بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

عمليات شهيد «ابوذينب»


زمينه‏ عمليات
روز جمعه 1363/12/17 ه.ش (15 جمادى الثانى 1405ه.ق، 8مارس 1985م) هنگامى كه گروهى بسيار از مردم مسلمان، از نماز جمعه‏ى بيروت كه در مسجد امام رضاعليه السلام به امامت علامه سيد محمد حسين فضل‏اللَّه برگزار شده بود، در حال بازگشت بودند، ماشين بمب‏گذارى شده‏اى در خيابان «بِئرالعَبِد» نرسيده به چهارراه «شَرَفيّه» در محله‏ى ضاحيه، توسط مزدوران آمريكا منفجر شد. هدف از اين جنايت، ترور علامه فضل‏اللَّه بود كه بر حسب اتفاق، دقايقى در بازگشت او به منزل، تأخير افتاده بود.
روزنامه‏ى آمريكايى «واشنگتن پست» در مورد مسببين اين حادثه نوشت:
«اين سوء قصد نافرجام را عوامل لبنانى كه به وسيله‏ى سازمان جاسوسى آمريكا سيا آموزش ديده بودند، به اجرا گذاشتند.»
نشريه‏ى «وال استريت ژورنال» و همين طور نشريه‏ى «ميِدل ايست ريپورتِر» نيز در شماره‏ى ارديبهشت ماه خود، دخالت سازمان سيا در اين انفجار را تاييد كردند. اگر چه سازمان سيا، به سرعت دخالت خود را در اين انفجار تكذيب كرد؛ اما «باب وودوار» در كتابى كه درباره‏ى سيا نوشته، آورده است:
«شاهزاده بندربن سلطان، سفير وقت عربستان در واشنگتن، براى اجراى اين انفجار سه ميليون دلار در اختيار سيا قرار داد.»
پس از انفجار، بخش اطلاعاتى حزب‏اللَّه لبنان، اين حادثه را مورد پى‏گيرى قرار داد و 12 نفر را در ارتباط با آن دستگير كرد. دستگيرشدگان اعتراف كردند كه از طرف «بخش مبارزه با تروريسم سازمان سيا» براى اين كار استخدام شده بودند. يكى از دستگير شدگان كه نقش اصلى در سوء قصد را بر عهده داشت، دختر يكى از آشنايان علامه فضل‏اللَّه بود.
اجساد تكه تكه شده كه بيش‏تر آنان را زنان و كودكان تشكيل مى‏دادند،در كناره‏هاى خيابان و بر روى ديوارها پراكنده شده بود و هر لحظه بر خشم مردم عليه مزدوران اسرائيل و آمريكا مى‏افزود. يكى از افراد شاهد اين صحنه‏هاى تكان دهنده، «ابوزينب» بود كه خانواده‏اش مدت‏ها در مناطق اشغالى جنوب لبنان زندگى مى‏كردند و او با ديدن صحنه‏ى جنايات صهيونيست‏ها، و نظاره‏ى جنينى كه همراه مادر حامله تكه تكه شده بود، به ياد ظلمى افتاد كه بر خانواده‏هاى تحت اشغال مى‏رفت. همان شد كه ابوزينب عزم خود را براى طرحى كه چندى پيش از آن، دوستانش با او درميان گذشته بودند، جزم كرد.
پيش از آن نيز، در روز سه‏شنبه 1363/12/14 ه.ش (12جمادى‏الثانى 1405ه.ق، 5مارس 1985م) بمبى قوى كه توسط مزدوران اسرائيل در مسجد روستاى «معركه» در جنوب لبنان كار گذاشته شده بود، منفجر شد و 15 تن، از جمله دو تن از مبارزين مسلمان به نام «خليل جرادى» و «محمد سَعد» كه به «عقاب جنوب» معروف بود، به شهادت رسيدند. اسرائيل اين دو تن را عامل بسيارى از عمليات شهادت‏طلبانه،حملات و كمين‏هاى رزمندگان در مناطق اشغالى مى‏دانست و به اين وسيله خود را از دست آنان خلاص كرد؛ ولى تصور اين كه انتقام اين گونه اعمال جنايت كارانه و تروريستى، چگونه گرفته خواهد شد، در ذهنشان نمى‏گنجيد. دكتر «سعد ابوديه» در كتاب تحليلى و تحقيقى خود، درباره‏ى اتفاقات منجر به عمليات «المُطّلِه» اين گونه آورده است:
«با ادامه‏ى سياست «مشت آهنين»، عمليات عليه نيروهاى اشغال‏گر شديدتر شد؛ به حدى كه در عرض 9 روز، 21 عمليات عليه آنان انجام شد. در اين زمان مقاومت لبنانى توانست سلاح نيمه سنگين و توپ‏هاى سبك و خمپاره و موشك‏هاى كاتيوشا وارد صحنه‏ى نبرد كند. اسرائيل، در اين زمان، شديدترين حملات را به تلافى افزايش عمليات مقاومت اسلامى، بر روى روستاهاى منطقه‏ى اشغالى انجام داد. در پاسخ به اين حملات، گروه‏هاى مقاومت لبنانى اعلام كردند كه چنانچه اسرائيل محاصره و سركوب روستاها را ادامه دهد، اهدافى را در خارج از لبنان هدف قرار خواهند داد. روز 1363/12/12 ه.ش (10جمادى‏الثانى 1405ه.ق، 3مارس1985م)، ارتش اسرائيل با استعداد 800 سرباز به روستاى معركه در جنوب لبنان حمله كرد. روستاى معركه به عنوان «روستاى امام موسى صدر» مشهور است و در 8 كيلومترى شرق صور قرار دارد.
نيروهاى اشغال‏گر در بدو ورود به معركه، به طرف سه نفر تيراندازى كرده و آن‏ها را مجروح ساختند؛ سپس به طرف چهار نفر ديگر شليك كردند و از دخالت نيروهاى حافظ صلح جلوگيرى كرده، مجروحين را با وجود اوضاع وخيمشان، سه ساعت به همان حال گذاشتند تا جان داده و كشته شوند.
محمد سعد، رهبر مقاومت لبنانى در جنوبِ نهر ليطانى، و خليل جرادى،رهبر مقاومت در صيدا، اسرائيل را به حمله عليه شهرك صهيونيست نشين «الجليل» در داخل خاك فلسطين اشغالى تهديد كردند. اين تهديد در پاسخ و انتقام از اعمال اسرائيلى‏ها در معركه بود.
روز بعد، در حالى كه روستاى معركه در محاصره و اشغال نيروهاى اسرائيل بود، با انفجار بمب كار گذاشته شده در مسجد، محمد سعد و خليل‏جرادى كشته شدند. قتل اين دو، نقطه‏ى عطفى شد در مقاومت اسلامى عليه اسرائيل؛ چرا كه محمدسعد نمونه‏ى كاملى بود از فرماندهى عمليات پنهانى و همچنين سرپرستى و كمك به كودكان يتيم منطقه.
اسرائيل، در حمله به معركه ناكام ماند و اين حاصل تحقيقات كارشناسان نظامى صهيونيستى بود. على‏رغم ويران كردن 7 ساختمان و مجروح شدن 80 زن، و ايجاد پست‏هاى نگهبانى در جاده‏هاى ورودى، كشته شدن 15 نفر و دستگيرى 17 نفر از 400 رزمنده‏ى آن‏جا نتيجه‏ى قابل انتظارى در اين حمله به دست نيامد.

عمليات
روز يكشنبه 1363/12/19 ه.ش (17 جمادى الثانى 1405ه.ق، 10 مارس 1985م) نيروهاى اسرائيلى از سه مسير، در حال عقب‏نشينى از بعضى مناطق اشغالى جنوب لبنان بودند: راه نبطيه، خردلى، مرجعيون؛ راه حاصبيا، ابِل‏السَقى، مرجعيون؛ منطقه‏ى مرجعيون، صور، رأس‏البَياضّه، ناقوره.
در نزديكى «دشت‏خيام»، در منطقه‏ى مرجعيون نزديك مرز فلسطين،در يك كيلومترى «پاسگاه مرزى المطله» و در نزديكى روستاى يهودى نشين «المطله» كه به شدت توسط نيروهاى اسرائيل و مزدوران مسيحى كنترل و حفاظت مى‏شد كاروانى متشكل از چهار كاميون و جيپ اسكورت، كه گروهى از سربازان اسرائيل را براى جابه جايى از داخل مرز فلسطين در جاده‏ى فرعى «تَلّ النَحاس» به طرف المطله مى‏برد، در حركت بود.
افسرى كه داخل جيپ اسكورت، پيشاپيش كاروان حركت مى‏كرد،متوجه كاميون كوچك قرمز رنگ مدل «جِمس» شد كه از روبه رو به‏سمتشان مى‏آمد. افسر صهيونيست، به او اشاره كرد كه از جاده خارج‏شده و در بيرون از مسير توقف كند. راننده‏ى جوانِ كاميون چندان توجهى به‏فرمان او نكرد و فقط كمى كاميون را به سمت راست جاده برد؛ ولى همچنان به آرامى در جهت خلاف كاروان در حركت بود.
چهار كاميون از نوع «كامانكار» كه هر كدام 8 سرباز در خود داشتند،از كنار كاميون قرمز رد شدند. راننده، همچنان به آنان مى‏نگريست و تبسم مى‏كرد. آخرين كاميون كه بزرگ‏تر بود و تعداد بيش‏ترى نيروى نظامى در آن قرار داشت، نزديك شد. ناگهان كاميون قرمز رنگ با چرخشى سريع به سمت چپ، به ميان كاروان حمله برد و با فرياد «يازهرا(س)» كه از حلقوم راننده‏ى آن بر خاست، حدود 900 كيلوگرم مواد منفجره‏ى آتش‏زا، در وسط كاروان منفجر شد. شدت انفجار به حدى بود كه شيشه‏هاى خانه‏هاى اطراف شكست و تا كيلومترها آن طرف‏تر به خصوص داخل مناطق اشغالى فلسطين صداى انفجار، يهوديان را به وحشت و هراس انداخت.
كاميون بزرگ نظامى، در حالى كه در آتش مى‏سوخت، به كنارى پرتاب شد. كاميون‏هاى ديگر و جيپ اسكورت نيز در آتش مى‏سوختند. بوى گوشت و لاستيك سوخته، فضا را پر كرده بود. كسى تكان نمى‏خورد. تكه‏هاى بدن كشته‏هاى صهيونيست، بر جاده‏ى آسفالت سرخ ازخون، پراكنده شده بود. مجروحين در حال جان دادن، فرياد مى‏زدند و باناله درخواست كمك مى‏كردند. تا دقايقى وضعيت به همين منوال بود تا اين‏كه نيروهاى به ظاهر سالم، در حالى كه لباس‏هاى سوخته شان از خون، تر شده بود، برخاستند و حدود 25 دقيقه، ديوانه وار، در حالى كه عربده مى‏كشيدند و فحاشى مى‏كردند، بى‏هدف به همه طرف تيراندازى كردند.مردمى كه مى‏خواستند از خانه‏هايشان خارج شده و علت انفجار را جويا شوند، با ديدن اين صحنه‏ى خطرناك، به داخل خانه‏هاى خود رفتند.
ساعتى بعد، هلى كوپترهاى اسرائيلى براى انتقال كشته‏ها و مجروحين، در اطراف محل حادثه به زمين نشستند. نيروهايى كه از پايگاه‏هاى اطراف به آن‏جا شتافته بودند، راه‏هاى منتهى به محل انفجار را بسته و هر كس را كه قصد نزديك شدن به آن‏جا را داشت و يا به نظرشان مشكوك مى‏آمد، دستگير كردند.

عكس‏العمل
روز بعد، گروهى از كماندوهاى اسرائيلى، وحشيانه به روستاى «زِراريه» در نزديكى محل حادثه حمله برده و با به رگبار بستن مردم بى‏دفاع و بى گناه، 40 تن از آنان را به شهادت رسانده، 11 خانه را ويران كردند و تمامى مردان و جوانان را بازداشت كرده، با خود بردند. رژيم صهيونيستى، در بيانيه‏ى نظامى خود كه از راديو اسرائيل پخش شد، اعلام كرد: «اين عمليات به هيچ وجه انتقام‏جويانه نبوده و فقط يك حمله‏ى عادى بوده است.» در حالى كه نيروهاى حمله كننده‏ى اسرائيلى، با رنگ، بر روى ديوارهاى روستا نوشته بودند: «به انتقام حمله‏ى ديروز».

تلفات
بنابر اعتراف اسرائيل، كه شب همان روز در بيانيه‏اى نظامى اعلام شد، 12 سرباز كشته و 14 نفر ديگر مجروح شده بودند كه همگى دچارسوختگى شديد بودند.
«ساموئل كاتز» در كتاب «جاسوسان خط آتش» تلفات اين حمله را13 كشته و 20 مجروح ذكر كرده است.
«خبرگزارى آسوشيتدپرس»، گزارش داد كه حداقل 10 سرباز اسرائيلى كشته شده‏اند و 7 مجروح كه به شدت سوخته بودند، به بيمارستان «حيفا» در فلسطين اشغالى منتقل شدند؛ ولى منابع داخلى مقاومت اسلامى تاكيد كردند كه در اين عمليات بيش از 80 صهيونيست‏كشته و زخمى شدند.

بازتاب
پس از اين عمليات، «عِزِر وايزمَن» وزير مشاور در كابينه، و «جنبش صلح اسرائيل» خواستار تسريع در خروج از لبنان شدند. اسحاق رابين وزير دفاع، با ردّ اين درخواست‏ها، گفت: «تضمينى وجود ندارد كه حملات شيعيان پس از عقب‏نشينى اسرائيل از لبنان، پايان پذيرد».
نخست وزير اسرائيل گفت: «براى مقابله با حملات عليه نيروهاى خود، از تمامى امكانات بهره خواهيم جست و در اين زمينه هيچ گونه ملاحظه‏ى سياسى نخواهيم كرد؛ حتى اگر اين مسئله به وجهه‏ى بين‏المللى ما نيز لطمه وارد كند».
مطبوعات بيروت ضمن تجليل از مقاومت، عكس‏هاى مربوط به عمليات را در صفحات اول خود درج كرده و تاكيد كردند: انقلابيون مسلمان قادرند دشمن را در هر زمان و مكان تعقيب كنند.
رابين رايت، درباره‏ى عمليات المطله و عكس‏العمل اسرائيل، در كتاب «الغضب المقدس» نوشته است:
«تا اين زمان، هنوز بين شيعيان، در سطح بالاتر از دهكده‏ها، هماهنگى به‏وجود نيامده بود؛ ولى كاملاً معلوم بود كه اين تصميم در جريان است. يكى از روحانيون حزب‏اللَّه گفته بود: اين بهترين حالت است. در جنوب، هيچ رهبرى‏اى وجود ندارد و رزمندگان دستورات را مستقيماً از خدا مى‏گيرند».
با جنايات اسرائيل، عمليات دو طرف، شدت گرفت. اسرائيل هر روز و روزى سه تا هشت بار، به دهكده‏ها حمله مى‏كرد و شيعيان هم روزى هفت - هشت بار به اسرائيلى‏ها شبيخون مى‏زدند، كه اين حمله‏ها در سال1363 ه. ش )1984 م) بالغ بر 900 مورد مى‏شد.

اعتراف به عجز
افزايش خشونت‏ها، سرانجام به اين مسئله منجر شد كه در خود اسرائيل، علناً حكومت تحت فشار احزاب و گروه‏ها قرار گيرد تا در عقب‏نشينى از لبنان تسريع كند. اسحاق رابين، وزير دفاع، با حالتى خسته گفت: «من معتقدم كه از بين تمامى فاجعه‏ها، اين فاجعه خطرناك‏ترين باشد كه جنگ با شيعيان، نيروهاى آن‏ها را آزاد سازد و وضع بدتر شود. هيچ‏كس اين مسئله را پيش بينى نكرده بود و من در گزارش‏هاى محرمانه‏ى مأموران اطلاعاتى و مخفى، چنين چيزى نديدم. تروريسم، امكان ندارد به وسيله‏ى جنگ از بين برود؛اين يك اشتباه بزرگ است و يك سراب. اگر ما به عنوان يكى از نتايج جنگ،تروريسم شيعى را جانشين تروريسم فلسطينى‏ها كنيم، بدترين اقدام را در مقابله با تروريسم انجام داده‏ايم. در بيست سال گذشته، هيچ‏گاه يك مبارز فلسطينى خود را تبديل به يك «بمب جاندار» نمى‏كرد؛ من معتقدم كه شيعيان براى نوعى از تروريسم توانايى دارند كه ما هنوز آن را نشناخته‏ايم.»
اسحاق رابين در جايى ديگر گفت: تروريست‏هاى شيعه تنها كسانى در دنيا هستند كه دست به اين گونه اعمال مى‏زنند. آن‏ها مجموعه‏اى از ديوانگان هستند و همه شان آماده‏ى عمليات انتحارى هستند. اين‏كه چگونه و چه كسى اين عمليات را هدايت و رهبرى مى‏كند، براى ما مهم نيست؛ بلكه مهم خسارات بزرگى است كه به واسطه‏ى اين گونه حملات بر ما وارد شده است. آن‏ها احساسات ديگران را تحريك كرده‏اند.

مسئوليت حمله
بلافاصله پس از عمليات، دو گروه، مسئوليت اين كار را بر عهده گرفتند. يكى از اعضاى «سازمان جهاد اسلامى» در تماس با دفتر يك خبرگزارى غربى در بيروت، گفت: يكى از اعضاى سازمان جهاد اسلامى، حمله‏ى جهادى را عليه يك ستون نظامى اسرائيلى كه در آن 26 سرباز كشته شدند، انجام داده است. حملات شديدتر و سنگين‏تر در انتظار قواى صهيونيستى است... در اصل قرار بود اتومبيلِ حامل بمب، عليه روستاى صهيونيست‏نشين المطله استفاده شود؛ ولى يك اشتباه تاكتيكى توسط يكى از همرزمان ما، موجب شد تا ناگزير شويم اين بمب را در نزديكى يك پست نظامى اسرائيل منفجر كنيم. به هر حال در آينده‏ى نزديك، جهانيان خواهند ديد كه ما مى‏توانيم به قلب اسرائيل رخنه كرده و افسانه‏ى برترىِ ماشين نظامى صهيونيسم را نابودكنيم. حمله‏ى ديروز توسط شهيد قهرمان «كاظم»، تنها حلقه‏اى از زنجير عمليات بود كه ما در تدارك آن هستيم.
يك گروه ديگر به نام «المُقاتلين اَلشُرفاء» (رزمندگان غيرتمند) كه براى اولين بار از آن نامى شنيده مى‏شد و هنوز شناخته شده نبود، در اطلاعيه‏اى اعلام كرد:«ما به دشمنمان شيمون پرز، اطمينان مى‏دهيم كه مشت آهنين آن‏ها عليه ملتمان را با مشت پيروزمند و با ايمان حسينى جواب خواهيم داد».
چندى بعد، مقاومت اسلامى لبنان با صدور بيانيه‏اى در بيروت،ضمن بر عهده گرفتن اين عمليات متذكر شد:«اين عمليات به انتقام شهداى معركه و شهيدان محمد سعد و خليل جرادى بود؛ همچنين، اين عمليات انتقام خون شهداى فاجعه‏ى بئرالعبد بود».
مقاومت اسلامى، نام شهيد اين عمليات را «ابو زينب» معرفى كرد.
برخى منابع خارجى مدعى شدند كه «راننده‏ى كاميون حاوى بمب،دخترى محجبه بوده است»؛ ولى گفته‏ى يكى از سربازان اسرائيلى كه مجروح شده و از حادثه جان سالم به در برده بود، اين نظريه را رد كرد؛ چرا كه او به خوبى چهره‏ى پسر جوانى كه كاميون را مى‏راند، ديده بود.
بنابر اظهارات بعضى منابع، نام مستعار «ابوزينب» را، شهيد اين عمليات به مناسبت شهادت تعداد زيادى از خواهران در فاجعه‏ى انفجار نماز جمعه در منطقه‏ى بئرالعبد، براى خود برگزيده بود. اين عمليات در سالروز ولادت حضرت زهرا(س) انجام شد و رمز آن نيز نداى يا زهرا بود كه شهيد ابو زينب در لحظه‏ى انفجار سر داد.
به دليل اين‏كه خانواده‏ى شهيد ابو زينب، همچنان در مناطق اشغالى و تحت سلطه‏ى اسرائيل زندگى مى‏كند و چه بسا با گذشت سال‏ها از شهادت فرزندشان، از چگونگى و عمليات او هيچ اطلاعى نداشته باشند، مقاومت اسلامى از ذكر نام حقيقى و ارائه‏ى تصوير او خوددارى كرده‏است؛ چرا كه نيروهاى اسرائيلى در صورت شناسايى شهيد، بغض و كينه‏ى خود را بر سر خانواده‏ى اوخالى مى‏كنند. دبير كل حزب‏اللَّه لبنان در اين‏باره مى‏گويد: «ان شاءاللَّه هنگامى كه تمامى خاك لبنان از چنگال رژيم صهيونيستى آزاد شد، نام و تصوير اين شهيد ارائه خواهد شد».
پس از آن‏كه در خرداد 1379ه.ش (ژوئن 2000م) اشغال‏گران صهيونيسم از جنوب لبنان گريختند، برخى منابع وابسته به مقاومت، نام اصلى مجرى عمليات المطله را شهيد «عامر كلاكش» اعلام كردند، ولى تصويرى از او ارائه نشد.

 

 

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved