اگر در كاسه چشمم نشينی
بجز از خوبی ليلی نبينی
همان نسبيت در زيبايی را بيان می‏كند يعنی برای او زيباست ، برای كس‏
ديگر زيبا نيست اين هم خودش مسئله ای است كه می‏گويند بر خلاف آنچه‏
انسانها خيال می‏كنند كه زيبايی ، عشق می‏آفريند ، بر عكس است : عشق ،
زيبايی می‏آفريند ، يعنی اول زيبايی وجود ندارد كه بعد در اثر زيبايی ،
عشق ايجاد بشود ، اول عشق وجود پيدا می‏كند و بعد عشق زيبايی را خلق می‏كند
البته اين يك نظر افراطی است نمی‏شود وجود زيبايی را در خارج به كلی‏
انكار كرد .
حال آيا زيبايی ، مطلق است يا نسبی ؟ باز هم برای بحث ما ضرورتی‏
ندارد كه ما اين مطلب را حتما تحقيق بكنيم كه آيا زيبايی يك حقيقت‏
مطلق است يا يك حقيقت نسبی ؟ قدر مسلم اين است كه در خارج ، چيزی به‏
نام زيبايی وجود دارد اين جور نيست كه زيبايی صد در صد مخلوق عشق ، و
عشق حقيقتی گزاف باشد كه همين جور يك جا پيدا می‏شود ، بلكه زيبايی‏
حقيقتی است گيرم حقيقت نسبی هم باشد باز خودش حقيقتی است .

رابطه زيبايی با عشق و حركت

مطلب سوم به عنوان مقدمه برای اين بحث اين است كه جمال و زيبايی از
يك طرف ، و جاذبه از طرف ديگر ، عشق و طلب از طرف ديگر ، حركت از
طرف ديگر ، ستايش از طرف ديگر ، اينها حقايقی هستند كه با يكديگر
توأمند ، يعنی آنجا كه زيبايی وجود پيدا می‏كند يك نيروی