است . در گذشته كه از خون استفاده‏ای نميشد معامله خون باطل بود زيرا اكل‏
مال به باطل محسوب ميشد اما امروز كه در اثر پيشرفت علم ، خون بصورت‏
يك مايه حيات در آمده ، ديگر نميتوان گفت معامله خون مصداق اكل مال به‏
باطل است بلكه در اينجا بدليل عوض شدن مصداق ، حكم جزئی تغيير ميكند
اما حكم كلی همچنان پا بر جا و بی تغيير باقی ميماند و بر مصاديق تازه‏
منطبق ميگردد .
در انطباق احكام كلی با مصاديق جديد ، اين اجتهاد است كه نقش اصلی را
بازی می‏كند وظيفه فقيه اينست كه بدون انحراف از اصول كلی ، مسائل جزئی‏
و متغير و تابع گذشت زمان را بررسی كند و بر اساس همان احكام و چهار
چوبهای اصلی كه توسط وحی عرضه شده است احكام مناسب را صادر كند .
شما اشاره كرديد به ضوابط كلی در نظام اسلامی ، كه از وحی سرچشمه ميگيرد
و مسير زندگی بشر را به بهترين نحو مشخص ميكند حال آنكه در زمان ما اين‏
مسئله بشدت مطرح است كه اگر بتوان تلفيقی آگاهانه از دو دستاورد بزرگ‏
تاريخ فكر بشر - دمكراسی و سوسياليسم - بوجود آورد ، می‏توان صراط مستقيمی‏
يافت كه انسان را از وحی بی نياز سازد .
به خصوص برای شرقی مسلمان اين امكان هست كه بتواند عناصری از معنويت‏
اسلامی را در اين چهار چوب بگنجاند و آنرا هر چه غنی تر و كاملتر و
كارآتر سازد .
استاد مطهری : دمكراسی و سوسياليسم ميان خودشان نوعی ناسازگاری - يا
لااقل توهم ناسازگاری - وجود دارد كه هنوز نتوانسته اند آن را از ميان‏
بردارند دمكراسی بر اساس اصالت فرد حقوق فرد و آزادی فرد است و بر
عكس سوسياليسم بر اصالت جمع و