قفسه‏های حافظه بگذارد . آنوقت است كه حد اكثر بهره‏برداری را از حافظه‏
كرده است ، آنوقت است كه می‏توان گفت از نظر شخصی در يك قسمت از
نيروهای شخصی تحت اختيار خود استعداد رهبری و مديريت دارد . جمله‏
معروف اميرالمؤمنين كه در نهج البلاغه است : « ان هذه القلوب تمل كما
تمل الا بدان فابتغوا لها طرائف الحكم » بيان نوعی متد و مديريت در
مطالعه و تفكر است .
مثال ديگر در رهبری و مديريت شخصی مديريت تمايلات و احساسات است .
اينجاست كه بايد بگوئيم آدم احساساتی كه نمی‏تواند احساسات خود را اداره‏
كند به اندازه آدم شهوتران از نظر مديريت و شخصيت انسانی ناقص است .
اساسا شخصيت جز قوه مديريت ، مخصوصا مديريت خود چيزی نيست . انسانی‏
كه بر تمايلات خواب و خوراك خود و بر زبان خود و بر چشم و گوش خود و
بر دامن و شهوت خود مسلط نيست و آنها را تحت تسلط و مديريت خود
نياورده است ، انسان به معنی واقعی نيست .
البته همانطور كه در مقاله ولائها و ولايتها گفته‏ايم كار تسلط و ولايت‏
تصرف انسان و در حقيقت كار مديريت انسان گاهی می‏رسد به آنجا كه مالك‏
قوه خيال و تداعی معانی و انديشه خود می‏شود كه به قول مولوی :
مالك انديشه‏ام مملوك نی
چونكه بنا مالك آمد بر بنی
و گاهی بدانجا می‏رسد كه خلع بدن می‏كند و يا اينكه هر گونه تصرفی در بدن‏
خود می‏كند ، و اگر برسد به مرحله تصرف در جهان خارج ، ديگر از ما نحن‏
فيه كه بحث در مديريت نفس است خارج است .
انسان حتی در عبادات بايد رعايت مديريت نفس را بكند .