نتواند درست تشريح كند كه پوچی اين تمدن در كجايش است ؟ آيا تقصير
ماشين است و ماشين پوچ است ؟ چرا ماشين پوچ باشد ؟ ! علم پوچ است ؟
علم كه نمی‏تواند پوچ باشد ولی اين قدر می‏فهمد كه آنچه امروز به نام تمدن‏
وجود دارد پوچ است هيپی گری يعنی پشت كردن به تمدنی كه اين نسل آن را
پوچ تشخيص داده است می‏بينيد كه رو آورده اند به مشرق زمين ، خصوصا شرق‏
دور ، می‏گويند در شرق دور ، در ميان هنديها يك معنويتی ، يك عرفانی‏
وجود دارد می‏خواهند بروند ببينند می‏توانند در آنجا خودشان را اشباع كنند
از اين ماشين و صنعت و تكنيك كه چيزی ساخته نشد ، برويم ببينيم در آنجا
چيزی پيدا می‏شود يا نمی‏شود .

كمبود عواطف

مسئله ديگر ، مسئله كمبود عواطف است آدمها شكل اجزاء ماشين را به خود
گرفته اند اين يك فقری است در بشر ، وحشتناك مادرها نسبت به فرزندها
آنچنان كه بايد احساس محبت نمی‏كنند ، همچنين فرزندها نسبت به مادرها و
پدرها ، برادرها نسبت به يكديگر ، تا چه رسد به همسايه ها نسبت به‏
يكديگر ، همشهريها نسبت به يكديگر ، و تا چه رسد به انسانی به طور كلی‏
نسبت به انسان ديگر اين مسئله امروز يك مسئله بسيار مهم است و
داستانها در اين زمينه هست .
يكی از دوستان فاضل و دانشمند ما چند سال پيش زخم معده داشت ، رفت‏
به يكی از كشورهای اروپايی ، ظاهرا اتريش ، چون پسرش آنجا بود ، كه هم‏
پسرش را ديدن كرده باشد و هم در آنجا عمل بكند .