شويم . بعد گفت : ايها الناس ! همه تان می‏دانيد كه " ان ابنی هذا هو
المهدی " مهدی امت همين پسر من است ، همه تان بياييد با او بيعت كنيد
. اينجا بود كه منصور گفت : " نه به عنوان مهدی امت ، به عقيده من هم‏
آن كسی كه زمينه بهتر دارد همين جوان است . راست می‏گويد بيائيد با او
بيعت كنيد " . همه گفتند راست می‏گويد و قبول كردند كه با محمد بيعت‏
كنند و بيعت كردند . بعد كه همه شان با او بيعت كردند فرستادند دنبال‏
امام جعفر صادق ( 1 ) . وقتی كه حضرت صادق وارد شد ، همان عبدالله محض‏
كه مجلس را اداره می‏كرد ، از جا بلند شد و حضرت را پهلوی خودش نشاند و
بعد همان سخنی را كه قبلا گفته بود تكرار كرد كه اوضاع چنين است و همه‏
تان می‏دانيد كه اين پسر من مهدی امت است ، ديگران بيعت كردند ، شما هم‏
بيا با مهدی امت بيعت كن . « فقال جعفر : لا تفعلوا » . امام جعفر صادق‏
گفت : نه ، اين كار را نكنيد . « فان هذا الامر لم يات بعد ، ان كنت‏
تری ( يعنی عبدالله ) ان ابنك هذا هو المهدی فليس به و لا هذا اوانه » .
آن مسئله مهدی امت كه پيغمبر خبر داده ، حالا وقتش نيست . عبدالله ! تو
هم اگر خيال می‏كنی اين پسر تو مهدی امت است ، اشتباه می‏كنی . اين پسر
تو مهدی امت نيست ، و اكنون نيز وقت آن مسئله نيست . « و ان كنت‏
انما تريد ان تخرجه غضبا لله و ليأمر بالمعروف و ينه عن المنكر فانا و
الله لا ندعك فانت شيخنا و نبايع ابنك فی الامر » . حضرت وضع

پاورقی :
. 1 ابوالفرج می‏گويد بعضی از راويها اينطور نقل كرده‏اند كه در اينجا
عبدالله گفت : نه ، دنبال جعفر نفرستيد زيرا اگر او بيايد موافقت‏
نمی‏كند واين وضع را به هم می‏زند ، ولی ديگران گفتند : نه ، بفرستيد ، و
بالاخره فرستادند ، وبعضی گفته‏اند عبدالله چنين حرفی نزد .