در اينجا چنين كن و در آنجا چنان ، و در اينگونه مسائل هم پيغمبر فقط
پيام رسان باشد . پس پيغمبر اكرم مسلما دارای اين شئون متعدد بوده است‏
در آن واحد .

امامت به معنی رهبری اجتماع

مسئله امامت به معنی اولی كه عرض كردم ، همين رياست عامه است .
يعنی پيغمبر كه از دنيا می‏رود يكی از شئون او كه بلا تكليف می‏ماند ،
رهبری اجتماع است . اجتماع زعيم می‏خواهد و هيچكس در اين جهت ترديد
ندارد . زعيم اجتماع بعد از پيغمبر كيست ؟ اينست مسئله‏ای كه اصل آن را
هم شيعه قبول دارد و هم سنی . هم شيعه قبول دارد كه اجتماع نيازمند به‏
يك زعيم و رهبر عالی و فرمانده است و هم سنی . و در همين جاست كه‏
مسئله خلافت به آن شكل مطرح است . شيعه می‏گويد پيغمبر ( ص ) رهبر و
زعيم بعد از خودش را تعيين كرد و گفت بعد از من زمام امور مسلمين بايد
بدست علی ( ع ) باشد و اهل تسنن با اختلاف منطقی كه دارند اين مطلب را
لااقل به شكلی كه شيعه قبول دارد ، قبول ندارند و می‏گويند در اين جهت‏
پيغمبر شخص معينی را تعيين نكرد و وظيفه خود مسلمين بوده است كه رهبر
را بعد از پيغمبر انتخاب كنند . پس آنها هم اصل امامت و پيشوايی را كه‏
مسلمين بايد پيشوا داشته باشند قبول دارند منتها آنها می‏گويند پيشوا به‏
آن شكل تعيين می‏شود و شيعه می‏گويد خير ، به آن شكل تعيين شد ، پيشوا را
خود پيغمبر اكرم به وحی الهی تعيين كرد .
اگر مسئله امامت در همين حد می‏بود يعنی سخن فقط در رهبر سياسی مسلمين‏
بعد از پيغمبر بود ، انصافا ما هم كه شيعه هستيم امامت را جزء فروع دين‏
قرار می‏داديم نه اصول دين .