جانباز 70% توسط مسئول بنیاد جانبازان کرج مصدوم و راهی بیمارستان شد

در آخرین روزهای سال پاسخگویی ، حسین فلاح ، جانباز 70 درصد کرجی توسط رئیس بنیاد جانبازان این شهرستان مورد ضرب و شتم قرار گرفته و راهی بیمارستان شد.

« صبح صادق » هفته نامه داخلی - سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی - وابسته به اداره سیاسی ستاد نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اولین شماره سال جدید ، گزارشی را در مورد یک جانباز 70% ساکن کرج منتشر کرد که وی برای پیگیری مسائل داروئی و درمانی خود به بنیاد جانبازان این شهرستان مراجعه می‌کند ولی توسط مسئول بنیاد مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرد ، به حدی که روانه بیمارستان می‌شود . آنچه در پی می‌آید متن کامل این گزارش است که عینا منتشر می‌شود :

وقتی به عنوان یک خبرنگار برای اولین بار شنیدم که در ایران در نزدیکی همین تهران خودمان در کرج مسئولی در سال پاسخگویی مسئولان این‌گونه از خجالت یکی دیگر از یادگارهای سال‌های دفاع مقدس درآمده بر خود لرزیدم . راستی کودک این جانباز چه فکر می‌کند ؟ او که پدرش را سمبل افتخار ، قدرت و مردانگی و ایثار می‌داند ، باور می‌کند که در سرزمین ایران ، مدیری که تنها وظیفه‌اش ارایه خدمت رسانی به او و دلاور مردان است ، ‌با این یادگار جنگ اینگونه رفتار می کند؟

پسرش می‌گوید : پدرم نقشه جنگ است ، دستش در جزیره مجنون جا مانده ، در جمجمه‌اش یادگاری همیشگی از دهلاویه مانده ، سینه‌اش با ترکش تجاوز دشمن در فاو همیشه گرم است و هوای سینه‌اش هنوز بوی گرد و غبار پس از انفجارهای کربلای پنج را می‌دهد . روحش آنجاست . خیال و باورش در سرزمین مقدسی جامانده که حالا راهیان نور به پای بوسش می‌روند .

لابد می‌گوید : بابا تو که مانند ابوالفضل دست نداری ، تو که زخم خورده تجاوزی ، تو که افتخار غیرتی و تو که نشان رشادتی ، پس چرا هر سال در محرم همه برای عباس حسین گریه می‌کنند ولی در همان ایام دست تو را دوباره می‌شکنند ؟ سرت را به زمین می‌کوبند ، مگر تو هم مانند ابوالفضل دست در راه دین ندادی ؟ تو برای اینها غریبه‌ای یا اینها برای تو و امثال تو غریبه‌اند؟

 می‌گویند حسین فلاح ، جانباز 70 درصد اعصاب و روان ، فاقد یک دست ، طحال ، روده و رنج کشیده از ترکشی که در جمجه‌اش وجود دارد ، است ولی هم اینک دانشجوی دوره دکترای علوم اجتماعی است .

همسرش می‌گوید : فلاح پس از آخرین عمل جراحی به دستور پزشک معالج باید هر شش ساعت یک بار قرص گاروئین را که در ناصرخسرو بیش از یک و نیم میلیون تومان قیمت دارد مصرف کند .

وی می‌گوید : هفته بسیج سال 83 وقتی داروهایش تمام شد برای تأیید نسخه جدید به بنیاد جانبازان کرج مراجعه کرد ولی به وی بخشنامه‌ای را نشان دادند که براساس آن پرداخت هزینه درمان وی کاهش یافته بود .

خانم مسعودی افزود : وقتی همسرم از این مسأله گله‌مند شد با کریمی مسئول امور دارویی جانبازان کرج به مشاجره پرداخت و در نهایت محسن مرتضوی رئیس بنیاد جانبازان کرج با نواختن سیلی بر گونه همسرم و احضار پلیس ، کسی را که همه وجودش را تقدیم انقلاب کرده بود ، به دادگاه کشاند تا در ایران ، جانبازی تنها به جرم درخواست حمایت از وی برای کاهش هزینه‌های درمان ، دادگاهی شود .

وی می‌گوید : منتی نیست . همسرم برای هدفی مقدس رفته ولی با این هزینه فراوان و دو فرزند خرج زندگی را چگونه تأمین کند؟

همسر این جانباز کرجی می‌افزاید : بعد از آنکه در شعبه 108 جزایی کرج ، دادگاه رأی را به نفع همسرم داد ، با مداخله دیگران مسأله میان وی و مرتضوی حل و فصل شد.

همسر این جانباز کرجی می‌گوید : در هفته پیش برای تعیین تکلیف استفاده از دارویی که برای حسین و حفظ زندگی‌اش و جلوگیری از فلج شدن وی ضروری است ، به بنیاد جانبازان رفتم ، به اصرار همسرم داخل ساختمان نشدم .

وی گفت : پس از مدتی تأخیر ، احساس دلشوره باعث شد وارد ساختمان شوم و وقتی وارد اتاق رئیس شدم ، حسین را با موهای آشفته و پیراهنی دریده و در حالت اغما دیدم و یک مأمور که برای بازداشت وی حاضر شده است .

وی گفت : گویا بعد از اینکه مرتضوی با بی‌حوصلگی سعی می‌کند همسرم را از اتاق بیرون کند و همسرم راضی نمی‌شود تا خارچ شود ، محسن مرتضوی که باید حامی جانبازان کرجی باشد ، ضمن درگیری با وی به کمک دو تن از کارکنان بنیاد ، با حسین فلاح درگیر می‌شود و پس از ضرب و شتم وی مأموران را هم برای جلب او خبر می‌کنند .

خانم مسعودی می‌افزاید : همسرم با حالت اغما راهی بیمارستان شده و اینک نیز در بستر بیماری است . دچار تشنج‌های ممتد ناشی از کوبیدن سر و رویش به یک دستگاه که برای حفظ حیات وی متصل است ، شده است .

همسر این جانباز کرجی می‌گوید : برای پیگیری پرونده وقتی به دادگاه مراجعه کردم نه تنها از شکایت من خبری نبود، که دیدم پرونده شکایت رئیس بنیاد جانبازان کرج از همسرم در حال پیگیری در شعبه 6 دادگاه انقلاب کرج است.

هنگامی که مکالمه‌ام را با همسر این جانباز به پایان می‌برم تنها از خود می‌پرسم راستی ما چه کردیم و سال پاسخگویی مسئولان چگونه به پایان ‌رسید ؟

منبع:خبرگزاری مهر

Logo
https://old.aviny.com/News/84/01/27/12.aspx?&mode=print