سياسيش چه بود ؟ آيا می‏خواست نهضتهای علويين را به اين وسيله فرو
بنشاند ؟ و آيا می‏خواست به اين وسيله حضرت رضا را بدنام كند ؟ چون‏
اينها در كنار كه بودند به صورت يك شخص منتقد بودند . خواست حضرت را
داخل دستگاه كند و بعد ناراضی درست كند ، همين طور كه در سياستها اغلب‏
اين كار را می‏كنند ، برای اينكه يك منتقد فعال وجيه المله‏ای راخراب‏
كنند می‏آيند پستی به او می‏دهند و بعد در كار او خرابكاری می‏كنند ، از يك‏
طرف پست به او می‏دهند و از طرف ديگر در كارهايش اخلال می‏كنند تا همه‏
كسانی كه به او طمع بسته بودند از او برگردند . در روايات ما اين مطلب‏
هست كه حضرت رضا در يكی از سخنانشان به مأمون فرمودند : " من می‏دانم‏
تو می‏خواهی به اين وسيله مرا خراب كنی " كه مأمون عصبانی و ناراحت شد
و گفت : اين حرفها چيست كه تو می‏گوئی ؟ ! چرا اين نسبتها را به ما
می‏دهی ؟ !

بررسی فرضيه‏ها

در ميان اين فرضها ، در يك فرض البته وظيفه حضرت رضا همكاری شديد
بوده ، و آن فرض همان است كه فضل شيعه بوده و ابتكار در دست او بوده‏
است . بنابراين فرض ، ايرادی بر حضرت رضا از اين نظر نيست كه چرا
ولايتعهد را قبول كرد ، اگر ايرادی باشد از اين نظر است كه چرا جدی قبول‏
نكرد . ولی ما از همين جا بايد بفهميم كه قضيه به اين شكل نبوده است .
حال ما از نظر يك شيعه نمی‏گوئيم ، از نظر يك آدم به اصطلاح بی طرف‏
می‏گوئيم : حضرت رضا يا مرد دين بود يا مرد دنيا . اگر مرد دين بود بايد
وقتی كه می‏بيند