سوزها ، گذازها ، تحمل شكنجه‏ها ، انتظارها . . . اينها همه به خاطر چيست‏
؟ جز به خاطر " روزی بهتر " ؟ روزگاری نيكوتر ؟ و يا فردايی با شكوهتر
؟ "
نويسنده ، اين روز بهتر را توضيح نمی‏دهد و نمی‏شكافد كه آيا مقصودش از
روز بهتر فقط روزی است كه وسائل زندگی بيشتر و بهتر باشد و يا بشر در
عمق روحش ايده‏آلی بسی عاليتر دارد و عن شعور و يا لا عن شعور همواره در
جستجوی آنست ؟ اما مثل اينست كه نويسنده از حدود رزق و روزی بهتر بالاتر
نمی‏رود .
در صفحه 90 درباره انگيزه انسانها از رهبر جويی و رهبر پرستی و منجی‏
پرستی و قهرمان پرستی می‏گويد : " تحقق بهروزی ، عموما انسانها را به‏
جستجوی راه و راهبر برهمی گمارد . انسانها در كشاكش اين اشتياق "
برترين رهبری " را نيز گاه ناچار در وجود برترين رهبران همی جويند و
هنگامی كه پندارند برترين رهبر خود را يافته‏اند آنگاه ديگر از هيچ كوششی‏
در راهش ، از هيچ خوبگويی و ستايشی در وصفش دريغ نمی‏ورزند "
نويسنده ، قهرمان پرستی بشر را ناشی از منجی خواهی می‏داند . به عقيده‏
نويسنده ، بشر قهرمان را به عنوان وسيله برای روزی بهتر خود ستايش می‏كند
ولی اين مطلب قابل مناقشه است ، قهرمان پرستی غير از قهرمان دوستی است‏
، قهرمان پرستی به شكلی است كه پرستنده می‏خواهد خود را وسيله برای‏
بهروزی او نمايد و در راه او نثار كند به خلاف وسيله خواهی و وسيله دوستی‏
و احيانا قهرمان دوستی در شكل وسيله دوستی . ريشه اين اشتباه در اين‏
كتاب اينست كه نويسنده به احساس پرستش توجه ندارد و يا آنرا به عنوان‏
اصلی اصيل نمی‏شناسد .