سودی كه سرمايه دار به دست میآورد به او تعلق ندارد بلكه به كارگر تعلق
دارد ، كه اين ، نظريه خاصی است درباره كار و سرمايه .
بخش ديگر قهرا مسئله اخلاق كمونيستی است كه اين مكتب چگونه اخلاقی را
توصيه میكند و چگونه اخلاقی را محكوم میكند ؟ در اين مكتب میشود گفت اگر
چه به اين تعبير شايد خودشان هم نگفته اند ولی میشود اينجور نتيجه گيری
كرد كه يگانه معيار برای اخلاق ، تكامل است ، يعنی هر كاری كه جامعه را
به پيش ببرد ، جامعه را به سوی تحول كه تحول هم جز در صورت انقلابيش
امكان پذير نيست ببرد ، جامعه را به سوی كمال ببرد اخلاقی است ، هر چه
میخواهد باشد ، و به هر صورتی و به هر كيفيتی ، و هر كاری كه مانع تكامل
جامعه باشد غير اخلاقی است ، هر چه میخواهد باشد البته اگر به اين شكل
كلی بخواهيم بگوييم ، اين چيزی است كه شايد هيچ كس با آن مخالف نباشد
يعنی هر مكتب اخلاقی با اينكه معياری غير از تكامل بيان میكند ولی سخنش
اين است كه تكامل جامعه بستگی به اخلاق دارد ، به همين اخلاقی كه من
میگويم ، اگر چه معيار را تكامل نگفته اند ولی هيچكس اعتقاد ندارد كه
اخلاقی كه توصيه میكند اخلاق ضد تكامل است بلكه مدعی است كه اين اخلاق
مقدمه و شرط تكامل است بنابر اين بايد ببينيم كه اين نظريه كه میگويد
تكامل معيار است چه چيز خاصی میگويد و در واقع بايد ببينيم نظرش درباره
تكامل چيست ؟ تكامل را چه میداند و راه تكامل را چه راهی تشخيص میدهد ؟
و اين بسيار مهم است .
|