حرف اينستكه جسم ذاتا ثابت است و حركت از آن انتزاع ميشود ، و اين‏
حرف كاملا بی معنی است . پس فرض اول كه حركت نياز به محرك ندارد ،
واضح البطلان است .
اما نظر دوم ، كه بگويند : متحرك نياز به محرك دارد ، ولی چه مانعی‏
دارد كه خود ، محرك باشد ، بلا تشبيه نظير تعبيری است كه در مورد واجب‏
الوجود ميكنيم ، كه ميگوييم واجب الوجود بذاته لا موجود له ( كه اين‏
مطابق با فرض اول است و در مقابل ، فرنگيها غالبا تصور ميكنند كه : "
واجب الوجود ، نفسه موجود ذاته " ( كه اين مطابق با فرض دوم در باب‏
حركت است )
جواب اين حرف دوم هم خيلی روشن است . يك وقت متحرك ، مركب است‏
از دو حيثيت كه از حيثيتی متحرك است و از حيثيت دوم محرك . اينكه در
حقيقت دو چيز است كالطبيب يعالج نفسه . ولی اگر به دقت عقلی همان كه‏
متحرك است بخواهد متحرك باشد ، يا به تعبير مرحوم آخوند همان كه مفيض‏
است بخواهد مستفيض هم باشد ، لازم می‏آيد شيئی در آن واحد ، از آن جهت‏
كه دهنده است ، واجد كمال شيئی باشد ، و از آن جهت كه گيرنده است فاقد
آن . به تعبير ديگر ، شيئی از آن جهت كه دهنده است بالفعل است و از آن‏
جهت كه گيرنده است بالقوه ، و محال است شيئی در آن واحد هم واجد باشد
و هم فاقد ، هم بالقوه باشد و هم بالفعل هم مفيض باشد و هم مستفيض .
اين طرز بيان اصل " كل متحرك يحتاج الی محرك غيره " ميباشد .
به بيان ديگر ( كه اشكال انتزاعی بودن حركت هم جواب داده شود ) [
می‏گوئيم كه ] حركت چيست جز حدوث تدريجی ؟ اگر مثلا شيئی در مكان حركت‏
ميكند معنايش اينستكه تدريجا برای آن ، مكان حادث و فانی ميشود و آنا
فانا مكانی را كه ندارد دارا ميشود و مكانی را كه دارد رها ميكند ،
همچنين اگر شيئی در كم يا كيف حركت كند . و وقتی بنا [ بر اين ] شد كه‏
حركت چيزی جز حدوث تدريجی نباشد ، روشن است كه حادث نيازمند به علت‏
است . البته در اين بيان ، ما صحبت را در خود حركت نمی آوريم تا اشكال‏
انتزاعی بودن پيش آيد بلكه بحث را در مافيه الحركة می‏آوريم كه طبق‏
بحثهائی كه در درسهای اسفار كرده‏ايم وجودش عين خود حركت است . يعنی‏
وقتی أين ، كم ، كيف ، جوهر ، وجود تدريجی داشتند اسم اين وجود تدريجی‏
" حركت " است ، و اين وجود تدريجی يعنی نبودی كه آنا فانا " بود "
ميشود . و در اين ، ترديدی نيست كه اين " بود شدن " نياز به علت دارد
، چون مناط نياز به علت يا اصل موجوديت است كه گاهی ماديين چنين تصور
ميكنند ، و يا حدوث را . . . ميدانيم كه متكلمين چنين تصور ميكنند ، و
يا مانند فلاسفه امكان را مناط ميدانيم و طبق همه اين نظرها ، نياز به‏
علت روشن است ، چون در حدوث تدريجی شيئی هم موجود است و هم حادث و
هم ممكن .
بنابراين در مورد حركت از باب اينكه وجودش يعنی وجود حدوث تدريجی و
وجود حدوث عين وجود حادث است ، فرقی نيست كه بگوييم حركت نيازمند به‏
محرك است يا بگوييم حادث نيازمند به محدث است . هيچ مادی هم نميگويد
كه حادث نيازمند به محدث نيست ، چون در اين صورت اصل عليت را انكار
كرده است . پس در اينكه شيئی متحرك