نيست كه اينها در امر خلافت و اداره مملكت اشتباهاتی كردند و به لحاظ
منطق تاريخ بحثی در اين اشتباهات نيست . و اين ، با آن تعريف معصوم
جور در نمیآيد . مثلا حضرت امام حسن كسی را كه مأمور كرد با معاويه بجنگد
عبيدالله عباس بود . يا خود حضرت امير كه عبدالله بن عباس را حاكم
بصره كرد اگر میدانست كه اين آدم يك چنان رسوايی به بار میآورد و آنطور
كثافتكاری میكند ، مسلم اين كار را نمیكرد . پس مسلم اين مطلب را
نمیدانست يعنی قبلا فكر میكرد كه او بهترين كسی است كه برای اين كار
انتخاب كرده و بعد خراب از آب در آمد . و اگر تحقيق بيشتری درباره
دوره حكومت حضرت بكنيم حتما خيلی از اين مسائل هست و به لحاظ تاريخی
هيچ ايرادی ندارد ولی با اين تعريف عصمت جور در نمیآيد .
. . . اينكه بنده عرض كردم كه اين نوع بحث كردن به اصطلاح يك طرفه كه
يك عدهای كه همه موافق هستند در يك بحثی شركت كنند زياد مفيد نيست ،
برای اينست كه واقعا انسان وقتی يك عقيدهای دارد ، آنرا دوست دارد و
تمايل ندارد كه بر خلاف عقيدهاش چيزی بشنود به خصوص ما كه از كودكی در
افكارمان حب تشيع و خاندان علی بوده و هيچوقت انتقاد نشنيدهايم . شايد
انتقاد نسبت به خود دين و اصول دين و حتی توحيد و خدا پرستی را خيلی
راحتتر شنيدهايم اما انتقاد به تشيع و ائمه و اينكه كسی از زندگی آنها
ايراد بگيرد كه چرا اين كار را كردند و آن كار را نكردند ، نشنيدهايم .
به همين جهت برای ما خيلی شاق است كه كسی مثلا به امام حسن ايراد بگيرد
يا احيانا به امام حسين ايراد بگيرد كه آن خيلی مشكلتر است .
|