همراه خودشان هستند و دائما دارند می‏نويسند : " « يكتبون »" دائما در
حال نوشتن‏اند ، چون انسان دائما در حال كار و فعل و عمل است .
" « قل ان كان للرحمن ولد فانا اول العابدين »" . راجع به تفسير اين‏
آيه هم مفسرين وجوهی ذكر كرده‏اند . ابتدا دو مقدمه عرض بكنم : يك اينكه‏
اين فكر كه خدا دارای فرزند است ، می‏دانيم كه وجود داشته است ، يكی در
مسيحيت : " « المسيح ابن الله »" ( 1 ) گفتند مسيح پسر خداست ، و
ديگر در كفار جاهليت می‏گفتند فرشتگان فرزندان خدا و " بنات الله "
هستند ، و بت پرستی‏شان از فرشته پرستی سرچشمه می‏گرفت و فرشته پرستی‏شان‏
از اين فكر كه فرشتگان دختران خدا هستند ، منتها وقتی كه تاريخ خيلی طول‏
می‏كشد ، نسلهای بعد كه می‏آيند در مقابل بت می‏ايستند توجه ندارند كه اين‏
بتها هيكلهايی است كه برای فرشتگانی ساخته‏اند و فرشته را پرستش می‏كنند
چون دختر خداست . اين فكرها در آنها نيست . ولی آنهايی كه واردتر بودند
، تا می‏گفتند چرا بتها را پرستش می‏كنيد ، می‏گفتند به اعتبار اينكه مثل و
مثال و تمثيل فرشتگان هستند . فرشتگان را چرا می‏پرستيد ؟ چون دختران خدا
هستند ، بچه‏های خدا هستند . ( پرستش ) بچه خدا مگر اشكالی دارد ؟ ! آقا
زاده را مردم احترام می‏كنند ، خدازاده را نبايد احترام كرد ؟ هر احترامی‏
كه به آقا مردم می‏كنند می‏گويند به آقازاده هم بايد همان قدر احترام كرد .
خوب ، هر كاری كه در مورد خدا بايد انجام داد در مورد خدازاده هم بايد
انجام داد .
پس اين يك مقدمه كه اين فكر فرزند داشتن خدا ريشه‏ای در بت پرستی‏های‏
عرب جاهليت هم داشته است . مطلبی كه ( متمم اين مقدمه است ) اين است‏
كه در مسأله " پرستش " دو طرز تفكر مختلف در

پاورقی :
. 1 مريم / . 30