تفسير مراحل سه گانه تز و آنتی تز و سنتز :
مطلب ديگری كه در اينجا خوبست بحث شود . اينستكه : اينها ، مسئله متضاد و حركت " تز ، آنتی تز ، سنتز " را به دو صورت ذكر ميكنند : گاهی مانند هگل ميگويند : شيئی در ابتدا خودش را وضع ميكند و مينهد ، ولی فورا از وضع و نهادن شيئی ، نفی آن سر بيرون میآورد و با شيئی به جدال و كشمكش بر میخيزد و از تركيب شيئی و نفيش سنتز بوجود میآيد . اگر تضاد ، به اين صورت تقرير شود با تضادی كه غير ديالكتيسين قائل هستند خيلی نزديك ميشود ، چون آنها نيز عناصر را باهم در تضاد ميدانند كه از تركيب متضادها مركبات بوجود میآيند با اين فرق كه آنها ضد شيئی را بيرون آمده از بطن آن نميدانند . بعد كه در اثر تركيب سنتز بوجود آمد ، خود سنتز باز حكم تز را پيدا ميكند و نفيش در او راه پيدا ميكند و از تركيب خودش با نفيش تركيبی در مرحله عالیتر بوجود میآيد . بنابراين حركت ديالكتيكی به صورت يك در ميان انجام ميگيرد : تز ، آنتی تز ، سنتز ، سنتز ، آنتی تز ، سنتز ، كه در هر پنج واحدی دوبار تكرار ميشود . بيان دوم اينستكه بعد از نفی شيئی بوسيله آنتی تز ، باز خود آنتی تز بوسيله سنتز نفی ميشود و لهذا نفی در نفی است ، نه اينكه تز جنبه اثباتی داشته باشد و آنتی تز نفی و سنتز تركيب نفی و اثبات ، بلكه يكی اثباتی است ، دومی نفيی ، و سنتز در عين دارا بودن جنبه اثباتی ، نفی آنتی تز هم هست [ و جنبه اثباتيش هم به همين جهت است ] ، ولی نه اينكه در اثر نفی آنتی تز عين اول ( تز ) بشود ، بلكه اثباتی است در سطح بالاتر ، چون آنتی تز را بالكليه نفی نميكند ، همچنانكه آنتی تز هم تز را بالكليه نفی نميكند . نتيجه اين ميشود كه در سومی عناصری از هر دو وجود دارد و لذا سطحش بالاتر است . اگر اينجور گفتيم ، ديگر به صورت يك در ميان نخواهد بود . ارانی هم تصريح ميكند كه يك در ميان نيست . ژرژ پوليتزر هم به همين مطلب تصريح ميكند . هگل هم حرفش همين بود و ماركس هر چند در اين مورد چيزی نگفته ولی حرفی غير از حرف هگل ندارد