گفت : خروس كه عيبی ندارد ، انسان را گفته اند گفت : نه ، آدم با
غيرت خروس هم در خانه نمیآورد خيلی خوشحال شد ، گفت : الحمدلله چقدر
زن ما با عفت و عصمت است خروس را برد نزد مرغ فروش و گفت : اگر
ممكن است اين را بگيريد ، دو قران ما را پس بدهيد گفت چرا ؟ اتفاقا
اين خروس بيشتر میارزد ، دو قرآن و ده شاهی میارزد ، ما ده شاهی هم به
شما تخفيف داديم گفت به هر حال من نمیخواهم گفت اگر خيال میكنی ممكن
است به تو دروغ گفته باشم بدان كه حتما بيشتر میارزد گفت نه ، به آن
علت هم نيست ، میدانم بهتر است ولی نمیخواهم گفت چرا نمیخواهی ؟ گفت
حالا چه كار داری كه من چرا نمیخواهم اين هم لج كرد گفت تا علتش را
نگويی من خروس را از تو پس نمیگيرم گفت به جای دو قران سی شاهی به من
بده گفت تا راست نگويی نمیدهم گفت پس يك قران به من بده گفت تا
راستش را نگويی ، ده شاهی هم بگويی من از تو قبول نمیكنم بايد حقيقت را
بگويی گفت حقيقت اين است كه زن من خيلی با عفت و عصمت است و حاضر
نيست يك خروس را در خانه راه بدهد مرغ فروش زود خروس را گرفت و دو
قران را به او داد و گفت اين دو قران را بگير ولی يقين داشته باش كه
زنت زن بد عملی است اگر زن با عفت و عصمتی بود اين جور حرف نمیزد اين
حرف ، حرف يك زنی است كه اصلا عفت و عصمت ندارد كه اين جور گزاف و
گز نكرده به اصطلاح پاره میكند زنی كه واقعا با عفت و عصمت باشد هيچ
وقت از خروس رو نمیگيرد .
اينكه انسان آنجا هم كه راستی واقعا فلسفه خودش را صد در صد از دست
میدهد و از راستی انسان دريای خون جاری میشود ، بگويد در اينجا هم
|