اخلاقی ناشی از خود پرستی ( با دايره ای وسيعتر ) از او سر می‏زند اينكه ما
می‏بينيم امروز فرد نسبت به فرد ظلم نمی‏كند ولی ملتها بدترين اقسام ظلم‏
را نسبت به ملل ديگر می‏كنند و اين را هم قبح نمی‏دانند [ ناشی از همين‏
فكر است ] شما می‏بينيد رجال درجه اول اروپا مظالمی را كه نسبت به ملل‏
استعمار زده مرتكب شده اند برای خودشان افتخار می‏دانند همين فردی كه در
داخل ملت خودش اينقدر عادل و امين است و ممكن نيست كه در شهر خودش ،
در ولايت خودش ، در كشور خودش كوچكترين خيانت و عمل ضد اخلاقی بكند ،
وقتی كه پای ملتی ديگر به ميان می‏آيد می‏گويد اين مفاهيم معنی ندارد در
همين كتابی كه اخيرا به نام " جنگ جهانی " در روزنامه ها منتشر می‏شود
پای يك مفهوم اخلاقی يعنی عدالت به ميان آمده است مؤلف می‏گويد : "
اگر چه اين حرفها درباره افراد صادق است نه درباره ملتها " راست‏
می‏گويد ، آن منطق همين است همه حسنات و فضائل اخلاقی : درستی و درستكاری‏
، صلح و صفا ، عدالت ، صميميت و حمايت از دول ضعيف ، اگر به نفع آن‏
ملت بود درست است ، به نفع آن ملت نبود درست نيست .

سخن گوستاولوبون

گوستاولوبون در اواخر كتاب معروف خودش " تمدن اسلام و عرب " فصلی‏
دارد راجع به اينكه چرا ملل مشرق زمين آن طور كه بايد از تمدن مغرب زمين‏
استقبال نمی‏كنند عللی ذكر می‏كند علت اول اينكه خودشان كاملا آماده نيستند
علت دوم اينكه زندگی ما با وضع زندگانی آنها تطبيق نمی‏كند . زندگی آنها
يك زندگی ساده است ، ما احتياجات