را ؟ می‏گويند : اما لقلتهم عن المقاومة [ يا به خاطر اينكه ] اينها
كمترند ، يعنی قدرتشان كمتر است ( 1 ) . وقتی قدرت ندارند و جنگشان هم‏
برای يك هدف معينی است ، پس بايد فعلا صبر كنند تا مدتی كه كسب‏
قدرت كنند . اولما يحصل به الاستظهار . يا ترك مخاصمه می‏كنند برای اينكه‏
در مدت ترك مخاصمه كسب نيرو كنند ، يعنی نقشه‏ای است برای جلب يك‏
پشتيبانی . اولرجاء الدخول فی الاسلام مع التربص يا در اين صلح ، اميد اين‏
باشد كه طرف وارد اسلام شود . اين فرض در جايی است كه طرف ، كافر است‏
، يعنی ما صلح می‏كنيم و اينجور فكر می‏كنيم : در اين مدت صلح ، طرف را
از نظر روحی مغلوب خواهيم كرد ، همچنانكه در صلح حديبيه همينطور بود ،
كه بعد عرض می‏كنم . و متی ارتفعت ذلك و كان فی المسلمين قوش علی الخصم‏
لم يجز . هر وقت كه اين جهات منتفی شد ، ادامه دادن صلح جايز نيست .
اين هم بحثی بود راجع به مسئله صلح و به اصطلاح " مهادنه " . ديديم كه‏
از نظر فقه اسلام ، صلح در يك شرايط خاصی جايز است ، حال صلح چه به معنی‏
اين باشد كه يك قراردادی امضا شود ، و چه به معنی ترك جنگ باشد ، چون‏
اينجا دو مطلب داريم : يك وقت ما می‏گوييم " صلح " و معنايش اين‏
است كه يك قرار داد صلحی بسته شود ، اين ، آن جايی است كه دو نيرو در
مقابل يكديگر قرار می‏گيرند و حاضر می‏شوند كه يك قرار داد صلحی را امضا
بكنند ، آنطور كه پيغمبر كرد ، و حتی آنطور كه امام حسن كرد ، و يك وقت‏

پاورقی :
. 1 در قديم قدرت بر اساس كميت محاسبه می‏شد ، ولی امروز قدرت بر
اساس عدد محاسبه نمی‏شود ، بر اساس‏های ديگر است .