شيون كه از خانه ابوبكر بلند شد عمر پيغام داد كه به اين زنها بگوئيد
ساكت شوند . ساكت نشدند . دو مرتبه پيغام داد بگوئيد ساكت شوند اگر نه‏
با تازيانه ادبشان می‏كنم . هی پيغام پشت سر پيغام . به عايشه گفتند عمر
دارد تهديد می‏كند و می‏گويد گريه نكنيد . گفت پسر خطاب را بگوئيد بيايد
تا ببينم چه می‏گويد . عمر به احترام عايشه آمد . عايشه گفت چه می‏گويی كه‏
پشت سر هم پيغام می‏دهی ؟ گفت من از پيغمبر شنيدم كه اگر كسی بميرد و
كسانش برايش بگريند ، هر چه اينها بگريند او معذب می‏شود ، گريه‏های‏
اينها عذاب است برای او . عايشه گفت تو نفهميده‏ای ، اشتباه كرده‏ای ،
قضيه چيز ديگری است ، من می‏دانم قضيه چيست : يك وقت مرد يهودی خبيثی‏
مرده بود و كسانش داشتند برای او گريه می‏كردند . پيغمبر فرمود در حاليكه‏
اينها می‏گريند ، او دارد عذاب می‏شود . نگفت گريه اينها سبب عذاب‏
اوست بلكه گفت اينها دارند برايش می‏گريند ولی نمی‏دانند كه او دارد
عذاب می‏شود . اين چه ربطی دارد به اين مسئله ؟ ! به علاوه اگر گريه كردن‏
بر ميت حرام باشد ، ما گناه می‏كنيم چرا خدا يك بی گناه را عذاب كند ؟
! او چه گناهی دارد كه ما گريه كنيم و خدا او را عذاب كند ؟ ! عمر گفت‏
عجب ! اينطور بوده مطلب ؟ ! عايشه گفت بله اينطور بوده . عمر گفت اگر
زنها نبودند ، عمر هلاك شده بود .
خود اهل تسنن می‏گويند عمر در هفتاد مورد ( يعنی در موارد زياد ، و
واقعا هم موارد خيلی زياد است ) گفت : لولا علی لهلك عمر .
اميرالمؤمنين اشتباهاتش را تصحيح می‏كرد ، او هم به خطايش اقرار می‏نمود.
پس آنها قائل به چنين امتی نيستند . ماهيت بحث