معنايش اين است كه من اساسا دشمن اين كارم ، من به هر حال دشمن اين
كارم يا به هر حال طرفدار اين كار هستم ، به حق و حقيقت به هيچ معنا كار
ندارم . اين است آن حالتی كه العياذ بالله اگر برای كسی پيدا بشود ديگر
اميدی برای نجات او به هيچ شكل وجود ندارد . چنين كسی همان طور كه عرض
كردم در آنجا هم باز همان دشمنیاش با حق و حقيقت از باطنش دائما
میجوشد .
ايام مصيبت است و چند كلمهای هم ذكر مصيبت بكنيم ، ايامی است كه
اهل بيت عليهم السلام را به شام آوردهاند. البته نمیشود به طور دقيق گفت
چند روز است كه وارد شدهاند ولی اگر آن نقل و روايتی كه هست معتبر و
صحيح باشد در حدود دو هفتهای است كه به شام آمدهاند ، چون نوشتهاند كه
در دوم ماه صفر بود كه وارد شهر دمشق شدند و باز بر طبق آنچه كه در نقلها
و در مقاتل آمده است اين ايام همان ايامی است كه در خرابه به سر
میبردند ، اهل بيت پيغمبر در خرابهای به سر میبردند كه اين خرابه نه
آنها را روزها از گرما حفظ میكرد و نه شبها از سرما ، يعنی يك چهار
ديواری غير مسقف بود ، فقط يك چهار ديواری بود كه اينها از آنجا
نمیتوانستند بيرون بيايند ، در آن محيط و محوطه بودند ، ديگر هيچ خاصيت
ديگری نداشت . اين كه " آنها را نه از گرما و نه از سرما حفظ میكرد "
تعبيری است كه ارباب مقاتل نوشتهاند . حال به طور دقيق چقدر آنجا
ماندند خدا میداند ، چون دقيقا مشخص نيست كه مثلا چند هفته ، چند روز ،
يا احيانا چند ماه در آنجا بودند ، ولی همين قدر هست كه نوشتهاند امام
سجاد عليهالسلام را كه يك روز شخصی در بيرون خرابه ديد ، گفت ديدم
صورتش پوست انداخته است . از امام ( علت را ) سؤال میكند ، میفرمايد
ما در جايی قرار داريم كه نه ما را از گرما حفظ میكند
|