دستوری بود كه از پيغمبر ما رسيده بود . ولی شما هنوز پايتان از آب دريا
خشك نشده بود كه از پيغمبرتان خواستيد كه همان اصل اول توحيدتان را زير
پا بگذاريد ، گفتيد برای ما بتی بساز مثل اينها . پس خيلی تفاوت است‏
ميان آنچه برای ما رخ داد [ و آنچه برای شما رخ داد ] . و [ به عبارت‏
ديگر ] ما درباره خود پيغمبر اختلاف نكرديم بلكه درباره اين اختلاف كرديم‏
كه مفهوم و مفاد دستور پيغمبر چيست . اين خيلی فرق دارد كه كاری كه به‏
هر حال آنرا انجام می‏دادند توجيهش در خارج اينطور باشد ( نه اينكه در
واقع اينطور بود ) كه بگويند [ آنها كه مرتكب اين خطا شدند ] خيال‏
می‏كردند مقصود پيغمبر اين بوده و در نتيجه گفته پيغمبر را به اين صورت‏
توجيه كردند و يا اينكه بگويند نص آيه قرآن را با اين صراحت را كنار
گذاشتند يا قرآن را تحريف كردند .
سؤال : سؤالی را كه اقای دكتر . . . مطرح كردند ، به اين صورت مطرح‏
می‏كنم كه درست است كه در قرآن بايد اصل گفته شود ولی اصل جانشينی و
حكومت در اسلام كه مسلما خيلی اهميت دارد می‏بايست نه به عنوان اينكه [
قرآن ] اسمی آورده باشد بلكه به عنوان دستور العمل خيلی تصريح می‏شد و مثلا
وحی می‏شد به پيغمبر كه تو بايد جانشينت را تعيين بكنی و او نيز جانشين‏
بعد را و همينطور تا آخر ، يا انتخاب جانشين با مشورت باشد يا به صورت‏
انتخاب باشد . يعنی دستور العمل جانشينی ، برای اسلام كه دينی بود كه‏
می‏بايست حكومت می‏كرد و حاكم لازم داشت ، مسئله ساده‏ای نبود كه به حال‏
خودش رها بشود و تصريح نشود . قضيه اين نيست كه اسم حضرت علی آورده‏
بشود يا آورده نشود ، بلكه با توجه به اينهمه اختلاف كه درباره نحوه‏
جانشينی و حكومت هست ، بايد