وقتی او توضيح داد اول كسی كه مطلب را درك میكند خود آن طبيب سابقه
دار است . اينجاست كه انسان خودش را سر دو راهی میبيند : آيا من پا
روی شخصيت و شهرت خودم بگذارم ، آن را لگد كوب كنم ، بگويم اين آقا از
من بهتر میفهمد و نسخه ای كه من دادم غلط است ، نسخه ، نسخه ای است كه
اين آقا میگويد ؟ اين را میگويند انصاف يك وقت هم پا روی انصاف خودش
میگذارد ، میگويد اين حرفها چيست ؟ ! برو دنبال كارت ممكن است در عمل
نسخه خودش را عوض بكند برای اينكه بيمار نميرد ، ولی اقرار نمیكند بلكه
به گونه ای كار خودش را توجيه میكند .
انسان اين دو حالت را دارد . گاهی انصاف میدهد ، و اين چقدر در دنيا
اتفاق میافتد در حديث هم هست كه يكی از مكارم اخلاق انسان ، انصاف دادن
به رقيبهاست اين حالت كه در انسان هست نا آگاهانه ، بدين جهت است كه
انسان خدا را میشناسد و يك سلسله مسائل است كه بالفطره و نا آگاهانه
آنها هم اسلام خدا يعنی قانون خدا است اسلام يعنی تسليم به قانون خدا خدا
دو نوع قانون دارد يك نوع ، قوانينی كه آن قوانين را در فطرت انسان
ثبت كرده است ، و نوع ديگر ، قوانينی كه در فطرت انسان نيست بلكه از
همان قوانين فطری منشعب میشود ، و تنها به وسيله انبياء بيان شده است
انبياء علاوه بر اينكه قوانين فطری را تأييد میكنند يك قوانين اضافه هم
برای انسان میآورند آن عمق روح انسان ، آن فطرت انسان ، آن عمق قلب
انسان ، با يك شامه مخصوص ، نا آگاهانه همين طور كه خدا را میشناسد ،
اين قوانين خدا را میشناسد ، رضای خدا را میشناسد و كار را بالفطره در
راه رضای خدا انجام میدهد ، ولی خودش نمیداند كه دارد قدم در راه رضای
خدا بر میدارد و لهذا اين مسئله مطرح است كه آيا اين جور
|