را بيان می‏كند ، و به هر حال همه اين مراتب كشف شده و بيان گرديده است‏
.
شاخصهای اخلاقی بشر ، يعنی روابط انسان با خودش و كيفيت نظام دادن‏
انسان غرائز خودش را ، كه اسمش اخلاق است ، عاليترين نظامی كه انسان به‏
غرائزش بايد بدهد بيان شده است . اصول روابطی كه انسان بايد با اجتماع‏
خودش داشته باشد بيان شده است . راجع به روابط انسان با موجودات عالم‏
، آن چيزهايی كه به طور كلی بايد مردود شناخته شده شود ، مردود شناخته‏
شده است . ديگر چيزی كه وظيفه وحی باشد و وحی بخواهد برای مردم توضيح‏
بدهد وجود ندارد . از آن به بعد وظيفه عقل و علم است . در اينجا مطلبی‏
هست كه بايد توضيح داد .

سر زنده بودن تعليمات اسلام

سر زنده بودن دين چيست ؟ سر اينكه اسلام يك دين زنده است و می‏تواند
تا قيامت زنده بماند چيست ؟ سرش اينست كه تعليمات اسلام در هر قسمتی‏
از قسمتها تعليماتی است كه جانشين نمی‏تواند داشته باشد ، برای اينكه‏
اسلام در تعليمات خود هرگز دنبال هدفهای جزئی و موقت برای بشر نرفته‏
است . هدفهای جزئی و موقت بشر بستگی دارد به زمان و مكان . هر حركتی و
هر نهضتی كه بستگی داشته باشد با يك هدف جزئی و روی آن هدف جزئی‏
تأسيس شده باشد ، با از بين رفتن آن هدف ، آن حركت و نهضت هم از ميان‏
می‏رود . ولی اگر حركت و نهضتی در دنيا به وجود بيايد روی يك هدفهای نا
محدود كه هر چه بشر جلو برود هدف را در جلوی خودش می‏بيند و پشت سر
خودش نمی‏بيند ، برای هميشه اين تعليم می‏تواند زنده باشد . مثال عرض‏
می‏كنم :