يعنی اختلاف ما با قبول توحيد و نبوت بود . اختلاف ما اين شكل را
داشت كه آيا آنكه به حكم اسلام و قرآن بايد جانشين پيامبر شود شخص معين‏
و پيش بينی شده ا ست و يا شخصی كه خود مردم او را به عنوان جانشينی‏
انتخاب و تعيين می‏كنند ؟ اما شما يهوديان در حال حيات پيامبرتان مطلبی‏
را پيش كشيديد كه از ريشه ضد با دين شما و تعليمات پيامبر شما بود .
گذشته از اينها فرضا در موارد عادی چشم پوشی از زشتيهای تاريخ روا باشد
در مواردی كه با متن اسلام و اساسی‏ترين مسأله اسلام يعنی مسئله رهبری مربوط
است و سرنوشت جامعه اسلامی و ابسته به آن است چگونه رواست ؟ چشم پوشی‏
و اغماض از چنين مسأله‏ای در حكم اغماض و چشم پوشی از سعادت مسلمين‏
است .
به علاوه اگر در پيشگاه تاريخ حقوقی پايمال شده باشد ، خصوصا اگر صاحبان‏
آن حقوق با فضيلت‏ترين افراد امت باشند ، چشم پوشی از بيان حقايق تاريخ‏
را جز همكاری زبان و قلم با شمشير ستم نامی نمی‏توان نهاد .
2 - ايراد دوم اين است كه با طرح و بحث اين مسائل ، تكليف اتحاد
اسلامی چه می‏شود ؟ آنچه بر سر مسلمين آمد كه شوكت آنها را گرفت و آنها
را زير دست و توسری خور ملل غير مسلمان قرار داد همين اختلافات فرقه‏ای‏
است . استعمار چه كهنه‏اش و چه نور ، بهترين ابزارش شعله ور ساختن اين‏
كينه‏های كهنه است . در تمام كشورهای اسلامی ، بلا استثناء ، دست افزارهای‏
استعمار به نام دين و به نام دلسوزی برای اسلام دست اندر كار تفرقه ميان‏
مسلمين‏اند . آيا آنچه تا كنون از اين رهگذر كشيده و چشيده‏ايم كافی نيست‏
كه باز هم ادامه دهيم ؟ . آيا طرح اينگونه بحثها كمك