شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
138921
نام: بهار
شهر: ارومیه
تاریخ: 12/26/2017 11:04:44 PM
کاربر مهمان
  خانمی به دکتر گفت:
نمیدانم چرا افسرده ام و خود را زنی بدبخت میدانم.

دکتر گفت: باید ۵ نفر از خوشبخت ترین مردم شهر را بشناسی و از زبان آنها بشنوی که خوشبختند. زن رفت و پس از چند هفته برگشت، اما اینبار اصلاً افسرده نبود.

به دکتر گفت: برای پیدا کردن آن ۵ نفر، به سراغ ۵۰ نفر که فکر می کردم خوشبخت ترینهایند رفتم، اما وقتی شرح زندگیشان را شنیدم، فهمیدم که خودم از همه خوشبخت ترم.

خوشبختی یک احساس است و لزوما با ثروت بدست نمی آید.
خوشبختی رضایت از زندگی و شکرگزاری بابت داشته هاست، نه افسوس بابت نداشته ها.
138920
نام: بهار
شهر: ارومیه
تاریخ: 12/25/2017 7:00:31 PM
کاربر مهمان
  1)"سنگريزه" ريز است و ناچيز. اما اگر در جوراب يا کفش باشد، ما را از راه رفتن باز میدارد!
در زندگی هم بعضی مسائل ريزاند و ناچيز، اما مانع حرکت به سمت خوبیها و آرامش ما ميشوند!

کم احترامی يا نامهربانی به والدين؛
نگاه تحقيرآميز به فقرا؛
تکبر و فخرفروشی به مردم؛
منت گذاشتن هنگام کمک کردن؛
نپذيرفتن عذر خطای دوستان؛
بخشی از سنگريزه‌های مسير تکامل ما هستند!
آنها را بموقع کنار بگذاريم تا از زندگی لذت ببریم.
--------------------------------
2)زمستان بود. جان می کندم در نیویورک نویسنده شوم.
سه یا چهار روز بود لب به غذا نزده بودم. فرصتی پیش آمد تا بالاخره بگویم:"می خوام مقدار زیادی ذرت بو داده بخورم"
و خدای من!
مدت ها بود غذایی این همه به دهانم مزه نکرده بود. هر تکه از آن و هر دانه مثل یک قطعه استیک بود. آنها را می جویدم و راست می افتاد توی معده ام. معده ام می گفت: متشکرم! متشکرم! متشکرم!

مثل آنکه توی بهشت باشم همینطور قدم می زدم که سرو کله ی دو نفر پیدا شد.
یکیشان به آن یکی گفت: خدای بزرگ!
طرف مقابل پرسید: چه شده؟
اولی گفت: آن یارو را دیدی چه وحشتناک ذرّت میخورد!

بعد از آن حرف دیگر از خوردن ذرّت ها لذت نبردم.
به خودم گفتم: منظورش از وحشتناک چه بود؟!!
من که توی بهشت سیر می کنم...

گاهی به همین راحتی با یک کلمه، یک جمله، یک نیشخند یا حالتی از یک چهره می توانیم مردم را از بهشت خودشان بیرون بکشیم و این واقعاً بی رحمانه ترین کاری ست که انجام می دهیم...
138919
نام: بهار
شهر: ارومیه
تاریخ: 12/25/2017 5:07:09 PM
کاربر مهمان
  خواهم که قلب گرمت
آماج غم نگردد
باغ دلت الهی
دشت ستم نگردد
اشک نـدامت ای جـان
از چشـم تو نبارد
دنیای آرزویت
مرداب غم نگردد
138918
نام:
شهر:
تاریخ: 12/25/2017 4:01:58 AM
کاربر مهمان
  سلام در دل تمدن غرب کرسی کوچکی پیدا کردم که میتوانم نمایشی از رشادت شهدا داشته باشم وقتم محدود است و نمی دانم چطور این رشادت ها را در قالب برنامه ای برای نسل جدید ایرانی در بلاد کفر بزرگ شده اند بگذارم سال هاست وبسایت را دنبال میکنم به امید یافتن ایده و نشانه ای کلیپ ها را زیرو کردم...توکل به خدا
138917
نام: بهار
شهر: ارومیه
تاریخ: 12/24/2017 10:58:37 PM
کاربر مهمان
  شانس چیست؟
شانس همان کار مثبتی هست، که تو در طبیعت انجام دادی و طبیعت به تو، یک کار خوب یا یک انرژی ‌مثبت بدهکار است و باید به تو، یک سود بدهد یا یک انرژی مثبت برساند.

چند راه بازگشت انرژی:

از نظر سنتی:
تو نیکی میکن و در دجله انداز،
که ایزد در بیابانت دهد باز

از نظر قرآن:
هر کس ذره‌ای بدی و خوبی کند به او بازمیگردد

از نظر بودا:
قانون 'کارما' یعنی هر چیزی کار ماست و به ما بر میگردد.

از نظر متافیزیک:
انرژی در طبیعت از بین نمیرود. وقتی انرژی‌ای رها میکنی حالتش عوض میشود و بر میگردد...
138916
نام: بهار
شهر: ارومیه
تاریخ: 12/24/2017 10:25:56 PM
کاربر مهمان
  اگر کسی گره‌ای دارد
و تو راهش رامی‌دانی
سکوت نکن

اگر دستت به‌جایی می‌رسد کاری کن
تا معجزه‌ی زندگی دیگران باشی

بی‌شک فرد دیگری معجزه
زندگی توخواهد بود
138915
نام: بهار
شهر: ارومیه
تاریخ: 12/24/2017 4:49:35 PM
کاربر مهمان
  روزی سقراط حکیم معروف یونانی مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثراست؛
علت ناراحتیش را پرسید، پاسخ داد: در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم، سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت
و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم ...

سقراط گفت: چرا رنجیدی؟
مرد با تعجب گفت: خب معلوم است چنین رفتاری ناراحت کننده است!!

سقراط پرسید: اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد وبیماری به خود می پیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟

مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم؛ آدم که از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود!
سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟
مرد جواب داد: احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم ...

سقراط گفت : همه ی این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود؟
و آیا کسی که رفتارش نادرست است روانش بیمار نیست؟
اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟
بیماری فکر و روان نامش "غفلت" است و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند!!

پس از دست هیچکس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هر وقت کسی بدی می کند، در آن لحظه بیمار است!
138914
نام: شبگرد
شهر: تهران
تاریخ: 12/24/2017 4:49:28 AM
کاربر مهمان
  روزگار زيادي رو گذروندم،هميشه مشكلات رو از پيش رو بر ميداشتم وواسه بقيه نسخه ميپيچيدم،دلم كه ميگرفت يا روبه آسمون ميكردم ويا چشم باز ميكردم ميديدم سرزمين پدري هستم و دارم تو بين الحرمين سلام ميدم،ولي نميدونم چي شد اربعيني كه بزرگترين عشقم تو دنياست و اونجا بودم يه عشق زميني از دستم رفت و وقتي رسيدم ايران يه اتفاقاتي رو ديدم كه دركش برام سخت كه نه غير قابل هضمه، حالا بدجور درگير شدم،از يه طرف ميگم حتما كه نه قطعاً خيري درش بوده كه اين اتفاقات افتاده و از طرفي ميگم اخه چرا اينجوري!مگه يه ادم چقدر طاقت داره؟!مگه تا ٣٧ ساگي ديگه نبايد تكليف آدم معلوم بشه؟حقيقتش با خدا قهر كردم،اينم ميدونم از بزرگي خداست كه منو لوس كرده ولي نمازمم ديگه نميخونم، كم اواردم،بريدم،آخه ٢ ماه پيراهن مشكي پوشيدن و حتي در حد ادعا هم كه باشه ما ارباب داريم و خداي الرحم الراحمين بالاخره بايد يه فرقي بزارن،نميدونم الان كه اينها رو مينويسم تو دلم ميگم خدا غلط كردم ،آقا نوكرتم،هميشه دست مارو گرفتي و ابرومون رو نگه داشتيد و سالم و سلامت و زندگي خوب داريم ولي نميدونم چرا اينجوري شدم،كم آوردم بدجوري،كم........شايد با نوشتن حرف دلم ارومتر بشم،شايد آقا نگاه كنه،بخونن،مثل قديما نگاهم كنه...
138913
نام: تنهای تنها
شهر: دنیای کثیف
تاریخ: 12/23/2017 8:58:34 PM
کاربر مهمان
  مگه حرف دل نیست
درد من کو
اقا سید دردمو نشنیدی؟ دلمو ندیدی؟ از اینجام رونده شم؟
138912
نام: بهار
شهر: ارومیه
تاریخ: 12/23/2017 7:12:44 PM
کاربر مهمان
  نه ژاپنی ها نابغه اند
ونه ما كُند ذهنيم؛

تنها تفاوت ما و آنها در اين است
كه آنها فرد شكست خورده را
تشويق ميكنند تا موفق شود
ولی ما با فرد موفق ميجنگيم تا
شكستش دهیم...!
<<ابتدا <قبلی 13898 13897 13896 13895 13894 13893 13892 13891 13890 13889 13888 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved