خيانت پرهيز می‏كنند . پس معلوم می‏شود كه می‏توان اخلاقی به وجود آورد و
" خودی " را از بين برد بدون اينكه متكی به ايمان و معرفت باشد اين‏
سخن را شما زياد شنيده ايد ، خود من هم زياد شنيده ام و شايد مدتها هم به‏
آن معتقد بودم كه چنين چيزی می‏شود ، ولی حالا مثالی برای شما عرض می‏كنم :

انواع " خود " و " خود پرستی "

الف . خود شخصی

وقتی كه انسان تابع خودی و خود پرست است ، يك خودی ، خودی شخص‏
خودش است . بعضی اشخاص اصلا تنهای تنها زندگی می‏كنند ، خود پرستی و
جميع رذائلی كه مربوط به خود پرستی است : انواع تجاوزها ، مظالم و
سيئات اخلاقی در آنها هست ، فقط و فقط خودشان را می‏بينند و خودشان دايره‏
ای ترسيم كرده اند كه مركزش فقط خودشان و محيط آن از حول و حوش وجود
شخصی و محيط شخصی خودشان تجاوز نمی‏كند [ و به عبارت ديگر ] دايره ای‏
كشيده اند كه خودشان در داخل آن و غير خودشان همه بيرون از آن هستند همه‏
چيز را برای خودشان می‏خواهند . اين ، نوع ضعيف خود پرستی است .

ب . خود خانوادگی

ولی گاهی دايره خود پرستی يك مقدار بزرگتر می‏شود ، به اين معنی كه خود
پرستی خود پرستی است ولی دايره " خود " گاهی وسيعتر می‏شود همان آدم‏
خود پرست اگر متأهل شد و چند بچه آورد چنانچه وارد خانه او