بر امام لازم بود كه جان خويشتن و
شيعيان و هواخواهان را از گزندها برهاند، زيرا امت اسلامى به وجود آنان و آگاهى
بخشيدنشان نياز بسيار داشت . اينان بايستى باقى مى ماندند تا براى مردم چراغ راه و
رهبر و مقتدا در حل مشكلات و هجوم شبهه ها باشند...
امام صلوات الله عليه
از جسارت آن خبيث برآشفت و به دو عكس شير فرياد كشيد: اين فاجر را
بگيريد، پاره كنيد، از او عينى و اثرى نگذاريد. در دم آن دو عكس به
دو شير ژيان مبدل شدند، و آن خبيث را گرفته و خرد كردند و خوردند
...آنگاه آن دو شير محضر حضرت آمده و گفتند: يا ولى الله فى ارضه!
ديگر چه فرمانى دارى...
شيطان همواره از
مومنى كه مراقب وقت نمازهاى پنجگانه اش باشد در هراس است و در
صورتى كه وى نمازهاى خود را ضايع كند بر او جرات پيدا مىكند و كم
كم او را در گناهان بزرگ مىاندازد.
«به بندگى افتحار
مىكنم،... با بيرغبتى به دنيا، رهايى از شر دنيا را مىجويم،...
با دامن در كشيدن از حرامها نايل آمدن به سودهاى حقيقى را
اميدوارم،... با فروتنى در اين سراى، بلندى نزد خداوند را
خواهانم.»
پنج چيز است كه در
هر كس نباشد اميد چيزى از دنيا و آخرت به او نداشته باش :
كسى كه در نهادش اعتماد نبينى ، و كسى كه در سرشتش كرم
نيابى ، و كسى كه در خلق و خوىاش استوارى نبينى ، و كسى
كه در نفسش نجابت نيابى ، و) كسى كه از خدايش ترسناك
نباشد.
اگر حال داشتید به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما به وجود نیامد و
دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز روزه
بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید.
قبولاندن اين شرط همه
ى فرصت هاى مأمون را از بين برد، و به هدف هايى كه مى خواست به آن
برسد، نرسيد.مأمون مى خواست امام (ع) را در كارهاى خود شريك نمايد،
و امام با عدم قبولى مسؤوليت ، وضعيت ناهنجارى را كه محصول دو قرن
بود، نپذيرفت...
وقتى خواستند مرا از مدينه بيرون ببرند،
اعضاى خانواده ام را جمع كردم و دستور دادم برايم چنان گريه كنند
كه صدايشان را بشنوم. سپس ميان آنها دوازده هزار دينار تقسيم كردم
و گفتم: من ديگر به سوى شما باز نخواهم گشت...