شهید آوینی
 

اخلاق و سیره عملی

پيشوايان معصوم عليهم السلام انسانهاى كامل و برگزيده‏اى هستند كه به عنوان الگوهاى رفتارى و مشعلهاى فروزان هدايت جامعه بشرى از سوى خدا تعيين شده‏اند. گفتار و رفتار و خوى و منش آنان ترسيم «حيات طيبه‏» انسانى و وجودشان تبلور تمامى ارزشهاى الهى است.

آنان - به تعبير امام هادى عليه السلام - معدن رحمت، گنجينه داران دانش، نهايت‏بردبارى و حلم، بنيانهاى كرامت و ريشه‏هاى نيكان، خلاصه و برگزيده پيامبران، پيشوايان هدايت، چراغهاى تاريكى‏ها، پرچمهاى پرهيزگارى، نمونه‏هاى برتر و حجتهاى خدا بر جهانيان هستند. (1)

بدون شك، ارتباط با چنين چهره‏هايى و پيروى از دستورها و رفتارشان، تنها راه دستيابى به كمال انسانيت و سعادت دو جهان است.

پيشواى دهم عليه السلام يكى از پيشتازان دانش و تقوا و كمال است كه وجودش مظهر فضائل اخلاقى و كمالات نفسانى و الگوى حق جويان و ستم ستيزان است.

امام هادى پيوسته تحت نظر حكومت‏هاى جور بود و سعى مى‏شد آن حضرت با پايگاههاى مردمى و افراد جامعه تماس نداشته باشد، با اين حال آن مقدار از فضائل اخلاقى كه از او بروز كرده، دانشمندان و شرح حال نويسان و حتى دشمنان اهل بيت عليهم السلام را به تحسين و تمجيد آن وجود الهى واداشته است. «ابوعبد الله جنيدى‏» مى‏گويد:

«سوگند به خدا، او بهترين مردم روى زمين و برترين آفريده‏هاى الهى است. » (2)

«ابن حجر» در شرح حال آن حضرت مى‏نويسد:

«و كان وارث ابيه علما و سخاء. » (3)

او در دانش و بخشش وارث پدرش بود.

«متوكل‏» در نامه‏اى كه براى امام عليه السلام مى‏نويسد خاطر نشان مى‏كند:

«اميرالمؤمنين عارف به مقام شماست و حق خويشاوندى را نسبت‏به شما رعايت مى‏كند و طبق آنچه مصلحت‏شما و خانواده‏تان مى‏باشد عمل مى‏كند». (4)

اينك به منظور سرمشق گرفتن از اخلاق كريمه و رفتار سازنده آن حضرت نمونه‏هايى را يادآور مى‏شويم.

الف - انس با معبود

پيشوايان معصوم عليهم السلام در بالاترين درجه مقام شناخت‏حق تعالى قرار داشتند و همين درك و بينش عميق، آنان را به ارتباط و انس هميشگى با خدا واداشته و شعله‏هاى آتش عشق به معبود و وصال به حق بر جانشان شرر مى‏افكند و آرامش را از آنان سلب مى‏كرد.

امام هادى عليه السلام شب هنگام به پروردگارش روى مى‏آورد و شب را با الت‏خشوع به ركوع و سجده سپرى مى‏كرد و بين پيشانى نورانى‏اش و زمين جز سنگ ريزه و خاك حائلى وجود نداشت و پيوسته اين دعا را تكرار مى‏نمود:

«الهى مسى‏ء قد ورد، و فقير قد قصد، لا تخيب مسعاه و ارحمه و اغفر له خطاه. » (5)

بارالها! گنهكارى بر تو وارد شده و تهيدستى به تو روى آورده است، تلاشش را بى نتيجه مگردان و او را مورد عنايت و رحمت‏خويش قرار داده و از لغزشش درگذر.

پارسايى و انس با پروردگار، آنچنان نمودى در زندگى امام نقى عليه السلام داشت كه برخى از شرح حال نويسان در مقام بيان برجستگى‏ها و صفات والاى آن گرامى به ذكر اين ويژگى پرداخته‏اند. «ابن كثير» مى‏نويسد:

«كان عابدا زاهدا» (6)

او عابدى وارسته و زاهد بود.

يافعى مى‏گويد:

«كان متعبدا، فقيها، اماما. »

او كمر همت‏به عبادت بسته، فقيه و پيشوا بود.

ابن عباد حنبلى، نيز مى‏گويد:

«كان فقيها، اماما، متعبدا. » (7)

ب - سخاوت وجود

امامان معصوم عليهم السلام براى مظاهر دنيوى از جمله مال و ثروت ارزش ذاتى قائل نبودند و سعى مى‏كردند به حد اقل آن - كه زندگى معمولى روزانه آنان را تامين كرده و آن بزرگواران را در راه انجام وظايف فردى و اجتماعى يارى رساند - بسنده كنند و مازاد آن را در راههايى كه موجب خشنودى خداوند بود صرف كنند.

يكى از اين راهها انفاق به افراد تهيدست و نيازمند مى‏باشد. اين سياست‏خدا پسندانه مالى - كه در زندگى همه معصومين عليهم السلام در سطح گسترده‏اى به چشم مى‏خورد - علاوه بر جنبه‏هاى معنوى و آثار اخروى، عامل مهمى در كاهش فقر و فاصله طبقاتى جامعه اسلامى و تاليف قلوب افراد و حفظ شخصيت و علاقه‏مند ساختن آنان به مكتب اهل بيت و جلوگيرى از ارتباط گرفتن و نزديك شدن آنان به دستگاه زر و زور خلفا بود.

در پرتو برخوردارى ائمه عليهم السلام از اين خلق نيكو، وجود آن بزرگواران پيوسته مايه اميد، و خانه‏شان نه تنها مركز نشر دانش، بلكه پناهگاه افراد نيازمند و درمانده و محل رفت و آمد انسانهاى مختلف به ويژه آنان كه از راه دور آمده بودند بود. اين مساله هم براى عموم مردم جا افتاده بود، به گونه‏اى كه وقتى فرد نيازمند و درمانده‏اى را مى‏ديدند او را به خانه امامان عليهم السلام راهنمايى مى‏كردند، و هم براى خود افراد درمانده، بدين معنى كه به محض مواجه شدن با مشكلى مستقيما سراغ خانه امامت را مى‏گرفتند.

امام هادى عليه السلام همچون پدر بزرگوارش كانون سخاوت و كرم بود و گاهى مقدار انفاق به حدى از فزونى مى‏رسيد كه دانشمندى مانند «ابن شهرآشوب‏» پس از نقل آن مى‏گويد:

«اين مقدار انفاق، معجزه‏اى است كه جز پادشاهان از عهده كسى ساخته نيست و تا كنون اين مقدار انفاق را از كسى نشنيده‏ايم. » (8)

در كتاب «تاريخ اجمالى پيشوايان‏» به مواردى از جود و بخشش امام عليه السلام اشاره كرديم، در اينجا به ذكر نمونه ديگرى بسنده مى‏كنيم. اسحاق جلاب مى‏گويد:

«براى ابوالحسن گوسفندان زيادى خريدم، سپس مرا خواست و از اصطبل منزلش به جاى وسيعى برد كه من آنجا را نمى‏شناختم، سپس تمامى آن گوسفندان را بين كسانى كه آن حضرت دستور مى‏داد، توزيع كردم. » (9)

در روايت ديگر، زمان خريد و توزيع گوسفندان روز «ترويه‏» (10) ذكر شده است. (11)

از اين روايت‏بر مى‏آيد كه آن حضرت در مسائل مالى و انفاقهاى جزئى نيز مسائل امنيتى و حفاظتى را رعايت مى‏كرده و اين بيانگر شدت محدوديت آن حضرت از سوى دستگاه حكومتى است، با اين حال امام اين كار را تحت پوشش قربانى انجام داد تا هر گونه سوء ظنى را نسبت‏به خود از بين ببرد.

ج - حلم و بردبارى

حلم و بردبارى از ويژگيهاى مهمى است كه مردان بزرگ به ويژه رهبران الهى كه بيشترين برخورد و اصطكاك را با مردم نادان و نابخرد و گمراه داشتند، از آن برخوردار بوده و در پرتو اين خلق نيكو افراد بسيارى را به سوى خود جذب كردند.

امام هادى همچون نياكان خود در برابر ناملايمات بردبار بود و تا جايى كه مصلحت اسلام ايجاب مى‏كرد با دشمنان حق و ناسزاگويان و اهانت كنندگان به ساحت مقدس آن حضرت، با بردبارى برخورد مى‏كرد.

«بريحه‏» عباسى - كه از سوى دستگاه خلافت‏به سمت پيشنمازى مكه و مدينه منصوب شده بود - از امام هادى عليه السلام نزد متوكل سعايت كرد و براى او نوشت:

«اگر نيازى به مكه و مدينه دارى «على بن محمد» را از اين دو شهر بيرون كن، زيرا او مردم را به سوى خود خوانده و گروه زيادى از او پيروى كرده‏اند. »

بر اثر سعايتهاى پى‏درپى «بريحه‏» متوكل امام را از كنار حرم جد بزرگوارش رسول خدا(ص) تبعيد كرد. هنگامى كه امام(ع) از «مدينه‏» به سمت «سامرا» در حركت‏بود «بريحه‏» نيز او را همراهى كرد. در بين راه «بريحه‏» رو به امام(ع) كرد و گفت:

«تو خود مى‏دانى كه عامل تبعيد تو من بودم. با سوگندهاى محكم و استوار سوگند مى‏خورم كه چنانچه شكايت مرا نزد اميرالمؤمنين يا يكى از درباريان و فرزندان او ببرى، تمامى درختانت را (در مدينه) آتش مى‏زنم و بردگان و خدمتكارانت را مى‏كشم و چشمه‏هاى مزرعه‏هايت را كور خواهم كرد و بدان كه اين كارها را خواهم كرد. »

امام عليه السلام متوجه او شد و فرمود:

«نزديك‏ترين راه براى شكايت از تو اين بود كه ديشب شكايت تو را نزد خدا بردم و من شكايت از تو را كه بر خدا عرضه كردم نزد غير او از بندگانش نخواهم برد. »

«بريحه‏» چون اين سخن را از امام(ع) شنيد، به دامن آن حضرت افتاد و تضرع و لابه كرد و از او تقاضاى بخشش نمود. امام(ع) فرمود: تو را بخشيدم. (12)

د - هيبت در دلها

امامان عليهم السلام مظاهر قدرت و عظمت‏خداوند و معادن كلمات و حكمت ذات مقدس حق و منبع تجليات و انوار خاصه او هستند. بر اين اساس از يك قدرت معنوى فوق العاده و نفوذ و هيبت‏خاصى برخوردارند.

اين هيبت و عظمت‏خدادادى را در زيارت جامعه و از زبان امام هادى عليه السلام چنين مى‏خوانيم:

«طاطا كل شريف لشرفكم، و بخع كل متكبر لطاعتكم، و خضع كل جبار لفضلكم، و ذل كل شى‏ء لكم. »

هر بزرگ و شريفى در برابر بزرگوارى و شرافت‏شما سر فرود آورده و هر خود بزرگ بينى به اطاعت از شما گردن نهاده و هر زورگويى در برابر فضل و برترى شما فروتنى كرده و همه چيز براى شما خوار و ذليل گشته است.

روى اين جهت‏بارها اتفاق مى‏افتاد كه حاكمان جور در غياب امامان عليهم السلام تصميمهاى خطرناكى نسبت‏به آنان مى‏گرفتند، ولى به محض رويارو شدن با آنان و نگاه به رخسار پرفروغشان، كابوس ترس و وحشت‏بر دلهايشان سايه مى‏افكند، به گونه‏اى كه مجبور مى‏شدند از تصميم خود بر گردند.

در تاريخ اجمالى پيشوايان بخش زندگانى امام هادى عليه السلام پرتوى از اين هيبت و عظمت الهى را يادآور شديم، اينك نمونه‏اى ديگر.

زيد بن موسى (13) چندين بار به «عمر بن فرج‏» گوشزد كرد و از او خواست كه وى را بر فرزند برادرش (امام هادى) مقدم بدارد و مى‏گفت: او جوان است و من عموى پدر او هستم.

«عمر» سخن او را براى امام هادى عليه السلام نقل كرد. امام فرمود:

«يك بار اين كار را بكن. فردا مرا پيش از او در مجلس بنشان، سپس ببين چه خواهد شد. »

روز بعد «عمر» امام هادى عليه السلام را دعوت كرد و آن حضرت در بالاى مجلس نشست. سپس به «زيد» اجازه ورود داد. «زيد» در برابر امام(ع) بر زمين نشست.

چون روز پنج‏شنبه شد ابتدا به زيد اجازه داد تا وارد شود و در صدر مجلس بنشيند، سپس از امام(ع) خواست تا وارد شود. امام(ع) داخل شد. هنگامى كه چشم زيد به امام(ع) افتاد و هيبت امامت را در رخسار حضرت مشاهده كرد از جايش برخاست و امام(ع) را بر جاى خود نشاند و خود در برابر او نشست. (14)

ه - رسيدگى به مشكلات و گرفتارى مردم

ائمه عليهم السلام نه تنها در زمينه عبادى و بندگى خدا پيشگام بودند و هيچ كس در اين ميدان گوى سبقت را از آنان نربود، بلكه در زمينه‏هاى اجتماعى و رسيدگى به كمبودها و مشكلات مردم و برطرف كردن گرفتاريهاى آنان نيز پيشگام بودند، به گونه‏اى كه كسى از در خانه آنان نااميد باز نمى‏گشت.

تاريخ، نام افراد زيادى را كه براى حل مشكل و رفع گرفتارى خود به پيشواى دهم عليه السلام مراجعه كرده و از محضر آن حضرت با خشنودى بازگشته‏اند، ثبت كرده است. براى رعايت اختصار تنها يك نمونه آن را ذكر مى‏كنيم.

«محمد بن طلحه‏» نقل مى‏كند:

«امام هادى(ع) روزى براى كار مهمى «سامرا» را به قصد دهكده‏اى در اطراف ترك كرد. در اين فاصله عربى سراغ آن حضرت را گرفت. به او گفته شد: امام(ع) به فلان روستا رفته است. مرد عرب به سمت دهكده حركت كرد. وقتى به محضر امام(ع) رسيد گفت: من اهل كوفه و از متمسكان به ولايت جدت اميرمؤمنان(ع) هستم، ولى بدهى سنگينى مرا احاطه كرده است، چندانكه قدرت تحمل آن را ندارم. و كسى را جز شما نمى‏شناسم كه حاجتم را برآورد.

امام(ع) پرسيد: بدهكارى‏ات چقدر است؟ عرض كرد: حدود ده هزار درهم.

امام(ع) او را دلدارى داد و فرمود ناراحت نباش مشكلت‏حل خواهد شد. دستورى به تو مى‏دهم عمل كن و از اجراى آن سر متاب: اين دستخط را بگير، هنگامى كه به «سامرا» آمدى، مبلغ نوشته شده در اين ورقه را از من مطالبه كن، هر چند در حضور مردم باشد. مبادا در اين باره كوتاهى كنى.

پس از بازگشت امام(ع) به «سامرا»، مرد عرب، در حالى كه عده‏اى از اطرافيان خليفه و مردم در محضر آن حضرت نشسته بودند - وارد شد و ضمن ارائه نوشته امام(ع) به آن حضرت، با اصرار، دين خود را مطالبه كرد.

امام(ع) با نرمى و ملايمت و عذرخواهى از تاخير آن، از وى مهلت‏خواست تا در وقت مناسب، آن را پرداخت كند، ولى مرد عرب همچنان اصرار مى‏كرد كه هم اكنون بايد بپردازى.

جريان به متوكل رسيد. دستور داد سى هزار دينار به امام(ع) بدهند. امام(ع) پولها را گرفت و همه را به آن مرد عرب داد. او پولها را گرفت و گفت: خدا بهتر مى‏داند كه رسالتش را در چه خاندانى قرار دهد. (15)

پى‏نوشت‏ها:

(1) . . و معدن الرحمة، و خزان العلم، و منتهى الحلم و اصول الكرم. . . و عناصر الابرار. . . و صفوة المرسلين. . . ائمة الهدى و مصابيح الدجى و الاعلام التقى. . . و المثل الاعلى. . . و حجج الله على اهل الدنيا و الاخرة و الاولى. «فرازهايى از زيارت جامعه كبيره. »

(2) مآثر الكبراء، ج 3، ص 96 به نقل: «ائمتنا» ج 2، ص 252.

(3) الصواعق المحرقة، ص 207.

(4) الارشاد، ص 333.

(5) ائمتنا، ج 2، ص 257، به نقل از: سيرة الامام العاشر، على الهادى، ص 55.

(6) البداية و النهاية، ج 11، ص 15.

(7) در كتاب تاريخ اجمالى پيشوايان عليهم السلام به نمونه‏هاى ديگرى از عبادت امام هادى عليه السلام اشاره شده است.

(8) مناقب، ج 4، ص 409. مقدار انفاق امام(ع) نود هزار دينار بوده كه به سه نفر از ياران خود هر كدام سى هزار دينار داده است. براى آگاهى بيشتر به تاريخ اجمالى پيشوايان، بخش زندگانى امام هادى(ع) رجوع كنيد.

(9) الكافى، 7، ج 1، ص 498.

(10) روز هشتم ذيحجه را روز «ترويه‏» گويند.

(11) اعيان الشيعه، ج 2، ص 37.

(12) ر. ك. اثبات الوصيه، مسعودى، ص 197 - 196.

(13) ظاهرا نامبرده زيد بن موسى بن جعفر است كه به «زيد النار» معروف است. و بر اساس نقل سيد محسن امين در اعيان الشيعه، ج 7، ص 128 در حدود سال 247 در اواخر حكومت متوكل در گذشته است.

(14) اعلام الورى، ص 347.

(15) بحار الانوار، ج 50، ص 175، نور الابصار، شلنجى، ص 181 و الفصول المهمة، ابن صباغ، ص 278، با اختصار.

كتاب: تحليلى از تاريخ دوران دهمين خورشيد امامت، ص 16.

نويسنده: مركز تحقيقات سپاه پاسداران انقلاب اسلامى

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo