كودكان هر چند در بازی خوشند
شب كسان شان سوی خانه می‏كشند
شب شد و شد گرم بازی طفل خرد
دزد ناگاهش لباس و كفش برد
آنچنان سرگرم به اين كار بيهوده خودش هست كه آنچه برايش لازم می‏آيد
كه كفش و لباس است اساسا از يادش می‏رود .
شب شد و بازی و او شد بی‏مدد
رو ندارد كه سوی خانه رود
بعد می‏گويد : " نی شنيدی انما الدنيا لعب " حكايت همين است .
" « ما خلقناهما الا بالحق و لكن اكثرهم لا يعلمون »" . اول كلمه "
لاعب " را آورد ، اينجا نقطه مقابل لاعب ، " حق " را ذكر می‏كند . خير
، آسمانها و زمين ( مجموع آسمانها و زمين چون عالم علوی و سفلی است به‏
صيغه تثنيه آورده شده . نفرمود " ما خلقناهن " چون آسمانها جمع است ،
بلكه به اعتبار اينكه همه آسمانها و زمين مجموع عالم علوی و سفلی را
تشكيل می‏دهد به صورت تثنيه ذكر می‏كند ) ما ايندو را آسمان و زمين را
نيافريديم « الا بالحق ». اين " ب " در " بالحق " را در اصطلاح ادبی‏
" باء ملابست " می‏گويند . در تعبير فارسی اين طور بايد بگوييم : مگر
توأم باحق . حق توأم با اينهاست . نه صرفا می‏گويد برای حق ، اصلا حق توأم‏
با اينهاست. از ذات حق جز حق صادر نمی‏شود، از ذات حق باطل صادر نمی‏شود
" « و لكن اكثرهم لا يعلمون »" ولی اكثر اين مردم اينها را نمی‏فهمند و
نمی‏دانند .
" « ان يوم الفصل ميقاتهم اجمعين »" . از عناوينی كه قرآن به قيامت‏
داده است كلمه " يوم الفصل " است . فصل يعنی جدايی ، البته نه جدايی‏
به معنی فراق ، جدايی به معنی ممتاز ساختن . عالم ما عالم امتزاج و اختلاط
و تركيب است ، نور و ظلمت در اينجا با يكديگر مخلوط هستند ،