اين اساسيترين و مقدمترين رشدهاست . لهذا می‏بينيم وقتی كه ابراهيم تقاضا
می‏كند كه برخی از ذريه‏اش نيز امام و رهبر باشند ، جواب داده می‏شود :
« لا ينال عهدی الظالمين »يعنی آنكه رشد فردی و شخصی را فاقد است ، آنكه‏
رشد انسانی و اخلاقی را فاقد است نمی‏تواند رهبر خلق باشد . آنكه خود
انسان نيست ولو دانا باشد و رموز انسانيت را بداند نمی‏تواند انسانساز و
مهندس انسانها و كشاورز ( 1 ) انسانها باشد .
اما رشد بهره‏برداری از ساير سرمايه‏های انسانی و اداره و به كار گرفتن‏
آنها و پرورش دادن آنها و بهره‏برداری از آنها و سامان دادن و سازمان‏
دادن به آن نيروها و آزاد كردن و حرارت بخشيدن و از سردی و افسردگی و
جمود خارج كردن آنها و باز كردن آنها يعنی پاره كردن زنجيرهای معنوی و
روحی آنها كه : « و يضع اصرهم و الاغلال التی كانت عليهم »، اينچنين رشدی‏
همان است كه امروز به نام مديريت و يا رهبری ناميد می‏شود .
درباره رشد فردی و شخصی بايد توضيح دهيم كه مثلا قوای عقلانی و هوشی و
ادراكی انسان يكی از سرمايه‏هاست . اينها نيازمند به حسن اداره و حسن‏
بهره‏برداری است . مثلا قوه حافظه . از اين قوه چگونه بايد بهره‏برداری كرد
؟ بعضی خيال می‏كنند كافی است كه حافظه‏ای قوی و نيرومند داشته باشند و
بعضی ديگر خيال می‏كنند چون حافظه شان ضعيف است پس ديگر هيچ كاری علمی‏
و فكری فائده ندارد ، هيچ فكر نمی‏كنند كه حافظه هم نيازمند به مديريت‏
است ، نيازمند به رهبری است ، نيازمند به روش و متد خاص است .

پاورقی :
1 - كزرع اخرج شطأه ». . .