اگر الگوی مصرف مطلوب باشد، قطعا افزایش جمعیت به رشد اقتصادی کمک خواهد کرد
خانم دكتر طاهره لباف ، متخصص زنان و زایمان و از فعالان
مبارزات پيش از انقلاب است. او كه عنوان بانوي نخبه ايران در
سال 1387 را يدك مي كشد، از ابعاد علميتري نسبت به سياستهاي
جمعيتي برخوردار است. گفتگوي مفصل «خبرنامه شورا» در مورد
ابعاد گوناگون موضوع جمعيت و نقش دولت در آن در پي ميآيد. در نگاهی به سیاستهای گذشته کنترل جمعیت، آیا غلبه نوعی نگاه تکساحتی و اقتصادزده مشاهده نمیشود؟ ویژگیهای یک سیاست جامعالاطراف جمعیتی چیست؟ به نظر میرسد مهمترین مشکلی که در زمینه کنترل جمعیت وجود داشت و در مباحث علمی و کارشناسی و هم در مباحث ژورنالیستی و در سطح جامعه خودش را بروز میداد و شاید بتوان گفت بروز میدهد مشکل روشی است یعنی بیش از این که مشکل محتوایی باشد مشکل روشی است. محتواهای مختلفی که در جامعه عرضه میشود غالبا محتواهایی است که صحیح است اما روش بحث و تنزّل این مساله اجتماعی مهم به یک ساحت اقتصاد یا بهداشت ما را در جامعه با مشکلات بسیاری مواجه کرده است که البته همانطور که فرمودید در این بحث شاید نگاه اقتصادزده بیشتر حاکم بوده است و به نظر میرسد ناشی از شرایط خاصی بوده است که از سیاستهای دولتها و مخصوصا دولت پس از جنگ به وجود آمده است، دولت سازندگی که بعد از جنگ اقتصاد کشور را در اولویت خود قرار داد و تقریبا میتوان گفت که الگوی خود را نظام سرمایهداری انتخاب کرد، تمام هم و تلاش خود را در اکثر مباحث اجتماعی و منجمله بحث کنترل جمعیت فقط اقتصاد قرار داد و فضای حاکم بر مباحث علمی–کارشناسی نیز به تبع، منحصر به مباحث اقتصادی شد. بنابراین مهمترین نقد در مساله کنترل جمعیت نقد روشی است نه نقد محتوایی. اگر چه در بسیاری از محتواهایی که ارائه شده است نیز به تبع همین نگاه تکساحتی و عدم توجه به پیش نیازها و لوازم آن نقدهایی وجود دارد. مثلا یکی از مسئولین نهادهای پژوهشی نقل میکرد که مجمع تشخیص مصلحت نظام اعلام کرد که با توجه به تحقیقات گستردهای که صورت گرفته است به این نتیجه رسیدیم که کنترل جمعیت الان ضروری است. خیلی پیگیری کردیم تا به این تحقیقات گسترده، دست پیدا کنیم بعد از کلی پیگیری دیدیم یکی از اقتصاددانان محترم آن مجمع در چهار صفحه - و تنها در چهار صفحه!- این مساله را فقط از نظر اقتصادی بررسی کرده بود و به عنوان یک سیاست مهم کشوری، قطعی و مسلم گرفته بود! البته این نقد تنها متوجه به موافقین کنترل جمعیت نیست، درست است که الان افزایش جمعیت یک ضرورت غیرقابلانکار برای جامعه است و همانطور که مقام معظم رهبری مدظله العالی مکرر فرمودهاند سیاست کنترل جمعیت ضربههای سنگینی را به جامعه وارد کرده است، اما این اشتباه است که به خاطر دیدن این ضربهها بدون نگاه کارشناسی تنها جنبههای مثبت افزایش جمعیت را بگوییم. افزایش جمعیت خواه- ناخواه یک لوازمی دارد که اگر به آن توجه نشود ممکن است جامعه را با مشکلاتی مواجه کند. بنابراین هر دو گروه در این زمینه باید دقت کنند و از بحثهای تکساحتی دوری گزینند و اگر هم باید به سمت افزایش جمعیت به پیش برویم با توجه به همه لوازم آن، این کار را انجام دهیم. سیاستهای جامعالاطراف که فرمودید در مباحث اجتماعی به سیاست هایی گفته میشود که آن را در یک نظام فکری، ارزشی و رفتاری دیده باشند، هم بتوانند توضیح دهند که این سیاست از چه بینشهایی سرچشمه میگیرد و چه بینشهایی می تواند جلوی این را بگیرد و یا چه ارزشهایی در جامعه این سیاست را کمک می کند و یا جلوگیری می کند و یا در چه عرصههایی در رفتار انسان ها تاثیر میگذارد. بنابر این سیاست های جامع یک عمقی دارد و یک گسترهای، در ناحیه گستره نیز باید مباحث مختلف و عرصههای گوناگون مورد بررسی قرار گیرد. در بحث کنترل جمعیت مثلا در جامعهای که خدا را رزاق میداند، کنترل جمعیت نمیگیرد. ولی جامعهای که محاسبهگر شده است و خدا را در معادلات وارد نمیکند بهشدت به سمت کنترل جمعیت میرود و یا جامعه که مصرفی شده باشد در آن کنترل جمعیت صورت عقلانی پیدا میکند و یا جامعه که در آن دولت بزرگ شده باشد و یا خانواده کارکرد خود را از دست داده باشد، کنترل جمعیت از نظر دولت معقول خواهد بود. اینها نمونههایی از بینشها و ارزشهایی است که تاثیرگذار است همچنین مثلا رابطه کنترل جمعیت و میزان مشارکت اجتماعی زنان و یا کنترل جمعیت و الگوی صحیح خانواده ها و ... بحث های مهمی هست و از طرف دیگر باید عرصههای مختلف را مورد بررسی قرار داد. مثلا یک بحث آن اقتصادی است، بحث دیگر آن تربیتی است، همچنین با مباحث سیاسی نیز ارتباط مستقیم و گسترده دارد. همچنین بحث بهداشتی و پزشکی آن هم مهم است و حتی این بحث با مباحث اخلاق جنسی نیز ارتباط دارد. از طرف دیگر این بحث، سبک زندگی ما را مشخص میکند سیاستهای شهرسازی و ساختمانسازی، نوع تعامل خانوادگی و نظام مدیریتی در خانواده که آیا فرزندسالاری است یا مردسالاری و یا مشارکتی و ... اگر این طور مورد بررسی قرار گیرد، میشود سیاست جامعالاطراف. رابطه میان مسائلی از قبیل سلامت، بهداشت، آسیبهای اجتماعی ـ رفتاری با مسئله جمعیت چگونه تبیین میشود؟ اینها هم بعضی از جنبههایی است که اشاره کردم. در مسائل سلامت و بهداشت اگر بخواهیم دید واقعبینانهای داشته باشیم هم در نگاه افزایش جمعیتی با خطراتی روبرو هستیم و هم با نگاه کنترل جمعیت. در نگاه افزایش جمعیت باید به چند چیز توجه شود: - شروع سن حاملگی که رشد مادر کامل شده باشد - فاصله سن بین بچهها که حدود سه سال باشد - نوع تغذیه مادر که از نظر جسمانی و سلامت روحی مادر و بچه با خطر مواجه نشوند و مادر دچار پوکی استخوان نشود اگر به این نکات توجه نشود ممکن است بچهها و مادر از نظر سلامت و بهداشت با مشکلات زیادی روبرو شوند که جامعه را با افرادی ضعیف و بیمار مواجه نماید. همچنین در نگاه کنترل جمعیت هم مشکلاتی وجود دارد که تاثیرات نامطلوبی را از نگاه بهداشتی و سلامت ایجاد می کند. در مسائل آسیبهای اجتماعی و رفتاری دید غالب مردم شاید این باشد خانوادههای پرجمعیت از آن جا که تعداد بچهها در آن خانواده زیاد است و نظارت بر بچهها کم است باعث میشود نگاه تربیتی پدر و مادر نسبت به بچهها کم شود و یا حداقل تقسیم گردد و طبیعتا بچهها در درون خانواده ها با کمبودهای عاطفی مواجه خواهند شد و جامعه با آسیب های اجتماعی- رفتاری دست و پنجه نرم خواهد کرد. در این زمینه بعضی از خانواده های پرجمعیت را مثال میزنند. خلاصه ترس از این که نتوانند در تریبت فرزندانشان موفق باشند یکی از عوامل مهم جلوگیری از بارداری و کنترل جمعیت است. اما از آن جا که خود من یک نمونه از خانوادههای پرجمعیت هستم که هم در خانواده پرجمعیت رشد کردم و هم خود من 6 فرزند دارم که بحمد الله همگی موفقاند؛ بنابراین در این زمینه باید بگویم که این برداشت به هیچ وجه درست نیست. البته مثال زدن در این زمینه کار درستی نیست چرا که از آن طرف هم همانطور که گفتم، مثالهای زیادی وجود دارد که خانوادههای پرجمعیت در تربیت فرزندان خود بسیار موفقتر از خانواده های کمجمعیت عمل کردهاند و آسیبهای اجتماعی آن خانوادهها بسیار کمتر بوده است و از طرف دیگر اگر آمار گرفته شود، شاید خانوادههای کمجمعیت بسیار بیشتری وجود داشته باشند که این آسیبها را داشته باشند. بنابراین این گونه بحث کردن درست نیست و باید دید آیا همان خانواده پرجمعیت اگر کمجمعیت بود این مشکلات را نداشت یا کمتر بود و بالعکس. حقیقت این است که خانوادههای کمجمعیت از نظر آسیبهای فردی و اجتماعی دچار معضلات بسیاری هستند که خود کمجمعیت بودن خانواده ها این مساله را به وجود می آورد: مثلا در خانوادههای تکفرزندی و یا کمجمعیت از آن جا که فرزند تمام توجه و عاطفه پدر و مادر را به خود معطوف میبیند و چون هیچ رقیبی در این زمینه از برادران و خواهران خود نمیبیند، فرزند بسیار پرتوقع بار میآید و عملا فرزندسالاری در این خانوادهها رشد میکند و فرزند با مشکلات و کمبودها مواجه نشده و تحمل سختیها و رقابتها را در محیطهای اجتماعی به دست نمیآورد، اگر فرزند کم باشد و به تبع همه امکانات در اختیار او قرار گیرد دیگر تجربه و تمرین برخوردهای مختلف و همکاری و همراهی دیگران را پیدا نمیکند اما اگر فرزند زیاد باشد به تبع فضا کم خواهد بود و آنها تمرین میکنند که چگونه در این فضای کم همدیگر را مراعات کرده و زندگی کنند و این خودش تمرین فعالیتها و سلوک اجتماعی است و از طرفی چنین فرزندانی خیلی تنه به او خورده است و برخوردهای اجتماعی را نیز راحتتر تحمل میکند و همبستگی اجتماعی را تمرین کرده است، همانطور که ناداری ها و کمبودها را راحتتر تحمل میکند و عملا در جامعه پرتنش جامعهپذیرتر و تحمل بالاتری خواهند داشت. امروزه بسیاری از پدر و مادرها بیرون از منزل کار میکنند و مجبورند فرزندان خود را اگر کودک باشند به مهد کودکها و اگر بزرگتر باشند در خانه تنها بگذارند و هم مهد کودکها و هم تنهایی در خانه مشکلاتی دارند که بر کسی پوشیده نیست. از طرف دیگر در خانوادههای کمجمعیت بسیاری از محبتها دیده نمیشود. مثلا خیلی از بجهها هستند که محبت داشتن یک خواهر یا برادر را ندارند و یا وقتی خانوادهها بزرگتر میشوند از محبت داشتن دایی، خاله، عمو و عمه محروم خواهند بود. نکته دیگری که در خانواده خود ما با آن به صورت خیلی ملموس مواجه بودیم، این بود که تربیت بچههای اول معمولا کمی سخت و مشکل بود و بچههای بعدی اولا هم تجربه خود ما بسیار بیشتر می شد و هم خود بچهها در روند تربیت بچههای پایینتر به صورت طبیعی شرکت میکردند و خیلی از فرهنگ های مذهبی و خانوادگی از طریق الگوگیری بچههای کوچکتر از بچههای بزرگتر و یا حتی تذکرهای بچههای بزرگتر صورت میگرفت و تاثیرش در برخی از برههها شاید بسیار بیشتر از تذکرات مستقیم خود پدر و مادر باشد. نکتهای كه در اين مورد وجودارد اینکه وقت پدر و مادر در تربیت فرزندان کمتر خواهد بود. مخصوصا آنها که مشغلههای بیرون هم داشته باشند که این هم با توجه به اين نکته که تربیت ما باید تربیت کیفی باشد نه کمی و بیشتر روی کیفیت شیوه تربیتی باید کار کرد نه کمیت، وقتگذاری تا حد زیادی حل میشود. علاوه بر این که خود به خود در خانوادههای پرجمعیت کمکهای زیادی برای تربیت فرزندان از جانب خانواده صورت میگیرد. مثلا نوههای من که پدر و مادرهایشان هر دو پزشک هستند و طبیعتا پرمشغله هستند از حمایتهای عمهها عموها داییها و خالهها برخوردارند و بسیاری از بارها خود به خود برداشته میشوند. پیامدهای کنترل جمعیت در کشور ما چیست؟ آیا در موازنه میان فواید و مضار کنترل جمعیت، سنگینی کدام طرف بیشتر است؟ خوب پیامدهای بسیار سنگینی داشته است. یکی از پیامدها در زمینه مسائل اقتصادی است، میدانید از نظر اقتصادی یکی از شاخصهایی که مثبت تلقی میشود جوانی جمعیت است چرا که جمعیت جوان از نظر اقتصادی مولد است و جمعیت پیر و کودک مصرفکننده است و نسبت جمعیت مولد به نسبت مصرفکننده اگر کم شود، بار سنگینی است که بر دوش مولدین خواهد آمد و جامعه را از نظر اقتصادی با بحران مواجه میکند و ما میبینیم که قدرتهای نوظهور اقتصاد مثل چین و هند و برزیل جمعیتهای بسیار بالا دارند. بله، اگر جمعیت بالا برود مصرف هم بالا میرود ممکن است گفته شود که امکانات اولیه کم خواهد آمد. این مطلب رابطه مستقیمی با مصرف دارد. جامعهای که از نظر مصرف بسیار بیمبنا باشد و اسراف در آن زیاد باشد، طبیعتا به سمت کنترل جمعیت می رود که این هم میتواند از جنبه اعتقادی و فرهنگی مورد بررسی قرار گیرد. لکن این مشکل نه از ناحیه جمعیت است بلکه از ناحیه مصرف های بیمبنا و بیرویه ماست. جالب است بدانید که مصرف هر یک از ما بر طبق آمار حدود 20 نفر چینی است و یکی از بیرویه مصرفکنندهترین کشورها هستیم. اسرافی که ما در زمینههای انرژی میکنیم با کل مصرف اروپا برابری میکند. یا درباره رژیم غذایی الان آنچنان پرخوری در جامعه ما نهادینه شده است که چاقی یکی از مهمترین مشکلات بهداشتی میباشد و یکی از عوارض آن بالا رفتن آمار بیماری دیابت نوع دو در جوامع مصرفگرا میباشد و بیماریهای بسیار دیگری که به دنبال خواهد داشت. یکی دیگر از چالشهایی که به خاطر کنترل جمعیت با آن مواجه هستیم مساله سیاسی و امنیتی است که دشمن هم در این زمینه بسیار امید بسته بود، برژینسکی سیاستمدار کهنهکار و مشاور امنیت ملی سابق امریکا، ميگويد: از فکر کردن به حمله پیشدستانه علیه تأسیسات هستهای ایران اجتناب کنید و گفتگوها با تهران را حفظ کنید، بالاتر از همه بازی طولانی مدتی را انجام دهید. چون زمان، آمارهای جمعیتی و تغییر نسل در ایران به نفع رژیم کنونی ایران نیست. (خبرگزاری فارس، 15/12/88، خبر 881250226( همانطور که میدانید قدرت با جمعیت کشورها نسبت مستقیم دارد. مجله تایمز در مقاله جهان در سال 2050 مطرح کرده بود که معادله جمعیت بین مسلمانان و مسیحیان در اروپا به نفع مسلمانهاست و این زنگ خطر بزرگی برای مسیحیان است. از طرف دیگر مشکلات بهداشتی است. همانطور که توضیح دادم استفاده از بعضی روشهای جلوگیری خیلی از خانمها را دچار مشکلات عدیده کرده است و تاخیر در بارداری هم با توجه به بالا رفتن سن ازدواج دختر خانمها هزینههای بسیاری را بر دوش خانوادهها بارکرده و هم برخی از آنها را از داشتن فرزند محروم نموده است. بخش قابل توجهی از مشکلات اجتماعی، مربوط به بافت شهرنشینی است. به راحتی نمیتوان ادعا کرد که تغییر رویه مردم در خصوص شهرنشینی و لوازم آن ممکن است. در چنین حالتی کنترل جمعیت به اولویت سیاستگذاریها و برنامه ریزیها در شهرها تبدیل نمیشود؟ همانطور که در ابتدا عرض کردم مساله کنترل جمعیت مسالهای است که باید آن را در نظام خاص و با ابعاد گوناگون بررسی کرد. همانطور که اشاره کردید یکی از ابعادی که مربوط به بحث کنترل جمعیت است، مساله شهرنشینی است. یکی از معضلاتی که در کشور ما و بسیاری از کشورهای دیگر وجود دارد گسترش بی رویه شهرنشینی است. معمولا روستاها تولیدکننده هستند و و شهرها مصرفکننده و وقتی که جمعیت روستاها بیشتر از شهرها باشد، کثرت جمعیت به معنای تولید بیشتر و وقتی که شهرنشینی بیشتر باشد، کثرت جمعیت به معنای مصرف بیشتر است و قطعا باید به سمت اصلاح این ساختار رفت و نباید گفت که امکان ندارد اما با این وجود باز هم گسترش شهرنشینی دلیل نمیشود که کنترل جمعیت به عنوان یک سیاست درست ترویج شود چون این راحتترین راهحل و در واقع پاک کردن صورت مساله است بلکه در همین بافت شهرنشینی هم با اصلاح الگوی مصرف و رعایت ساز و کارهای خانوادههای پرجمعیت، از مزیتهای کثرت جمعیت استفاده نمود و آفتهای آن را در جوامع شهري باشیوههای دیگر به حداقل رساند. بخشی از آسیبهای اجتماعی در شهرها صرفاً به دلیل جمعیت زیاد نیست؛ بلکه از مسایل دیگر ناشی میشود مثلاً وجود خانههای کوچک، افزایش تعداد خانوار را به یک معضل بزرگ تبدیل میکند پس باید دانست که آیا دادن تسهیلات برای ساخت خانههای کوچک، تن دادن به لوازم آسیبزننده شهرنشینی نیست؟ همانطور که عرض کردم وقتی میخواهد یک سیاست اجرا شود باید جامعالاطراف باشد و همه جوانب آن را مدنظر قرار داد و نباید فقط از جنبه اقتصادی به آن نگریست. مثلا در همین ساختن مسکن مهر که از نظر اقتصادی تا حدود زیادی طرح موفقی بود ولی باید دید که آیا این خانههای کوچک که تاثیرات بسیاری را در روحیه و اخلاق و... خانوادهها میگذارد، نقشش در کثرت جمعیت و حفظ جوانی و سلامت جامعه چیست و متاسفانه به نظر میرسد توجه لازم در این زمینه صورت نگرفته است. نقش نهادهای سیاستگزار نظیر شورای عالی انقلاب فرهنگی برای دستیابی به اهداف نظام در خصوص سیاستهای جمعیتی را چگونه ارزیابی میکنید؟ خوب قطعا نقش زیادی دارند. این اشکالاتی که به سیاستهای بخشهای مختلف از شهرسازی، ساختمانسازی، مسائل بهداشتی و... گرفته میشود، شاید بتوان گفت در اول به این نهادهای سیاستگزار برمیگردد. چرا که شاید اینها اصلا ندانند که این سیاستی که در این عرصه به خصوص در پیش گرفتهاند در عرصههای دیگر چه تاثیراتی میگذارد و طبیعتا این نهادهای سیاستگزار کلان هستند که باید هر کدام از این ها را مشخص نمایند و رابطه این سیاست ها را در یک نظام خاص و با دید اسلامی تبیین نمایند. به نظر میرسد نظام ما در این باره دچار تناقضات فراوانی است که جز در یک نقشه کلی این تناقضات از بین نمیرود. مثلا خیلی از سیاستهایی که اجرا میشود چه در نظام تربیت و چه در نظام رسانه و یا در جاهای دیگر تاکید بیش از حد در حضور زن در جامعه و در جاهایی است که نقش مادری او را کمرنگ میکند و به تعبیر مقام معظم رهبری (مدظله العالی) زن را «مردواره» میکند خوب این با سیاست افزایش جمعیت سازگار نیست. مثلا در یکی برنامههای تلوزیون از یک زن که راننده کامیون و وسائل سنگین راه بود به چه عظمتی تجلیل میشد که او واقعا مدارج کمال را طی کرده است. خوب اینها با هم نمیسازد یا همان مساله شهرنشینی و یا ساختمانسازی و بسیاری از مسائل دیگر. آسیبهای اجتماعی مانند فقر و کژرویها چه قدر تابع جمعیت و چه میزان تابع علل و عوامل دیگر است؟ البته این مساله احتیاج به تخصص بالایی دارد که بتوان تمام علل و عوامل مساله را مورد بررسی قرار داد و سهم هر یک را از این علل مشخص نمود. اما آن چه در مورد فقر به جمعیت مربوط میشود این است که اگر مصرفگرایی در جامعه رشد داشته باشد خوب طبیعتا رشد جمعیت زنگ خطر خواهد بود اما اگر الگوی مصرف الگوی مطلوب باشد قطعا افزایش جمعیت به رشد اقتصادی کمک خواهد کرد چرا که همانطور که اشاره کردم نیروی جوان نیروی مولد است و نیروی پیر مصرفکننده و افزایش جمعیت به جوان ماندن جمعیت کمک میکند. البته باید به تلاش برای ایجاد اشتغال و ... پرداخت. ولی این که عامل فقر را کثرت جمعیت بدانیم مانند این است که بگوییم علت اصلی طلاق، ازدواج است. ازدواج کمتر کنیم تا میزان طلاق کمتر باشد. این دقیقا پاک کردن صورت مساله است و مشکلات دیگر هم همینطور علاوه بر این که توضیح دادم که کثرت جمعیت میتواند در بهبود این کژرویها هم کمک کند. الگوی القایی نظام سرمایهداری و نهادهای بینالمللی آیا ریشه در پایگاههای نظری و ایدئولوژی خاص دارند؟ آیا نظام سرمایهداری در سیاستهای جمعیتی خود دوگانه عمل نمیکند؟ قطعا همین طور است اصلا هیچ الگوی رفتاری نمیتواند ناشی از پایگاههای نظری و ایدئولوژی نباشد. نظام سرمایهداری که به سمت مصرفی شدن جوامع را سوق میدهد و از طرف دیگر خداوند را به عنوان رزاق قبول ندارد و به شدت فردگراست و لذت و کیف فرد را ملاک قرار میدهد و از همبستگیهای اجتماعی دور میشود طبیعتا حاضر نیست خودش را برای دیگران به زحمت بیاندازد و به دنبال کنترل جمعیت میرود. ولی جامعهای که خدا را رزاق میبیند و برای رسیدن به پیشرفتهای اقتصادی و سختکوشی و رسیدن به قله های عزت و افتخار به سمت افزایش سرمایههای انسانی خود میرود و همبستگی اجتماعی در آن از فضیلت برخوردار است و به زحمت انداختن خود برای تولید ثروت بیشتر برای خود و خانواده و جامعه ارزش حساب میشود طبیعتا کنترل جمعیت را برنمیتابد. همینطور در جامعهای که دولتها بزرگ میشوند و دولتها میخواهند مصونیت بیمه و حق بازنشستگی و... بدهند کنترل جمعیت را ترغیب میکنند تا فشار رویشان کمتر باشد کنترل جمعیت عقلانی مینماید ولی در جوامعی که خانوادهها کارکردهای خود را از دست ندادهاند و صلهرحم و... بسیاری از مشکلات را حل ميکند کمتر به سوی کنترل جمعیت میروند. در خصوص بخش دوم سوالتان من در سفری که چندی پیش به یکی از کشورهای اروپایی داشتم، در آن جا دیدم و از کشورهای دیگر اروپایی شنیدم که به شدت به دنبال افزایش جمعیت خودشان هستند و به شدت از رشد جمعیت مسلمانان نگران هستند. برای همین در کشورهای اسلامی کاهش جمعیت و در کشورهای خودشان افزایش جمعیت را ترویج میکنند. بد نیست در این جا برخی از سیاستهای تشویقی که در کشورهای غربی وجود دارد را بیان کنم اینها سیاستهایی است که در این کشورها اجرا شده و در همان زمان به ایران و کشورهای اسلامی دیگر برای کاهش جمعیت فشار میآوردند. مثلا در فرانسه: - 16 هفته مرخصی زایمان برای زنان فرانسوی که از شش هفته پیش از تولد کودکانشان آغاز میشود. - حق سه سال مرخصی بدون حقوق برای والدین پس از طی مرخصی زایمان. - تشویق به داشتن فرزند بیشتر با افزایش قابل ملاحظه مزایا برای فرزند سوم - اختصاص سبد کالا برای خانوادهها - کاهش اخذ مالیات و استفاده از امکانات دولتی برای فرزندان و خانوادهها. - در صورت استخدام خدمتکار، اعطای بخشی از هزینه استخدام به خانوادهها. یا در کشور آلمان: - کمک مالی به پدران و مادران شاغلی که به دلیل تولد فرزند خود و یا مرخصی به واسطه نگهداری از فرزند دستمزدی دریافت نکردن دبه میزان دوسوم دستمزد خود را با افزایش 2.375 دلاری در هر ماه - پرداخت کمک هزینه تحصیل به مهاجرانی که چندین سال در این کشور زندگی کرده و فرزندانشان تا 17 سالگی در کشور آلمان تحصیل کرده اند. و یا در کشور آمریکا: - کاهش شدید مالیات بر درآمد، برای خانوادههای پرجمعیت. - اعطای اعتبار مالیاتی اضافی و شهریه دانشگاه برای فرزندان - مهارت سالانه 900.000 نفر و یا در رژیم اشغالگر قدس: - برای تشویق زنان اسرائیلی به زایش بیشتر کمک مالی چشمگیری را به آنان اختصاص داده است. - در مورد تعداد فرزندان مقرر شده که هر عائله حداقل باید چهار فرزند داشته باشد. - بچه زیاد موجب کاهش انواع و اقسام مالیاتها میشود. - کارمندان بازنشسته که دارای فرزند بیشتری هستند حقوق بازنشستگی بیشتری دریافت میکنند. - عوامل کنترل جمعیت در تورات صراحتا منع شده است. |