شهید آوینی

اسرائیلیات (4)

افرادى که روایات اسرائیلى را پدید آورده یا به نشر و گسترش آن کمک کرده‌اند، فراوان‌اند؛ امّا برخى در این زمینه، بیشترین نقش را ایفا کرده‌اند، به‌گونه‌اى که بیشتر روایات و افسانه‌هاى اسرائیلى موجود در کتاب‌هاى تفسیر، حدیث و تاریخ اسلامى به این گروه ختم مى‌شود.

نویسنده: آیت الله محمدهادى معرفت

اسرائیل,اسرائیایات,اهل کتاب,فرهنگی,اسلامی,یهودیت,یهود,مسیحی,یهودی,

معروف‌ترین چهره‌هاى پدیدآورنده اسرائیلیات

افرادى که روایات اسرائیلى را پدید آورده یا به نشر و گسترش آن کمک کرده‌اند، فراوان‌اند؛ امّا برخى در این زمینه، بیشترین نقش را ایفا کرده‌اند، به‌گونه‌اى که بیشتر روایات و افسانه‌هاى اسرائیلى موجود در کتاب‌هاى تفسیر، حدیث و تاریخ اسلامى به این گروه ختم مى‌شود. این عدّه عبارت‌اند از:

1. عبدالله بن سلام

حصین‌بن سلام‌بن حارث اسرائیلى از عالمان یهود و از قبیله خزرج است که هنگام ورود پیامبر به مدینه، اسلام آورد و حضرت، نام او را عبدالله نهاد. [58] عبدالله همواره ادعا مى‌کرد که عالم‌ترین یهود بوده و درباره کتابهاى پیشین از همگان آگاه‌تر است. [59] او از کسانى بود که احادیث فراوانى را جعل کرد تا نظر عوام را به خود متوجه، و جایگاهش را میان آنان رفیع سازد. [60] از وى روایت شده که پیامبر به او اجازه داده یک شب قرآن و یک شب تورات بخواند؛ امّا ذهبى این روایت را به سبب وجود ابراهیم‌بن‌ابى‌یحیى که فردى متروک الحدیث و متّهم است، ضعیف دانسته است. [61] او در سال 43 هجرى و در زمان خلافت معاویه در مدینه در‌گذشت. [62]

2. کعب الاحبار

ابواسحاق کعب‌بن‌ماتع حمیرى، معروف به کعب الاحبار از دانشمندان بزرگ یهود در یمن بود که در اوایل خلافت عمر به اسلام گروید و در سال 34 هجرى در شهر حمص درگذشت. [63] صحابه از جمله عمر در آغاز براى اطّلاع از برخى معلومات به او مراجعه مى‌کردند؛ امّا پس از مدّتى بر اثر نقل روایات دروغ به سخنان او با دیده تردید نگریسته، او را تکذیب کردند. [64] نیز روایت شده است که على علیه السلام او را دروغگو خواند. [65] وى در زمان عثمان نیز به نقل اسرائیلیات پرداخت. سپس به شام رفت و جزو مشاوران معاویه و تحت حمایت او قرار گرفت و از طریق نقل روایات اسرائیلى و دروغ، پایه‌هاى حکومت وى را تثبیت کرد. روایات فراوانى که درباره فضیلت شام و ساکنان آن از وى نقل شده، مؤیّد این معناست. [66] این یهودى به ظاهر مسلمان، توانست به کمک برخى صحابه از جمله ابوهریره که بیشترین نقش را در نقل و گسترش روایات کعب برعهده داشت، خرافات و داستان‌هاى دروغ و جعلى فراوانى را وارد معارف دینى مسلمانان‌کند. [67]

3. تمیم بن اوس الدارى

ابورقیه تمیم‌بن اوس‌بن‌حارثه یا خارجه الدارى از عالمان مسیحى است که در سال نهم هجرى به مدینه آمد و اسلام را پذیرفت. وى راهب زمان خویش و عابد مردم فلسطین بود. [68] این کاهنمسیحى که پس از پذیرش اسلام، گرایش‌هاى مسیحى خود را حفظ کرده بود، نخستین کسى است که داستان‌سرایى را در مسجد رواج داد و حتّى به اتفاق روایات، نخستین قصّه‌گو در اسلام است. [69] وى از خلیفه‌دوم اجازه قصّه‌گویى خواست. عمر ابتدا ممانعت کرد. سپس به او اجازه داد تا پیش از نماز‌جمعه مردم را موعظه کند. این امر در زمان خلافت عثمان به هفته‌اى دوبار افزایش یافت. [70] مشهورترین حدیثى که از وى نقل شده، حدیث جساسه (خبرچین) است که مسلم آن را در صحیح خود نقل کرده است. [71] این حدیث افزون بر ضعف سند، از نظر محتوا نیز با معیارهاى حدیث صحیح سازگارى ندارد. [72] او در شام درگذشت و در بیت جبرین فلسطین دفن شد. [73]

4. وهب بن منبّه

ابوعبدالله وهب‌بن‌منبه صنعانى. پدرش منبه از اهالى خراسان و از شهر هرات بود که کسراى ایران، او را اخراج کرد و به یمن فرستاد. [74] وهب از دانشمندان بزرگ اهل کتاب در یمن بود که در سال 34 هجرى متولّد شد. وى مورّخ بود و از علوم اهل کتاب بهره فراوان داشت. [75] نقل شده که وى حدود 70 و چند کتاب از کتاب‌هاى پیشینیان را خوانده است. [76] در روایتى، او عبداللّه‌بن‌سلام و کعب‌الاحبار را داناترین زمان خویش، و خود را داناتر از آن دو مى‌دانست. [77]
وى در پیدایش و نشر اندیشه‌هاى خرافى نقش بسزایى داشت، به‌گونه‌اى که محمد رشید‌رضا او و کعب‌الاحبار را بدترین و ریاکارترین افراد در برابر مسلمانان دانسته و مى‌نویسد: هیچ خرافه‌اى در کتاب‌هاى تفسیرى و تاریخى درباره آفرینش موجودات، پیامبران، امّت‌هاى آنان و رستاخیز، به کتاب‌هاى تفسیر و تاریخ‌اسلامى راه‌نیافت، جز آنکه این دو در آن نقش داشتند. [78] وى در سال 110 یا 116 هجرى بر اثر ضربات یوسف‌بن‌عمر، والى یمن و عراق درگذشت. [79]

5. محمد بن کعب القرظى

پدر وى از اسیران بنی قریظه واز فرزندان کاهنان یهود بود. وى در سال‌40 هجرى متولّد شد و در سال‌117 هجرى وفات یافت و از کسانى بود که در مساجد به قصّه‌گویى مى‌پرداخت و افسانه‌هایى را از کتابهاى پیشینیان نقل مى‌کرد و سرانجام درحالى‌که در مسجد مشغول قصّه‌گویى بود، سقف مسجد فرو ریخت و به همراه گروهى دیگر جان‌سپرد. [80]

6‌. عبدالله بن عمرو بن عاص

ابومحمد عبدالله‌بن‌عمرو‌بن‌عاص از قبیله قریش. وى پیش از پدرش اسلام آورد. 7 سال پیش از هجرت متولّد شد و در سال 65 هجرى از دنیا رفت. [81] او نخستین کسى بود که پس از وفات پیامبر، به نشر اسرائیلیات پرداخت. در جنگ یرموک به دو بار شتر از کتب یهود دست یافت و از آن، مطالب و داستان‌هایى نقل مى‌کرد و عمل خود را با حدیثِ «حدثوا عن بنی‌إسرائیل و لا حرج» که از پیامبر صلى الله علیه وآله نقل مى‌کرد [82] و روایت خود ساخته‌اى که مدعى بود پیامبر در تعبیر خوابش به او اجازه قرائت تورات را داده بود [83]، توجیه مى‌کرد.

7. ابوهریره

نام، اصل و نسب او به‌طور دقیق روشن نیست و مورّخان در این جهت اختلاف دارند. [84] حدود 20 سال پیش از هجرت متولّد شد و در سال هفتم هجرت از یمن نزد پیامبر آمد و اسلام را پذیرفت. [85] وى نخستین راوى است که در اسلام مورد اتّهام قرار گرفت و بسیارى از اصحاب از جمله عمر، عثمان، عایشه او را به دروغگویى متّهم کردند و على علیه السلام او را دروغگوترین مردم دانست. [86] وى روایاتى را از اهل کتاب گرفته و آن را به پیامبر و اصحاب نسبت مى‌داد. به گفته برخى وى در میان صحابه، بیش از دیگران فریفته کعب الاحبار شده و به او اعتماد کرد. کعب با ذکاوت و حیله‌گرى، از سادگى ابوهریره بهره مى‌برد و هر خرافه و سخن باطلى را که مى‌خواست وارد اعتقادات مسلمانان کند به او تلقین و براى تأکید بر این امر، خود روایت ابوهریره را تصدیق مى‌کرد. [87] ابوهریره افزون بر تأثیرپذیرى از کعب‌الاحبار، از القائات وهب ابن منبّه نیز متأثّر بوده است. [88] در اواخر عمر، از سوى معاویه والى مدینه شد و در سال 59 هجرى و در‌80 سالگى در قصر عقیقخود درگذشت و در قبرستان بقیع مدفون شد. [89]

8‌. ابن جریج

ابوخالد یا ابوالولید عبدالملک‌بن عبدالعزیز‌بن‌جریج. اصل وى رومى، و پیش از اسلام نصرانى مذهب بود. در سال 80 هجرى متولّد شد و در سال 150 هجرى وفات یافت. ذهبى وى را یکى از قطب‌هاى نشر اسرائیلیات دانسته و مى‌نویسد: او محور نشر اسرائیلیات در دوره تابعان است و هرگاه آیات مرتبط به نصارا را دنبال کنیم، مى‌بینیم بیشترین روایاتى که طبرى درباره نصارا آورده، در محور ابن‌جریج دور مى‌زند [90]؛ امّا این نظریّه پندارى بی‌جا و مبتنى بر حدس است که شاهدى بر صحّت آن وجود ندارد، بلکه شاهد نادرستى این مدعا، افسانه‌هایى است که درباره مائده (سفره) آسمانى نازل بر حضرت عیسى علیه السلام و حواریّون در جامع‌البیان و الدرالمنثور آمده است که فقط دست وهب‌بن‌منبّه و کعب‌الاحبار در آنها دیده مى‌شود و از ابن‌جریج خبرى نیست؛ نیز صدها روایت اسرائیلى که ابوشهبه در کتاب الاسرائیلیات والموضوعات گرد آورده [91] و در آن دست‌هاى افرادى چون عبدالله‌بن‌سلام و تمیم دارى و کعب و وهب و قرظى و ابوهریره به‌طور فراگیر دیده مى‌شود، و ابن‌جریج فقط در یک مورد (هنگام نجات بنى‌اسرائیل از وادى تیه) از ابن‌عبّاس نقل‌مى‌کند. [92]

اسرائیلیات و کتابهاى تفسیر

با آغاز عصر تدوین تفسیر، اسرائیلیات فراوانى که وارد حوزه فرهنگ اسلامى شده بود، به تفاسیر نیز راه یافت. مجموع تفاسیر تدوین شده را مى‌توان به لحاظ نقل و عدم نقل اسرائیلیات، کیفیّت نقل و نیز نقد این روایات به چند دسته تقسیم کرد:
1.‌ تفاسیرى که اسرائیلیات فراوانى را بدون سند و بدون اینکه به نقد یا ردّ آنها بپردازند، آورده‌اند؛ مانند تفسیر‌ مقاتل بن سلیمان (م.‌150‌ق.)، و الدرالمنثور سیوطى. [93]
2. ‌تفاسیرى که اسرائیلیات را با سند ذکر کرده و جز در مواردى اندک، به نقد آن نپرداخته‌اند؛ مانندجامع‌البیان طبرى. [94]
3. ‌تفاسیرى که اسرائیلیات را با سند ذکر کرده و در بیشتر موارد به نقد و بررسى آنها پرداخته‌اند؛ مانند تفسیر‌القرآن العظیم ابن‌کثیر. [95]
4. تفاسیرى که اسرائیلیات را بدون سند نقل کرده و بیشتر به نقد آن پرداخته‌اند؛ مانند مجمع‌البیان فى تفسیرالقرآن طبرسى و روض‌الجنان و روح‌الجنان ابوالفتوح رازى. [96]
5. ‌تفاسیرى که ضمن حمله شدید به اسرائیلیات و ناقلان آنها، خود در مواردى گرفتار این روایات شده و بدون نقد آنها را در تفاسیر خود آورده‌اند؛ مانند الجامع لاحکام القرآن قرطبى و روح‌المعانى فى تفسیرالقرآن آلوسى. [97]
6‌. ‌تفاسیرى که از نقل اسرائیلیات احتراز و جز در موارد اندک همراه با نقد و ردّ آنها، از ذکر این روایات خوددارى کرده‌اند؛ مانند المیزان فى تفسیرالقرآن [98] علامه طباطبایى که گاهى اسرائیلیات را با سند یا بدون سند و با ذکر منبع نقل کرده؛ امّا با معیارهاى عرضه بر قرآن، سنّت و عقل به نقد این روایات مى‌پردازد.
پایان.

 

منابع
اثر التطور الفکرى فى‌التفسیر; الارشاد فى معرفة حجج‌الله على العباد، مفید; اسباب النزول، واحدى; اسدالغابة فى معرفة الصحابه; الاسرائیلیات فى التفسیر و‌الحدیث; الاسرائیلیات و اثرها فى کتب‌التفسیر; الاسرائیلیات و الموضوعات فى کتب التفسیر; اضواء على السنة المحمدیه; الاعلام; بحوث فى‌الملل و‌النحل; پژوهشى در باب اسرائیلیات در تفاسیر قرآن; تذکرة‌الحفاظ; تفسیر القرآن العظیم، ابن‌کثیر; التفسیر‌و‌المفسرون، ذهبى; التفسیر و‌المفسرون فى ثوبه‌القشیب، معرفت; تقیید العلم; تهذیب التهذیب; حلیة‌الاولیاء و طبقات الاصفیاء; دائرة المعارف فارسى; الدرالمنثور فى‌التفسیر بالمأثور; سنن الدارمى; سیر‌اعلام‌النبلاء; شرح نهج‌البلاغه، ابن‌ابى‌الحدید; شیخ‌المضیرة ابوهریره; صحیح البخارى; صحیح مسلم با شرح سنوسى; فتح‌البارى شرح صحیح البخارى; فجرالاسلام; قاموس کتاب مقدس; کتاب الخصال; کتاب مقدس; کنزالعمال فى سنن الاقوال والافعال; مجمع‌البیان فى تفسیر القرآن; مجمع‌الزوائد و منبع‌الفوائد; مروج الذهب و معادن الجوهر; مسند احمدبن‌حنبل; المصنف; مقدمة‌ابن‌خلدون; مقدمة فى اصول‌التفسیر; المیزان فى تفسیر القرآن; نقش ائمه (علیهم السلام) در احیاى دین.

 

پی‌نوشت‌ها:
[58]. الاصابه، ج‌4، ص‌102.
[59]. همان، ص‌103.
[60]. التفسیر والمفسرون، معرفت، ج‌2، ص‌96.
[61]. سیر اعلام النبلاء، ج‌2، ص‌418‌ـ 419.
[62]. الاصابه، ج‌4، ص‌104.
[63]. همان، ج‌5، ص‌481‌ـ‌484; سیر اعلام النبلاء، ج‌3، ص‌489‌ـ‌490; التفسیر والمفسرون، معرفت، ج‌2، ص‌97.
[64]. حلیة‌الاولیاء، ج‌5، ص426‌ـ‌427; سیر اعلام‌النبلاء، ج‌3، ص‌489‌ـ‌490; التفسیر والمفسرون، معرفت، ج‌2، ص‌98.
[65]. شرح نهج البلاغه، ج‌4، ص‌292.
[66]. اضواء على السنة المحمدیه، ص‌181.
[67]. همان، ص‌164.
[68]. الاصابه، ج‌1، ص‌488; اضواء على السنة المحمدیه، ص‌182.
[69]. فجر الاسلام، ص‌159; اسدالغابه، ج‌1، ص‌428.
[70]. سیر اعلام النبلاء، ج‌2، ص‌447‌ـ‌448.
[71]. صحیح مسلم، ج‌9، ص‌412‌ـ‌417.
[72]. التفسیر والمفسرون، معرفت، ج‌2، ص‌107.
[73]. الاصابه، ج‌1، ص‌488.
[74]. تهذیب التهذیب، ج‌11، ص‌148.
[75]. تذکرة الحفاظ، ج‌1، ص‌100‌ـ‌101; الاعلام، ج‌8، ص‌125.
[76]. تهذیب التهذیب، ج‌11، ص‌147.
[77]. تذکرة الحفاظ، ج‌1، ص‌101.
[78]. اضواء على‌السنة المحمدیه، ص‌174.
[79]. تهذیب‌التهذیب، ج‌11، ص148; الاعلام، ج‌8، ص‌126، 243.
[80]. تهذیب التهذیب، ج‌9، ص‌363‌ـ‌364.
[81]. سیر اعلام النبلاء، ج‌3، ص‌80; الاصابه، ج‌4، ص‌165‌ـ‌167; التفسیر والمفسرون، معرفت، ج‌2، ص‌110.
[82]. صحیح البخارى، ج‌4، ص‌175; تفسیر ابن‌کثیر، ج‌1، ص‌5; التفسیر والمفسرون، معرفت، ج‌2، ص‌110.
[83]. سیراعلام‌النبلاء، ج‌3، ص‌86; مسند احمد، ج‌2، ص444; حلیة‌الاولیاء، ج‌1، ص‌357.
[84]. اضواء على السنة المحمدیه، ص‌196; التفسیر والمفسرون، معرفت، ج‌2، ص‌112.
[85]. الاعلام، ج3، ص‌308; حلیة‌الاولیاء، ج1، ص376; اسرائیلیات در تفاسیر، ص‌141.
[86]. اضواء على‌السنة المحمدیه، ص‌200‌ـ‌204.
[87]. همان، ص‌210; التفسیر والمفسرون، معرفت، ج‌2، ص‌116‌ـ‌118.
[88]. شیخ المضیره، ص‌269.
[89]. اضواء على السنة المحمدیه، ص‌218.
[90]. التفسیر والمفسرون، ذهبى، ج‌1، ص‌198.
[91]. الاسرائیلیات، ص‌159‌ـ‌305.
[92]. همان، ص‌206‌ـ‌207.
[93]. الاسرائیلیات و اثرها فى کتب التفسیر، ص‌222، 329.
[94]. الاسرائیلیات، ص‌123; التفسیر والمفسرون، معرفت، ج‌2، ص313.
[95]. التفسیر و‌المفسرون، معرفت‌، ج‌2، ص‌340‌; الاسرائیلیات، ص‌129.
[96]. روض‌الجنان، ج‌2، ص‌82‌; مجمع‌البیان، ج‌8‌، ص‌736.
[97]. الاسرائیلیات، ص‌137، 146.
[98]. المیزان، ج‌4، ص‌146‌ـ‌147; ج‌8، ص‌378; اسرائیلیات در تفاسیر، ص‌208، 244.

 

منبع : حرف آخر

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo