درباره چيزی نگو فردا چنين می‏كنم مگر اينكه بگويی " اگر خدا بخواهد " .
اين " اگر خدا بخواهد " ی كه يك مسلمان حتی در مورد قطعی‏ترين مسائل‏
می‏گويد نه به نشان ترديد است . بعضی خيال می‏كنند اين به نشان ترديد است‏
، اين را كه گفتند علامت ترديد است ، يك مسلمان همواره مردد است ،
نمی‏داند فلان كار را می‏كند يا نمی‏كند ، اگر خدا بخواهد بسيار خوب ، اگر
نه ، نه . اين ، نشان ترديد نيست ، نشان توحيد است ، يعنی يك نفر
مسلمان می‏خواهد بگويد قطعی‏ترين كارها هم بسته به مشيت الهی است و مستقل‏
نيست . هيچ چيزی در عالم ، در دنيا و آخرت ، به صورت جبری و قطعی و
قهری ، چه خدا بخواهد چه نخواهد ، وقوع پيدا نمی‏كند . قبول داريم خيلی‏
حوادث ، قطعی و به يك اصطلاح جبری است و حتما واقع می‏شود ، ولی اين جبر
و قطعيت خودش را از مشيت الهی گرفته ، چون يقين داريم مشيت الهی‏
دگرگون نمی‏شود ، نه اينكه آن حادثه جبريت و قطعيت خودش را دارد ،
می‏خواهد مشيت الهی در پشتش باشد می‏خواهد نباشد . اين است معنای اعتقاد
به " امر بين امرين " در نظام تكوين ، نه فقط در نظام تشريع .
عده‏ای تفويضی بودند و عده‏ای جبری . عده جبری معتقد بودند به اينكه هيچ‏
چيزی در عالم اثر ندارد ، اصلا اسباب و مسببات يك نمايش دروغين نظير
خيمه‏شب بازی است ، اسباب و مسبباتی نيست ، هيچ چيزی در دنيا شرط هيچ‏
چيزی نيست ، مشيت الهی مستقيما روی حوادث دخالت دارد ، بنابراين دوا
هيچ اثر ندارد ، بود و نبودش علی السويه است .
عقيده دوم اين است كه نه ، خدا عالم را خلق كرده است و به اشياء
خاصيت و اثر داده ، ديگر بعد كه خاصيت و اثر داده اينها خاصيت و اثر