حضرت روبرو میشدند وضع عجيبی داشتند ، نمیتوانستند در مقابل ايشان خضوع
نكنند كه در اين زمينه داستانی را محدث قمی در كتاب " الانوار البهيه
" از احمد بن عبيدالله بن خاقان كه پسر وزير المعتمد علی الله بود ، و
او از پدرش نقل میكند ، در حالی كه خودش هم حضور داشته است . داستان
فوق العاده عجيبی است كه وقت گفتنش را عجالتا ندارم .
علت عمده اين كه اينقدر امام شديد تحت نظر بود اين بود كه اين مطلب
شايع بود و میدانستند كه مهدی امت از صلب اين وجود مقدس ظهور میكند .
همان كاری را كه فرعون با بنی اسرائيل میكرد كه چون شنيده بود كسی از بنی
اسرائيل متولد میشود كه زوال ملك فرعون و فرعونيها به دست او خواهد بود
پسرهای بنی اسرائيل را میكشت و فقط دخترها را زنده نگه میداشت و زنهايی
را مأمون كرده بود بروند در خانههای بنی اسرائيل و ببينند كدام زن حامله
است و هر زنی را كه حامله بود تحت نظر بگيرند ، عين اين كار را دستگاه
خلافت با امام عسكری عليه السلام انجام میداد . چه خوب میگويد مولوی :
حمله بردی سوی در بندان غيب
|
تا ببندی راه بر مردان غيب
|
اين احمق فكر نمیكرد كه اگر اين خبر راست است مگر تو میتوانی جلوی
امر الهی را بگيری ؟ ! هر چند وقت يك بار میفرستادند به خانه حضرت به
تفتيش ، مخصوصا وقتی كه امام از دنيا رفت ، چون گاهی میشنيدند كه حضرت
مهدی متولد شدهاند . راجع به ولادت ايشان هم داستان را همه شنيدهايد كه
خدای متعال ولادت اين وجود مقدس را مخفی كرد و در عين ولادت كمتر كسی
متوجه شد . ايشان