كه جحيم يا جهنم به تعبير ديگر ، تجسم طبيعت در اين دنياست ، و به‏
عبارت ديگر تجسم ماده‏پرستی و طبيعت پرستی در اين دنياست ، كه شواهد از
خود قرآن كريم در اين زمينه زياد است . در سوره " القارعه " اين طور
می‏خوانيم : « بسم الله الرحمن الرحيم القارعة 0 ما القارعة 0 و ما ادريك‏
ما القارعة 0 يوم يكون الناس كالفراش المبثوث 0 و تكون الجبال كالعهن‏
المنفوش 0 فاما من ثقلت موازينه 0 فهو فی عيشة راضية 0 و اما من خفت‏
موازينه 0 فامه هاوية 0 و ما ادريك ماهيه 0 نار حامية 0 غ
من مرحوم آقای شاه‏آبادی ( رضوان الله عليه ) را خيلی كم ديده بودم ،
يعنی وقتی ما رفتيم قم ايشان تهران بودند ، ( ولی ) چون از استادان ما (
1 ) خيلی به ايشان ارادت داشتند و تمجيد می‏كردند ، گاهی كه به تهران‏
می‏آمديم ، پای منبر ايشان می‏رفتيم . يك وقت يادم هست كه رفته بودم ،
ديدم ايشان داشت همين آيه را معنی می‏كرد : " « و اما من خفت موازينه
" آن كه ميزانش سبك است . مكرر گفته‏ايم قرآن نمی‏گويد ميزانی كه در
قيامت است دو كفه دارد ، يك طرف اعمال نيك را می‏گذارند يك طرف‏
اعمال بد را ، يك كفه بيشتر ندارد كه اعمال خوب را آنجا می‏گذارند ، مثل‏
ترازوهای جديد ، هر كسی كه ميزانش سنگين است " « فهو فی عيشة راضية
" ، آن كه سبك است نه . غرضم چيز ديگری است : " « فامه هاوية »" .
" ام " در اصل يعنی مادر ، مادر را هم " مادر " می‏گويند به اعتبار
اينكه ما يأم الانسان است ، يعنی مقصد بچه است . مادر از آن جهت مادر و
" ام " در عربی گفته می‏شود كه از ماده ام يأم است ، چون بچه اساسا به‏

پاورقی :
. 1 ( مقصود امام خمينی ( ره ) است . )