فهرست مطالب 
سخن ناشر
پيش گفتار
مقدمه
مفهوم امنيت استراتژيك
دكترين رزمى اسراييل
سازمان نيروهاى مسلح
ستاد مشترك
فرماندهى هاى نظامى
رسته هاى رزمى و خدمات پشتيبانى رزم
توان نظامى
جنگ افزارهاى غيرمتعارف
صنايع نظامى
چشم انداز آينده
سخن ناشر 
پيچيدگى هاى روزافزون تحولات نظام بين الملل و تعامل تنگاتنگ و نزديك فعل و انفعالات سياسى و فرايندهاى نظامى ، محيط جنگ هاى پيشرفته را از حاكميت مطلق تاكتيك ها واستراتژى هاى نظامى خارج ساخته و حوزه ى نفوذ و تاثير عوامل تكنولوژيك ، اقتصادى ، روانى ، فرهنگى ، سياسى و... را در اين محيط به شدت گسترش داده است . از سوى ديگر بروز تغييرات اساسى در مولفه هاى قدرت و حاكميت در واحدهاى سياسى كه مى توان آن را پيامد تحولات فوق دانست ، سبب قرابت و همگرايى در حوزه ى مطالعات نظامى ، استراتژيك و روابط بين الملل شده است .
براى شناخت دقيق و عميق از عوامل موثر و تداوم بخش در حاكميت دولت ها در اين عرصه ، ناگزير بايد زمينه ى آشنايى بيشتر با فضاى طراحى استراتژيك ، تصميم سازى و مديريت اجرا در ساختار حكومتى و نيروى نظامى آنها، فراهم آيد. در اين ره گذر بررسى نظريه هاى نظامى - استراتژيك نخبگان كشورهايى كه به نوعى در محيط امنيت ملى جمهورى اسلامى ايران موثرهستند از درجه ى اول اهميت برخوردار است .
دوره عالى جنگ با هدف برگزارى دوره ى دكتراى علوم دفاعى و امنيتى در سال 1370 تاسيس شد و تاكنون در كنار اجراى برنامه ى آموزشى ، به مطالعه و تحقيق در مورد مسايل دفاعى - امنيتى و ساير دانش هاى مرتبط با آن پرداخته است . اين دوره ضمن بررسى و پژوهش در زمينه هاى سياسى ، اقتصادى ، فرهنگى ، اجتماعى ، حقوقى و... در حوزه ى جنگ و امنيت بر آن است كه نتايج حاصل را بر حسب اقتضاى ماهيت مساله ، به صورت مقاله ، گزارش و يا كتاب در دسترس علاقه مندان قرار دهد. همچنين دوره عالى جنگ به منظور ترسيم شفاف فضاى حاكم بر محيط جهانى و آشنايى بيش تر با انديشه هاى بازيگران صحنه ى بين المللى اقدام به ترجمه و طبع نظريات و ديدگاه هاى مختلف بدون هيچ گونه نقد يا دخل و تصرف نموده تا در معرض قضاوت ، بحث و نقد كارشناسان و متخصصان مسايل دفاعى و امنيتى قرار گيرد. بديهى است اتخاذ چنين شيوه اى به مفهوم رد يا قبول مفروضات و يا تعابير نويسندگان و ناشران اين مجموعه ها نخواهد بود و باب بحث و بررسى درباره ى مطالب ارايه شده به منظور تبادل آرا و ارتقاى سطح دانش و آگاهى هاى علاقه مندان ، همواره مفتوح است . اين مجموعه كه در شمارگان محدود منتشر شده ، در اختيار تعدادى از اساتيد، فرماندهان ، صاحبنظران و نخبگان نظامى قرار مى گيرد. اميد است با بهره گيرى از نظريات و پيشنهادات ارسالى ، به نحو شايسته تر به رسالت خود جامه ى عمل پوشيم .
در تدوين برنامه و انتشارمجموعه ى فوق از كمك ها و رايزنى هاى بسيارى از مديران و صاحب نظران امور آموزشى و پژوهشى دانشكده - به خصوص ‍ آقايان على بختيار پور، على اكبر رمضانزاده ، حسين سلامى ، احمد غلامپور، غلامرضامحرابى ، مجيد مختارى ، مهدى نطاق پور و محمد رضا نيله چى - بهره مند بوده ايم . در اين جا از همه آنها و نيز از آقاى عليرضا فرشچى كه سرپرستى گروه مترجمان را به عهده گرفته اند و همچنين از كليه ى ويراستاران و همكاران عزيز كه در به ثمر رساندن اين مجموعه نهايت همكارى را مبذول داشته اند، صميمانه تشكر مى كنيم .
مدير تحقيق و پژوهش دوره عالى جنگ
جواد زمان زاده دربان
پيش گفتار 
مركز مطالعات فلسطين با انتشار كتاب (راهنماى عمومى اسراييل ) قصد دارد خلايى را كه خوانندگان (عرب زبان ) در خصوص نبود كتاب جامع ودر عين حال مختصر و در برگيرنده ى اطلاعاتى اساسى ، تازه و صحيح درباره ى اسراييل احساس مى كنند، پر نمايد.
جنبش صهيونيزم و سپس اسراييل عامل فاجعه ى بزرگ براى ملت فلسطين و نيز منشا بسيارى از مصيبت ها و گرفتارى هاى كشورهاى عربى ، طى نيم قرن اخير بوده است . بى ترديد جهل و بى اطلاعى نسبت به اسراييل يكى از موانع عمده و دشوار در برخورد شايسته و توام با قدرت ما با اين تهديد بزرگ منطقه و اقدامات خطرناك آن دولت به شمار مى رود. جهل و ناآگاهى و سياست هاى نسنجيده ، وضعيت بسيار تاسف بار موجود را دامن زده است .
مركز مطالعات فلسطين از بدو تاسيس خود در سال 1963 كمر همت بسته و سعى كرده است با انتشار كتاب ها، پژوهش ها، گزارش ها، مقالات و نشريات گوناگون درعرصه هاى مختلفى همچون رژيم هاى حقوقى و قضايى ، ساختار جمعيتى ، احزاب ، اقتصاد و تشكيلات عمده ى آن ، پيشرفت هاى علمى و فناورى ، موسسات آموزش عالى ، نيروهاى مسلح و... جنبش صهيونيسم و نهادهاى آن ، تحولات كلى در اوضاع يهوديان ، پراكندگى آنان در كشورهاى مختلف جهان و نيز ديدگاه و ماهيت ارتباط آنها با دولت اسراييل را بشناساند.
متن حاضر سعى دارد با تكيه بر منابع مورد اطمينان رسمى و علمى و به كمك كارشناسان و متخصصان فلسطينى كه علاوه بر احاطه ى كافى به موسسات دولتى ، جامعهت اقتصاد و ارتش ، بر منابع اصلى صهيونيستى و اسراييلى دسترسى دارند، اين ناآگاهى و بى اطلاعى را از ميان بردارد.
اكنون كه مساله ى فلسطين و به همراه آن سراسر منطقه در آستانه ى ورود به مرحله اى جديد (پروژه ى صلح خاورميانه ) است ، اين مركز به خوبى مى داند كه نه تنها مسووليتش پايان نيافته ، بلكه بر اهميت و ضرورت آن نيز افزوده شده است ، در نتيجه شناخت درست اسراييل و آگاهى از سياست ها و اهداف كوتاه و بلند مدت آن ، همواره يكى از نيازهاى اساسى كشورهاى عربى (و اسلامى ) بوده و خواهد بود. چنانچه اين شناخت توسط پژوهشگران و محققان عرب (و نه به واسطه ى اسراييل و آن چه كه از طريق رسانه هاى گروهى اش به خود ملت ها داده مى شود) حاصل شود به طور قطع بسيار سودمند خواهد بود.
مولفان كوشيده اند خوانندگان را از واقعيات موجود در اسراييل با خبر سازند. اغلب آنان مسلطبه زبان عبرى بوده و تعدادى از آنان نيز بخشى يا تمام دوران تحصيل خود را در موسسات علمى اسراييل گذرانده اند. در متن حاضر از دو روش تحليلى و توصيفى استفاده و سعى شده است تا حداكثر اطلاعات و داده هاى آمارى اخذ شده از منابع رسمى ، در آن گنجانيده شود. مؤ لفان ، زمان حاضر را مدنظر قرار داده و از پرداختن به گذشته جز در حد ضرورت و به اقتضاى موضوع مورد بحث خوددارى نموده اند.
دست اندركاران اين مركز، ضمن اعتقاد به اين كه تدوين متن حاضر تجربه اى نو و بى سابقه به شمار مى رود، اعتراف دارند كه محتواى آن نيز خالى از نقص نيست . قصد داريم اين كتاب را در فواصل زمانى منظمى روزآمد نماييم ، بنابراين با آغوش باز از نظرات وملاحظات كليه ى صاحب نظران در زمينه هاى شكلى و محتوايى بحث استقبال مى كنيم .
مركز مطالعات فلسطين
فوريه 1996
مقدمه 
قدرت نظامى يكى از عوامل اصلى تشكيل و بقاى اسراييل است . پيش از اعلام تاسيس اسراييل در 14 مه 1948، چندين سازمان نظامى و شبه نظامى مانند هاشومير (نگاهبان )، هاگانا (سازمان دفاعى يهودى )، بلماح (نيروهاى تهاجمى )، ارگون (سازمان نظامى ملى ) و ليحى يا مبارزان آزادى اسراييل (كه به باند شتيرن بنيان گذار آن معروف بود) با هدف دفاع از شهرك هاى يهودى نشين در برابر حملات مبارزان فلسطينى و حمله به روستاهاى عرب نشين ، سربازان انگليسى ، و تاسيسات نظامى و غيرنظامى آنان تشكيل شد. اين نكته را نيز اضافه مى كنيم كه در تاسيس دو سازمان هاگانا و بلماح ، بسيارى از افسران انگليسى با ارايه ى كمك هاى آموزشى و تسليحاتى شركت داشتند.
در 26 مه 1948 ديويد بن گوريون نخست وزير و وزير دفاع وقت اسراييل ، تصميم به ادغام بيش تر سازمان هاى مذكور در يكديگر و تشكيل ارتشى به نام ارتش دفاع اسراييل ، با نام اختصارى عبرى (تساهل ) گرفت و مقرر كرد كه اين ارتش به عنوان يك نيروى نظامى مسلح بايد از دستورات دولت در زمينه ى اعلام جنگ يا پذيرش صلح تبعيت و از دخالت در امور سياسى خوددارى كند. از دوران بن گوريون مرسوم شد كه وزارت دفاع ، مبانى استراتژى همه جانبه يا مفهوم امنيت راهبردى (يا ملى ) را تعيين و ستاد كل نيروهاى مسلح ، دكترين نظامى و نيازمندى هاى عملياتى و تاكتيكى اش را مشخص كند.
يكى از خصوصيات برجسته ى جامعه ى اسراييل ماهيت نظامى آن است . در اين جامعه ، همه زنان و مردان اسراييلى كه قادر به حمل سلاح هستند موظف به انجام خدمت سربازى مى باشند. اسراييلى ها خود را جامعه يا ملت مسلح مى نامند و واقعيت امر نيز همين است . دخالت نيروهاى مسلح (اسراييل ) در بسيارى از امور سياسى ، اقتصادى و اجتماعى غير قابل ترديد است و سازماندهى گردان هاى جوانان رزمنده (ناحل ) وابسته به ستاد كل ، كه در شهرك هاى مرزى با هدف مساعدت در اسكان مهاجرين جديد مستقرند، مشاركت آنان در صنايع نظامى و رو آوردن بسيارى از افسران عالى رتبه - پس از بازنشستگى و ورود به دوره ذخيره - به فعاليت هاى سياسى ، به روشنى دال بر اين حقيقت مى باشد.
مفهوم امنيت استراتژيك 
موشه دايان كه مدتى رييس ستاد كل نيروهاى مسلح و سپس وزير دفاع بود، مى گويد: اسراييل سياست خارجى جز سياست هاى دفاعى ندارد. يعنى در اسراييل برخلاف بيشتر كشورها، استراتژى همه جانبه در خدمت تحقق اهداف سياست خارجى نيست ، بلكه اين سياست خارجى است كه در خدمت استراتژى همه جانبه يا مفهوم امنيت اين دولت قرار دارد.
جنگ هاى اعراب و اسراييل و پيامدهاى جغرافيايى و سياسى آن سبب شد كه تغييراتى در مفهوم امنيت در اسراييل (در مقايسه با مفهومى است كه در سال هاى نخستين اين دولت رواج داشت ) به وجود آيد. ولى عنصر اصلى اين مفهوم كه عمدتا بازدارندگى كشورهاى عربى و به ويژه كشورهاى همجواز و سازمان آزاديبخش فلسطين به صورت منفرد يا مشترك (و به كمك كشورهاى ديگر مانند عراق ، عربستان و ليبى ) از تلاش براى از بين بردن موجوديت اسراييل با استفاده از نيروى نظامى است ، همچنان به قوت خود باقى مانده است .
در صورت تعارض ، بازدارندگى بر تحقق صلح اولويت دارد. چه عليرغم موافقتنامه هاى متاركه ى جنگ ، منعقد شده پس از نخستين جنگ اعراب و اسراييل (49-1948) كه پذيرش و اقرارى ضمنى به موجوديت صهيونيست ها در سرزمين فلسطين بود و همچنين موافقت اعضاى اتحاديه عرب در سال 1950 با عقد قراردادهاى صلح با اسراييل به شرط پايبندى اين دولت به مصوبه هاى سازمان ملل در خصوص حل مشكل فلسطين ، با اين حال اسراييل ، به دليل خوددارى اعراب از به رسميت شناختن اين دولت و عدم برقرارى روابط سياسى و ديپلماتيك با آن ، تلاش هاى سياسى اعراب را در جهت نابودى خود ارزيابى كرد. به دنبال امضاى معاهده ى صلح با مصر در سال 1979، موافقتنامه ى اسلو با ساف در سال 1993 و موافقتنامه ى صلح با اردن در سال 1994، تغييراتى در مفهوم امنيت اسراييل ، حداقل به لحاظ ظاهرى ، پديد آمد. با اين وجود مفهوم استراتژيك اسراييل تغيير نيافته و همچنان بر سياست بازداشتن كشورهاى عربى از هرگونه تهاجم به اسراييل و در صورت ناكامى اين سياست ، فراهم كردن توان نظامى لازم براى دفع تهاجم ، انتقال جنگ به خاك كشور (يا كشورهاى ) مهاجم و انهدام نيروهاى حمله كننده تاكيد دارد. لزوم پايان دادن به جنگ در كوتاه ترين زمان ممكن و جلوگيرى از تبديل آن به جنگى طولانى و فرسايشى و وارد آوردن تلفات بسيار سنگين به كشور (ياكشورهاى ) عربى مهاجم تا بعدها اسراييل ناگزير به دادن امتيازهاى سياسى يا منطقه اى نشود، از ديگر مواردى است كه در اين مفهوم بر آن تاكيد مى شود. تحقق اين اهداف مستلزم برترى نظامى آشكار اسراييل بر كشور يا كشورهاى خصم مى باشد. مفهوم امنيت استراتژيك اسراييل با تكيه بر ملاحظات زير بنا گرديده است :
1 - جمعيت اندك اسراييل به نسبت جمعيت زياد كشورهاى عربى ؛ به همين دليل اسراييل نمى تواند براى مدت طولانى تمامى امكاناتش را براى مقاصد نظامى بسيج كند.
2 - تفاوت منابع انسانى و اقتصادى و توان برخى كشورهاى عربى به لحاظ نظرى براى جنگ هاى طولانى .
3 - وسعت ناچيز اسراييل .
4 - امكان دخالت ابرقدرت ها به صورت منفرد يا مشترك براى متوقف كردن جنگ ، پيش از آن كه اسراييل بتواند به هدف تعيين شده اش دست يابد يا كشور مهاجم را منكوب سازد. از اين رو اسراييل همواره سعى كرده است پشتيبانى حداقل يكى از كشورهاى ابرقدرت را به منظور جلوگيرى از مداخله ى يك ابرقدرت ديگر در جنگ به نفع اعراب جلب كند.
مقامات رسمى و نظريه پردازان اسراييل از دهه ى پنجاه نداشتن عمق استراتژيك را كه به اسراييل اجازه مى دهد تهاجم عرب ها را مهار كند و مراكز مسكونى و اقتصادى حياتى اش را از تيررس آنها دور نگه دارد، مطرح كرده اند. براى مثال ، دايان در سال 1955 تمامى اسراييل را يك منطقه مرزى مى دانست . از اين جهت ، به اين فكر افتاده اند كه سرزمين هاى بيشترى به خصوص باقى مانده ى خاك فلسطين يعنى كرانه ى باخترى (شامل بخش شرقى بيت المقدس )، غزه و نيز منابع آب به ويژه سرچشمه هاى رود اردن در كشورهاى سوريه ، لبنان و اردن و منابع آب زيرزمينى در كرانه ى باخترى را به كنترل خود درآورند. اسراييل به بهانه ى حفظ امنيت خود، ضمن رد ماهيت دفاعى ، هدف هاى توسعه طلبانه اى براى خود مشخص كرد، كه در جنگ سال 1967 به آن جامه ى عمل پوشانيد.
اين مفهوم استراتژيك مستلزم به اصطلاح بهانه سازى جنگ بود. با امضاى موافقتنامه ى صلح با مصرو اردن ، عملا براى اسراييل بهانه اى به منظور جنگ با اين دو كشور باقى نمانده است (و در صورت دستيابى به صلح با سوريه و لبنان نيز چنين وضعيتى پيش خواهد آمد). با اين حال ، درصورت به نتيجه نرسيدن تلاش هاى جارى براى برقرارى صلح ، موضوع بهانه سازى و بهانه جويى براى جنگ به لحاظ نظرى به قوت خود باقى خواهد ماند. از جمله ى اين بهانه ها:
1 - تجمع نيروهاى نظامى عربى در مرزهاى اسراييل .
2 - بستن تنگه ها و آبراه ها و خطوط دريايى و هوايى .
3 - افزايش عمليات هاى مقاومت به حدى كه اسراييل نتواند با عمليات تلافى جويانه آنها را متوقف يا محدود كند.
4 - تغيير موازنه ى قوا در مرزهاى شرقى اسراييل از طريق استقرار نيروهاى نظامى كشورى ثالث در اردن ، اتحاد سوريه و لبنان با ايجاد كشور مستقل فلسطين .
5 - تهديد امنيت اسراييل به واسطه ى برترى تسليحاتى كشورهاى عربى (مانند دسترسى به تسليحات هسته اى ).
6 - اجازه انتقال منابع آب لبنان ، جولان و اردن برخلاف منافع اسراييل .
البته با اين بهانه ها جنگ خود به خود شروع نمى شود، بلكه مى تواند اوضاع را با توجه به شرايط منطقه اى و بين المللى به آن سوسوق دهد.
مسئول دانستن هر كشور عربى كه از قلمرو آن براى اقدام خصمانه عليه اسراييل استفاده مى شود، تقويت صنايع نظامى داخلى به منظور رسيدن به حداكثر خودكفايى و داشتن سلاح هاى هسته اى براى مواقع ضرورى از ديگر مواردى است كه در مفهوم امنيتى اسراييل بر آن تاكيد مى شود.
نظريه پردازان اسراييل نه تنها امنيت داخلى ، بلكه امنيت همه ى يهوديان عالم را مد نظر قرار داشته اند و به همين دليل اسراييل ضمن تحكيم روابط با اقليت هاى يهودى در ديگر كشورها به بهانه ى حفظ امنيت آنها، از آنان به عنوان پشتوانه ى مالى ، انسانى و سياسى بهره جسته است .
ارييل شارون پس از انتصاب به سمت وزارت دفاع در سال 1981 با تاكيد بر اهميت عمق استراتژيك به عنوان مبناى نظام دفاع منطقه اى ، مقرر كرد شهرك هايى متفاوت از شهرك هايى كه به دلايل دينى و اقتصادى ايجاد شده است ، در مناطق كرانه باخترى ، نوار غزه ، بلندى هاى جولان ، (الجليل و النقب ) به منظور تامين مرزهاى اسراييل احداث گردد. وى تمامى كشورهاى عربى ، ايران ، تركيه ، پاكستان و كشورهاى شاخ افريقا را حوزه ى امنيتى اسراييل اعلام كرده و از تصميم اين دولت براى ممانعت از دستيابى كشورهاى خصم (بالفعل يا بالقوه ) به جنگ افزارهاى هسته اى خبر داد. شارون گذشته از بهانه هايى كه پيش از اين مورد اشاره قرار گرفت ، اعلام كرد هر نوع اخلال در ترتيبات امنيتى از طرف مصر و سوريه (بر اساس پيمان صلح كمپ ديويد با مصر و موافقتنامه ى جداسازى نيروها با سوريه منعقد شده در سال 1974) و هر گونه تغييرى در وضعيت به وجود آمده در نوار اشغالى جنوب لبنان پس از عمليات ليطانى در سال 1978 مى تواند عاملى براى بروز جنگ باشد.
پيش از جنگ سال 1967 طراحان مفهوم امنيت اسراييل ، حفظ دولت اسراييل در درون مرزهاى سال هاى 1948 و 1949 را زيربناى كار خويش ‍ قرار داده بودند، ولى در فاصله ى دو جنگ 1967 و 1973 ديد آنان تغيير كرده و بر حفظ بيشتر اراضى اشغالى سال 1967، استقرار يك نظام منطقه اى براى همزيستى مسالمت آميز اسراييل و اعراب و حل مساله ى مرزها و ساير مشكلات از طريق مذاكره تاكيد كردند.
با تهاجم مصر و سوريه در سال 1973 به اسراييل برداشت سركردگان و نظريه پردازان اسراييل از مفهوم بازدارندگى به شدت متزلزل شد. اسراييلى ها چنين مى پنداشتند كه در جنگ سال 1967 برترى كيفى اسراييل و توانايى نيروى هواى پرقدرت اين دولت بر نابودى ارتش هاى اعراب به اثبات رسيده است و به همين دليل بايد منتظر پيشقدم شدن كشورهاى عربى (به صورت منفرد يا جمعى ) براى مذاكره با اسراييل به منظور حل مشكلات مرزى و اعلام آمادگى جهت پذيرش شرايط اسراييل در اين زمينه باشند. اما برعكس ، مصر و سوريه اشغال سرزمين هايشان را عامل و محركى جهت مقابله با سياست بازدارندگى اسراييل دانسته و با استفاده از اصل غافلگيرى و ايجاد سيستم پدافند هوايى قدرتمند متكى بر موشك هاى زمين به هوا، توانستند از برترى هوايى اسراييل بكاهند و ضرباتى نيز به آن وارد كنند.
در دهه ى هشتاد و به دنبال دستيابى عراق و سوريه به موشك هاى دوربرد و كلاهك هاى شيميايى ، توان بازدارندگى اسراييل يك بار ديگر زير سؤ ال رفت (هرچند عراق در پى دومين جنگ خليج فارس در سال 1991 ناگزير به انهدام موشك هاى دوربرد و ديگر سلاح هاى كشتار جمعى اش شده است ). بنابراين مى توان گفت كه جنگ 1967 و دستيابى به جنگ افزارهاى هسته اى تا حدود زيادى موجوديت دولت اسراييل را در مرزهاى سال 1967 تضمين كرده است ولى جنگ 1973 نشان داده است كه بازدارندگى هسته اى و غيرهسته اى نمى تواند مانع تهاجم كشورهاى عربى به منظور آزادسازى اراضى اشغال شده باشد.
دكترين رزمى اسراييل 
اسراييل دكترين رزمى نيروهاى مسلحش را بر اساس امنيت استراتژيك و با توجه به عوامل و شرايط مناسب خود، پى ريزى كرده است . اسراييل براى برخوردارى از برترى نظامى از كليه ى امكانات روحى ، فرهنگى ، علمى و تكنيكى بهره جسته و براى اين كه نيروهاى مسلحش بتوانند وظايف محوله را انجام دهند، در سازماندهى و تركيب اين نيروها اصول به هم پيوسته ى زير را مد نظر قرار داشته است :
1 - بسيج كليه امكانات در زمان جنگ . نيروى زمينى كه شبه نظاميان شالوده ى اصلى آن را تشكيل مى دهند، قادر است بيشترين تعداد ممكن از مردان و زنان در سن سربازى را در خود جلب كند و سيستم دفاع منطقه اى امكان بهره گيرى از كسانى را كه هنوز به سن سربازى نرسيده اند يا دوره ى ذخيره ى آنها به اتمام رسيده است ، فراهم مى كند.
2 - برخلاف نيروهاى مسلح كشورهاى عربى كه اغلب از عناصر كادر تشكيل مى شوند، بيش تر نيروهاى زمينى اسراييل را به دليل كمبود منابع انسانى و اقتصادى ، عناصر ذخيره تشكيل مى دهند. واحدهاى اطلاعات نظامى و نيروى هوايى و دريايى به علت ماهيت و نوع وظايف محوله بيش تر از افراد كادر تشكيل مى شوند. زيرا عناصر اطلاعاتى طبق وظيفه ى تعريف شده براى آنان با اعلام خطر به موقع بايد امكان فراخوانى كليه ى نيروهاى ذخيره طى 48 تا 72 ساعت را فراهم كنند. نيروى هوايى علاوه بر پوشش عمليات بسيج و عزيمت نيروهاى زمينى به ميادين نبرد و جلوگيرى از حملات هوايى دشمن به اين نيروها، وظيفه دارد به نيروهاى مستقر در مواضع جلويى در دفع مهاجمان كمك كند تا پس از رسيدن نيروهاى ذخيره حمله ى متقابل در سريع ترين زمان ممكن آغاز شود. وظايف محوله به نيروى هوايى ، علت توجه زياد سركردگان رژيم صهيونيستى به اين نيرو و تلاش آنان براى دستيابى اين نيرو به برترى قابل توجه كمى ، كيفى و آموزشى به نسبت نيروى هوايى كشورهاى عربى را روشن مى كند. نيروى دريايى به عنوان يك نيروى نظامى ضربتى به حساب آمده و همواره در آمادگى كامل جهت محافظت از آب هاى ساحلى و جلوگيرى از پياده شدن نيروى دشمن (گروه هاى چريكى در زمان صلح و ارتش هاى كشورهاى عربى به هنگام جنگ ) در سواحل بسر مى برد.
3 - از آن جا كه اسراييل فاقد عمق استراتژيك طبيعى است ؛ ناگزير است اين عمق را از طريق (مناطق دفاعى ) ايجاد كند، چه درزمان جنگ ، شهرها و شهرك ها تبديل به صحنه ى رزم مى شوند. پس از جنگ سال 1967 و عقب نشينى از سينا در سال 1982 اين اصل تاحدودى تغيير كرده است ، اما در داخل مرزهاى اسراييل 1967 هنوز نيز به قوت خود باقى بوده و تا عقب نشينى كامل از نوار غزه ، كرانه باخترى ، بلندى هاى جولان و جنوب لبنان ، در اين مناطق نيز اعمال مى شود. در جنگ 1973 و در جبهه ى جولان نادرست بودن اين اصل به اثبات رسيد، زيرا با ادامه ى پيشروى نيروهاى زرهى سوريه ، اسراييل ناچار به تخليه بيشتر شهرك ها به علت عدم امكان محافظت از آنها گرديد، كه اين امر با مفهوم شهرك هاى امنيتى در تعارض مى باشد. در جنگ هاى مدرن شاهد تحرك نيروها در عمق هستيم و چنانچه شهرك ها با يكديگر با خطوط پدافند كامل و بهم پيوسته اى مرتبط نبوده و نيروهاى نظامى آماده اى در آنها مستقر نباشند، فاقد ارزش نظامى خواهند بود.
4 - اسراييل همواره بر پيشدستى در انجام عمليات رزمى به خصوص ‍ توسط نيروهاى هوايى تاكيد كرده و آن را يك اصل اساسى براى خود مى داند. اسراييل با اين اصل در پى حفظ ابتكار عمل ، امكان فراخوانى و بسيج نيروهاى ذخيره و انتقال جنگ به خاك دشمن در حداقل زمان ممكن به منظور ايجاد اختلال در سازمان رزم و ممانعت از تهاجم او مى باشد. اين اصل در جنگ هاى 1956 و 1967 اجرا شد و نتايج مطلوبى به دنبال داشت ولى به دليل ملاحظات سياسى آن گونه كه خود اسراييلى ها مدعى اند، در جنگ 1973 به مورد اجرا گذاشته نشد. در حمله به لبنان در سال 1982 تا حدودى به اين اصل عمل شد ؛ با اين حال سوريه با وجود برترى هوايى اسراييل ، موفق به انتقال واحدهاى زرهى و توپخانه به لبنان به منظور مهار نيروهاى اسراييلى شد.
5 - دكترين رزم اسراييل اساسا مبتنى بر اصل نزديك شدن غير مستقيم به دشمن است . لازمه ى اجراى اين اصل ، استفاده از تاكتيك جنگ هاى برق آسا و برخوردارى نيروها از سرعت عمل ، تحرك و قدرت مانور و هماهنگى و همكارى نزديك نيروهاى مختلف براى انجام عمليات مشترك است . اسراييل از اين طريق مى خواهد سازمان نظامى دشمن را آشفته ساخته تعادل نيروهايش را بر هم زند و براى اجراى اين اصل ، آسيب پذيرترين و نامحتمل ترين خطوط دشمن را به عنوان محور اصلى پيشروى نيروهاى خود انتخاب و تلاش مى كند در كوتاه ترين زمان ممكن به مراكز فرماندهى و ارتباطات ، مواضع توپخانه و محل هاى پشتيبانى لجستيكى واقع در خطوط عقبه ى دشمن دسترسى پيدا كند. اسراييل در چارچوب اين استراتژى از رويارويى مستقيم با دشمن خوددارى مى كند و به همين دليل از ايجاد خطوط پدافند ثابت اجتناب مى ورزد و تنها نيروهاى كوچكى را براى اين امر به كار مى گيرد و چنانچه دشمن در حال پيشروى باشد، اسراييل ضمن تقسيم نيروهاى نظامى خود، مرحله به مرحله براى جلوگيرى از تداوم پيشروى او اقدام مى كند و همزمان مى كوشد با در نظر گرفتن امكانات موجود و اولويت اهدافى كه بايد به آن برسد، اصل نزديك شدن غير مستقيم به دشمن را به جا گذارد.
در جنگ هاى 1956 و 1967 با مصر، اسراييل تقريبا به آسانى موفق شد اصل نزديك شدن غيرمستقيم به دشمن را به اجرا گذارد، هرچند زمينه ها و دلايل اين موفقيت در دو جنگ متفاوت بود. در جنگ 1956 شركت انگلستان و فرانسه بيشترين تاثير را در ايجاد آشفتگى در سازمان نيروهاى مصرى داشت و در جنگ 1967 پيشدستى و تهاجم غافلگيرانه ى اسراييل به فرودگاه ها و پايگاه هاى هوايى مصر، شرايطى را فراهم آورد كه اين دولت به بهترين وجه از آنها بهره جست و توانست به موفقيت به موفقيت چشمگيرى دست يابد. اما در جنگ 1973 ابتكار عمل در روزهاى نخست در دست اعراب بود و اسراييل پس از گذشت حدود 10 روز از آغاز جنگ ضمن بازپس گيرى ابتكار عمل موفق گرديد استراتژى نزديك شدن غيرمستقيم را با استفاده از شكاف موجود در خطوط پدافندى نيروهاى مصرى و عبور از كانال سوئر به منظور محاصره ى ارتش سوم مصر، اجرا كند. و در جبهه ى نبرد با سوريه ، اسراييل ابتدا ناگزير شد نيروهايش را به طور عمده براى مهار و دفع تهاجم شديد زرهى سوريه به كار گيرد سپس به پيشروى به آن سوى خطوط آتش بس رو آورد. با اين همه ، اسراييل نتوانست از خط پدافندى اصلى شهر دمشق بگذرد. اين بار اسراييل سعى كرد از سمت شرق و به شيوه ى نزديك شدن غير مستقيم بر نيروهاى سوريه هجوم برد، اما اين امر با رسيدن نيروهاى عراقى همزمان شد، لذا اسراييل به علت ترس از فرسايشى شدن جنگ ، تهاجم خود را در جبهه ى سوريه متوقف و اهتمام خود را معطوف جبهه ى نبرد با مصر كرد.
اسراييل در تهاجم سال 1982 به لبنان نيز از استراتژى نزديك شدن غير مستقيم بهره جست و به موفقيتى نسبى نايل آمد. وضعيت توپوگرافى صحنه ى عمليات و پراكندگى رزمندگان فلسطينى و نيروهاى سورى عامل اين موفقيت اسراييل بود.
6 - در صورت تهاجم چند كشور عربى در دو جبهه يا بيشتر، اسراييل نخست به مقابله با كشور قوى تر مى پردازد و سپس براى دفع تهاجم كشور ضعيف تر اقدام مى كند. در جنگ 1967 اسراييل موفق به اين كار شد و توانست مصر را از جنگ خارج كند. اما در جنگ 1973 به دليل شدت تهاجم رزمى سوريه و وسعت ناچيز جولان ، اسراييل ترجيح داد ابتدا سوريه را دفع و اين كشور را از جنگ خارج كند و در مرحله ى دوم براى دفع حمله ى نيروهاى مصر اقدام كند، زيرا وسعت سينا به اسراييل اجازه مى داد كه پس از مهار حمله ى نيروهاى مصرى ، حمله ى متقابل را آغاز نمايد. به هر حال ، نيروهاى مصرى پس از عبور از كانال سوئز و توقف تاكتيكى در آن سوى كانال ، براى به دست گرفتن كنترل گذرگاه هاى اصلى اقدام نكردند و همين امر به اسراييل اجازه داد تا از ادامه ى هماهنگى استراتژيك نيروهاى مصر و سوريه جلوگيرى كند.
7 - يكى از نكات عمده ى دكترين رزم اسراييل ، انعطاف پذيرى در اجراست . در اسراييل فرماندهان يگان هاى رزم ابتكار عمل را در دست دارند و در تصميمات تاكتيكى تا حدودى مستقل هستند. البته تمايل زيادى نسبت به اجتناب از تمركز در تصميم گيرى وجود دارد تا از به هدر رفتن زمان و از دست دادن فرصت ها جلوگيرى شود. در طرح ريزى ، هدف ها مشخص مى گردند اما به فرماندهان يگان هاى عمل كننده اجازه ى تغيير با توجهبه شرايط جارى در ميدان نبرد داده مى شود. هرچند لشكر (يا معادل آن ) سازمان اصلى رزم نيروهاى زمينى به شمار مى رود ولى فرماندهان تيپ ها آزادى عمل دارند تا آن طور كه خود تشخيص مى دهند از فرصت ها استفاده كنند و حتى در مواقع ضرورى به فرماندهان گردان ها و گروهان ها نيز آزادى عمل داده مى شود، كه البته اين آزادى عمل مستلزم تلاش فراوان و جديت براى ارتقاى كارآيى فرماندهان رده هاى ميانى و پايين مى باشد. در تهاجم به لبنان در سال 1983، اسراييل براى نخستين بار اقدام به تشكيل سپاه مركب از فرماندهى ، ستاد و چندين لشكر نمود.
در خصوص مهمات ، سلاح و نيروى انسانى در نيروهاى مسلح رژيم صهيونيستى بيش تر به كيفيت تكيه مى شود و نه كميت . نظريه پردازان اسراييل با توجه به احتمال برترى انسانى نيروهاى نظامى كشورهاى عربى درآينده ، براين عقيده اند كه اسراييل بايد خود را به پيشرفته ترين و پيچيده ترين سلاح ها و تكنيك ها مجهز كند و بر آموزش و تهيه كادر فنى و حفظ روحيه ى نيروهاى نظامى تاكيد نمايد. ولى در سال 1973 معلوم شد كه در جنگ ، مهمات و قطعات يدكى به ميزان زيادى مصرف مى شود و بسيارى از سلاح ها و تجهيزات منهدم مى گردند و از اين رو اسراييل لازم ديد كه به كميت بعضى سلاح ها مانند زره پوش ها و نفربرهاى جنگى كه براى نفرات پياده ى مجهز به مهمات بسيار دقيق و هوشمند هدف آسانى به شمار مى رود، نيز توجه كند. همچنين براى تقويت و افزايش حجم آتش ‍ توپخانه ، گام هاى موثرى برداشته شد. در اين زمينه علاوه بر بالا بودن ميزان توليدات داخلى و خريد تجهيزات و جنگ افزار از خارج ، از سال 1981 و به دنبال امضاى موافقتنامه ى همكارى استراتژيك با امريكا، به ذخيره سازى انواع سالح ها، مهمات و ذخاير اقدام كرد، هرچند اسراييل بدون موافقت امريكا نمى تواند از اين ذخاير استفاده كند. آنها با اين ادعا كه كشورهاى عربى به منظور تقويت كمى و كيفى نيروهاى نظامى خود پيشرفت هاى زيادى داشته اند، گذشته از برترى كيفى ، براى حفظ موازنه نسبى كمى ، كه حداقل 3 به 1 است ، تلاش مى كنند.
9- با توجه به جمعيت كم و به منظور حفظ روحيه ى مردم و نيروهاى مسلح ، استفاده از كليه ى وسايل ممكن به منظور به حداقل رساندن تلفات (كشته ها و زخمى ها) يك اصل به شمار مى رود كه براى اجراى آن ، بيش ترين تكيه بر قدرت آتش و جنگ مكانيزه است . ترس از بروز تلفات زياد، نقطه ضعف اصلى دكترين رزم اسراييل است . زيرا دشمن مى تواند از آن بهترين استفاده را بكند.
سازمان نيروهاى مسلح 
ستاد مشترك و در راءس آن رييس ستاد، بر نيروهاى سه گانه نظارت مى كند هر چند فرماندهان نيروهاى هوايى و دريايى به صورت مستقل عمل مى كنند. ستاد مشترك از دو بخش ، هماهنگ كننده و اجرايى ، تشكيل مى شود همچنين چند فرماندهى صحرايى و سازمان دهنده وجود دارد. رييس ستاد مشترك با درجه ى ژنرالى فرمانده ى نظامى عالى نيروهاى مسلح مى باشد.
ستاد مشترك  
فرماندهى عالى نيروهاى مسلح به شمار مى رود و برخلاف فرماندهى نيروهاى هوايى و دريايى كه مستقل از ستاد مشترك عمل مى كنند، فرماندهى مستقيم و عملياتى نيروهاى زمينى در دست اين ستاد است و اختيارات فرماندهان نيروهاى زمينى تنها به امور سازمانى منحصر مى باشد.
شعب هماهنگ كننده ى ستاد مشترك عبارتند از: ستاد عمومى ، آمادگاه ها، نيروى انسانى ، اطلاعات و بخش هاى اجرايى شامل فرماندهى نيروهاى سه گانه ، دفتر توجيه ، دفتر امور زنان ، خاخام ارشد نظامى و دادستان نظامى ، شعبه ى طرح ريزى از دو بخش ، يكى تابع ستاد مشترك و ديگرى وابسته به وزارت دفاع ، تشكيل مى شود.
1 - شعبه ى ستاد عمومى : اين شعبه كه قبلا شعبه ى عمليات ناميده مى شد به نسبت ساير شعب از اهميت بيشترى برخوردار بوده و رييس آن جانشين رييس ستاد مشترك است . اين شعبه از طريق قسمت عمليات ، هماهنگى و نظارت بر فعاليت هاى رسته هاى مختلف نيروى زمينى و تهيه طرح هاى رزمى ، عملياتى و رزمايش هاى ارتش را بر عهده دارد. همچنين در امور ارتباطات ، سيستم هاى الكترونيكى ، فرماندهى و آموزش ، دفاع منطقه اى ، شهرك سازى ، حكومت نظامى ، دفاع شهرى ، واحد رايانه ها و فرماندهى ناحل نظارت مى كند.
2 - شعبه ى اطلاعات نظامى (امان ): به جمع آورى اطلاعات از اوضاع سياسى و اقتصادى و نيروهاى مسلح كشورهاى عربى مجاور، عراق ، كشورهاى عربى كمك دهنده و ايران (در سال هاى اخير) مى پردازد؛ ارزيابى توانايى ها و مقاصد اين كشورها نيز در دستور كار اين شعبه قرار دارد. اين شعبه با توجه به وظايف محوله به قسمت هاى متعددى مانند جمع آورى اطلاعات ، تحقيق و پژوهش ، ارتباطات خارجى ، مراقبت و شناسايى صحرايى (براى نيروهاى سه گانه ) تقسيم مى شود و در سال 1976 واحد افسر ارشد اطلاعات با نام اختصارى رسته ى اطلاعات تشكيل شد كه وابسته به شعبه ى اطلاعات نظامى بوده و امور سازماندهى و آموزشى را عهده دار مى باشد.
در پى ناكامى اين شعبه در پيش بينى جنگ سال 1973، برآورد اهداف كشورهاى عربى از انحصار اين شعبه خارج شد و هم اكنون شعبه ى تحقيقات سياسى و روابط خارجى وزارت امور خارجه و سازمان اطلاعات و ماءموريت هاى ويژه يا موساد كه مستقيما زير نظر نخست وزير فعاليت مى كند، نيز در اين امر مشاركت دارند. همچنين كميته ى رؤ ساى ادارات اطلاعات به منظور بررسى جمعى و تبادل نظر درباره ى كليه ى برآوردها ايجاد شده است .
3 - شعبه ى طرح ريزى : برنامه ريزى براى تقويت و ارتقاى كيفى و كمى نيروهاى مسلح ، تعيين مبانى و اصول سياست امنيت ملى و دكترين نظامى ، استفاده از تجارب و نقد و بررسى جنگ ها، تعيين استراتژى ها و سياست هاى كلى و هدايت مذاكرات با كشورهاى عربى و كشورهاى ديگر از وظايف اين شعبه است . در سال 1978 شعبه ى طرح ريزى به دو بخش ‍ تقسيم شده است . بخش اول بنام بخش امنيت ملى وابسته به وزارت دفاع و بخش دوم بنام بخش طرح ريزى تابع ستاد مشترك و فعاليت آن صرفا به مسايل نظامى منحصر مى باشد.
4 - شعبه ى نيروى انسانى : برنامه ريزى براى امور مربوط به نيروى انسانى از ابتداى دوره ى ضرورت تا پايان دوره ى ذخيره و دفاع غير شهرى توسط اين شعبه انجام مى شود. افسر ارشد فرهنگى ، افسر ارشد رسته ى زنان ، افسر ارشد دژبان ، افسر ارشد بهدارى ، فرماندهى گردان هاى جوانان (گدناع )، خاخامان نظامى و دادستان نظامى همگى وابسته به اين شعبه اند.
5 - شعبه ى آمادگاه ها: برآورد و تامين نيازهاى لجستيكى ارتش ، تعيين مشخصات وسايل و تجهيزات و سازه هاى نظامى و نظارت بر مراكز نگهدارى از جمله وظايف اين شعبه است . يكى ديگر از وظايف اين شعبه هماهنگى فعاليت رسته هاى دست اندر كار امور لجستيكى شامل تسليحات ، نگهدارى مهندسى ، ارتباطات ، الكترونيك و خدمات پزشكى مى باشد.
فرماندهى هاى نظامى  
در اسراييل 7 فرماندهى نظامى ، شامل 3 فرماندهى عملياتى و 4 فرماندهى سازمان دهنده ، وجود دارد. فرماندهى هاى عملياتى در مناطق شمال ، ميانه و جنوب مستقرند و فرماندهى هاى سازمان دهنده شامل ناحل ، گدناع ، آموزش و رسته هاى زمينى مى باشند. فرماندهى منطقه ى شمال ، مسئوليت منطقه ى الجليل ، مرز مشترك با لبنان و سوريه و دره ى بيسان در مرز با اردن ، فرماندهى منطقه ى ميانه ، مسئوليت بخش ميانى و كرانه ى باخترى و فرماندهى منطقه ى جنوب ، مسئوليت منطقه ى النقب و مرز مشترك با مصر را بر عهده دارند. هر يك از اين فرماندهى ها مسئوليت عملياتى و پشتيبانى نيروهاى زمينى مستقر در منطقه ى استحفاظى را عهده دار مى باشد و يك ستاد چند منظوره فرمانده ى منطقه را در انجام وظايف محوله يارى مى دهد.
رسته هاى رزمى و خدمات پشتيبانى رزم 
در نيروهاى مسلح اسراييل ، ميزان استقلال هر يك از رسته ها به اهميت وظايف آن بستگى دارد. نيروهاى هوايى و دريايى از استقلال بيشترى نسبت به نيروى زمينى برخوردار هستند، ولى در اجراى طرح هاى كلى جنگى تابع ستاد مشتركند. فرماندهى رسته هاى زمينى شامل پياده ، چتربازان ، زرهى ، توپخانه ، مهندسى و اطلاعات رزمى (شناسايى ) در سال 1983 تشكيل شده و آموزش دكترين رزم به نيروهاى زمينى ، توسعه ى وسايل و تجهيزات و تعليم و آماده سازى نيروى انسانى را بر عهده دارد، ولى بر يگان هاى رزم كنترل ندارد و اين يگان ها تابع ستاد مشترك هستند. تشكيل اين فرماندهى با توجه به تجربه ى جنگ سال 1973 به منظور افزايش هماهنگى و همكارى ميان رسته هاى مختلف زمينى و اجراى دكترين رزم منطبق با شرايط جنگ هاى جديد صورت گرفته است .
ساير رسته هاى وابسته به ستاد مشترك عبارتند از: تسليحات ، مخابرات ، الكترونيك ، نگهدارى ، آموزش و امور فرهنگى ، پرسنلى ، زنان ، ناحل كه هم در زمينه ى آموزش نظامى و هم در امر كشاورزى در شهرك هاى يهودى نشين فعاليت مى كند، سازمان گدناع كه در انتقال مفاهيم نظامى و آموزش ‍ نظامى مقدماتى محصلان مدارس راهنمايى فعاليت مى كند، اداره ى خاخامان نظامى ، مشاور مالى رييس ستاد، بهدارى و دفتر سخنگوى نظامى ، دانشكده ى امنيت ملى كه به ترتيب كادر نظامى (افسران و فرماندهان ) و مقامات غيرنظامى و دانشكده ى فرماندهى و ستاد كه منحصرا به تربيت كادر نظامى مى پردازد.
توان نظامى  
بودجه ى دفاعى در سال 1995 به حدود 3/8 ميليارد دلار تقريبا معادل 3/10 توليد ناخالص ملى بالع شده بود با يادآورى اين نكته كه ميزان كمك هاى سالانه ى نظامى و اقتصادى امريكا به اسراييل به ترتيب 8/1 و 2/1 ميليارد دلار مى باشد. اين ميزان بودجه و كمك خارجى براى كشورى كوچك با جمعيتى تقريبا 2/5 ميليون نفرى كه 82 آنان يهودى اند، رقم بسيارى بالايى به شمار مى رود. اين رژيم از جمعيت نسبتا اندكش به بهترين نحو استفاده كرده و توانسته است علاوه بر توانايى هسته اى ، از يك نيروى نظامى بسيار كارآمد برخوردار باشد.
قدرت نظامى اسراييل در قالب نيروهاى سه گانه اش نمود عملى يافته است .
(1) نيروى زمينى : يگان اصلى رزم در نيروى زمينى لشكر است (در نيروى هاى مسلح ، لشكر بعد از جنگ 1967 تشكيل شد، در جريان اين جنگ و جنگ 1956 لشكر يك سازمان موقت بود). لشكر دايمى معمولا از 3 تا 5 تيپ و 15 تا 20 هزار نفر تشكيل مى شود و نوع ماموريت ، تعيين كننده يگان هاى آن است . يگان هاى لشكر شامل زرهى ، پياده مكانيزه ، چترباز، توپخانه ، مهندسى ، خدمات و واحدهاى پشتيبانى لجستيكى مى باشد. در جنگ سال 1982 (تهاجم به لبنان ) يك سپاه با 3 تا 4 لشكر تشكيل شد و در حال حاضر دو سپاه در اسراييل وجود دارد ولى لشكرهاى تابعه ى آنها مشخص نشده اند و اين امر به زمان بروز جنگ جديدى موكول گرديده است . برخى در ابتدا مخالف تشكيل لشكر و سپاه بودند و آن را خلاف اصل انعطاف پذيرى مى دانستند، اما نظر به لزوم همكارى رسته هاى گوناگون در جنگ هاى مدرن ، رشد كمى نيروهاى نظامى اعراب و افزايش تعداد نفرات ارتش اسراييل ، به اين مخالفت پايان داده شد و چندين لشكر دايمى و ستاد فرماندهى دو سپاه تشكيل گرديد. هر تيپ از 4 گردان و هر گردان از 3 تا 4 گروهان تشكيل مى شود. هم اكنون شمار نفرات نيروى زمينى بالغ بر 499 هزار نفر است كه 136 هزار نفرشان فعال و 363 هزار نفر از نيروهاى ذخيره هستند. همچنين 7500 نفر از واحدهاى ناحل و 6000 نفر از گارد مرزى را بايد به اين تعداد اضافه كرد. اين رژيم داراى تقريبا 12 لشكر زرهى و مكانيزه و 4 لشكر پياده منطقه اى و 5 تيپ مستقل زرهى و مكانيزه و 5 تيپ از نيروهاى چترباز و مانور سريع در ميادين جنگ تاكيد شده است ، نيروهاى زرهى و مكانيزه به دليل برخوردارى از اين دو ويژگى تكيه گاه اصلى اسراييل در جنگ به شمار مى رود. در حال حاضر تعداد تانك هاى رزمى اصلى 3895 دستگاه برآورد مى شود و سالانه شمارى از تانك هاى اسراييلى مركاوا به اين تعداد اضافه مى شود. انواع تانك ها شامل تانك هاى مركاوا مدل 1 و 2 و 3، تانك هاى امريكايى ام - 6، اء - 3 و ام - 6 بهسازى شده (كه در اسراييل به ماگاش 7 معروف است ) مى باشد. تعداد نفربرهاى رزمى و شناسايى به حدود 5300 دستگاه مى رسد و عمدتا از نفرهاى اسراييلى اخزريت ، نگمشوت و رامتا و نفربر امريكايى ام 113 تشكيل مى شود و بايد 2800 دستگاه نفربر نيمه شنى دار از نوع ام - 2، ام - 3 را به آن اضافه كرد. تعداد توپ هاى سنگين از كاليبرهاى گوناگون (شامل انواع خمپاره اندازها از 120 م م گرفته تا 203 م م ، توپ هاى كششى و خودكششى ، هويتزر و موشك اندازها) 1925 قبضه برآورد مى شود. گذشته از سكوهاى پرتاب انواع سلاح هاى ضد زره ، موشك هاى ضدهوايى (شابارال ) و استينگر و انواع مختلف توپ هاى ضدهوايى كه در اختيار نيروهاى زمينى مى باشد.
(2) نيروى هوايى : شمار پرسنل نيروى هوايى بالغ بر 5/86 هزار نفر است كه 5/32 هزار نفرشان در خدمت به سر مى برند و 54 هزار نفر بقيه ذخيره اند و تعداد جنگنده ها 742 فروند از انواع مختلف مى باشد. اين رژيم پيشرفته ترين و قوى ترين نيروى هواى خاورميانه را دارد و نسبت به نيروى هوايى كشورهاى عربى ، عليرغم برابرى عددى در برخى جنبه ها، از كارايى بسيار بهترى برخوردار است . بيش تر هواپيماهاى جنگى از بهترين جنگنده هاى امريكا بوده و به علاوه نگهدارى بسيار مناسب ، خلبانان و كادر فنى آن از توانمندى بالايى برخوردارند. مهم ترين امتياز نيروى هوايى تكنيك و تجهيزات الكترونيكى بسيار پيشرفته ى آن است كه با كمك امريكا فراهم شده و اين نيرو را نسبت به نيروى هوايى كشورهاى عربى برترى بخشيده است .
انواع هواپيماهاى جنگنده ، رهگير و پشتيبانى زمينى شامل اف - 15 ايگل (كه انتظار مى رود نوع بهسازى شده و دور پروازتر آن موسوم به اف - 15 اى در آينده تحويل شود)، انواع جنگنده هاى چند منظوره اف - 16، اف - 4 و اء - 4 اسكاى هوك مى باشد. همچنين جنگنده ى چند منظوره كفير كه در داخل اسراييل توليد مى شود. هواپيماهاى جنگى به موشك هاى امريكايى هوا به هوا از نوع سايدوندر و سابارو و موشك هاى اسراييلى شافرير و موشك هاى هوا به زمين از انواع استاندارد، ماوريك ، ول آى ، شرايك و بوب آى ساخت اسراييل و بمب هاى غير هدايت شونده و هدايت شونده به وسيله ى دستگاه هاى بصرى يا اشعه ى ليزر مجهز مى باشد. بعضى از اين موشك ها براى انهدام رادارهاى پدافند زمين به هوا به كار مى رود. اين نيرو حدود 253 فروند انواع بالگردهاى جنگى و شناسايى (مانند آپاچى ، كبرا و ديفندر) و ترابرى ، تقريبا 93 فروند هواپيماى ترابرى (ساخت امريكا يا اسراييل ) كه تعدادى از آنها جهت سوختگيرى هوايى استفاده مى شود، 136 فروند هواپيماى آموزشى كه بعضا قابل استفاده در ماموريت هاى جنگى است ، تعدادى هواپيماى شناسايى ، فرماندهى و جاسوسى الكترونيكى از نوع اى - 2 هوك آى و بوئينگ 707 و هواپيماى شناسايى ، فرماندهى و جاسوسى الكترونيكى از نوع اى - 2 هوك اى و بوئينگ 707 و هواپيماهاى كنترل از راه دور ويژه پارازيت رادارى و ايجاد اختلال در سيستم پدافند هوايى دشمن را كه بعضا به طور كامل در اسراييل ساخته مى شود، در اختيار دارد. پدافند هوايى بخشى از تشكيلات نيروى هوايى بوده و از مجموعه ى هواپيماهاى اخطار سريع ، يك شبكه رادارى كامل و موشك هاى زمين به هواى هاگ و هاگ بهسازى شده تشكيل مى شود. در خلال جنگ خليج فارس در سال 1991، سيستم هاى موشك ضدموشك پاتريوت ساخت امريكا در اختيار اسراييل قرار گرفت ، اين رژيم با كمك مالى امريكا همچنان سرگرم تكميل موشك ضد موشك ارو (پيكان ) خود مى باشد.
(3) نيروى دريايى : اين نيرو حدود 19 هزار نفر پرسنل دارد كه 9 هزار نفر آن در خدمت فعال به سر مى برند و داراى قريب 58 فروند شناور دريايى كه بيش تر آنها در داخل يا به كمك امريكا و فرانسه ساخته شده اند مى باشد. همچنين 3 فروند زير دريايى از نوع فيگرز انگليسى در اختيار دارد و قرار است 2 فروند زير دريايى از نوع دلفين آلمان كه هم اكنون در اين كشور در حال ساختن است ، در آينده تحويل اين نيرو شود.(1) انواع گوناگون ناوهاى گشتى ساعر 2/3/4، 5/4 و 5، قايق هاى گشت زنى تندرو دفورا و دبور مجهز به موشك هاى دريا به درياى هارپون و گابريل ، موشك هاى ضد موشك براك و توپ هاى ضد موشك و ضدهوايى و 11 فروند ناو نيروبر كوچك و متوسط در اختيار اين نيرو است . نيروى دريايى اسراييل چندان بزرگ نيست ، ولى داراى تسليحات پيشرفته اى به خصوص در زمينه ى موشكى و الكترونيك و همچنين مجهز به بالگردهاى ويژه ى جنگ هاى دريايى مى باشد.

 

Logo
https://old.aviny.com/Occasion/Islamic/Felestin/87/8-2-mosalah/html/mos00001.aspx?&mode=print