اين حرفهايی كه می‏زند حرفهايی است كه جنها به او الهام می‏كنند . ديگر
قرآن به تفصيل بحث نمی‏كند چون اينجا جای تفصيل نيست ، جای اجمال است .
" « فدعا ربه انی مغلوب فانتصر »" . آنجا گفت : " « عيدنا » "
بنده ما . در مقابل می‏گويد : " « ربه »" . نقطه مقابل " « عبدنا »"
" « ربه »" ( ذكر شده ) . آنجا می‏توانست بگويد : " فكذبوا نوحا "
ولی گفت " « فكذبوا عبدنا »" . اينجا هم می‏توانست مثلا بگويد : "
فدعا الله " ولی گفت : " « فدعا ربه »" . آنها بنده ما را تكذيب‏
كردند ، بنده ما هم پروردگار خودش را خواند ، آن كه تحت حمايتش بود .
ميان " « عبدنا »" و " « ربه »" مقارنه است .
" « فدعا ربه »" پروردگار خود را خواند ، كه چه ؟ " « انی مغلوب‏
فانتصر »" پروردگارا من ديگر الان مغلوبم ، يعنی اينها از هر جهت بر
من غلبه كرده‏اند ( بديهی است كه مقصودش غلبه ظاهری بود ) يعنی من ديگر
الان چاره‏ای ندارم ، در چنگال اينها بيچاره هستم " « فانتصر »" خودت‏
انتقام بگير يعنی عذاب خود را نازل كن . همين طور كه مفسرين گفته‏اند اين‏
" « فدعا ربه انی مغلوب فانتصر »" كه در سه چهار كلمه در اينجا گفته‏
شده همانهاست كه در سوره " « انا ارسلنا نوحا »" در ضمن چند آيه بيان‏
شده است ولی اينجا چون بايد مطلب رابه طور اجمال بيان كند به طور مختصر
ذكر می‏كند: "« فدعا ربه انی مغلوب فانتصر »" به قوم خودش نفرين كرد.
اين را من از مرحوم ابوی‏مان شنيدم ، يادم نيست كه خودم هم در جايی‏
ديده‏ام يا نه ، و البته بعيد هم نيست كه از كرامات شهيد اول باشد .
می‏دانيد كه شهيد اول را متهم كردند و فتوا به قتلش دادند و قاضی‏ای به‏
نام " جماعه " فتوای قتلش را صادر كرد و اين مرد بزرگ را به شكل خيلی‏
فجيعی (به شهادت رساندند) . می‏گويند آن دم آخر كاغذی را از جيبش درآورد
و نوشت : " « رب انی مغلوب فانتصر »" . البته ايشان نقل می‏كردند كه‏
می‏گويند بعد كه كاغذ را ديدند، در زيرش نوشته يافتند: " « ان كنت عبدی‏
فاصطبر »" .