رسيديم به اينجا كه رمز اخلاقی بودن [ يك فعل ] چيست ؟ يك كار چگونه و
به چه جهت رنگ اخلاقی پيدا می‏كند و با افعال طبيعی تمايز پيدا می‏نمايد ؟
به تعبير ديگر معيار و مقياس اخلاقی بودن چيست ؟ در اينجا نظريه های‏
گوناگونی وجود دارد كه ما اين نظريه ها را ابتدا نقل می‏كنيم و بعد نقد و
بررسی : كداميك از اين نظريات صحيح است ، كدام نا صحيح ؟ و يا يك‏
نظريه ممكن است قسمتی از آن صحيح باشد و قسمتی نا صحيح .

نظريه عاطفی

يكی از نظريات درباره ملاك اخلاقی بودن كه از قديم ترين نظريات است‏
نظريه عاطفی است گروهی رمز اخلاقی بودن را در عواطف بشر می‏دانند ،
می‏گويند كار عادی و معمولی كاری است كه از انگيزه های خود خواهانه و
ميلهای طبيعی انسان سر چشمه بگيرد و هدف از آن كار هم رساندن سودی به‏
خود و يا رسيدن خود شخص به لذتی باشد هر كار كه از چنين ميلهايی سرچشمه‏
بگيرد و برای چنين هدفهايی باشد ، كار عادی و معمولی است و اخلاقی نيست‏
مثل اكثر كارهايی كه مردم انجام می‏دهند يك نفر كارگر كه صبح به دنبال‏
كار می‏رود برای اينكه مزدی بگيرد و با آن مزد هزينه زندگی خودش را تأمين‏
بكند ، كار او يك كار معمولی و عادی است همچنين كار يك كارمند كه شغل‏
اداری دارد يا در شركتی كار می‏كند ، و يا كار يك بازرگان كه دنبال‏
تجارت و سود می‏رود ، تا آنجا كه مربوط به شخص خودش و