مقدمه

استعمارگران براى گسترش دامنه و حوزه قدرت خویش در سرزمین‌هاى اسلامى، همیشه اسلام ـ به ویژه شیعه ـ را مانع مهم دستیابی به اهداف خود یافته‌اند؛ از همین رو با بدعت گذاری و بنیان نهادن فرقه های ضاله و مذاهب ساختگی در برابر فرهنگ اصیل شیعی، زمینه سازی رشد و ترویج آن‌ها را در رأس برنامه های شیطانی خود قرار دادند. تأسیس مذهب قادیانی در پاکستان، بابیت و بهائیت در ایران، و وهابیت در عربستان، نمونه هایی از آن فرقه‌ها و جریانات دینی است. همراهی، بلکه سر سپردگی این فرقه‌ها به آمریکا، انگلیس و صهیونیست‌ها در این زمان بر همگان آفتابی شده است.

بر این اساس، اخیراً دولت های استعماری که به بهانه مبارزه با تروریسم، کشورهای مسلمان افغانستان و عراق را اشغال کرده‌اند، پروژه تأسیس آن گونه فرقه‌ها وپشتیبانی از آن‌ها را به ویژه در عراق در رأس برنامه های خود قرار داده‌اند. در این کشور، به دنبال اشغال عراق ده‌ها فرقه بروز و ظهور نموده اند؛ از قبیل:

ـ جند السماء به رهبری ضیاء عبدالزهراء کاظم الگرعاوی؛

ـ جریان یمانی؛

ـ جریان سید محمود حسنی سرخی؛

ـ فرقة الامام الربانی به رهبری سید فاضل عبدالحسین الحسینی الهاشمی؛

ـ فرقه فرقد القزوینی؛

ـ جریان سلوکی؛

اغلب جریانات فوق، مدّعی مهدویت یا ارتباط با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف شده‌اند و ارتباط بیشتر آن‌ها با جریانات بعثی و دستگاه های جاسوسی استعماری، کشف و احراز گردیده است. هدف اصلی این فرقه‌ها مبارزه با حوزه، مرجعیت و روحانیت شیعه قرار گرفته است؛ زیرا در تاریخ نهضت های اسلامی معاصر ضد استعماری، این واقعیت، بارها به اثبات رسیده است که تنها سنگری که در مقابل استعمار ایستاده و مانع پیروزی آن‌ها شده، سنگر روحانیت، مرجعیت و حوزه های علمیه شیعه است.[۲] جالب این جاست که فرقه های مذکور فقط بر ضد روحانیت سخن می‌گویند و اقدامات عملی انجام می‌دهند؛ امّا هیچ گونه اقدامی بر ضد اشغالگران انجام نداده‌اند.

یکی از مسائل مطرح در باب مهدویت، بررسی علائم و نشانه‌های ظهور است. بررسی و شناخت این علائم و نشانه ها، از این رو اهمیت و ضرورت دارد که درمتون روایی شیعی، شناخت نمادهای آخرالزمان، مورد تأکید قرارگرفته و حجم وسیعی از روایات مربوط به مباحث مهدویت را بحث علائم ظهور و شناخت طلایه‌داران ظهور دولت کریمة مهدوی، به خود اختصاص داده است.یکی از این نشانه‌ها و علایم، قیام شخصی موسوم به «یمانی» در آستانه ظهور است که در منابع روایی شیعی، بارها از او یاد شده. این موضوع از جهات مختلفی نظیر زمان قیام یمانی، خصوصیات شخصی، ملیت، اهداف و ویژگی‌های قیام یمانی قابل بررسی است.

اخیراً اشخاصی به تبلیغ یکی از جریان های مدّعی مهدویّت به نام احمد الحسن یمانی در برخی مناطق مشغول شده اند؛ لذا این سوال‌ها برای برخی از مؤمنان ایجاد شده که این جریان چیست ؟ احمد الحسن کیست؟ چه سابقه‌ای دارد؟ ادّعاهای او چیست؟ برای اثبات مدّعای خود به چه دلایلی استناد می‌کند؟ ادلّه مورد ادّعای او به چه میزان، اعتبار شرعی دارد؟ این جریان، وابسته به کجا است؟ عملکرد این جریان، تاکنون چه بوده است؟ بالأخره تکلیف مؤمنان در برابر این گونه جریان‌ها چیست ؟برای شناخت این جریان، لازم است نخست، ادعاهای احمدالحسن یمانی مطرح گردد و در مرحله دوم، وضعیت یمانی با روایات سنجیده شود و در مرحله سوم، تناقضات مدعی مورد بررسی قرار گیرد.

مرحله نخست (ادعاهای احمد الحسن یمانی)

باتوجه به پیدایش نحله های دروغین در جوامع اسلامی و خصوصاً در عراق و دست داشتن حزب بعث در پیدایش آن‌ها توجه به ریشة بعثی احمدالحسن یمانی و نیز شناخت حزب بعث، درخور توجه است.

شناخت حزب بعث

حزب بعث عراق توسط یک مسیحی صهیونیست به نام میشل عفلق تأسیس شده است. حزب مذکور از یک سو به جریان استعماری انگلیسی وابسته بود، و از سوی دیگر دشمنی ذاتی با اسلام و تشیع داشت.شعار معروف آن‌ها هنگام به دست گرفتن قدرت، این بود:«آمنت بالبعث ربّاً لاشریک له وبمیشل نبیّاً ماله ثانی؛ به بعث به ‌عنوان پروردگار بی‌شریک، و به میشل به عنوان پیامبری که همتا ندارد، ایمان آورده‌ام».[۳]

کارنامه حزب بعث به ویژه در طول حاکمیت سی ساله صدام، مملوّ از مبارزه با اسلام و قتل صدها هزار انسان بی گناه، نابودی اقتصادی عراق و به تعطیلی کشیدن شعائر مذهبی و شهید کردن صدها مجتهد و فاضل و هزاران طلبه از حوزه های علمیه بود.این حزب به تحریک آمریکا، پس از پایان جنگ تحمیلی با ایران، به منظور بسترسازی حضور آمریکا و متحدانش در خلیج فارس، در سال ۱۹۹۰ م (۱۳۶۹ ش) کویت را اشغال کرد.

پس از حضور آمریکا و متحدان غربی اش در منطقه که به بهانه اخراج صدام از کویت، انجام گرفته بود، مردم مسلمان عراق در زمان مرجعیت مرحوم آیت الله خوئی بر ضد حزب بعث در انتفاضه معروف به شعبانیه[۴] قیام کردند، و در آستانه پیروزی قرار گرفتند؛ اما آمریکا با کمک منافقان به سرکوب انتفاضه پرداخت و صدام را بار دیگر بر کرسی قدرت نشاند.

تغییر مبارزه حزب بعث

حزب بعث عراق، هنگامی که مشاهده کرد روح اسلامی در مردم مسلمان عراق نمرده و هنوز هم می‌تواند آن‌ها را به انقلاب وا دارد، این بار تاکتیک خود را در مبارزه با اسلام عوض کرد و به جای نشان دادن چهره خشن، جنگ نرمی را بر ضد اسلام و حوزه و مردم مظلوم شیعه عراق تحت عنوان «الحملة الایمانیّة» به راه انداخت. در واقع، این کار همان استفاده ابزاری از مذهب بر ضد مذهب بود.صدّام علاوه بر تظاهر به نماز و رفتن به زیارت، در این حمله ایمانی، چند کار خبیث وخطرناک انجام داد، از جمله:

۱٫ نفوذ دادن جوانان مستعد بعثی در حوزه های علمیّه، تا به عنوان طلبه علوم دینی به تحصیل بپردازند و از آن‌ها برای مأموریت های ضددینی بهره ببرد.

۲٫ دادن آزادی به برخی از علما برای فعالیت به عنوان مرجعیت و کوبیدن مراجع تقلید دیگر به منظور ایجاد تفرقه میان آنان به بهانه های قومی وصنفی.

۳٫ اجازه دادن به برخی از روحانیان برای اقامه نماز جمعه و برگزاری کنترل شده شعائر دینی.

البته صدّام وقتی از فعالیت‌های مرجع شهید، آیت الله سید محمد باقر صدر ضربه خورد و مشاهده کرد که به دست خود زمینه را برای حضور مردم متدین در صحنه فراهم کرده است، آن مرجع بزرگ را به شهادت رساند و عملاً آن برنامه‌ها به تعطیلی کشیده شد.

۴٫ نفوذ دادن برخی از جوانان بعثی که ظاهری متدین داشتند و در سحر و جادو و مرتاضی دست داشتند به درون زندان‌ها. این نفوذ به منظور فریب زندانیان سیاسی صورت گرفت و نمونة بارز آن، مثل ضیاء عبدالزهراء الگرعاوی است که یک افسر بعثی بود.

ضیاء دوره آموزش مرتاضی را در هند دیده و به درون زندان عراق رفت. او با گرفتن اخبار سرّی از مأموران بعثی زندان، پیشاپیش از آزادی یا شهادت برخی از زندانیان خبر می‌داد. بسیاری از زندانیان هم فریب ادعاهای او را خورده، او را ولی الله و مرتبط با جهان غیب دانستند. همین شخص پس از آزادی از زندان و پس از سقوط صدام در سال ۱۳۸۲ش، گروهی را به نام «جند السماء» تشکیل داد و ادعا کرد که قائم آل محمد است و مأموریت دارد که روز عاشوراء ۱۲۰۰ نفر از روحانیان نجف را به قتل برساند.اما پلیس عراق در تاسوعای سال ۱۳۸۵ ش نیروهای او را در پادگان «الزرگه» در حوالی نجف کشف کرد و آن‌ها را از بین برد. خود ضیاء گرعاوی به اتفاق صدها نفر از همراهانش، از جمله ۲۰۰ نفر از نیروهای به اصطلاح یمانی، به هلاکت رسیدند.[۵]

مشخصات مدعی یمانی

این جریان ادعایی به وسیلة احمد الحسن یمانی، که خود را وصی و فرزند و فرستاده امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌دانست، در سال های پایانی حاکمیت صدام بروز کرد. او پس از سقوط صدام، با کمک برخی از باقیمانده های رژیم بعث، تشکیلات وسیعی را در مناطقی همچون نجف، کربلاء، ناصریّه و بصره به راه انداخت.

مؤسس جریان، شخصی است به نام احمد اسماعیل گاطع از قبیله صیامر که در حدود سال ۱۹۷۳م، در منطقه‌ای به نام «هویر» از توابع شهرستان «زبیر» از استان بصره متولد شد. وی در سال ۱۹۹۹، از دانشکده مهندسی بصره فارغ التحصیل شد. مدّتی در حوزه شهید آیت الله سید محمد صدر در نجف به تحصیل پرداخت. ضمناً بنا بر نقل مؤثق، برادر وی از نیروهای بعثی بود.[۶]

ادعاهای احمد حسن یمانی

وی با این که سید نیست[۷] و اصل و نسب او از طایفه «صیامر» معلوم و معروف است، عمامه سیاه بر سر ‌می‌گذاشت و در مجامع عمومی ظاهر می‌شد؛ از جمله ـ طبق فیلمی که از او گرفته شده است ـ بر بالای منبر در یک مسجد، با لباس روحانی و عمامه سیاه سخنرانی نموده، و ادّعاهای ضد و نقیض خود را مطرح کرده است.

وی، در عین اینکه تصریح می‌کند که هیچ ادّعایی ندارد و یک مرد ساده از یک روستای ساده است، در همان زمان ادّعا می‌کند که «من مایة رحمتم برای اسلام، بلکه برای اهل زمینم. هر جا بروم، اهل بیت علیهم السلام همواره با من هستند. صریحاً می‌گویم که خدواند مرا برگزیده است. صاحب نفس مطمئنه به من متصل شده و خود، صاحب نفس مطمئنه شده ام. من می‌خواهم شیعیان را متحد کنم از عالم و عامی، من آمادگی دارم حقایق را برای همه روشن کنم و به صورت سیاه و سفید نشان دهم. خدا نور است وکلام او نور است. در عین حال، هیچ ادعایی هم ندارم.»[۸]

مراحل ادعا

او طی پیامی از طریق پایگاه اینترنتی خود خطاب به علما و مراکز دینی در مورخه ۲۷ شوال ۱۴۲۴ق ادعاهایی مطرح کرد که محورهای آن‌ها از این قرار است:

در مرحله اوّل: ادّعا می‌کند که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را در عالم خواب به صورت مکرّر در حرم سید محمد فرزند امام هادی علیه السلام دیده که او را به زیارت عسکریین امر می‌کند. پس از آن، به دیدار آن حضرت در بیداری موفق شده، حضرت او را از انحرافات عملی و مالی حوزه‌ها به خصوص حوزه نجف آگاه می‌کند و تحت تربیت ویژه قرار می‌دهد.

در مرحله دوم: وی مدّعی است که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف او را امر به ورود به حوزه علمیه می‌کند و در آن جا به او مأموریت می‌دهد که انحرافات حوزه را مطرح کند.

در مرحله سوم: ادّعا می‌کند که در ماه شعبان سال ۱۴۲۰ ق (مصادف با ۱۳۷۸ ش) امام زمان را برای دومین بار در حالت بیداری در کنار حرم امام حسین علیه السلام ملاقات کرده و به دستور آن حضرت به نجف می‌رود. او دعوت خود را علنی می‌سازد که در این مرحله، جمعی او را تکذیب و به سحر و جنون و تسخیر اجنّه، متهم می‌کنند. در پی آن، احمد به شهر خود بازگردانده می‌شود [۹].

دعوت علنی

پس از سقوط صدام در ماه جمادی الثانی ۱۴۲۴ق، احمد اسماعیل گاطع دعوت خود را علناً تکرار می‌کند و تعدادی فریب حرف های او را می‌خورند. در ماه مبارک رمضان آن سال، او ادّعا می‌کند که از سوی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مأموریت یافته است که همه مردم زمین را خطاب قرار دهد و آن‌ها را به قیام در راه حق و بر ضد ظالمان دعوت کند!

وی در آن پیام، تصریح می‌کند که من انتظار یاری علمای دین را ندارم؛ زیرا بسیاری از آنان با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با لسان و سنان خواهند جنگید؛ چون با ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بساط مرجعیت آنان درهم پیچیده می‌شود. به گفتة او مقصود از اوثان و اصنام (بت‌ها ) همان علما هستند. [۱۰]

استدلال‌ها (مغالطات) احمدالحسن

وی برای اثبات مدّعای خود به چند دلیل استناد می‌کند:

دلیل اول. خواب هایی که اشخاصی درباره او دیده‌اند و این، علاوه بر خواب‌هایی که خود دیده بود.

دلیل دوم. اخبار از حوادث آینده مثل سقوط صدّام.

دلیل سوم. آمادگی برای مناظره با علمای اسلام، یهود و مسیحت.

دلیل چهارم. آمادگی برای مباهله با علمای شیعه و سنی و یهودی و نصرانی.بدیهی است که دلایل فوق، صرف ادّعا است.

وی در پیامی خطاب به مردم عراق، چنین می‌گوید:پدرم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف من را برای اهل زمین فرستاد و من دعوتم را در بین شما آغاز کردم. در حالی که جبرئیل و میکائیل مرا تأیید و نصرت می‌دهند، من از شما طلب نصرت می‌کنم.اگر نصرتم دادید فبها، والّا سابقه پدران شما روشن است. اگر مرا خذلان کنید، صبر خواهم کرد همان گونه که مسلم بن عقیل صبر نمود. من بزودی از میان شما خواهم رفت، ‌ای باقیمانده های قاتلان حسین! اگر می‌خواستم، شمر و شبث این زمان را معرفی می‌کردم.

من اخبار شما را به پدرم محمد بن الحسن خواهم رساند؛ در آینده به همراه او، که جز شمشیر، چیزی را به شما ارائه نخواهد داد، باز خواهم گشت.وی در پایگاه اینترنتی «انصار المهدی»[۱۱] با امضای سید احمد حسن، وصی و رسول امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، در تاریخ ۲۱ ربیع الثانی ۱۴۲۶ق مصادف با ۹ / ۳ / ۱۳۸۴ به صورت سؤال و جواب، پیامی را برای توجیه فرزندی امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و هاشمی بودن بیان می‌کند که چنین است:«مکه از تهامه است و تهامه از یمن؛ پس محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم همگی یمانی هستند».

طبق یکی از احادیث، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دوازده امام معصوم علیهم السلام را به شیعه معرفی می‌کند، و پس از ذکر نام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌فرماید:ثم یکون من بعده اثناعشر مهدیّاً، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها إلی ابنه أول المهدییّن…؛ (مجلسی، ۱۳۸۴: ج۵۳، ص۱۴۸)[۱۲]وی ادّعا می‌کند که او مصداق همان «اوّل المهدیین» و فرزند امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است؛ در حالی که امام زمان هنوز ظهور نکرده و فوت ننموده است.

در پیام دیگری که طرفداران وی با امضای «انصار المهدی» در مورخه ۱۱ ماه رمضان ۱۴۲۷ ق، از نجف خطاب به مقام معظم رهبری فرستاده‌اند، از مقام معظم رهبری تقاضای قرائت این پیام ودادن جواب به آن را کرده‌اند. آنان در این پیام، ادلّه حجیّت ادّعایی احمد بن حسن را مطرح می‌سازند و از جمله همان حدیث وصیّت وجریان خواب‌ها و مناظره‌ها و مباهله را مطرح می‌کنند.[۱۳]

بررسی و نقد احادیث مورد استدلال

اینک لازم است تک تک احادیث مورد استدلال احمد را از نظر سند و دلالت بررسی نماییم و در نهایت، ارتباط مدّعای جریان یمانی را با‌ آن احادیث، کشف کنیم.

۱٫ شیخ صدوق در کتاب کمال الدین می‌نویسد:

حدّثنا علیّ بن أحمد بن محمد بن عمران الدّقاق قال: حدّثنا محمد بن أبی عبدالله الکوفیّ قال: حدثنا موسی بن عمران النّخعی، عن عمّه الحسین بن یزید النوفلیّ، عن علیّ بن أبی حمزة، عن أبی بصیر قال: قلت للصّادق جعفر بن محمد: یا ابن رسول الله! إنّی سمعت من ابیک علیه السلام انّه قال:«یکون بعد القائم اثناعشر مهدیّاً فقال: انّما قال: اثنا عشر مهدیّاً ولم یقل: اثنا عشر اماماً، ولکنهم قوم من شیعتنا یدعون النّاس إلی موالاتنا ومعرفة حقّنا»[۱۴]. (صدوق، ۱۳۷۹: ج۲، ص۳۵۸)

اولاً، حدیث فوق از نظر سند ضعیف است؛ زیرا:

ــ از علمای رجال توثیقی نسبت به علی بن احمد بن محمد بن عمران الدقاق صادر نشده است. (خویی، ۱۳۹۹: ج ۱۳، ص ۱۶۹).

ــ علی ابن ابی حمزه نیز به عنوان کذّاب و متّهم توصیف شده است. او کسی بود که پیرو مذهب انحرافی واقفیّه بود و طمع به دنیا او را واداشت تا منکر امامت امام رضا علیه السلام شده و از دین دست بکشد و به سوی الحاد سوق یابد.[۱۵]

ثانیاً، از نظر دلالت نیز این حدیث ارتباطی با این زمان ندارد که هنوز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور نکرده است.

۲٫ شیخ طوسی در کتاب الغیبة می‌نویسد:أخبرنا جماعة عن أبی عبدالله الحسین بن علیّ بن سفیان البزوفریّ، عن علیّ بن سنان الموصلیّ العدل، عن علیّ بن الحسین، عن احمد بن محمّد بن خلیل، عن جعفر بن احمد المصریّ، عن عمّه الحسن بن علیّ، عن ابیه، عن أبی عبدالله جعفر بن محمّد، عن أبیه الحسین الزّکی الشهید، عن ابیه امیرالمؤمنین علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فی اللیلة التی کانت فیها وفاته لعلیّ علیه السلام: «یا أبا الحسن أحضر صحیفةً و دواة» فأملا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم وصیته حتّی انتهی إلی هذا الموضع، فقال: «یا علی! سیکون بعدی اثناعشر اماماً و من بعدهم اثناعشر مهدیّاً…له ثلاثة اسامی، اسم کإسمی، و اسم أبی هو عبدالله و احمد و الاسم الثالث المهدی هو أول المؤمنین». (طوسی، ۱۳۶۹: ص۱۰۷؛ مجلسی، ۱۳۸۴: ج۳۶، ص۲۶۱).

اولاً، این حدیث نیز از نظر سند ضعیف است؛ زیرا علیّ بن سنان الموصلیّ العدل توثیق نشده و عامی مذهب است (خویی ۱۳۹۹: ج ۱۲، ص ۴۶ رقم ۸۱۸۰). علی بن الحسین هم شناخته شده نیست. همچنین مرحوم خویی دربارة احمد بن محمد بن خلیل چنین می‌فرماید: «کذاب، وضاع للحدیث، فاسد، ضعیف جدّاً، لایلتفت الیه» (خویی ۱۳۹۹، ج۲، ص ۲۲۴رقم ۷۸۲).دیگر راویان این حدیث هم در کتب رجالی شناخته شده نیستند.

ثانیاً، از نظر دلالت، این حدیث آشکارا دلالت می‌کند که بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دوازده امام معصوم می‌آیند که اولین آن‌ها امیرالمؤمنین علیه السلام و آخرین آن‌ها امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. همچنین بنابراین روایت، بعد از وفات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دوازده نفر آدم هدایت یافته (مهدی) می‌آیند که اولین آن‌ها (اوّل مقرّبین )، فرزند امام زمان خواهد بود. وی دارای سه نام خواهد بود؛ یکی احمد (همنام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم)، دیگری عبدالله (نام پدر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم) و سومی مهدیّ است.

این حدیث نیز مانند حدیث قبل دربارة بعد از ظهور حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌باشد، پس ربطی به دوران غیبت ندارد. علاوه بر آن، این حدیث با حدیث قبلی از نظر انتساب مهدیین تعارض دارد؛ زیرا حدیث شیخ صدوق بر این مسأله تأکید دارد که آن‌ها از شیعیانند که ظاهر آن، این است که از خود اهل بیت و اولاد آن‌ها نیستند؛ در حالی که حدیث کتاب الغیبة بر این معنا صراحت دارد که اولین آن‌ها فرزند امام زمان است.درهر حال، این دو حدیث به این معنا دلالت می‌کنند که این دوازده نفر پس از شهادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهند آمد، نه قبل از آن و این با مدعیان زمان ما هیچ ارتباطی ندارد.

۳٫ شیخ طوسی در جای دیگر کتاب الغیبة آورده است:محمد بن عبدالله بن جعفر الحمیریّ عن ابیه عن محمد بن عبدالحمید و محمّد بن عیسی، عن محمّد بن الفضیل، عن أبی حمزة، عن أبی عبدالله علیه السلام فی حدیث طویل ـ أنه قال:«یا أبا حمزة إنّ منّا بعد القائم أحد عشر مهدیّاً من ولد الحسین» (طوسی، ۱۳۶۹: ص۷۸۴).

اولاً، حدیث فوق از نظر سند ضعیف است؛ زیرا محمد بن عبدالحمید مجهول است. محمد بن عیسی مشترک بین ثقه و مجهول است که تشخیص آن دو مشکل است. محمد بن فضیل هم مجهول است، ولی ابن حمزه ابو حمزه ثمالی است که ثقه است. (شوشتری، بی‌تا: ج ۷، ص ۲۶۸- ۲۶۹، شماره ۴۹۸۴)

ثانیاً، این حدیث، دلالت دارد که بعد از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یازده انسان هدایت یافته (مهدی) می‌آیند که همگی از فرزندان امام حسین علیه السلام می‌باشند. این حدیث با دو حدیث قبلی از نظر تعداد آن‌ها تعارض دارد؛ زیرا آن دو حدیث بر دوازده نفر و این یکی بر یازده نفر تأکید دارد و در هرصورت، با زمان کنونی ارتباط ندارد؛ زیرا به دوران پس از ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و وفات آن حضرت ناظر است.

۴٫ شیخ حسن بن سلیمان (متوفای ۸۰۲ ق) در کتاب مختصر بصائر الدّرجات (سعد بن عبدالله اشعری ) آورده است:ممّا رواه السید علیّ بن عبدالحمید باسناده عن الصّادق علیه السلام: «أنّ منّا بعد القائم عجل الله تعالی فرجه الشریف اثنا عشر مهدیّاً من ولد الحسین علیه السلام».

اولاً، سند این حدیث معلوم نیست؛ زیرا مؤلف مختصر البصائر آن را از سیّد علی بن عبدالحمید (متوفای ۷۶۰ ق) به اسنادی که آن سید نقل کرده، روایت نموده است. اسناد مذکور که در دسترس ما نیست، تا بدانیم همه راویان ثقه هستند یا غیر ثقه؛ بنابراین سخن قطعی درباره سند حدیث ممکن نیست.

ثانیاً، از نظر دلالت همانند حدیث قبلی است، مگر این که این حدیث بر دوازده مهدی تأکید می‌کند، در حالی که قبلی بر یازده مهدی.

نقد کلی احادیث

صرف نظر از وضعیت سندی روایات که نوعاً ضعیف و غیرمعتبر است. از نظر دلالت نیز به عنوان احادیثی شاذ و غیر قابل قبول تلقّی می‌شوند؛ زیرا طبق احادیث مسلّم شیعه، بعد از شهادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آغاز دوره رجعت است.لذا برخی از علمای شیعه، احادیث مزبور را بر فرض صحّت بر دوران رجعت، حمل کرده‌اند؛ پس مقصود از دوازده یا یازده مهدی، همان ائمه هدی علیهم السلام می‌باشند که پس از ظهور امام زمان و شهادت آن حضرت برای انتقام گرفتن از قاتلانشان آن هم به مدت کوتاه (چهل روز) قیام می‌کنند.

شیخ مفید در آخر کتاب ارشاد، دربارة احادیث مذکور می‌فرماید:ولیس بعد دولة القائم عجل الله تعالی فرجه الشریف لأحد دولة إلّا ما جاءت به الروایة من قیام ولده إن شاء الله ذلک، ولم یرد به علی القطع والثبات، وأکثر الروایات انّه لن یمضی مهدی الأمة الّا قبل القیامة بأربعین یوماً، یکون فیها الفرج (الهرج ) و علامات خروج الأموات وقیام السّاعة للحساب والجزاء (مفید، ۱۴۱۲: ص۳۳۶)؛

بعد از دولت حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف برای کسی دولتی تشکیل نمی شود، مگر آنچه این روایت بر آن دلالت می‌کند که فرزند (فرزندان ) او اگر خدا بخواهد، قیام می‌کند. البته این روایت به صورت قطعی ثابت نیست.اکثر روایات بر این معنا دلالت می‌کند که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نمی رود، مگر چهل روز قبل از قیام قیامت که در آن فرج (و بنا بر روایت بحارالانوار هرج و مرج) صورت می‌گیرد، و علائم خروج اموات و قیام قیامت برای حساب وکتاب آشکار می‌شود.

علّامه مجلسی پس از نقل اخبار مذکور در بحار الانوار، «باب خلفاء المهدی و اولاده»، درباره دلالت و تأویل آن احادیث می‌نویسد:

این اخبار، مخالف مشهور است و راه تأویل آن، دو صورت است؛راه اوّل، اینکه مراد از دوازده مهدی (هدایت شده) همان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و سایر امامان به استثنای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است؛ به این معنا که مُلک آن‌ها (در هنگام رجعت)، بعد از امام زمان خواهد بود.

راه دوم، این است که آن دوازده مهدی از اوصیای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، هدایت گران خلق در زمان ائمه علیهم السلام در هنگامه رجعتند؛ زیرا زمان نمی تواند خالی از حجّت باشد، اگر چه اوصیای انبیا علیهم السلام نیز حجج هستند، والله اعلم (مجلسی، ۱۳۸۴: ج۵۳، ص۱۴۸).

نتیجه

احادیث مذکور، چه صحیح باشند و چه ضعیف و از نظر دلالت چه قابل قبول باشند و چه غیر قابل قبول، چه قابل تأویل به رجعت باشند و چه غیرقابل تأویل، با مدّعای جریان یمانی هیچ ارتباطی ندارند؛ زیرا همه آن احادیث بر این مطلب اجماع دارند که قیام مهدییّن دوازده‌ گانه یا یازده گانه بعد از ظهور و وفات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهد بود و هیچ یک از احادیث بر این معنا دلالت نمی‌کند که آن‌ها یا برخی از آن‌ها قبل از ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌آیند.

احمد اسماعیل گاطع الصیمری در حالی به دروغ مدّعی فرزندی و وصایت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است که هنوز امام زمان ظهور نفرموده است؛ اما ادّعای قیام کرده و خود را اوّلین نفر از مهدییّن می‌نامد.بنابراین، مدّعای نامبرده هیچ پایه و مستندی از نظر احادیث ندارد. علاوه بر آن، وی که خود را وصی می‌نامد، باید بداند که «وصی» بعد از مرگ مُوصی قیام به وظیفه می‌کند، نه قبل از مرگ او.

کتابنامه

۱٫ آشتیانی، محمدعلی، جهادیه میرزا بزرگ فراهانی، تبریز، ۱۲۳۴ق.

۲٫ ابن حماد، نعیم، الفتن والملاحم، تحقیق محمد عرفه، قم، مکتبه الحیدریه ۱۴۲۴ق.

۳٫ ابن شهر آشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، قم، موسسه آل البیت علیهم السلام، ۱۳۸۸ش.

۴٫ ابن طاووس، علی بن موسی، فلاح السائل، ترجمه جباران، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۸۸ش.

۵٫ ــــــــــــــــــــــــــ ، التشریف بالمنن، قم، موسسه فرهنگی حضرت صاحب الامر (عج)، ۱۳۷۸ش.

۶٫ ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، دائرة المعارف النظامیه، ۱۳۲۷ق.

۷٫ ابن‌شاذان، فضل، مختصر اثبات الرجعه، بی‌جا، تراثنا، بی‌تا.

۸٫ ابن‌شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ترجمه اتابکی، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۳٫

۹٫ ابن‌هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، بیروت، بی‌تا.

۱۰٫ ابونعیم، احمد بن عبدالله، دلائل النبوة، بیروت، دار النفائس، ۱۳۷۰ش.

۱۱٫ حافظ برسى، رجب بن محمد، مشارق انوار الیقین، تحقیق اشرف المازرونی، قم، مکتبه الحیدریه، ۱۴۲۴ق.

۱۲٫ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، تحقیق ربانی شیرازی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.

۱۳٫ حرعاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة، قم، ۱۳۷۹ق.

۱۴٫ حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف ومعاریف؛ موسسه فرهنگی آرایه، ۱۳۶۹ش.

۱۵٫ حلی، حسن بن سلیمان، مختصر البصائر، قم، موسسه النشر الاسلامی، ۱۴۲۱ق.

۱۶٫ حلی، حسن بن یوسف، الرجال، بی‌جا، بی‌تا.

۱۷٫ خاتون آبادى، محمد صادق، کشف الحق، تصحیح میر صابری، تهران موسسه اهل البیت، بی‌تا.

۱۸٫ خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، قم، مرکز نشر آثار شیعه، ۱۳۹۹ق.

۱۹٫ سلیمان، کامل، روزگار رهایی، ترجمه مهدی‌پور، تهران، آفاق، ۱۳۸۱ش.

۲۰٫ شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت علیهم السلام، بی‌تا.

۲۱٫ صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، چ۲، قم، انتشارات حضرت معصومه علیها السلام، ۱۳۷۴ش.

۲۲٫ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین، تهران، ۱۳۱۰ق.

۲۳٫ ـــــــــــــــــــــــــــ، الخصال، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۵ش.

۲۴٫ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، بی‌جا، ۱۳۷۰ق.

۲۵٫ ـــــــــــــــــــــــ، مجمع البیان، ترجمه احمد بهشتی، تهران، فراهانی، بی‌تا.

۲۶٫ طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، تحقیق حسن مصطفوی، مشهد، دانشکده الهیات، ۱۳۴۸ش.

۲۷٫ ــــــــــــــــــــــــ، الامالی، تهران، بعثت، ۱۳۸۵ش.

۲۸٫ ــــــــــــــــــــــــ، الرجال، بی‌جا، بی‌تا.

۲۹٫ ــــــــــــــــــــــــ، الغیبة، تهران، نینوا، ۱۳۶۹ش.

۳۰٫ ــــــــــــــــــــــــ، الفهرست، نشر الفقاهه، ۱۳۷۵ش.

۳۱٫ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی؛ بیروت، دار صعب، ۱۴۰۱ق.

۳۲٫ کاظمی، سیدمصطفی، بشارة الاسلام، تهران، نینوا، بی‌تا.

۳۳٫ کورانی، علی، عصر ظهور، ترجمه جلالی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۸ش.

۳۴٫ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ترجمه علی دوانی، تهران، دارالکتب، ۱۳۸۴ش.

۳۵٫ ـــــــــــــــــــ، مرآة العقول، تهران، مشیر السلطنه، ۱۳۲۲ق.

۳۶٫ محمدی ری شهری، محمد، موسوعة احادیث امیر المؤمنین، قم، موسسه دار الحدیث، ۱۳۸۸ش.

۳۷٫ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، قم، بصیرتی، ۱۴۱۲ق.

۳۸٫ میر لوحى سبزواری، محمد بن محمد، کفایه المهتدى فی معرفه المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ، قم، دارالتفسیر، ۱۳۸۴ش.

۳۹٫ نجاشی، احمد بن علی، الرجال، تهران، بی‌تا.

۴۰٫ نعمانی، محمد بن ابراهیم بن جعفر، الغیبة، ترجمه غفاری، تهران، صدوق، ۱۳۷۶ش.

۴۱٫ www.//farsi.almahdyoon.org

42. www.rasanews.ir

43. www.youtube.com

پی نوشت:

[۲٫ فتوای جهاد برعلیه استعمار در تاریخ معاصر(جهادیه میرزا بزرگ فراهانی، محمد علی آشتیانی) رساله فوق نخست در سال ۱۲۳۳ق و بار دوم در سال ۱۲۳۴ق در تبریز چاپ شد.

.[۳] این شعار بارها در اوایل تأسیس حزب بعث عراق از گوینده رادیوی آن رژیم شنیده شد (روزنامه جمهوری اسلامی، ۳/۶/۸۱).

.[۴] انتفاضة شعبانیه: (۱۵ شعبان ۱۴۱۲ق): این قیام، نتیجه ظلم و ستمى بود که بر ملت عراق روا شد. و با استفاده از فرصتى که در جنگ اول خلیج فارس پیش آمد، شکل گرفت؛ زیرا در ارکان نظام بعثى، تزلزلى واقع شده بود و مؤمنان این فرصت را غنیمت شمرده و به قیام برخاستند. در آن زمان که رژیم صدام، ساقط شده و حکومتش جز در شهر بغداد از بین رفته بود، مى بایست مراجع، رهبرى را به دست مى گرفتند؛ ولى تنها آیت اللّه سبزوارى و آیت‌الله سید محمد صدر۰ براى رهبرى انتفاضه پیش قدم شدند و فتواى جهاد دادند. آن دو، با تشکیل گروه هایى و برپایى جلساتى مردم را اداره مى کردند، تا این که جریان‌ها و افرادى با ایجاد اختلاف در میان این تشکل و هسته هاى مردمى، سبب شدند تا بغداد کاملاً به دست رژیم افتاد و نهایتاً تمام عراق دوباره تحت سیطرة صدام در آمد؛ خانه‌ها ویران شد، مردم قلع و قمع شدند و جنایات صدام که بر کسى ـ به ویژه ایرانیان ـ پوشیده نیست، فزونى یافت. پس از سرکوبى انتفاضه، آیت اللّه سبزوارى چون کهن سال بود، کنار زده شد، و آیت الله سید محمد صدر به زندان افتاد.

[۵]. www.rasanews.ir

[6]. www.//farsi.almahdyoon.org
.
[7] این ادعاها بر اساس سایت www.youtube.com می‌باشد:

[۸]. www.//farsi.almahdyoon.org

[9]. همان.

[۱۰]. همان.

[۱۱].www.almahdyoon.org// www.youtube.com

[12. یعنی «بعد از او ]امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف [دوازده نقر مهدی ]هدایت یافته[ خواهند آمد، پس وقتی وفات او ]امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف‌[ فرا می رسد، باید آن را به فرزندش که اولین نفر از مهدیین است، تحویل دهد».

[۱۳]. www.almahdyoon.org

[14]. ابی بصیر می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: ای پسر رسول خدا! من از پدرت شنیدم که فرمود: «بعد از قیام حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف دوازده نفر مهدی خواهند آمد»امام فرمود : «بله؛ امّا پدرم فرمود: دوازده نفر مهدی و نفرمود: دوازده امام. بلی؛ آن‌ها قومی از شیعیان ما هستند که مردم را به ولایت ما و معرفت حقمان دعوت خواهندکرد.»

[۱۵]. فرقه ای از شیعه که امام موسی کاظم علیه السلام را آخرین امام می دانند و قائلند که آن حضرت زنده و مهدی منتظر می باشد. بنیان‌گذار آن، علی بن ابی حمزه بطائنی و زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی و احمد بن ابی بشرسرّاج بودند (قاموس الرجال، ج ۷، ص ۲۶۸- ۲۶۹، شماره ۴۹۸۴).

محسن حیدری آل کثیری، استاد حوزه.
حجت حیدری چراتی، دانش‌آموخته سطح۳ مهدویّت حوزه علمیه قم.