اسلام و بر فطرت تسليم به سوی حقيقت آفريده و آنچه كه در درجه اول برای‏
هر كسی واجب و لازم است اين است كه نگذارد عناد با حقيقت در روحش رشد
كند ، و اگر عناد رشد كرد انسان به حالت ضد خودش در می‏آيد ، يعنی انسان‏
می‏شود ضد انسان ، چگونه ؟ دشمن حق می‏شود ، با حق و حقيقت كينه پيدا
می‏كند ، كينه با حقيقت پيدا می‏كند ، و اگر انسان به اين حالت درآمد و
اين موجودی كه شيفته و عاشق حقيقت آفريده شده است ، در عمل راهی را
گرفت و رفت و رفت تا خودش را به صورت يك دشمن و يك موجود كينه ورز
با حقيقت قرار داد ، بايد بگوييم يك دور 180 درجه‏ای زده . پس مسأله‏
قبول نداشتن حق و حقيقت يك مطلب است ، دشمن حق و حقيقت بودن يك‏
مطلب ديگر است . در بحث آخر كتاب عدل الهی كه راجع به مسأله " عمل‏
غير مسلمان " بحث كرده‏ايم ، عرض كرده‏ايم كه غير مسلمانانی كه قاصرند
نه مقصر يعنی اگر مسلمان نيستند به دليل اين است كه دستشان نرسيده ، نه‏
اينكه به آنها عرضه شده و تعصب و عناد و لجاج ورزيده‏اند ، ولی آن سلامت‏
روح خودشان را در آن حد حفظ كرده‏اند كه اگر حقيقت بر آنها عرضه می‏شد با
آن نمی‏جنگيدند هرگز خداوند اينها را عذاب نمی‏كند چون تقصيری نكرده‏اند .
اينها را به اصطلاح فقهی می‏گويند " قاصر " . ولی اگر انسان رسيد به آنجا
كه حق و حقيقت بر او عرضه بشود و وی عنادی ، تعصبی ، لجاجی ، استكباری‏
بورزد ( معذب خواهد بود ) . اين است كه قرآن همواره كلمه " كفر "
می‏آورد كه به معنی عناد ورزيدن است ، كلمه " استكبار " می‏آورد ، كلمه‏
" جحود " می‏آورد . آيا هر كسی كه به پيغمبر ما ايمان نداشته باشد لزوما
اهل جهنم است ؟ جوابش اين است : ( آيا ) ايمان ندارد به دليل اينكه بر
او عرضه نشده است و بدون تقصير ايمان ندارد ، يا ايمان ندارد از راه‏
اينكه در تحصيل حقيقت