جنايتهای خيلی فوق العاده میشود و شده است .
اين مكتب میگويد ملاك و معيار اخلاقی بودن ، عاطفه نيست بلكه عقل و
اراده است عاطفه هم بايد در زير فرمان عقل و اراده كار خودش را انجام
بدهد ، و الا اگر عاطفه را به نام كار اخلاقی آزاد بگذاريد كار ضد اخلاقی
انجام میدهد در اخلاقی كه فلاسفه اسلامی روی آن زياد تكيه میكنند اين مسئله
هست كه اخلاق كامل ، اخلاقی است كه بر اساس نيرومندی عقل و نيرومندی
اراده باشد ، و ميلهای فردی ، ميلهای نوعی و اشتياقها ، همه تحت كنترل
عقل و اراده باشند طبق اين نظريه قهرمان حقيقی اخلاق آن كسی است كه بر
وجودش عقل و اراده حاكم است و البته در وجود انسان عواطف غير فردی هم
زياد وجود دارد ولی آنها چشمه هايی است در وجود انسان كه با كنترل عقل و
اراده در جای خودش باز میشود ، و لهذا انسانهای كامل اينچنين ، گاهی
كارهايی از آنها صادر میشود كه در نهايت رقت عاطفی است و وقتی انسان
روح اينها را در آن صحنه میبيند ، میبيند از گل نازكتر و از نسيم لطيفتر
است ، ولی همان انسان را در جای ديگر با ديدن كوچكترين منظره ای آنچنان
به خود میلرزد كه اصلا قابل ضبط و كنترل نيست مگر علی بن ابی طالب اين
جور نبود ؟ اگر انسانی صرفا تحت تأثير عاطفه خودش باشد ، از آنجا كه
عاطفه منطق ندارد و كور است ، آن شخص بايد در همه موارد همين جور باشد
ولی وقتی كه چشمه عاطفه در وجودش در اختيار عقل و اراده است ، در يك
جا روحش لطافت و رقت و عظمت اينگونه نشان میدهد و در جای ديگر او را
در
|