در مورد او اشتباه می‏كند .
حال ، رفتار خداوند با بندگان دو جور است : گاهی راز مطلب خيلی آشكار
است ، يعنی يك رابطه علت و معلولی واضح و آشكاری هست كه انسان زود
می‏تواند راز مطلب را بفهمد . گاهی قضيه برعكس می‏شود ، يعنی جريان كار
عالم با انسان طوری رفتار و عمل می‏كند كه راز مطلب بر انسان پوشيده است‏
و انسان ضد آنچه كه هست خيال می‏كند .
مثلا ، اگر فرض كنيم كه انسان معصيتی را انجام بدهد و بلافاصله يا با
فاصله كم نتيجه بد آن معصيت را ببيند ، اين يك كار آشكار است ، يعنی‏
عكس‏العمل دارد ولی عكس‏العمل آشكار . يا كار خيری انجام بدهد و اثر كار
خير خودش را خيلی واضح در عمل مشاهده كند ، اين يك كار آشكار است .
اينكه انسان كار بد بكند و خود اثر كار بد خود را احساس كند ، خودش يك‏
نعمتی است برای انسان . ولی يك وقت انسان می‏رسد به آنجا كه استحقاق‏
اين مقدار لطف را هم ندارد كه خداوند با چشاندن اثر گناه او ، او را
بيدار كند و به او بفهماند . اين [ چشاندن ] خودش يك نعمت و لطفی است‏
از پروردگار . گاهی اين لطف از او گرفته می‏شود ، كار بد می‏كند ، می‏بيند
برعكس بجای اينكه يك اثر بد ببيند اثرهای خوب می‏بيند ، يعنی نعمتها
بيشتر بر او می‏بارد ، باب نعمت بيشتر به روی او باز می‏شود ، هيچ اثر
ظاهری نمی‏بيند . آيا اين از باب اين است كه كار بد اثر بد ندارد ؟ نه ،
اثر بد دارد ، ولی به دليل اينكه او چنين شايستگی نداشته است ، كار بد
می‏كند ، باب نعمت بيشتر به روی او باز می‏شود ، بدتر می‏كند و باز باب‏
نعمت بيشتر به رويش باز می‏شود . می‏رسد به آنجا كه ديگر پيمانه‏اش پر
می‏شود ، يك وقتی به