بخش 6 - حيات اجتماعى فاطمه (س)
حيات اجتماعى فاطمه (س)
فصل 17: پوشش و عفاف فاطمه (س)
مقدمه
رمز حجاب و پوشش
الگوى عفاف فاطمه (س)
طرز فكر فاطمه (س)
در ديدار مردم
دامنه ستر و عفاف
در صورت جنازه فاطمه (س)
در زينتها
در عين حال
فصل 18: حضور اجتماعى و مردم
مقدمه
اصل در حيات اجتماعى فاطمه (س)
احساس تعهد
درس زندگى اجتماعى او
در اهتمام به امور مسلمين
در رفع دردمندىها
انديشه نجات مردم
بخششها و دستگيرىها
دعاى به مردم
پاداش فاطمه (س)
فصل 19: تعصب شكنىها
مقدمه
فاطمه (س) بعنوان كوثر
تعصب شكنى فاطمه (س)
بابى جديد در زندگى
1- در امر ازدواج:
2- در مقام زن بودن:
3- در حضور اجتماعى:
4- در احقاق حق:
5- ايراد خطبه:
6- در حركت و مبارزه:
7- در شكستن تعصب زنانه:
فصل 20: هدايت زنان
مقدمه
خانه فاطمه (س)
نخستين معلم زن
وظايف و مسؤوليتهاى او
آموزش زنان
استدلال و محاجه
آموزش همسردارى
طرز برخورد با زنان
ثمره تلاش و تربيت
1- اسماء بنت عميس:
2- فضه:
حيات اجتماعى فاطمه (س)
در اين قسمت مىخواهيم از حيات اجتماعى فاطمه (س) و از حضورش در جامعه و شرايط حضور و تلاشهاى اجتماعى او بحث كنيم. فصل اول آن را اختصاص دادهايم به مسأله پوشش و عفاف فاطمه (س) تا نخست اعلام بداريم كه در نظام حيات اسلامى پوشش و عفاف براى حضور در عرصه اجتماعى يك اصل است و شيوهاى كه غرب در اين رابطه دارد و يا حجاب را مانع خدمت اجتماعى معرفى مىكند دعوى بى موردى است. در آن از رمز و راز حجاب و انديشه فاطمه (س) در اين مورد و دامنه و مرز آن را مورد بررسى قرار مىدهيم و در عين حال متذكر مىشويم كه زينت و تجمل براى زن لازم است ولى تنها براى همسرش نه براى هر عابرى در راه .
فصل دوم آن در مورد حضور اجتماعى فاطمه (س) و ارتباط با جامعه است. در آن از احساس تعهد و مسؤوليت فاطمه (س) در قبال جامعه، اهتمام به امور مسلمين، رفع دردمنديها و نيازمنديها، نجات مردم از محروميتها و استضعافها، بخششها و دستگيرىهاى او از مردم و دوستدارى و دعاى او براى مردم سخن خواهيم گفت .
فصل سوم آن در مورد تعصب شكنىها است و در آن از اين سخن خواهيم داشت كه به بركت وجود فاطمه (س) بسيارى از تعصبهاى جاهليت شكسته شدهاند خواه توسط پيامبر بوسيله او، و خواه توسط خود فاطمه (س)، نمونه آنها تعصبها در امر ازدواج، در مقام زن بودن، در حضور اجتماع، در اخلاق حق، در حركت و مبارزه و ايراد خطبه در شكستن تعصبهاى زمانه...
و بالاخره فصل آخر آن در مورد هدايت و رهبرى زنان است و د رآن از اين نكته پرده بر مىداريم كه خانه فاطمه (س) مركزى بود براى آموزش و هدايت زنان در جنبههاى مختلف حيات كه فاطمه (س)بعنوان نخستين معلم زنان بحساب مىآمد و مسوؤليتهاى سنگينى را از اين بابت بر دوش مىكشيد دست پروردههاى بسيار داشت كه مهمترين آنها اسماء و فضه بودهاند كه هر كدام با درس آموزى از فاطمه (س) در دنياى اسلام درخشيدند.
فصل 17: پوشش و عفاف فاطمه (س)
مقدمه
اين بحث را با رعايت اختصار برگذار مىكنيم بدان خاطر كه بحث درباره پوشش و عفاف فاطمه (س) كه اسطوره عفت و تقواست بسيار بيمورد به نظر مىرسد. مگر ممكن است كه در اين زمينه غفلت و جهلى باشد كه براى بيان و اثبات آن تلاشى لازم باشد؟
آيات متعدد قرآن در خانه پدر فاطمه (س) نازل شده و امر به حجابش كرده - مگر ممكن است در اين مورد غفلتى پديد آيد - آنهم براى زنى كه ملكه اسلام والگوى مجسم يك بانوى اسلامى است؟ اينكه در عين حال راجع به آن سخنى به ميان مىآيد بدان خاطر است كه:
اولاً سرى مباحث مربوط به مكتب فاطمه (س) كامل باشد و ثانياً مرز پوشش و عفاف و حد روابط آزاد مرد و زن ازطريق آن تا حدودى روشن گردد و ثالثاً زن مسلمان بداند بانوى او كه فاطمه (س) است چگونه زندگى مىكرد و چگونه عمل مىكرد و اين درسى باشد براى آنها .
رمز حجاب و پوشش
بر طبق آيات قرآن وروايات سخن ازستر و پوشش زن است و براساس آنچه كه در سنت است اصل بر اين است زن بگونهاى مشى و حركت داشته باشد كه در عرصه اجتماعى جز به ضرورت هنوز چشمگير نداشته باشد و از پوششى برخوردار باشد كه حجم بدن و زيبائى او پيدا نشود و اين همان مسألهاى است كه در جامعه تحت عنوان، حجاب مطرح است .
حجاب براى زنان بر خلاف تصور عدهاى عامل مصونيت زن از نگاههاى ناروا و پيشگيرى از تبديل شخصيت و ارزش وجودى او به كالاى قابل مبادله است، ممكن است آن را از ديدى محدوديت بحساب آورند ولى اين محدوديت براى حفظ مصالح عاليترى است كه در سايه آن شرافت و شخصيت زن محفوظ مىماند.
ساختمان وجودى مرد و زن بويژه در بعد طلب و تسليم، و در جنبه پذيرش و رد، و يا در تصرف و انعطاف بگونهاى است كه اين ستر و پوشش مصلحةً بايد توسط زنان اعمال گردد و شوق طلب و دعوت مرد را بهمراه داشته باشد. در غير اين صورت حيات عاطفى و اجتماعى، و به دنبال آن حيات اقتصادى و شخصيتى زن در معرض خطر است و اين مسألهاى است كه بايد در مجلد ديگرى مورد بررسى قرار گيرد. فى الجمله اين نكته كفايت كننده را بايد در نظر داشت كه صدور حكم حجاب از سوى پروردگار بدان خاطر نيست كه خداى خواسته باشد محدوديتى را براى زن و آزادى و بى بند و بارى را براى مرد پديد آورد و يا بى جهت موجب مزيتى و فضيليتى از فردى براى ديگران شود. اعتماد به امر و نهى حكيمانه خدا ريشه بسيارى از افكار و انديشههاى انحرافى را در اين زمينه مىزدايد.
الگوى عفاف فاطمه (س)
درمسأله پوشش و روابط مرد و زن در اسلام كيست كه از نظر الگوئى برتر از فاطمه (س) باشد؟ آنچه كه او عمل كرد و موضع گرفت حجتى است براى همه زنان در جامعه اسلامى، بايد سعى بر اين باشد از فاطمه (س) عقب نمانند و هم در مواردى از او جلو نزنند. فاطمه (س) يك ميزان و محك است، يك معيار و وسيله سنجش است .
اگر در گوشه و كنار جامعه انحرافى بچشم مىخورد و اگر خداى نخواسته در جاهائى در كوچه و خيابانى از جامعه اسلامى زنان و دختران بىبند و بارى حضور دارند بدان خاطر است كه يا دين را نمىفهمند و يا اطلاعات دينى درست به گوشششان نخورده است و البته جمع كسانى كه اين چنين اند و جداً از حيات الگوئى فاطمه (س) بيخبرند اندك نيست .
اين نكته مهمى است كه بايد پيام فاطمه (س) را به گوشها رساند، افراد از منابع مطمئنى بايد خبر بدست آورند كه او چگونه مىزيسته و چه راه و روشى را در ارتباط با مردم اتخاذ مىكرده است. يا حضور اجتماعيش چگونه بود و به چه صورتى با ديگران آمد و شد و سخن داشته است .
طرز فكر فاطمه (س)
براى اينكه طرز فكر فاطمه (س) در رابطهاش با مردان روشن گردد به سخن زير توجه شود كه راويان آن متعدد و از جمله انس بن مالك از اميرالمؤمنين و ديگران است كه قبلاً از آن سخن گفتيم واينك هم مكرر مىكنيم. على (ع) فرمود نزد پيامبر بوديم و او در منبر بود. پرسيد:
- اخبرونى اى شئ خير للنساء؟ به من خبر دهيد و بگوئيد چه چيز براى زن از همه چيز بهتر است؟ هر كس سخنى گفت و به نتيجهاى منجر نشد. مردم درمانده و متفرق شدند. من به نزد فاطمه (س) آمدم وسؤال پيامبر را تكرار كردم. فاطمه (س) فرمود:
خيرللنساء ان لا يرين الرجال ولا يراهن الرجال - بهترين چيز براى زن اين است كه آنها مردى را نبينند و مردى هم آنها را نبيند. [1] خبر را به پيامبر برديم تحسين و تأكيد كرد و فاطمه (س) را در كنار گرفت و فرمود ذرية بعضها من بعض [2].
و يا در شب ازدواج فاطمه (س) به هنگامى كه او به خانه شوهر رفت از پدرش پرسيد تكليف و وظيفه من وعلى در اين خانه چيست؟ و پيامبر كارهاى داخل خانه را به فاطمه (س) سپرد وكارهاى بيرون را به على (ع). فاطمه (س) پس از تقسيم كار گفت جز خدا كسى نمىداند كه چقدر خوشحال شدم كه رسول خدا (ص) مرا از مواجهه با مردان معاف نمود. [3]
در ديدار مردم
او ضوابط پوشش را در رابطه با نامحرم كاملاً رعايت مىكرد وسعى داشت از غير محارم كنارهگيرى داشته باشد [4] وداستان ذيل اين سخن را نشان مىدهد. روزى پيامبر به عمران بن حصين فرمود با من بديدن فاطمه (س) نمىآئى! عمران گفت چرا يا رسول الله (ص)، مايل به ديدار او هستم و با هم به سراغ فاطمه (س) رفتيم .
در زديم و پيامبر از فاطمه (س) رخصت خواست و فاطمه (س) اجازه ورود داد. رسول خدا (س) فرمود كسى همراه من است آيا با او داخل شوم؟ فاطمه (س) گفت جز پارچهاى پشمين وسيلهاى براى پوشش و ستر خود ندارم .
رسول خدا (ص) دستور پوشش داد كه چنين و چنان خود را بپوشان تا وارد شويم فاطمه (س) عرض كرد چيزى كه سرم را بپوشاند ندارم - پيامبر پارچهاى كهنه به همراه داشت كه با اين پارچه سرت را بپوشان، و فاطمه (س) خود را پوشاند وآنان وارد شدند. [5]
دامنه ستر و عفاف
دامنه عفاف او بميزانى است كه حتى از فردى كور ونابينا حجاب مىكند، ابن مكتوم بهمراه پيامبر بر فاطمه (س) وارد شد. فاطمه (س) خود را مستور كرد وكنار آنان آمد. دخترم او كور است و ترا نمىبيند چرا حجاب كردى؟ عرض كرد:
او مرا نمىبيند ولى من اورا مىبينم اگر در پرده نباشم او بوى مرا استشمام مىكند (كنايه از اينكه آن هم روا نيست) پيامبر فرمود گواهى مىدهم كه تو پاره تن منى اشهد انّك بضعة مِنى [6]. همانگونه كه مىببينيد فاطمه (س) از جهت عفاف در كمال اوج است و زن مسلمان اگر بانوئى چون فاطمه (س) دارد بايد از او تبعيت كند نه ديگران .
آرى ،اينكه حدى كمتر از آن را مراجع تقليد و فقها اجازه دادند، بدان خاطر است كه عُسر و حرَجى در ميان نباشد و كسى به خاطر احساس در بند بودن، خويشتن را گرفتار نبيند وگرنه براى آنكس كه خواستار حفظ عفت است و مىخواهد همگام فاطمه (س) باشد چاره ندارد جز آنكه اينچنين بينديشد و عمل كند.
در صورت جنازه فاطمه (س)
فاطمه (س) در امر ستر و عفاف حتى براى پس از مرگ خود در انديشه بود. به اسماء كه محرم رازش بود فرمود: خوش ندارم بر جسد زن پس از مرگ جامهاى افكنند و حجم بدن را وراى جامه نمايان باشد در اين باره چه مىانديشى؟ اسماء گفت در حبشه چيزى در مورد تابوت ديدم كه اينك صورت آن را بر تو نشان مىدهم.
چند شاخهتر گرفت و آنها را خم كرد و به صورت عمارى درآورد و متذكر شد كه جسد مرده را در دورن آن قرار مىدهند و حجم بدن نمايان نمىشود. فاطمه (س) آن را ديد و پسنديد و فرمود چيز خوبى است نقش زن و مرد در آن از هم متمايز نيست. و چون وفات يافتم تو مرا بشوى ونگذار كسى بر كنار جنازهام بيايد و مرا در اين گونه از تابوت گذارده [7] و در دنباله آن در برخى از روايات آمده است كه فاطمه (س) فرمود سترتنى سترك الله، مرا پوشاندهاى خداوند تو را بپوشاند (و مىگويند تابوت محمل گونه از آن زمان پديد آمد).
در زينتها
توصيه ودستور اسلامى اين است كه زن خود را زينت كند ولى براى شوهر، متجمل باشد ولى در خانواده و براى همسر، و اسلام آن را يك وظيفه براى زن مىداند و لذّات پديد آمده از آن را لذّاتى مشروع و حلال. در آنچه كه مربوط به بيرون است اسلام اصرار دارد كه زن متجمل نباشد، خود را به بوئى خوش نيارايد لباس شهرت نپوشد، در وسط خيابان راه نرود، از كفش و پاى او صدائى برنخيزد و... و فاطمه (س) اين چينن بود و در تمام مدت عمر چنان عمل مىكرد.
روايات ما سخن از اين دارند كه فاطمه (س) خود را براى همسر خويش آراست وحتى در يكى از جنگهاى صدر اسلام كه على بسلامت از جنگ باز مىگشت فاطمه (س) خود را آرايش كرد و به استقبال على رفت، و اين لذت حلالى است كه اسلام بر آن صحه گذارده و بانوى اسلام بدان عامل است و ما قبلاً در اين مورد سخن گفتهايم .
در عين حال اين سخن پيامبر (ص) هم براى بيرون محيط خانه مطرح است كه فرموده بود:
- يا فاطمه مامن امراة تزينت حسنه اى فاطمه (س) زنى نيست كه خود را بيارايد،
- و خرجت من بيتها باحسن ملبوس ازخانه خود با زيباترين پوشش خارج شود،
- حتى ينظر اليها الناس و در پى آن در ديد و منظر مردم قرار گيرد،
- الا لعنها ملائكة السموات السبّع و الارضين جز آنكه فرشتگان آسمان هفت گانه و زمينها بر او لعنت فرستند.
و كانت فى غضب اللّه حتى تموت: او هم چنان در خشم وغضب خداست تا بميرد،
و يمور بها الى النار و فرمان مىدهد او را در دوزخ اندازند.
در عين حال
در عين چنان پوشش و عفافى، زن مىتواند به ضرورت نياز جامعه و خودش حضور اجتماعى داشته باشد، از حق خود و خانواده، و از حق شرافت جامعه و اسلام دفاع كند. پوشش و ستر مانع حق گوئى و حقطلبى، و حتى مانع كار و تلاش نيست، فاطمه (س) در عين چنان پوشش و ستر و در عين خانهدارى و فرزندى دارى :
معين و همكار همسر است، داراى حضور اجتماعى به موقع است، در مسير هدايت زنان و بانوان است، خط سياسى روشنى را تعقيب مىكند، حق طلب است، مبارز است و در برابر ناروائىها و نامرادىها با تمام وجود مىايستد و حتى خليفه زمان را به محاكمه مىكشاند.
تاريخ فريقين پر است از اينگونه تلاشها و اقدامات و اين از يكسو پاسخى است به آنها كه حجاب را عامل محدوديت و قيد وبند براى كار و تلاش اجتماعى معرفى مىكند و از سوى ديگر درسى است براى همه آنها كه مىخواهند در صراط مستقيم و وادى حق در سير و سعى باشند.
فصل 18: حضور اجتماعى و مردم
مقدمه
فاطمه (س) از زنانى است كه د رجامعه زندگى مىكند. او از ميان مردم برخاسته و با مردم است. سعى دارد با راه و روشى خاص كه مورد تأييد اسلام است و با انديشهاى نشأت گرفته از آن زندگى كند. و نيز او از افراد نادرى است كه حاضر شده است براى مردم درد و رنجى را متحمل گردد و دشوارىهاى آن را بر جان بخرد .
او زنى عابده و مقدسه است ولى نه چون راهبان كه ترك دنيا و زندگى گويند و در گوشه محرابى، آن هم در معبدى خود را وقف ومتوقف كنند. بلكه وارد جامعه مىشود، به اهتمام در امور اجتماعى مىپردازد و سعى در رفع استضعاف و رهائى مردم در عوارض دارد. مىكوشد مشكل مردم را حل كند، به هدايت زنان بپردازد و بارى از دوش جامعه و زنان بردارد .
هوى پرستان كه در مسير حيات خود از اسلام منحرف شدهاند بايد به اين نكته توجه كنند كه رمز سعادت وخوشبختىشان در گروه تبعيت از راه و رسم اسلام است و پيروى از دستورات خداوندى كه جز خير بشر چيزى را نمىطلبد.
و هم براى اينكه زنان در رهيابىها دچار عوارض نشوند ناگزير بايد به دنبال فاطمه (س) روند و مشى خود را در زندگى اجتماعى از فاطمه (س) پرسند.
اصل در حيات اجتماعى فاطمه (س)
اصل زندگى فاطمه (س) اين است كه نخست به خانه و زندگى برسد و سنگر خانواده را مورد عنايت قرار دهد. زيرا همه كارهاى نيك و بد، همه سعادتها و بدبختىها از خانه آغاز مىگردند و بشريت براى سر و سامان دادن امور اجتماعى خود ناگزير است از خانواده شروع كند و اين توصيه پيامبر (ص) است كه فرمود: ابتداء بما تعنول [8]
فاطمه (س) خانه را بصورت يك مدرسه، يك دانشگاه و يك سنگر درآورد و در آن به تربيت نسلى همت گماشت كه شرح آن را در فصول پيشين مطرح كردهايم و در اين خانه فر زندان و همسر با امنيت فكرى سر گرم دستيابى به مرحله رشد و كمال بودهاند. اينكه على (ع) در ميدانهاى جنگ و هم در محيط زندگى موفق بود، بدان خاطر بود كه فاطمه (س) همسرى خوب و وفادار در خانه، زمينه را براى دلگرمى و شور و شوق او فراهم مىكرد .
خانه على (ع) محلى بود كه على در آن خستگى ناشى ازكار روزانه خود را حل و رفع مىكرد، و در برگشت از جنگ و جبهه مورد دلگرمى و نوازش بيشتر فاطمه (س) بود و هم مركز بحث و مشاوره و تصميمگيرى بود و على (ع) را بدين دلخوش بود كه وقتى از بيرون بر مىگردد در خانه با فاطمه مهربان مواجه است .
احساس تعهد
او در عين حال همه زندگى را در خانه خلاصه نمىدانست، بلكه خانه پايگاهى بود كه از آن به رسيدگى امور اجتماعى و مردمى هم مىپرداخت او در جامعه حضور داشت زيرا كار زندگى در راه خدمت به مردم يك وظيفه اجتماعى تلقى مىشود. و هم او از كسانى بود كه در برابر جامعه و شرايط آن احساس مسؤوليت مىكرد .
او تنهائى را دوست دارد، نه بدان خاطر كه از درد جامعه، مخصوصاً زنان امت فارغ بماند، بلكه بدان خاطر كه گاهى در خلوت با خداى خود راز و نياز كند، از او استمداد بجويد، و عجز و درماندگى خود را به او اعلام دارد و براى دردهاى خود و مردم از او شفاء بطلبد.
در عين حال، در همان تنهائى نيز به ياد مردم امت و در طريق انديشيدن براى سعادت و نجات آنان. مگر عبادت تنها در همان چند ركعت نماز و عمل روزه و يا فريضه حج است؟ مگر امربمعروف، هدايت و ارشاد، دستگيرى از مستمندان، شاد كردن دل يتيمان، حمايت از درماندگان و مستضعفان عبادت نيست؟ فاطمه (س) از اينگونه عبادات بسيار دارد.
او اهل تطابق با جامعه است، نه تطابق حيوانى كه در آن آدمى گلهوار تسليم جو و شرايط جامعه گردد و همگام با ديگران نينديشيده به پيش رود. فاطمه (س) اهل فكر است و هدفدار، ميداند در چه هنگامى و در چه موردى خود را با جامعه تطابق دهد و در كجا تطابق خود را به صورت مخالفت ابراز دارد.
احساس تعهد فاطمه (س) در رابطه با خدا و قرآن ايجاب مىكرد كه او در ميان جامعه باشد و حضورش، و از آن مهمتر كيفيت حضورش درسى است براى همه انسانها و انجام مسؤوليتى است كه مىتواند راهنما و روشنگر باشد براى همه كسانى كه از مسؤوليت دم مىزنند.
درس زندگى اجتماعى او
اينكه فاطمه (س) چگونه در جامعه حضور داشته باشد؟ چگونه در برابر امور و حوادث موضع مىگيرد؟ چگونه زندگى را سر كند؟ برخوردش با مردم چگونه باشد؟ خود شامل سرى مباحثى است كه فاطمه (س) درس عملى آن را از مادر آموخته و از تعاليم و تذكرات و ارشادهاى پدر در آن سود جسته است. اصولاً شيوه او در حضور در عرصه اجتماعى موجد راه و روش نوين و درسآموز براى جامعه انسانى و بويژه زنان است .
او در جنبههاى اجتماعى از پدر دروس بسيارى آموخت مثل درس اخلاق، درس رفتار اجتماعى، درس مساوات و مواسات و از آن مهمتر درس ايثار، درس وظيفهمندى در برابر افتادگان و محرومان، درس كمك به اسراء، به ايتام به مسكينان، درس يتيمدارى و سرپرستى و كفالت آنان، درس خوشرفتارى با بردگان و زيردستان، درس خدمت به مردم، حتى به بهاى قبول رنج براى خويشتن و...
فضه بعنوان خادمهاى در خانه او مشغول كار شد. رسول خدا (ص) فرمود دخترم آيا مىدانى كه وظيفه خانم خدمتكار چيست. خدمتكار هم انسانى مثل ديگران است، رنج مىبرد، خسته مىشود، ادراك دارد، لذت و غير لذت مىفهمد وجود از چوب و سنگ ساخته نشده و...
فاطمه (س) پرسيد پس در آنصورت تكليف من در برابر او چيست؟ پيامبر فرمود تكليف اين است كه كارهاى خانه را در ميان او و خود عادلانه قسمت كنى... و فاطمه (س) تا پايان عمر اين چنين كرد .
او با اينكه عهدهدار امور خانه بود، و با اينكه به تربيت فرزندان مىپرداخت و كانونى آنچنان گرم و متعهد را مسؤلانه مديريت مىكرد از مشاركت اجتماعى خود را دور نداشت و رسول خدا (ص) براى او برنامه و تكليفى معين كرد كه او د رآن شركت كند. از جمله امر هدايت زنان، و حل و رفع مسائل و مشكلات آنها، شركت در مراسم بيعت زنان با پيامبر، حتى حضور در برنامه مباهله با نصاراى نجران كه قرآن به آن اشاره دارد. [9]
در اهتمام به امور مسلمين
فاطمه (س)مسلمانى است كه اهتمامى وافر به انجام امور مسلمين دارد ميداند كه هر كس صبحگاهان از خواب سر بر مىآورد بايد در اهتمام به امور مسلمين باشد و در غير اينصورت مسلمان نيست. «من اصبح ولا يَتهتَّم بامور المسلمين و ليس بمسلم) [10]. او اصل را در زندگى به اين قرار داده است كه براى مردم خدمتى انجام گيرد.
هم چنين اين بينش قرآنى براى او وجود دارد كه امت اسلامى بهترين هستند از آن بابت كه براى مردم آفريده شدهاند (كنتم خير امة اخرجت للناس) [11] و هم مصداق اين سخن شاعر كه هر كس سعى دارد ديگران را براى زندگى خود بخواهد، و فاطمه (س) مصداق كسى است كه زندگيش را براى ديگران مىطلبد (كل يريد رجاله لحياته - يا من يريد حياته لرجاله).
او اصل را بر اين قرار مىدهد كه براى مردم خدمتى انجام دهد،و زير بازوئى را بگيرد و يا مشكلى را حل كند و در اين راه تنها در خانه ماندن روا نيست مگر آنگاه كه آن غرض هم در خانه حاصل شود. كه فاطمه (س) در پى رفع استضعاف است ناچار از خانه بيرون مىآمد و به چاره درد مىپردازد.
شما جلوهاى از اهتمام او را به امور مسلمين در دوران پس از وفات پيامبر مىبينيد كه چگونه شبها بهمراه على (ع) و حسنين سوار بر مركبى شده و به در خانه اين و آن مىرود. او خود را در جامعهاى مىيابد كه مردم آن، گرفتار استضعاف فكرى هستند وگمان دارند كار از كار گذشته و بايد تسليم رأى شيخين باشند و فاطمه (س) مىخواهد آنان را بيدار كند.
در رفع دردمندىها
او از كسانى است كه مردم را بر خود مقدم مىدارد. گدائى در درد و گرسنگى مىنالد غذاى خود را به او مىدهد. برهنهاى از بيجامگى شكوه دار د و فاطمه (س) با عطايش شكوه او را فرو مىخواباند. كودكى يتيم را به نزد او مىآورند كه بعلت نداشتن پدر، كوكان او را به بازى نمىگيرند (چون در آن روزگار اين تصور غلط شايع بود كه يتيمان افرادى آفت زدهاند، و همگامى و هم قدمى با آنها سبب سرايت بدبختى خواهد شد) فاطمه (س) او را مىشويد و بر سر و مويش به رسم آن روز روغن مىمالد، لباس نو بر تن او مىپوشاند و او را به پيامبر بر مىگرداند. [12] دلش به اين خوش است كه اين كودك در ميان ديگر كودكان مىتواند وارد شود، و با لباس نو و با انتساب به پيامبر مىتواند سر و گردن افرازد و خود را شادمان نشان دهد.
اوامين امت و راز دار وقايعى است كه براى او اتفاق افتاده آن را وسيلهاى براى تازه كردن درد ديگران قرار نمىدهد و حتى درد خود را از على (ع) مخفى مىدارد. و هم اگر رازى از ديگران بشنود سعى دارد آن را حفظ كند و آبروى كسى را به خطر نيندازد او در اصلاح امور مردم، در رفع مشكل چنان است كه حتى دنيا را جاى آرامش و سكون نمىشناسد و در احقاق حق و ابطال باطل نرمش و انعطافى را نمىپذيرد مگر آنكه پاى مكتب و مذهب در ميان باشد.
انديشه نجات مردم
فاطمه (س)دائماً در انديشه نجات مردم است، نجاتشان از درد كشيدن و صدمه ديدن و نجات شان از آزارها و اذيتها، نجاتشان از جهل و غفلت و نجاتشان از استضعافها، از حدود ده سالگى (بنا به روايات مشهور و يا بيشتر) به ميدان جنگ رفت و به پرستارى زخمينان ومرهم نهادن بر جراحات شان اقدام كرد و ما نمونه آن را در ميدان احد مىبينيم. او اين كار را تا پايان عمر، با رعايت الاَهمّ و فالاَهمّ، و به تناسب شرايط و موقعيت انجام مىداد.
او در پى نجات مردمى است كه از لحاظ انديشه در محدوديت و كوته بينى هستند، نظام تبليغاتى و اقتصادى روز آنها را گرفتار كرده است. نگرانى از گرفتارىهاى بعد و سرانجام عذاب امت دارد، مىخواهد شرايطى فراهم آورد كه مردم قرين زحمت و محنت نشوند و به عذابهاى امم پيشين گرفتار نيايند. بدين سان مردم را از عواقب كار و بدعث خائنان هشدار مىدهد .
او در خطبهاش در مسجد به همين نكته اشاره دارد كه: من پايان كار را نگرانم و هم چون پدرم شما را از عذاب خدا بيم مىدهم. به انتظار بنشينيد تا ميوه درختى را كه خود كشتهايد بچينيد و كيفركارى را كه خود انجام دادهايد ببينيد...[13]
آرزوى نجات مردمى كه آيندهنگرى نداشتند و نمىتوانستند نقشه شوم خصم را تقويم كنند خود از عوامل مهم دل آزردگى و احساس رنج فاطمه (س) بود. درگيرى او با دستگاه ارتجاعى و محاكمه روز به همين خاطر بود. شخصيت حقيقت پرست فاطمه (س) اجازه نمىداد كه در برابر اين وقايع وجريانات بىتفاوت باشد .
بخششها و دستگيرىها
نخست به اين نكته توجه كنيد كه فاطمه (س) در عين امكانات ناشى از درآمدهاى گوناگون، جامهاى و چادرى وصلهدار مىپوشيد، آن چنانكه ديدار اين امر براى افرادى چون سلمان غير قابل تحمل بود. [14] ولى گذشت وايثار او بيش از حد و اندازه ثروتمندان و افراد متمكن بود. چنان بر خود تنگ گرفته بود كه پيامبر وقتى بر او و فرزندانش وارد شد و بى رمقى ناشى از گرسنگى شان را دريافت فرياد زد واغوثاه، اهل بيت محمد يموتون من الجوع، اهل بيت محمد از گرسنگى در حال مرگند...
عايدى ناشى از فدك، درآمد ناشى از پشم ريسى را بين تهيدستان بنى هاشم و مهاجرين تقسيم مىكرد، بدون اينكه منّتى بر آنان داشته باشد و در اين كار تا حدى به پيش رفت كه آيه ايثار دربارهشان آمد و يوثرون على انفسهم ولو كان بهم خصاصة [15] اگر چه خود نيازمند باشند باز هم به ايثار مىپردازند. او در قرآن بدين وصف ناميده شد كه غذا را ازگلوى خود درآورده و به گدا و يتيم و اسير مىدهند. [16]
عربى در مسجد وارد بر پيامبر مىشود و از او چيز براى رفع گرسنگى خواست. رسول خدا او را با بلال نزد فاطمه (س)فرستاد. فاطمه (س) پوست تختى را كه حسنين بر آن نشسته بودند به او داد كه ببر و كارت را بساز. عرب گفت پوست راچه كنم - گرسنهام .
فاطمه (س) گردنبندى در بساط خود داشت كه دختر عمويش (دختر حمزه) به او داده بود - آن را به فقير بخشيد آنرا به مسجد آورد و در حضور پيامبر آن را به عمار فروخت وبهاى 20 دينار و دويست درهم و بُردى يمانى و هزينههاى سفر. پيامبر فرمود فاطمه (س) را دعا كن. گفت خداوندا به فاطمه (س) عنايتى كن كه هيچ چشمى آن را نديده و هيچ گوشى آن را نشنيده باشد. وپيامبر آمين گفت. [17] و البته عمار آن را به پيامبر و پيامبر آن را به فاطمه (س) بخشيد.
دعاى به مردم
اين حداقل تلاشى بود كه فاطمه (س) درباره مردم انجام مىداد و آن دعاى به مردم بود. فاطمه (س) زنى ستايشگر و اهل دعا بود. و از دعاهاى او اين است سپاس خداوند را در هر حمد و ذكر و شكر و صبر و نماز و زكوة و قيام و عبادت و سعادت و بركت است. (الحمد الله على كل حمد و ذكر و شكر و صبر و صلوة و زكوة و قيام و عبادة و سعادة و بركة..[18]).
امام مجتبى (ع) در بيان نماز شب مادر، از دعاى او به مردم سخن مىگويد كه افراد را به اسم دعا مىكرد و ازگرفتارىها، درماندگىها و بدهكارىشان از خدا رفع مشكل مىخواست. [19] اومردم را دوست داشت و مىخواست دل شان آرام باشد و در زندگى خود مشكلى نداشته باشند.
او حتى براى سراى ديگر انسانها هم مىانديشيد و مىخواست آنها بهشتى شوند. بخشى مهم از تلاشهاى فاطمه (س) براى بهشتى كردن مردم بود. به پدر گفته بود اين آرزو را دارم ازخداى تبارك و تعالى بخواهى كه مهريه مرا شفاعت گنهكاران امتت قرار دهد و دراهمى را كه از على (ع) بابت مهريهام گرفتى به او برگردان... و تدعوا الله ان يجعل مهرى الشفاعة فى عصاة امتك [20] .
اينان ازكسانى بودند كه اگر مشكلى براىشان پيش مىآمد آن را در راه خدا براى خويش تحمل مىكردند و دل شان براى مردم مىطپيد. درد و رنج مردم را روا نمىدانستند - و گرنه دليلى نداشت كه اشك فاطمه (س) از ديدار يتيمان دردمند مردم جارى شود و براى فقيرى، تنها موجودى خود را هبه كنند.
پاداش فاطمه (س)
اينكه خداوند در ازاى چنان خدمات و صبرى به فاطمه (س) و خاندان او چه پاداشى عنايت مىفرمايد مسألهاى است كه ما را توان ادراك آن نيست. بر اساس پارهاى از روايات، و هم بر مبناى آيات روشنى قرآن به بخشى ازآن پاداشها آگاهيم از جمله حديثى است كه عبدالله ابن مسعود در تفسير اين آيه ازپيامبر نقل مىكند:
انى جزيتهم اليوم بما صبروا انهم هم الفائزون [21] يعنى جزيتهم بالجنة اليوم بصبر على بن ابى طالب، و فاطمة، و الحسن و الحسين فى الدنيا على الطاعات و على الجوع و الفقر و بما صبروا على المعاصى و صبرو اعلى البلاء لله فى الدنيا انهم هم الفائزون و المناجون من الحساب [22] - آيه مىگويد آنها را بخاطر صبر ومقاومتشان پاداش خواهم داد و آنها راستگارانند. تفسير آن آيات گويد يعنى امروزآنها را به صبر على (ع) و فاطمه (س) و حسن و حسين (ع) در دنيا در طريق طاعات، و به صبر بر گرسنگى و فقر، و به صبر درخوددارى از معاصى و به صبر در بلاء و مصيبتهائى كه براى خدا در دنيا متحمل شدهاند پاداش بهشت خواهم داد آنان رستگاران و نجات يافتگان از حسابند.
آرى بهشت مشتاق لقاى چنين زنى است پيامبر (ص) فرمود اشتاقت الجنة الى اربع من النساء بهشت مشتاق ديدار چهار زن است: مريم دختر عمران، آسيه همسر فرعون، خديجه دختر خوُيلد كه همسر پيامبر در بهشت است ،و فاطمه (س) دختر محمد (ص) [23] فاطمه (س)بمناسبت خدماتش در اسلام محبوب خدا و پيامبر بود و هم در دوران حيات و پس ازوفاتش در دل مؤمنان جاى داشت و محبت اورا در قلب خود جاى مىدهند .
فصل 19: تعصب شكنىها
مقدمه
زندگى فاطمه (س) زندگى با بركتى بود، زيرا وقايع و جرياناتى در مسير زندگى او پديد آمدند كه موضعگيرى فاطمه (س) در آنها و هم تأييد و يا طرد و رد آن واقعه سبب شدهاند كه تكليف مردم با استفاده از سنت روشن باشد. شك نيست كه آيات قرآن حقايق دينى را در اختيار مىگذارند ولى سنت بُعد عملى و اجرائى آيات را نشان مىدهد و پرده از روى ابهام بر مىدارد.
از بركات وجودى فاطمه (س) يكى اين است كه بسيارى از تعصبهاى جاهليت كه در جامعه مسلمين رواج داشتند در سايه مواضع او و گاهى هم مواضع پدر درباره او از ميان برداشته شدهاند. عملكرد رسول خدا (ص) درباره فاطمه (س) بگونهاى بود كه مسلمين در مىيافتند در رابطه با فلان مسأله چگونه موضع بگيرند - و يا عمل فاطمه (س) در شرايطى معين سند و حجتى شد براى جامعه امروز كه بدانند در هر مورد خاص چگونه بايد عمل كنند. بدين سان تأثير فاطمه (س) در تاريخ اسلام از جهات متعددى فوقالعاده به حساب مىآيد و كار و برنامهاش سبب زنده ماندن بسيارى از تعاليم اسلامى شد.
فاطمه (س) بعنوان كوثر
فاطمه (س) خير كثير است و مصداق آيه شريفه انا اعطيناك الكوثر. [24] ولادت او هم درسآموز بود و هم مايه بركت. در عصرى بدنيا آمد كه مردم، زن بودن و دختر بدنيا آمدن را ننگ مىدانستند. در فرهنگ سنتى آن روز ياد تولد دختران دلها را به هراس مىافكند و عدم ولادت پسرى در خانواده كافى بود كه آن را محكوم به فنا بشناسند و او در چنين شرايطى بدنيا آمد.
ولادت او سببى شد كه بار سنتها و عادت غلط درهم بشكند و تعصبهاى متعفن ضد انسانى از ميان برداشته شود. موضعگيرى پيامبر در ولادتش درسى است براى همه انسانها كه بدانند دختر هم موجودى انسانى و گرانقدر و وجودش مايه خير و روشنائى محفل خانواده است .
و نيز پيامبر با اتخاذ موضع نيكو در رابطه با فاطمه (س) عملاً به مردم نشان داد كه دختر هم مىتواند بمانند پسر در محيط خانه عامل نشاط و شادابى باشد، موجب احساس كمال والدين باشد، خير آفرين باشد آن هم واجد خير كثير، و حتى دختر مىتواند ولايت و امامت را تداوم بخشد. و مىدانم فاطمه (س) وارث همه پيامبران و بلكه رابطى بين دو امر مهم رسالت و نبوت است .
تعصب شكنى فاطمه (س)
پيامبر در آن جو بحرانى و در عين تحمل آن مصائب كمرشكن ولادت او را به فال نيك گرفت و او را به گلى تشبيه كرد كه استشمام آن وجود جان را معطر مىسازد (ريحانه اشمها). چه بسيارند برنامههائى كه توسط رسول خدا (ص) درباره فاطمه (س) پياده شدند و امروز بعنوان حجتى براى زنان مطرح است. فاطمه (س) از ديدى ام الزمان است در شرايط خاصى از زمان پديد آمد كه براى تعصب شكنى بسيار مناسب بود .
رفتار پيامبر با فاطمه (س) درس است و حكايت از تعصب شكنى او دارد. اينكه پيامبر (ص) دست دختر كوچكش را مىبوسد خود يك نوع تعصب شكنى است و ضربهاى است بر پيكر افكار پوسيده مردم آن روزگار كه زن و دختر را داخل آدم بحساب نمىآوردند و حتى اين ضربالمثل بصورت شعر وجود دارد كه بهترين داماد براى آدمى قبر است .
رسول خدا (ص) با موضعگيرى خاص خود درباره دختر خويش به انسانها آموخت كه راجع به دختران چگونه تلقى داشته باشند و درباره زن و ارزش وجودى او چگونه بينديشيد. معنى مواضع او خطابى به مردان است كه از كبر وافاده خود بيرون آئيد و بفهميد كه زن هم در خور مقام دست بوسى است. و هم هم خطابى به زن است كه از حقارت خود بدرآى و ملعبه ديگران مباش.
بابى جديد در زندگى
اما فاطمه (س) نيز خود در مشى و روش زندگى خود بابى جديد را آغاز كرد كه منجر به شكستن قالبهاى قديمى و پوسيده بود و عملاً نشان داد زن هم مىتواند همگام با مردان به پيش رود و به بالاترين مدارج قرب دست يابد. زن نه تنها انسان است بلكه مىتواند انسان آفرين و رشد دهنده بزرگترين معجزه آفرينش باشد، و آحاد انساى را در اين پهنه گيتى شحصيت و تجسم بخشد.
ما در اين بحث كوتاه مواردى از تعصب شكنىهاى فاطمه (س) را با رعايت اختصار مورد بررسى قرار مىدهيم:1- در امر ازدواج:
عصر فاطمه (س) را در نظر گيريد، با فاصله بسيار كمى از دوران جاهليت است. درست است كه مردم آن روزگار مسلمان شدهاند ولى اين نكته علمى را فراموش نكنيد كه براى زدودن فرهنگ سابق يك جامعه گاهى تا چند نسل، زمان لازم است. بدين خاطر در عصر او هنوز تفاخر جاهليت وجود دارد.
نمونهاى از اين تفاخر را در خواستگاران فاطمه (س) مىتوانيم بيابيم و از پيش گفتهايم كه افرادى چون عثمان، و عبدالرحمن بن عوف، ثروتمندان آن روز دنياى مدينه به خواستگارى فاطمه (س) آمدند و حتى از راه تطميع مىخواستند. فاطمه (س) را در اختيار گيرند.[25]
اما فاطمه (س) با انتخاب و اختيار على (ع) بعنوان همسر، تعصب جاهليت را در ازدواج شكست و به مردم نشان داد كه تفاخر به مال و ثروت تفاخر بى حساب است، اصل در انتخاب همسر كفويت است و مهمترين بُعد كفويت، بعد ايمان و اعتقاد است. او به ازدواج با على (ع) فقير از نظر مادى، و ثروتمند از نظر ايمان و شرف تن در مىدهد و به درخواست آن مالداران و زراندوزان پاسخ رد مىدهد.
ليست جهيزيه فاطمه (س) و اطاق عروسى و زفاف او، و با جامه كهنه به خانه شوهر رفتن، و به فرش حصير قانع شدن، و از زندگى ملكهاى خود صرفنظر كردن راه و حيات عامه مردم را در پيش گرفتن و... بنگريد، همه و همه حكايت از تعصب شكنى فاطمه (س) دارد.
2- در مقام زن بودن:
هر چه درباره بينش تحقيرآميز مردم آن روزگار راجع به زن بگوئيم كم گفتهايم، مردم جامعه ما نمىتوانند آن صحنه را تصوير كنند زيرا كه در عصر طلائى زن زندگى مىكنند. چگونه مىتوان بيان كرد كه با زن چون حيوانى معامله مىشد؟ و يا او را به گاو آهن مىبستند براى شخم زمين و... [26]
تحقيرها و كوچك شمردنها در طول مدت زمان بر اثر تكرار و تدريج بصورتى شد كه زن هم باورش آمده بود چيزى از مردان كمتر دارد و يا پستتر از آنهاست. باورش آمده بود كه مرد صاحب فضيلت است نه زن، مرد مالك است و حق مالكيت دارد نه او، همه ارزشهاى اخلاقى در خود شخصيت مرد است نه زن .
هم چنين برخى از مكاتب و مذاهب، زن را عاملى براى فساد مىشناختند و او را عمله و كارگر (شيطان) بحساب مىآوردند و كار بجائى رسيد كه بسيارى از زنان نيز از اين فكر حمايت كرده و شخصيت خود را در برابر هم تضعيف و همديگر را تحقير مىكردند.
نقش فاطمه (س) در حيات او اين بود كه زن را داراى لياقتى معرفى كردكه مسؤوليت عظيم فرزند دارى و حمل امانت الهى در اختيار اوست. و هم عملاً نشان مىدهد كه خداوند عمل هيچ عاملى را از مرد وزن از ميان نمىبرد، چه زن باشد و چه مرد [27]، هر كس عملى درست و به صورت انجام دهد، در خور حيات طيبه است. [28]
او دختر رسول خدا (ص) بود و بعنوان اسوه و سيده نساء معرفى شد، زنى شد كه رسول خدا (ص) دربارهاش فرموده بود اگر على (ع) نبود براى فاطمه (س) كفو و همتائى نبود. و هم رسول خدا (ص) كوشيد آن ديد نفرتانگيز را درباره زنان از ميان بردارد و دوستى زن را از اخلاق انبياء معرفى فرمايد (من اخلاق الانبياء حب النساء[29]).
3- در حضور اجتماعى:
كار فاطمه (س) از آن بابت مهم است كه نه تنها از احساس حقارتها كار را به احساس سرافرازى كشاند. بلكه وارد عرصه حيات سياسى شد و در جامعه بشرى بعنوان وجودى مستقل به عرض حال و بيان شرايط و مواضع پرداخت و تا آن روزگار زنان را حق حضور در جامعه و اظهار نظر نبود .
فاطمه (س) آن سنت را شكست و نشان داد در مورادى كه ضرورت اجتماعى ايجاد كند، با حفظ شرايط و ضوابط مذهبى مىتوان از خانه بيرون آمد، و حتى وارد عرصه كارزار شد، و به زخم بندى و پرستارى مجروحان پرداخت.
يا در عرصه سياسى اگر حق فراموش شد و مردم در مسير انحراف قرار گرفتند او وظيفه دارد از حق دفاع و مردم را به وظايف آشنا كند و يا اگر ولى امر مسلمين را از حق او دور داشتند او وظيفه دارد به دفاع از مقام ولايت بپردازد و در اين كار مرد و زن نداردو فاطمه (س) اين راه و رسم را بنيان نهاد و نخستين زنى است كه از مقام رسالت و امامت دفاع كرده وتا سرحد مرگ به پيش رفته است .
4- در احقاق حق:
از تعصب شكنىهاى فاطمه (س) اقدام او در زمينه احقاق حق است. حق عزيز است و براى احقاق آن مىارزد كه آدمى تن به دشوارىهائى بدهد و در پاى آن تا سر حد جان بايستند. و اين مسألهاى است كه فاطمه (س) در راه آن تلاش بسيار داشت .
به هنگامى كه حق كسى مغصوب بماند وظيفه ايستادگى در برابر آن است و اين مسأله مرد و زن ندارد. زيرا در بينش قرآنى مردان در آنچه كه مالك هستند. نصيب و بهرهاى دارند و زنان نيز از مكتسبات خود حق و بهرهاى دارند و دفاع از حق، حتى حق مالى بر افراد واجب است و ارزش اين دفاع براى احقاق حق بميزانى است كه رسول خدا (ص) فرمود آنكس كه براى دفاع از مالش كشته شود شهيد است: من قتل دون ماله فهو شهيد. [30]
اين مسأله درباره مردان در عصر رسول خدا (ص) وجود داشت اما درباره زنان چنين امرى مصداق خارجى پيدا نمىكرد زيرا نه زن را داخل آدم حساب مىكردند و نه او را صاحب ملك و مالى مىشناختند و شنيديد كه حتى زن خود بحساب مال وارث بحساب مىآمد كه پس از مرگ فردى در اختيار وارث او قرار مىگرفت.
فاطمه (س) زنى است كه برخلاف راه و رسم معهود براى احقاق حقش در امرفدك مىايستد، طرح دعوا مىكند و خليفه وقت را به استيضاح مىكشاند و بر اين اساس سنتهاى ديرين جاهليت را درهم مىشكند. اگر فاطمه (س) براى احقاق حق خود قيام نمىكرد، انديشه مسموع نبودن سخن زن كه درآن روزگار وجود داشت قوت مىگرفت و براى هميشه در جامعه باقى مىماند. و در آن صورت گمان اين مىشد كه زن هرگز نبايد حركتى بكند اگر چه مال او را ببرند ويا حق او را غصب كنند .
5- ايراد خطبه:
روزگار و شأن زن در آن روزگار كى اجازه مىداد كه براى او حقى و شأنى قائل باشند و اجازهاش دهند كه حق داشته باشد حرف خود را بزند و از شخصيت خود و يا مقام ولايت و حكومت دفاعى داشته باشد و اين مسألهاى است كه فاطمه (س) آن را در اسلام طرح كرد و پس از آن رعايت آن توسط ديگران هم انجام گرفت.
فاطمه (س) پس از وفات پيامبر به ضرورتى كه براى حفظ اسلام و جلوگيرى از انحراف مسلمين تشخيص داده بود، دردمند وناراحت در حاليكه كاملاً پوشيده و مستور و توسط گروهى از زنان بنى هاشم احاطه شده بود وارد مسجد شد، پردهاى آويختهاند و او دور از چشم نامحرم به ايراد خطابه و احقاق حق پرداخت.
خطبهاى در كمال فصاحت و بلاغت ايراد كرد و پس از حمد و ثناى خدا، و ذكر رمز و راز و وظايف رسالت پدر از بدعهد ى مردم و مظلوميت و مغصوبيت خود سخن گفت و درد و راه درمانها را بر شمرد و به مردم هشدار داد كه سكوت شان خلاف رأى و مصلحت اسلام، و عملكرد خليفه در غصب فدك وضع ارث خلاف متن قرآن است. حق را گفت ،و از احتجاج و استدلال و برهان چيزى فرو گذار نكرد، تا حق كشى سنت نشود و متن اسلامى تحتالشعاع عملكرد افراد مغرض و يا بيخبر از اسلام قرار نگيرد.
و اگر از فاطمه (س) چيزى باقى نمانده بود جز همين يك خطبه، باز هم به تنهائى اين كفايت راداشت كه او را زنى سرآمد معرفى كند و در فصاحت و بلاغت او را چون پيامبر و على در سطح عالى و ارجمند قرار دهد. او در اين راه شجاعانه به پيش رفت و از چيزى نهراسيد و صدمهها را برخود پذيرا شد و حتى با آگاهى از عاقبت آن بدان تن در داد و اين يك تعصب شكنى مهم و بجا بود (و البته با حفظ شرايط اسلامى انجام شد نه به هر بهانهاى بىاساس).
6- در حركت و مبارزه:
فاطمه (س) در آن جو و شرايط نامناسب كه زنان را به هيچ مىانگاشتند راهى را در پيش گرفت كه در انحصار مردان بحساب مىآمد و آن راه مبارزه و درگيرى عليه خصم قرآن و اسلام بود و فاطمه (س) از اين ديد زنى مجاهد و پر كوش مىتوان بحساب آورد.
در آن روزهاى اوليه درگيرى با كفر و در آن ايام آتش وخون، او مجاهدى راستين بود و در مبارزات مخفى با پدر همراهى و در آن نقشى مهم داشت. در عرصه حيات صدر اسلام حضور كامل او را مىبينيم وبعدها هم در عصر شعلهور شدن آتش جنگ در سالهاى اول هجرت تا فتح مكه، در عصر رزم و جهاد على (ع) در جبهه با اينكه خطر مرگ با او جداً نزديك بود هرگز دست و پاگيرهاى براى او نبود، بلكه خوشحال و سرافراز بود كه شوهرى مجاهد و مدافع اسلام دارد، شمشير خونين على را او مىشست، زخمهاى او را فاطمه (س) مرهم مىنهاد، لباس خونين على را او مىشست، لباس خونين على را او تطهير مىكرد و بالاخره با دلگرمىهاى خود، على در مبارزه با خصم قوىتر مىساخت.
او بمانند شوهر در مبارزه با مستكبران ،مسرفان و گردنگشان است، سنگردار است و پيشتاز، فريادگر تاريخ است عليه نابسامانىها، نا امنىها و ناحقىها، و در اين همرزمى روشن بين است و بردبار، با هدف مقاوم و در طريق مقصد خويش مىايستد و تا پاى جان به پيش مىرود و اين مبارزه بخاطر مكتب از سوى فاطمه (س) درسى عظيم است براى همه آنها كه مىخواهند در وادى عشق حق گام بردارند.
7- در شكستن تعصب زنانه:
اين كار و اقدام فاطمه (س) هم شگفتآور است. او زن است و بمانند ديگر زنان در رابطه با همسر بايد حساسيت داشته باشد. مىدانيم از ويژگىهاى زنان در رابطه با همسر خود انحصارطلبى است آنها مىخواهند كه شوهرشان صرفاً از آن آنها و حتى در ملكيت آنان باشد اگر داستان ازدواج مجددى براى همسرشان پس از مرگ آنها هم مطرح گردد شنيدن آن براى بسيارى از آنها قابل تحمل نيست .
فاطمه (س) هم بخاطر زن بودن بايد اينچنين فكر كند، امام مسأله تعقل او بسىفراتر از اين حد و مرز است مىداند كه خداوند براى هر خلقى و پديداى شرايط و ضوابطى معين كرده كه تخلف از آن براى آدمى غير قابل امكان است. صفت عمده، غريزه خواهندگى و طلب است. و كسى را نمىتوان از اين طلب دور و معاف داشت، و اين خاص مرد يا زن نيست و جنسيت نمىشناسد. اما واداشتن همه افراد كه اينگونه بينديشند كارى آسان نيست .
فاطمه (س) بانوئى اهل عقل و اداراك است، تعصب دارد ولى نه حسودانه و كوركورانه زيرا او بفرموده رسول خدا (ص) معتقد است اگر بناست تعصبى مطرح باشد بايد آن را در مكارم اخلاق بكار گيرد. [31]فاطمه عليها السلام مىداند كه على مرد كار است، مرد رزم و جهاد است، مرد بيرون است. پس از فوت او نياز به همسرى دارد كه هم خانه را سرو سامان دهد و هم فرزندان را اداره كند.
بدين خاطر از وصاياى فاطمه (س) يكى اين مسأله است پس از مرگ من، امامه (خواهر زاده او) را بعقد خود درآورد زيرا مردان را از زن گرفتن براى اداره كانون چارهاى نيست و او براى فزرندان من مثل من است [32] و اين جرأتى است اخلاقى كه تنها در فاطمه (س) ملاحظه مىشود و نوعى شكستن تعصب زنانه است توسط يك زن، اما زنى معصومه .
فصل 20: هدايت زنان
مقدمه
درباره فاطمه (س) چه مىتوان گفت؟ او را از هر بعد و نظرى كه بنگريم عظيم است و در هر جنبهاى از جنبههاى حيات فردى سرآمد است. او نه تنها براى خود زنى كامله و عاقله است، بلكه براى جامعه زنان الگوئى لايق، معلمى بزرگ ورهبرى واجد همه اوصاف رهبرى است .
از كارها و مسؤوليتهائى كه او براى خود برگزيد مسؤوليت رهبرى و معلمى زنان است، كارى كه در خور شأن او و متناسب با شرايط زندگى روزمره زن است. وجودش براى زنان هم چون ابر رحمت و حضور فعالش در مجمع زنان موجب رشد و پيشرفت آنها و دورى از عوامل گمراه كننده بود.
فاطمه (س) اين لياقت را در خود احساس مىكرد كه مسؤوليت هدايت زنان را بر عهده گيرد و در اين راه تن به كار و اقدامى مسؤولانه دهد. براى امت اسلامى در آن روزگار وجود او بسيار ضرورى بود زيرا جامعه زنان در تطبيق شرايط خود باسلام به وجود فردى چون او سخت محتاج بودند.
خانه فاطمه (س)
در شرح و توصيف خانهاش گفتيم كه خانهاى گلين و محقر بود، ولى خداى خواست كه اين خانه مركز انوار الهى باشد و از آن نورهاى روشن و درخشان پديد آيند و با انوار مكتسبه از فاطمه (س) جهان تاريك را روشن سازند.
خانه فاطمه (س) تنها محل سكونت على نبود، و تنها مركزى براى تربيت و رشد فرزندان نبود، بلكه مدرسهاى عظيم بود كه در آن شاگردانى بزرگ پرورش يافتند كه بعدها هر كدام به نحوى باشكوه در جهان اسلام درخشيدند نمونههاى تربيت او از اين باب اندك نيستند.
از القاب فاطمه (س) يكى لقب زهرا است، يعنى درخشان و درخشنده، و فاطمه (س) جداً وجودى درخشان براى جهان اسلام و دنياى زنان بود. چه بسيار است عده كسانى كه در گذشته از افاضات وجودى او بهرهمند شدند و يا همين امروز هم به بركت فيوضاتش راه زندگى خود را مىيابند. شعاع تفكر در انديشه فاطمه (س) چندان وسيع است كه از مرز دنياى اسلام گذشته و نقاط ديگرى از جهان را روشن كرده است .كسانى كه به بركت رهنمودهاى او راه يافتند اندك نيستند.
نخستين معلم زن
درباره فاطمه (س) چه مىتوان گفت جز آنكه بگوئيم او معلم بزرگ زنان، رهبر وهادى آنها، و اسوه و الگوى آنان است خانه او با همه كوچك بودنش مدرسه و مركز درس است. زنان مدينه و گاهى هم زنان نقاط ديگر به منظور درك و فهم مسائل به حضورش مىرسيدندو از محضرش كسب فيض مىكردند.
تلاش او در اين بود كه به هدايت زنان پرداخته و آنها را بسازد. كار معلمى او در جهان آن روز وجود داشته و آثار آن تاامروز هم ادامه دارد. نقش او در تهذيب و تكامل زنان و هم در حل مسائل خاص زنانهشان در بعد تطبيق با تعاليم اسلام فوقالعاده بود و توان ارتباط او با زنان بخاطر هم جنس بودن با آنان بسيارى از دشوارىهاى پيامبر رادر امر ايفاى رسالت خود با اين طبقه رفع مىكرد.
در آغاز كار كه هنوز اسلام در حال شكل گرفتن بود، تلاش فاطمه (س) در اين قسمت پراكنده و به تناسب شرايط اتفاقى بود. ولى بعدها كه بازار اسلام رونقى يافت و بر عدّه مسلمين افزوده شد، مخصوصاً در سه سال آخر حياتش، درسىآموزىها به صورت رسمى و منظم درآمد و بخشى از اوقات زندگى شبانه روزى او را پر مىكرد زنان مهاجر و انصار به خدمتش مراجعه كرده و از او درس زندگى و دين مىآموختند .
وظايف و مسؤوليتهاى او
فاطمه (س) در خود براساس بينش اسلاميش احساس مسؤوليت مىكرد و براى خويش وظايفى را مىشناخت از جمله آنكه نا آگاهان را بياگاهاند و نقاب از چهرهتعاليم اسلامى بر دارد و راه و روش پياده كردن آن را به زنان بياموزد زيرا آغاز امر بود و چنان نيازى در سطحى بالا .
از سوى ديگر او اين وظيفه را درباره خود احساس مىكرد كه راه زنده و با شرافت ماندن را به آنها ياد دهد و در سايه اين آموزشها دست متجاوزان و آلودگان را از دامن زن كوتاه نمايد و شر بدخواهان را از سرشان دور دارد.
فاطمه (س) به زنان آموخت كه شأن و رتبتشان بسىبالاتر از آن است كه ملعبه دست آلودگان باشند وبعنوان ابزارى در خدمت رونق دادن بازار شهوات قرارگيرند. به آنها تفهيم كرد كه بهاى وجودشان بهشت است و اين يك گناه، نابخشودنى است كه خود را ارزان بفروشند و يا در خدمت مفاسد و رسوائىها قرار گيرند .
فاطمه (س) براى خود اين احساس مسؤوليت و تعهد را داشت كه نظام عقلى را در جامعه زنان رونق دهد، انديشهشان را متوجه تربيت درست نسل و تحكيم كانون خانوادگى نمايد و اين روحيه را در آنان زنده سازد كه صعودها و سقوطها در گرو كار و تلاش آنهاست و آينده نيك و بد جامعه در سايه سرمايهگذارى امروز آنها .
و بدين سان فاطمه (س) يك رهبر است و يك راهنما، رهبرى كه معصومه است و خطاها و لغزش در كار او و در راه و روش او وجود ندارد. رهبر زنان ديروز و امروز جامعه است و بگفته ابن جوزى در كتاب تذكرة الخواص او فاطمه (س) است از آن بابت كه از نظر فضل و حسب و رشد ازديگر زنان امت بريده و در سطحى فراتر است .
آموزش زنان
از خدمات و كوششهاى فاطمه (س) خدمت او در آموزش زنان بود و اما اينكه او چه چيزهائى به زنان مىآموخت پاسخ آن براى نوع شاگردان او متفاوت است. برخى از آنها در سطوح بالاتر وگروهى در سطوح پائينتر بودند به افرادى چون اسماء بنت عميس در سطحى نسبتاً بالا آموزش داشت و حتى از تفسير قرآن و نكتههائى مهم از معارف اسلامى را مىآموخت و براى بعضى ديگر مسائل شرعى و دينى روز مره.
او هم چنين به زنان مىآموخت كه در امر تربيت فرزندان چه جنبههايى را مراعات كنند و يا در حضور اجتماعى چه ضرورتهائى را در نظر گيرند، در برخورد با شوهر و همسايه و مردان و زنان مختلف، والدين و مهمان چگونه عمل كنند.
هم چنين گاهى فاطمه (س) به زنان درس جرات و شجاعت مىداد بگونهاى كه قادر باشند از لذت خودخواهىها و هوسمندىها بگذرند، حق گوى و حق جوى باشند، اهداف عاليترى را در زندگى روزمره خود برگزينند و از هر چه كه پستى و انحطاط است دورى جويند، او روح ورع و تقوا را در آنان مىدميد و با هشدارها و وعده و وعيدهاى نشأت گرفته از قرآن آنان را به راه صواب واميداشت .
استدلال و محاجه
ازكارهاى مهم حضرت زهرا (س) آموزش راه و رسم دفاع در عقيده و ايمان است. اينكه افراد بايد مسلمان باشند يك مسأله است و جمع عظيمى آن را پذيرفته و مورد رعايت قرار مىدهند. اما اين هم نكته مهمى است كه افراد بتوانند از عقيده خود دفاع كنند و با محاجه و استدلال طرف مخالف را قانع سازند.
دو زن در امر دينى درگيرى و با هم مباحثه داشتند. كارشان از بحث به درگيرى كشيد. از اين دو زن يكى مؤمن بود و ديگرى معاند. فاطمه (س) دلايل درست را در اختيار زن مؤمن قرار داد تا بتواند در بحث پيروز شود و طرف مقابل را اقناع كند و هدايت فاطمه (س) اثر خود را گذارد و او در بحث خود پيروز و فوقالعاده خوشحال شد.
آنگاه فاطمه (س) كه از اين پيروزى خبر يافت به او فرمود سرور فرشتگان به پيروزى تو بيشتر از سرور و خوشحالى تو است و حزن و اندوه شيطان در شكست او بيش از حزن و اندوه آن زن است.[33](زيرا بحث حق و باطل و پيروزى حق بود).
آموزش همسردارى
از ديگر آموزشهاى فاطمه (س) به زنان آموزش درس مديريت كانون و رعايت حقوق خانواده بود.
و در آن روزگار كه مردان بر زنان استيلاى كامل داشتند و حتى زن را مثل برده خود حساب مىآوردند موضعگيرى اسلام در قبال زنان و حمايت از آنها اين خطر را هم براى برخى از عاقلان پديد مىآورد كه از اطاعت مشروع همسر سرباز زنند و تبعيت لازم را نداشته باشند و اين خود نياز به اصلاح انديشه و پيگرى داشت .
فاطمه (س) سعى داشت ضمن آشنا كردن زنان به حقوق خود و همسر و فرزندان پارهاى از انديشههاى افراطى يا تفريطى را در آنان تعديل كند. نه آنچنان كه زنان تسليم باشند و در همه امور اطاعت كنند حتى در گناه، و نه آنچنان عاصى و نافرمان كه حقوق شوهر را ناديده گيرند. زيرا اصولاً در هر انقلاب فكرى كه در جامعهاى پديد آيد افراد خيلى زود به افراط و تفريط كشانده مىشوند.
او هم چنان دفاع از حق شوهر را ضرورى دانست، بويژه كه در همسر حقانيتى راجع به مسألهاى باشد. عدم اطاعت از فرمان بحق شوهر را نوعى قبول لعنت خدا و فرشتگان معرفى فرمود. تسليم زن به شوهر را در گناه، (مثل روابط جنسى با شوهر مست) براساس سخن پيامبر خريدارى لعنتها به تعداد ستارگان آسمان. و وجود كسى كه بتواند مرزها را براى زنان معين و به آنها تفهيم كند بسيار ضرور بود.
طرز برخورد با زنان
فاطمه (س) دربرخورد با زنانى كه براى كسب دانش و اطلاع نزد او مىآمدند صبر و حوصله بسيارى را از خود نشان مىداد، از كثرت سؤال و پاسخ خسته مىشد ولى آن را به روى خود نمىآورد و مىكوشيد كسى را شرمنده نسازد به نمونه زير از اين برخورد فاطمه (س) توجه كنيم .
زنى به نزد فاطمه (س) آمد كه مادر پيرى دارم، در امر نماز براى او سؤال و اشتباهى پيش آمده،مرا به نزد تو فرستاد تا پاسخ صحيح را از تو بياموزم. آنگاه سؤال راطرح كرد و فاطمه (س) پاسخ آن را داد. اجازه خواست كه سؤال دومى را مطرح كند و فاطمه (س) اجازه داد و او طرح كرد و پاسخ يافت. اجازه سؤال بعدى وبعدى، تا ده سؤال شد و فاطمه (س) هم چنان به آنها جواب مىداد و آن زن خود از كثرت سؤال شرمنده گشت و گفت:
ببخشيد شما را خسته كردهام، ديگر مزاحم نمىشوم. فاطمه (س) فرمود هر چه سؤال دارى بپرس من از پاسخ به سؤال رنجيده نمىشوم. داستان پاسخگوئى من به سؤالات شما همانند داستان كسى است كه صد هزار دينار را با خود ببرد و آن را بر دوش خود حمل كند - آيا چنين عملى بر او ناخوش خواهد آمد؟ - براى هر پاسخ من به سؤال تو هزاران هزار اجر است و هم فرمود من ازپدرم شنيدم كه دانشمندان امت من در روز قيامت به اندازه دانششان وميزان تلاشى كه در جهت راهنمائى بندگان خدا داشتهاند ارج و قرب مىيابند... البته اين نكته را هم اضافه كنيم كه فاطمه (س) در امر ارتباط با زنان امين و راز دار بود، سعى بر اين داشت كه اسرار آنها را حفظ كند و جلوى آبروريزىها را بگيرد.[34]
ثمره تلاش و تربيت
فاطمه (س) كوششى فوقالعاده براى تربيت و هدايت زنان داشت و ثمره تربيت او از يكسو فرزندان او هستند كه شرح و معرفى حالات و صدمات به هر يك از آنها دفترى جداگانه مىطلبد و از سوى ديگر دهها زن كه هر كدام در دوران حيات خود هم چون آفتابى در آسمان اسلام درخشيدند و در عصر خود هادى و راهنماى ديگران بودند.
به نظر ما يكى از راههاى شناخت فاطمه (س) شناخت دست پروردگان فاطمه (س) است، تجليات آنان خود حكايت دارد از شأن و عظمت فاطمه (س)، چه بسيارند زنانى كه رشد اسلامى و اجتماعى خود رامرهون فاطمه (س) بودهاند و حتى بر اثر رهنمودهاى او شرايط خانواده و همسر را تغيير دادهاند.
ما براى ذكر نمونه دو تن از شاگردان فاطمه (س) را نام مىبريم كه نسبتاً معروفترند و درخشندگى بيشترى از خود نشان دادهاند.
1- اسماء بنت عميس:
دست پرورده فاطمه (س) است، همسر ابوبكر بود، پس طبعاً در جريان امور و وقايعى بود كه در دستگاه خلافت مىگذشت. اسماء محرم راز فاطمه (س) بود، او همان كسى است كه در شستشوى فاطمه (س) پس از مرگ بنا به وصيتش حضور داشت وبه على كمك مىكرد. فاطمه (س) درباره او سرمايهگذارى وقتى بسيار داشت و چه بسيارند نكتههائى كه او از محضر فاطمه (س) كسب كرد و بعدها در زندگى از آن بهره گرفت .
در داستان تصويب و نقشه ترور على كه در خانه ابوبكر صورت گرفته بود اسماء خبر آن را يافته بود، قرار بر اين بود كه خالد بن وليد (اباسليمان) در مسجد در كنار على بنشيند و بمحض خاتمه يافتن نماز ابوبكر على را بكشد. اسماء از اين جريان شديداً بيمناك شد و جرأت نكرد كه خبرآن را مستقيماً به على برساند.
كنيز خود را دستور داد كه به نزد على برو و قرائت صحيح و تفسير اين آيه را از جانب من از على بپرس و پاسخ بياور آن آيه اين بود: و جاء رجل من اقصى المدينة يسعى، قال يا موسى ان الملاء يأتمرون بك ليقتلوك، فاخرج انى لك من الناصحين [35] (ترجمه: مردى از نقطه دور دست دوان دوان آمد و گفت اى موسى مردم در اين تصميم و ارادهاند كه ترا بكشند، زود بيرون رو من از نصيحت كنندگان و خيرخواهان توام).
كنيز آيه را به على رسانيد - و على كنه قضيه را دريافت و پيام داد انّه يحول بين المرء و قبله [36] (مطمئناً خداوند بين من و آنها را حائل خواهد شد) و بر اين اساس خاطر اسماء را آسوده كرد. داستان هم به همين گونه بود. ابوبكر در حين سلام نماز ازتصميم قتل على در مسجد منصرف شد و قبل از سلام گفت: يا ابا سليمان لا تفعل ما امرتك، و ان فعلت قتلتك.(اى اباسليمان آنچه به تو دستور دادم اجرا مكن، اگر چنان كنى تو را خواهم كشت) و نماز را با السلام عليكم و رحمة الله خاتمه داد. و على از خالد پرسيد ه چه بود او هم حقيقت حال را باز گفت. و على با او درگير شد و بر زمينش كوبيد كه آيا تو را بدين حد جرأت است و گروهى على را به پيامبر و فاطمه (س) قسم دادند كه از او دست بردار و رهايش كند (و گويند در آن ايام فاطمه (س) بيمار و بسترى و تبدار بود).
2- فضه:
از شاگردان فاطمه (س) و پرورش يافته در خانه او خادمه اوست. او ظاهراً از اسراى جنگى است كه رسول خدا (ص) او را به فاطمه (س)بخشيده بود. (گويند او دختر پادشاه هند بود و به علوم غريبه از جمله علم كيميا يا اكسير اطلاعى داشت و وقتى وارد خانه فاطمه (س) شد و آن را خالى از زيور يافت با استفاده از آن علم برخى از اشياع خانه را به طلا تبديل كرد و على (ع) به او تفهيم كرد كه او را نيازى به اين امور نيست و از او خواست آنها را به وضع اوليهاش برگرداند و او نتوانست). سالها در خانه على بود و عاشق فاطمه (س) و خاندان او بود و هرگز تاب جدائى از آنها را متحمل نبود .
در خانه فاطمه (س) به بسيارى از رموز علمى و فنى آشنا شد، قرآن را حفظ كرد به آموزش تفسير قرآن پرداخت و الحق قرآن را در خون و رگ خود جريان داد. عابدى بيمانند گرديد، كم كم كارش بجائى رسيد كه قدم در جاى قدم فاطمه (س) مىنهاد، در عبادتها سعى داشت به او تأسى كند در داستان اطعام افطاريه خود در سه شب متوالى به مسكين و يتيم واسير فضه هم مشاركت داشت .
او زنى است كه بعدها ازدواج كرد .و صاحب فرزندانى شد. در واقعه كربلا بهمراه حسين و خاندانش حضور يافت و پس از واقعه كربلا بمانند ديگر مصيبتزدگان و اسيران بود. و گويند 20 سال پس از آن واقعه زنده بود و در تمام آن مدت هيچ سخنى نگفت و تكلمى نكرد جز با آيات قرآن. به اين نمونه توجه فرمائيد در بيابان او را ديدند و پرسيدند:
- تو كى هستى؟ جواب داد: و قل سلام فسوف تعلمون (اول سلام كن بعد به زودى خواهى فهميد).
- از كجا مىآئى؟ جواب داد: من مكان بعيد (ازجائى دور)
- به كجا مىروى؟ جواب داد: ولله على الناس حج البيت (از جانب خدا طواف بيت واجب شد)
- چند روز است در راهى؟ جواب داد: ولقدخلقنا السموات و الارض فى ستّة ايام (ما آسمانها را در 6 روز خلق كرديم).
- به همين ترتيب سؤالات بود وجواب او به آيه قرآن - و در اين هنگام فرزندانش سررسيدند كه او مادر ماست و شرح حال او را باز گفتند. او اين همه زندگى و مهارت كلامى را در سايه تربيت فاطمه (س) بدست آورده بود و كيست كه زنان را بدينگونه پرورده باشد.
1- كشف الغمه - منتهى الامال ص 133 ج 1.
2- آيه 34 - سوره آل عمران.
3- ص 122 وسايل الشيعه ج 14.
4- رياحين الشريعه - ج 1 ص 216.
5- ص 42 حليه الاولياء ج 2.
6- ص 134 منتهى الامال ج 1.
7- ص 751 الاستيعاب.
8- درج و گهر.
9- آيه 61 سوره آل عمران.
10- حديث نبوى.
11- آيه 110 - آل عمران.
12- السيرة النبويه.
13- ص 208 مناقب ابن شهر آشوب ج 2.
14- شرح آن گذشت .
15- آيه 9 سوره حشر.
16- آيه 7 و 8 سوره دهر.
17- ص 56 بحار ج 43.
18- فاطمه الزهراء - بخش دعا.
19- ص 142 كشف الغمه.
20- احقاق الحق ج 10.
21- آيه 111 سوره مؤمنون.
22- ص 408 المصدر.
23- ص 94 الزهراء - ملا محسن فيض.
24- سوره كوثر.
25- به فصل 7 مراجعه شود.
26- مراجعه شود به كتاب زن در اسلام و غرب.
27- آيه 195 سوره آل عمران.
28- آيه 97 سوره نحل.
29- حديث - مكارم الاخلاق.
30- حديث نبوى.
31- پيامبر - مكارم الاخلاق.
32- منتهى الامال ج 1 ص 137.
33- بحار ج 2 ص 8.
34- ص 3 بحار ج 2.
35- آيه 20 سوره قصص.
36- آيه 24 سوره انفال.
در مكتب فاطمه (س) - دكتر على قائمى