حال اگر نمی‏كنيد ، نكنيد ولی به هر حال حقيقت اين است. " « قال اوسطهم‏
الم اقل لكم لولا تسبحون »" به شما نگفتم اين حرفها را نزنيد ، از خدا
بترسيد ، خدا را تسبيح كنيد؟ يعنی از اين حرفهای خودتان توبه كنيد، اينها
خدا را فراموش كردن است ، از خدا غافل شدن است ، خدا نشناسی است .
در اين وقت كه دچار بلايا شدند چون بالاخره هر چه بود اينها مومن‏زاده‏
بودند ، پدرشان مرد مومنی بود گفتند : " « سبحان ربنا انا كنا ظالمين
" منزه است پروردگار ما ، ما بد كرديم ، ما مردم ستمكاری بوديم . "
« فاقبل بعضهم علی بعض يتلاومون »" آنگاه بعضی به بعض ديگر رو كردند ،
يعنی شروع كردند با يكديگر حرف زدن ، خودشان را ملامت می‏كردند ، يكديگر
را ملامت می‏كردند ، اين می‏گفت تقصير تو شد كه اين حرف را زدی ، آن‏
می‏گفت : خير ، تو اين حرف را زدی ، تقصير تو شد . مرتب به گردن يكديگر
می‏انداختند و يكديگر را ملامت می‏كردند . ولی بالاخره همه فهميدند كه‏
گنهكارند . بعد از اينكه يكديگر را ملامت كردند ، همه به خطای خودشان‏
اقرار و اعترف كردند : " « قالوا يا ويلنا انا كنا طاغين »" وای به‏
حال ما ، عجب ما طغيانگر شديم ! يعنی همين‏قدر كه پدر ما مرد و ما خود را
دارای چيزی ديديم ، چقدر زود طاغی شديم و طغيان كرديم ! " « عسی ربنا ان‏
يبدلنا خيرا منها انا الی ربنا راغبون »" اين اظهار توبه آنهاست : ما
ديگر بعد از اين راغب به سوی پروردگار خودمان هستيم ، يعنی راغب به‏
عبادت و بندگی و اطاعت او هستيم و می‏خواهيم امر او را اطاعت كنيم ،
براساس رضای او عمل كنيم ، اميدواريم كه اگر اينچنين باشيم ، پروردگار
ما به ما بهتر از آنچه كه بود عنايت بفرمايد ، اميد است كه پروردگار ما
به ما عوض بدهد