شهید آوینی


بخش 6 - حيات اجتماعى فاطمه (س)


حيات اجتماعى فاطمه (س)
فصل 17: پوشش و عفاف فاطمه (س)
مقدمه
رمز حجاب و پوشش
الگوى عفاف فاطمه (س)
طرز فكر فاطمه (س)
در ديدار مردم
دامنه ستر و عفاف
در صورت جنازه فاطمه (س)
در زينت‏ها
در عين حال
فصل 18: حضور اجتماعى و مردم
مقدمه
اصل در حيات اجتماعى فاطمه (س)
احساس تعهد
درس زندگى اجتماعى او
در اهتمام به امور مسلمين
در رفع دردمندى‏ها
انديشه نجات مردم
بخشش‏ها و دستگيرى‏ها
دعاى به مردم
پاداش فاطمه (س)
فصل 19: تعصب شكنى‏ها
مقدمه
فاطمه (س) بعنوان كوثر
تعصب شكنى فاطمه (س)
بابى جديد در زندگى
1- در امر ازدواج:
2- در مقام زن بودن:
3- در حضور اجتماعى:
4- در احقاق حق:
5- ايراد خطبه:
6- در حركت و مبارزه:
7- در شكستن تعصب زنانه:
فصل 20: هدايت زنان
مقدمه
خانه فاطمه (س)
نخستين معلم زن
وظايف و مسؤوليت‏هاى او
آموزش زنان
استدلال و محاجه
آموزش همسردارى
طرز برخورد با زنان
ثمره تلاش و تربيت
1- اسماء بنت عميس:
2- فضه:

 


حيات اجتماعى فاطمه (س)

 

در اين قسمت مى‏خواهيم از حيات اجتماعى فاطمه (س) و از حضورش در جامعه و شرايط حضور و تلاش‏هاى اجتماعى او بحث كنيم. فصل اول آن را اختصاص داده‏ايم به مسأله پوشش و عفاف فاطمه (س) تا نخست اعلام بداريم كه در نظام حيات اسلامى پوشش و عفاف براى حضور در عرصه اجتماعى يك اصل است و شيوه‏اى كه غرب در اين رابطه دارد و يا حجاب را مانع خدمت اجتماعى معرفى مى‏كند دعوى بى موردى است. در آن از رمز و راز حجاب و انديشه فاطمه (س) در اين مورد و دامنه و مرز آن را مورد بررسى قرار مى‏دهيم و در عين حال متذكر مى‏شويم كه زينت و تجمل براى زن لازم است ولى تنها براى همسرش نه براى هر عابرى در راه .
فصل دوم آن در مورد حضور اجتماعى فاطمه (س) و ارتباط با جامعه است. در آن از احساس تعهد و مسؤوليت فاطمه (س) در قبال جامعه، اهتمام به امور مسلمين، رفع دردمنديها و نيازمنديها، نجات مردم از محروميت‏ها و استضعاف‏ها، بخشش‏ها و دستگيرى‏هاى او از مردم و دوستدارى و دعاى او براى مردم سخن خواهيم گفت .
فصل سوم آن در مورد تعصب شكنى‏ها است و در آن از اين سخن خواهيم داشت كه به بركت وجود فاطمه (س) بسيارى از تعصب‏هاى جاهليت شكسته شده‏اند خواه توسط پيامبر بوسيله او، و خواه توسط خود فاطمه (س)، نمونه آنها تعصب‏ها در امر ازدواج، در مقام زن بودن، در حضور اجتماع، در اخلاق حق، در حركت و مبارزه و ايراد خطبه در شكستن تعصب‏هاى زمانه...
و بالاخره فصل آخر آن در مورد هدايت و رهبرى زنان است و د رآن از اين نكته پرده بر مى‏داريم كه خانه فاطمه (س) مركزى بود براى آموزش و هدايت زنان در جنبه‏هاى مختلف حيات كه فاطمه (س)بعنوان نخستين معلم زنان بحساب مى‏آمد و مسوؤليت‏هاى سنگينى را از اين بابت بر دوش مى‏كشيد دست پرورده‏هاى بسيار داشت كه مهمترين آنها اسماء و فضه بوده‏اند كه هر كدام با درس آموزى از فاطمه (س) در دنياى اسلام درخشيدند.

فصل 17: پوشش و عفاف فاطمه (س)

 


مقدمه

 

اين بحث را با رعايت اختصار برگذار مى‏كنيم بدان خاطر كه بحث درباره پوشش و عفاف فاطمه (س) كه اسطوره عفت و تقواست بسيار بيمورد به نظر مى‏رسد. مگر ممكن است كه در اين زمينه غفلت و جهلى باشد كه براى بيان و اثبات آن تلاشى لازم باشد؟
آيات متعدد قرآن در خانه پدر فاطمه (س) نازل شده و امر به حجابش كرده - مگر ممكن است در اين مورد غفلتى پديد آيد - آنهم براى زنى كه ملكه اسلام والگوى مجسم يك بانوى اسلامى است؟ اينكه در عين حال راجع به آن سخنى به ميان مى‏آيد بدان خاطر است كه:
اولاً سرى مباحث مربوط به مكتب فاطمه (س) كامل باشد و ثانياً مرز پوشش و عفاف و حد روابط آزاد مرد و زن ازطريق آن تا حدودى روشن گردد و ثالثاً زن مسلمان بداند بانوى او كه فاطمه (س) است چگونه زندگى مى‏كرد و چگونه عمل مى‏كرد و اين درسى باشد براى آنها .

رمز حجاب و پوشش

 

بر طبق آيات قرآن وروايات سخن ازستر و پوشش زن است و براساس آنچه كه در سنت است اصل بر اين است زن بگونه‏اى مشى و حركت داشته باشد كه در عرصه اجتماعى جز به ضرورت هنوز چشمگير نداشته باشد و از پوششى برخوردار باشد كه حجم بدن و زيبائى او پيدا نشود و اين همان مسأله‏اى است كه در جامعه تحت عنوان، حجاب مطرح است .
حجاب براى زنان بر خلاف تصور عده‏اى عامل مصونيت زن از نگاه‏هاى ناروا و پيشگيرى از تبديل شخصيت و ارزش وجودى او به كالاى قابل مبادله است، ممكن است آن را از ديدى محدوديت بحساب آورند ولى اين محدوديت براى حفظ مصالح عاليترى است كه در سايه آن شرافت و شخصيت زن محفوظ مى‏ماند.
ساختمان وجودى مرد و زن بويژه در بعد طلب و تسليم، و در جنبه پذيرش و رد، و يا در تصرف و انعطاف بگونه‏اى است كه اين ستر و پوشش مصلحةً بايد توسط زنان اعمال گردد و شوق طلب و دعوت مرد را بهمراه داشته باشد. در غير اين صورت حيات عاطفى و اجتماعى، و به دنبال آن حيات اقتصادى و شخصيتى زن در معرض خطر است و اين مسأله‏اى است كه بايد در مجلد ديگرى مورد بررسى قرار گيرد. فى الجمله اين نكته كفايت كننده را بايد در نظر داشت كه صدور حكم حجاب از سوى پروردگار بدان خاطر نيست كه خداى خواسته باشد محدوديتى را براى زن و آزادى و بى بند و بارى را براى مرد پديد آورد و يا بى جهت موجب مزيتى و فضيليتى از فردى براى ديگران شود. اعتماد به امر و نهى حكيمانه خدا ريشه بسيارى از افكار و انديشه‏هاى انحرافى را در اين زمينه مى‏زدايد.

الگوى عفاف فاطمه (س)

 

درمسأله پوشش و روابط مرد و زن در اسلام كيست كه از نظر الگوئى برتر از فاطمه (س) باشد؟ آنچه كه او عمل كرد و موضع گرفت حجتى است براى همه زنان در جامعه اسلامى، بايد سعى بر اين باشد از فاطمه (س) عقب نمانند و هم در مواردى از او جلو نزنند. فاطمه (س) يك ميزان و محك است، يك معيار و وسيله سنجش است .
اگر در گوشه و كنار جامعه انحرافى بچشم مى‏خورد و اگر خداى نخواسته در جاهائى در كوچه و خيابانى از جامعه اسلامى زنان و دختران بى‏بند و بارى حضور دارند بدان خاطر است كه يا دين را نمى‏فهمند و يا اطلاعات دينى درست به گوشش‏شان نخورده است و البته جمع كسانى كه اين چنين اند و جداً از حيات الگوئى فاطمه (س) بيخبرند اندك نيست .
اين نكته مهمى است كه بايد پيام فاطمه (س) را به گوش‏ها رساند، افراد از منابع مطمئنى بايد خبر بدست آورند كه او چگونه مى‏زيسته و چه راه و روشى را در ارتباط با مردم اتخاذ مى‏كرده است. يا حضور اجتماعيش چگونه بود و به چه صورتى با ديگران آمد و شد و سخن داشته است .

طرز فكر فاطمه (س)

 

براى اينكه طرز فكر فاطمه (س) در رابطه‏اش با مردان روشن گردد به سخن زير توجه شود كه راويان آن متعدد و از جمله انس بن مالك از اميرالمؤمنين و ديگران است كه قبلاً از آن سخن گفتيم واينك هم مكرر مى‏كنيم. على (ع) فرمود نزد پيامبر بوديم و او در منبر بود. پرسيد:
- اخبرونى اى شئ خير للنساء؟ به من خبر دهيد و بگوئيد چه چيز براى زن از همه چيز بهتر است؟ هر كس سخنى گفت و به نتيجه‏اى منجر نشد. مردم درمانده و متفرق شدند. من به نزد فاطمه (س) آمدم وسؤال پيامبر را تكرار كردم. فاطمه (س) فرمود:
خيرللنساء ان لا يرين الرجال ولا يراهن الرجال - بهترين چيز براى زن اين است كه آنها مردى را نبينند و مردى هم آنها را نبيند. [1] خبر را به پيامبر برديم تحسين و تأكيد كرد و فاطمه (س) را در كنار گرفت و فرمود ذرية بعضها من بعض [2].
و يا در شب ازدواج فاطمه (س) به هنگامى كه او به خانه شوهر رفت از پدرش پرسيد تكليف و وظيفه من وعلى در اين خانه چيست؟ و پيامبر كارهاى داخل خانه را به فاطمه (س) سپرد وكارهاى بيرون را به على (ع). فاطمه (س) پس از تقسيم كار گفت جز خدا كسى نمى‏داند كه چقدر خوشحال شدم كه رسول خدا (ص) مرا از مواجهه با مردان معاف نمود. [3]

در ديدار مردم

 

او ضوابط پوشش را در رابطه با نامحرم كاملاً رعايت مى‏كرد وسعى داشت از غير محارم كناره‏گيرى داشته باشد [4] وداستان ذيل اين سخن را نشان مى‏دهد. روزى پيامبر به عمران بن حصين فرمود با من بديدن فاطمه (س) نمى‏آئى! عمران گفت چرا يا رسول الله (ص)، مايل به ديدار او هستم و با هم به سراغ فاطمه (س) رفتيم .
در زديم و پيامبر از فاطمه (س) رخصت خواست و فاطمه (س) اجازه ورود داد. رسول خدا (س) فرمود كسى همراه من است آيا با او داخل شوم؟ فاطمه (س) گفت جز پارچه‏اى پشمين وسيله‏اى براى پوشش و ستر خود ندارم .
رسول خدا (ص) دستور پوشش داد كه چنين و چنان خود را بپوشان تا وارد شويم فاطمه (س) عرض كرد چيزى كه سرم را بپوشاند ندارم - پيامبر پارچه‏اى كهنه به همراه داشت كه با اين پارچه سرت را بپوشان، و فاطمه (س) خود را پوشاند وآنان وارد شدند. [5]

دامنه ستر و عفاف

 

دامنه عفاف او بميزانى است كه حتى از فردى كور ونابينا حجاب مى‏كند، ابن مكتوم بهمراه پيامبر بر فاطمه (س) وارد شد. فاطمه (س) خود را مستور كرد وكنار آنان آمد. دخترم او كور است و ترا نمى‏بيند چرا حجاب كردى؟ عرض كرد:
او مرا نمى‏بيند ولى من اورا مى‏بينم اگر در پرده نباشم او بوى مرا استشمام مى‏كند (كنايه از اينكه آن هم روا نيست) پيامبر فرمود گواهى مى‏دهم كه تو پاره تن منى اشهد انّك بضعة مِنى [6]. همانگونه كه مى‏ببينيد فاطمه (س) از جهت عفاف در كمال اوج است و زن مسلمان اگر بانوئى چون فاطمه (س) دارد بايد از او تبعيت كند نه ديگران .
آرى ،اينكه حدى كمتر از آن را مراجع تقليد و فقها اجازه دادند، بدان خاطر است كه عُسر و حرَجى در ميان نباشد و كسى به خاطر احساس در بند بودن، خويشتن را گرفتار نبيند وگرنه براى آنكس كه خواستار حفظ عفت است و مى‏خواهد همگام فاطمه (س) باشد چاره ندارد جز آنكه اينچنين بينديشد و عمل كند.

در صورت جنازه فاطمه (س)

 

فاطمه (س) در امر ستر و عفاف حتى براى پس از مرگ خود در انديشه بود. به اسماء كه محرم رازش بود فرمود: خوش ندارم بر جسد زن پس از مرگ جامه‏اى افكنند و حجم بدن را وراى جامه نمايان باشد در اين باره چه مى‏انديشى؟ اسماء گفت در حبشه چيزى در مورد تابوت ديدم كه اينك صورت آن را بر تو نشان مى‏دهم.
چند شاخه‏تر گرفت و آنها را خم كرد و به صورت عمارى درآورد و متذكر شد كه جسد مرده را در دورن آن قرار مى‏دهند و حجم بدن نمايان نمى‏شود. فاطمه (س) آن را ديد و پسنديد و فرمود چيز خوبى است نقش زن و مرد در آن از هم متمايز نيست. و چون وفات يافتم تو مرا بشوى ونگذار كسى بر كنار جنازه‏ام بيايد و مرا در اين گونه از تابوت گذارده [7] و در دنباله آن در برخى از روايات آمده است كه فاطمه (س) فرمود سترتنى سترك الله، مرا پوشانده‏اى خداوند تو را بپوشاند (و مى‏گويند تابوت محمل گونه از آن زمان پديد آمد).

در زينت‏ها

 

توصيه ودستور اسلامى اين است كه زن خود را زينت كند ولى براى شوهر، متجمل باشد ولى در خانواده و براى همسر، و اسلام آن را يك وظيفه براى زن مى‏داند و لذّات پديد آمده از آن را لذّاتى مشروع و حلال. در آنچه كه مربوط به بيرون است اسلام اصرار دارد كه زن متجمل نباشد، خود را به بوئى خوش نيارايد لباس شهرت نپوشد، در وسط خيابان راه نرود، از كفش و پاى او صدائى برنخيزد و... و فاطمه (س) اين چينن بود و در تمام مدت عمر چنان عمل مى‏كرد.
روايات ما سخن از اين دارند كه فاطمه (س) خود را براى همسر خويش آراست وحتى در يكى از جنگهاى صدر اسلام كه على بسلامت از جنگ باز مى‏گشت فاطمه (س) خود را آرايش كرد و به استقبال على رفت، و اين لذت حلالى است كه اسلام بر آن صحه گذارده و بانوى اسلام بدان عامل است و ما قبلاً در اين مورد سخن گفته‏ايم .
در عين حال اين سخن پيامبر (ص) هم براى بيرون محيط خانه مطرح است كه فرموده بود:
- يا فاطمه مامن امراة تزينت حسنه اى فاطمه (س) زنى نيست كه خود را بيارايد،
- و خرجت من بيتها باحسن ملبوس ازخانه خود با زيباترين پوشش خارج شود،
- حتى ينظر اليها الناس و در پى آن در ديد و منظر مردم قرار گيرد،
- الا لعنها ملائكة السموات السبّع و الارضين جز آنكه فرشتگان آسمان هفت گانه و زمين‏ها بر او لعنت فرستند.
و كانت فى غضب اللّه حتى تموت: او هم چنان در خشم وغضب خداست تا بميرد،
و يمور بها الى النار و فرمان مى‏دهد او را در دوزخ اندازند.

در عين حال

 

در عين چنان پوشش و عفافى، زن مى‏تواند به ضرورت نياز جامعه و خودش حضور اجتماعى داشته باشد، از حق خود و خانواده، و از حق شرافت جامعه و اسلام دفاع كند. پوشش و ستر مانع حق گوئى و حق‏طلبى، و حتى مانع كار و تلاش نيست، فاطمه (س) در عين چنان پوشش و ستر و در عين خانه‏دارى و فرزندى دارى :
معين و همكار همسر است، داراى حضور اجتماعى به موقع است، در مسير هدايت زنان و بانوان است، خط سياسى روشنى را تعقيب مى‏كند، حق طلب است، مبارز است و در برابر ناروائى‏ها و نامرادى‏ها با تمام وجود مى‏ايستد و حتى خليفه زمان را به محاكمه مى‏كشاند.
تاريخ فريقين پر است از اينگونه تلاش‏ها و اقدامات و اين از يكسو پاسخى است به آنها كه حجاب را عامل محدوديت و قيد وبند براى كار و تلاش اجتماعى معرفى مى‏كند و از سوى ديگر درسى است براى همه آنها كه مى‏خواهند در صراط مستقيم و وادى حق در سير و سعى باشند.

فصل 18: حضور اجتماعى و مردم


مقدمه

 

فاطمه (س) از زنانى است كه د رجامعه زندگى مى‏كند. او از ميان مردم برخاسته و با مردم است. سعى دارد با راه و روشى خاص كه مورد تأييد اسلام است و با انديشه‏اى نشأت گرفته از آن زندگى كند. و نيز او از افراد نادرى است كه حاضر شده است براى مردم درد و رنجى را متحمل گردد و دشوارى‏هاى آن را بر جان بخرد .
او زنى عابده و مقدسه است ولى نه چون راهبان كه ترك دنيا و زندگى گويند و در گوشه محرابى، آن هم در معبدى خود را وقف ومتوقف كنند. بلكه وارد جامعه مى‏شود، به اهتمام در امور اجتماعى مى‏پردازد و سعى در رفع استضعاف و رهائى مردم در عوارض دارد. مى‏كوشد مشكل مردم را حل كند، به هدايت زنان بپردازد و بارى از دوش جامعه و زنان بردارد .
هوى پرستان كه در مسير حيات خود از اسلام منحرف شده‏اند بايد به اين نكته توجه كنند كه رمز سعادت وخوشبختى‏شان در گروه تبعيت از راه و رسم اسلام است و پيروى از دستورات خداوندى كه جز خير بشر چيزى را نمى‏طلبد.
و هم براى اينكه زنان در رهيابى‏ها دچار عوارض نشوند ناگزير بايد به دنبال فاطمه (س) روند و مشى خود را در زندگى اجتماعى از فاطمه (س) پرسند.

اصل در حيات اجتماعى فاطمه (س)

 

اصل زندگى فاطمه (س) اين است كه نخست به خانه و زندگى برسد و سنگر خانواده را مورد عنايت قرار دهد. زيرا همه كارهاى نيك و بد، همه سعادت‏ها و بدبختى‏ها از خانه آغاز مى‏گردند و بشريت براى سر و سامان دادن امور اجتماعى خود ناگزير است از خانواده شروع كند و اين توصيه پيامبر (ص) است كه فرمود: ابتداء بما تعنول [8]
فاطمه (س) خانه را بصورت يك مدرسه، يك دانشگاه و يك سنگر درآورد و در آن به تربيت نسلى همت گماشت كه شرح آن را در فصول پيشين مطرح كرده‏ايم و در اين خانه فر زندان و همسر با امنيت فكرى سر گرم دستيابى به مرحله رشد و كمال بوده‏اند. اينكه على (ع) در ميدانهاى جنگ و هم در محيط زندگى موفق بود، بدان خاطر بود كه فاطمه (س) همسرى خوب و وفادار در خانه، زمينه را براى دلگرمى و شور و شوق او فراهم مى‏كرد .
خانه على (ع) محلى بود كه على در آن خستگى ناشى ازكار روزانه خود را حل و رفع مى‏كرد، و در برگشت از جنگ و جبهه مورد دلگرمى و نوازش بيشتر فاطمه (س) بود و هم مركز بحث و مشاوره و تصميم‏گيرى بود و على (ع) را بدين دلخوش بود كه وقتى از بيرون بر مى‏گردد در خانه با فاطمه مهربان مواجه است .

احساس تعهد

 

او در عين حال همه زندگى را در خانه خلاصه نمى‏دانست، بلكه خانه پايگاهى بود كه از آن به رسيدگى امور اجتماعى و مردمى هم مى‏پرداخت او در جامعه حضور داشت زيرا كار زندگى در راه خدمت به مردم يك وظيفه اجتماعى تلقى مى‏شود. و هم او از كسانى بود كه در برابر جامعه و شرايط آن احساس مسؤوليت مى‏كرد .
او تنهائى را دوست دارد، نه بدان خاطر كه از درد جامعه، مخصوصاً زنان امت فارغ بماند، بلكه بدان خاطر كه گاهى در خلوت با خداى خود راز و نياز كند، از او استمداد بجويد، و عجز و درماندگى خود را به او اعلام دارد و براى دردهاى خود و مردم از او شفاء بطلبد.
در عين حال، در همان تنهائى نيز به ياد مردم امت و در طريق انديشيدن براى سعادت و نجات آنان. مگر عبادت تنها در همان چند ركعت نماز و عمل روزه و يا فريضه حج است؟ مگر امربمعروف، هدايت و ارشاد، دستگيرى از مستمندان، شاد كردن دل يتيمان، حمايت از درماندگان و مستضعفان عبادت نيست؟ فاطمه (س) از اينگونه عبادات بسيار دارد.
او اهل تطابق با جامعه است، نه تطابق حيوانى كه در آن آدمى گله‏وار تسليم جو و شرايط جامعه گردد و همگام با ديگران نينديشيده به پيش رود. فاطمه (س) اهل فكر است و هدفدار، ميداند در چه هنگامى و در چه موردى خود را با جامعه تطابق دهد و در كجا تطابق خود را به صورت مخالفت ابراز دارد.
احساس تعهد فاطمه (س) در رابطه با خدا و قرآن ايجاب مى‏كرد كه او در ميان جامعه باشد و حضورش، و از آن مهمتر كيفيت حضورش درسى است براى همه انسانها و انجام مسؤوليتى است كه مى‏تواند راهنما و روشنگر باشد براى همه كسانى كه از مسؤوليت دم مى‏زنند.

درس زندگى اجتماعى او

 

اينكه فاطمه (س) چگونه در جامعه حضور داشته باشد؟ چگونه در برابر امور و حوادث موضع مى‏گيرد؟ چگونه زندگى را سر كند؟ برخوردش با مردم چگونه باشد؟ خود شامل سرى مباحثى است كه فاطمه (س) درس عملى آن را از مادر آموخته و از تعاليم و تذكرات و ارشادهاى پدر در آن سود جسته است. اصولاً شيوه او در حضور در عرصه اجتماعى موجد راه و روش نوين و درس‏آموز براى جامعه انسانى و بويژه زنان است .
او در جنبه‏هاى اجتماعى از پدر دروس بسيارى آموخت مثل درس اخلاق، درس رفتار اجتماعى، درس مساوات و مواسات و از آن مهمتر درس ايثار، درس وظيفه‏مندى در برابر افتادگان و محرومان، درس كمك به اسراء، به ايتام به مسكينان، درس يتيم‏دارى و سرپرستى و كفالت آنان، درس خوشرفتارى با بردگان و زيردستان، درس خدمت به مردم، حتى به بهاى قبول رنج براى خويشتن و...
فضه بعنوان خادمه‏اى در خانه او مشغول كار شد. رسول خدا (ص) فرمود دخترم آيا مى‏دانى كه وظيفه خانم خدمتكار چيست. خدمتكار هم انسانى مثل ديگران است، رنج مى‏برد، خسته مى‏شود، ادراك دارد، لذت و غير لذت مى‏فهمد وجود از چوب و سنگ ساخته نشده و...
فاطمه (س) پرسيد پس در آنصورت تكليف من در برابر او چيست؟ پيامبر فرمود تكليف اين است كه كارهاى خانه را در ميان او و خود عادلانه قسمت كنى... و فاطمه (س) تا پايان عمر اين چنين كرد .
او با اينكه عهده‏دار امور خانه بود، و با اينكه به تربيت فرزندان مى‏پرداخت و كانونى آنچنان گرم و متعهد را مسؤلانه مديريت مى‏كرد از مشاركت اجتماعى خود را دور نداشت و رسول خدا (ص) براى او برنامه و تكليفى معين كرد كه او د رآن شركت كند. از جمله امر هدايت زنان، و حل و رفع مسائل و مشكلات آنها، شركت در مراسم بيعت زنان با پيامبر، حتى حضور در برنامه مباهله با نصاراى نجران كه قرآن به آن اشاره دارد. [9]

در اهتمام به امور مسلمين

 

فاطمه (س)مسلمانى است كه اهتمامى وافر به انجام امور مسلمين دارد ميداند كه هر كس صبحگاهان از خواب سر بر مى‏آورد بايد در اهتمام به امور مسلمين باشد و در غير اينصورت مسلمان نيست. «من اصبح ولا يَتهتَّم بامور المسلمين و ليس بمسلم) [10]. او اصل را در زندگى به اين قرار داده است كه براى مردم خدمتى انجام گيرد.
هم چنين اين بينش قرآنى براى او وجود دارد كه امت اسلامى بهترين هستند از آن بابت كه براى مردم آفريده شده‏اند (كنتم خير امة اخرجت للناس) [11] و هم مصداق اين سخن شاعر كه هر كس سعى دارد ديگران را براى زندگى خود بخواهد، و فاطمه (س) مصداق كسى است كه زندگيش را براى ديگران مى‏طلبد (كل يريد رجاله لحياته - يا من يريد حياته لرجاله).
او اصل را بر اين قرار مى‏دهد كه براى مردم خدمتى انجام دهد،و زير بازوئى را بگيرد و يا مشكلى را حل كند و در اين راه تنها در خانه ماندن روا نيست مگر آنگاه كه آن غرض هم در خانه حاصل شود. كه فاطمه (س) در پى رفع استضعاف است ناچار از خانه بيرون مى‏آمد و به چاره درد مى‏پردازد.
شما جلوه‏اى از اهتمام او را به امور مسلمين در دوران پس از وفات پيامبر مى‏بينيد كه چگونه شبها بهمراه على (ع) و حسنين سوار بر مركبى شده و به در خانه اين و آن مى‏رود. او خود را در جامعه‏اى مى‏يابد كه مردم آن، گرفتار استضعاف فكرى هستند وگمان دارند كار از كار گذشته و بايد تسليم رأى شيخين باشند و فاطمه (س) مى‏خواهد آنان را بيدار كند.

در رفع دردمندى‏ها

 

او از كسانى است كه مردم را بر خود مقدم مى‏دارد. گدائى در درد و گرسنگى مى‏نالد غذاى خود را به او مى‏دهد. برهنه‏اى از بيجامگى شكوه دار د و فاطمه (س) با عطايش شكوه او را فرو مى‏خواباند. كودكى يتيم را به نزد او مى‏آورند كه بعلت نداشتن پدر، كوكان او را به بازى نمى‏گيرند (چون در آن روزگار اين تصور غلط شايع بود كه يتيمان افرادى آفت زده‏اند، و همگامى و هم قدمى با آنها سبب سرايت بدبختى خواهد شد) فاطمه (س) او را مى‏شويد و بر سر و مويش به رسم آن روز روغن مى‏مالد، لباس نو بر تن او مى‏پوشاند و او را به پيامبر بر مى‏گرداند. [12] دلش به اين خوش است كه اين كودك در ميان ديگر كودكان مى‏تواند وارد شود، و با لباس نو و با انتساب به پيامبر مى‏تواند سر و گردن افرازد و خود را شادمان نشان دهد.
اوامين امت و راز دار وقايعى است كه براى او اتفاق افتاده آن را وسيله‏اى براى تازه كردن درد ديگران قرار نمى‏دهد و حتى درد خود را از على (ع) مخفى مى‏دارد. و هم اگر رازى از ديگران بشنود سعى دارد آن را حفظ كند و آبروى كسى را به خطر نيندازد او در اصلاح امور مردم، در رفع مشكل چنان است كه حتى دنيا را جاى آرامش و سكون نمى‏شناسد و در احقاق حق و ابطال باطل نرمش و انعطافى را نمى‏پذيرد مگر آنكه پاى مكتب و مذهب در ميان باشد.

انديشه نجات مردم

 

فاطمه (س)دائماً در انديشه نجات مردم است، نجات‏شان از درد كشيدن و صدمه ديدن و نجات شان از آزارها و اذيت‏ها، نجات‏شان از جهل و غفلت و نجات‏شان از استضعاف‏ها، از حدود ده سالگى (بنا به روايات مشهور و يا بيشتر) به ميدان جنگ رفت و به پرستارى زخمينان ومرهم نهادن بر جراحات شان اقدام كرد و ما نمونه آن را در ميدان احد مى‏بينيم. او اين كار را تا پايان عمر، با رعايت الاَهمّ و فالاَهمّ، و به تناسب شرايط و موقعيت انجام مى‏داد.
او در پى نجات مردمى است كه از لحاظ انديشه در محدوديت و كوته بينى هستند، نظام تبليغاتى و اقتصادى روز آنها را گرفتار كرده است. نگرانى از گرفتارى‏هاى بعد و سرانجام عذاب امت دارد، مى‏خواهد شرايطى فراهم آورد كه مردم قرين زحمت و محنت نشوند و به عذابهاى امم پيشين گرفتار نيايند. بدين سان مردم را از عواقب كار و بدعث خائنان هشدار مى‏دهد .
او در خطبه‏اش در مسجد به همين نكته اشاره دارد كه: من پايان كار را نگرانم و هم چون پدرم شما را از عذاب خدا بيم مى‏دهم. به انتظار بنشينيد تا ميوه درختى را كه خود كشته‏ايد بچينيد و كيفركارى را كه خود انجام داده‏ايد ببينيد...[13]
آرزوى نجات مردمى كه آينده‏نگرى نداشتند و نمى‏توانستند نقشه شوم خصم را تقويم كنند خود از عوامل مهم دل آزردگى و احساس رنج فاطمه (س) بود. درگيرى او با دستگاه ارتجاعى و محاكمه روز به همين خاطر بود. شخصيت حقيقت پرست فاطمه (س) اجازه نمى‏داد كه در برابر اين وقايع وجريانات بى‏تفاوت باشد .

بخشش‏ها و دستگيرى‏ها

 

نخست به اين نكته توجه كنيد كه فاطمه (س) در عين امكانات ناشى از درآمدهاى گوناگون، جامه‏اى و چادرى وصله‏دار مى‏پوشيد، آن چنانكه ديدار اين امر براى افرادى چون سلمان غير قابل تحمل بود. [14] ولى گذشت وايثار او بيش از حد و اندازه ثروتمندان و افراد متمكن بود. چنان بر خود تنگ گرفته بود كه پيامبر وقتى بر او و فرزندانش وارد شد و بى رمقى ناشى از گرسنگى شان را دريافت فرياد زد واغوثاه، اهل بيت محمد يموتون من الجوع، اهل بيت محمد از گرسنگى در حال مرگند...
عايدى ناشى از فدك، درآمد ناشى از پشم ريسى را بين تهيدستان بنى هاشم و مهاجرين تقسيم مى‏كرد، بدون اينكه منّتى بر آنان داشته باشد و در اين كار تا حدى به پيش رفت كه آيه ايثار درباره‏شان آمد و يوثرون على انفسهم ولو كان بهم خصاصة [15] اگر چه خود نيازمند باشند باز هم به ايثار مى‏پردازند. او در قرآن بدين وصف ناميده شد كه غذا را ازگلوى خود درآورده و به گدا و يتيم و اسير مى‏دهند. [16]
عربى در مسجد وارد بر پيامبر مى‏شود و از او چيز براى رفع گرسنگى خواست. رسول خدا او را با بلال نزد فاطمه (س)فرستاد. فاطمه (س) پوست تختى را كه حسنين بر آن نشسته بودند به او داد كه ببر و كارت را بساز. عرب گفت پوست راچه كنم - گرسنه‏ام .
فاطمه (س) گردنبندى در بساط خود داشت كه دختر عمويش (دختر حمزه) به او داده بود - آن را به فقير بخشيد آنرا به مسجد آورد و در حضور پيامبر آن را به عمار فروخت وبهاى 20 دينار و دويست درهم و بُردى يمانى و هزينه‏هاى سفر. پيامبر فرمود فاطمه (س) را دعا كن. گفت خداوندا به فاطمه (س) عنايتى كن كه هيچ چشمى آن را نديده و هيچ گوشى آن را نشنيده باشد. وپيامبر آمين گفت. [17] و البته عمار آن را به پيامبر و پيامبر آن را به فاطمه (س) بخشيد.

دعاى به مردم

 

اين حداقل تلاشى بود كه فاطمه (س) درباره مردم انجام مى‏داد و آن دعاى به مردم بود. فاطمه (س) زنى ستايشگر و اهل دعا بود. و از دعاهاى او اين است سپاس خداوند را در هر حمد و ذكر و شكر و صبر و نماز و زكوة و قيام و عبادت و سعادت و بركت است. (الحمد الله على كل حمد و ذكر و شكر و صبر و صلوة و زكوة و قيام و عبادة و سعادة و بركة..[18]).
امام مجتبى (ع) در بيان نماز شب مادر، از دعاى او به مردم سخن مى‏گويد كه افراد را به اسم دعا مى‏كرد و ازگرفتارى‏ها، درماندگى‏ها و بدهكارى‏شان از خدا رفع مشكل مى‏خواست. [19] اومردم را دوست داشت و مى‏خواست دل شان آرام باشد و در زندگى خود مشكلى نداشته باشند.
او حتى براى سراى ديگر انسانها هم مى‏انديشيد و مى‏خواست آنها بهشتى شوند. بخشى مهم از تلاش‏هاى فاطمه (س) براى بهشتى كردن مردم بود. به پدر گفته بود اين آرزو را دارم ازخداى تبارك و تعالى بخواهى كه مهريه مرا شفاعت گنهكاران امتت قرار دهد و دراهمى را كه از على (ع) بابت مهريه‏ام گرفتى به او برگردان... و تدعوا الله ان يجعل مهرى الشفاعة فى عصاة امتك [20] .
اينان ازكسانى بودند كه اگر مشكلى براى‏شان پيش مى‏آمد آن را در راه خدا براى خويش تحمل مى‏كردند و دل شان براى مردم مى‏طپيد. درد و رنج مردم را روا نمى‏دانستند - و گرنه دليلى نداشت كه اشك فاطمه (س) از ديدار يتيمان دردمند مردم جارى شود و براى فقيرى، تنها موجودى خود را هبه كنند.

پاداش فاطمه (س)

 

اينكه خداوند در ازاى چنان خدمات و صبرى به فاطمه (س) و خاندان او چه پاداشى عنايت مى‏فرمايد مسأله‏اى است كه ما را توان ادراك آن نيست. بر اساس پاره‏اى از روايات، و هم بر مبناى آيات روشنى قرآن به بخشى ازآن پاداش‏ها آگاهيم از جمله حديثى است كه عبدالله ابن مسعود در تفسير اين آيه ازپيامبر نقل مى‏كند:
انى جزيتهم اليوم بما صبروا انهم هم الفائزون [21] يعنى جزيتهم بالجنة اليوم بصبر على بن ابى طالب، و فاطمة، و الحسن و الحسين فى الدنيا على الطاعات و على الجوع و الفقر و بما صبروا على المعاصى و صبرو اعلى البلاء لله فى الدنيا انهم هم الفائزون و المناجون من الحساب [22] - آيه مى‏گويد آنها را بخاطر صبر ومقاومت‏شان پاداش خواهم داد و آنها راستگارانند. تفسير آن آيات گويد يعنى امروزآنها را به صبر على (ع) و فاطمه (س) و حسن و حسين (ع) در دنيا در طريق طاعات، و به صبر بر گرسنگى و فقر، و به صبر درخوددارى از معاصى و به صبر در بلاء و مصيبت‏هائى كه براى خدا در دنيا متحمل شده‏اند پاداش بهشت خواهم داد آنان رستگاران و نجات يافتگان از حسابند.
آرى بهشت مشتاق لقاى چنين زنى است پيامبر (ص) فرمود اشتاقت الجنة الى اربع من النساء بهشت مشتاق ديدار چهار زن است: مريم دختر عمران، آسيه همسر فرعون، خديجه دختر خوُيلد كه همسر پيامبر در بهشت است ،و فاطمه (س) دختر محمد (ص) [23] فاطمه (س)بمناسبت خدماتش در اسلام محبوب خدا و پيامبر بود و هم در دوران حيات و پس ازوفاتش در دل مؤمنان جاى داشت و محبت اورا در قلب خود جاى مى‏دهند .

فصل 19: تعصب شكنى‏ها


مقدمه

 

زندگى فاطمه (س) زندگى با بركتى بود، زيرا وقايع و جرياناتى در مسير زندگى او پديد آمدند كه موضعگيرى فاطمه (س) در آنها و هم تأييد و يا طرد و رد آن واقعه سبب شده‏اند كه تكليف مردم با استفاده از سنت روشن باشد. شك نيست كه آيات قرآن حقايق دينى را در اختيار مى‏گذارند ولى سنت بُعد عملى و اجرائى آيات را نشان مى‏دهد و پرده از روى ابهام بر مى‏دارد.
از بركات وجودى فاطمه (س) يكى اين است كه بسيارى از تعصب‏هاى جاهليت كه در جامعه مسلمين رواج داشتند در سايه مواضع او و گاهى هم مواضع پدر درباره او از ميان برداشته شده‏اند. عملكرد رسول خدا (ص) درباره فاطمه (س) بگونه‏اى بود كه مسلمين در مى‏يافتند در رابطه با فلان مسأله چگونه موضع بگيرند - و يا عمل فاطمه (س) در شرايطى معين سند و حجتى شد براى جامعه امروز كه بدانند در هر مورد خاص چگونه بايد عمل كنند. بدين سان تأثير فاطمه (س) در تاريخ اسلام از جهات متعددى فوق‏العاده به حساب مى‏آيد و كار و برنامه‏اش سبب زنده ماندن بسيارى از تعاليم اسلامى شد.

فاطمه (س) بعنوان كوثر

 

فاطمه (س) خير كثير است و مصداق آيه شريفه انا اعطيناك الكوثر. [24] ولادت او هم درس‏آموز بود و هم مايه بركت. در عصرى بدنيا آمد كه مردم، زن بودن و دختر بدنيا آمدن را ننگ مى‏دانستند. در فرهنگ سنتى آن روز ياد تولد دختران دلها را به هراس مى‏افكند و عدم ولادت پسرى در خانواده كافى بود كه آن را محكوم به فنا بشناسند و او در چنين شرايطى بدنيا آمد.
ولادت او سببى شد كه بار سنت‏ها و عادت غلط درهم بشكند و تعصب‏هاى متعفن ضد انسانى از ميان برداشته شود. موضعگيرى پيامبر در ولادتش درسى است براى همه انسانها كه بدانند دختر هم موجودى انسانى و گرانقدر و وجودش مايه خير و روشنائى محفل خانواده است .
و نيز پيامبر با اتخاذ موضع نيكو در رابطه با فاطمه (س) عملاً به مردم نشان داد كه دختر هم مى‏تواند بمانند پسر در محيط خانه عامل نشاط و شادابى باشد، موجب احساس كمال والدين باشد، خير آفرين باشد آن هم واجد خير كثير، و حتى دختر مى‏تواند ولايت و امامت را تداوم بخشد. و مى‏دانم فاطمه (س) وارث همه پيامبران و بلكه رابطى بين دو امر مهم رسالت و نبوت است .

تعصب شكنى فاطمه (س)

 

پيامبر در آن جو بحرانى و در عين تحمل آن مصائب كمرشكن ولادت او را به فال نيك گرفت و او را به گلى تشبيه كرد كه استشمام آن وجود جان را معطر مى‏سازد (ريحانه اشمها). چه بسيارند برنامه‏هائى كه توسط رسول خدا (ص) درباره فاطمه (س) پياده شدند و امروز بعنوان حجتى براى زنان مطرح است. فاطمه (س) از ديدى ام الزمان است در شرايط خاصى از زمان پديد آمد كه براى تعصب شكنى بسيار مناسب بود .
رفتار پيامبر با فاطمه (س) درس است و حكايت از تعصب شكنى او دارد. اينكه پيامبر (ص) دست دختر كوچكش را مى‏بوسد خود يك نوع تعصب شكنى است و ضربه‏اى است بر پيكر افكار پوسيده مردم آن روزگار كه زن و دختر را داخل آدم بحساب نمى‏آوردند و حتى اين ضرب‏المثل بصورت شعر وجود دارد كه بهترين داماد براى آدمى قبر است .
رسول خدا (ص) با موضعگيرى خاص خود درباره دختر خويش به انسانها آموخت كه راجع به دختران چگونه تلقى داشته باشند و درباره زن و ارزش وجودى او چگونه بينديشيد. معنى مواضع او خطابى به مردان است كه از كبر وافاده خود بيرون آئيد و بفهميد كه زن هم در خور مقام دست بوسى است. و هم هم خطابى به زن است كه از حقارت خود بدرآى و ملعبه ديگران مباش.

بابى جديد در زندگى

 

اما فاطمه (س) نيز خود در مشى و روش زندگى خود بابى جديد را آغاز كرد كه منجر به شكستن قالب‏هاى قديمى و پوسيده بود و عملاً نشان داد زن هم مى‏تواند همگام با مردان به پيش رود و به بالاترين مدارج قرب دست يابد. زن نه تنها انسان است بلكه مى‏تواند انسان آفرين و رشد دهنده بزرگترين معجزه آفرينش باشد، و آحاد انساى را در اين پهنه گيتى شحصيت و تجسم بخشد.
ما در اين بحث كوتاه مواردى از تعصب شكنى‏هاى فاطمه (س) را با رعايت اختصار مورد بررسى قرار مى‏دهيم:

1- در امر ازدواج:

 

عصر فاطمه (س) را در نظر گيريد، با فاصله بسيار كمى از دوران جاهليت است. درست است كه مردم آن روزگار مسلمان شده‏اند ولى اين نكته علمى را فراموش نكنيد كه براى زدودن فرهنگ سابق يك جامعه گاهى تا چند نسل، زمان لازم است. بدين خاطر در عصر او هنوز تفاخر جاهليت وجود دارد.
نمونه‏اى از اين تفاخر را در خواستگاران فاطمه (س) مى‏توانيم بيابيم و از پيش گفته‏ايم كه افرادى چون عثمان، و عبدالرحمن بن عوف، ثروتمندان آن روز دنياى مدينه به خواستگارى فاطمه (س) آمدند و حتى از راه تطميع مى‏خواستند. فاطمه (س) را در اختيار گيرند.[25]
اما فاطمه (س) با انتخاب و اختيار على (ع) بعنوان همسر، تعصب جاهليت را در ازدواج شكست و به مردم نشان داد كه تفاخر به مال و ثروت تفاخر بى حساب است، اصل در انتخاب همسر كفويت است و مهمترين بُعد كفويت، بعد ايمان و اعتقاد است. او به ازدواج با على (ع) فقير از نظر مادى، و ثروتمند از نظر ايمان و شرف تن در مى‏دهد و به درخواست آن مالداران و زراندوزان پاسخ رد مى‏دهد.
ليست جهيزيه فاطمه (س) و اطاق عروسى و زفاف او، و با جامه كهنه به خانه شوهر رفتن، و به فرش حصير قانع شدن، و از زندگى ملكه‏اى خود صرفنظر كردن راه و حيات عامه مردم را در پيش گرفتن و... بنگريد، همه و همه حكايت از تعصب شكنى فاطمه (س) دارد.

2- در مقام زن بودن:

 

هر چه درباره بينش تحقيرآميز مردم آن روزگار راجع به زن بگوئيم كم گفته‏ايم، مردم جامعه ما نمى‏توانند آن صحنه را تصوير كنند زيرا كه در عصر طلائى زن زندگى مى‏كنند. چگونه مى‏توان بيان كرد كه با زن چون حيوانى معامله مى‏شد؟ و يا او را به گاو آهن مى‏بستند براى شخم زمين و... [26]
تحقيرها و كوچك شمردن‏ها در طول مدت زمان بر اثر تكرار و تدريج بصورتى شد كه زن هم باورش آمده بود چيزى از مردان كمتر دارد و يا پست‏تر از آنهاست. باورش آمده بود كه مرد صاحب فضيلت است نه زن، مرد مالك است و حق مالكيت دارد نه او، همه ارزش‏هاى اخلاقى در خود شخصيت مرد است نه زن .
هم چنين برخى از مكاتب و مذاهب، زن را عاملى براى فساد مى‏شناختند و او را عمله و كارگر (شيطان) بحساب مى‏آوردند و كار بجائى رسيد كه بسيارى از زنان نيز از اين فكر حمايت كرده و شخصيت خود را در برابر هم تضعيف و همديگر را تحقير مى‏كردند.
نقش فاطمه (س) در حيات او اين بود كه زن را داراى لياقتى معرفى كردكه مسؤوليت عظيم فرزند دارى و حمل امانت الهى در اختيار اوست. و هم عملاً نشان مى‏دهد كه خداوند عمل هيچ عاملى را از مرد وزن از ميان نمى‏برد، چه زن باشد و چه مرد [27]، هر كس عملى درست و به صورت انجام دهد، در خور حيات طيبه است. [28]
او دختر رسول خدا (ص) بود و بعنوان اسوه و سيده نساء معرفى شد، زنى شد كه رسول خدا (ص) درباره‏اش فرموده بود اگر على (ع) نبود براى فاطمه (س) كفو و همتائى نبود. و هم رسول خدا (ص) كوشيد آن ديد نفرت‏انگيز را درباره زنان از ميان بردارد و دوستى زن را از اخلاق انبياء معرفى فرمايد (من اخلاق الانبياء حب النساء[29]).

3- در حضور اجتماعى:

 

كار فاطمه (س) از آن بابت مهم است كه نه تنها از احساس حقارت‏ها كار را به احساس سرافرازى كشاند. بلكه وارد عرصه حيات سياسى شد و در جامعه بشرى بعنوان وجودى مستقل به عرض حال و بيان شرايط و مواضع پرداخت و تا آن روزگار زنان را حق حضور در جامعه و اظهار نظر نبود .
فاطمه (س) آن سنت را شكست و نشان داد در مورادى كه ضرورت اجتماعى ايجاد كند، با حفظ شرايط و ضوابط مذهبى مى‏توان از خانه بيرون آمد، و حتى وارد عرصه كارزار شد، و به زخم بندى و پرستارى مجروحان پرداخت.
يا در عرصه سياسى اگر حق فراموش شد و مردم در مسير انحراف قرار گرفتند او وظيفه دارد از حق دفاع و مردم را به وظايف آشنا كند و يا اگر ولى امر مسلمين را از حق او دور داشتند او وظيفه دارد به دفاع از مقام ولايت بپردازد و در اين كار مرد و زن نداردو فاطمه (س) اين راه و رسم را بنيان نهاد و نخستين زنى است كه از مقام رسالت و امامت دفاع كرده وتا سرحد مرگ به پيش رفته است .

4- در احقاق حق:

 

از تعصب شكنى‏هاى فاطمه (س) اقدام او در زمينه احقاق حق است. حق عزيز است و براى احقاق آن مى‏ارزد كه آدمى تن به دشوارى‏هائى بدهد و در پاى آن تا سر حد جان بايستند. و اين مسأله‏اى است كه فاطمه (س) در راه آن تلاش بسيار داشت .
به هنگامى كه حق كسى مغصوب بماند وظيفه ايستادگى در برابر آن است و اين مسأله مرد و زن ندارد. زيرا در بينش قرآنى مردان در آنچه كه مالك هستند. نصيب و بهره‏اى دارند و زنان نيز از مكتسبات خود حق و بهره‏اى دارند و دفاع از حق، حتى حق مالى بر افراد واجب است و ارزش اين دفاع براى احقاق حق بميزانى است كه رسول خدا (ص) فرمود آنكس كه براى دفاع از مالش كشته شود شهيد است: من قتل دون ماله فهو شهيد. [30]
اين مسأله درباره مردان در عصر رسول خدا (ص) وجود داشت اما درباره زنان چنين امرى مصداق خارجى پيدا نمى‏كرد زيرا نه زن را داخل آدم حساب مى‏كردند و نه او را صاحب ملك و مالى مى‏شناختند و شنيديد كه حتى زن خود بحساب مال وارث بحساب مى‏آمد كه پس از مرگ فردى در اختيار وارث او قرار مى‏گرفت.
فاطمه (س) زنى است كه برخلاف راه و رسم معهود براى احقاق حقش در امرفدك مى‏ايستد، طرح دعوا مى‏كند و خليفه وقت را به استيضاح مى‏كشاند و بر اين اساس سنت‏هاى ديرين جاهليت را درهم مى‏شكند. اگر فاطمه (س) براى احقاق حق خود قيام نمى‏كرد، انديشه مسموع نبودن سخن زن كه درآن روزگار وجود داشت قوت مى‏گرفت و براى هميشه در جامعه باقى مى‏ماند. و در آن صورت گمان اين مى‏شد كه زن هرگز نبايد حركتى بكند اگر چه مال او را ببرند ويا حق او را غصب كنند .

5- ايراد خطبه:

 

روزگار و شأن زن در آن روزگار كى اجازه مى‏داد كه براى او حقى و شأنى قائل باشند و اجازه‏اش دهند كه حق داشته باشد حرف خود را بزند و از شخصيت خود و يا مقام ولايت و حكومت دفاعى داشته باشد و اين مسأله‏اى است كه فاطمه (س) آن را در اسلام طرح كرد و پس از آن رعايت آن توسط ديگران هم انجام گرفت.
فاطمه (س) پس از وفات پيامبر به ضرورتى كه براى حفظ اسلام و جلوگيرى از انحراف مسلمين تشخيص داده بود، دردمند وناراحت در حاليكه كاملاً پوشيده و مستور و توسط گروهى از زنان بنى هاشم احاطه شده بود وارد مسجد شد، پرده‏اى آويخته‏اند و او دور از چشم نامحرم به ايراد خطابه و احقاق حق پرداخت.
خطبه‏اى در كمال فصاحت و بلاغت ايراد كرد و پس از حمد و ثناى خدا، و ذكر رمز و راز و وظايف رسالت پدر از بدعهد ى مردم و مظلوميت و مغصوبيت خود سخن گفت و درد و راه درمان‏ها را بر شمرد و به مردم هشدار داد كه سكوت شان خلاف رأى و مصلحت اسلام، و عملكرد خليفه در غصب فدك وضع ارث خلاف متن قرآن است. حق را گفت ،و از احتجاج و استدلال و برهان چيزى فرو گذار نكرد، تا حق كشى سنت نشود و متن اسلامى تحت‏الشعاع عملكرد افراد مغرض و يا بيخبر از اسلام قرار نگيرد.
و اگر از فاطمه (س) چيزى باقى نمانده بود جز همين يك خطبه، باز هم به تنهائى اين كفايت راداشت كه او را زنى سرآمد معرفى كند و در فصاحت و بلاغت او را چون پيامبر و على در سطح عالى و ارجمند قرار دهد. او در اين راه شجاعانه به پيش رفت و از چيزى نهراسيد و صدمه‏ها را برخود پذيرا شد و حتى با آگاهى از عاقبت آن بدان تن در داد و اين يك تعصب شكنى مهم و بجا بود (و البته با حفظ شرايط اسلامى انجام شد نه به هر بهانه‏اى بى‏اساس).

6- در حركت و مبارزه:

 

فاطمه (س) در آن جو و شرايط نامناسب كه زنان را به هيچ مى‏انگاشتند راهى را در پيش گرفت كه در انحصار مردان بحساب مى‏آمد و آن راه مبارزه و درگيرى عليه خصم قرآن و اسلام بود و فاطمه (س) از اين ديد زنى مجاهد و پر كوش مى‏توان بحساب آورد.
در آن روزهاى اوليه درگيرى با كفر و در آن ايام آتش وخون، او مجاهدى راستين بود و در مبارزات مخفى با پدر همراهى و در آن نقشى مهم داشت. در عرصه حيات صدر اسلام حضور كامل او را مى‏بينيم وبعدها هم در عصر شعله‏ور شدن آتش جنگ در سال‏هاى اول هجرت تا فتح مكه، در عصر رزم و جهاد على (ع) در جبهه با اينكه خطر مرگ با او جداً نزديك بود هرگز دست و پاگيرهاى براى او نبود، بلكه خوشحال و سرافراز بود كه شوهرى مجاهد و مدافع اسلام دارد، شمشير خونين على را او مى‏شست، زخم‏هاى او را فاطمه (س) مرهم مى‏نهاد، لباس خونين على را او مى‏شست، لباس خونين على را او تطهير مى‏كرد و بالاخره با دلگرمى‏هاى خود، على در مبارزه با خصم قوى‏تر مى‏ساخت.
او بمانند شوهر در مبارزه با مستكبران ،مسرفان و گردنگشان است، سنگردار است و پيشتاز، فريادگر تاريخ است عليه نابسامانى‏ها، نا امنى‏ها و ناحقى‏ها، و در اين همرزمى روشن بين است و بردبار، با هدف مقاوم و در طريق مقصد خويش مى‏ايستد و تا پاى جان به پيش مى‏رود و اين مبارزه بخاطر مكتب از سوى فاطمه (س) درسى عظيم است براى همه آنها كه مى‏خواهند در وادى عشق حق گام بردارند.

7- در شكستن تعصب زنانه:

 

اين كار و اقدام فاطمه (س) هم شگفت‏آور است. او زن است و بمانند ديگر زنان در رابطه با همسر بايد حساسيت داشته باشد. مى‏دانيم از ويژگى‏هاى زنان در رابطه با همسر خود انحصارطلبى است آنها مى‏خواهند كه شوهرشان صرفاً از آن آنها و حتى در ملكيت آنان باشد اگر داستان ازدواج مجددى براى همسرشان پس از مرگ آنها هم مطرح گردد شنيدن آن براى بسيارى از آنها قابل تحمل نيست .
فاطمه (س) هم بخاطر زن بودن بايد اينچنين فكر كند، امام مسأله تعقل او بسى‏فراتر از اين حد و مرز است مى‏داند كه خداوند براى هر خلقى و پديداى شرايط و ضوابطى معين كرده كه تخلف از آن براى آدمى غير قابل امكان است. صفت عمده، غريزه خواهندگى و طلب است. و كسى را نمى‏توان از اين طلب دور و معاف داشت، و اين خاص مرد يا زن نيست و جنسيت نمى‏شناسد. اما واداشتن همه افراد كه اينگونه بينديشند كارى آسان نيست .
فاطمه (س) بانوئى اهل عقل و اداراك است، تعصب دارد ولى نه حسودانه و كوركورانه زيرا او بفرموده رسول خدا (ص) معتقد است اگر بناست تعصبى مطرح باشد بايد آن را در مكارم اخلاق بكار گيرد. [31]فاطمه عليها السلام مى‏داند كه على مرد كار است، مرد رزم و جهاد است، مرد بيرون است. پس از فوت او نياز به همسرى دارد كه هم خانه را سرو سامان دهد و هم فرزندان را اداره كند.
بدين خاطر از وصاياى فاطمه (س) يكى اين مسأله است پس از مرگ من، امامه (خواهر زاده او) را بعقد خود درآورد زيرا مردان را از زن گرفتن براى اداره كانون چاره‏اى نيست و او براى فزرندان من مثل من است [32] و اين جرأتى است اخلاقى كه تنها در فاطمه (س) ملاحظه مى‏شود و نوعى شكستن تعصب زنانه است توسط يك زن، اما زنى معصومه .

فصل 20: هدايت زنان


مقدمه

 

درباره فاطمه (س) چه مى‏توان گفت؟ او را از هر بعد و نظرى كه بنگريم عظيم است و در هر جنبه‏اى از جنبه‏هاى حيات فردى سرآمد است. او نه تنها براى خود زنى كامله و عاقله است، بلكه براى جامعه زنان الگوئى لايق، معلمى بزرگ ورهبرى واجد همه اوصاف رهبرى است .
از كارها و مسؤوليت‏هائى كه او براى خود برگزيد مسؤوليت رهبرى و معلمى زنان است، كارى كه در خور شأن او و متناسب با شرايط زندگى روزمره زن است. وجودش براى زنان هم چون ابر رحمت و حضور فعالش در مجمع زنان موجب رشد و پيشرفت آنها و دورى از عوامل گمراه كننده بود.
فاطمه (س) اين لياقت را در خود احساس مى‏كرد كه مسؤوليت هدايت زنان را بر عهده گيرد و در اين راه تن به كار و اقدامى مسؤولانه دهد. براى امت اسلامى در آن روزگار وجود او بسيار ضرورى بود زيرا جامعه زنان در تطبيق شرايط خود باسلام به وجود فردى چون او سخت محتاج بودند.

خانه فاطمه (س)

 

در شرح و توصيف خانه‏اش گفتيم كه خانه‏اى گلين و محقر بود، ولى خداى خواست كه اين خانه مركز انوار الهى باشد و از آن نورهاى روشن و درخشان پديد آيند و با انوار مكتسبه از فاطمه (س) جهان تاريك را روشن سازند.
خانه فاطمه (س) تنها محل سكونت على نبود، و تنها مركزى براى تربيت و رشد فرزندان نبود، بلكه مدرسه‏اى عظيم بود كه در آن شاگردانى بزرگ پرورش يافتند كه بعدها هر كدام به نحوى باشكوه در جهان اسلام درخشيدند نمونه‏هاى تربيت او از اين باب اندك نيستند.
از القاب فاطمه (س) يكى لقب زهرا است، يعنى درخشان و درخشنده، و فاطمه (س) جداً وجودى درخشان براى جهان اسلام و دنياى زنان بود. چه بسيار است عده كسانى كه در گذشته از افاضات وجودى او بهره‏مند شدند و يا همين امروز هم به بركت فيوضاتش راه زندگى خود را مى‏يابند. شعاع تفكر در انديشه فاطمه (س) چندان وسيع است كه از مرز دنياى اسلام گذشته و نقاط ديگرى از جهان را روشن كرده است .كسانى كه به بركت رهنمودهاى او راه يافتند اندك نيستند.

نخستين معلم زن

 

درباره فاطمه (س) چه مى‏توان گفت جز آنكه بگوئيم او معلم بزرگ زنان، رهبر وهادى آنها، و اسوه و الگوى آنان است خانه او با همه كوچك بودنش مدرسه و مركز درس است. زنان مدينه و گاهى هم زنان نقاط ديگر به منظور درك و فهم مسائل به حضورش مى‏رسيدندو از محضرش كسب فيض مى‏كردند.
تلاش او در اين بود كه به هدايت زنان پرداخته و آنها را بسازد. كار معلمى او در جهان آن روز وجود داشته و آثار آن تاامروز هم ادامه دارد. نقش او در تهذيب و تكامل زنان و هم در حل مسائل خاص زنانه‏شان در بعد تطبيق با تعاليم اسلام فوق‏العاده بود و توان ارتباط او با زنان بخاطر هم جنس بودن با آنان بسيارى از دشوارى‏هاى پيامبر رادر امر ايفاى رسالت خود با اين طبقه رفع مى‏كرد.
در آغاز كار كه هنوز اسلام در حال شكل گرفتن بود، تلاش فاطمه (س) در اين قسمت پراكنده و به تناسب شرايط اتفاقى بود. ولى بعدها كه بازار اسلام رونقى يافت و بر عدّه مسلمين افزوده شد، مخصوصاً در سه سال آخر حياتش، درسى‏آموزى‏ها به صورت رسمى و منظم درآمد و بخشى از اوقات زندگى شبانه روزى او را پر مى‏كرد زنان مهاجر و انصار به خدمتش مراجعه كرده و از او درس زندگى و دين مى‏آموختند .

وظايف و مسؤوليت‏هاى او

 

فاطمه (س) در خود براساس بينش اسلاميش احساس مسؤوليت مى‏كرد و براى خويش وظايفى را مى‏شناخت از جمله آنكه نا آگاهان را بياگاهاند و نقاب از چهره‏تعاليم اسلامى بر دارد و راه و روش پياده كردن آن را به زنان بياموزد زيرا آغاز امر بود و چنان نيازى در سطحى بالا .
از سوى ديگر او اين وظيفه را درباره خود احساس مى‏كرد كه راه زنده و با شرافت ماندن را به آنها ياد دهد و در سايه اين آموزش‏ها دست متجاوزان و آلودگان را از دامن زن كوتاه نمايد و شر بدخواهان را از سرشان دور دارد.
فاطمه (س) به زنان آموخت كه شأن و رتبت‏شان بسى‏بالاتر از آن است كه ملعبه دست آلودگان باشند وبعنوان ابزارى در خدمت رونق دادن بازار شهوات قرارگيرند. به آنها تفهيم كرد كه بهاى وجودشان بهشت است و اين يك گناه، نابخشودنى است كه خود را ارزان بفروشند و يا در خدمت مفاسد و رسوائى‏ها قرار گيرند .
فاطمه (س) براى خود اين احساس مسؤوليت و تعهد را داشت كه نظام عقلى را در جامعه زنان رونق دهد، انديشه‏شان را متوجه تربيت درست نسل و تحكيم كانون خانوادگى نمايد و اين روحيه را در آنان زنده سازد كه صعودها و سقوطها در گرو كار و تلاش آنهاست و آينده نيك و بد جامعه در سايه سرمايه‏گذارى امروز آنها .
و بدين سان فاطمه (س) يك رهبر است و يك راهنما، رهبرى كه معصومه است و خطاها و لغزش در كار او و در راه و روش او وجود ندارد. رهبر زنان ديروز و امروز جامعه است و بگفته ابن جوزى در كتاب تذكرة الخواص او فاطمه (س) است از آن بابت كه از نظر فضل و حسب و رشد ازديگر زنان امت بريده و در سطحى فراتر است .

آموزش زنان

 

از خدمات و كوشش‏هاى فاطمه (س) خدمت او در آموزش زنان بود و اما اينكه او چه چيزهائى به زنان مى‏آموخت پاسخ آن براى نوع شاگردان او متفاوت است. برخى از آنها در سطوح بالاتر وگروهى در سطوح پائين‏تر بودند به افرادى چون اسماء بنت عميس در سطحى نسبتاً بالا آموزش داشت و حتى از تفسير قرآن و نكته‏هائى مهم از معارف اسلامى را مى‏آموخت و براى بعضى ديگر مسائل شرعى و دينى روز مره.
او هم چنين به زنان مى‏آموخت كه در امر تربيت فرزندان چه جنبه‏هايى را مراعات كنند و يا در حضور اجتماعى چه ضرورتهائى را در نظر گيرند، در برخورد با شوهر و همسايه و مردان و زنان مختلف، والدين و مهمان چگونه عمل كنند.
هم چنين گاهى فاطمه (س) به زنان درس جرات و شجاعت مى‏داد بگونه‏اى كه قادر باشند از لذت خودخواهى‏ها و هوسمندى‏ها بگذرند، حق گوى و حق جوى باشند، اهداف عاليترى را در زندگى روزمره خود برگزينند و از هر چه كه پستى و انحطاط است دورى جويند، او روح ورع و تقوا را در آنان مى‏دميد و با هشدارها و وعده و وعيدهاى نشأت گرفته از قرآن آنان را به راه صواب واميداشت .

استدلال و محاجه

 

ازكارهاى مهم حضرت زهرا (س) آموزش راه و رسم دفاع در عقيده و ايمان است. اينكه افراد بايد مسلمان باشند يك مسأله است و جمع عظيمى آن را پذيرفته و مورد رعايت قرار مى‏دهند. اما اين هم نكته مهمى است كه افراد بتوانند از عقيده خود دفاع كنند و با محاجه و استدلال طرف مخالف را قانع سازند.
دو زن در امر دينى درگيرى و با هم مباحثه داشتند. كارشان از بحث به درگيرى كشيد. از اين دو زن يكى مؤمن بود و ديگرى معاند. فاطمه (س) دلايل درست را در اختيار زن مؤمن قرار داد تا بتواند در بحث پيروز شود و طرف مقابل را اقناع كند و هدايت فاطمه (س) اثر خود را گذارد و او در بحث خود پيروز و فوق‏العاده خوشحال شد.
آنگاه فاطمه (س) كه از اين پيروزى خبر يافت به او فرمود سرور فرشتگان به پيروزى تو بيشتر از سرور و خوشحالى تو است و حزن و اندوه شيطان در شكست او بيش از حزن و اندوه آن زن است.[33](زيرا بحث حق و باطل و پيروزى حق بود).

آموزش همسردارى

 

از ديگر آموزش‏هاى فاطمه (س) به زنان آموزش درس مديريت كانون و رعايت حقوق خانواده بود.
و در آن روزگار كه مردان بر زنان استيلاى كامل داشتند و حتى زن را مثل برده خود حساب مى‏آوردند موضعگيرى اسلام در قبال زنان و حمايت از آنها اين خطر را هم براى برخى از عاقلان پديد مى‏آورد كه از اطاعت مشروع همسر سرباز زنند و تبعيت لازم را نداشته باشند و اين خود نياز به اصلاح انديشه و پيگرى داشت .
فاطمه (س) سعى داشت ضمن آشنا كردن زنان به حقوق خود و همسر و فرزندان پاره‏اى از انديشه‏هاى افراطى يا تفريطى را در آنان تعديل كند. نه آنچنان كه زنان تسليم باشند و در همه امور اطاعت كنند حتى در گناه، و نه آنچنان عاصى و نافرمان كه حقوق شوهر را ناديده گيرند. زيرا اصولاً در هر انقلاب فكرى كه در جامعه‏اى پديد آيد افراد خيلى زود به افراط و تفريط كشانده مى‏شوند.
او هم چنان دفاع از حق شوهر را ضرورى دانست، بويژه كه در همسر حقانيتى راجع به مسأله‏اى باشد. عدم اطاعت از فرمان بحق شوهر را نوعى قبول لعنت خدا و فرشتگان معرفى فرمود. تسليم زن به شوهر را در گناه، (مثل روابط جنسى با شوهر مست) براساس سخن پيامبر خريدارى لعنت‏ها به تعداد ستارگان آسمان. و وجود كسى كه بتواند مرزها را براى زنان معين و به آنها تفهيم كند بسيار ضرور بود.

طرز برخورد با زنان

 

فاطمه (س) دربرخورد با زنانى كه براى كسب دانش و اطلاع نزد او مى‏آمدند صبر و حوصله بسيارى را از خود نشان مى‏داد، از كثرت سؤال و پاسخ خسته مى‏شد ولى آن را به روى خود نمى‏آورد و مى‏كوشيد كسى را شرمنده نسازد به نمونه زير از اين برخورد فاطمه (س) توجه كنيم .
زنى به نزد فاطمه (س) آمد كه مادر پيرى دارم، در امر نماز براى او سؤال و اشتباهى پيش آمده،مرا به نزد تو فرستاد تا پاسخ صحيح را از تو بياموزم. آنگاه سؤال راطرح كرد و فاطمه (س) پاسخ آن را داد. اجازه خواست كه سؤال دومى را مطرح كند و فاطمه (س) اجازه داد و او طرح كرد و پاسخ يافت. اجازه سؤال بعدى وبعدى، تا ده سؤال شد و فاطمه (س) هم چنان به آنها جواب مى‏داد و آن زن خود از كثرت سؤال شرمنده گشت و گفت:
ببخشيد شما را خسته كرده‏ام، ديگر مزاحم نمى‏شوم. فاطمه (س) فرمود هر چه سؤال دارى بپرس من از پاسخ به سؤال رنجيده نمى‏شوم. داستان پاسخگوئى من به سؤالات شما همانند داستان كسى است كه صد هزار دينار را با خود ببرد و آن را بر دوش خود حمل كند - آيا چنين عملى بر او ناخوش خواهد آمد؟ - براى هر پاسخ من به سؤال تو هزاران هزار اجر است و هم فرمود من ازپدرم شنيدم كه دانشمندان امت من در روز قيامت به اندازه دانش‏شان وميزان تلاشى كه در جهت راهنمائى بندگان خدا داشته‏اند ارج و قرب مى‏يابند... البته اين نكته را هم اضافه كنيم كه فاطمه (س) در امر ارتباط با زنان امين و راز دار بود، سعى بر اين داشت كه اسرار آنها را حفظ كند و جلوى آبروريزى‏ها را بگيرد.[34]

ثمره تلاش و تربيت

 

فاطمه (س) كوششى فوق‏العاده براى تربيت و هدايت زنان داشت و ثمره تربيت او از يكسو فرزندان او هستند كه شرح و معرفى حالات و صدمات به هر يك از آنها دفترى جداگانه مى‏طلبد و از سوى ديگر ده‏ها زن كه هر كدام در دوران حيات خود هم چون آفتابى در آسمان اسلام درخشيدند و در عصر خود هادى و راهنماى ديگران بودند.
به نظر ما يكى از راههاى شناخت فاطمه (س) شناخت دست پروردگان فاطمه (س) است، تجليات آنان خود حكايت دارد از شأن و عظمت فاطمه (س)، چه بسيارند زنانى كه رشد اسلامى و اجتماعى خود رامرهون فاطمه (س) بوده‏اند و حتى بر اثر رهنمودهاى او شرايط خانواده و همسر را تغيير داده‏اند.
ما براى ذكر نمونه دو تن از شاگردان فاطمه (س) را نام مى‏بريم كه نسبتاً معروفترند و درخشندگى بيشترى از خود نشان داده‏اند.

1- اسماء بنت عميس:

 

دست پرورده فاطمه (س) است، همسر ابوبكر بود، پس طبعاً در جريان امور و وقايعى بود كه در دستگاه خلافت مى‏گذشت. اسماء محرم راز فاطمه (س) بود، او همان كسى است كه در شستشوى فاطمه (س) پس از مرگ بنا به وصيتش حضور داشت وبه على كمك مى‏كرد. فاطمه (س) درباره او سرمايه‏گذارى وقتى بسيار داشت و چه بسيارند نكته‏هائى كه او از محضر فاطمه (س) كسب كرد و بعدها در زندگى از آن بهره گرفت .
در داستان تصويب و نقشه ترور على كه در خانه ابوبكر صورت گرفته بود اسماء خبر آن را يافته بود، قرار بر اين بود كه خالد بن وليد (اباسليمان) در مسجد در كنار على بنشيند و بمحض خاتمه يافتن نماز ابوبكر على را بكشد. اسماء از اين جريان شديداً بيمناك شد و جرأت نكرد كه خبرآن را مستقيماً به على برساند.
كنيز خود را دستور داد كه به نزد على برو و قرائت صحيح و تفسير اين آيه را از جانب من از على بپرس و پاسخ بياور آن آيه اين بود: و جاء رجل من اقصى المدينة يسعى، قال يا موسى ان الملاء يأتمرون بك ليقتلوك، فاخرج انى لك من الناصحين [35] (ترجمه: مردى از نقطه دور دست دوان دوان آمد و گفت اى موسى مردم در اين تصميم و اراده‏اند كه ترا بكشند، زود بيرون رو من از نصيحت كنندگان و خيرخواهان توام).
كنيز آيه را به على رسانيد - و على كنه قضيه را دريافت و پيام داد انّه يحول بين المرء و قبله [36] (مطمئناً خداوند بين من و آنها را حائل خواهد شد) و بر اين اساس خاطر اسماء را آسوده كرد. داستان هم به همين گونه بود. ابوبكر در حين سلام نماز ازتصميم قتل على در مسجد منصرف شد و قبل از سلام گفت: يا ابا سليمان لا تفعل ما امرتك، و ان فعلت قتلتك.(اى اباسليمان آنچه به تو دستور دادم اجرا مكن، اگر چنان كنى تو را خواهم كشت) و نماز را با السلام عليكم و رحمة الله خاتمه داد. و على از خالد پرسيد ه چه بود او هم حقيقت حال را باز گفت. و على با او درگير شد و بر زمينش كوبيد كه آيا تو را بدين حد جرأت است و گروهى على را به پيامبر و فاطمه (س) قسم دادند كه از او دست بردار و رهايش كند (و گويند در آن ايام فاطمه (س) بيمار و بسترى و تبدار بود).

2- فضه:

 

از شاگردان فاطمه (س) و پرورش يافته در خانه او خادمه اوست. او ظاهراً از اسراى جنگى است كه رسول خدا (ص) او را به فاطمه (س)بخشيده بود. (گويند او دختر پادشاه هند بود و به علوم غريبه از جمله علم كيميا يا اكسير اطلاعى داشت و وقتى وارد خانه فاطمه (س) شد و آن را خالى از زيور يافت با استفاده از آن علم برخى از اشياع خانه را به طلا تبديل كرد و على (ع) به او تفهيم كرد كه او را نيازى به اين امور نيست و از او خواست آن‏ها را به وضع اوليه‏اش برگرداند و او نتوانست). سالها در خانه على بود و عاشق فاطمه (س) و خاندان او بود و هرگز تاب جدائى از آنها را متحمل نبود .
در خانه فاطمه (س) به بسيارى از رموز علمى و فنى آشنا شد، قرآن را حفظ كرد به آموزش تفسير قرآن پرداخت و الحق قرآن را در خون و رگ خود جريان داد. عابدى بيمانند گرديد، كم كم كارش بجائى رسيد كه قدم در جاى قدم فاطمه (س) مى‏نهاد، در عبادت‏ها سعى داشت به او تأسى كند در داستان اطعام افطاريه خود در سه شب متوالى به مسكين و يتيم واسير فضه هم مشاركت داشت .
او زنى است كه بعدها ازدواج كرد .و صاحب فرزندانى شد. در واقعه كربلا بهمراه حسين و خاندانش حضور يافت و پس از واقعه كربلا بمانند ديگر مصيبت‏زدگان و اسيران بود. و گويند 20 سال پس از آن واقعه زنده بود و در تمام آن مدت هيچ سخنى نگفت و تكلمى نكرد جز با آيات قرآن. به اين نمونه توجه فرمائيد در بيابان او را ديدند و پرسيدند:
- تو كى هستى؟ جواب داد: و قل سلام فسوف تعلمون (اول سلام كن بعد به زودى خواهى فهميد).
- از كجا مى‏آئى؟ جواب داد: من مكان بعيد (ازجائى دور)
- به كجا مى‏روى؟ جواب داد: ولله على الناس حج البيت (از جانب خدا طواف بيت واجب شد)
- چند روز است در راهى؟ جواب داد: ولقدخلقنا السموات و الارض فى ستّة ايام (ما آسمانها را در 6 روز خلق كرديم).
- به همين ترتيب سؤالات بود وجواب او به آيه قرآن - و در اين هنگام فرزندانش سررسيدند كه او مادر ماست و شرح حال او را باز گفتند. او اين همه زندگى و مهارت كلامى را در سايه تربيت فاطمه (س) بدست آورده بود و كيست كه زنان را بدينگونه پرورده باشد.


 

1- كشف الغمه - منتهى الامال ص 133 ج 1.
2- آيه 34 - سوره آل عمران.
3- ص 122 وسايل الشيعه ج 14.
4- رياحين الشريعه - ج 1 ص 216.
5- ص 42 حليه الاولياء ج 2.
6- ص 134 منتهى الامال ج 1.
7- ص 751 الاستيعاب.
8- درج و گهر.
9- آيه 61 سوره آل عمران.
10- حديث نبوى.
11- آيه 110 - آل عمران.
12- السيرة النبويه.
13- ص 208 مناقب ابن شهر آشوب ج 2.
14- شرح آن گذشت .
15- آيه 9 سوره حشر.
16- آيه 7 و 8 سوره دهر.
17- ص 56 بحار ج 43.
18- فاطمه الزهراء - بخش دعا.
19- ص 142 كشف الغمه.
20- احقاق الحق ج 10.
21- آيه 111 سوره مؤمنون.
22- ص 408 المصدر.
23- ص 94 الزهراء - ملا محسن فيض.
24- سوره كوثر.
25- به فصل 7 مراجعه شود.
26- مراجعه شود به كتاب زن در اسلام و غرب.
27- آيه 195 سوره آل عمران.
28- آيه 97 سوره نحل.
29- حديث - مكارم الاخلاق.
30- حديث نبوى.
31- پيامبر - مكارم الاخلاق.
32- منتهى الامال ج 1 ص 137.
33- بحار ج 2 ص 8.
34- ص 3 بحار ج 2.
35- آيه 20 سوره قصص.
36- آيه 24 سوره انفال.

در مكتب فاطمه (س) - دكتر على قائمى

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo