نظر روحی بايد وضع مساعدی به وجود آورد ، يعنی اگر يك نفر بيمار خودش‏
معتقد باشد كه من خوب می‏شوم ، و دائما به خودش تلقين كند كه من خوب‏
می‏شوم ، اين امر به خوب‏شدنش كمك می‏كند ، برعكس ، اگر بيمار روح خودش‏
را ببازد و فكر كند كه من خوب نمی‏شوم ، اگر خوب‏شدنی هم باشد خوب‏
نمی‏شود .

هيپنوتيزم

از اين بالاتر اين است كه روان انسان نه تنها در بدن او موثر باشد ،
فكر و روح انسان نه تنها در خود او موثر باشد ، در يك انسان ديگر موثر
باشد ، آنچه اين انسان فكر می‏كند ، در بدن آن انسان ( انسانی كه وجود او
غير از وجود خودش است ) موثر باشد . اين هم وجود دارد . تنويمهای ( 1 )
مغناطيسی و هيپنوتيزم كه امروز خيلی مطرح است چنين چيزی است . يك‏
انسان ، انسان ديگری را می‏تواند تحت‏تاثير قرار بدهد و آن انسان ديگر هر
مقدار كه فكرش ساده‏تر باشد يعنی قدرت مقاومتش كمتر باشد و اين طرف هر
مقدار قويتر باشد بيشتر می‏تواند او را تحت‏تاثير قرار بدهد . در تنويمهای‏
مغناطيسی ، شخص به طرف فرمان می‏دهد بخواب ، او می‏خوابد ، با اينكه‏
می‏دانيم خواب يك مكانيزم ديگری دارد و به حالت طبيعی يك احتياجی است‏
كه بعد از يك خستگی برای بدن پيدا می‏شود و تا اين خستگی نباشد انسان‏
خوابش نمی‏برد . ولی اين به او فرمان می‏دهد كه بخواب ، می‏خوابد ، و در
حالی كه خوابيده است به او فرمانها می‏دهد و او فرمان او را در حال خواب‏
اطاعت

پاورقی :
. 1 [ تنويم يعنی خواب كردن ] .