خودشان را دارند و به مشيت الهی ارتباط ندارد ، خدا فقط خالق عالم بود ،
مثل بنا كه خانه‏ای را ساخت يا ساعت ساز كه ساعتی را می‏سازد ، بعد كه‏
ساعت را ساخت ( آيا ) گردش ساعت به اختيار ساعت ساز است كه اراده‏
كند بگردد اراده نكند نه ؟ خير ، بعد كه ساخت ، ساعت ساز بخواهد آن كار
می‏كند نخواهد هم كار می‏كند ، اگر ساعت ساز آنجا باشد تو سرش بزند بگويد
ای ساعت كار نكن ، ساعت ديگر به حرف او گوش نمی‏دهد ، كار خودش را
می‏كند ( و می‏گويد ) تو نقشت فقط ساختن بود و بس ، ساختی ، ديگر كار تو
تمام شد . اين عقيده هم غلط است .
اعتقاد به امر بين امرين در نظام تكوين اين است كه نظام علل و معلولات‏
و اسباب و مسببات ، نظام حقيقی و واقعی است نه ظاهری و دروغ . واقعا
دوا اثر دارد ، واقعا ميكروب اثر می‏بخشد ، واقعا برق اثر دارد ، واقعا
مغناطيس كشش دارد ، اصلا مال اين است ، اين قوه در خود اين است . اين‏
نظام ، نظام قطعی و واقعی است نه نظام ظاهری و خيالی كه ما خيال می‏كنيم‏
اثر مال اينهاست . واقعا اثر مال اينهاست اما اينها در اثر داشتن‏
استقلال ندارند ، يعنی عالم به همه نظامش الان متكی به مشيت الهی است ،
يعنی اين مشيت الهی است كه به اين عالم نظام و اثر داده است . "
استقلال ندارد " معنايش اين است . اينجور نيست كه چه خدا بخواهد و چه‏
نخواهد اثر دارد . اگر خدا بخواهد نباشد ، ديگر نيست ، اگر خدا بخواهد
اثر نداشته باشد ديگر اثر ندارد .
در داستانهايی نظير داستان ابراهيم عليه‏السلام اثر تعليمی و تربيتی‏
خوارق عادات كه به وسيله پيغمبران بروز می‏كند تنها اين نيست كه دليلی‏
بر اثبات نبوت باشد ، ضمنا دليلی بر توحيد هم هست ، يعنی خدا به آتش‏
اثر داده ، راست است ، آتش می‏سوزاند ، اما برای اينكه ما بفهميم مطلب‏
از اين قرار نيست كه خدا چه بخواهد چه نخواهد آتش