پيشوای معصوم و يا طول عمر يك پيشوا انسان بهتر می‏تواند روح تعليمات‏
دينی را از آنچه كه مربوط به مقتضيات عصر و زمان است تشخيص دهد ، روح‏
را بگيرد و امور مربوط به مقتضيات زمان را رها كند . ممكن است پيغمبر
يك عملی بكند به حكم اينكه روح دين اقتضا می‏كند ، و ممكن است يك عملی‏
بكند به حكم مقتضيات زمان ، مثل همان مثالی كه راجع به زندگانی فقيرانه‏
عرض كردم كه رسول خدا فقيرانه زندگی می‏كرد و امام صادق مثلا نه . حال يك‏
داستانی نقل می‏كنم كه خوب روح اين مطلب را بشكافد :
در حديث معروفی كه هم در " كافی " و هم در " تحف العقول " است‏
آمده كه سفيان ثوری آمد به حضور امام صادق [ و نسبت به اينكه امام لباس‏
لطيفی پوشيده بود اعتراض كرد كه پيغمبر چنين لباسی نمی‏پوشيد . حضرت‏
فرمود : ] تو خيال می‏كنی چون پيغمبر چنان بود مردم تا ابد [ بايد آنطور
باشند ؟ ! ] تو نمی‏دانی اين جزء دستور اسلام نيست ؟ ! تو بايد عقل داشته‏
باشی ، اينقدر عقل و قوه حساب داشته باشی ، آن عصر و زمان و آن منطقه را
در نظر بگيری . در آن زمان زندگانی متوسط همان بود كه پيغمبر داشت .
دستور اسلام مواسات و مساوات است . بايد ديد اكثريت مردم در آن زمان‏
چگونه زندگی داشته‏اند . البته برای پيغمبر كه پيشوا و مقتدا بود و مردم‏
جان و مال خود را در اختيار او می‏گذاشتند همه جو زندگی فراهم بود ، ولی‏
هرگز رسول اكرم با وجود چنان زندگی عمومی ، برای شخص خودش امتيازی قائل‏
نمی‏شد . آنچه دستور اسلام است همدردی است ، مواسات و مساوات است ،
عدل و انصاف است ، روش نرم و ملايم است كه در روح فقرا توليد عقده‏
ننمايد ، آن كسی كه رفيق يا