پاورقی : 1 - ترجمه عباس شيبانی .
بعد میگويد : " كنت دريافت كه پيش بينی آينده جامعه و تنظيم تكاپوی
اجتماعی ميسر است و ضرورت تام نيز دارد ، واژد با مفهوم هدفجوئی
اجتماعی و ماركس با طرح ماترياليسم تاريخی به همين ضرورت اشاره كردهاند
" . [ اين حرفی است نادرست ] ماترياليسم تاريخی اصلا به اين مسئله
مربوط نيست ، ماترياليسم تاريخی خودش يك جبر تاريخی را بيان میكند .
ماركسيسم دچار اين تناقض هست كه ماترياليسم تاريخی با طراحی و
برنامهريزی سازگار هست يا خير چون اينها از يك جبر كور و كر سخن
میگويند ، كسان ديگر به آنها اعتراض كردهاند كه اين جبر ، با برنامهريزی
و طراحی جور در نمی آيد ، و بمقتضای اين جبر ، جامعه خود به خود پيش
میرود ، و اينها كوشش میكنند خودشان را از اين تناقض برهانند ، نه
اينكه ماترياليسم تاريخی به همين ضرورت اشاره میكند .
بعد مسأله ديگری را طرح میكند كه از نظر ما جالب است آن اينكه :
طرحهای اصلاحی بايد براساس پيش بينیها باشد . پيش بينی معنايش اين
است كه ما يك خط سيری برای جامعه در نظر میگيريم ، بعد جامعه را
میخواهيم به سوی آن مقصد پيش ببريم ، مقصدی كه هنوز وجود ندارد ، و از
منزلگاه قبل ، در نظر گرفته شده است ، در اينجا يك مسئله بسيار مهمی
مطرح است ، و آن اين است كه :
در تكامل طبيعی ، در شكل داروينی خودش ، اين مسئله مطرح است كه آيا
تكامل هدفدار است يا هدفدار نيست ؟ آيا از همان اول اول كه زندگی حركت
تكاملی خودش را شروع كرد ، متوجه يك هدف و مقصدی بود و اصل علت غائی
بر او حاكم بود ، و به سوی اين نقطه معين كشيده میشده است يا نه . هيچ
كشش و ميلی به سوی اين مقصد نبوده بطور تصادفی رسيده است به اينجا ؟
اگر بگوييم به سوی هدف معين حركت میكرد ، مثل اين میشود كه يك شخص
می خواهد برود به اصفهان ، اگر فرض كنيم كه تمام راهها را طی كند ،
بالاخره مقصد مشخص است يك وقت هست كه نه چنين مقصدی در كار نيست ،
مجموع عوامل كه هيچكدام چنين مقصدی نداشتند ، سبب میشود كه سر از آنجا
در بياورد ، مثل يك شخصی كه در يك ازدحام و جمعيتی گرفتار شود بطوريكه
اصلا نتواند برای خودش جهت حركت انتخاب كند ، فشار جمعيت او را به
اين سو و آن سو میكشد و بالاخره به يك طرف میبرد ، نه خودش قصد داشته
كه به آن طرف برود ، و نه هيچيك از آن فشارها هدفدار بوده و او را به
آن طرف میرانده است ، مجموع فشارها به بردن او به آن طرف منتهی شده
است .
عدهای از دانشمندان امروز ، مثل لكنت دوئی مؤلف كتاب " سرنوشت
انسان " و نيز مؤلف كتاب " حيات و هدفداری " ( 1 ) اينها معتقدند
كه تكامل هدفدار است و تكامل با بیهدفی و تصادف مطلق قابل توجيه نيست.
در مسئله تكامل اجتماعی هم همين سؤال پيش میآيد كه جامعه كه از نقص
به سوی كمال سير میكند ، آيا به سوی يك غايت در نظر گرفته شدهای پيش
میرود [ يا نه ] و اين غايت را كی دارد ؟ خود جامعه دارد ؟ در فطرت
انسانهاست ؟ يك قوه مدبری
پاورقی : 1 - ترجمه عباس شيبانی . |