انسان دارای دو " خود " است : خود فردی و شخصی و جزئی ، و خود كلی .
يعنی مثلا من يك " خود " دارم كه به آن " خود " ، اين فرد و اين شخص‏
هستم ، و شما يك " خود " داريد كه به آن " خود " ، آن فرد و آتش‏
خص هستيد با آن ابعاد خاص و با آن اضافات خاص كه مثلا پدر و مادرتان‏
كيست ، صفات و احوال و اطلاعاتتان چيست ، و يك " خود " ديگر در درون‏
همه انسانها وجود دارد كه آن ، خود كلی است نه خود شخصی و فردی ، خود
انسانی است يعنی مثلا در من الان دو " خود " وجود دارد يك خود من مثلا
الف فرزند ب است ، و خود ديگر ، انسان است كه در من وجود دارد شما هم‏
دارای دو خود هستيد يك خود ، خود فردی شما است ، يكی هم انسان است كه‏
در شما وجود دارد افراد ديگر نيز همين طور اين هم يك فرضيه است .
گفتيم قرآن می‏گويد با يك خود بايد مبارزه كرد و خود ديگر را بايد
محترم و عزيز و مكرم داشت ، و با مكرم داشتن اين خود است كه تمام اخلاق‏
مقدسه در انسان زنده می‏شود و تمام اخلاق رذيله از انسان دور می‏گردد ، و
اگر اين خود كرامت پيدا كرد ، شخصيت خودش را باز يافت و در انسان‏
زنده شد ، ديگر به انسان اجازه نمی‏دهد كه راستی را رها كند دنبال دروغ‏
برود ، امانت را رها كند دنبال خيانت برود ، عزت را رها كند دنبال تن‏
به ذلت دادن برود ، عفت كلام را رها كند دنبال غيبت كردن برود ، و
امثال اينها حال آيا اين خود ، همان خود [ كلی و انسانی ] است يا چيز
ديگری است ؟ اين سؤالی است كه ما امشب راجع به اينكه آن دو " خود "
چيست و چگونه می‏شود آنها را توجيه كرد طرح كرديم و جوابش را فردا شب‏
ان شاء الله برای شما عرض می‏كنيم .