اين نظريه كه نظريه وجدان بود همان طور كه عرض كردم يك نظريه خاصی‏
است و تكيه اش بر عاطفه يا اراده و يا عقل نيست ، تكيه اش تنها بر
وجدان است آيا اين نظريه قابل انتقاد هست يا نه ؟

نقد اين نظريه :

الف : تحقير فلسفه

اين نظريه در عين اينكه نكات عالی و لطيف زيادی در آن هست ، قابل‏
انتقاد است و يك سلسله انتقادها از آن شده است ، انتقادهايی كه واقعا
هم درست است حالا فی الجمله ای عرض می‏كنم ، بعد ممكن است بيشتر شرح‏
بدهم .
اولا در اين نظريه ، محصول عقل نظری و به قول ما " فلسفه " بيش از حد
تحقير شده است نظريه كانت كه می‏گويد ما از راه عقل نظری هيچيك از اين‏
مسائل را نمی‏توانيم اثبات كنيم ، اشتباه است اتفاقا از راه عقل نظری -
بدون اينكه ما بخواهيم راه وجدان و عقل عملی را انكار كرده باشيم - هم‏
آزادی و اختيار انسان را می‏توانيم اثبات بكنيم ، هم بقاء و خلود نفس را
، هم وجود خدا را و هم خود فرمانهای اخلاقی را همين فرمانهايی كه انسان از
وجدان الهام می‏گيرد ، عقل هم لااقل به عنوان مؤيدی از وجدان ، آنها را
تأييد می‏كند البته چون اين بحث ، بحث دامنه داری است ، وارد آن‏
نمی‏شويم .

ب : تفكيك ميان كمال و سعادت

مسئله ديگر آن بود كه ميان كمال و سعادت تفكيك كرد . اين خيلی اشتباه‏
است . كمال از سعادت منفك نيست . هر كمالی خودش