می‏شود ؟ شما اين دو را با همديگر مخلوط می‏كنيد . حضرت امير حاضر نيست‏
يك روز ، معاويه به عنوان نايب او و به عنوان منسوب از قبل او حكومت‏
كند ، ولی امام حسن كه نمی‏خواهد معاويه را نايب و جانشين خود قرار دهد ،
بلكه می‏خواهد خود كنار برود . صلح امام حسن كنار رفتن است نه متعهد بودن‏
. در متن اين قرار داد هيچ اسمی از خلافت برده نشده ، اسمی از
اميرالمؤمنين برده نشده ، اسمی از جانشين پيغمبر برده نشده ، سخن اين‏
است كه ما كنار می‏رويم ، كار به عهده او ، ولی به شرط آنكه اين كه شخصا
صلاحيت ندارد ، كار را درست انجام دهد ، و متعهد شده كه درست عمل كند .
پس اين دو خيلی تفاوت دارد . اميرالمؤمنين گفت من حاضر نيستم يك روز
كسی مثل معاويه از طرف من و نايب من در جايی باشد . امام حسن هم حاضر
به چنين چيزی نبود ، و شرايط صلح نيز شامل چنين چيزی نيست .
سئوال : آيا اميرالمؤمنين راجع به چگونگی برخورد با معاويه ، وصيتی به‏
امام حسن كرده بودند ؟
جواب : يادم نمی‏آيد كه تا به حال برخورد كرده باشم در وصيتهای حضرت‏
امير كه چيزی راجع به اين جهت گفته باشند ، ولی ظاهرا وضع روشن بوده ،
اگر در متن تاريخ هم نمانده باشد وضع روشن بوده است . اميرالمؤمنين‏
خودش تا آخر طرفدار جنگ با معاويه بود و حتی همان اواخر هم كه وضع‏
اميرالمؤمنين نابسامان بود باز چيزی كه اميرالمؤمنين را ناراحت می‏داشت‏
وضع معاويه بود و معتقد بود كه بايد با معاويه جنگيد تا او را از ميان‏
برد . شهادت اميرالمؤمنين مانع جنگ جديد با معاويه شد . آن خطبه معروفی‏
كه در نهج البلاغه