خدا آنچه را كه بر قومی هست از آنها نمی‏گيرد مگر آنچه را كه در ايشان‏
هست ، خودشان از خودشان بگيرند . اين آيه اعم است يعنی خداوند نعمتی را
كه قومی دارند از آنها نمی‏گيرد و تبديل به نقمت نمی‏كند مگر خودشان را
عوض كرده باشند ، نقمتی را هم كه قومی دارند از آنها نمی‏گيرد باز مگر
خودشان را عوض كرده باشند . ولی آيه اول فقط در مورد نعمتهاست و به‏
نقمتها كار ندارد اما با يك نكته اضافی و آن اينكه می‏فرمايد : « ذلك‏
بان الله لم يك مغيرا »اين بدان موجب است كه خدا چنين نبوده است .
آنوقت در قرآن می‏گويد : « ما كان الله »خدا چنين نبوده است يعنی خدايی‏
خدا ايجاب نمی‏كند . بر ضد خدايی خداست كه نعمتی را گتره از قومی سلب‏
كند . اينكه مشيت خداوند گتره و گزاف جريان پيدا كند و هيچ چيزی را شرط
هيچ چيز قرار ندهد ، بر خلاف حكمت و كمال ذات و خدايی اوست . پس اين‏
آيات ، آيات مادرند نسبت به آن آيه . آيه‏هايی كه راجع به مشيت است‏
همين قدر می‏گويد كه همه چيز به مشيت خداست . اين آيه می‏گويد ولی مشيت‏
خدا اينچنين در عالم جريان دارد ، اينچنين قانونی دارد . پس در قرآن اين‏
مطلب يك اصل اساسی بسيار متينی است و در آيات زيادی تكرار شده است‏
كه اگر شكر نعمت مرا به جای آوريد يعنی اگر از نعمت من درست استفاده‏
كنيد آنرا ابقا می‏كنم و اگر با نعمت من بازی كنيد ، كفران نعمت كنيد ،
آنرا از شما سلب می‏كنم .
پس معنی « اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون
اينست كه ديگر كافرها ، بيرون جامعه اسلامی [ از اينكه دين شما از بين‏
برود ] مأيوسند . از ناحيه آنها ديگر خطری برای عالم اسلامی نيست ، از من‏
بترسيد يعنی از خودتان بترسيد . ای جماعت