تعبير آندره پی يتريك نوع انسان گرائی انتزاعی يا رؤيائی است يعنی پايه‏
و اساسی ندارد ، توجيه نكرده است كه چرا انسان از خود بيگانگی دينی پيدا
می‏كند و از چه راهی بايد با آن مبارزه كرد ، همين قدر كه گفته است كه‏
انسان از خود بيگانه می‏شود ، گوئی خود بخود و بطور اتفاقی چنين حالتی‏
پيش می‏آيد و مثلا بعد هم می‏شود با عزم و تصميم انسان را به خودش باز
گرداند . كانه طرز تفكر فوئرباخ چنين چيزی بود . ماركس ضمن اينكه انسان‏
گرائی را از فوئرباخ استفاده كرد خواست آنرا از صورت يك امر انتزاعی‏
به صورت

پاورقی :
> می‏شود ، نفس علم هم بايد عوض شود ، يعنی خواه معلوم ثابت باشد يا
متغير ( كه البته هم متغير است ) علم به اعتبار اينكه خودش محكوم‏
قوانينی است كه واقعيت محكوم آن قوانينی است ، نفس علم حتی نسبت به‏
آن شرائط محدود نمی تواند باقی باشد يعنی علم شما به امر ديروز و شرايط
ديروز با همان قيود ، نمی تواند امروز هم صادق باشد ، امروز نسبت به‏
همان شرائط هم بايد متغير باشد ، بنابراين ، اين حرف شامل تمام علمهای‏
عالم می‏شود ، از جمله ، علم به اينكه همه چيز متغير است ، از باب اينكه‏
خود اين علم يكی از چيزهاست ، و يكی از آن پديده‏ها است پس نمی تواند
ديروز هم همانطور صادق باشد ، و امروز هم همانطور صادق باشد ،
سؤال سوم : اگر ما علم را انعكاس خارج دانستيم و گفتيم خارج هميشه در
تغيير و تحول است بنابراين ، ثبات اين علم بايد باشد ، چون فرض اينست‏
كه خارج هميشه در تغيير است و علم هم جز انعكاس خارج چيز ديگری نيست .
جواب : اولا علم انعكاس خارج نيست ، انعكاس مقدمه‏ای است برای علم ،
و معنای آن اينستكه يك صورت را در يك لحظه‏ای در ذهن ثابت نگه می‏دارد
، و لهذا علم است ، و اگر صورت ذهنی تغيير بكند علم نيست . مثال آن‏
درست مثال دوربين عكاسی است ، دوربين عكاسی يك منظره متغير را ثابت‏
نگه می‏دارد ، يعنی اگر بنا بشود دوربين عكاسی به موازات خارج تغيير بكند
آنوقت دوربين عكاسی فائده‏ای ندارد ، چون فائده دوربين عكاسی اينستكه يك‏
وضع خاص را ثابت نگه می‏دارد و هر چه تغييرات در " معكوس " حاصل شود
، عكس به حال خود ثابت است . اگر بنا شود " عكس " به موازات‏
تغييرات " معكوس " تغيير كند مثل آينه می‏شود ، آينه می‏تواند چيزی را
ثابت نگه دارد ؟ نه .
سؤال كننده : اگر آنها گفتند علم همين است چه می‏گوييم ؟
جواب : آخر فرض اينستكه علم يك حالت ثباتی دارد ، اين را شما چه‏
می‏گوييد .
سؤال كننده : حالا آيا واقعا آنها قائل به ثباتی برای علم هستند ؟ يا
علم را تنها انعكاس خارج می‏دانند ؟
جواب : آنها ممكن است علم را تنها انعكاس بدانند ولی اين نظر حتما
درست نيست و ما جواب می‏دهيم . مسئله علم ، بعد منجر به اين می‏شود كه‏
تكليف حقيقت و خطا چه می‏شود . چون اينها می‏خواهند بگويند يك شيئی‏
نسبت به همان حالتی كه علم نسبت به آن حالت بوده است خطای خودش را
در بر دارد و تبديل به خطای خودش می‏شود ، چون تبديل به ضد خودش می‏شود ،
بعد اين مسئله برای >