توليد و توزيع ثروت و روابط اقتصادی افراد از قبيل روابط كارگر و
كارفرما ، كشاورز و ارباب و غيره - كه البته روابط متغير و ناثابتی است‏
- جنبه‏های ديگر زندگی از قبيل دين و علم و فلسفه و قانون و اخلاق و هنر را
تعيين می‏كند . اين فرضيه در ابتدا سر و صدای زيادی در جهان راه انداخت ،
ولی اكنون ارزش و اعتبار سابق خود را از دست داده است . اكنون حتی‏
بسياری از مفسران مادی جهان و تاريخ به اين فرضيه پشت كرده‏اند .
هر چند هنوز از نظر علمی نمی‏توان به طور قطع اظهار نظر كرد كه انسان "
اين موجود ناشناخته " چند بعدی است و تاريخ انسان را با فرض چند بعد
می‏توان توجيه كرد ، اما قدر مسلم اين است كه انسان يك بعدی نيست و
فرضيه يك بعدی بودن انسان و يك خطی بودن سير تاريخ انسان از بی‏
پايه‏ترين فرضيه‏هاست .