محال است كه چنين نباشد ، بلكه اين اراده و عنايت خداوند است كه اين‏
نظام را در وضع موجود قرار داده و نگهداری كرده است و می‏كند ، و اگر
مشيت الهی تعلق بگيرد كه غير اين باشد ، همين زمين كه اينچنين برای شما
يك مركب رهوار و رامی است ، در يك " آن " می‏تواند مانند يك حيوان‏
بسيار درنده‏ای دهان باز كند و شما را در خود فرو ببرد . همين آسمان و
قسمت مافوق شما كه از آنجا هميشه برای شما نور و رحمت می‏ريزد و منشا
خير و رحمت است ، اگر خدای متعال نخواهد چنين باشد و بخواهد عكس اين‏
باشد ، بجای اينهمه رحمت ، ممكن است بر شما سنگ از آسمان فرود بيايد .
اينها خلاصه‏ای بود از آيات گذشته .

انكار الهی

بعد نكته‏ای را ذكر می‏كند كه در آيه اولی است كه خواندم ، می‏فرمايد :
در ميان اقوام گذشته اقوامی بودند كه خدا را ( يا اين حقايق را ) انكار
كردند . بعد تعبير عجيبی دارد ، می‏فرمايد : آنها انكار كردند ، حالا
ببينيد خدا چگونه آنها را انكار كرد . آن مكافاتها و عقوبتها را به تعبير
" انكار الهی " ذكر كرده است . آنها اين حقايق را انكار كردند ،
ببينيد اين حقايق چگونه آنها را انكار كرد . درواقع نفی كردن است ،
منتها نفی كردن در عالم ذهن . وقتی [ اين حقايق را ] می‏گوييد ، سرش را
بالا می‏اندازد ، می‏گويد : نه . انكار می‏كند : خير ، چنين نيست ، من نفی‏