سلسله قواعد عبادات و معاملات وجود دارد كه به جنبه اسلامی حكومت مربوط
ميشود ما ميخواهيم تاكيد كنيم كه چنين نيست اولا بمصداق مصرع معروف :
چونكه صد آمد ، نود هم پيش ماست ، وقتی كه از جمهوری اسلامی سخن بميان‏
بياوريم به طور طبيعی آزادی و حقوق فرد و دمكراسی هم در بطن آنست ثانيا
اساس مفهوم آزادی به آن معنا كه فلسفه های اجتماعی غرب اعتقاد دارند با
آزادی به آن معنا كه در اسلام مطرح است تفاوت عمده و بنيادی دارد ما كه‏
ميخواهيم كشوری بر اساس بنيادهای اسلامی بنا كنيم ، نمی‏توانيم اين ريزه‏
كاريها و ظرافتها را ناديده بگيريم .
در باب اينكه ريشه و منشا آزادی و حقوق چيست ، گفته اند انسان آزاد
آفريده شده ، پس بايد آزاد باشد و اما در جواب اين سؤال كه چرا همين‏
پاسخ در مورد مثلا گوسفند صادق نيست ، نظرات متفاوتی وجود دارد در غرب‏
ريشه و منشا آزادی را تمايلات و خواهشهای انسان ميدانند و آنجا كه از
اراده انسان سخن ميگويند ، در واقع فرقی ميان تمايل و اراده قائل نميشوند
از نظر فلاسفه غرب انسان موجودی است دارای يك سلسله خواستها و می‏خواهد
كه اينچنين زندگی كند ، همين تمايل منشا آزادی عمل او خواهد بود آنچه‏
آزادی فرد را محدود ميكند آزادی اميال ديگران است هيچ ضابطه و چهار چوب‏
ديگری نميتواند آزادی انسان و تمايل او را محدود كند .
آزادی به اين معنی كه عرض كردم و شاهد هستيم كه مبنای دمكراسی غربی‏
قرار گرفته است ، در واقع نوعی حيوانيت رها شده است اينكه انسان ميلی‏
و خواستی دارد و بايد بر اين اساس آزاد باشد ، موجب تميزی ميان آزادی‏
انسان و آزادی حيوان نميشود حال آن كه مسئله در مورد انسان اينست كه او
در عين اينكه