تأثير عمل در نظر معارف اسلامی :

مسئله " نقش عمل در ساختن انسان " از آن مسائلی است كه جزئی از
حقيقت را در بر دارد ، يعنی همان مسئله‏ای است كه ما هميشه درباب عمل‏
می‏گوييم ، و اتفاقا در جنبه‏های معنوی و روحی ، جزء اصول معارف اسلامی‏
است ، كه از اين جهت حرف‏های عرفا هم بر اين پايه بنا شده است ، در
باب علم و عمل مخصوصا در علوم معنوی حتما مطلب همين جور است ، در علوم‏
الهی و ايرانی ، مسئله عمل بيش از هر چيز ديگری مطرح است .
در تفسير سوره مباركه مطففين می‏فرمايد : « الا يظن اولئك انهم مبعوثون‏
0 ليوم عظيم 0 يوم يقوم الناس لرب العالمين 0 كلا ان كتاب الفجار لفی‏
سجين . . . 0 ويل يومئذ للمكذبين 0 الذين يكذبون بيوم الدين 0 و ما يكذب‏
به الا كل معتد اثيم 0 اذا تتلی عليه اياتنا قال اساطير الاولين 0 كلا بل‏
ران علی قلوبهم ما كانوا يكسبون ». در اين آيات علت تكذيب را اعتداد
تجاوز ، كثرت و تراكم اثم دانسته است ، آنكه آيات را اساطير می‏خواند
آنها نيستند ، گناهان متراكم شده و فجورها و انفجارهای روحی در اثر تراكم‏
گناه است ، چرا اعتداد علت تكذيب است ، زيرا هر عملی كسب است ، يك‏
رابطه يك طرفی نيست كه يك طرف فاعل و طرف ديگر فعل و مفعول باشد ،
بلكه هر عملی در همان حال كه عمل است عامل است و هر عامل در همان حال‏
كه عامل است معمول است : تأثير متقابل عامل و عمل . لهذا اثر هر عملی‏
تنها مصرف كردن انرژی نيست ، اكتساب هم هست . حكما می‏گويند : انسان‏
هر عملی را كه مرتكب می‏شود از آن عمل به موجب ماهيتی كه آن عمل دارد
صورت می‏پذيرد ، تدريجا آن عمل می‏شود ، و تدريجا ماهيت آن حقيقتی را
می‏يابد كه آن عمل ، اثر طبعی او است مثلا ماهيت سگ بودن در تكرار عمل‏
در زندگی . می‏توان گفت همان ملاكی كه در تعلم صنايع هست كه انسان به‏
واسطه تكرار عمل ، آن صنعت صورت روحی او می‏شود ( مسئله از - خود
بيگانگی ) در هر عمل غير صنعتی هم اعم از عمل صالح و غير صالح است .
" « من اخلص الله اربعين صباحا ، جرت ينابيع الحكمة من قلبه علی‏
لسانه » "

پاورقی :
> اگر بعد مورد نياز نبود و به كار نرفت ، در اثر كار نكردن از بين‏
می‏رود ، كه مثال معروفش همان گردن زرافه و چشمان موش كور است ، كه‏
اولی در اثر نياز و به كار بردن دراز شد و دومی در اثر . بی نيازی و به‏
كار نبردن از بين رفت . اين نظريه را علمای زيست شناسی امروز قبول‏
ندارند و اين نظريه مردود است .
سؤال كننده : پس چرا " انگلس " اسم كتابش را " نقش كار در انسان‏
ساختن ميمون " گذاشته است ؟
جواب : منظور جنبه فكری است [ يعنی ميمون به مرحله‏ای رسيده بود كه‏
می‏توانست فكرش را به كار بيندازد و اين فكر در اثر كار به مرحله فكر
انسانی برسد ] والا اين حرف اختصاص به انسان نبايد داشته باشد و حال‏
آنكه اينها می‏گويند " انسان آفريننده خودش است " و تكيه‏شان روی تكامل‏
فرهنگی انسان است [ نه تكامل طبيعی و زيستی ] والا همه حيوانها نيز چنين‏
بودند .