بجوشند و ازيكديگر استفاده كنند " . ولی اين سعه صدر خلفا نبود ، دستور
خود پيغمبر بود . حتی جرحی زيدان اين مسئله را به حساب سعه صدر خلفا
می‏گذارد . داستان سيد رضی را نقل می‏كند كه سيد رضی - كه مردی است در
رديف مراجع تقليد و مرد فوق العاده‏ای است و برادر سيد مرتضی است -
وقتی كه دانشمند معاصرش " ابواسحق صابی " ( 1 ) وفات يافت قصيده‏ای‏
در مدح او گفت ( 2 ) .
ا رأيت من حملوا علی الاعواد
ا رأيت كيف خبا ضياء النادی
ديدی اين كی بود كه روی اين چوبهای تابوت حملش كردند ؟ ! آيا فهميدی‏
كه چراغ محفل ما خاموش شد ؟ ! اين يك كوه بود كه فرو ريخت . . . برخی‏
آمدند به او عيب گرفتند كه آيا يك سيد ، اولاد پيغمبر ، يك عالم بزرگ‏
اسلامی ، يك مرد كافر را اينطور مدح می‏كند ؟ ! گفت : بله ، انما رثيت‏
علمه من علمش را مرثيه گفتم ، مرد عالمی بود ، من او را به خاطر علمش‏
مرثيه گفتم ( كه در اين زمان اگر كسی چنين كاری كند از شهر بيرونش‏
می‏كنند ) .

پاورقی :
. 1 ابواسحق صابی مسلمان نبود ، صابئی بود ( كه درباره مذهب صابئين‏
خيلی حرف است . برخی گفته‏اند مذهب صابئی ريشه مجوسی داشته ولی يك‏
نحله مسيحی است . امروز راجع به اين مذهب خيلی علاقمند به ادبيت قرآن‏
بود و خيلی هم به آيات قرآن استشهاد می‏كرد . ماه رمضان چيزی نمی‏خورد .
می‏گفتند تو كه مسلمان نيستی چرا چيزی نمی‏خوری ؟ می‏گفت : ادب اقتضا
می‏كند كه من با مردم زمان خودم هماهنگی داشته باشم .
. 2 اين قصيده را در " داستان راستان " نقل كرده‏ام [ جلد 2 صفحه 237
] .