پاورقی : . 1 طه / . 109 . 2 نبأ / . 38
اعتقادی دارد . ولی اگر كسی اعتقادش به شفاعت اين باشد كه خير ، امام
حسين اصلا بدون اجازه و رضايت خدا محال است ( شفاعت كند ) ، بعلاوه او
كارش حساب دارد، " « و هم يعلمون »" است، " « الا من اذن له الرحمن
و رضی له قولا »" (1) است، خود شفاعتش به اجازه خداست، در يك كلمهای
كه بخواهد شفاعت كند بايد اول برايش محرز باشد كه خدا رضايت میدهد كه
اين حرف را بزند " « الا من اذن له الرحمن و قال صواباغ " ( 2 ) يا "
« لا تنفع الشفاعة الا من اذن له الرحمن و رضی له قولا »" ، (چنين اعتقادی
درست است ) . امام حسين آنجا خودش را به اين صورت میبيند . خدا او را
برانگيخته است ، همان طوری كه در دنيا خدا پيغمبران را برانگيخت برای
اينكه مردم را هدايت كنند و نجات بدهند .
مگر پيغمبران خودشان برانگيخته شدند ؟ در دنيا چگونه است؟ آيا در دنيا
اين پيغمبران بودند كه رفتند خدا را برانگيختند و وادار كردند كه خدايا
بيا ما را بفرست برای هدايت اين مردم ، يا اين خدا بود كه پيغمبران را
مبعوث كرد و فرستاد برای هدايت مردم و اينها وسيلهای بودند كه خدا
برانگيخت برای هدايت مردم ؟ در مغفرت آن عالم هم عينا قضيه از اين
قرار است . اين خداست كه شفعا را بر میانگيزاند و مأمورشان میكند ( كه
) شما از من مغفرت بخواهيد برای چنين كسان تا من مغفرت خودم را شامل
حال آنها كنم ، كه اين هم حسابی دارد كه مغفرت الهی جز از مجرای اشخاصی
كه به وسيله آنها هدايت شدهاند و جز از مجرای كملين كه باب خداوند
هستند نيست ، ولی به هر حال اين خداست كه اينها را برای شفاعت بر
میانگيزاند .
پاورقی : . 1 طه / . 109 . 2 نبأ / . 38 |