كسی را شفاعت می‏كنند و برای چه شفاعت می‏كنند ، يعنی اين جور نيست كه‏
شفاعتشان يك كارگتره باشد ، افرادی را تشخيص می‏دهند كه اينها استحقاق‏
شفاعت دارند ، از روی كمال آگاهی و بصيرت شهادت می‏دهند .
اين آيه قطع نظر از اينكه حقيقتی را بيان فرموده است ، به يك دليل‏
واضحی بطلان شفيع بودن بتها را ثابت كرده و آن اينكه شفاعت يك امر
كوچكی نيست كه به هر موجودی بشود نسبت داد ، شفاعت شأن توحيد و اهل‏
توحيد است . بت كه اصلا شعور و دركی ندارد كه ( شفيع ) باشد . بعلاوه خود
عمل شفاعت مستلزم اين است كه شفيع به احوال مشفوع له آگاه باشد و
بتواند بفهمد و تشخيص بدهد كه آيا اين استحقاق شفاعت دارد يا ندارد .
اين شفعايی كه شما فرض كرده‏ايد اصلا صلاحيتی برای شهود حق و برای اينكه‏
آگاه به كار خودشان باشند ندارند به وجهی من الوجوه . در اين آيه شرط
شفيع را از نظر صلاحيت خودش ذكر كرده ، يعنی هر كسی نمی‏تواند شفيع باشد
، شرط شفاعت ، از اهل توحيد بودن است ، ديگر آگاه بودن به احوال مشفوع‏
لهم است .
شرط ديگری در چند آيه ديگر در قرآن ذكر شده است و آن اين است كه كسی‏
كه اين صلاحيت را دارد تازه با اذن و اجازه خدا بايد اين كار را بكند .
شفاعت از ناحيه خدا شروع می‏شود . اين خداست كه شفيع را به عنوان شفيع‏
بر می‏انگيزاند و به او اجازه شفاعت كردن را می‏دهد . در آيه معروف آية
الكرسی می‏فرمايد : " « من ذا الذی يشفع عنده الا باذنه »" ( 1 ) .
همچنين در آخر سوره عم می‏خوانيم كه " « يوم يقوم الروح و الملائكة صفا

پاورقی :
. 1 بقره / . 255