شهید آوینی

 
همسر شهيد:

شهادت آرزوي همسرم بود، همه وجود او صرف خدمت به انقلاب و كشور شد و با وجود ساعت هاي متمادي كار شبانه روزي هرگز از كار زياد خم به ابرو نياورد.

شهيد صيادشيرازي فردي بسيار صبور بود و دعايش هميشه اين بود كه خداوند به او شهادتش را در راهش را نصيب كند و ما خانوادگي در امامزاده صالح آرزوي شهادت كرديم.

او عاشق ولايت بود و به بسيجي ها عشق مي ورزيد. چرا كه خودش را هم يك بسيجي مي دانست.

صیاد,صیاد شیرازی,شهید صیاد,ویژه نامه صیاد,علی صیاد شیرازی,سپهبد علی صیاد شیرازی,همسر شهید,زندگینامه صیاد,همسر صیاد,زندگینامه

مهدي صيادشيرازي :

تصور مي شد كه ايشان فقط يك فرد نظامي است اما واقعيت اين بود كه پدرم صرفاً يك نظامي نبود.آيت الله بهاء الديني مي گفتند: «پدرت يك روحاني بود در لباس نظامي.»
درباره ارتباط پدرم با من بايد عرض كنم ايشان من را آزاد مي گذاشت ولي از دور مراقبت مي كرد. مي گفت: بچه ها را نبايد حبس كرد. من 5 ساله كه بودم برايم برنامه داشت و با توجه به علاقه اي كه خودم نشان مي دادم لباس چريكي تنم مي كرد و من را به سخنراني مي برد. برايم خيلي ارزش قائل مي شد.

با اين برنامه ها روحيه شهامت را در وجودم پديد مي آورد. من از همان كودكي شاهد بودم كه ايشان چقدر شجاع هستند. حتي محافظ هايش را قال مي گذاشت. شايد بخاطر اين بود كه او اولاً از مرگ نمي هراسيد. ثانياً مي خواست ساده زيست باشد.

يادم است كه در دوران كودكي حتي من را به منطقه نظامي و جبهه ها مي برد تا با فرهنگ دفاع مقدس بيشتر آشنا شوم. در جبهه ها هلي كوپترها را كه را مي ديدم يك سرور و نشاط خاصي در من ايجاد مي شد. در جاهايي كه شهدا بودند من را مي برد و يا به خانه هايي كه فرزندان بي سرپرست داشت من را هم مي برد. همه اينها بخاطر اين بود كه من را با محيط اطراف خودم بيشتر آشنا سازد.

آخرين خاطره اي كه از ايشان دارم مربوط مي شود به شب شهادتش. آن شب حال عجيبي داشت. چون از مسافرت آمده بود؛ زيارت حرم مطهر امام رضا (ع) و عيادت مادر گرانقدرش در مشهد، زيارت مشهد شهيدان شلمچه؛ همه و همه روحيه اي تازه به او بخشيده بود اصلاً انگار آماده بود.

فردا شبش كه ديگر ايشان شهيد شده بود براي من شبي بسيار سخت و مصيبت باري بود. تازه به عظمت او فكر مي كردم كه در نبودنش چه كنم؟ براي همين بود كه در روز تشييع جنازه وقتي خودم را روي پاي آقا انداختم مي خواستم تمام عقده هايم را خالي كنم. چون او را از پدرم بيشتر دوست دارم.

دختر شهيد :

پدرم در هيچ حال از ياد خدا غافل نبود و قبل از انجام هركاري وضو مي گرفت و مي گفت: كارم را در راه خدا انجام مي دهم.

او هنگام شهادت نيز وضو داشت و با پيكري مطهر به آرزوي خود براي شهادت در راه خدا نايل شد. منافقين درحقيقت وسيله اي شدند تا پدرم به آرزويش برسد.

پدرم مرد جنگ و عمل بود و فكر و قلبش در جبهه ها بود و در دوران 8 سال جنگ هرگز حاضر به ترك جبهه ها نبود.

مردم انقلابي و نيروهاي مردمي و سپاهي در سراسر كشور با نام پدرم به عنوان رزمنده اي شجاع و ارتشي دلاور آشنا هستند و محبت او در دل همگان جاي دارد.

داماد شهيد:

شهيد صياد شيرازي بسيار زياد برخواندن نماز اول وقت داشت، بيشتر كارهاي ايشان به گونه‌اي تنظيم مي‌شد كه يا با وقت نماز به پايان مي‌رسيد، يا پس از خواندن نماز شروع مي‌شد. حتي مراسم عروسي بنده نيز با نماز جماعت شروع شد.

 وجود نظم و برنامه‌ريزي بسيار دقيق در امور فردي، اجتماعي، خانوادگي و عبادي از ديگر ويژگيهاي آن شهيد بود كه مي‌تواند الگويي براي نسل جوان كشور باشد.
يكي از دلايل بسيار مهم در ارتقاي كمالات و رسيدن به درجه‌ي شهادت درآن شهيد بزرگوار، وجود برنامه‌ريزي ونظم دقيق براي تمامي امور زندگي بود.

ايشان تنها يك سوم از حقوق ماهيانه‌ي خود را صرف معيشت زندگي خانوادگي مي‌كرد و دو سوم ديگر آن صرف امور خيريه و صندوق قرض‌الحسنه شخصي ايشان مي‌شد، خانواده وحتي همسر ايشان، پس از شهادتشان متوجه شدند كه ميزان واقعي حقوق آن شهيد چقدر بوده است، زيرا درايام زندگيش، تنها ثلث حقوق خود را صرف امور خانوادگي مي‌كرد.

ملاك هاي شهيد صياد شيرازي براي گزينش داماد خانواده ، سازده‌زيستي وحضوردر جبهه به عنوان بسيجي بود. ملاكهاي مادي مدنظر ايشان نبود چون قبلا بزرگواران ديگري با موقعيتهاي اجتماعي بهتر يا از فرزندان نزديكانشان يا مسؤولان دولتي دراين زمينه مطرح شده بودند و من درزمان ازدواجم دانشجو بودم وموقعيت مالي مناسبي نداشتم.

آن شهيد اگر احيانا مشكل خانوادگي در وابستگان و نزديكان مي‌ديد، مستقيما دخالت نمي‌كرد واز طريق نوشته وبا واسطه مطالب را گوشزد مي‌نمود.
آن شهيد علي‌رغم درگيري‌هاي كاري گوناگون، روز جمعه را به طور كامل در اختيار خانواده بود، ايشان صبح جمعه پس از ورزش واليبال يا فوتبال و صرف صبحانه، شخصا دستشويي، آشپزخانه و راه‌پله‌ها را - با اين كه بعضي معتقدند اين امور مربوط به خانمها بود - مي‌شستند و سپس براي نمازجمعه آماده مي‌شدن

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo