وجود علی پيغمبر را میبيند . اين چه بوده است كه مردی مثل علی سراسر
ايمان [ به پيغمبر بوده است ؟ ] .
عبادت امام
اهل بيت پيغمبر همه شان اينچنيناند . واقعا عجيب است . انسان وقتی
علی بن الحسين را میبيند ، آن خوفی كه از خدا دارد ، آن نمازهايی كه
واقعا نيايش بود و واقعا - به قول الكسيس كارل - پرواز روح به سوی خدا
بود ( نمازی كه او می خواند اينطور نبود كه پيكرش رو به كعبه بايستد و
روحش جای ديگری بازی كند ، اصلا روح كأنه از اين كالبد میرفت ) آری ،
انسان وقتی علی بن الحسين را میبيند با خود میگويد اين اسلام چيست ؟ !
اين چه روحی است ؟ !
اينهمه آوازها از شه بود
|
گر چه از حلقوم عبدالله بود
|
وقتی انسان علی بن الحسين را میبيند كأنه پيغمبر را در محراب عبادتش
در ثلث آخر شب يا در كوه حرام میبيند .
يك شب امام مشغول همان نيايش و دعائی كه خودش اهل آن دعا بود ، بود
، يكی از بچههای امام ، از جايی افتاد و استخوانش شكست كه احتياج به
شكسته بندی پيدا شد . اهل خانه نيامدند متعرض عبادت امام شوند . رفتند
و شكسته بند آوردند و دست بچه را بستند در حالی كه او از درد فرياد
میكشيد . بچه راحت شد و قضيه گذشت . هنگام صبح امام ديد دست بچه را
بستهاند . فرمود : چرا چنين است ؟ عرض كردند : جريان اين طور بود . كی
؟ ديشب در فلان وقت كه شما مشغول عبادت بوديد . معلوم شد كه آنچنان
امام در حال جذبه بسر میبرده است و آنچنان اين روح به سوی خدا پرواز
كرده