انجام دادن ، حقوق ديگران را رعايت كردن ، به شخصيت ديگران احترام
گزاردن ، آنچه كه بشر در زندگی اجتماعی اش به آن احتياج دارد به نام
اخلاق ، همينهاست بعد میگويد اخلاق اين است كه ما كاری بكنيم كه همين
اصول در جامعه حكمفرما باشد ، افراد همه معتقد به اين اصول بشوند كه حقوق
يكديگر را رعايت كنند ، وظائفشان را انجام بدهند ، به يكديگر احترام
بگذارند ، و از اين قبيل شما میخواهيد اينها را بر يك مبنای غير مادی
قرار بدهيد : چرا حقوق يكديگر را رعايت كنيم ؟ چون فضيلت اين است ، يا
چون تكليف و مسؤوليت چنين ايجاب میكند ، میگويد : نه ، اين حرفها
اساس و پايه ای ندارد ، حقيقت اين است كه منافع انسان هم در همين است
ما بايد به بشر بفهمانيم كه تو بايد دنبال منافع و خوشی خودت باشی ، و
منافع تو در همين است اشتباه میكنی كه خيال میكنی اگر حق ديگری را
پايمال بكنی به خودت سود رسانده ای ، يا اگر تكليف خودت را انجام
ندادی به خودت سودی رساندی ، و يا اگر احترامات را رعايت نكردی همين
طور ( اين مثالها را من میگويم ، او نمیگويد ) اينها همه اشتباه است
بايد عقل و هوش بشر را زياد كرد و به او دوربينی داد آدمی كه خيال میكند
سودش در پايمال كردن حقوق مردم است ، به علت نزديك بينی اش است ،
پيش پا پيش را میبيند و دور را نمیبيند [ و به عبارت ديگر ] عكس
العمل ها را توجه ندارد بايد به بشر مجموع عكس العمل ها را فهماند اين
مثال را من میگويم : فرض كنيد عده ای در يك اتاق با همديگر زندگی
میكنند هر فردی ممكن است به دليل تنبلی يا به هر دليل ديگری به وضع اين
اتاق اهميت ندهد ولی انتظار هم داشته باشد كه اين اتاق هميشه پاكيزه و
مرتب باشد ولی زود میشود به اين جمع فهماند كه منفعت فرد فرد ما اين
است كه اين وظائف را در مورد اين اتاق عمل بكنيم بشر زود میتواند اين
مطلب را بفهمد وقتی من فهميدم كه منفعت فرد من در همين است ، شما هم
بفهميد كه منفعت فرد شما در همين است ، ديگری هم بفهمد كه منفعت فرد
خودش در همين است ، قهرا همه اين كار را خواهند كرد ، چون انسان
منفعتخواه
|