استخاره

يك چيزهائی هم هست كه بعد مردم آمده‏اند و برای علماء ساخته‏اند مثل‏
استخاره كردن كه در اصل استخاره كردنش يك عده حرف دارند تا چه رسد به‏
اينكه حتما استخاره را علماء بايد بكنند ، و اين چه مصيبتی هم هست : آدم‏
در خانه نشسته است و مشغول مطالعه يا نوشتن است ، تلفن زنگ می‏زند كه‏
آقا خواهش می‏كنم يك استخاره بفرمائيد . آن چيزی كه من خودم خيلی عصبانی‏
می‏شوم اينست كه در كوچه يا خيابان دارم می‏روم و عادت هم دارم كه تند
راه می‏روم و يك عادت بدی هم كه دارم اينست كه تسبيح در دست من است و
با آن بازی می‏كنم ، چشمشان كه به تسبيح می‏افتد به ياد استخاره می‏افتند و
يك دفعه آدم را ميخكوب می‏كنند كه آقا يك استخاره بفرمائيد . اينها
ديگر چيزهائی است كه خود ما مردم در آورده‏ايم . البته من خودم استخاره‏
می‏كنم و مخالف با آن نيستم ، ولی بهتر اينست كه هر كسی خودش استخاره‏
كند . حتی بعضی می‏گويند استخاره كسی برای كس ديگر درست نيست و هر كس‏
خودش بايد استخاره كند ، نه اينكه علماء يكی از وظايفشان استخاره كردن‏
است . ما اين را بايد بدانيم كه به هر حال اينها به اسلام مربوط نيست .
يكی ديگر از آن چيزها مسئله ختم است . اين به علماء مربوط نيست به‏
عنوان يك وظيفه‏ای كه عالم بايد انجام بدهد . اينها كارهای غلطی است .
ما اينها را بايد بدانيم و در مقابل ، بايد بدانيم كه اسلام وظايف‏
مثبتی از عالم خواسته است . وظايفی هم ما در مقابل علمای دين داريم و
آنها را فراموش كرده‏ايم . ما نمی‏دانيم كه يك عالم در مقابل اسلام چه‏