اگر قوا و استعدادهای خود را طوری تربيت بكند كه متوازن باشد ، هر قوه‏
ای از قوه ها را در آن حد معينی كه دارد اشباع كند ، نه بيشتر و نه كمتر
، و جلوی افراط و تفريط را بگيرد زيباست می‏بينيد در كتب اخلاق ما روی‏
افراط و تفريط زياد بحث می‏كنند و بعد می‏گويند اخلاق خوب اخلاق حد وسط
است افلاطون هم می‏گويد [ ( حد وسط " ولی نظرش بيشتر به زيبائی است‏
می‏گويد : انسان متعادل الاخلاق و متعادل القوا و متناسب القوا انسانی كه‏
همه چيز را از نظر روحی در حد خودش دارد نه بيشتر و نه كمتر ، از نظر
روحی زيباست اخلاقی شدن يعنی زيبائی روحی و معنوی كسب كردن می‏گويد :
اندام ظاهری و جسمانی در اختيار ما نيست و در رحم مادر تكميل شده آنچه‏
كه در اختيار ما هست اندام روحی است انسان از نظر جسم ، بالفعل به اين‏
دنيا می‏آيد ، از شكم مادر كه متولد می‏شود از نظر جسم بالفعل است ، يعنی‏
اندامش تمام شده به دنيا می‏آيد منتها رشد می‏كند ، ولی تمام اندام به اين‏
دنيا می‏آيد اما از نظر روح يك مرحله عقبتر است يعنی عالم دنيا برای روح‏
انسان حكم عالم جنين را دارد برای بدن انسان ملاصدرا هم اين تعبير را
می‏كند كه عالم دنيا برای روح نظير عالم رحم است برای جنين اندام روح در
اينجا ساخته می‏شود تفاوت ديگر اين است كه اندام بدن كه در جنين ساخته‏
می‏شد به اختيار ما نبود ، ما قدرت نداشتيم كه خودمان را در رحم سفيد
بكنيم يا سياه ، پسر بكنيم يا دختر ، زشت بكنيم يا زيبا تكليفی هم‏
نداشتيم ولی در اين دنيا اختيار با ماست ، قلم قضا و لوح قدر در اختيار
ماست كه چهره و اندام روانی خودمان را ترسيم كنيم و طرح وجودی خودمان را
در همين دنيا بريزيم و خودمان را بسازيم .