مواجهه و مبارزه كرد ، با حربه دروغ بستن و تهمت زدن می‏آيد با آن مواجه‏
می‏شود . مسأله دوم مسخره كردن است . مسخره ديگر مايه‏ای نمی‏خواهد . وقتی‏
آدم بخواهد كسی را به اصطلاح هو كند ، با هوچيگری و مسخره كردن می‏خواهد
طرف را از بين ببرد . هر حقيقتی را ، هر درستی را می‏شود به يك شكلی‏
مسخره كرد . اين است كه قرآن اين دو موضوع را تكرار می‏كند . " « ويل‏
لكل افاك اثيم »" تباه باد هر چه دروغ بند گنهكاری هست . " « يسمع‏
ايات الله تتلی عليه »" ( قبلا داشتيم : " « تلك ايات الله نتلوها
عليك بالحق »" آيات الهی را می‏شنود در حالی كه بر او تلاوت می‏شود ،
اما چه عكس العملی نشان می‏دهد ؟ " « ثم يصر مستكبرا كان لم يسمعها »"
در حالی كه مستكبر است و تكبر می‏ورزد . در جلسه پيش عرض كرديم بالاترين‏
و شنيع ترين تكبرها تكبر بر خداست . مقصود از " تكبر بر خدا " تكبر بر
حقيقت است ، يعنی انسان وقتی حقيقتی را به او عرضه بدارند كسر شأن‏
خودش بداند كه آن را قبول كند . اين را می‏گويند تكبر بر خدا . وقتی كه‏
انسان يك چيزی را حق ببيند و بعد زورش بيايد حق را قبول كند و كسر شأن‏
خودش بداند كه اين حق را بپذيرد و تكبر كند بر قبول حق ، اين را می‏گويند
" استكبار بر خدا " . قرآن می‏خواهد بگويد اين حس می‏كند كه حقيقت است‏
اما آن تكبرش و آن خودخواهی و خودپرستی و خودپسندی‏اش به او اجازه‏
نمی‏دهد ، در حالی كه مستكبر است پشت می‏كند ، اعراض می‏كند ، و قرآن يك‏
كلمه ديگر هم اضافه می‏كند، نمی‏فرمايد: " ثم يستكبر " می‏فرمايد: " « ثم‏
يصر مستكبرا »" در استكبار خودش اصرار می‏ورزد .
تأكيد و تكرار را می‏گويند " اصرار ". شنيده‏ايد می‏گويند " گناه كبيره‏
" ، می‏گويند چيزی كه يك نفر عادل به موجب آن از عدالت خارج می‏شود و
فاسق می‏گردد ، يكی ارتكاب كبيره است و ديگر اصرار