"« كالمهل يغلی فی البطون »" مانند فلز گداخته در شكمها غليان دارد "
« كغلی الحميم »" آب را كه روی آتش بگذاريد چگونه غليان پيدا می‏كند ؟
اين‏طور غليان دارد .
گفتيم در آن آيه می‏فرمايد : " « انها شجرش تخرج فی اصل الجحيم »" در
همان متن و عمق و وسط جهنم می‏رويد . اينجا می‏فرمايد : " « خذوه فاعتلوه‏
الی سواء الجحيم »" به فرشتگان گفته می‏شود اين را بگيريد و بكشيد به‏
همان وسط جهنم ببريد ، اين ديگر زقوم است ، درختش هم آنجا روييده است‏
. " « ثم صبوا فوق رأسه من عذاب الحميم »" از بالا سر او هم از عذاب‏
آب داغ بر فرق او و بر سر او بريزيد ، كه اين دو عذاب است : عذابی كه‏
از درون خودش می‏كشد و عذابی كه از بيرون به نحو ديگری بر او می‏ريزد ، كه‏
باز خود اين هم تجسم گناه گناهكار در دنياست ، رنجهايی كه در درون خودش‏
متحمل می‏شود كه اثرش را در اين دنيا احساس می‏كند ، و رنجها و عكس‏
العمل‏هايی كه عملهای كثيف و بد دارد كه از ديگران هم به انسان می‏رسد .
بعد به او می‏گويند : " « ذق انك انت العزيز الكريم »" بچش ، تو
همان آقای عزيز و بزرگوار دنيا هستی ، يعنی همان كسی هستی كه در دنيا
آنچنان مغرور بودی ، برای خودت عزتی و شخصيتی و اهميتی قائل بودی مافوق‏
اينكه سخن خدا را گوش كنی . قبلا خوانديم : " « و أن لاتعلوا علی الله
" ( 1 ) علو علی الله داشتی ، می‏خواستی بر خدا تكبر بجويی ، چون امر خدا
را دون شأن دانستن ، بر خدا تكبر كردن است و اين شنيع‏ترين اقسام تكبر
است .
بعضی از فلسفه‏های امروز ، ايستادن در مقابل خدا را عالی‏ترين كمال انسان‏
می‏شمارند . ژان پل سارتر كتابی دارد به نام " خدا و شيطان " بر اساس‏
فكرها و حسابهايی كه راجع به مفهوم آزادی انسان دارد و راجع

پاورقی :
. 1 دخان / . 19