به غيبت و ملكوت . نبی ، وسيله ارتباطی است ميان ساير انسانها و جهان‏
ديگر و در حقيقت پلی است ميان جهان انسانها و جهان غيب .
نبوت از جنبه شخصی و فردی ، مظهر گسترش و رقاء شخصيت روحانی يك فرد
انسان است و از جنبه عمومی ، پيام الهی است برای انسانها به منظور
رهبری آنها كه به وسيله يك فرد به ديگران ابلاغ می‏گردد .
همين جاست كه انديشه ختم نبوت ، ما را با پرسشهايی مواجه می‏كند ، كه‏
: آيا ختم نبوت و عدم ظهور نبی ديگر بعد از خاتم النبيين به معنی كاهش‏
استعدادهای معنوی و تنزل بشريت در جنبه های روحانی است ؟ آيا مادر
روزگار از زادن فرزندانی ملكوتی صفات كه بتوانند با غيب و ملكوت پيوند
داشته باشند ناتوان شده است و اعلام ختم نبوت به معنی اعلام نازا شدن‏
طبيعت نسبت به چنان فرزندانی است ؟
بعلاوه ، نبوت معلول نيازمندی بشر به پيام الهی است و در گذشته طبق‏
مقتضيات دوره‏ها و زمانها اين پيام تجديد شده است . ظهور پياپی پيامبران‏
، تجديد دائمی شرايع ، نسخهای مداوم كتب آسمانی همه بدان علت است كه‏
نيازمنديهای بشر دوره به دوره تغيير می‏كرده است و بشر در هر دوره‏ای‏
نيازمند پيام نوين و پيام‏آور نوينی بوده است . با اين حال ، چگونه‏
می‏توان فرض كرد كه با اعلام ختم نبوت اين رابطه يكباره بريده شود و پلی‏
كه جهان انسان را به جهان غيبت متصل می‏كند يكسره خراب گردد و ديگر
پيامی به بشر نرسد و بشريت بلاتكليف گذاشته شود ؟
از اينها همه گذشته ، چنانكه می‏دانيم در فاصله ميان