نسبتا در جای خودش قرار گرفته است . بعد كه انسان حفظ كرد دير فراموش‏
می‏كند چون به معنی واقعی سلاست دارد . ولی انسان اگر بخواهد يك قصيده‏
خاقانی را حفظ كند جانش در می‏آيد ، با اينكه قصايد او هم خيلی فصيح و
بليغ است ، ولی سلاست ( اشعار ) سعدی را ندارد . گرچه هر شعری به دليل‏
شعر بودن و آهنگين بودن قابل حفظ ( شدن ) است ، باز شعرها با هم تفاوت‏
دارند . در ميان نثرها تنها كتاب نثری در عالم كه قابل حفظ كردن است‏
يعنی اصلا ذهن آن را برای حفظ كردن می‏پذيرد قرآن است . شما كتاب نثر
ديگری در عالم نمی‏توانيد پيدا كنيد كه انسان بتواند عبارتهای آن را حفظ
كند ، و لهذا حفظ كردن قرآن مثل تلاوت كردن آن امر بسيار مطلوبی است و
مخصوصا بعد از آنكه انسان حفظ كرد نبايد بگذارد فراموش بشود . شايد گناه‏
هم داشته باشد كه انسان قرآن را حفظ كند و بعد اينقدر نخواند تا فراموش‏
بشود . افرادی كه حافظه‏شان ضعيف است لااقل اگر يك سوره دو سوره پنج‏
سوره حفظ می‏كنند نگذارند كه همان سوره‏ها فراموش بشود چون بعضی حرام و
گناه می‏دانند كه انسان قرآن را حفظ كند و بعد بگذارد فراموش بشود .
" « و لقد يسرنا القرآن »" بنا بر بعضی از تفسيرها يعنی ما قرآن را
سهل و ساده ( كرديم ) . اين " سهل " به همان معناست كه امروز می‏گويند
" سهل و ممتنع " يعنی از نظر عبارت اينقدر ساده است كه انسان آن را
در نهايت نرمی می‏بيند ولی در عين حال ممتنع است و مثلش را نمی‏شود
ايجاد كرد . همين تعبيری كه راجع به سعدی می‏گويند ، كاملترش درباره قرآن‏
( صادق ) است . ما اين را با عباراتی به غايت سهل و ساده و شيرين و
فصيح و بليغ بيان كرديم ، برای چه ؟ " « للذكر »" كه مردم بتوانند آن‏
را به ذهن بسپارند . معنی ديگر " ذكر " در اينجا نه اين است كه به ذهن‏
بسپارند ،