در دوره توحش انسان و چه در دوره تمدن انسان . اينها معتقدند كه تمدن و
فرهنگ ، ماهيت و طبيعت انسان را تغيير نداده و هيچ چيزی نتوانسته است
سرشت پليد اين موجود به نام انسان را عوض كند ، منتها فرق انسان وحشی
بدوی ابتدائی با انسان متمدن با فرهنگ امروزی در هدفها و مقصدها نيست
بلكه فقط و فقط در نحوه كار است ، در روش است ، در صورت و شكل است .
انسان بدوی به حكم بدوی بودن و مجهز نبودن به فرهنگ و تمدن ، جنايتهای
خودش را صريحتر و بیپرده انجام میداد ولی بشر متمدن با فرهنگ امروز
همان جنايتها را در زير لفافهها و سترها و روپوشهای طلائی ، زير عنوان
شيكترين كلمات و مدرنترين الفاظ و اصطلاحات انجام میدهد در حالی كه
مطلب همانست ، در ماهيت آنچه انسان وحشی میكرده و آنچه انسان متمدن
میكند ، تفاوتی نيست ، در صورت و شكل آنها تفاوت است . نتيجه چيست ؟
میگويند نتيجه يأس و نااميدی است . چاره چيست ؟ راهش چيست ؟ میگويند
انتحار دسته جمعی ، خودكشی . خوشبختانه در ميان ما اين فكرها كم است ،
اگر نبود كه من اصلا اسمش را هم نمیبردم ولی چون به مقدار كم هست و
میدانم بالخصوص در ميان طبقه دانشجو اين فكرها كم و بيش ممكن است وجود
داشته باشد و در لابلای كتابهائی كه مطالعه كردهام آمده است لذا به آن
اشاره میكنم .
عجيب اين است كه میگويند : انسانی كه به بلوغ فرهنگی رسيده است بايد
خودكشی كند ، چرا ؟ زيرا بعد از اينكه فهميد طبيعت انسانی لاعلاج است حق
دارد خودش را بكشد و حق دارد ديگران را هم
|