشتان خداست و آن را زير و رو همى كند.

666

إنّ اللَّه أبى علىّ فيمن قتل مؤمنا ثلاثا.

خداوند سه بار خواهش مرا در باره بخشش كسى كه مؤمنى را كشته رد كرد.

667

إنّ اللَّه احتجز التّوبة على كلّ صاحب بدعة.

وقتى خداوند توبه را بر بدعت گذار ممنوع ساخته است.

668

إنّ اللَّه إذا أجرى على يد رجل خير الرّجل فلم يشكره فليس للَّه بشاكر.

وقتى خداوند خير كسى را به دست ديگرى انجام دهد و او را سپاس نگزارد سپاس خدا را نيز نداشته است.

669

إنّ اللَّه إذا أحبّ إنفاذ أمر سلب كلّ ذي لبّ لبّه.

خداوند وقتى بخواهد كارى را انجام دهد عقل خردمندان را بگيرد

670

إنّ اللَّه إذا قضى على عبد قضاء لم يكن لقضائه مردّ.

وقتى خداوند چيزى بر بنده خويش مقدر سازد تقدير وى تغيير پذير نيست.

671

إنّ اللَّه إذا أراد أن يهلك عبدا نزع منه الحياء فإذا نزع منه الحياء لم تلقه إلّا مقيتا ممقتا، فإذا لم تلقه إلّا مقيتا ممقتا نزعت منه الأمانة فإذا نزعت منه الأمانة لم تلقه إلّا خائنا مخوّنا نزعت منه الرّحمة فإذا نزعت منه الرّحمة لم تلقه إلّا رجيما ملعّنا نزعت منه ربقة الإسلام.

خداوند وقتى بخواهد بنده اى را هلاك سازد حيا را از او بگيرد وقتى حيا از او گرفته شود متنفر و منفور شود. وقتى متنفر و منفور شد امانت از او گرفته شود و همين كه امانت از او گرفته شد راه خيانت پيش گيرد و كسان نيز بدو خيانت كنند و وقتى چنين شد رحم از او بر خيزد وقتى رحم از او برخاست مطرود و ملعون شود و طوق اسلام را از گردن او بردارند.

672

إنّ اللَّه إذا أراد بقوم خيرا ابتلاهم.

وقتى خداوند براى قومى نيكى خواهد آنها را مبتلا سازد.

673

إنّ اللَّه إذا أراد إمضاء أمر نزع عقول الرّجال حتّى يمضي أمره فإذا أمضاه ردّ إليهم عقولهم و وقعت النّدامة.

وقتى خداوند بخواهد كارى را انجام دهد عقل مردان را بگيرد تا كار خود را انجام دهد وقتى كه آن را انجام داد عقلشان را باز پس دهد و پشيمانى رخ نمايد.

674

إنّ اللَّه إذا أنعم على عبد نعمة أحبّ أن ترى عليه.

وقتى خداوند نعمتى ببنده اى بدهد دوست دارد كه آن را بر او آشكار بيند.

675

إنّ اللَّه إذا غضب على أمّة لم ينزل بها عذاب خسف و لا مسخ نملت أسعارها و يحبس عنها أمطارها و يلي عليها أشرارها.

وقتى خداوند بر قومى خشمگين شود و آنها را بر زمين فرو نبرد و مسخ نكند، قيمتهايشان گران شود و باران بر آنها كم بارد و اشرارشان زمام كارشان را به دست گيرند.

676

إنّ اللَّه استخلص هذا الدّين لنفسه و لا يصلح لدينكم إلّا السّخاء و حسن الخلق ألا فزيّنوا دينكم بهما.

خداوند اين دين را خاص خود كرده است، با دين شما جز بخشش و خوش خلقى سازگار نيست؛ دين خود را باين دو صفت آرايش دهيد.

677

إنّ اللَّه أمرني بمدراة النّاس كما أمرني بإقامة الفرائض.

خداوند بمن فرمان داده با مردم بمدارا رفتار كنم، همچنان كه مرا باداى واجبات مأمور ساخته است.

678

إنّ اللَّه أوحى إليّ أن تواضعوا حتّى لا يفخر أحد على أحد و لا يبغي أحد على أحد.

خداوند بمن وحى فرستاده كه فروتنى كنيد تا كسى بر كسى افتخار نكند و كسى بر كسى تعدى نكند.

679

إنّ اللَّه بحكمته و فضله جعل الرّوح و الفرح في اليقين و الرّضا و جعل الهمّ و الحزن في الشّك و السّخط.

خداوند بحكمت و فضل خويش آسايش و شادى را در يقين و رضا قرار داده و غم و اندوه را در ترديد و غضب وديعه نهاده است.

680

إنّ اللَّه تعالى إذا أحبّ عبدا دعا جبريل فقال إنّي أحبّ فلانا فأحبّه فيحبّه جبريل ثمّ ينادي في السّماء فيقول إنّ اللَّه يحبّ فلانا فأحبّوه فيحبّه أهل السّماء ثمّ يوضع له القبول في الأرض و إذا أبغض عبدا دعا جبريل فيقول إنّي أبغض فلانا فأبغضه فيبغضه جبريل ثمّ ينادي في أهل السّماء إنّ اللَّه تعالى يبغض فلانا فأبغضوه فيبغضونه ثمّ توضع له البغضاء في الأرض.

خداوند وقتى بنده اى را دوست دارد جبرئيل را فرو خواند و گويد من فلانى را دوست دارم او را دوست بدار و جبرئيل او را دوست دارد سپس در آسمان ندا دهد و گويد خداوند فلان را دوست دارد او را دوست داريد و اهل آسمان نيز او را دوست دارند پس از آن در زمين نيز مقبول كسان شود. و همين كه خدا بنده اى را دشمن داشت جبرئيل را فرو خواند و گويد من فلانى را دشمن دارم او را دشمن بدار و جبرئيل او را دشمن دارد، سپس در ميان اهل آسمان بانگ زند كه خداوند فلانى را دشمن دارد او را دشمن بداريد و او را دشمن دارند و در زمين نيز مبغوض كسان شود.

681

إنّ اللَّه تعالى إذا أحبّ عبدا جعل رزقه كفافا.

وقتى خداوند بنده اى را دوست دارد روزى او را بقدر كفايت كند.

682

إنّ اللَّه تعالى إذا أنزل عاهة من السّماء على أهل الأرض صرفت عن عمار المساجد.

خداوند وقتى مرضى را از آسمان بر مردم فرود آورد آن را از بانيان مساجد بگرداند.

683

إنّ اللَّه تعالى إذا أنعم على عبد نعمة يحبّ أن يرى أثر النّعمة عليه و يكره البؤس و التّباؤس و يبغض السّائل

خداوند وقتى نعمتى ببنده اى دهد دوست دارد اثر نعمت بر او ديده شود و تظاهر بتنگدستى را دوست ندارد و گداى پر رو را دشمن دارد و شخص باحياى عفيف

684

الملحف و يحبّ الحييّ العفيف المتعفّف.

را كه از محرمات دورى ميگيرد دوست دارد.

685

إنّ اللَّه تعالى اطّلع على أهل بدر و قال اعملوا ما شئتم فقد غفرت لكم.

خداوند به بدريان نگريست و گفت هر چه ميخواهيد بكنيد كه شما را بخشيدم.

686

إنّ اللَّه تعالى تجاوز لامّتي عما حدّثت به أنفسها ما لم تتكلّم أو تعمل به.

خداوند بر امت من چيزهائى را كه در دلشان بگذرد اگر بگفتار و كردار منجر نشود بخشيده است.

687

إنّ اللَّه تجاوز لي عن أمّتي الخطاء و النّسيان و ما استكرهوا عليه.

خداوند اشتباه و فراموشى و كارهاى اضطرارى امت مرا بمن بخشيده است.

687

إنّ اللَّه تعالى جعل للمعروف وجوها من خلقه حبّب إليهم المعروف و حبّب إليهم فعاله و وجّه طلّاب المعروف إليهم و يسّر عليهم إعطاءه كما يسّر الغيث إلى الأرض الجدبة ليحييها و يحيي بها أهلها و إنّ اللَّه تعالى جعل للمعروف أعداء من خلقه بغّض إليهم المعروف و خطر عليهم إعطاءه كما يخطر الغيث عن الأرض الجدبة ليهلكها و يهلك بها أهلها.

خداوند كسانى از خلق خود را براى نيكوكارى قرار داده و نيكى را محبوب آن ها ساخته و ميل انجام آن را در دلشان انداخته و طالبان نيكى را بسويشان روان كرده و انجام نيكى را براى آن ها آسان كرده است چنان كه باران را آسان بزمين بى آب ميرساند تا آن را آباد و مردمش را منتفع سازد و خداوند كسانى از خلق خود را دشمن نيكوكارى قرار داده و نيكى را منفور آنها ساخته و انجام آن را بر آنها ممنوع گردانيده چنان كه باران را بر زمين بى آب ممنوع ميكند تا آن را خراب و مردمش را هلاك كند.

689

إنّ اللَّه تعالى جعل ما يخرج من ابن آدم مثلا للدّنيا.

خداوند چيزى را كه از آدميزاد بيرون مى آيد مثال دنيا قرار داده است.

690

إنّ اللَّه تعالى جميل يحبّ الجمال سخيّ يحبّ السّخاء، نظيف يحبّ النّظافة

خداوند زيباست و زيبائى را دوست دارد، بخشنده است و بخشش را دوست دارد، پاكيزه است و پاكيزگى را دوست دارد.

691

إنّ اللَّه تعالى جواد يحبّ الجود و يحبّ معالي الأخلاق و يكره سفسافها.

خداوند بخشنده است و بخشش را دوست دارد و اخلاق عالى را دوست دارد و اخلاق پست را دوست ندارد.

692

إنّ اللَّه تعالى حيث خلق الدّاء خلق الدّواء فتداووا.

خداوند كه درد را آفريده درمان را نيز آفريده پس دردهاى خويش را درمان كنيد.

693

إنّ اللَّه تعالى حرّم الجنّة على كلّ مراء.

خداوند بهشت را بر ريا كار حرام كرده است.

694

إنّ اللَّه تعالى حيّيي ستّير يحبّ الحياء و السّتر فإذا اغتسل أحدكم فليستتر.

خداوند باحيا و پرده پوش است و حيا و پرده پوشى را دوست دارد، پس هنگامى كه يكى از شما غسل ميكند خود را مستور كند.

695

إنّ اللَّه تعالى حيي كريم يستحيي إذا رفع الرّجل إليه يديه أن يردّهما صفرا خائبتين.

خداوند باحيا و بخشنده است وقتى مردى دست هاى خود را به سوى او بلند كرد شرم دارد كه آن را خالى و نوميد باز گرداند.

696

إنّ اللَّه تعالى خلق الخلق حتّى إذا فرغ من خلقه قامت الرّحم فقال مه؟ فقالت هذا مقام العائذ بك من القطيعة، قال نعم أما ترضين أن أصل من وصلك و أقطع من قطعك قالت بلى يا ربّ قال فذلك لك.

خداوند خلق را بيافريد همين كه از خلقت فراغت يافت خويشاوندى بپا خاست، خدا گفت چيست؟
خويشاوندى گفت از قطع رشته خويش بتو پناه مى برم، خداوند گفت خوب آيا راضى نيستى هر كه ترا پيوند دهد با او پيوند گيرم و هر كه ترا ببرد از او ببرم گفت چرا پروردگارا گفت چنين باشد.

697

إنّ اللَّه تعالى خلق الرّحمة يوم خلقها مائة رحمة فأمسك عنده تسعا و تسعين رحمة و أرسل في خلقه كلّهم رحمة فلو يعلم الكافر بكلّ الّذي عند اللَّه من الرّحمة لم ييأس من الجنّة و لو يعلم المؤمن بالّذي عند اللَّه من العذاب لم يأمن من النّار.

خداوند روزى كه رحمت را آفريد صد قسمت آفريد نود و نه قسمت را پيش خود نگهداشت و يك قسمت را بهمه مخلوق داد اگر كافر ميدانست چقدر رحمت پيش خدا است از بهشت مأيوس نميشد و اگر مؤمن ميدانست چقدر عذاب پيش خدا است از جهنم ايمن نبود.

698

إنّ اللَّه تعالى خلق الجنّة بيضاء و أحبّ شي ء إلى اللَّه البياض.

خداوند بهشت را سفيد آفريده و سفيدى از همه رنگها پيش خدا محبوبتر است.

699

إنّ اللَّه تعالى خلق خلقه في ظلمة فألقى عليهم من نوره فمن أصابه من ذلك النّور يومئذ اهتدى و من أخطأه ضلّ.

خداوند مخلوق خود را در تاريكى بيافريد و از نور خود بر آنها انداخت، هر كس در آن روز از آن نور بدو رسيد هدايت يافت و هر كس از آن دور ماند گمراه گشت.

700

إنّ اللَّه تعالى رضي لهذه الامّة اليسر و كره لها العسر.

خداوند براى اين امت آسانى را پسنديده و سختى را نپسنديده است.

 

 
 

 
 
https://old.aviny.com/nahj-fasahe/fasahe-07.aspx?&mode=print
Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved