آنهايی كه وجود دارد و كشف نشده است چندين برابر اينها باشد . حال آيا
بعدش به جايی منتهی می‏شود يا نمی‏شود ، علم جديد نمی‏گويد منتهی نمی‏شود ،
می‏گويد : نمی‏دانم .
ظاهر آيه قرآن اين است كه همه اين ستارگان در زير نزديكترين آسمانها
قرار گرفته است . پس آسمانهايی كه قرآن معتقد است ، غير از آن چيزی‏
است كه هيئت بطلميوس می‏گفت در آسمان اولش ماه است ، در آسمان دومش‏
عطارد و . . . آسمانهايی كه قرآن می‏گويد فوق همه اين ستارگانی است كه‏
بشر كشف كرده است . آيا روزی بشر با علم خودش به نزديكترين آن آسمانها
می‏رسد يا نمی‏رسد ، نمی‏دانيم ، خدا عالم است . شايد هرگز چنين روزی نرسد.

ملائكه ، نفوس و قوای شاعر آسمانها

از قرآن همچنين استنباط می‏شود كه آن عالم آسمانها با اين عالم فرق دارد
، يعنی موجوداتی كه در طبيعت هستند مثل زمين ما ، ماه و خورشيد جماداتند
يعنی روح ندارند ، حس و شعور ندارند ، ولی آن آسمانها آيا به شكل يك‏
موجودات زنده هستند ، يعنی اندام آن آسمانها حكم بدن يك موجود زنده را
دارد ، به تعبير فلاسفه نفوسی به آنجا تعلق دارد ، قوايی به آنجا تعلق‏
دارد يا خير ؟ ظاهر قرآن اين است كه آن آسمانها با زمين ما ، با ماه و
خورشيد كه اينها فقط ماده بی‏جان هستند متفاوت است ، يعنی نفوسی به آنجا
تعلق دارد ، قوای شاعری تعلق دارد ، همان چيزهايی كه قرآن از آنها تعبير
به " ملائكه " می‏كند ، كه اگر روح بشر ( چون جسم بشر چنين قدرتی را
ندارد ) بتواند با آن آسمانها اتصال پيدا كند ( البته برای روح بشر در
يك " آن " اتصال به همان