پاورقی : . 1 كهف / 23 و . 24
" اگر خدا بخواهد و ما تا فردا زنده باشيم " آن خيلی عادی است . حالا
اگر بگوييم " اگر خدا بخواهد و فردايی باشد " میگويند اين ديگر خدا
بخواهد ندارد ، فردا كه هست ، حالا ممكن است ما در فردا نباشيم ولی فردا
كه به هر حال هست . با اين منطق قرآن نه ، همين را هم شما اگر آنطور
بگوييد باز درست گفتهايد : " اگر خدا بخواهد و فردايی باشد " يعنی
فردا بودن فردا هم به مشيت الهی است . درست است ، من يقين دارم فردا
خواهد آمد از باب اينكه يقين دارم مشيت الهی اين است كه فردايی باشد .
ما لايق چنين تعبيری نيستيم چون حد ما پايينتر از اين است كه درباره ما
اينچنين تعبير كنند ، ولی خدا پيغمبرش را تأديب كرد : برای كاری آمدند
خدمت رسول اكرم . سؤالی كردند ، جوابش را خواستند . چون جوابش را از
وحی بايد بگيرد فرمود فردا به شما میگويم . با اينكه به قول مولوی جان او
هيچ وقت از " ان شاء الله " جدا نيست و او هرگز از خدا غافل نيست
ولی از اين ادب غافل ماند كه بگويد : " فردا اگر خدا بخواهد " . طرف
، خود پيغمبر است . از رعايت اين ادب غافل ماند كه بگويد : " فردا
اگر خدا بخواهد جواب شما را میدهم " . چهل روز وحی الهی از او حبس شد
كه ظاهرا بر پيغمبر اكرم در همه عمر هيچ وقت به اندازه اين چهل روز سخت
نگذشت ، يعنی هر دقيقهاش برای او روزها بود ، نه از جنبه اينكه به
ديگران قول داده و به قولش نمیتواند عمل كند ، بلكه از جنبه اينكه
عنايت الهی از او گرفته شده . اگر آن عنايت نبود ، او برای خودش
نبودش از بودش بهتر بود . بعد از چهل روز وحی الهی آمد و به او گفت :
" « و لا تقولن لشیء انی فاعل ذلك غدا الا ان يشاء الله »" (1) هرگز
پاورقی : . 1 كهف / 23 و . 24 |