شهید آوینی


بخش 5 - مشى و روش فاطمه (س)


 

مشى و روش فاطمه (س)
فصل 14: فاطمه (س) و زندگى
مقدمه
اولياى الهى و راه زندگى
نگاهى به حيات فاطمه (س)
بعد الگوئى فاطمه (س)
زندگى در خانه پدر
در زندگى مشترك با على (ع)
تقسيم كار
برنامه دارى در زندگى
اصولى در زندگى فاطمه (س)
سادگى زندگى
فقر اختيارى
كارهاى خانه
زهد و قناعت او
وضع لباس و بستر او
انس و صفا
تجملى هدفدار
توجه به حيات جاودانه
سلام بر فاطمه (س)
فصل 15: مشى اقتصادى فاطمه (س)
مقدمه
تلقى از دنيا
فاطمه (س) و دنيا
موضع او در دنيا
كار فاطمه (س)
بى نيازى مادى او
مسأله فدك
درآمد فدك:
تصرف فدك
موضع مقاومت فاطمه (س)
روح قناعت فاطمه (س)
بخشش او
فصل 16: ترجيحات فاطمه (س)
مقدمه
رمز و راز كمال
دامنه ترجيحات او
ترجيحات در رابطه با مذهب
ترجيح تسبيح بر خادم
در جنبه خانوادگى
در جنبه اخلاقى
در حيات اقتصادى
ترجيحات او در رابطه با جامعه
ريشه اين ترجيحات



مشى و روش فاطمه (س)

 

در اين قسمت از سه مبحث سخن به ميان مى‏آوريم. فصلى از آن در بيان زندگى فاطمه (س) است و راه و روشى را كه او در زندگى برگزيد. در آن پس از ذكر مقدمه‏اى از وضع زندگيش در خانه پدر، در حيات مشترك با على (ع) و از برنامه دارى او بحث به ميان مى‏آوريم.
سپس از اصول مورد رعايت او در حيات و از زندگى ساده توأم با فقر و زهد قناعت او در عين انس و صفا و احياناً تجمل هدفدارش سخن گفته و توجه او را به حيات جاودانه مطرح خواهيم ساخت .
فصل دوم آن در مورد مشى اقتصادى فاطمه (س) است. در آن نخست از تلقى فاطمه (س) از دنيا و موضع او در قبال آن سخن گفته. و كارهاى او را بر خواهيم شمرد. آنگاه از مسأله بحث‏انگيز فدك سخن به ميان آورده و سعى خواهيم داشت مخصوصاً از ديد برادران اهل سنت راجع به آن بررسى كوتاهى داشته باشيم .
فصل سوم آن در رابطه با ترجيحات فاطمه (س) است و در آن مى‏خواهيم عرضه بداريم چه چيزهائى در نظر فاطمه (س) ارجح بحساب مى‏آيند. و سعى كرده‏ايم بخشى از ترجيحات او را در جنبه‏هاى مربوط به مذهب، در جنبه راحت‏طلبى، در جنبه حيات خانوادگى، در اخلاق و حيات اقتصادى عرضه داشته و ريشه و اساس اين ترجيحات را بيابيم .

فصل 14: فاطمه (س) و زندگى


مقدمه

 

ما در اين جهان حضور داريم و زنده‏ايم. اما اينكه زندگى مى‏كنيم و يا اداى آن را در مى‏آوريم مسأله‏اى است كه هر كس براى يافتن پاسخ آن بايد به دنبال معيار علم و عقل و يا مكتب مورد قبول رود. اما آنچه را كه مهم است اين است زندگى نخست تعريفى را مى‏طلبد و به دنبال آن هدف و فلسفه‏اى، محتوا، و برنامه‏اى، شيوه‏اى و روشى، مربى و راهنمائى، ارزيابى و سنجشى در هر روز و ماه و سال تا معلوم گردد از كجا آغاز كرده‏ايم و اينك در كدام نقطه‏ايم سرانجام مى‏خواهيم به كجا برسيم.
اينكه چنين فلسفه و اغراضى را از كجا بايد گرفت براى آن پاسخهاى متعددى است. گروهى آن را به عقل و درك بشر حوالت داده‏اند. جمعى آن را از صاحبان مكاتب و فلسفه‏ها مى‏جويند، عده‏اى آن را از علم و دانش، و سرانجام گروهى هم به خواست‏ها، توقعات، و چشمداشت‏هاى اجتماعى چشم دوخته‏اند.
از نظر ما هيچكدام از آنها براى حياتى سعادتمندانه و انسانى كفايت لازم را ندارند. نه عقل بشر آن كفايت را دارد كه همه جوانب و ابعاد حيات را ببينند، نه خرد و انديشه هيچ فيلسوفى مى‏تواند به كنه چنين معرفتى دست پيدا كند بدين سان باور ما اين است كه در اين مقصد بايد بسراغ كسانى رفت كه با فلسفه و مقصد آفرينش، و با عالم محيط بر كون و حتى علم آفرين ارتباط دارند يعنى با خداوندى كه بگفته اينشتاين، زيرك است ولى حسود نيست .
براساس اين فرض و باور است كه فلسفه پذيرش مذهب و تعاليم دينى محقق مى‏گردد و هدايت الهى بايد مورد استفاده و استناد بشر قرار گيرد. باور مذهبيون اين است كه رمز و راز حيات بدست آفريدگار اين جهان است و تبعيت از تعاليم اوست كه مى‏تواند عامل سعادتمندى بشر باشد.

اولياى الهى و راه زندگى

 

پيامبران كه همگى‏شان در مقام علم و دانش كثير و اهل و عصمتند از جانب خداوند اعزام مى‏شوند كه براى بشر قانون بياورند، از فلسفه زندگانى آگاه‏شان سازند، راه و رسم كمال و رشد را به انسانها بياموزند و به او تفهيم كنند كه او كيست و چيست؟ از كجا آمده و به كجا مى‏رود و مقصد و مقصود او از اين سير و حركت چيست؟ چرا زنده است؟ چرا كار مى‏كند؟ چرا ازدواج؟ و چرا مى‏ميرد؟ چرا جنگ؟ چرا صلح؟و...
آنها آمداند به ما انسانها بگويند ما موجوداتى هيچ و پوچ نيستيم و بيهوده آفريده نشده‏ايم (افحسبتم انما خلقناكم عبثاً) [1]و ما را بازيچه نيافريده‏اند (و ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما لا عبين) [2]. خداوند را در آفرينش ما غرضى و غايتى بوده است .
آنها آمده‏اند كه به بشر بگويند ما انسانها مكلفيم، متعهديم، مسؤوليم و در برابر سرمايه اعتبارى جان و مال و سلامت، معادى و حسابى داريم. آنچنان نيست هر كس به هرگونه‏اى كه خواست بتواند زندگى كند و كسى را با كسى كارى نباشد. شأن خدا اجل از آن است كه مخلوق خود را بخود واگذارد.
بدين سان بحكم عقل ضرورى است ما بدنبال آنان برويم، از منجيات و مهلكات حيات خود توسط آنان آگاه شويم آفات و موانع رشد را از ميان برداريم و دريابيم كه چگونه بايد زيست و چگونه كوشش و تلاش كرد و سرانجام چگونه بايد مرد؟

نگاهى به حيات فاطمه (س)

 

بررسى و آگاهى از زندگى فاطمه (س) براى همه انسانها، بويژه آنها كه اسلام را مكتب خود قرار داده‏اند درس‏آموز است. در مطالعه تاريخ حياتش به اين نتيجه مى‏رسيم كه عظمت و مقام در سايه تحمل مشقات، گذشتها، و از خود رها شدن‏هاست با شكمپارگى، نازمنشى و لميدن‏ها كسى به سرورى و عظمت نمى‏رسد. ما در طول تاريخ حيات بشر در ميان آن همه زنان و مردان زندگى كردند ومردند كسى را نمى‏شناسيم كه در سايه اشرافيت، تن پرورى، و ناز و نعمت به مقام و رتبتى دست يافته و شخصيت قابل ذكرى كسب كرده باشد .
انتخاب الگو براى رهيابى به راز و رمز زندگى مهم است و چه بسيارند سردرگمى‏ها، غم‏هاو غصه‏ها، در خود خزيدن‏ها كه ناشى از غفلت در اين راه و گزينش عوضى الگوهاست بر اثر اين غفلت است كه با وجود آن همه بانوان عظيم و درخشان اسلام به دنبال الگوهاى وارداتى مى‏روند و مقصد و مقصود خود را در پيروى از راه و رسم غرب و شرق، مخصوصاً امريكا و فرانسه و ژاپن جستجو مى‏كنند.

بعد الگوئى فاطمه (س)

 

فاطمه (س) الگوست براى هه آنها ئى كه مى‏خواهند انسان باشند و در جنبه رشد و حركت در دستيابى به مقام و رتبت سر بر آسمان بسايند. اين امر از آن بابت است كه فاطمه (س) زنى جامع و در بردارنده همه كمالات و مقاماتى است كه آدمى مى‏تواند بدان دست پيدا كند .
اوالگوى يك زن اسلامى و نمونه مكتب اسلام در رابطه با زنان است. الگوى كار است، الگوى كدح و تلاش است الگوى هدفدارى است، الگوى صبر و استقامت است، الگوى عشق و پرستش معبود است. همه چيز و جودش شگفت‏انگيز است تكّون جنين او، ولادتش، رشدش، تلاش و كوشش و... و همه چيز فاطمه (س) درس‏آموز است: محبتش، خشمش، مبارزه‏اش، حق خواهيش، همسر داريش، تربيت فرزندانش، عبادتش، زهد و تقوايش...
بدست آوردن آگاهى در نحوه زندگى و هدفدارى فاطمه (س) از كارهائى است كه درباره آن تلاش زيادى صورت نگرفته است و اگر هم باشد در حد بيان وضع خور و خواب و استراحت و گرسنگى و فقر اوست. ضرورتى است كه تصويرى داشته باشيم از ساده زيستى او، از اقناع و عزت نفس او، از فقر و اختيارش، از توجه او به دنيا بعنوان وسيله و از تلاشگرى فاطمه (س) كه مصداق كامل اين آيه قرآن: انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه. [3]
او الگوست بدان خاطر كه در صحنه زندگى اين جهان را مدرسه، ميدان آن را ميدان كار و تلاش و هدفدارى و خود بعنوان قهرمان در اين ميدان قرار گرفته است. او دنيا را با همه وسعتش مدرسه و دارالتكميل ساخت و همه ساعات و دقايق آن را در كلاس آن هشيارانه گذراند.

زندگى در خانه پدر

 

او درس زندگى را عملاً از پدرى چون پيامبر آموخت و از مادرى چون خديجه. آن گاه كه خديجه از دنيا رفت پيامبر (ص) با سوده ازدواج كرد و سپس با ام سلمه - ولى امر سازندگى و رشد فاطمه (س) را خود بر عهده داشت و در تربيت، او را به مقامى رساند كه‏ام سلمه گويد به خدا قسم من دخترى با ادب‏تر و داناتر از فاطمه (س) نديده‏ام. [4]
فاطمه (س) شرايط و كيفيت حيات را از پدر و مادرش ديده و مزده آنها را چشيده و نسبت به آن بينش يافته است. بدين نظر نيكو مى‏داند كه در جنبه‏هاى حيات فردى و اجتماعى، در جنگ و صلح، در فشار و آرامش، در فقر و غنا چگونه موضع بگيرد. بويژه كه رسول خدا (ص( مراقب است و ترك اولاى او را هم به او تذكر مى‏دهد و سعى دارد او را الگوى بى نقصى از مكتب خود بپروراند.
پيامبر لمّ امور را به فاطمه (س) ياد مى‏دهد و فاطمه (س) با شمّ خاصى كه دارد از پيامبر (ص) درسها و نكته‏ها مى‏آموزد و بدين نظر فردى پخته و كار آزموده مى‏شود و بعدها خواهيم ديد كه در عين كمى سن هم چون قهرمانى سالخورده در برابر شرايط ناموزون جامعه مى‏ايستد و نيك مى‏داند چگونه مبارزه كند.

در زندگى مشترك با على (ع)

 

آن روز كه زندگى مشترك خود را با على (ع) آغاز كرد باز هم بر اساس همان فلسفه آموخته از پدر، زندگى را ادامه داد. زندگى ساده و بى دغدغه‏اى را آغاز كردند كه به زيبائى همه صفاهاى روى زمين قيمت داشت. انديشه شان فراتر از حد زينت زندگى و تهيه ساز و برگ آن بود. وسايل و ابزارى تهيه كرده بودند بسيار ساده و محدود كه ما قبلاً در فصل مربوط به ازدواج آنها ليستى از آنها را ارائه كرده‏ايم .
اصل را در زندگى مشترك وصول به فضايل و كسب ملكات مى‏دانستند نه آنچه را كه عامه مردم بدان سرگرمى و دلخوشى دارند. خداوند دعاى پيامبر را در حين رؤيت مهريه‏شان كه فرموده بود: خداوند زندگى رابهمه كسانى كه چنين ساده و آسان مى‏گيرند. مبارك گرداند، اجابت كرده بود. زيرا در كنار هم احساس خوشبختى و سعادت مى‏كردند و عمرى را در امن و آسايش فكرى نسبت به هم گذراندند .
از آن گذشته چه ميمنت و مباركى از اين فراتر كه خانه‏شان خانه قدس باشد، فرزندان آنها، گلهاى سر سبد بوستان انسانى و در طريق هدايت بشر، مزارشان مطاف انسانهاى وارسته است .

تقسيم كار

 

بناى زندگى اين دو مبتنى بر تقسيم كار است و اين تقسيم توسط پيامبر (ص) در شب عروسى على (ع) و فاطمه (س) صورت گرفت كه كارهاى داخلى خانه مربوط به فاطمه (س) و كارهاى خارج از آن على (ع) [5] و فاطمه (س) از شنيدن اين ،آنچنان خوشحال شد و فرمود كسى نمى‏داند كه براى اين امر چه سرور و شادابى براى من حاصل شد. لا يعلم ما ادخلنى من السرور لهذا الامر الا الله [6] و خداى را شاكر شد.
از ديد فاطمه (س) اداره خانه و مسوؤليت آن كار كوچكى نيست كه فاطمه (س) از آن گريزان باشد و يا مادى و تربيت نسل كارى ناچيز نيست كه فاطمه (س) ازآن احساس حقارت داشته باشد. حقارت براى آن كسى است كه براى كسب شهرت و عنوان خداى را فراموش مى‏كند و ازمردم سراغ عزت را مى‏گيرد و در نتيجه نسل خود را ضايع مى‏سازد.
فاطمه (س) ازاين تقسيم كار چنان راضى است كه مى‏گويد جز خدا كسى از آن خبر ندارد. و اين خود بايد درسى باشد براى ديگران تا در يابند لذات در سايه چگونه كار و تلاشى براى زن حاصل مى‏شود. كار بيرون زن چيزى بدى نيست ولى بهتر از آن، رسيدگى به سنگر خانواده است، مگر آنگاه كه ضرورتى براى جامعه باشد .

برنامه دارى در زندگى

 

زندگى امرى هدفدار است و حركتها و تلاش‏ها نمى‏توانند بى هدف باشد. براى انسان ضرورى است براى هر كار و تلاشى كه انجام مى‏دهد قصدى و نيتى باشد. ولتكن لكم فى كل امر نيّة [7] و قصد و نيت بدان مقدار مى‏ارزد كه ارزش شخصيتى انسان به آن وابسته است لكل امرى مانوى [8].
براى زندگى برنامه‏اى و محتوائى لازم است. و فاطمه (س) از زنانى بود كه زندگيش را با برنامه‏دارى همراه كرده بود. همه ساعات و دقايقش از روى حساب بود. اوقات شبانه روزش به اين صورت مى‏گذشت .
- انجام كارهاى خانه كه او زنى با چند فرزند بود و رسيدگى به امور آنها آن هم در آن روزگار كارى آسان نبود.
- برنامه عبادت كه بخشى مهم از اوقات زندگى او را تشكيل مى‏داد.
- كمك به كارهاى على (ع) همسرش حتى در امر جنگ و پيكار و مشاورت .
- كمك به بينوايان در تهيه غذا و ابزار و لباس و زندگى آنها .
- جلسه‏دارى و امر هدايت زنان و بانوان كه تازه وارد اسلام شده بودند.
- برنامه تلاوت قرآن كه با خون و جان او در آميخته بود .
- احقاق حق‏ها و مبارزه‏ها و مناشده‏ها مخصوصاً پس از ايام وفات رسول الله (ص).
- و تازه اگر دقايقى فراغت مى‏يافت به بافندگى و پشم ريسى مى‏پرداخت، هم براى تهيه لباس فرزندان و هم براى فروش در بازار و تأمين هزينه بخشى از كارهاى ضرورى خانواده .
- در عين حال كارهاى شخصى پيامبر بر عهده او بود اگر چه رسول خدا (ص) همسرانى متعدد داشت.

اصولى در زندگى فاطمه (س)

 

زندگى فاطمه (س) بر مبانى و اصولى استوار است كه همه آنها نشأت گرفته از اسلام محمدى (ص) است. براى ما بسى دشوار است كه همه اصول و مبانى مورد نظر را در اين قسمت عرضه بداريم ولى آنچه را كه در اين قسمت بعنوان نمونه‏هاى قابل ذكرند عبارتنداز:
- اصل هدفدارى در هر كار و برنامه و اقدام در زندگى .
- اصل ايمان و باور داشت به آنچه كه از جانب خدا بعنوان دستورالعمل زندگى صادر شده.
- اصل تطابق عمل فاطمه (س) با تعاليم و دستورات اسلام .
- اصل تقوا، زهد و ورع در همه امور و فعاليت‏ها .
- اصل اعتدال در امور بگونه‏اى كه از دو مرز افراط و تفريط دوروبر كنار باشد.
- اصل صالح بودن عمل و انجام كارى كه مذهب صلاحيت آن را تأييد كند.
اصل اتقان و محكم كارى در اموربگونه‏اى كه از هرگونه خلل و فرجى دور باشد.
- اصل خير بودن عمل و رعايت منافع و مصالح عامه مسلمين .
- اصل اعمال اراده از سوى خود تا كارى كه انجام مى‏دهه و در خور حساب و كيفر و پاداش باشد .
- اصل مشاركت اجتماعى و دورى از انزواجوئى و رهبانيت .
- اصل مقاومت و پايدارى و ثبات در رأى تا سر حد وصول به هدف.
- اصل صبر و تحمل در مصائب و دشوارى‏هاى ناشى از حركت به سوى اهداف .
- اصل اعتماد واطمينان به خدا و ياد و ذكر او در كارها .
- اصل جرأت و شجاعت نشأت گرفته از ايمان و وابستگى به خدا.
- اصل شكر گزارى در اموربخاطر امكاناتى كه خداوند در اختيارش قرار داده است .
- اصل اقتدا به صالحان و پاكان و نيكان و در رأس آنها رسول گرامى اسلام .
- اصل ترجيح رضاى خالق بر مخلوق در همه امور.
- اصل حفظ كرامت و جلال و شوكت انسانيت كه انسان ذاتاً از احترام برخوردار است .
- اصل اطمينان و اعتماد به خدا كه بنده‏اش را در تنگناها بخود رها نمى‏كند.
-...
و فاطمه (س) مجموعه اين اصول را مورد رعايت و عمل قرار مى‏دهد و از اين باب الگو و سرمشق زنان است .

سادگى زندگى

 

از عواملى كه در سعادت انسان مؤثر و سبب خوب انديشيدن و توان تصميم‏گيرى نيكوست، سادگى زندگى و دورى انسان از قيد وبندهاى اسارت آفرين است. چه بسيارند وسايل و ابزارى كه به ظاهر عامل رونق زندگى بحساب مى‏آيند ولى در نهايت فكر و انديشه ما را براى تهيه و حفظش مشغول مى‏دارند. زرق و برق‏ها در مواردى بلاى جانند و ما را به پاسبانى و خدمتكارى خود مى‏خوانند.
اصل اين است ابزار زندگى در اختيار و در خدمت ما باشد نه ما در خدمت ابزار. ماشين بايد مايه راحت ما باشد و نه ما در خدمت ماشين. و زندگى فاطمه (س) و على (ع) اين چنين بود. آنها خود را در بند قيود مادى اسير نكردند و براى ابزار زندگى بنده و برده نشدند.
خانه فاطمه (س) از نظر ظاهر و از ديد وسايل و ابزار، خانه محرومى است و در آن چند وسيله ساده بچشم مى‏خورد. فرشى از ليف خرما در آن گسترده‏اند و چند كاسه گلين و احياناً مسى در گوشه و كنار است كه در حد رفع ضرورت‏هاى اساسى تهيه شده‏اند .
آنها مى‏توانستند براى خود خانه و وسايل اشرافى تهيه كنند ولى تكيه‏گاه‏شان را آرمان الهى قرار دادند نه اشرافيت مادى، در اين خانه زن و شوهر براى وصول به منتهاى اوج رشد خود زندگى مى‏كنند و حتى لباس‏شان وصله‏دار است. خانه از شرايط عادى هم محدودتر است ولى همت‏ها بلند و انديشه‏ها در كمال است. توقع زن از شوهر محدود و حيا مانع آن است از همسر چيزى بطلبد شوهر هم بزرگ منش و غيرتمند و مراقب آنكه شأن فاطمه (س) را نيكو رعايت كند.

فقر اختيارى

 

زن و شوهر فقيرند ولى فقرشان اختيارى است نه اضطرارى تنها در آمد سالانه‏شان از فدك بيش از 80 هزار دينار بود (البته برخى كمتر و گروهى مقدار آن را بيشتر نوشتند) ولى آن را در راه مردم صرف مى‏كردند نه زندگى شخصى خودشان - زندگى خود آنها فقيرانه بود .
بگفته لامانس مستشرق فرانسوى: رسول خدا (ص) هم اين فقر را از آنان دور نكرد بلكه سعى داشت آنان را در همان فقر و قناعت نگه دارد. تشويق پيامبر به ايثار بود و آنها هم پذيراى آن. آنها در عين فقر ونادارى و در عين قناعت گاهى بخشش‏هاى كلان داشتند و گاهى دينار دينار بذل مى‏كردند .
جنگ خيبر غنائمى بسيار براى مجاهدان پديد آورد كه طبعاً على (ع) نيز از آن بى نصيب نبود. ولى در راه بذل آن چنان دست و دل گشود كه حتى سهمى براى خانواده‏اش باقى نماند و البته فاطمه (س) هم بدان راضى بود و خود دست كمى از على (ع) نداشت. پيامبر با فردى وارد خانه فاطمه (س) شد و ديد فاطمه (س) تنها چادرش را هم به ديگرى بخشيده است. و ناگزير با ملافه‏اى سرخود را پوشانده و در برابر پيامبر قرار گرفت .
اينان فقير بودند ولى هرگز از فقر خود نناليدند و از بخت بدشان شكوه نكردند. بلكه بر عكس خداى را شاكر بودند و در عين نادارى و گرسنگى به عبادت و نيايش خالصانه مى‏پرداختند. بعبارت ديگر خداى را براى نان نپرستيدند كه پرستش تنها بدان خاطر است كه خداى در خور آن است .

كارهاى خانه

 

فاطمه (س) در خانه كارهاى متعددى دارد كه خود را موظف به انجام دادنش مى‏داند. از كشيدن آب از چاه و آوردن به خانه، تا رفت و روب و نظافت، از آرد كردن گندم و جو تا تهيه غذا و پختن آن، از وصله زدن لباس تا بافتن پارچه و تهيه پيراهن براى فرزندان. [9]
او بزرگترين بانوى اسلام، دختر خاتم الانبيا و همسر خاتم الاوصياء، ولى در تمام مدت عمر كوتاه خود بمانند بسيارى از زنان اشراف خانمى نكرد. حتى آن روز كه خدمتكارى به خانه آورد كارهاى خانه را با او قسمت كرد، يك روز از آن فضه و يك روز از آن زهرا (س).
درباره حد وميزان كارش بد نيست از زبان على (ع) سخنى را بشنويم. او روزى به شخصى از بنى سعد كه درباره فاطمه (س) و زندگيش سئوال كرده بود فرمود:
- الا احدتُك عنى و عن فاطمة الزهراء عليها السلام آيا دوست ندارى از خود و فاطمه (س) براى تو سخن بگويم ،
- انهاكانت عندى او روزگارى را در كنار من گذارند،
- فاستقت بالقربة حتى اثر فى صدرها آنقدر سقائى كرد و با مشك بخانه آب آورد كه روى سينه‏اش اثر گذاشت.
- و طحنت بالرحى حتى مجلت يدها آنقدر گندم آسياب كرد كه دستهايش پينه بست .
- و كسحت البيت حتى اغبرت ثيابها آنقدر خانه را رفت و روب كرد تا بر جامه‏اش خاك و گرد نشست.
و اوقدت تحت القدر حتى ر كنت ثيابها آنقدر زير اجاق در آتش دميد كه پيراهنش خاك آلود شد.
فاصابها من ذلك ضر شديد [10] و از اين بابت بر او صدمه سختى وارد آمد .
او در كارهاى خانه چندان گرفتار بود كه با يكدست آسياب را به گردش مى‏انداخت و با دستى ديگر فرزند خود را در آغوش گرفت و شير مى‏داد و پيامبر دلداريش مى‏داد كه دختر تلخى‏هاى دنيا را بچش تا در آخرت شيرين كام باشى.

زهد و قناعت او

 

فاطمه (س) زاهده است نه بمعنى تارك دنيا، بلكه بدان معنى كه دنيا نتوانست در او تصرفى كند و او را اسير و برده خود سازد. (الزهدان لا تملكك الدنيا و انت تملكه) [11]. مى‏كوشيد دنيا را در حد وسيله‏اى دوست بدارد ولى عاشق آن نشود.
در انصراف از جهان مادى و توجه به آخرت زنى را به مثل او نمى‏شناسيم. او در زندگى قانع بود، نه در كسب و تصرف بلكه در مصرف و آنچه را كه بدست مى‏آورد در راه خدا صرف مى‏كرد. او در زهد و قناعت و در ذخيره سازى براى كمك كارى‏هاى بزرگ جداً زنى الهى است .
كدام مادر است كه از قوت فرزندان، حتى با توافق و رضاى آنها حاضر باشد بكاهد تا در راه خدا صرف فقيران كند. و كدام زن است كه درد گرسنگى را تحمل كند و ديگران را دريابد؟ چنين شرايط و اوضاع را بايد در خانه افرادى چون فاطمه (س) و على (ع) جستجو كرد على (ع) از محل غنائم جنگى گردنبندى براى فاطمه (س) تهيه كرد. رسول خدا (ص) آن را ديد و فرمود: فاطمه جان! آيا راضى مى‏شوى كه مردم بگويند دختر پيامبر چون دختر پادشاهان و جبابره لباس مى‏پوشد و زينت مى‏كند؟ فاطمه (س) مطلب را دريافت، آن را فروخت و از محل آن بنده‏اى را آزاد كرد.
و نيز شنيديد كه عروس بود و به خانه شوهر مى‏رفت، در بين راه به گدائى برخورد، همان جا در ميان ديوارى از زنان، پيراهن را از تن به در آورد و به فقير داد و خود با جامه كهنه به حجله عروسى رفت و كدام زن است كه چنين كند. جامه بهتر را به فقير مى‏دهد تا مصداق اين آيه قرآن قرار گيرد. لن تنالو البر حتى تنفقوا مما تحبون. [12]

وضع لباس و بستر او

 

سلمان بر او وارد مى‏شود، چادر وصله‏دارش را مى‏بيند و تعجب مى‏كند. فاطمه (س) تعجب سلمان را به پدر گزارش مى‏دهد و مى‏گويد يا رسول الله (ص) ان سلمان تعجب من لباسى - فوالذى بعثك بالحق - مالى و لعلى منذ خمس سنة الا مسك كبش تعلف عليها بالنهار بعيرنا - و اذا كان الليل افترشناه [13].
اى رسول خدا (ص)سلمان از لباسم تعجب كرد - قسم به كسى كه ترا بر حق مبعوث كرد براى من وعلى (ع) كه پنج سال ازدواج كرده‏ايم جز پوست گوسفندى كه روزها شتر ما بر آن غذا مى‏خورد و شبها آن را فرش بستر خود كنيم چيزى نداريم .
آنها حتى وسيله خوبى براى خواب و استراحت نداشتند. على (ع) فرمايد: پيامبر بر ما وارد شد، و ما روكشى داشتيم كه وقتى آن را درازا بر سر مى‏كشيديم پهلوى‏مان بيرون مى‏ماند و وقتى از عرض بر خود مى‏كشيديم پاها و سرهاى ما بيرون مى‏ماند - فاتى النبى (ص) و علينا قطيفة، اذا البسناها طولا خرجت منها جنوبنا - و اذا لبسناها عرضاً خرجت منها اقدامنا و رؤوسنا [14].
غنيمت‏هاى جنگى على (ع) مختصر گشايشى در كارها پديد آورده بود اما وضع مردم چنان نبود كه بخود واگذار شوند. فاطمه (س) و على (ع) براى اينكه در سفره مردم نانى باشد از نان خود مى‏گذاشتند و اين كار نه براى ابراز قدردانى مردم از آنان بود كه آنها آن را در راه خدا و براى محبت به او انجام مى‏دادند.

انس و صفا

 

اين زندگى سرد ناشى از فقر و محروميت را انس و صفاى زوجين گرم مى‏كرد. آنان با همدلى و همرازى، با هدفدارى و هماهنگى زندگى را رونق و صفائى مى‏بخشيدند. على (ع) خوشحال بود كه همسرى فهميده، با صفا و درد آشنا دارد همسرى كه متوجه شرايط زمانى است و على (ع) را نيكو درك مى‏كند. فاطمه (س) هم خرسند است كه مردى الهى دارد مردى كه عمرش را در راه خدا صرف كرده و از خواب و راحت خود كم مى‏گذارد تا خداى را از خود راضى سازد.
بدين سان زوجين براى يكديگر و در ديد هم نعمتى بحساب مى‏آمدند و در طريق رشد و تعالى هم مى‏كوشيدند اصولاً آنچه كه زندگى را شيرين مى‏سازد زرق و برق و وسايل و ابزار و امكانات و حتى خور و خوراك نيست كه نقش وحدت و هماهنگى در اين راه از همه چيز بيشتر است. اصل بر اين است كه زوجين زبان يكديگر را درك كنند و از لاك خود به نفع همسر بيرون آيند. و نيز مراقبت كنند كه دل يكديگر را نشكنند كه دل مؤمن مهبط عنايت و لطف خداوندى است .
از علل نكبت بارى زندگى در برخى از خانواده‏ها اين است كه مرد و زن دو دنياى كاملاً از هم جدا و متفاوتند در لاك خويشند و زبان هم را نمى‏فهمند. اگر منافع و لذاتى باشد آن را تنها براى خود مى‏طلبند نه همسر و در اين صورت است كه زندگى رنگ و هوائى نامطلوب پيدا مى‏كند.

تجملى هدفدار

 

فاطمه (س) هم چون زنان اشراف در جاهليت نبود كه خود را در وسايل آرايش آن روز غوطه‏ور سازد و يا هر روز برنگى در آيد و در اجتماع خود را عرضه نمايد - شأن فاطمه (س) از اين بسى بالاتر بود. اما آنچنان هم نبود كه نسبت به اينگونه مسائل بى‏تفاوت باشد.
او تجملى پائين‏تر از حد متوسط و آرايشى هم در همان سطح داشت و اين براى دل على، و هم براى اينكه درسى براى زنان در برابر همسر باشد. در روايتى آمده است كه در سال دهم هجرى على (ع) از يمن برگشت تا در مكه به رسول خدا (ص) ملحق شود. بر فاطمه (س) وارد شد و او را آرايش كرده يافت. فاطمه (س) لباسى رنگى پوشيده و براى على (ع) خود را خوشبو كرده بود. [15]
و اين امر نشان مى‏دهدكه اينگونه اقدام در اسلام، براى همسر نه تنها زشت نيست بلكه ممدوح است ولى بايد حساب همه چيز را جداگانه داشت و هيچ چيز را با ديگرى مخلوط نبايد كرد. در طريق هدفدارى يكى هم اين بعد زندگى است كه زن و مرد خود را طبق فرمان خدا براى يكديگر بيارايند و چشم دل هم را در آنچه به حيات مردانه يا زنانه است برسانند .

توجه به حيات جاودانه

 

فاطمه (س) از معدود زنانى است كه هرگز اسير زرق و برق دنيا نشد و زيبايهاى آن او را نفريفت و هوسهاى ناموزون در درون او پديد نياورد. دنيا براى او بزرگترين مقصد و منتهى نيست، بلكه وسيله و مزرعه‏اى است براى سعادت آخرت. در دعاى او اين جمله را مى‏بنيم كه فرمود: اللهم لا تجعل الدنيا اكبر همّى و لا مبلغ علمى [16] - يعنى خداوندا دنيا را بزرگترين هم و مقصدم قرار مده...
و هم دردعائى ديگر فرمايد خداوندا مرا تا آنگاه زنده بدار كه زندگى براى من مفيد و خير آور باشد و مرگ مرا زمانى مقدر فرما كه در آن زمان مردن براى من بهتر باشد. اللهم احينى ما عملت الحيوة خيراً و توفنى اذا كانت الوفاه خيراً لى [17].
در همه مناجاتهايش و سخنانش توجه به دين و دنيا و معاد دارد و باز هم در جمله‏اى ديگر از دعاى خود فرمايد: اللهم اصلح لى دينى الّذى هو عصمة امرى و دنياى اللّذى فيها معاشى و اصلح لى آخرتى اللتى فيها معادى و اجعل الحيوة زيادة لى فى كل خير. [18]
در درخواستهاى خود فرمايد: اى كسى كه هر روز نزد او جديد است و هر رزق و روزى در نزد او آماده، تو آن خداى دائمى كه روزگار كهنه و فرسوده‏ات نسازد... خدايا بر كار من پرده بپوشان و مادام كه زنده‏ام مرا در عافيت (دين و دنيا) بدار - مرا بيامرز و بر من رحمت آور. (يا من كل يوم عنده جديد و كل رزق عنده عتيد انت الدائم اللذى لا تبليك الازمان...اللهم و استرنى و عافنى ابداً ما ابقيتنى و اغفرلى و ارحمنى...

سلام بر فاطمه (س)

 

آرى، فاطمه (س) اين چنين بود كه فقدانش براى على (ع) و هم براى بشريت اشك و آه و ناله آورد. على (ع) آن مردى كه خورشيد گريه‏اش را نديده بود و در ميدان نبرد در برابر دريائى از دشمن هرگز نلرزيده بود، از شنيدن خبر مرگش لرزيد و در كنار جسدش و قبرش گريست .
سلام بر تو اى فاطمه (س) كه وارث پاكان و نيكانى، سلام بر چهره خاك آلودت، سلام بر سجاده اشك آلودت سلام بر گوهرهاى غلطان چشمان تو كه از خوف و خشيت الهى فرو مى‏ريخت، سلام بر دستهاى زخمين و پينه بسته‏ات سلام بر پيشانى به خاك عبادت آغشته‏تو، سلام بر صبورى و شكيبائيت.

فصل 15: مشى اقتصادى فاطمه (س)


مقدمه

 

از مسائل مهم حيات انسان در عرصه جهان، بويژه در عصر و دوره ما دلبستگى شديد به مال و ثروت دنيا و سعى در توليد بيشتر صرفاً براى مصرف بيشتر است. در ميان اغلب مردم حرص و ولع شگفت‏آورى است به كسب مال و برترى دادن خود بر ديگران از اين راه. كوشش آنهااين است كه با اسراف در مصرف و عدم رعايت مرز آن شرايطى را به ديگران عرضه نمايند كه در آن اثبات برترى آنهاست .
اين واقعيتى است كه در بسيارى از جوامع حضور دارد، به هنگامى كه آدمى از درون خالى باشد سعى دارد از بيرون خود را بيارايد وبا دلبستگى به زرق و برق‏ها و آراستن خود بدان بر خلاءهاى درونى فائق آيد اين مسأله در بين مردان و زنان وجود دارد و خود نمائى و خود آرائى، فخر فروشى و بر ديگران برترى نشان دادن در زنان بيشتر است. اصولاً طبيعت زن طبيعت آرايش است و عرضه، و در اين راه هر قدر زرق و برق بيشتر خرسندى احساس و موفقيت زيادتر .

تلقى از دنيا

 

همگان مى‏دانند كه حيات چند روزه بشرى، روزى بسر مى‏آيد و آدمى ناگزير راهى سراى ديگر مى‏شود. و همگان در عمل نيكو در يافته‏اند كه در رابطه با مال و ثروت، بويژه آنها كه غير منقولند، از خانه و باغ و مزرعه ،امانتدارانى بيش نيستيم. ملكى چند صباحى در اختيار ماست و فردا در اختيار ديگران و آنچه كه در جاى خود مى‏ماند خانه و باغ و زندگى است و آن كس كه با آنها وداع مى‏گويد انسان است .
در عين حال نوعى احساس خلود و جاودانگى در آدمى وجود دارد كه بخاطر آن سعى دارد ثروت بيشترى را در اختيار گيرد و همه گاه نه بخاطر مصرف، بلكه تنها بخاطر در اختيار گرفتن و مالك بودن آن.
و اين همان رذيله‏اى است كه زمينه ساز اسارتهاى ماست .
چه بسيارند كسانى كه هرگز دمى نياسودند و شب و روز را در كار و تلاش گذارندند و اندوخته‏اى براى خويش فراهم آورده و در آن خود را محبوس داشته‏اند. مال و ثروت خوبست بشرطى كه در طرق خير و آزادى انسان و استقلال روحى او و رهائى او از قيدها وبندهاى اسارت بار مصرف شود و اين تزى است كه اسلام از آن دفاع مى‏كند .

فاطمه (س) و دنيا

 

فاطمه (س) زنى رشيده است، عوالم موجود و موقعيت انسان را در آن عوالم نيكو مى‏شناسد. خوب مى‏داند كه پديده‏ها سير فنائى واضمحلالى دارند و تنها خداست كه باقى و جاودانى است. سپردن امانت بدست هيچكس مفيد و سازنده و قابل برگشت نيست، زيرا كه آنها هم زوال پذيرند. تنها خداست كه امين خوبى است و آنچه بدو واگذار شود قابل برگشت است، بميزانى چند برابر .
او دنيا را دار فنا مى‏شناسد و عاقبت را دار بقا، دنيا را مزرعه مى‏شناسد و آدمى را در آن چون كشاورزى كه براى فصل ستايش بايد كار و ذخيره كند، ضمن آنكه همين امروز هم به نعمت‏ها متنعم است. و نيز او دنيا را چون پل مى‏شناسد كه بايد از آن گذر كرد و بستر گشودن در روى پل جز به ضرورت روا نيست و تازه آن هم در حدى محدود.
در همه حال دنيا از ديد او متاع است، متاعى كه خداى آن را ناچيز معرفى كرده و سرگرمى به اين متاع را لهو و لعب كه كار كودكان است. مهم اين است سرگرمى‏ها بايد موجبات خير و سعادتى را براى انسان فراهم سازند نه آنكه موجب بدبختى و تباهى او شوند .

موضع او در دنيا

 

او مى‏داند كه خداوند روزى را براى مخلوق خود تضمين و بين آنها به عدالت و مصلحت تقسيم كرده است و در اين راه هيچ موجود كوچك و ريزى را فراموش نكرده است. پرندگان و درندگان از آن بهره كافى دارند. (و قسمت الارزاق بين الحدايق فسويت بين الذرة و العصفور) [19].
بدين سان از خداى مى‏خواهد كه او را به آنچه روزى او كرده و مقرر ساخته است قانع سازد. (اللهم قنعنى بما رزقتنى) [20] و هرگز حرص بيش از حد نداشت و اين هوشمندى در او نبود كه ثروت بيشترى را انباشته سازد. سعى در اين داشت كه ثروت او در غناى درون باشد نه بيرون.
فكر و انديشه فاطمه (س) به جهانى ديگر معطوف است، مفتون زخارف دنيا و سرمستيهاى آن نيست ضمن اينكه كار مى‏كند و تلاش به توليد بيشتر دارد. او مثل پيامبر مى‏انديشد و درخواست دارد كه پروردگارا دوست دارم يك روز گرسنه باشم و يك روز سير. تا آن روز كه گرسنه‏ام ترا بخوانم وتضرح و عرض نياز كنم و آن روز كه سيرم شكرگزار نعمت تو باشم. [21]

كار فاطمه (س)

 

فاطمه (س) اهل كار و تلاش است نه تنها در مسير عبادت بمعناى آن بلكه در جنبه مادى و اقتصادى سعى داردبه توليد بيشترى دست يابد، در آمد زيادترى را تحصيل كند، نه بدان خاطر كه از آن براى رونق دادن زندگى و خريد تجملات و زينت آلات استفاده كند، بلكه براى دستيابى به توان بيشتر جهت خدمت به مردم .
با همه سرگرمى و اشتغالاتى كه دارد و با همه زحماتى را كه در رابطه با سرپرستى و اداره فرزندان متحمل مى‏شود، و با همه حال و شوقى كه به عبادت پروردگار دارد، مى‏كوشد دقايقى از اوقات خود را خالى كند تا در آن به كارى مولّد در آمد بپردازد. اين كار به تناسب توان فاطمه (س) و ذوق و علاقه‏اش، با شرط تائيد مذهب بود. شنيديد كه او نخ مى‏رشت، پارچه مى‏بافت و گاهى هم بصورت كار مزد براى ديگران گندم آرد مى‏كرد. طبيعى است كه تنظيم برنامه‏اى كه در آن او بتواند به همه كارها و برنامه‏هاى زندگى برسد كارى آسان نبود.

بى نيازى مادى او

 

اگر فاطمه (س) هم به مثل ديگران مى‏انديشيد، و اگر او هم خود را دخترى همانند دختران شاهان و سلاطين تصور مى‏كرد، و اگر او هم بناى زندگى را بدون قيد دين استوار مى‏كرد مى‏توانست زندگى راحتى داشته باشد، و در آن صورت نه دستهاى او زخمين مى‏شدند، و نه بر چهره او غبار و گرد ناشى از رفت و روب مى‏نشست.
درآمد فدك براى او چيزى اندكى نبود او مى‏توانست با آن براى خود كاخى مجلل بسازد و خدمه‏اى بسيار در دور و بر خود گرد آورد و خود خانمى كند. على (ع) هم مردى بيكاره و ناتوان و افتاده نبوده او هم با آباد كردن زمين ،ايجاد مزرعه، به راه انداختن چشمه و نهر درآمدهاى كلانى بدست مى‏آورد كه فاطمه (س) مى‏توانست از آنها بهره گيرد.
غنائم جنگى هم رقم خوبى را در درآمد آنها تشكيل مى‏داد و على (ع) و فاطمه (س) مى‏توانستند با ارتزاق از آن براى خود زندگى مناسبى را فراهم كنند. ولى فاطمه (س) اينگونه زندگى را خوش نداشت، اصل رابر كدح و تلاش گذارد تا در سايه آن رضاى خدا را جلب كند و براى روز واپسين و حساب، حجتى از دستهاى پينه بسته را عرضه بدارد.

مسأله فدك

 

از ممر عايدى خوب فاطمه (س) و على (ع) فدك بود، مسأله‏اى كه بحثهاى موافق و مخالف بسيارى را برانگيخته و عده‏اى را جاهلانه به تكذيب يا تصديق واداشته است - بى مورد نيست كه در اين باره توضيحى داده شود. فدك مزرعه‏اى بود كه در سال 7 هجرى بدون جنگ و خونريزى توسط يهوديان در اختيار پيامبر اسلام قرار گرفت. برخى قائلند كه اين ملك توسط يك يهودى كه مسلمان شده بود به پيامبر هديه گرديد. [22] تازه اگر هم خلاف آن باشد چون بدون جنگ و خونريزى بدست آمد بصريح آيه قرآن [23] از آن پيامبر و از املاك خالصه اوست. هنگامى كه آيه شريفه و آت ذالقربى حقه نازل شد پيامبر فاطمه (س) را صدا كرد كه بيا حق ترا به تو بدهم وفدك را به فاطمه (س) بخشيد. [24] برخى هم نوشته‏اند كه رسول خدا (ص) بشكرانه خدمات خديجه آن را به فاطمه (س) بازمانده او بخشيد. [25]
البته در برخى از روايات شيعى آمده است كه پيامبر، فاطمه (س) را خواست و فرمود خداى تعالى به من فرمان داده فدك را كه ملك شخصى من است به تو دهم و فاطمه (س) عرض كرد از شما و از خداى تعالى آن را پذيرفتم [26] و البته اسناد ديگرى هم در اين رابطه وجود دارد. [27]
پيامبر مالكيت آن را با خط على (ع) نوشت، رسول خدا (ص)، على (ع)، ام ايمن، و خادم رسول خدا (ص) بر آن شهادت دادند. [28] پيامبر فرمود از آن تو و اعقاب تست و پاداشى براى مادرت خديجه بحساب مى‏آيد. [29] و براى محكم كارى اين اصل مردم را جمع كرد و حكم قرآن و واگذارى فدك را به اطلاع آنها رساند. [30]

درآمد فدك:

 

در مورد درآمد فدك نقلهاى مختلفى وجود دارد. راوندى آن را بالغ بر 24 هزار دينار در سال نوشت [31]سيد بن طاووس آن را بالغ بر 70 هزار دينار در سال، و برخى هم بيشتر و گاهى كمتر از آن نوشته‏اند و همانگونه كه ملاحظه مى‏شود رقم درشتى بحساب مى‏آمد كه اگر بناى مصرف براى يك خانواده باشد، زندگى شاهانه‏اى در سايه آن بوجود مى‏آيد.
اما على (ع) و فاطمه (س) از اين منبع استفاده شخصى نداشتند و هرگز از درآمد آن سير نخوابيدند زيرا مى‏دانستند در گوشه و كنار جامعه اسلامى آن گرسنگان بسيارند و ايتامى كه با شكم گرسنه سر بر بستر بگذارند اندك نيستند. بدين سان تمام درآمد فدك صرف فقرا و مستمندان مى‏شد و فاطمه (س) خود همانگونه كه مى‏دانيد با چادرى و جامه‏اى وصله‏دار زندگى مى‏كرد، خوراكش نان خشك و بسترش پوست گوسفند بود و هم شنيديد كه فرزندان او اغلب در گرسنگى بسر مى‏بردند.

تصرف فدك

 

پس از وفات رسول الله (ص) فدك را از فاطمه (س) گرفتند و كار گزارانش را از مزرعه بيرون كردند و اين كار به وسوسه عمر صورت گرفت بدان ترس كه نكند شيعيانش خليفه را رها كنند و به طمع دنيا گرد او آيند و بر اين اساس بود كه ابوبكر مباشر فاطمه (س) را از فدك اخراج كرد. [32]
فاطمه (س) به طرح دعوا پرداخت كه فدك از آن من است. ابوبكر شاهد خواست، او على، حسينين، اسماء ام سلمه و ام ايمن راكه مورد تصديق رسول الله (ص) بودند شاهد آورد و ابوبكر ناگزير بود آن را بپذيرد. عمر شهادت آنها را رد كرد و گفت: على همسر اوست، حسنين هم پسران او و به نفع خود گواهى دادند!![33] و اسماء هم به سود بنى هاشم رأى مى‏دهد! [34] ام سلمه هم فاطمه (س) را دوست مى‏دارد و طرفدار اوست. [35] ام ايمن هم زبانش مى‏گيرد و نمى‏تواند درست حرف بزند!! [36]
ابوبكر در برابر سخنان فاطمه (س) مجاب شده بود ولى اينكه فدك را تحويل ندارد بدان خاطر بود كه اولاً عقل منفصل او يعنى عمر نمى‏گذاشت، ثانياً ابوبكر ترس از اين داشت كه فاطمه (س) فردا حقوق ديگرى را طلب كند، از جمله حق خلافت على را، ثالثاً تسليم فاطمه (س) شدن نوعى اعتراف به اشتباه بود كه ابوبكر آن را براى خود نمى‏پسنديد. در كل او مالكيت فاطمه (س) را در فدك تكذيب نكرد ولى آن را تحويل فاطمه (س) هم نداد. [37]

موضع مقاومت فاطمه (س)

 

اينكه فاطمه (س) درباره فدك ايستادگى مى‏كرد و با ابوبكر محاجه مى‏نمود نه بخاطر رغبت مالى نسبت به فدك بود، بلكه مى‏خواست حق به حق‏دار رسد، بدعتى در جامعه اسلامى پا نگيرد، و خليفه مسلمين خلاف اسلام و قرآن رأى ندهد.
فدك مزرعه‏اى بيشن نبود و اگر دنيائى را براى فاطمه (س) جواهر مى‏كردند او هم چنان نسبت به آن بى اعتنا بود. او دلبستگى به مال نداشت تا براى فدك دست و پائى زند، مگر او نبود كه غذا و افطار خود را سه شب متوالى به نيازمندان داد؟ مگر او و همسر و فرزندانش نبودند كه مكرر در مكرر به ايثار پرداخته بودند؟ پس ديگر جاى چه بحث و سخنى است؟
ابوبكر هم مدعى بود كه مى‏خواهد در آمد آن را در راه خدا براى فقراى مسلمان خرج كند - در آن صورت جاى چه بحثى براى فاطمه (س) بود؟ پاسخ اين است كه اگر آنها قربةً الى الله چنين مى‏كردند و واقعاً حق را به حق‏دار مى‏سپردند فاطمه (س) گله‏اى نمى‏كرد، ولى داستان فدك بعنوان يك حربه سياسى بود و آنها مى‏خواستند با استفاده از آن حربه على را فلج كنند و او را خانه نشين سازند و فاطمه (س) براى اين مسأله بود كه فرياد مى‏زد.

روح قناعت فاطمه (س)

 

فاطمه (س) در مشى اقتصادى خود اين شيوه را در پيش دارد كه در توليد كوشاست و در مصرف شخصى حسابگر است و انديشمند، سعى دارد. زياده روى نكند و هرگز از حد متوسط جامعه قدمى فراتر نگذارد والبته زندگيش در اغلب موارد پائين‏تر از حد متوسط بود.
آن همه درآمدى كه ازفدك نصيب او مى‏شد حتى از آن براى خود يك دست لباس تهيه نكرد و يا از جواهرات و زيورهاى دنيا چيزى براى خود تهيه نديد. آن همه غنائمى را كه على به خانه مى‏آورد در خانه بند نمى‏ماند و همه آنها در فرصتى اندك صرف مستمندان مى‏شد .
فاطمه (س) حتى گاهى از محل كار و درآمد شخصى چيزى براى خود تهيه مى‏كرد و يا على براى او وسيله زينتى رامى خريد آنهم سريعاً در راه خدا صرف مى‏شد. و شنيديد كه پيامبر از سفر برگشت و به نزد فاطمه (س) رفت و دستبند و گوشواره‏اى در او و پرده‏اى بر در ديد و پس از توقفى كوتاه برگشت و فاطمه (س) مسأله را دريافت، آنرا براى پدر در مسجد فرستاد كه صرف فقيران كند. رسول خدا (ص) فرمود - پدرش فداى او باد - او آنچه را كه بايد بكند كرد .
- دنيا براى محمد و آل محمد نيست [38] و يا ديديد كه نو عروس بود و در راه رفتن بخانه شوهر در مسير خود جامه نور را به فقير داد و خود با جامه كهنه بخانه على رفت .

بخشش او

 

كسى كه اين همه در زندگى شخصى بر خود سختگير است در راه خدا دستى گشاده دارد. مشى او مشى دورى از بخل، پذيرش و قبول ايثار است اگر چه خود بدان نيازمند باشند. [39] او در زندگى شخصى با يك پيراهن و سرانداز قناعت مى‏كند تا زندگى فقيران را سر و سامان دهد، با شكم گرسنه مى‏خوابد تا در سر سفره يتيمان نانى باشد.
ميزان بخشش او گاهى رقم‏هاى درشتى را تشكيل مى‏داد. از جمله گردنبند خود را در عروسى كه هديه دختر حمزه سيدالشهداء به او بود به پيرى بخشيد كه درخواست غذا و لباس و خرج سفر از پيامبر كرده و رسول خدا (ص) او را به سوى فاطمه (س) اعزام داشته بود. و يا در مواردى تنها سراندازى خود را به مستمندى داده و خود در خانه مى‏نشست. گاهى دستبند خود را هديه مى‏كرد،زمانى گشواره‏اش را، گاهى هديه‏هاى گرانقيمتى را كه براى او مى‏آوردند و رقم‏هاى نقدى بخشش او را برخى حيرت آور ذكر كرده‏اند. تا چهل هزار دينار [40] (كه البته با توجه به فقر عمومى در جامعه بعيد مى‏نمايد فاطمه (س) چنين رقمى را تنها به يك فرد اختصاص دهد).

فصل 16: ترجيحات فاطمه (س)


مقدمه

 

مطالعه در حيات فاطمه (س) و خاندانش نكته‏هائى را به آدمى مى‏آموزد كه با استفاده از آنها مى‏توان زندگى را روح و معنى بخشيد. اين مسأله بدان خاطر است آنچه را كه فاطمه (س) مى‏انديشيد ديگران يا نمى‏انديشيدند و يا كم‏تر بدان عنايت داشتند. او نيك مى‏دانست كه سرورى و سالارى دو جهان در سايه چه كار و تلاشى پديد مى‏آيد .
او در بين مسائل گوناگونى كه در سر راه او قرار داشتند ترجيحاتى را در نظر مى‏گرفت و براساس آن به پيش مى‏رفت و بدين خاطر توانست رشد و كمالى را بدست آورد كه ديگران در اكتساب آن وامانده بودند واصولاً در كمال‏طلبى، توان و استعداد زن زياد است ولى توان موفقيت در آن كمتر است و اين بعلت وابستگى‏هاى بسيار، احياناً حسادتها، و دلبستگى‏هاى شديد مادى است. در روايتى آمده است:
كمل من الرجال كثيراً و لم يكمل من النساء الا مريم ابنة عمران، و آسية بنت مزاحم و امرة فرعون و خديجه بنت خويلد و فاطمة بنت محمدا (ص):[41]
مردان زيادى به درجه كمال رسيدند ولى از زنان جز چهار تن به مرحله كمال واقعى دست نيافتند و آنها عبارتند از مريم دختر عمران، آسيه دختر مزاحم همسر فرعون، و خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمد (ص) .

رمز و راز كمال

 

در رمز و راز كمال او موارد بسيارى را مى‏توان ذكر كرد كه اساس همه آنها ترجيح دادن خدا بر ديگر افراد و امور است. فاطمه (س) بنده خالص خداست و هيچ كار و تلاشى را بدون رضاى او انجام نمى‏دهد. هيچ چيز در نزد فاطمه (س) عزيزتر از رضاى خداوند نيست .
او انسان است و به سائقه انسانيت ذوق‏ها و تمايلاتى دارد ولى در اعمال اين ذوق و خواسته در پى آن است دريابد آيا خداى را هم بدان رضايت است يا نه؟ اصل را بر اين قرار مى‏دهد كه خواست و مشيت خود را با خواست خداوندى تطابق دهد و مصداق آيه و ما تشاؤن الا ان يشاء الله [42] باشد.
چه بسيار بودند شرايط و امكاناتى كه در زندگى فاطمه (س) پديد مى‏آمدند و دل به واقع هوس آن را داشت ولى آن هوس را فرو خوابانده و به دنبال مسير ديگرى رفت. اين خطاست كه فكر كنيم غذاى چرب و شيرين به كام فاطمه (س) تلخ مى‏آمد و يا او از لباس خوب نفرت داشته است. نه، مسأله چنين نبوده است - زيرا كه او انسان است و طبيعت و مذاق انسانى دارد. ولى او در سايه خودسازى و مديريت خود به درجه‏اى رسيد كه مى‏توانست از آنها براى وصول به اخلاق بالاتر بگذارد.

دامنه ترجيحات او

 

ذكر همه آنچه را كه در اين مقاله قابل ذكرند از عهده ما خارج است بويژه كه ما در اين مجموعه اصل رابر رعايت اختصار قرار داده‏ايم تنها به عنوان فهرست مباحث عرضه مى‏داريم كه ترجيحات او در زندگى عبارت بودند از:
- ترجيح رضاى خداوند بر رضاى خود و ديگران
- ترجيح آخرت بر دنيا ضمن توجه به دنيا و مواهب آن
- ترجيح معنويت بر ماديت ضمن توجه به ماده
- ترجيح گرسنگى بر سيرى براى باز بودن در حاجت‏
- ترجيح سادگى بر تجمل ضمن پذيرش محدود آن
- ترجيح‏كار و تلاش مستمر بر بيكارى و تن آسائى،
- ترجيح سخنگوئى به حق در برابر سكوت
- ترجيح مبارزه بر سكوت در برابر بيداگرى‏ه
- ترجيح پدر و همسر و فرزندان بر خود در حيات خانوادگى
- ترجيح جامعه بر فرد، و ديگران بر خود .
- ترجيح شب زنده‏دارى بر خواب و غفلت
- ترجيح سختگيرى بر خود در دنيا براى رعايت آخرت.
- و نمونه اين ترجيحات در زندگى فاطمه (س) بسيار بودند. او در اين زمينه چنان كار و اقدام داشت كه گوئى حتى خويشتن خود را فراموش كرده و مصداق فناى فى الله شده است. و حاصل چنين ترجيحاتى است كه فاطمه (س) را زنى اسوه و نمونه مى‏سازد.

ترجيحات در رابطه با مذهب

 

در آنچه كه به جنبه‏هاى صرفاً مذهبى مربوط مى‏شود فاطمه (س) را مى‏يابيم كه در آن كمال رشد خود رانشان مى‏دهد. او مؤمن به مذهب است، عاشق پروردگار خويش است و در اين راه همه چيز را فدا كرده است جانش را، مالش را، عزت و آبرويش را، همتش را، پيكر و پهلويش را، بازويش را، قوت پايش را، فرزندان را و... مصداق اين آيه قرآن شد: قل ان صلوتى و نسكى و محياى و مماتى لله. [43]
براى او رنج‏ها و دشوارى‏هاى بسيار در مسير زندگى پديد آمدند كه هر كدام در حدى بودند كه آدمى را ذوب مى‏كنند. از رنج نادارى، و فقر و گرسنگى فرزندان، و درگيرى با افراد ناباب و سرزنش‏ها و جهل‏ها و ناديده گرفتن‏ها و... اما همه آنها قابل تحمل بودند، جز مصيبت دين .
او مذهب را بر همه امور ترجيح مى‏دهد، به همين نظر در دعاهاى او اين جمله مهم را مى‏يابيم كه اللهم لا تجعل مصيبتى فى دينى [44] خداوندا مصيبت مرا در دينم قرار مده اصل بر اين است آدمى سالم بماند و اگر خود در مسير آن دچار دشوارى شد مشكلى در سر راه نخواهد بود .

ترجيح تسبيح بر خادم

 

فاطمه (س) زنى جوان بود و در انجام وظايف زندگى و سرپرستى فرزندان و اداره كانون، مشقات بسيارى را متحمل مى‏شد. روزى على بر او وارد شد و ديد فاطمه (س) خيلى دچار رنج و زحمت شده، از يك سو سرگرم آسياب كردن و تهيه آرد است و از سوى ديگر سر گرم رسيدگى به فرزندان و شايد شيردادن يكى از آنها...
گفت: فاطمه ! خود را به زحمت انداختى، و دلم را بدرد آوردى. خداوند خدمتكاران بسيارى را نصيب پدرت كرد. چرا از او خادمى طلب نكنى؟ با على (ع) بنزد پيامبر رفتند. على (ع) از زحمات فاطمه (س) سخن گفت، و درخواست خادم كرد. رسول خدا (ص) خطاب به فاطمه (س) فرمود مى‏خواهى ترا به چيزى دلالت كنم كه از خادم بهتر باشد؟ فاطمه (س) گفت آرى، رسول خدا (ص) تسبيحات پس از نماز به او آموخت. [45]
در اهميت تسبيحات روايات بسيارى آمده كه از جمله آن اين روايت از امام باقر (ع) است: ما عبد الله بشيى افضل من تسبيح فاطمة كل يوم دبر كل صلوة - ولو كان شيى افضل منه لنحله رسول الله (ص) فاطمه (س)[46] هيچ چيزى بمانند تسبيحات فاطمه (س) كه در هر روز پس از هر نماز انجام مى‏شد خداى عبادت نشده است و اگر چيزى از آن برتر وجود مى‏داشت رسول خدا (ص) آن را به فاطمه (س) اهداء مى‏كرد.
آن تسبيحات شامل 34 تكبير (الله اكبر) 33 تحميد (الحمد الله) و 33 تسبيح (سبحان الله) است. فاطمه(س) از دريافت اين پيام خداى را سپاس گفت و فرمود: رضيت عن الله و عن رسوله...[47]از خداى و از رسول خداى راضى شدم .

در جنبه خانوادگى

 

فاطمه (س) در زندگى خود همه گاه پدر را بر خود ترجيح مى‏داد. ما در بحثهاى گذشته، از جمله در بحث فاطمه (س) و پدر [48] اشارات بسيارى در اين زمينه داشتيم و متذكر شديم كه او چگونه خود را سپرى بلاى پدر قرار مى‏داد. اسناد ما حكايت دارند كه او گاهى حايل بين خود و سنگ دشمن قرار مى‏گرفت، حاضر بود كه سنگ بر بدن او وارد شود ولى بر پدر وارد نشود.
رسول خدا (ص) بر او وارد شد و از او غذائى خواست. فاطمه (س) عرض كرد خانه از آذوقه خالى است و خود و فرزندانش گرسنه‏اند. پيامبر بر گشت، و لحظاتى بعد زنى دو نان و كمى گوشت بعنوان هديه آورد. فاطمه (س) در عين گرسنگى خود و فرزندان كل آن را براى پدر فرستاد.
او هم چنين على را برخود و فرزندان مقدم مى‏داشت. بسيارى از اسناد نشان مى‏دهند كه او گاهى در تنگناها و نادارى‏ها، غذاى خود را براى على ذخيره مى‏كرد. [49] على بر او وارد شد و اظهار گرسنگى كرد. فاطمه (س) اظهار داشت غذائى ندارد و اين براى مدت دو روز است. و در اين دو روز مختصر غذا همان بود كه در اختيار او گذاشته بود. [50] دل على به درد آمد كه چرا از اين امر بى‏خبر بوده است .
در آن روز كه ماجراى سقيفه پديد آمد و فاطمه (س) را كتك زدند شك نيست كه در اثر آن ضربه‏ها احساس درد مى‏كرد، و شنيديد كه به غشوه افتاد و فرزند خود را سقط كرد. ولى باور من اين است كه او بيش از اينكه از اين ضربه‏ها براى خود ناراحت باشد براى على ناراحت است كه او از تماشاى اين صحنه چقدر ناراحت است - زيرا به حساسيت روح على كاملاً آگاه است .

در جنبه اخلاقى

 

ترجيحات فاطمه (س) در اين جنبه بسيارند. چه فراوانند حالات و روحياتى كه جزو ملكه فاطمه‏اند و او در هيچ شرايطى آن را ازدست نمى‏دهد. مثلاً در صدق و راستى كار او به جائى مى‏رسد كه عايشه همسر پيامبر درباره او مى‏گويد: پس از پيامبر كسى را از فاطمه (س) راستگوتر نديدم [51] و او صداقت را بر كذب مرجح مى‏داند .
- او اهل جرأت و رشادت بود و هرگز جبنى را در خود راه نداد از واقعه‏اى هر چند زحمت آفرين وحشتى بخود راه نداد آن روز كه خصم بر در خانه‏اش هجوم آورد، او دست از هدف بر نداشت، آن روز كه در مسجد دستگاه حكومت آن همه ارعاب و تهديد را روا داشت فاطمه (س) هرگز دم فرو نكشيد و حق سخن را ادا كرد .
در دعاى فاطمه (س) مى‏بينيم كه اين مناجات را دارد كه خداوندا عُجب و ريا، كيد و تجاوز، حسد و ضعف، شك و وهن، درد و مرض، خوارى و ذلت، مكر و خدعه، گرفتارى و فساد را از من دور ساز، و آنها را از چشم و گوش و جميع اعضايم بر كن زمام امور را بدست گير و بهر سوئى كه مورد محبت و رضاى تست ببر. [52]
او هم چنين زهد را بر دلبستگى به دنيا ترجيح مى‏داد و در طهارت روحى كارش به جائى رسيد كه چيزى نمى‏خواست، جز آنچه خدا بخواهد و دوست نمى‏داشت جز آنچه را كه خداى دوست بدارد. اخلاقش اسلامى و منبعث از قرآن و دستورات اسلام بود.

در حيات اقتصادى

 

در حيات اقتصادى فاطمه (س) هم ترجيحات فوق‏العاده‏اى بچشم مى‏خورند. اصولاً مال و منال، دارائى و ثروت در پيش چشم فاطمه (س) آنقدر عزيز نيستند تا او به خاطر آنها از معنويت وطهارت چشم نپوشد. آنجا كه ماديات نتوانند وسيله وصول به معنويات باشند در برابر ديدگان فاطمه (س) بى‏بهايند.
به همين نظر است كه فاطمه (س) جامه كهنه را خود بر تن مى‏پوشد و در شب عروسى پيراهن نو را به فقيرى مستمند مى‏دهد و خود جامه وصله‏دار مى‏پوشد و جامه حرير را براى ديگران در نظر مى‏گيرد. بررسيهاى تاريخى در مورد حيات اقتصادى نشان دادند او چگونه گرسنگى در راه رضاى خداوند را بر سيرى و شكمپارگى ترجيح داد و چگونه فقر را بر مالدارى ترجيح داد و چگونه شرافت اقتصادى و تقواى مالى را بر بيحسابى و بى بند و بارى، و لباس كهنه را بر نو [53]. كدام عروس است كه در شب عروسى چنين كند؟ آيا واقعاً فاطمه (س) از جامه نو بدش مى‏آمد؟ - آيا در اين عطا جز اين مى‏خواست كه انفاقش مصداق آيه ليس البر حتى تنفقوا مما تحبون [54] باشد؟ آيا عطاى دستبند و گردن بند و پرده براى پيغمبر كه در روايات آمده [55] و درخواست آن كه براى فقيران صرف كند براى اين بود كه دستنبد بر دست او سنگينى مى‏كرد؟
مى‏دانيد كه او هم از داشتن زيور بد حال نمى‏شد، بويژه كه نوجوان بود و همسر او هم جوان - مى‏توانست براى خود لذتى و جمالى فراتر فراهم آورد و در سبك زنان اشراف باشد. اما او ترجيح داد كه سيد نساء العالمين باشد. - مى‏توانست براى خود منصبى در جامعه فراهم آورد اما منصب آسمانى را بر آن ترجيح داد.
او چون همسرش على بود. زهد را بر دنيا پرستى رجحان داد، قناعت را بر اسراف در مصرف ترجيح داد، ايثار را بر بخود رسيدن، خدا بينى را بر خود - بينى، سيرى مستمندان را بر سيرى خود مرجح دانست و در كل در برابر زخارف دنيا قامت بر افراشت و به ديگران درس داد چگونه بايد با فضيلت شد.

ترجيحات او در رابطه با جامعه

 

حيات اجتماعى فاطمه (س) نيز از اين بابت درآموز است. با آن همه عشق و علاقه‏اى كه به عبادت و بندگى خدا دارد زندگى اجتماعى را بر رهبانيت ترجيح مى‏دهد. مى‏خواهد در جامعه باشد، از درد افراد جامعه سر در آورد، به امور مسلمين اهتمام ورزد.
اما در عين حضور اجتماعى سعى دارد او مردى رانبيند و مردى هم او را نبيند و مى‏داند كه اين خود يك تضاد است. پيامبر در منبر اين مسأله را طرح كرد كه بگوئيد چه چيزى براى زنان از همه چيز بهتر است (اخبرونى اىّ شى خير للنساء) و مردم ندانستند و فاطمه (س) فرمود مى‏دانم (ولكنى اعرفه) براى زنان اين بهتر است كه مردم را نبيند و مردم هم او را نبينند (خير للنساء ان لا يرين الرجال ولا يراهن الرجال) [56].
در حيات اجتماعى، او وجود ضوابط را براى روابط انسانى بر بى‏بند و بارى و آزادى بى قيد و شرط ترجيح مى‏دهد، اخلاق نشأت گرفته از مذهب را بر خوى طبيعى مرجح مى‏داند، اهتمام به امور مسلمين را بر بيغمى ترجيح مى‏دهد، داورى و قضاوت در راه خدا بر سهل‏گيرى و بى تعادلى ترجيح مى‏دهد، حق‏طلبى را بر ناديده گرفتن، تحرك را بر در جازدن، وحدت را بر تفرقه، مبارزه در برابر باطل را بر سكوت و خاموشى مرجح مى‏داند .

ريشه اين ترجيحات

 

همانگونه كه از تاريخ حيات فاطمه (س) آگاهيد ريشه و اساس اين ترجيحات جهان بينى فاطمه (س) است. اين جهان بينى كه از قرآن و تعاليم اسلامى نشأت مى‏گيرد و القاء شده از سوى پيامبر و مركز وحى است تلقى‏هائى خاص براى فاطمه (س) مى‏آورد كه حاصل آن چنان ترجيحاتى مى‏شود. نوع تلقى‏هاى او .
1- تلقى از دنيا : بعنوان سراى عاريت و امانت، صحنه كدح و تلاش، عرصه عمل، ميدان كشت، صحنه مبارزه، محيط آزمايش، مدرسه يا دارالتكميل، و در كل وسيله و معبرى براى ورود به جهان باقى.
2- تلقى از مال: بعنوان يك فتنه و وسيله آزمايش، ابزارى براى گذران زندگى، وسيله‏اى براى كسب آبروى اخروى، كمك به مردم، رفع دردمندى‏هاى رفع مشكلات و حاجات وابزارى براى خدمت به انسانيت و كسب رشد .
3- تلقى از خوشبختى: وسيله‏اى براى اقناع درون، رضاى خاطر، وجدان آرام، در سايه حذف جلب رضاى معبود، دورى از عوامل اسارت آور چون لوكس و تجمل، سازندگى خود براى شناى در ميان امواج...
4- تلقى از انسان: بعنوان يك دعوت شده در دنيا ،موجودى متعهد، مسوؤل، مكلف، داراى عقل و بصيرت و ادارك و زندگى براى نشان دادن ماهيت خود، رشد و تكامل خويش، عرضه راه بندگى
5- تلقى از آفريدگار: بعنوان خالق و آمر، عزت بخش و ذلت ده، مالك مقتدر، شاهد و ناظر، محيط بركون، حسابرس و حسابگر، كيفر و پاداش ده، صندوقدارى امين، عفو كننده در عين قدرت، عزيز ذوالنتقام...
6- تلقى از مرگ: بعنوان يك پل، يك وسيله انتقال، يك امر ناگزير،عامل سرور مؤمن، و نارحتى منافق.
7- تلقى از آخرت: بعنوان دار قرار، دار حساب، دار كيفر و پاداش، سراى جاودانى كه در آن همه كشته‏هاى دنيوى از نيك و بد بايد درو شوند و در پيشگاه عدل خدا پس از حسابرسى بهشتى‏اند و يا دوزخى.


 

1- آيه 155 مؤمنون.
2- آيه 16 سوره انبياء.
3- آيه 6 سوره انشقاق.
4- دلائل الامامه ص 11.
5- وسايل 14 ص 123.
6- ص 68 الزهراء.
7- حديث نبوى .
8- همان.
9- ص 642 وسايل الشيعه ج 17.
10- ص 83 الزهراء.
11- نهج البلاغه .
12- آيه 92 سوره آل عمران.
13- فاطمه الزهراء (س).
14- ص 49 ذخائر العقبى.
15- ص 454 تهذيب ج 5.
16- فاطمه الزهرا (س) بخش دعا.
17- همان منبع.
18- همان منبع.
19- دعاهاى فاطمه (س).
20- مناجاتهاى او .
21- السيرة النبويه
22- پيشواى اسلام.
23- آيه 26 سوره اسراء.
24- تفسير عياشى ج 3 ص 287.
25- تفسيردرالمنثور ج 4 ص 177.
26- تفسير مجمع البيان.
27- شواهد التنزيل ج 1 ص 443.
28- خرائج راوندى ص 9.
29- درالمنثور ج 4 ص 177.
30- ص 97 مناقب شهر آشوب ج‏1.
31- خرائج ص 9.
32- ص 58 - احتجاج طبرسى.
33- سليم بن قيس.
34- كشكول عاملى .
35- اللمعة البيضاء ص 38.
36- سليم بن قيس .
37- ابن ابى الحديد ج 16 ص 216.
38- ص 20 بحار ج 43.
39- آيه 9 سوره حشر.
40- حليه الاولياء ابونعيم ج 1 ص 68.
41- ص 51 نورالابصار.
42- آيه آخر سوره تكوير.
43- آيه 162 سوره انعام.
44- فاطمه الزهراء بخش دعا.
45- علل الشرايع ص 128.
46- ص 302 الزهراء.
47- مسند احمد ج 3 ص 39.
48- فصل ششم.
49- ص 45 ذخائر العقبى.
50- ص 141 كشف الغمه.
51- ص 316 الغدير.
52- فاطمة الزهراء - بخش دعاها.
53- استاد ابو توفيق ص 134.
54- آيه 86 - آل عمران.
55- ص 436 شرف النبى (س).
56- وافى، ملا محسن فيض.

در مكتب فاطمه (س) - دكتر على قائمى

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo