رسيدگی بشود ، به يك گروه ديگر به دليل اينكه كارگر هستند رسيدگی نشود ،
يا عكس قضيه . به اين می‏گويند : تفاوت . با همه اختلاف و تنوعی كه در
ميان اشيا هست ، تفاوت به معنی تبعيض در تدبير ميان اشيا نيست .
اختلاف در نقش گاهی برای يك هدف است . گاهی دو نقش متناقض يك‏
هدف را تامين می‏كند . ما هميشه مثال می‏زنيم به قيچی . اگر انسان تيغه‏های‏
قيچی را نگاه كند ، اينها هميشه بر ضد همديگر حركت می‏كنند ، يعنی اگر
يك تيغه به طرف پايين می‏آيد ، آن يكی به طرف بالا می‏آيد و برعكس .
اينها با هم هماهنگی ندارند ، ولی همين ناهماهنگی خودش يك هماهنگی است‏
، يعنی اگر هردو با هم بالا بيايند يا هر دو با هم پايين بيايند ، چيزی را
قطع نمی‏كنند و كاری را انجام نمی‏دهند . يا دو كفه ترازو هميشه دو نقش‏
مخالف را بازی می‏كنند ، يعنی اگر اين يكی به طرف بالا می‏آيد ديگری به‏
طرف پايين می‏رود و بالعكس . اين ، دو نقش مخالف است ولی اين دو نقش‏
مخالف برای هدف واحد است . در همين نقش مخالف يك هدف واحد وجود
دارد .
قرآن اصرار عظيم و زياد دارد به مطالعه هر چه بيشتر خلقت ، و به‏
مطالعه كشف نظامات خلقت و پی‏بردن به راز اصلی خلقت و حتی كشف كردن‏
وابستگی عظيم اشيا به يكديگر . در فلسفه امروز اصلی هست كه اين نظر را
تاييد می‏كند . روی اين اصل خيلی تكيه می‏كنند و خوشبختانه تقريبا می‏شود
گفت كه قابل انكار نيست . گاهی آن را " اصل وابستگی اشيا " می‏نامند (
كمونيستها از آن به " اصل تاثير متقابل " تعبير می‏كنند ولی ماهيتش‏
همان اصل وابستگی اشيا است ) . اصل وابستگی