پاورقی : > آنها ايجاد اشكال كرده ، لذا آمدند بحث حقيقت متحول و متكامل را طرح كردند كه حقيقت پيدا میكند ، كه ما اين بحث را در اصول فلسفه درست شكافتيم ، و چهار معنی برای تحول حقيقت ذكر كرديم و ثابت كرديم كه به هيچ معنی از معانی ، تحولی حقيقت معنی ندارد . سؤال كننده : آيا میتوانيم اشكال را به سبك ديگر طرح كنيم و به جنبه علم كار نداشته باشيم ، و بگوييم اينكه حكم میكنيم همه اشياء در حال تغيير است ، يعنی اشياء در خارج در حال تغييرند ، اما " كونه فی حال التغيير دائما " با صرف نظر از علم ما يك حقيقت ثابتی است ، پس همه چيز در حال تغيير نيست و شيئی ثابت هم داريم ؟ جواب : نه : اين اشكال درست نيست ، چون میتوانند روی حرفهای خودمان جواب بدهند كه اين يك امر انتزاعی است ، و يك چيز ديگری غير از تغيير نيست ، مثل اينستكه بگوييم انسانی داريم ، و " كون هذا انسانا " داريم " كون هذا انسانا " يك امر ديگری نيست ، حداكثرش اين است كه همان بحث حركت توسطی و حركت قطعی به ميان میآيد ، كه برای هر تغييری دو جنبه میشود در نظر گرفت ، يك جنبه سيلان و يك جنبه ثبات . يعنی در هر تغييری خود تغيير ، در تغيير بودن خودش ثابت است . معنائی كه آقای طباطبائی از حركت توسطيه ميكنند اينستكه : شيئی در تغيير است ، ولی خود تغيير در تغيير بودن خودش ثابت است . اين مطلب را مرحوم آخوند هم در يك جا به تعبير ديگر بيان ميكند و ميگويد تقسيماتی كه در باب وجود ميشود ، هميشه احد القسمين به اعتباری شامل قسيم خودش ميشود . مثلا اگر ميگوييم موجود يا ذهنی است يا خارجی ، خارجی به اعتباری شامل ذهنی هم هست ، يعنی در عين اينكه دو قسيم هم هستند ، باز وجود ذهنی خودش نوعی از وجود خارجی است ، و همچنين قوه و فعل كه قوه باز نوعی فعليت است ، همچنين موجود تقسيم میشود به ثابت و متغير ، و هر تغيری به نوعی است ، يعنی متغير در تغيير بودنش خودش ثابت است نه متغير چون ثبات هر چيزی بحسب خودش است ، لهذا اين اشكال به آنها وارد نيست چون اينگونه ثبات عين تغيير است و چيز تازهای نيست ، " ثبات تغيير " معنايش اينستكه تغيير تبديل به لا تغيير نميشود ، نه اينكه واقعا دو چيز داريم كه يكی متغير است و ديگری ثابت .