لازم به یادآوری است که نهادهای امنیتی وظیفه ی خاص
خود را دارند و لازم است در چهارچوب قانون به تأمین امنیت جامعه
اقدام نمایند. اما عناصر فرهنگی باید با ابزارهای فرهنگی به
مرزبانی از باورهای دینی و فرهنگی اقدام کنند. نیروهای فعال فرهنگی
همچون طلاب، اساتید دانشگاه، مربیان و مدیران فرهنگی لازم است آسیب
فرقهها را با ابزارهای مؤثر فرهنگی پاسخ گویند. در این نوشتار
برآنیم که آییننامه نقد و مواجهه فرهنگی با فرقهها را آموزش دهیم
تا عناصر برخوردار از صلاحیتهای فکری و قلمی بتوانند با اجرای این
آییننامه به مقابله موثر با فرقهها اقدام کنند.
در این نوشتار اگرچه مثالها بیشتر از عرفانهای نوظهور انتخاب شده
است، اما روشها و تکنیکهای نقد در مورد همه فرقهها اعم از
بهائیت، وهابیت و همینطور برای نقد ادیان گذشته مفید و راهگشا
است.
سوالی که بسیاری از افراد دارای دغدغه میپرسند این است که چگونه
باید اقدام به مقابله فکری با نحلههای ضد دینی نمود؟ بهراستی
برگزاری جلساتِ نقد چه میزان لازم است؟ مثلا نقدِ معنویت های
نوظهور چقدر ضرورت دارد؟ اگر لازم است، برای همه لازم است یا برای
گروه های خاص؟ اگر طیف های خاص تنها مخاطبان این جلسات هستند،
شکل ورود و طرح این مباحث چگونه باید باشد؟ کلیپ ها و مستندات به
چه میزان و در کجای بحث باید نمایش داده شوند؟
در نقد نحله های انحرافی و بهویژه معنویت های نوظهور، باید به
اصول و ضوابطی توجه کرد و از فنون و روش هایی کمک گرفت؛ در غیر
این صورت ممکن است ناخواسته قبل از آنکه به روشنگری و آسیبزدایی
اقدام کنیم، خود به ترویج و تبلیغ یک ایده یا آیین انحرافی کمک
کنیم.
آسیب شناسی، دشوار و ظریف است. اما قبل از شناختن آسیب، باید درک
درستی از یک اعتقاد و اندیشه داشت تا بتوان آسیب ها را بجا و دقیق
شناسایی کرد. کسانی که قصد دارند با آسیب نحله های انحرافی آشنا
شده، به نقد آنها بپردازند، باید اصولِ نقدِ این جریانها را
بدانند و تکنیک ها و شیوههای نقد را یاد بگیرند و در عمل تجربه
کنند.
منظور از اصول، همان چارچوب هایی است که نقد باید بر آنها استوار
بوده و برپایه ی آنها حرکت کند. این اصول گاهی خود را به شکل
اهداف نشان می دهند؛ گاهی به صورت سیاست و راهبرد و گاهی در قالب
ملاحظات کلّی که نقد را در مسیر صحیح هدایت می کنند. [1] در این
سلسله نوشتار به ضوابط کلی نقد فرقهها میپردازیم و سعی میکنیم
با ارائه مثالهایی این ضوابط را توضیح داده و به شکلی عملی این
چارچوب را تبیین نماییم.
لازم است ناقدان با توجه به اصول و ضوابط زیر، به آسیب شناسی و
نقد نحله های انحرافی بپردازند؛ در آن صورت عملیات پیچیده ی نقد
به سهولت پیش خواهد رفت. صد البته قبل از هر چیز لازم است با
استمداد از خالق هستی و اظهار خشوع به درگاهش، قدرت فهم بیشتر و
نقدِ عالمانه تر را طلب کرده، برای هدایت مخاطبان دعا کنیم و
نتیجه را به ذات بی کرانش بسپاریم. از این رو ناقد نباید
نتیجهگرا بوده و ضرورتی ندارد که خود را به آب و آتش بزند تا به
هر شکل ممکن، هواداران فرقهها را محکوم نموده و یا قانع نماید.
1ـ قبل از مورد پژوهی، به انبوه خوانی
بپردازیم
برای نقد فرقهها لازم است غیر از شناخت هر فرقه فضای کلی
که فرقهها در آن فعالیت دارند برای ناقد روشن و واضح باشد. مطالعه
کتابی به نام « فرقهها در میان ما »، نوشته «
ﻣﺎرﮔﺎرت ﺗﺎﻟﺮ ﺳﻴﻨﮕﺮ » که توسط « ابراهیم
خدابنده » ترجمه شده است، برای مطالعه مفید است.
این کتاب اگر چه توسط مترجم، بیشتر با سازمان مجاهدین خلق ربط داده
شده (چون مترجم خودش مدتی عضو سازمان مجاهدین بوده است و خاطراتی
که از سازمان داشته است را مصداق خوبی برای مطالب کتاب معرفی کرده
است) اما باعث میشود مخاطب فضای کلی فعالیت فرقهها را بشناسد و
تصویر روشنتری از هواداران فرقهها داشته باشد.
به خصوص برای معنویتهای نوظهور و عرفانهای کاذب، فهم دقیقِ این
فضای کلی لازمتر است، به همین جهت در معنویت های نوظهور، شناخت
یک و حتی چند جریان کافی نیست و کلیاتِ عرفان ها و معنویت ها
مقدّم بر شناخت مصداقهاست.
این تقدّم، هم در سیر مطالعاتی و هم در جلسات نقد باید رعایت شود؛
وگرنه پژوهشگر نه به فهم صحیحی از یک جریان دست می یابد و نه می
تواند بهخوبی از پس نقد آن برآید. ممکن است برای شناخت و نقد
بهائیت، مطالعه ی کامل همین فرقه بهتنهایی در مواردی جواب دهد؛
اما در مورد معنویت های جدید، پژوهشگر قبل از پژوهش درباره ی
اندیشه ی افراد، باید چند محور کلی را در باب عرفان ها نیز مطالعه
کند.
اضافه میکنیم حتی برای نقد بهائیت هم، مطالعه عقاید و باورهای
بهائیت کافی نیست؛ مطالعه تاریخ بهائیت، نقش استعمار در
فرقهسازیها، فضای حاکم بر کشور در زمان باب و بهاء، وضعیت فعلی
بهائیت در جهان امروز، آشنایی با تشکیلات فعلی بهائیت در جهان و
بخصوص در ایران، آشنایی با روشهای تبلیغی بهائیت، همه از محورهایی
هستند که میان متونی که در نقد اندیشه بهائیون نوشته شده است قابل
دسترسی نمیباشند. اما برای کسی که قصد دارد متخصص نقد بهائیت شود،
همه این معلومات لازم است.
محورهای کلی در باب مطالعه اولیه عرفانهای کاذب
به این شرح است:
محور اول
آشنایی با علت ها و عوامل؛ مجموعه ی علت ها، خود شامل
سه بخش است:
علل ایجاد معنویت های کاذب، بهویژه در غرب (علل پیدایش)،
عواملِ رواج آنها در جوامع (علل گسترش)،
علل و بسترهای توجه و اقبال مردم به معنویت های جدید (علل گرایش).
محور دوم
داشتن دسته بندی کلّی درباب معنویت های نوظهور؛ به
عبارت دیگر پژوهشگر باید بداند عرفان های کاذب از منظرهای مختلف،
تقسیم بندیهای مختلفی پیدا می کنند؛ از منظر نگاهشان به خداوند،
از منظر نگرششان به فرجام ( قبول یا رد رستاخیز و یا تناسخ )؛ از
نظر تعریفشان از انسان و از حیثِ هدف و غایتی که برای سلوک معرفی
می کنند، تقسیم بندی متفاوتی دارند.
البته یکی از تقسیم بندی های رایج و همه فهم؛ تقسیم بندی بر
اساس خاستگاه آنها است که اصطلاحاً به آن تقسیم بندی جغرافیایی
گفته می شود. این تقسیم بندی اگر چه ناقص و از دیدگاه منطقی قابل
خدشه است، اما به لحاظ سادگی باعث می شود مخاطب بهسرعت با
جنبش های بزرگ معنوی و خاستگاه اولیه ی آنها آشنا شود.
محور سوم
نگاه آسیب شناسانه به معنویت های کاذب؛ ناقد باید
مأموریت اصلی خود را بر آسیب شناسی متمرکز کند تا بتواند انحراف و
کجی های عرفان های نوظهور را شناخته و به مخاطب بشناساند. در این
میان چند آسیب مهم در این جریانات باید بازخوانی شوند. در صدر
آنها دین ستیزی و شریعت گریزی است؛ در گام بعدی آسیب های روانی
و آنگاه آسیب های خانوادگی و در آخر آسیبهای اجتماعی.
برای نقد معنویت های کاذب، علاوه بر سه محور پیش گفته، پژوهشگر
باید متون و کتاب های آنها را نیز مطالعه نماید و گرنه کارشناس و
متخصص عرفان های نوظهور محسوب نمی شود؛ مورد پژوهی (مطالعه عمیق
یک جریان) جای تتبّع و کاوش در جریان های دیگر را نمی گیرد.
این مرحله که به انبوه خوانی موسوم است به این معناست که پژوهشگر
چند کتاب از هر جریان (آنهم کتاب های محوری و اصلی) را مطالعه
نماید. دست کم از بیست جریان فعال در ایران هرکدام 10 عنوان کتاب
مطالعه کند (مجموعاً دویست عنوان کتاب). در این مرحله لازم نیست
هر کتاب از ابتدا تا انتها و خط به خط مطالعه و فیش برداری شود؛
بلکه هدف، آشنایی اولیه با آموزه ها و درکِ فضای کلی معنویت های
جدید است.
2ـ از کلیپ و مستندات بجا استفاده کنیم
یکی از مهمترین کارها برای روشنگری نسبت به فرق مستندات
موجود درباره فرقهها است. البته باید ابتدا خوب محتوای هر مستند
را تحلیل کرد و دقت نمود که آیا در چنین کلیپی بدآموزی، ایراد و یا
شبهه هایی وجود ندارد، آنگاه به پخش آن اقدام نمود.
گاهی در پخش کلیپ پیامدهای منفی وجود دارد که به پخش آن نمیارزد.
از سوی دیگر ناقد باید توجه کند که آیا کلیپ برای نقد، گویایی دارد
یا خیر؟ آیا واقعا یک ناظر بیطرف همین را از کلیپ میفهمد یا
چندان ظهوری ندارد؟
البته در میان کلیپها شرح حال مستبصرین بسیار مفید است؛ بوده اند
افرادی که پس از گرایش به فرقهها بخصوص به جریان های بهظاهر
عرفانی، متوجه انحراف آنها شده، در نهایت پشیمان گشته و اعلام
بیزاری کرده اند.
شرح حال برخی از این افراد در رسانه ها منتشر شده و احیاناً
مستنداتی از آنها وجود دارد؛ نمایش این مستندات برای روشنگری و
هشدار بسیار مفید است و باعث می شود هیچ کس خود را مصون ندیده و
احساس اطمینان کاذب را کنار بگذارد و این احتمال را در مورد خود
جدی بداند.
مثال:
مستند، در باب افراد لازم نیست حتماً فیلم با کلیپ باشد؛ بلکه نقل
جملاتی در باب ناکارآمدی معنویت های نوظهور از زبان رهبران این
آیین ها هم می تواند این وظیفه را به انجام رساند.
مانند جمله های زیر از پدر یوگای ایران (که در
سال آخر عمر در نامهای به رهبر انقلاب نوشت) که اعترافی است به
ناکارآمدی و نارسایی یوگا و کامل و جامع بودن مکتب سعادت بخش
اسلام. وی پس از پنجاه سال تبلیغ یوگا در ایران، حاصل تلاش خود را
این گونه بیان می کند:
تکرار مسافرتها موجب گردید ایالات هند را بازدید کنم، با مشاهیر و مدعیان روحی سخن گویم و سخن بشنوم و با روش های علمی ـ عملی آنها که در ساختار اَبدان فیزیکی و روانی ـ روحی تعادل ایجاد می کند آشنا شوم و نامتعادلی را به سوی تعادل رهنمون سازم. در شگفت شدم وقتی ملاحظه کردم آنچه خوبان همه دارند، اسلام عزیز به تنهایی دارد. [2]
پینوشت ها:
[1] دقت شود هدف این نوشتار ارائه یک اسلوب عملیاتی برای نقد است؛
به صورتی که برای همگان قابل استفاده باشد. به همین دلیل از طرح
بحث های تئوری و پژوهشی که رویکرد نظری دارد پرهیز شده و تلاش
کردیم مطالب کاربردی مطرح شود. مثال ها بیشتر از عرفان های
نوظهور انتخاب شده، اما اصول و روش ها، برای دیگر نحله ها و
جریانات، مفید و راه گشا خواهد بود.
[2] سید جلال الدین موسوی نسب، سال 1387.