اساسا تعبيرات خود قرآن از اين مطلب حكايت میكند . در آن شعر منسوب
به اميرالمؤمنين كه میفرمايد :
دواءك فيك و ما تشعر
|
و داءك منك و ما تبصر
|
أتزعم انك جرم صغير
|
و فيك انطوی العالم الاكبر
|
منظورم اين شعر سوم است :
و انت الكتاب المبين الذی
|
باحرفه يظهر المضمر ( 1 )
|
تو آن كتاب آشكار هستی كه با حروف آن ، معانی پنهان آشكار میشود ،
يعنی ای انسان تو يك كتابی هستی كه حروف و كلماتی كه در آن هست رازها
را نشان میدهد . قرآن ، هم آيات خود را میگويد " آيه " و هم به كوه و
دريا و خورشيد و ماه و ستاره و خلقت انسان میگويد " آيه " . چرا قرآن
كلمهای را انتخاب كرده است كه آن را همان طور كه درباره جملههايی از
قرآن تعبير میكند و مجموعی از جملههای قرآن را " آيه " میگويد ،
دستگاهی از دستگاههای آفرينش را هم " آيه " میگويد ؟ میخواهد بگويد
اين هم كتاب خداست ، آن هم كتاب خداست . همين طور كه اين ، حروف و
الفاظی است دارای معانی ، آنها هم حروف و الفاظی هستند دارای معانی ،
پس كوشش كنيد كه به معنای آنها پی ببريد . يك شعری هست كه در كتب
فلسفه ذكر میكنند ، خطاب به خداوند میگويد :
الكل عبارش و انت المعنی
|
يا من هو للقلوب مغناطيس
|
همه ما به منزله عبارت و لفظ هستيم و معنی تويی ، ای كسی كه مغناطيس
قلبها هستی .
معنی معانی ، آن كه از همه معنيها معنیتر است خود خداوند متعال است .
چرا به عيسی بن مريم گفته میشود " كلمه " ( « بكلمة منه اسمه
پاورقی :
. 1 ديوان خطی اميرالمؤمنين ، ص 35 ( به جای كلمه " أتزعم " كلمه "
و تحسب " است ) .