بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

عمليات عليه «سفارت آمريكا در بيروت غربى»

زمينه ‏ها

لبنان كانون بحران بود آمريكا كه از بر پايى حكومتى اسلامى همانند آن‏چه در ايران به وجود آمده بود، به شدت هراس داشت، ترتيبى اتخاذ كرد تا حكومت مارونى لبنان كه در دست فالانژيست‏ها بود، همه‏ى آن‏چه را كه غرب به او ديكته كرده بود، اعمال كند. خوف آمريكا از اكثريت جمعيت لبنان، يعنى شيعيان و تأثيرپذيرى شديد آنان از انقلاب اسلامى ايران بود. وجود يك حكومت فالانژ در شمال منطقه‏ى اشغال شده‏ى فلسطين، براى آمريكا امتياز مهمى محسوب مى‏شد و بزرگ‏ترين بهره‏ى آن نيز اين بود كه اسرائيل از جانب شمالِ منطقه‏ى اشغالى در امنيت قرار مى‏گرفت.
جنايات و فجايعى كه فالانژيست‏ها به سركردگى «ايلى حُبَيقه» و طراحى اسرائيل و با نظارت غربى‏ها، در اردوگاه‏هاى «صبرا» و «شتيلا» به وجود آوردند هيچ‏گاه از ياد نخواهد رفت. بر خلاف ادعاى اسرائيلى‏ها كه مى‏گفتند در اين اردوگاه‏ها فقط افراد فلسطينى كشته شده‏اند، تعداد زيادى از زنان و پيرمردان كشته شده، كارت شناسايى لبنانى داشتند كه به دليل شدت فقر اقتصادى در ميان آوارگان فلسطينى در اردوگاه زندگى مى‏كردند و حتى موقع يورش نيروهاى فالانژ كارت‏هاى شناسايى خود را نيز ارائه داده بودند؛ ولى مزدوران دستور داشتند هر كس را كه در اردوگاه است قتل عام كنند. تيرباران زن و بچه در كنار يكديگر،تجاوز به دختران و مثله كردن اجساد از كوچك‏ترين اعمالى بود كه مزدوران فالانژ مرتكب شدند. اين اعمال و جنايات‏هاى وحشيانه و به دنبال آن‏ها عكس‏العمل سرد آمريكا نسبت به آن، بيش از پيش خشم مردم لبنان را برانگيخت تا از حكومت آمريكا كه در غرور و سرمستى از سركوب مسلمانان و كسانى كه سدّ راه طرح‏ها و نقشه‏هاى صهيونيسم جهانى‏محسوب مى‏شدند، به سر مى‏برد، انتقامى سخت بگيرند.
آمريكا با اعزام هيئت‏هاى سياسى، ژستى صلح جويانه به خود گرفته بود و اين مسئله كه، اعمال و سياست‏هاى مزدورانش در لبنان به پاى حكومت آمريكا نوشته خواهد شد و همه‏ى اين جنايت‏ها و خيانت‏ها در حق مردم لبنان، آتش زير خاكستر مسلمانان آزاده را شعله‏ور خواهد ساخت، براى حكومت جبار آمريكا قابل درك و فهم نبود. سياستمداران غرب مى‏پنداشتند با خون‏ريزى و قتل عام بيش‏تر، بهتر مى‏شود صداها را در گلو خفه ساخت و از هر گونه مقاومتى جلوگيرى كرد.
«فيليپ حبيب» فرستاده‏ى مسيحى لبنانى الاصل دولت آمريكا، از طرف «رونالد ريگان» رئيس جمهورى، مأموريت داشت تا طرح صلح تحميلى اسرائيلى - لبنانى را به دولت مارونى لبنان بقبولاند.
درست در لحظاتى كه فيليپ حبيب پاى خود را در كاخ رياست جمهورى لبنان در بعبداى بيروت مى‏گذاشت، تاسى و يكمين جلسه‏ى خود را به انجام برساند، صداى انفجارى شديد سراسر پايتخت لبنان را لرزاند و پاهاى فيليپ حبيب را در ورود به كاخ سست كرد. به خصوص اين‏كه دقايقى بعد تلفن‏هاى دفتر رياست جمهورى به صدا در آمدند و خبر از انفجارى عظيم در محل سفارت آمريكا در غرب بيروت دادند.

هدف
روز دوشنبه 1362/1/29 ه.ش (4رجب 1403ه.ق، 18 آوريل1983م) ساعت 13/05 دقيقه به وقت بيروت، هنگامى كه قرار بود فيليپ حبيب و فرستاده‏ى ويژه‏ى سازمان «سيا» در امور خاورميانه «رابرت كِلايتون ايمز» و «موريس دِرايبر» فرستاده‏ى ريگان و «رابرت دِيلون» سفير آمريكا در بيروت و «ايلى سالم»، جلسه‏اى درباره‏ى آن‏چه در لبنان مى‏گذشت، داشته باشند، حادثه‏اى همه‏ى آن‏چه را كه مى‏رفت به توطئه‏اى عظيم عليه مقاومت مردم مسلمان لبنان منجر شود، بر هم زد.
«رابرت كلايتون ايمز» 49 ساله، يكى از مأمورين برجسته‏ى سازمان سيا به شمار مى‏رفت كه به «مردِ مأموريت‏هاى سرّى» معروف بود. ارتباط نزديك او با تمامى گروه‏هاى فلسطينى و آشنايى‏اش با رهبران احزاب و گروه‏هاى مختلف، از جمله خصوصيات بارز وى بود، كه در كمتر سياستمدار و يا جاسو غربى مى‏شد اين ارتباط خوب! را يافت. ايمز همواره از اين‏كه عنوان مى‏شد «وى بيروت را بهتر از كف دستش مى‏شناسد و همه جاى آن را به خوبى بلد است» بر خود مى‏باليد. همه‏ى اين موارد، بر اهميت آن‏چه اتفاق افتاده بود، مى‏افزود؛ از همه مهم‏تر اين‏كه، وى از بارزترين نيروهاى اطلاعاتى و مشاور غير رسمى «جورج شولتز» بود كه از تجربه‏ى بسيار بالايى در امور لبنان و فلسطين برخوردار بود.
اهميت حضور ايمز در بيروت را از آن‏جا مى‏توان دريافت كه «مرد مأموريت‏هاى سرّى» از سوى سازمان سيا، مشغول انجام مأموريت مهمى در پاكستان، بود كه خيلى سريع به واشنگتن فراخوانده شد و پس از ابلاغ وظايف و مأموريت جديد، بلافاصله عازم بيروت شد. در لحظه‏ى انفجار، وى و هشت تن از افراد برجسته و نخبگان سازمان سيا در طبقه‏ى سوم ساختمان سفارت آمريكا در بيروت، جلسه‏اى سرّى داشتند.
ايمز كه مدير «دفتر تحليل سازمان سيا در خاور نزديك و جنوب آسيا» نيز بود، رياست جلسه‏اى را بر عهده داشت كه رؤساى ايستگاه‏هاى سيا در خاورميانه، از كشورهاى محل مأموريت خود بدانجا فراخوانده شده بودند تا از طرح‏هاى او مطلع شوند. او از طرف «هنرى كيسينجر» مأموريت داشت تا رابطه‏ى دوستانه‏ترى با فلسطينى‏ها برقرار كند. او معتقد بود: «نبايد نسبت به فلسطينى‏ها بى‏اهميتى نشان داد».
در ميان همراهان ايمز، نام افسر خدمات محرمانه‏ى وزارت دفاع «كِنِت‏ولش» نيز به چشم مى‏خورد كه با او كشته شد. ايمز با ارتباطات تنگاتنگ خود با رهبران احزاب و سازمان‏هاى فلسطينى و همچنين سردمداران حكومت‏هاى لبنان و اسرائيل، نقش عمده‏اى در مناقشات مربوط به لبنان و تهيه‏ى طرح ريگان براى تحميل صلح در خاورميانه ايفا كرده بود و اين بار نيز اميدهاى زيادى به طرح‏هاى پيشنهادى او مى‏رفت.
هيچ‏كس از آن‏چه در سفارت آمريكا مى‏گذشت، اطلاعى نداشت.در آن روزِ بهارى، شهر بيروت، همچون روزهاى گذشته، ساعات را در التهاب، انفجار، تيراندازى و هراس مى‏گذراند، و كسى نمى‏دانست كه در طبقه‏ى سوم سفارت آمريكا چه طرح‏ها و نقشه‏هاى خصمانه و استعمارگرانه‏اى در شُرُف تاييد و اجراست.
بناى بتونى هفت طبقه‏ى سفارت آمريكا كه از سه ساختمان در كنار يكديگر تشكيل مى‏شد، در منطقه‏ى «كورنيش اَلبَحر» در بخش مسلمان‏نشين غربى بيروت، در جايى ميان منطقه‏ى «اَلمِنارِه» و «عِين المَريسِه» در شمال دانشگاه آمريكايى بيروت، و در نزديكى درياى مديترانه قرار داشت.
در جلوى سفارت، خيابانى يك طرفه رو به بالا قرار داشت. اطراف ساختمان نيز چند پست بازرسى موجود بود كه تعدادى از «تفنگداران دريايى آمريكا» (نيروهاى مارينز) و پليس لبنان، با استقرار در آن‏ها، از ساختمان اصلى حفاظت كرده و همه‏ى آنانى را كه به سفارت رفت و آمد داشتند، كنترل مى‏كردند.
«بخش اعطاى ويزا»ى سفارت، كه به دليل بروز جنگ در لبنان، به لبنانى‏ها ويزاى پنج ساله‏ى آمريكا مى‏داد، براى انجام امور پاسخگويى به مراجعين محلى، روزها و ساعات خاصى داشت كه روز حادثه دوشنبه روز كارى آن قسمت نبود و به همين لحاظ از حضور مردم عادى لبنانى كه درخواست ويزاى آمريكا داشتند، در آن‏جا خبرى نبود.
با اتفاقاتى كه از روزهاى آغازين تجاوز اسرائيل به لبنان افتاده بود و مردم، آمريكا را پشتيبان اعمال تروريستى اين رژيم مى‏دانستند و تحركات و مقاومت‏هايى كه از سوى نيروهاى مسلمان در برابر اسرائيل بروز كرده بود، آمريكا اين احتمال را مى‏داد كه سفارتش در بيروت مورد تعرض قرار بگيرد؛ ولى حداكثر انتظار آمريكا از حمله به سفارتش، مشابه آن چيزى بود كه در 13 آبان 1358ه.ش)4 نوامبر 1979م) در ايران رخ داد: و تركيب حفاظتى اطراف سفارت در بيروت با استقرار تفنگداران دريايى و بخشى از پليس لبنان شكل گرفته بود. بر اساس همين اطمينان و تصورات، اطراف ساختمان، عارى از موانع قوى و مستحكم بود و همين امر به موفقيت عمليات، كمك بسيارى كرد.
مسئولين اطلاعاتى آمريكا مى‏پنداشتند، چيزى شبيه آن‏چه در شهر صور عليه مقر فرماندار نظامى ارتش اسرائيل رخ داد، فقط عليه ارتش اسرائيل امكان تكرار دارد و انتظار اين‏كه مردم مسلمان، آمريكا را طراح اصلى اين تجاوز و پشتيبان محكم رژيم صهيونيستى بپندارند و در صدد انتقام گيرى بر آيند، نداشتند.

عمليات
يك دستگاه «وانت شورولت» سياه رنگ از نوع اتومبيل‏هاى سفارت كه پلاك سياسى سفارت آمريكا را نيز برخود داشت، به صورتى عادى و بدون هر گونه جلب توجه، به پست‏هاى بازرسى مقابل ساختمان نزديك شد. ژاندارم‏هاى لبنانى (اَلدَرَك) كه در اتاقك‏هاى فلزى رنگ‏آميزى شده قرمز و سفيد، به نگهبانى مشغول بودند، با ديدن وانتى كه به سويشان مى‏آمد، از اتاقك خارج شده، جلوى ماشين را گرفتند و از راننده خواستند تا مدارك هويت خود و ماشين را ارائه دهد. اين مسئله چندان غير عادى محسوب نمى‏شد؛ چون همه‏ى خودروهايى كه قصد ورود به سفارت و حتى منطقه‏ى حفاظت شده‏ى اطراف آن‏جا را داشتند، بايد اوراق هويت و برگ تردد مخصوص ارائه مى‏دادند تا از پست بازرسى رد شوند.
«ابراهيم ابراهيم» گروهبان يكمِ ارتش لبنان كه از حادثه جان سالم به در برده است، درباره‏ى آن‏چه كه مقابل ديدگانش به وقوع پيوست، مى‏گويد: «ظهر آن روز، در حالى كه در اتاقك نگهبانى بودم، وانت بزرگى را ديدم كه بر روى عقب آن پارچه‏ى مشكى كشيده شده بود. جلو كه رفتم ديدم راننده‏ى جوان آن خيلى آرام و خونسرد و بدون هر گونه اضطرابى پشت فرمان نشسته و ماشين را مى‏راند».
راننده‏ى جوان پس از آن‏كه مدارك شناسايى و كارت مخصوص تردد را كه قبلاً جعل و تهيه شده بود، به نيروهاى حفاظت مارينز و پليس لبنانى نشان داد، با خنده‏اى كه بر لبانش نقش بسته بود، ماشين را به طرف ساختمان به حركت درآورد. ماشين آرام به مسير اوليه‏ى خود ادامه داد؛ اما يكى از نگهبان‏ها كه به هويت راننده شك كرده بود، سريع گوشى تلفن را برداشت و در حالى كه چشمش به ماشين بود كه دور مى‏شد، با دفتر حفاظت كه داخل ساختمان قرار داشت، تماس گرفت تا از هويت راننده مطمئن شود. هنوز گوشى تلفن در دستش بود و آن سوى خط نيز يكى از نيروهاى حفاظت مشغول بررسى اسم و مشخصات گفته شده بود، ناگهان وانت كه بنا به اظهار راننده‏ى آن، بايد به پاركينگ مى‏رفت، به يك‏باره مسير خود را تغيير داد و با چرخش به سمت چپ، به سوى ساختمان اصلى سرعت گرفت و به طرف بخش وسطى ساختمان‏هاى سه‏گانه‏ى سفارت هجوم برد.
ماشين از دروازه‏هاى سفارت گذشت و در حالى كه نرده‏هاى مقابل خود را به كنارى پرتاب كرد، از در شيشه‏اى ورودى، وارد طبقه‏ى همكف شد و در وسط محل كافه ترياى سفارت منفجر شد. انفجار، در بخش اصلى ساختمان‏ها رخ داد. نگهبان، همچنان متعجب به آن‏چه رخ داد مى‏نگريست. انفجار و شعله‏هاى آتش و به دنبال آن زمين لرزه شديد حاصل از آن، همه را به وحشت انداخت. ماشين‏هاى شيك و مدل بالاى پارك شده‏ى جلوى سفارت كه متعلق به مسئولين و ديپلمات‏ها بود، در آتش سوختند و تعدادى از آنها، از شدت انفجار، به اطراف پرتاب شدند.شعاع تخريب اصلى بمب 500 متر مربع بود و حفره‏اى به قطر 15 متر،محل انفجار ماشين را به خوبى مشخص مى‏كرد. قدرت انفجار چيزى حدود 250 كيلوگرم تى.ان.تى تخمين زده شد.
اجساد متلاشى شده نگهبان‏هاى لبنانى و آمريكايى در اطراف پراكنده شد. در عرض 7 دقيقه اول پس از انفجار، قسمت شرقى ساختمان به طور كامل ويران شد و آتش در قسمت‏هاى ديگر زبانه كشيد.
شدت انفجار تا شعاع زيادى شيشه‏هاى خانه‏هاى اطراف را شكست و دود غليظى فضاى منطقه را فرا گرفت. بوى سوختگى، باروت و دود،شامه همه را مى‏آزرد. نگهبان‏هاى آمريكايى مستقر در خيابان‏هاى اطراف،وحشت زده به هر سو مى‏گريختند. كمى دورتر از ساختمان، تكه‏هاى بدن بعضى از آنان به چشم مى‏خورد. از بقيه‏ى جسد آنان چيزى باقى نمانده بود.
مردم بيروت كه از صداى انفجار و شدت آن شوكه شده بودند،وحشت‏زده، از يكديگر علت آن را جويا مى‏شدند. صداى گوشخراش آژير آمبولانس‏ها يك لحظه قطع نمى‏شد. مردم، به خصوص جوانان، رد مسير حركت آمبولانس‏ها را كه از همه‏ى نقاط شهر به آن سو مى‏رفتند، گرفتند تا به محل حادثه برسند. با نزديك شدن به محل سفارت، از تعجب دهانشان باز ماند. هيچ كس نمى‏توانست باور كند كه كسى توانسته باشد اين گونه سفارت را بر سر آمريكايى‏ها ويران سازد.
ده دقيقه از وقوع حادثه مى‏گذشت. هنوز گرد و خاك و دود ناشى از انفجار و تخريب فرو ننشسته بود. قطعات عظيم بتون مسلح در هوا به ميله‏هاى آهنى آويزان مانده بود. عده‏اى با شنيدن انفجار فكر كردند صدا، حاصل از انفجارات مين‏ها و يا بمب‏هايى است كه نيروهاى تخريبچى فرانسوى مشغول خنثى سازى و جمع آورى آن‏ها بودند؛ ولى شدت انفجار بيش‏تر از يك بمب يا مين بود.
ساعت 13/45 نيروهاى كمك رسانى و آتش نشانى به گشودن راهى ميان ويرانه‏هاى بخش شرقى ساختمان به طرف بخش اصلى در وسط مشغول شدند گفته مى‏شد بيش‏تر آسيب ديدگان و كشتگان در آن‏جا قرار دارند. به همين ترتيب، كار از بخش جنوبى نيز به طرف بخش اصلى ادامه داشت.
دقايقى بعد كه دود و خاك حاصل از انفجار فروكش كرد، حجم خسارات و صدمات خود را نشان داد و مشخص شد كه بخش وسطى و اصلى ساختمان، به طور كامل منهدم شده است. بخش شرقى و قسمتى از بخش غربى نيز ويران شده بودند.
بر روى ويرانه‏هاى ساختمان كه روزى سفارت آمريكا بود، و دقايقى پيش از آن، سرّى‏ترين جلسه‏ى سازمان سيا در خاورميانه، آن‏جا برگزار شده‏بود، اوراق و اسناد سفارت و تابلوهاى دفاتر سفير، منشى، كنسول و... به چشم مى‏خورد. اجسادى ديده مى‏شد كه ميان ويرانه‏هاى طبقه‏ى سوم وچهارم آويزان مانده بودند.
ساعت 14، يكى از افسران نيروهاى تفنگدار دريايى مارينز، از ناو آمريكايى مستقر در سواحل نزديك بيروت، درخواست كرد تا امكانات و تجهيزات بيش‏ترى براى پيدا كردن كشته‏ها و مجروحين ارسال شود. او همچنين درخواست كرد تا نيروى بيش‏ترى براى حفاظت از ساختمان ويران سفارت اعزام شوند.
عمليات بيرون آوردن اجساد از زير آوار، سه روز به طول انجاميد. از پاره‏اى از قربانيان، جز اندامى يا استخوانى، چيزى باقى نمانده بود. جنازه‏ى متلاشى شده‏ى ايمز، يك روز پس از انفجار، ميان ويرانه‏هاى سفارت پيدا شد. يك بمب گذار ناشناس توانسته بود در كمال سادگى و راحتى،بهترين كارشناسان خاورميانه‏اى سازمان سيا را از بين ببرد و سرفرماندهى سيا در لبنان را متلاشى سازد. «رابرت ديلون» سفير آمريكا، در اين رابطه اذعان داشت: «اولين تصور من اين بود كه يك گلوله‏ى آر.پى.جى به دفترم، يا كنار آن اصابت كرده است. در آن لحظات، اصلاً نمى‏توانستم تكان بخورم.»
ديلون، با قالبى از مصالح ساختمانى به كف زمين چسبيده بود؛ به همين دليل صدمه‏اى نديد. اگر او طبق برنامه‏ى ظهرانه‏اش به دويدن مى‏پرداخت، در زمان انفجار، در سرسراى ساختمان بود؛ اما يك تلفن او را از اين برنامه‏ى روزانه‏اش بازداشت و احتمالاً زندگى او را نجات داد.
«تِرى گيلدِن» محافظ وى، كه عضو «نيروهاى دِلتا» بود، در دم كشته شد. مسلماً مهارت‏هاى نظامى او، در مقابله با راننده‏اى كه داشت با مواد منفجره مى‏آمد، كارآيى نداشت!
«بول مارك هِنرى» سفير فرانسه، بلافاصله به محل حادثه شتافت تا از سلامت سفير آمريكا مطمئن شود. رابرت ديلون سفير آمريكا كه در آن لحظه در طبقه‏ى هفتم سفارت، در محل زندگى خود به سر مى‏برد، از اين انفجار جان سالم بدر برده بود. بعد از چند روز مشخص شد كه اهميت 9 مأمور برجسته‏ى سازمان سيا، از سفير آمريكا در بيروت هم بسيار بيش‏تر بوده است. «رايفورد بايِرز» ستوانيار ارشد آمريكايى، اظهار داشت: من از طبقه‏ى پنجم به پايين پرت شدم.
بايرز، يكى از مربيان نظامى آمريكا بود كه با ارتش لبنان كار مى‏كرد.او در زمان انفجار بمب، در واحد امور مالى سفارت در طبقه‏ى پنجم، مشغول برداشتن بليطهاى برگشت براى خود و سه عضو ديگر تيمش بود.در اين انفجار، بايرز چشم چپ خود را از دست داد. وى از ناحيه‏ى سر نيز زخمى شد كه مستلزم دو عمل جراحى بود. استخوان ترقُوِه، بازوى دست‏چپ و همه‏ى دنده‏هايش نيز آسيب ديد او مى‏گويد: من هيچ‏گاه هوشيارى‏ام را از دست ندادم... نعره مى‏زدم و فرياد مى‏كشيدم.
يك پسر كوچك لبنانى، صداى فريادهاى او را شنيده، و از امدادگران درخواست كمك كرده بود. آن‏ها بايرز را از زير تخته سنگ‏ها بيرون كشيدند و پيش از آن‏كه براثر شدت جراحات از هوش برود، با عجله او را به بيمارستان رسانده بودند؛ در حالى كه بايرز مشغول برداشتن بليطها بوده، سه عضو ديگر تيمش در غذاخورىِ زير زمين مشغول صرف غذا بودند كه هر سه در اين انفجار كشته شدند.
«ژوزف اِنگِلهارت» خوش شانس‏ترين فردى بود كه زنده ماند. او در حالى كه براى صرف غذا به داخل آسانسور مى‏رفت، يك‏باره نظرش تغيير كرد و به دفترش بازگشت تا در جريان پيام ترافيك صبح قرار بگيرد. او اظهار مى‏دارد: از طبقه پايين غذا سفارش دادم تا از اخبار ترافيك مطلع شوم و پس از آن بود كه سفارتخانه منفجر شد. هر كس در آن زمان در زير زمين بود،يا كشته شد يا به شدت مجروح گشت.

تلفات
درباره‏ى تلفات اين عمليات، اظهار نظرهاى مختلفى ارائه شده است. سفارت آمريكا در بيروت، طى بيانيه‏اى رسمى اعلام نمود:
«در اين حمله 14 آمريكايى كشته و 2 نفر ديگر مفقود شده‏اند. همچنين17 كارمند لبنانى سفارت كشته و 12 نفر از آنان نيز مفقود شده‏اند. در همين حادثه، يك فرد آمريكايى كه مراجعه كننده به سفارت بود، كشته شد. در كل 46نفر كشته شده‏اند».
«برايان اوركهارت» در كتاب خود «زندگى در جنگ و صلح»، تلفات اين حادثه را »63 كشته، از جمله 17 آمريكايى» ذكر كرده است. «رابين رايت» خبرنگار آمريكايى، در كتاب «الغضب المقدس»، اين‏گونه نوشته است:
«نگهبان‏هاى لبنانى سفارت، به معناى واقعى كلمه تكه تكه شدند. پس از يك هفته جستجو و كاوش در زير آوار ساختمان، 63 جسد و يا قطعات بدن انسان در پلاستيك‏هاى آبى رنگ جمع آورى شد و بيش از 100 نفر هم مجروح شدند».
نشريه «وال استريت ژورنال» دو روز پس از حادثه، در حالى كه عمليات جستجو ادامه داشت، اعلام كرد كه در اين انفجار 39 نفر كشته شده‏اند.
هفته نامه‏ى «الشِّراع» چاپ لبنان، بهار 1379ه.ش (2000 م) آمار تلفات اولين عمليات شهادت‏طلبانه عليه سفارت آمريكا در بيروت را 80كشته از كارمندان و مراجعه كنندگان سفارت ذكر كرد. دكتر «سعد ابوديه»، در تحقيقات خود پيرامون اين گونه حملات در كتاب «العمليات الاستشهاديه...»، تلفات آمريكا در انفجار سفارتخانه‏اش در بيروت را 57 كشته و 17 زخمى عنوان كرده است.
روزنامه‏ى «جمهورى اسلامى» چاپ تهران، در گزارش‏هاى خود كه غالباً از خبرگزارى‏هاى خارجى مخابره مى‏شد، اين گونه نوشت:
»6 تفنگدار دريايى آمريكا و دو پليس لبنانى از گروه حفاظت سفارت، جزو كشته شدگان بودند. 5 غير نظامى آمريكايى هم جزو كشته شدگان هستند. روز بعد از حادثه، تعداد كشته شدگان به 79 تن رسيد. در كافه ترياى ساختمان در طبقه‏ى اول كه محل اصابت ماشين حاوى بمب بوده، حدود 24 نفر كه 12 نفر آن‏ها آمريكايى بودند، مفقود شدند. 12 ژاندارم لبنانى نيز كه در طبقه‏ى همكف بوده‏اند، كشته و مفقود شده‏اند. 6 تن از كارمندان لبنانى سفارت هم جزو كشته‏شدگان بودند. سفير آمريكا گفت كه در لحظه‏ى انفجار حدود 130 نفر در ساختمان موجود بوده‏اند. به گفته‏ى مقامات آمريكايى، اجساد ديگرى در پاركينگ ساختمان در زير آوار مانده‏اند كه به طور كلى متلاشى شده‏اند و بر اثر شدت انفجار، خارج كردن آنان در حال حاضر امكان‏پذير نيست».
«يان بلك» و «بنى موريس» در كتاب «جنگ‏هاى نهانى اسرائيل» تلفات آمريكا را در انفجار سفارت 61 كشته و 120 زخمى ذكر كرده‏اند. «كِنِت آر. تيمِرمَن» در كتاب «سوداگرى مرگ» به عمق فاجعه براى آمريكا اشاره داشته و مى‏نويسد:
«عالى‏جناب «آدِلايس» از فرماندهان نيروى دريايى آمريكا در لبنان، كه تمامى شب قبل را به اجراى مراسم مذهبى براى قربانيان گذرانده بود، شاهد صحنه‏هاى دلخراشى بود. او مى‏گويد نشان صليب را بر پيشانى قربانيان مى‏كشيديم، اما اگر پيشانى نداشتند، هر جاى ديگرى از جسد را كه پيدا مى‏كرديم، نشان صليب را مى‏كشيديم».
در اولين دقايق پس از انفجار، از ورود خبرنگاران به محل حادثه جلوگيرى به عمل آمد. در ساعت 15/35 «امين جميل» رئيس جمهورى فالانژيست لبنان، هراسان و شتاب زده، در حالى كه خود شخصاً در كنار زدن آوار و جستجوى ميان ويرانه‏ها شركت كرده بود، ناباورانه به خبرنگاران گفت: «اين يك چيز غير معقول است...يك عمل فجيع... يك عمل جنايتكارانه...».
رابين رايت درباره‏ى حادثه‏ى انفجار سفارت اين گونه مى‏نويسد:
«بيروت لبنان آسوشيتد پرس»
يك انفجار مهيب روز دوشنبه ساختمان سفارت آمريكا در بيروت را به‏لرزه درآورد. اين انفجار، آتش سوزى و ويرانى به بار آورد و به گفته‏ى پليس لبنان،تعداد نامعلومى كشته و مجروح بر جاى گذاشته است. چند لحظه پس از انفجار، ارتباط تلفنى سفارت قطع شد و ابرى قهوه‏اى رنگ آسمان منطقه را پوشاند.
خبر فورى 18 آوريل 1983.
تا آن روز اين انفجار بمب از طريق يك عمليات انتحارى، بزرگ‏ترين اقدام تروريستى عليه مأمورين آمريكايى به حساب مى‏آمد؛ ولى اين تازه آغاز كار بود.
«جوون كولى» در كتاب خود «الحصاد» كه بررسى بحران لبنان در سال‏هاى جنگ و آتش، بخش وسيعى از آن را تشكيل مى‏دهد، در اين باره مى‏نويسد:
«گزارش اوليه حاكى از اين بود كه انفجار ناشى از بمبى در آن قسمت از ساختمان سفارت بوده كه به كارمندان لبنانى اختصاص داشته است. ولى همه ادله ثابت مى‏كرد كه انفجار از ماشين حامل‏بمب بوده‏است.گزارش‏ها حاكى از اين است كه يك جوان كه صورتش را با پارچه سياه پوشانده بود، دست به اين كار زده است».
بر خلاف نوشته‏ى جوون كولى، كه مدعى است راننده‏ى ماشين صورت خود را با پارچه سياه پوشانده بوده، نگهبانانى كه از حادثه جان سالم به در بردند، تأييد كرده‏اند كه راننده‏ى جوانِ اتومبيلِ حاوى بمب، بسيار خونسرد و در نهايت آرامش، بدون اين‏كه شك كسى برانگيخته شود، مدارك جعلى خود را ارائه داده و از آن‏جا به طرف ساختمان رفته است. اگر راننده به هر دليلى، صورت خود را پوشانده بود، گذشتن از پست‏هاى بازرسى اطراف سفارت به هيچ وجه برايش ممكن نبود.

مسئوليت حمله
بلافاصله پس از انفجار، «رونالد ريگان» رئيس جمهورى آمريكا، در ساختمان «اندروز» متعلق به نيروى هوايى آمريكا، در اوج عصبانيت و با ناباورى از ضربه وارده، گفت: «ما نمى‏گذاريم تروريست‏ها شرايطشان را بر ما تحميل كنند... تهاجم جنايتكارانه‏ى آنان، آمريكا را از ادامه‏ى راه لازم براى برقرارى صلح ميان دولت‏هاى منطقه منصرف نخواهد كرد».
اما صلح آمريكايى كه ريگان مدعى آن بود، چيزى نبود جز امنيت نظامى براى اسرائيل و برقرارى حكومتى فالانژ براى سركوب و مقابله با احزاب مذهبى و اسلامى لبنان.
چنان‏كه انتظار مى‏رفت، سناتور جمهورى خواه «يارى گُلدواتِر» اولين كسى بود كه خواستار واكنش شديد آمريكا و باز گرداندن 1500 تن از تفنگداران به كشورشان شد. او گفت: «الان بهترين موقعيت است كه ما نيروهاى خود را از لبنان خارج كنيم...من اعتقاد دارم كه ما با يك مشكل بزرگ رو به رو شده‏ايم...»
«حركت كاخ» از احزاب صهيونيستى داخل اسرائيل، به رهبرى «خاخام مائيركاهان» سياست‏هاى به ظاهر جلودارانه آمريكا در قبال فعاليت‏هاى مخرب اسرائيل در لبنان و فلسطين را مورد انتقاد قرارداد، و حتى آن بخش از سياست‏هاى آمريكا در برابر اسرائيل را كه فقط براى فريب اذهان ملت‏ها و دولت‏ها بود، رد كرده و در بيانيه‏ى خود اعلام كردند: «اين حادثه عقوبتى الهى بود براى حكومت ريگان به سبب سياست‏هاى نابخردانه و جلودارانه‏اش در برابر اسرائيل»!
مفسرّين غربى درباره‏ى انفجار سفارت اظهار داشته‏اند: «در يك بازنگرى، بايد انفجار در سفارت آمريكا را اولين توپ سلام در جنگ مذهبى شيعه عليه آمريكا دانست؛ چرا كه تا آن زمان كسى اين موضوع را درك نكرده بود.»
روزنامه «لوموند» چاپ پاريس، در اين باره نوشت:
شرايط عينى هر چه باشد، اين سوء قصد نشان مى‏دهد كه يك نيروى مخالفِ مجهز به وسايل و راه‏هاى اجراى سياست خود عليه حضور ايالات متحده‏ى آمريكا، هنوز در لبنان وجود دارد. آيا عامل اين سوء قصد را بايد هواداران خمينى دانست؟ يا كمونيستها، سورى‏ها، يا فلسطينى‏ها؟
طبق شايعاتى كه در بيروت پراكنده شده، حتى امكان عمليات ماكياولى سرويس‏هاى مخفى اسرائيل نيز مى‏رود.
«شيمون شيفِر» در كتاب «توپ برفى» مى‏نويسد:
«در شب بارانى آخر آوريل 16 1983 جسد متعلق به آمريكائى‏ها در حالى كه پرچم ايالات متحده بر روى تابوت‏ها ديده مى‏شد، با هواپيماى متعلق به نيروى هوايى آمريكا به فرودگاه «اندروز» واشنگتن منتقل شدند. اجساد تفنگداران دريايى و كارمندان سفارت آمريكا در بيروت، از ميان ويرانه‏هاى ناشى از يك انفجار بزرگ بيرون آورده شده بود. آمريكا خود را با كشتار مداوم در لبنان در آميخته مى‏ديد و اين بار كسى نمى‏توانست انگشت اتهام را به سوى شخص يا جريان خاصى نشانه بگيرد».

عكس‏العمل‏ها
يك هفته پس از انفجار بيروت، كه بزرگ‏ترين ضربات را به دستگاه اطلاعاتى و جاسوسى سيا، و همچنين سياست خارجى آمريكا وارد كرد،روز دوشنبه 1362/2/5 ه.ش)25 آوريل 1983م)، دولت آمريكا اعلام كرد: «مبلغ 200 ميليون دلار صرف امنيت سفارتخانه‏هايش در خارج مى‏كند.براساس اين طرح پنج ساله، اقدامات شديدترى در سفارتخانه‏ها صورت خواهد گرفت كه شامل مجهز كردن درهاى ورودى به حفاظهاى ضد گلوله و تعبيه‏ى سيستم اتوماتيك گاز اشك‏آور جهت دفع مهاجمين و سيستم‏هاى پيشرفته دقيق حفاظت يا انهدام اسناد مى‏باشد».
سفارتخانه‏ها و ساختمان‏هاى حكومتى غربى در كشورهاى حاشيه‏ى خليج فارس و ساير كشورهاى عربى، به صورت يك قلعه‏ى نظامى درآمد. بعضى از آن‏ها با زره‏پوش و مسلسل مجهز گرديد؛ ولى از ديد منابع نظامى و امنيتى غربى، باز هنوز كافى نبود.
پيش از آن، روزنامه «السفير» چاپ بيروت، به نقل از يك ديپلمات آمريكايى كه از انفجار ساختمان جان سالم به در برده بود، نوشت:
«على‏رغم تدابير شديد امنيتى اتخاذ شده، و با وجود استفاده از مدرن‏ترين دستگاه‏هاى كنترل و مراقبت در اطراف سفارت آمريكا، وقوع اين انفجار براى آمريكايى‏ها گيج كننده بود».
بعد از اين حادثه، سفارت آمريكا از بخش مسلمان‏نشين غرب بيروت به بخش مسيحى در بيروت شرقى منتقل شد تا در آن‏جا، هم از دسترس مسلمانان دورتر باشد و هم ميان احزاب فالانژ مسيحى كه بر آن منطقه تسلط داشتند، از امنيت بيش‏ترى برخوردار شوند.
همچون گذشته، در اولين لحظات، انگشت اتهام به سوى ايران نشانه گرفته شد. تا پيش از پيروزى انقلاب اسلامى، آمريكا هر گونه تحركى را كه در جهان عليه منافع و سياست‏هايش صورت مى‏گرفت، به ابر قدرت شرق شوروى نسبت مى‏داد؛ ولى با پيروزى انقلاب اسلامى، ضرباتى را كه به خصوص در كشورها و مناطق مسلمان نشين متوجه منافع آمريكا مى‏شد، به ايران اسلامى نسبت مى‏داد. اما آمريكا عظمت اين ضربه را بيش‏تر از اين مى‏ديد كه تنها ايران را متهم به دست داشتن در آن كند. جلسه‏اى سرّى كه به غير از سفير و فرستادگان آمريكا، فقط رئيس جمهورى لبنان امين جميل از آن اطلاع داشت، چگونه و توسط چه كسانى لو رفت، و درست در لحظه‏اى حساس بمبى ناشناس همه‏ى نقشه‏ها را منهدم ساخت؟!
«شيمون شيفر» تحليل‏گر سياسى راديو اسرائيل و يكى از كارشناسان خاورميانه در اين راديو، در كتاب «توپ برفى»، درباره‏ى تهاجم اسرائيل به لبنان و عواقب آن، ضمن اشاره به حادثه‏ى انفجار سفارت آمريكا، با توجه به حساسيت و اهميت اين حمله، درباره‏ى مسئوليت آن مى‏نويسد:
«على‏رغم اين‏كه برخى گروه‏هاى تندرو كه خود را وابسته به ايران مى‏خواندند، مسئوليت اين انفجار را بر عهده گرفتند. اما در اين مسئله جاى شك و ترديد وجود داشت... آمريكا خود را با كشتار مداوم در لبنان در آميخته مى‏ديد و اين بار كسى نمى‏توانست انگشت اتهام را به سوى شخص يا جريان خاصى نشانه بگيرد».
بنگاه سخن پراكنى انگليس «بى.بى.سى»، راديو اسرائيل و صداى آمريكا، در اولين واكنش‏ها پس از حادثه، مسئوليت اين حمله را متوجه جمهورى اسلامى ايران دانستند. «الكساندر هيگ» وزير خارجه‏ى آمريكا، طى مصاحبه‏اى اظهار داشت: «آمريكا شواهد قاطعى در دست دارد مبنى بر اين‏كه حمله به سفارت آمريكا در بيروت، از جنبه‏هاى لجستيكى و فكرى توسط سوريه هدايت شده‏است. ايران اشتباهاً به جاى سوريه و ليبى به عنوان عامل تروريسم در خاورميانه شناخته شده است. ايران پهلوانان بى مغز را كه در عمليات تروريستى نقش ايفا مى‏كنند، تأمين مى‏كند؛ ولى آن كشور عامل تروريسم نيست... ايالات متحده هنوز اين مسئله را تشخيص نداده است. آن‏هايى كه دست به اقدامات تروريستى مى‏زنند، مطمئن باشند كه آمريكا دست به عمليات متقابل خواهد زد، به ويژه زمانى كه شواهد كافى در دست باشد».
ظاهراً جناح‏هايى در غرب، ضعف آمريكا را در مقابله با حركت‏هاى مردمى به ويژه شيعيان، احساس مى‏كردند و معتقد بودند كه: «با انتساب چنين عملياتى به ايران، بدون اين‏كه قادر باشيم پاسخى دندان‏شكن به جمهورى اسلامى بدهيم، سبب سرشكستگى بسيار براى آمريكا و قدرتمندى زياد جهت انقلاب اسلامى خواهيم بود؛ لذا انتساب اين حملات به سوريه و ليبى توام با فشار به اين كشورها، سبب انتقال فشار به ايران خواهد شد، بدون اين‏كه ايران خيلى قدرتمند جلوه داده شود.».
دكتر سعد ابوديه، استاد روابط بين‏الملل دانشگاه‏هاى قاهره و اردن،درباره‏ى عاملين اين انفجار، احتمالات مختلفى را مد نظر قرار داده است:
چند احتمال براى عاملين اين حمله وجود داشت:
1- عده‏اى معتقد بودند كه با توجه به نقش ايمز و ارتباط نزديك او با فلسطينى‏ها، و اين‏كه او در نظر داشت دستگاه‏هاى اطلاعاتى دولت لبنان را تقويت كند، و اين‏كه اسرائيلى‏ها كينه‏هايى از حكومت آمريكا داشته‏اند، اين مى‏توانست يك حمله انتقام‏جويانه عليه آمريكا از طرف اسرائيل باشد.
2- احتمال دوم هم اين كار را به اسرائيل نسبت مى‏دهد؛ چرا كه سال 1333ه.ش (1954م)، مشخص شد كه انفجار بمب مقابل ساختمان آمريكا در قاهره، از سوى اسرائيل صورت گرفته بود تا در آن برهه‏ى حساس، روابط خوب دولت‏هاى مصر و آمريكا را خراب كند.
3- احتمال سوم، اين حمله را به سازمان جهاد اسلامى نسبت مى‏دهد كه آن را با ايران مرتبط مى‏دانند؛ چرا كه ده دقيقه پس از حادثه‏ى انفجار، شخصى با خبرگزارى فرانسه تماس گرفت و گفت كه اين ضربه، جزئى از انقلاب اسلامى ايران است عليه اهداف امپرياليستى در سراسر جهان. اين سازمان گفت كه هدف آن‏ها اخراج آمريكايى‏ها از بيروت است؛ ولى روز سوم پس از حادثه، «على‏اكبر ولايتى» وزير امور خارجه‏ى ايران، گفت كه ايران به هيچ وجه در اين حادثه دست نداشته است و آن‏چه عنوان مى‏شود، يك دسيسه عليه ايران است.
«كِنِت آر. تيمرمن» خبر نگار و محقق آمريكايى در كتاب «سوداگرى مرگ»، كه به نا گفته‏هاى جنگ ايران و عراق و كمك‏هاى تسليحاتى قدرت‏هاى بزرگ به عراق پرداخته است، درباره‏ى انفجار سفارت آمريكا در بيروت و آن‏چه پس از آن گذشت، مى‏نويسد:
«ابتدا مشخص نبود كه عامل اين انفجار كيست. «سيا» در واشنگتن دست به كار تحقيق شد. كار شناسان «سازمان امنيت ملى» تمام خطوط ارتباطى خاورميانه را زير نظر قرار دادند. سيا تصميم داشت به هر قيمتى كه شده، عامل بمب‏گذارى را شناسايى كند. طى چند هفته به يارى شنودِ مذاكرات تلفنى از طريق ماهواره، عامل اين انفجار پيدا شد و تروريست‏ها از سوى ايران هدايت شده بودند. بدين ترتيب متوقف كردن گسترش انقلاب اسلامى ايران،خاصه با استفاده از تروريسم، ديگر يك مسئله انتزاعى و مجرد در سياست خارجى آمريكا محسوب نمى‏شد؛ بلكه در صدر اولويت‏ها قرار مى‏گرفت. موفقيت‏هاى پياپى ايران در جبهه‏هاى جنگ در برابر عراق نيز به اين هشدارها اضافه مى‏شد».
يكى از محققين غربى، پيرامون نقش ايران در اين عمليات، نوشته‏است:
انفجار سفارتخانه، مرگبارترين حمله‏اى بود كه تاكنون عليه مأموريت‏هاى ديپلماتيكى آمريكا صورت گرفته است. البته حمله‏اى را به آمريكايى‏ها در بيروت هشدار داده بودند، اما نه اين گونه‏اش را!
سازمان امنيت ملى، تلفن‏هاى سفارت ايران در دمشق را استراق سمع و ردگيرى مى‏كردند. تمامى شواهد حاكى از آن بود كه حمله‏ى مهمى بر ضد نيروهاى چند مليتى در بيروت طرح ريزى شده است.
اين استراق سمع‏ها از ارزش كمى برخوردار بوده‏اند. چون زمان، هدف و نوع حمله را مشخص نمى‏كردند؛ اما مؤيد اين نكته بودند كه مقامات ايران در تهران، مجوز اجراى عمليات را داده‏اند و براى اين منظور نيز 250 هزار دلار براى سفارتخانه‏ى خود در دمشق واريز كرده‏اند.
نيروهاى امنيتى لبنان، چهار مظنون در اين بمب گذارى را دستگير كردند. يكى از آنان كارمند فلسطينى سفارتخانه بود.
با كمك «كيت هال» يك مأمور سازمان سيا، نيروهاى امنيتى لبنان، با شكنجه، اعترافاتى از اين چهار نفر گرفتند. «هال» كه بعداً به خاطر مشاركتش در بازجويى و شكنجه، توسط سازمان سيا اخراج شد، اذعان داشت كه اقداماتش بيش از حدّ بى‏رحمانه بوده است.
يك فلسطينىِ ديگر كه دستگير شده گفته بود كه وظيفه‏اش فقط اعلام حضور ديلون سفير آمريكا در داخل سفارتخانه بوده است و پس از اعلام وى بوده كه اين انفجار صورت مى‏گيرد. سه متهم ديگر نيز اعتراف كردند كه در انتقال مواد منفجره به داخل وانت،تا فاصله‏ى حدود يك مايل و نيم از سفارتخانه، نقش داشته‏اند.
اعترافات اين افراد، بازجويان را به نفر پنجم ديگرى كه معترف به عضوگيرى ديگران بود، رهنمون ساخت. وى مدعى بود كه يك مأمور اطلاعاتى سوريه را به بيروت اسكورت كرده است تا انتقال مواد منفجره به داخل وانت را مخابره كند. پس از مرگ متهمِ پنجم در اسارت، محاكمه همان‏جا به پايان رسيد؛ اما سازمان اطلاعات آمريكا توانسته بود سر نخ اين اقدام را بيابد.
پيام‏هايى كه توسط سازمان امنيت ملى شنود مى‏شدند، به طور واضح و شفاف حاكى از آن بود كه شعبات داخلى تروريست‏هاى شيعه در لبنان، وزارت امور خارجه‏ى ايران و نيروهاى سپاه پاسداران انقلاب ايران در شهر بعلبك و دايره‏ى منطقه‏اى سفارت ايران در دمشق، تحت فرماندهى على‏اكبر محتشمى‏پور، سفير ايران در سوريه، در اين حادثه نقش داشته‏اند.
همه‏ى اين ادعاهاى سازمان سيا، چيزى جز اظهاراتى در حد شايعه براى كاستن از فشارهاى روانى مردم آمريكا بر دولت، نبود. چرا كه هيچ‏گاه متهمين و دستگير شدگان اين حوادث معرفى نشدند و بنابر اعترافات مقامات آمريكايى، كشته شدن متهم اصلى، اين حادثه را درپرده‏اى از ابهام قرار داد.
چه در طى آن سال‏ها و چه امروز، مسئولين كشور سوريه، به‏خصوص مسئولين اطلاعاتى و نظامى، براى تردد در لبنان، نه تنها هيچ مشكلى نداشته و ندارند، بلكه مى‏شود گفت براى آن‏ها، لبنان بخشى از خاك سوريه محسوب مى‏شود و نيازى نيست كه كسى آن‏ها را راهنمايى يا اسكورت كند.
بعدها در تحليل‏هاى مختلفى كه از سوى برخى محققين غربى درباره‏ى شيوه‏ى عمليات‏هاى شهادت‏طلبانه منتشر شد، بر روى اين موضوع صحه‏گذاشته شد كه غالباً اين گونه حملات توسط گروه‏هايى دو - سه نفره ترتيب داده مى‏شد كه پس از اجراى عمليات، به سختى مى‏شد سر نخى از عاملين آن به دست آورد.
اين كه مكالمات تلفنى سفارت ايران توسط دستگاه‏هاى اطلاعاتى آمريكا استراق سمع مى‏شده است، خود دليلى بر جاسوسى و دخالت اين كشور در امور ديگر كشورهاست؛ البته تاكنون نيز هيچ گونه سند و مدرك مستدلى درباره‏ى اين ادعاها ارائه نشده است.
گزارش‏گر آمريكايى، در جاى ديگر درباره‏ى متهمين اين حادثه اظهار مى‏دارد: «رفعت اسد» برادر حافظ اسد، كه آن زمان فرماندهى نيروهاى امنيتى سوريه را بر عهده داشت، سفير آمريكا را فرا خواند و به شدت اين اتهام را انكار كرد. يك افسر اطلاعاتى سوريه با سفارت ايران در دمشق، تماس گرفت و گفت كه ايران نمى‏بايست بدون تاييد سوريه اقدام به بمب گذارى مى‏كرده‏است. آن‏هايى كه معتقدند سوريه متهم به بمب‏گذارى است، اين تلفن را كه سازمان امنيت ملى آمريكا كنترل مى‏كرد، ناديده گرفته و آن را خدعه و نيرنگ سنجيده‏اى كه براى گوش‏هاى آمريكايى‏ها طرح ريزى شده، قلمداد كردند. به اعتقاد بقيه‏ى تحليل‏گران، سوريه نمى‏دانست كه اين تلفن استراق سمع شده و اين تماس كاملاً موثق و واقعى بوده است.»
ده دقيقه پس از انفجار سفارت، شخص ناشناسى به دفتر خبرگزارى فرانسه در بيروت تلفن زد و گفت: «سازمان جهاد اسلامى مسئوليت اين حمله را كه نام آن عمليات والفجر مى‏باشد، بر عهده مى‏گيرد».
دقايقى بعد، فرد ناشناس ديگرى با دفتر روزنامه‏ى «اَللِواء» در بيروت تماس تلفنى گرفت و گفت: «هجوم به سفارت آمريكا جزئى از حمله‏ى انقلاب ايران ضد اهداف امپرياليسم در تمام نقاط جهان است و اين حملات به اهداف موجود امپرياليسم در لبنان ادامه خواهد يافت؛ حتى عليه نيروهايى كه به اسم «حافظ صلح» به لبنان آمده‏اند».
شخص ناشناس ديگرى با دفتر روزنامه‏ى «السفير» در بيروت تماس گرفت و با عنوان كردن سازمانى كه تا آن زمان كسى نامى از آن نشنيده بود، ضمن بر عهده گرفتن مسئوليت حمله به سفارت آمريكا، گفت: «ما سازمان «الوحدويين الاشتراكيين العرب الخلايا الوطنيه الفاعله - خوف» هستيم و اعلام مى‏كنيم كه اين حمله به انتقام جنايات آمريكا در لبنان بوده است و اين عمليات به مناسبت 13 نيسان )13 آوريل) آغاز توطئه و تهاجم آمريكا و اسرائيل عليه مردم لبنان، انجام گرفت».
«يان بلك» و «بنى موريس»، در «جنگ‏هاى نهانى اسرائيل» مدعى شده‏اند:
«اين كاميون از سوى شيعيان مبارز از دره‏ى بقاع به حركت در آمده بود».
دكتر «سعد ابوديه» در تحقيقات خود درباره‏ى ماهيت سازمان جهاد اسلامى، و همچنين احتمالات ديگر درباره‏ى عاملين حمله به سفارت آمريكا، نوشته است:
«سازمان جهاد اسلامى براى كسى شناخته شده نبود و فقط طى تماس‏هاى تلفنى اعلام موجوديت مى‏كرد. اولين بار پس از انفجار بمب در برابر سفارت فرانسه در بيروت كه روز دوشنبه 1361/3/3 ه.ش (24مه 1982م) رخ داد و12 كشته و 27 مجروح در برداشت، و پس از اين‏كه در روز سه‏شنبه 1361/12/24 ه.ش (15 مارس 1983 م) در درگيرى با نيروهاى آمريكايى در بيروت، پنج سرباز آمريكايى را مجروح كردند و مسئوليت آن را بر عهده گرفتند، اعلام موجوديت كردند.»
درباره‏ى ديگر سازمان‏هاى مخفى كه مسئوليت اين حمله را بر عهده گرفتند، اين نكته حائز اهميت است كه آن‏ها هدف خود را انتقام خون شهداى اردوگاه‏هاى فلسطينى «صبرا» و «شتيلا» ذكر كرده‏اند. بر اساس همين گفته‏ها، برخى مسئولين اسرائيلى از جمله «يهودابِن مئير» نماينده‏ى وزارت خارجه‏ى اسرائيل، بدون اين‏كه سندى بر گفته‏هاى خود ارائه دهد،مدعى شد كه سازمان آزاديبخش فلسطين (ساف) مستقيم و يا غيرمستقيم در اين حادثه دست داشته است.
چه بسا بر اساس همين نظريات بود كه دستگاه اطلاعاتى - امنيتى لبنان، بيش از 100 نفر از فلسطينى‏ها و شيعيان لبنانى را به اتهام دست داشتن در اين حادثه بازداشت كرد و براى بازجويى به بازداشتگاه‏ها منتقل نمود و پس از اين‏كه مشخص شد آن‏ها هيچ گونه ارتباطى با عاملين حادثه نداشته‏اند، به جز چهار نفر، بقيه را آزاد كردند.
بعضى اظهارات مسئولين اسرائيلى، اين نظرات را كه شيعيان لبنان و يا سازمان‏هاى فلسطينى در اين حمله نقش داشته‏اند، رد كرده و احتمال اين را كه اسرائيل در پشت اين ماجرا قرار داشته باشد، بالا برد؛ از جمله اين‏كه «موشه آرنز» وزير دفاع اسرائيل تصريح كرد: «اين حادثه وجهه‏ى اسرائيل را درباره‏ى ترتيبات دفاعى در لبنان بالا برد.»
با توجه به همه اين اظهارات و تحليل‏ها، آن‏چه مهم جلوه مى‏كند، اين است كه بدون شك اين حمله از سوى مسلمانان انقلابى لبنانى انجام شده‏است، كه براى مقابله با سياست‏هاى استكبارى آمريكا در حاكم گردانيدن دولت فالانژيست‏ها جهت سركوب مسلمانان، صورت گرفته است؛ اما مسئله‏ى مهم اين است كه چگونه گروهى ناشناس و مجهول الهويه، كه ظاهراً هيچ گونه سابقه‏ى فعاليت اطلاعاتى و عملياتى قوى نداشته‏اند و فقط با حملات انفجارى دشمن خود را مجبور به عقب‏نشينى مى‏كنند،توانسته‏اند به چنين اطلاعاتى ارزشمند دست پيدا كنند و اين ضربه‏ى سنگين را بر دستگاه عظيم اطلاعاتى سازمان سيا در خاورميانه وارد آورند؟
همه‏ى آن‏چه در تحليل‏هاى غربى و ديگران درباره‏ى اين حادثه و عاملان آن عنوان شده است، از عدم شناخت قدرت مسلمانان به خصوص شيعيان انقلابى سرچشمه مى‏گيرد. فرض محال كه اين حمله كار گروه‏هاى اطلاعاتى - امنيتى اسرائيل و يا سازمان اطلاعاتى شوروى «كا.گ.ب» باشد، در طول تاريخ شكل‏گيرى اين سازمان‏ها، هرگز چنين عمليات عظيمى به چشم نمى‏خورد كه يك نفر از آنان سوار بر ماشين مملو از مواد منفجره، خونسرد و بشاش، خود را به هدف بكوبد. عمليات شهادت‏طلبانه را به اين صورت و با اين تفاسير، شيعيان پايه گذارى كرده‏اند كه نتايج ارزشمندى هم در برداشته است.
اين كه برخى مدعى شده‏اند اشخاص ناشناس در تماس با روزنامه‏ها و خبرگزارى‏ها، خود را جزئى از انقلاب ايران معرفى كرده‏اند، جاى بسى تأمل دارد؛ چرا كه نيروى عمل كننده، پس از عمليات به هدف اصلى خود دست يافته است، پس ديگر لزومى ندارد خود را به طور كامل معرفى كندو يا اگر از جايى حمايت يا هدايت مى‏شود، خط و ربط خود را لو داده و همه‏ى اطلاعات خود را ارائه دهد. از لحاظ اطلاعاتى و امنيتى نيز اين امر كاملاً مردود و باطل مى‏باشد و حتى مى‏توان آن را بخشى از توطئه‏اى حساب شده عليه انقلاب اسلامى ايران دانست. همه‏ى اين تحليل‏ها و متهم كردن كشورها، در راستاى هدف ضعيف شمردن قدرت مسلمانان لبنانى و كسانى است كه مرگ را بر زندگى در زير بار ذلت اشغال و سلطه‏ى صهيونيسم ارجح مى‏دانند.
قصد بر اين است كه عنوان كنند نيروهاى مسلمان اين كشور هيچ قدرتى از خود نداشته و همه‏ى اتكايشان به ديگر كشورهاست. با ارائه‏ى اين نظريات انحرافى، به راحتى مى‏توان دولت ايران را مورد اتهام قرار داد و ضربه‏اى كه دولت به ظاهر بزرگى مثل آمريكا به عنوان ابرقدرت غرب را در گيجى فرو برده است، به گردن كسى انداخت، و براى كاستن از اثرات روانى و روحى اين حادثه در افكار عمومى آمريكا، وعده‏ى انتقام‏گيرى به طرف مقابل داد؛ چرا كه اگر عاملى براى حادثه معرفى نشود، چه كسى را بايد مورد تهديد قرار داد؟

 

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved