امام و هدايت

ائمه كه هدايت ‏به امرالله مي كنند، يعنى با ملكوت موجودات سر و كار داشته، و هر موجودى را از جنبه امرى او نه تنها از جنبه خلقى او، بسوى خدا هدايت ميكنند، و به كمال خدا ميرسانند.

قلب موجودات در دست امام است، و از نقطه نظر سيطره و احاطه بر قلب، آنان را بسوى خدا هدايت ميكند.

پس امام كه مردم را بخدا هدايت ميكند، به امر ملكوتى كه هميشه با آن موجود و ملازم است هدايت ميكند، و اين در حقيقت ولايتى است‏به حسب باطن در ارواح و قلوب موجودات نظير ولايتى كه هر يك از افراد بشر از راه باطن و قلبش نسبت‏به اعمال خود دارد، اين است معنى امام.

و اما در آيه شريفه علت موهبت اين منصب را اينطور بيان كرده است: «لما صبروا و كانوا بآياتنا يوقنون‏»

يكى صبر است در راه خدا، و منظور از صبر، استقامت و ايستادگى است در تمام امتحانات و ابتلائاتى كه بنده در راه عبوديت و وصول بمراد براى او پيش ميآيد، و ديگر آنكه قبل از آن به مرحله يقين رسيده باشند.

در آياتى از قرآن مجيد، مى‏بينيم كه علامت‏ يقين را كشف حجب ملكوتيه معرفى مى‏نمايد، صاحب يقين كسى است كه حقائق موجودات و ملكوت آنان را ادراك كند، و محجوب كسى است كه پرده روى قلب او گرفته و او را از مشاهده انوار ملكوتيه باز دارد مانند آيه:

«و كذلك نرى ابراهيم ملكوت السموات و الارض و ليكون من الموقنين‏»

و اينطور ما به ابراهيم ملكوت آسمان‏ها و زمين را نشان داديم و براى آنكه از صاحبان يقين بوده باشد.

اين آيه مى‏رساند كه نشان دادن ملكوت آسمان و زمين مقدمه افاضه يقين بر قلب ابراهيم بوده است

و روى اين زمينه يقين از مشاهده انوار ملكوتيه جدا نخواهد بود. و مانند آيه‏«كلا لو تعلمون علم اليقين لترون الجحيم‏»

نه چنين است، اگر شما ميدانستيد مانند علم و دانستن صاحبان يقين، در اينصورت حتما دوزخ را ميديديد، و حقيقت جهنم را كه ملكوت افعال زشت، و معاصى آلهى و نفس اماره است مشاهده مى‏نموديد.

و مانند آيه‏«كلا ان كتاب الابرار لفى عليين و ما ادريك ما عليون كتاب مرقوم يشهده المقربون‏»

نه چنين است، به درستيكه نامه عمل و حقائق كردار افراد پاك و صالح العمل در مكان مرتفع و عالى قرار دارد، و آن عليون است. مى‏دانى عليون چيست؟
عالمى است ملكوتى كه آن عبارت است از ثبت و ضبط اعمال صالحه، و آن در حضور و شهود مقربين درگاه خدا است.

از اين آيات استفاده مى‏شود كه مقربون كه همان صاحبان يقينند، افرادى هستند كه به ملكوت و حقائق عالم پيوسته، و قلبشان از جنبه مشاهده خلقى عبور نموده است، آنها از خدا محجوب نيستند، و حجاب قلبى كه عبارت است از جهل و معصيت و شك و نفاق در آنها نيست، آنها صاحبان يقينند كه عليون و حقائق ملكوتيه ابرار و اخيار را مى‏بينند، كما آنكه حقائق ملكوتيه اشرار و اهل معاصى را كه عبارت از جحيم است نيز مشاهده مى‏كنند.

بنابراين امام كه هدايت‏به امر ملكوتى مى‏كند، حتما بايد داراى مقام يقين باشد، و عالم ملكوت بر او منكشف بوده باشد، و متحقق به كلمات الله بوده باشد، و چون ذكر شد كه ملكوت همان وجهه باطنى موجودات است پس اين آيه شريفه:

«و جعلناهم ائمة يهدون بامرنا» به خوبى مى‏رساند كه هر چه راجع به امر هدايت است، كه عبارت از قلوب و اعمال بوده باشد باطن و حقيقت او در دست امام است، و وجهه ملكوتى و امرى آن حاضر در مشهد امام بوده، لحظه‏اى از او غائب نخواهد بود.

 

Logo
https://old.aviny.com/Occasion/Ahlebeit/ImamAli/Ghadir/86/Maghalat/hedayat.aspx?&mode=print