انجام بدهد بدون آنكه يك محركی ، يك ميلی يا يك خوفی در او وجود داشته‏
باشد . و هر كاری هدفی دارد انسان از هر كاری يك منظوری دارد كه می‏خواهد
به آن منظور و هدف برسد كار اخلاقی كاری است كه از نظر مبدأ ، از ميلی‏
ناشی می‏شود كه آن ميل مربوط به خود انسان نيست ، مربوط به ديگران است ،
و اسمش را می‏گذاريم عاطفه غير دوستی ، و از نظر منظور ، هدف انسان‏
رسيدن خير به خودش نيست ، رسيدن خير به ديگران است طبق اين نظريه ،
فعل طبيعی از دايره " خود " و " من " خارج نيست ميلی كه مربوط به "
من " و " خود " هست ، می‏خواهد خيری را به همين " من " و " خود "
برساند حيوانات هم اينجور هستند ولی فعل اخلاقی ، هم از نظر ميل از دايره‏
" خود " خارج است يعنی آن ميل اساسا مربوط به " خود " نيست ، مربوط
به غير است ، و هم از نظر هدف از دايره " خود " خارج شدن است ، چون‏
هدف ، رساندن خير است نه به خود بلكه به غير خود پس انسان اخلاقی‏
انسانی است كه از دايره " خود " پا بيرون گذاشته است و به غير خود
رسيده است اين همان مسلكی است كه در اخلاق ، محبت را به عنوان پايه‏
اخلاق تبليغ می‏كند و اخلاق در نظر او يعنی محبت معلم اخلاقی كه اخلاقش بر
اين پايه است خودش را پيام آور محبت می‏داند بخشی از اين نظريه ، نظريه‏
مشتركی است لااقل ميان همه اديان و بيشتر مكاتب فلسفی عالم شايد ما دينی‏
در دنيا نداشته باشيم كه توصيه به محبت نكرده باشد جمله‏ای هست در اخبار
و احاديث ما و آن اين است : « احبب لغيرك ما تحب لنفسك و اكره‏
لغيرك ما تكره لنفسك » ( 1 ) ( به اين مضمون ما زياد داريم ) برای‏
ديگران آن

پاورقی :

1 ) نهج البلاغه فيض ، نامه 3 ، ص 921 با اين عبارت فاحبب لغيرك‏

ما تحب لنفسك » >