حكم نمی‏كردی . قرآن می‏گويد : « و لا تأخذكم بهما رأفة فی دين الله » آنجا
كه پای مجازات الهی در ميان است و به مصلحت عامه بشريت است ، يك‏
وقت دلسوزيتان گل نكند . سعدی می‏گويد :
ترحم با پلنگ تيز دندان
ستمكاری بود بر گوسفندان
خيلی عالی گفته . ترحم به يك پلنگ ، قطع نظر از منطق ، مصلحت و عقل‏
و اراده ، يك امر عاطفی است فرض كنيم پلنگی است كه گوسفندان ما را
خورده است آيا بايد او را مجازات بكنيم يا رها نماييم ؟ اگر نزديك بين‏
باشيم و فقط پلنگ را ببينيم ، به او ترحم می‏كنيم و رهايش می‏نماييم ،
ولی اگر دوربين باشيم مجازاتش می‏كنيم اگر جز اين پلنگ ، موجود ديگری در
عالم نبود ، اين عاطفه ، عاطفه درستی بود اما اگر چشم را باز بكنيم و
آنطرفتر را نگاه كنيم می‏بينيم ترحم ما به اين پلنگ مساوی است با قساوت‏
نسبت به صدها گوسفند عاطفه ، ديگر سرش نمی‏شود كه اين ترحم مستلزم‏
قساوتهای ديگری است عقل و مصلحت است كه همه را با يكديگر حساب می‏كند
، پشت سر اين عاطفه ، قساوتهايی را می‏بيند .
نظير اين ، حرفی است كه راجع به مجازات دزدی می‏گويند كه دست دزد
بريدن ، قساوت است و با انسانيت و انساندوستی جور در نمی‏آيد دزد اگر
دزدی هم كرد دستش را نبريم ، بگذاريم باشد بعد تربيتش می‏كنيم ،
تربيتهايی كه نتيجه اش را هميشه در دنيا ديده ايم اينجور نيست نتيجه‏
اش همين است كه داريم می‏بينيم اگر قانون ابلاغ بشود كه بعد از اين دست‏
دزد از فلان جا بريده خواهد شد ، دست يك دزد كه بريده بشود ، ديگر تخم‏
دزدی بر چيده می‏شود ، در صورتی كه ما الان می‏بينيم به خاطر دزدی چه‏
جنايتها و آدمكشيها می‏شود ! يعنی خود دزدی مستلزم آدمكشيها و