احتجاج مفصل حضرت زهرا در مجلس ابوبكر و عمر

احتجاج مفصل حضرت زهرا(س) در مجلس ابوبكر و عمر

 احتجاج مفصل حضرت زهرا عليهاالسلام در مجلس ابوبكر و عمر(1) مراحل احتجاج درباره‏ى فدك كه با هدف اثبات اصل حق انجام شد- اگر چه فدك را بازنگرداند- بصورت بسيار حساب شده‏اى صورت گرفت كه دشمن نتواند بى‏خبر از معركه بگريزد و نقاط ابهام باقى گذارد.

مجلس خاص ابوبكر و عمر ابتدا حضرت زهرا عليهاالسلام به امر اميرالمؤمنين عليه‏السلام به مجلسى كه ابوبكر و عمر به همراه عده‏اى بطور خصوصى در آن بودند آمد و رسماً اعتراض خود را آغاز كرد، و در سخنان مفصلى كه صورت مخاصمه و محاكمه داشت دلائل خود را براى اثبات حقانيت خود در تصرف فدك و غاصب بودن خصم بيان فرمود، كه ذيلاً صورت آن مجلس عيناً ذكر مى‏شود. فدك ارث نيست حضرت خطاب به ابوبكر فرمود: چرا نماينده‏ى مرا از فدك اخراج نمودى در حالى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به امر خداوند آن را براى من قرار داد. آيا مى‏خواهى زمينى را از من بگيرى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از بين غنائمى كه مسلمانان در راه آن جنگ نكرده‏اند به من بخشيد؟

آيا پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نفرموده است: «فرزندان هركس بايد بعد رحلت او مورد توجه باشند»؟ تو خوب مى‏دانى كه تنها يادگار پيامبر صلى اللَّه عليه و آله براى فرزندانش همين است؟ شهادت ناحق عايشه ابوبكر گفت: عايشه و عمر شهادت مى‏دهند كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرموده است: «النبى لايورث» يعنى «پيامبر ارث نمى‏گذارد». حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: اين اولين شهادت ناحقى است كه به آن شهادت مى‏دهند. من درباره‏ى فدك در اسلام شاهدانى دارم. فدك را پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به من بخشيده است و من شاهد مى‏آورم. ابوبكر گفت: دليل خود را بياور. شاهد در ملك مورد تصرف باطل است حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: آيا در زمان حيات پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فدك تحت تصرف من نبود و من محصول آن را مصرف نمى‏كردم؟ گفت: آرى. فرمود: پس چرا درباره‏ى چيزى كه در دست من است از من شاهد مى‏خواهى؟ ابوبكر گفت: چون غنيمت مسلمانان است، اگر دليل نياورى امضا نخواهم كرد! حضرت در حالى كه مردم هم مى‏شنيدند فرمود: آيا مى‏خواهيد دستور و كار پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را رد كنيد و درباره‏ى ما حكمى كنيد كه درباره‏ى ساير مسلمانان نمى‏كنيد؟ اى حاضرين بشنويد كه مرتكب چه عملى مى‏شوند؟

اى ابوبكر و عمر، اگر من اموال مسلمانان را كه در دستشان و تحت تصرفشان است ادعا كنم از من دليل مى‏خواهيد يا از مسلمانان؟ عمر با حال غضب گفت: اين غنيمت مسلمانان و زمين آنان است كه در دست فاطمه است و محصول آن را مصرف مى‏كند. اگر بر ادعاى خود دليل آورد كه پيامبر از بين مسلمانان فدك را فقط به او بخشيده است- در حالى كه غنيمت و حق مسلمانان بوده!!- در اين باره نظر خواهيم داد. عصمت فاطمه عليهاالسلام دليل كامل حضرت فرمود: همين مرا بس است! اى مردم شما را قسم مى‏دهم كه آيا از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيديد كه فرمود: «دخترم سيده‏ى زنان اهل بهشت است»؟ گفتند: آرى بخدا قسم، اين را از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيديم. فرمود: آيا سيده‏ى زنان اهل بهشت ادعاى باطل مى‏نمايد و آنچه مالكش نيست تصرف مى‏كند؟ چه مى‏گوئيد اگر چهار نفر بر عليه من به كار زشتى شهادت دهند يا دو نفر نسبت سرقت به من دهند؟ آيا سخن آنان را تصديق مى‏كنيد؟ ابوبكر در اينجا سكوت كرد ولى عمر گفت: آرى وحد بر تو جارى مى‏كنيم!

حضرت فرمود: دروغ گفتى و پستى خود را ثابت كردى مگر آنكه اقرار كنى بر دين محمد صلى اللَّه عليه و آله نيستى. كسى كه بر عليه سيده‏ى زنان اهل بهشت شهادتى را بپذيرد يا حدى بر او جارى كند ملعون است و به آنچه خداوند بر محمد صلى اللَّه عليه و آله نازل كرده كافر شده است، زيرا آنانكه «خداوند پليدى‏ها را از آنان برده و آنان را پاكيزه گردانيده» شهادتى بر عليه شان جايز نيست، چرا كه معصومند و از هر زشتى و بدى پاكند. اى عمر، درباره‏ى اهل اين آيه (تطهير) به من خبر بده كه اگر عده‏اى بر عليه آنان يا يكى از آنان به شرك يا كفر يا كار زشتى شهادت دهند آيا مسلمانان بايد از آنان بيزارى بجويند و آنان را حد بزنند؟ عمر گفت: آرى، آنان با ساير مردم يكسانند!! حضرت فرمود: دروغ گفتى و كافر شدى! آنان با ساير مردم مساوى نيستند چرا كه خداوند آنان را معصوم قرار داده و آيه‏اى درباره‏ى عصمت و طهارت آنان نازل كرده و پليدى‏ها را از آنان دور نموده است. هركس بر عليه آنان سخنى را بپذيرد در واقع خدا و رسول را تكذيب كرده است.

ابوبكر گفت: اى عمر ترا قسم مى‏دهم كه ساكت باشى! فدك بخشوده‏ى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به استناد قرآن سپس ابوبكر گفت: (درباره‏ى فدك) دليل بياور. حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: اما فدك، خداوند عزوجل آيه‏اى از قرآن نازل كرد كه در آن به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دستور داده بود حق من و فرزندانم را بدهد، آنجا كه مى‏فرمايد: «فَ‏آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ»، و من و فرزندانم نزديكترين خلايق به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بوديم و آن حضرت فدك را به من بخشيد. وقتى جبرئيل دنباله‏ى آيه را خواند: «وَ الْمِسْكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ» (2) پيامبر صلى اللَّه عليه و آله سؤال كرد: حق مسكين و ابن‏سبيل چيست؟ خداوند اين آيه را نازل كرد: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْئٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ» (3) و خمس را به پنج قسمت تقسيم كرد و فرمود: «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسولِ وَ لِذِى الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ كَىْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ» (4) مصرف حق ذوى‏القربى سپس حضرت زهرا عليهاالسلام فرمودند: آنچه براى خدا است براى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مى‏شود و آنچه براى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله است براى ذوى‏القربى مى‏شود و ذوى القربى ما هستيم. خداوند مى‏فرمايد: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى» (5)

ابوبكر نگاهى به عمر كرد و گفت: تو چه مى‏گوئى؟! عمر گفت: پس يتيمان و مساكين و ابناء السبيل كيانند؟ حضرت فرمود: يتيمان بايد از كسانى باشند كه به خدا و پيامبر و ذوى‏القربى ايمان داشته باشند. مساكين هم كسانى باشند كه در دنيا و آخرت با آنان باشند. ابن السبيل هم بايد راه آنان را بپيمايد. عمر گفت: بنابراين خمس و غنيمت همگى براى شما و دوستان و شيعيان شما است؟ حضرت فرمود: فدك را خداوند براى من و فرزندانم قرار داده و براى دوستان و شيعيان ما قرار نداده است، ولى خمس را براى ما و دوستان و شيعيانمان قسمت نموده همانطور كه در كتاب خداوند آورده است. عمر گفت: پس براى مهاجرين و انصار و تابعين چه مى‏ماند؟ فرمود: اگر آنان هم از دوستان و شيعيان ما بودند زكات و صدقاتى كه خداوند در قرآن واجب نموده و تقسيم آن را بيان فرموده به آنان تعلق مى‏گيرد. خداوند عزوجل مى‏فرمايد: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَالْمَساكينِ وَالْعامِلينَ عَلَيْها وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِى الرِّقابِ...» (6) خدا راضى است اگر چه مردم راضى نباشند عمر گفت: فدك مخصوص تو باشد و غنيمت براى شما و دوستانتان؟ گمان نمى‏كنم اصحاب محمد به اين راضى باشند!! حضرت فرمود: ولى خداوند عزوجل و پيامبرش بدان راضى هستند.

اين اموال را خدا به شرط دوستى و پيروى از او قرار داده نه به شرط دشمنى و مخالفت! و هركس با ما دشمنى كند با خدا دشمنى كرده، و هركس با ما مخالفت كند با خداوند مخالفت كرده است، و هركس با خدا مخالفت كند از جانب حق تعالى مستوجب عذاب اليم و عقاب شديد در دنيا و آخرت است. چرا فقط از فاطمه عليهاالسلام دليل مى‏خواهند؟ عمر گفت: اى دختر محمد! بر ادعاى خود دليل بياور! حضرت فرمود: چطور سخن جابر بن عبداللَّه و جرير بن عبداللَّه را بدون آنكه از آنان دليل بخواهيد قبول كرديد (7) در حالى كه دليل من در كتاب خدا است؟ عمر گفت: جابر و جرير چيز كم‏ارزشى را مى‏خواستند ولى تو مسئله‏ى عظيمى را ادعا مى‏كنى كه مهاجر و انصار با آن مرتد مى‏شوند!! حضرت فرمود: مهاجرين به كمك پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و اهل‏بيتش به دين خدا هجرت كردند و انصار هم با ايمان به خدا و رسول و ذوى‏القربى احسان كردند. بنابراين اگر هجرتى بوده بسوى ما بوده و اگر نصرتى بوده به ما يارى كرده‏اند و تابعين هم بوسيله ما تابع شده‏اند.

هركس هم از دين مرتد مى‏شود به سوى جاهليت بازگشته است. عمر گفت: اين سخنان باطل را كنار بگذار، شاهدانى را حاضر كن كه به اين سخن تو (درباره‏ى فدك) شهادت دهند! شاهدان فاطمه عليهاالسلام بر ملكيت فدك حضرت زهرا عليهاالسلام در همان مجلس ماند و كسى را فرستاد تا اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم‏السلام و ام‏ايمن و اسماء بنت عميس (كه همسر ابوبكر بود) آمدند و به همه‏ى آنچه حضرت زهرا عليهاالسلام فرموده بود شهادت دادند. از جمله ام‏ايمن چنين گفت: از پيامبر شنيدم كه مى‏فرمود: «فاطمه سيده‏ى زنان اهل بهشت است». آيا كسى كه سيده‏ى زنان بهشت است چيزى را كه مالك نباشد ادعا مى‏كند؟ من نيز زنى از اهل بهشتم و من هم به آنچه از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نشنيده باشم شهادت نمى‏دهم. گفت: اى ام‏ايمن، اين قصه‏ها را كنار بگذار، به چه چيزى شهادت مى‏دهى؟ ام‏ايمن گفت: اى ابوبكر شهادت نخواهم داد تا درباره‏ى آنچه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرموده از تو اقرار بگيرم.

تو را بخدا قسم مى‏دهم، آيا مى‏دانى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرموده است: «ام‏ايمن زنى از اهل بهشت است»؟ ابوبكر گفت: بلى. ام‏ايمن گفت: اكنون شهادت مى‏دهم كه جبرئيل نزد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آمد و گفت: خداوند تعالى مى‏فرمايد: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ»، «به كسى كه با تو قرابت دارد حقش را عطا كن». پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: منظور از «ذوالقربى» كيست؟ جبرئيل، از پروردگار سؤال كن كه اينان كيستند؟ عرض كرد: ذوىالقربى فاطمه عليهاالسلام است.

پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فدك را به امر پروردگار به فاطمه عليهاالسلام داد، و او آن را تحويل گرفت و قبول كرد. سپس پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: اى ام‏ايمن و اى على، شاهد باشيد. سپس اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم‏السلام و اسماء هم نظير سخن ام‏ايمن درباره‏ى ملكيت فدك شهادت دادند. جواب عمر درباره‏ى شاهدان عمر گفت: «على همسر اوست، حسن و حسين هم پسران او هستند. ام‏ايمن هم خدمتكار اوست. اسماء بنت عميس هم قبلاً همسر جعفر بن ابى‏طالب بوده و خدمتگزار فاطمه عليهاالسلام هم بوده و به نفع بنى‏هاشم شهادت خواهد داد. همه‏ى اين شاهدان براى منفعت خود شهادت مى‏دهند»!! و درباره‏ى ام‏ايمن اضافه كرد كه «او زنى غير عرب است و با فصاحت نمى‏تواند شهادت بدهد»!!

دفاع اميرالمؤمنين عليه‏السلام از شاهدان اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرمود: فاطمه عليهاالسلام پاره‏ى تن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله است و هركس او را اذيت كند پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را اذيت كرده و هركس او را تكذيب كند پيامبر را تكذيب كرده است. حسن و حسين هم دو پسران پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و دو آقاى جوانان اهل بهشتند و هركس آنان را تكذيب كند پيامبر را تكذيب كرده است، چرا كه اهل بهشت راست گويند. و من آن كسى هستم كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «تو از منى و من از توام، و تو در دنيا و آخرت برادر منى.

هر كه تو را رد كند مرا رد كرده، و هركس تو را اطاعت كند مرا اطاعت كرده، و هركس از تو سرپيچى كند از من سرپيچى كرده است». و ام‏ايمن كسى است كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله براى او به بهشت شهادت داده است و براى اسماء بنت عميس و نسل او دعا كرده است. اقرار عمر و قبول نكردن شاهدان عمر گفت: شما همانگونه هستيد كه توصيف نموديد ولى شهادت كسى كه به نفع خود شهادت مى‏دهد قبول نمى‏شود. جواب نهائى اميرالمؤمنين عليه‏السلام درباره‏ى شاهدان اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرمود: اكنون كه ما آنطور هستيم كه خودتان مى‏شناسيد و منكر نيستيد و در عين حال شهادت ما بنفع خودمان پذيرفته نيست و شهادت پيامبر هم قبول نيست پس انا للَّه و انا اليه راجعون!

ما وقتى براى خود ادعائى داريم از ما دليل مى‏خواهيد؟ آيا كسى نيست ما را يارى كند؟ شما بر حكومت خدا و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله حمله آورده‏ايد و بدون هيچ دليلى و حجتى آن را از خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به خاندان ديگرى برده‏ايد. به زودى ظالمان خواهند دانست كه به كجا بازمى‏گردند. نتيجه‏ى محاكمه‏ى اول فدك سپس اميرالمؤمنين عليه‏السلام به حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: بازگرد تا خداوند بين ما حكم كند و هم او بهترين حكم‏كنندگان است. حضرت زهرا عليهاالسلام به حال غضب برخاست و فرمود: خدايا! اين دو به حق دختر پيامبرت ظلم كردند. خدايا به شدت اينان را مأخوذ فرما. سپس حضرت زهرا عليهاالسلام محزون و گريان از نزد آنان بيرون آمد.

پی نوشت

1. بحارالانوار: ج 29 ص 134، 189، 194- 199. كتاب سليم: ج 2 ص 868.

 2ـ سوره روم: آيه 38.

3ـ سوره‏ى انفال: آيه‏ى 41.

4ـ سوره‏ى حشر: آيه‏ى 7..

5ـ سوره‏ى شورى: آيه‏ى 23..

6ـ سوره توبه: آيه 60.

7ـ اشاره به ماجراى اموالى است كه از بحرين آمده بود و جابر بن عبداللَّه و جرير بن عبداللَّه درباره‏ى آنها ادعاى «صفوه» نمودند يعنى منتخبى از آن مال را به وصيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله متعلق بخود دانستند. ابوبكر و عمر هم بدون طلب شاهد سخن آنها را قبول كردند و اموال درخواستى را به آنان دادند. به كتاب التعجب كراجكى و بحارالانوار: ج 29 ص 194، عوالم‏العلوم: ج 11 ص 777 مراجعه شود.

Logo
https://old.aviny.com/Occasion/Ahlebeit/Fatemeh/Shahadat/87/Shahadat/Fadak/Eghdamat_Hazrat/02.aspx?&mode=print