اين داستان نشان دادن اين نكته بود كه تعليمات ليبراليستی در متن تعاليم‏
اسلامی وجود دارد ( 1 ) .
اين گنجينه عظيم از ارزشهای انسانی كه در معارف اسلامی نهفته بود ،
تقريبا از سنه بيست به بعد در ايران بوسيله يك عده از اسلام شناسهای‏
خوب و واقعی وارد خود آگاهی مردم شد يعنی بمردم گفته شد ، اسلام دين‏
عدالت است ، اسلام با تبعيضهای طبقاتی مخالف است ، اسلام دين حريت و
آزادی است به اين ترتيب علاوه

پاورقی :
1 - بعنوان نمونه ديگری در اين زمينه می‏توان جمله اميرالمؤمنين ( ع )
را خطاب به امام حسن ( ع ) كه در وصيت نامه آن حضرت آمده ذكر كرد
حضرت می‏فرمايد : و لا تكن عبد غيرك و قد جعلك الله حرا ، » پسرم هرگز
بنده ديگری نباش ، كه خدا ترا آزاد آفريده است .
در فرمانی كه اميرالمؤمنين ( ع ) خطاب به مالك اشتر ، استاندار و
والی مصر می‏نويسد می‏فرمايد : دل را سراپرده محبت توده مردم كن ، بر آنان‏
مهرورز و با آنان نرم باش ، مباد كه چون درنده شكار افكن به خون ريختن‏
آنان پردازی چه ، آنان بر دو گروهند ، يا در دين با تو برادرند ، يا در
آفرينش با تو برابر اما از آنان لغزش سر می‏زند و بيماری های روانی بر
آنان عارض می‏گردد و خواه ناخواه به ناروا دست می‏زنند پس آنسان كه‏
دوست می‏داری خدای بر تو ببخشايد و از گناهانت در گذرد ، تو نيز بر آنان‏
ببخشای و از خطاهاشان درگذر چه ، تو زبردست و سرپرست آنانی و آنكس كه‏
تو را بر آنان فرمانروائی داد زبر دست توست با خدای در مياويز كه تاب‏
قهر او نداری . . .
بعد امام می‏فرمايد بمردم جرئت و شهامت بده تا بتوانند حقشان را از تو
مطالبه كنند و ميدان را برای اعتراض آنان بازگذار و آنگاه می‏گويد ، از
رسول خدا ( ص ) مكرر شنيدم كه می‏فرمود :
امتی كه بين آنان ، حق ناتوان بی‏نگرانی و ترس از توانايان گرفته نشود
هرگز رستگار نخواهد شد .