بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار
مسئولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
الحمدللَّه رب العالمين و
الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابىالقاسم محمّد و على آله الطّيبين
الطّاهرين المعصومين و اصحابه المنتجبين و صلّ على ولّى امرك و حجّتك على خلقك
اجمعين.
از خدواند متعال از اعماق دل به
خاطر لطفهاى پىدرپى و بىپايان بر اين ملت، متشكريم و اميدواريم كه اين ماه
مبارك و اين ايام سرشار از بركت، باز هم براى ملت ما زمينهساز خيرات بيشتر و
بركات افزونترى از طرف پروردگار بشود.
عرض ما به شما برادران و خواهران
عزيز - كه مسئولان كشور و متصديان امور ادارهى اين ملت بزرگ هستيد - اين است
كه بياييد همه به وظايف سنگينى كه خداى متعال بر دوش يكايك ما گذاشته، عاملتر و
به عهد خودمان با خدا پايبندتر بشويم. اين همهى حرف و عرض ما با شماست.
بدون كمك خدا، هيچ عزت و هيچ
سعادتى نصيب هيچ فرد و ملتى نخواهد شد. و كمك الهى هم يك زمينهها و يك موجباتى
دارد؛ كما اينكه در دعا عرض مىكنيم: «اللّهم انّى اسئلك موجبات رحمتك». از
جملهى مهمترين اين موجبات رحمت الهى، همين است كه مسئولان كشور و مديران
بخشهاى مختلف، پيش خداى متعال و مردم احساس تعهد كنند. اين احساس هر چه بيشتر
بشود و به دنبال خود تلاش و تحرك بهتر و قويترى به وجود آورد، يقيناً رحمت الهى
بيشتر شامل حال ما خواهد شد. بايد حركت كنيم و اين حركت را با نيت الهى و با
نيت قربت همراه كنيم و بدانيم كه در آن صورت، دستگيرى خدا و تفضلات الهى حتمى
است. حالا ماه رمضان، فرصت مناسبى است؛ چون «لعلّكم تتّقون»؛ اصلاً خداى متعال
روزه را با اين هدف مقرر فرموده است؛ لااقل يكى از اهداف واجب شدن روزه در اين
ماه - كه شاخصهى مهم اين ماه است - همين تحصيل تقواست. در اين دعاى روزانه،
بعد از نمازها مىخوانيم: «و هذا شهر عظّمته و كرّمته و شرّفته و فضّلته على
الشّهور»؛ خداى متعال اين ماه را بر ماههاى ديگر، فضيلت داده است. يكى از
چيزهايى كه اين ماه را فضيلت داده، همين «روزه» است؛ يكى از چيزها «نزول قرآن»
است؛ يكى از چيزها «شب قدر» است؛ كه اينها در همين دعا به عنوان شاخصههاى اين
ماه ذكر شده است. اين، ظرف مساعدى براى رشد و نموّ ماست؛ مثل بهار ميماند؛
همچنانى كه هر كدام از فصول سال، براى تحركات عالم طبيعت، يك اقتضاى طبيعى
دارند، همينطور فصولى از سال، مقطعهايى از روزها و شبها و هفتهها و ماهها، يك
اقتضائاتى براى رشد و نموّ و تحرك معنوى و باطنى انسانها و تعالى آنها دارند.
شب جمعه يك خصوصيتى دارد؛ روز جمعه يك خصوصيتى دارد. از اين ساعات، تعجب هم
نبايد كرد؛ همچنانى كه در طبيعت مادى يك خصوصيتى دارند، در اين طبيعت معنوى، در
روح انسان، در تعالى انسان، در قبول اعمال و در تأثير اعمال عبادى هم يك
خصوصياتى دارند؛ همانطور كه عرض كرديم مثل روز جمعه، شب نيمهى شعبان و اوقاتى
كه بخصوص از طرف شرع مقدس معين شده است؛ «اياما معدودات» كه دربارهى ماه رمضان
است يا ايام ذىحجه و از اين قبيل. انتخاب اين روزها تصادفى نيست، كه حالا ماه
رمضان از لحاظ طبيعت و تأثير با ماه رجب يا ماه ذىقعده يكسان باشد؛ نه، يك
خصوصيتى دارد؛ مثل همان خصوصيت فصول كه عرض كرديم. از اين استفاده كنيد.
در يك روايتى هست كه نبى مكرّم
اسلام (صلّىاللَّهعليهوآلهوسلّم) در آستانهى ماه رمضان خطاب به مردم
فرمودند: «سبحاناللَّه! ماذا تستقبلون و ماذا يستقبلكم»؛ شما به استقبال چه
داريد ميرويد! و چه به استقبال شما دارد ميآيد! اين همان تجليل ماه رمضان با
اين زبان است. چشم حقيقتبين و باطننگر نبى مكرّم بركات ماه رمضان را مىبيند.
روزه يك فرصت است، با همين آثار و بركاتى كه دربارهى روزه شنيدهايد و
ميدانيد.
يك روايتى از
اميرالمؤمنين(عليهالصّلوةوالسّلام) هست كه روزه را به روزهى جسم و روزهى جان
تقسيم ميكند. دربارهى روزهى جسم ميفرمايد: «صوم الجسد الامساك عن الاغذيه
بأرادة و اختيار»؛ روزهى جسم اين است كه انسان خوراكيها را با اراده و اختيار
خود مصرف نميكند؛ «خوفا من العقاب و رغبة فى الثواب و الاجر»؛ با اين انگيزه،
انسان از غذا اجتناب ميكند. اين روزهى جسم است. اما روزهى جان: «و صوم النفس
امساك الحواس الخمس عن سائر المآثم»؛ اين، روزهى جان است كه حواس پنجگانه را
از همهى گناهان ممنوع كنيد و امساك بدهيد. «و خلوّ القلب من جميع اسباب
الشرّ»؛ دل را از اسباب و موجبات شرّ خالى كنيد؛ اين، روزهى جان است. حالا
اسباب شرّ چيست؟ امساك از گناهان حواس خمس، براى كسى كه ارادهى امساك داشته
باشد، آسان است؛ اينكه دست، چشم، گوش و زبان انسان مرتكب گناه نشود؛ ليكن آن
امساكِ خلوّ قلب از اسباب الشرّ، خيلى سخت است؛ اين سختتر است و تمرين و
مجاهدت ميخواهد. و دوستان عزيز! من و شما مخاطبان اين دستوريم؛ اين مجاهدت، بر
عهدهى ماست؛ واقعاً تأثير گناهى كه از ما سر ميزند، با گناهى كه از يك انسان
معمولى - كه در جامعه مسئوليتى ندارد - سر ميزند، تفاوت ميكند. بايد هم نسبت به
گناه قلبى و هم گناههاى شخصى، خيلى مراقب باشيم. گناه اسباب شرّ، «حسد»، «حرص»
- حرص به دنيا، حرص به جمع مال، افزونخواهى دنيوى - «بدخواهى نسبت به ديگران»
- بددلى، بدخواهى، سوءظن - «نخوت و كبر» - خودبرتربينى، ديگران را كوچك دانستن،
تحقير كردن، مردم را حقير شمردن - است. اين شرورى كه در عالم به وجود ميآيد، از
همين چيزها به وجود ميآيد. در انسانهايى، نخوت آنها، كبر آنها، حرص آنها، حسد
آنها، بخل آنها و شهوتخواهىشان، آنها را به حركاتى وادار ميكند كه تأثير عميق
اين حركات در آغاز راه، خيلى به نظر نميرسد، ليكن بهتدريج كه پيش ميرود، به
فاجعههاى انسانى و تاريخى تبديل ميشود، كه ميماند. وقتى اين فجايع بزرگ تاريخى
را نگاه ميكنيم و به طرف سرچشمهى اين مفاسد ميگرديم، ميرسيم به چنين خصوصياتى
كه در يك انسان و در يك شخص وجود دارد؛ افزونخواهى، حرص، بخل و شهوتى در يك
انسان و در يك مجموعهى انسانى وجود دارد، كه منشأ همهى ابعاد اين فاجعهى
بزرگ شده است. «رياكارى» و نقطهى مقابل آن، «بىمبالاتى، پردهدرى» هم از
اسباب شرّ است. اينها چيزهايى است كه انسان بايد دلش را از آنها خالى كند.
ماه رمضان، ماه تمرين و تربيت ما
براى اين چيزهاست. ما بايد در اين راه قدم بگذاريم و حركت كنيم. اين بارى كه بر
دوش مجموعهى مسئولان گذاشته شده است، بار سنگينى است و البته بسيار مسئوليت
پُرافتخار. نظام جمهورى اسلامى، نظامى است كه ميخواهد سعادت مجموعههاى انسانى
را با همان پيامى كه پيغمبران در طول تاريخ نبوتها آوردهاند و به بشر
رساندهاند، تأمين كند؛ و عملاً دارد پيام پيامبران را در مقابل پيام طواغيت
عالم تصديق ميكند. طواغيت امروز هم هستند و بر اينها گران ميآيد و مقابله و
معارضه ميكنند. راه پيروزى در اين چالش و رويارويى هم جز «ايستادگىِ همراه با
ايمان و باورِ به خود و باورِ به راه خود» نيست؛ بايد راه را باور داشته باشيم:
«آمن الرّسول بما انزل اليه من ربّه و المؤمنون كلّ آمن باللَّه»؛ يعنى آحاد
مؤمنينِ به اين راه، دست به دست هم بدهند و ايستادگى كنند؛ ايستادگى نشان
بدهند. اين راه پيشرفت و پيروزى است. اگر اين كار را بكنند، پيروزى قطعى است.
ما اين را در طول اين بيستوهفت سال تجربه كردهايم. در ميدانهاى گوناگون،
آنجايى كه حرف خودمان را باور داشتهايم و پاى آن حرف ايستادهايم، آنجا پيش
رفتهايم. در دفاع مقدس همين پيش آمد؛ در حفظ اساس اين نظام مقدس، همين پيش
آمده؛ در پيشرفت روزبهروز، بلكه ساعت به ساعتِ كشور در زمينههاى مختلف، همين
پيش آمده است. امروز شاخصهاى پيشرفت و توسعه را كه ما در كشورمان نگاه كنيم و
با اول انقلاب مقايسه كنيم، اصلاً قابل مقايسه نيست. آن روز حدس هم نميشد زد كه
با وجود آن مشكلاتى كه سر راه هست، بشود به اين نقطه رسيد؛ اما به توفيق الهى
رسيديم. اين، بر اثر ايستادگى همراه با باور بود؛ و راهش همين است. اگر مسؤولان
كوتاهى كنند، اين جزو گناهانى است كه تأثيرش نه فقط براى اشخاص خودشان، بلكه
براى ملت، تأثير مخربى خواهد بود.
گناهان مسئولان، علاوهى بر
گناهان شخصى آحاد مردم، يك سياههاى از گناهان است كه مخصوص مسئولان است و يكى
از آنها همين است: «كوتاهى كردن»؛ كارى را كه ميتوان انجام داد و ميبايد انجام
داد، انجام ندادن. از جمله «دستدرازى به اموال عمومى»، جزو گناهان من و شماست؛
يعنى من و شما هستيم كه ميتوانيم مرتكب اين گناه بشويم؛ اما آحاد مردم
نميتوانند. تأثيرش هم نسبت به سرقتى كه فلان آدم معمولى ممكن است بكند،
بهمراتب بيشتر و مضاعف است. «كُند كردن حركت عمومى كشور با ايجاد يأس»، يكى
ديگر از گناهان ماست. مردم را مأيوس كنيم، نيروى محركه را مأيوس كنيم و افق را
در چشم آن كسانى كه بايستى با شوق و اميد جلو بروند، تيره و تار نشان بدهيم؛
اين كُند كردن حركت مردم است؛ اين يك گناه بزرگى است. يكى از چيزهايى كه حركت
كشور را كُند ميكند، تفرقه، اختلاف و دست به گريبان شدن است؛ اين ايجاد اختلاف
يا دامن زدن به اختلاف، جزو گناهان مخصوص طبقهى ماها مجموعهى مسئولان و
سياستمدارها - است. يا فساد اقتصادى؛ چه دست داشتن در فساد اقتصادى، چه چشم
بستن بر فساد اقتصادى، چيزهايى است كه حركت عمومى كشور را كُند ميكند. فساد
اقتصادى، هم خودش يك كُندكننده است، از جهت اينكه فساد است و مسئلهى ماليهى
عمومى كشور را دچار مشكل ميكند، هم انعكاسش در ذهن مردم از جهت ديگرى موجب فساد
است، كه نااميدى ايجاد ميكند؛ لذا چه شركت داشتن در يك فساد - العياذباللَّه و
خداى نخواسته - چه ديدن و چشم بستن بر يك فساد؛ يا كشاندن مردم به فساد؛ نوع
ادبيات، نوع حرف و كارى كه مردم را نسبت به مسائل مفسدانه جَرى و گستاخ كند -
چه فساد مالى، چه فساد امور جنسى و امثال اينها - كُند كردن حركت كشور است، و
اينها گناهان ماست.
ما بايد مراقب باشيم؛ «لعلّكم
تتّقون»؛ يعنى تقوا داشته باشيد. مكرر عرض كردهايم كه تقوا، يعنى مواظب خود
بودن. تقوا يعنى مراقب خودتان باشيد و با چشم باز خودتان را زير نظر بگيريد كه
دست از پا خطا نكنيد. خيلى اوقات هست كه چشم ما به خطاهاى ديگران باز است، نگاه
ميكنيم ببينيم كجا يك اشتباهى، خطايى يا شبه خطايى كردند - كه آن را در ذهن
خودمان حمل بر خطا بكنيم - اما چشممان به خطاهاى خودمان بسته است؛ اين بد است.
ما به عنوان شخص، به عنوان مسئول، به عنوان مدير - در هر ردهاى - به اشكالات و
خطاهاى خودمان نگاه كنيم. البته اين سخت است. براى انسان، تصديق كردن به خطاى
خود، پيدا كردن خطاى خود و محكوم كردن خود، كار آسانى هم نيست؛ اما اين كارِ
سخت را بايد بكنيم. خداى متعال در معرض قيامت، در آن دادگاه سخت و دشوار، يقهى
ما را خواهد گرفت و از ما سؤال ميكنند؛ و اگر حالا فكرش را نكنيم، آنجا در جواب
درميمانيم.
اين دعاها و كلمات مأثور ائمه
(عليهمالسّلام) در اين ايام و شبها، ياد دادنِ نوعِ ارتباط ما با خداست كه
بتوانيم دائم روى خودمان اثر بگذاريم و خودمان را اصلاح كنيم. در دعاى ابوحمزه
داريم كه: «اللّهم فارحمنى اذاً قطعت حجّتى و كلّ عن جوابك لسانى و طاش عند
سؤالك ايّاى لبّى»؛ خدايا! آن لحظهاى كه در پاسخ به سؤال و مؤاخذهى تو دست من
از استدلال خالى بماند و نتوانم استدلال بكنم - چرا اين اقدام را كردى؟ چرا اين
اقدام را نكردى؟ حالا از ما سؤال كنند، همينطور پشت سر هم محاجه ميكنيم،
استدلال ميكنيم؛ اما آنجا دستمان از استدلال خالى خواهد ماند؛ چون حقايق روشن
است؛ آنجا ديگر جاى پشتِهماندازى نيست - آنجا به من رحم كن؛ چون «و كلّ عن
جوابك لسانى»؛ زبان انسان در مقابل سؤال و مؤاخذهى الهى بند ميآيد. «و طاش عند
سؤالك ايّاى لبّى»؛ و ذهن انسان به هم ميريزد. بايد فكر آنجا را كرد. امروز من
و شما در فرصت حيات و در فرصت نفس كشيدن،ميتوانيم؛ و راهش هم همين مراقبت است و
مراقبت هم در اين ماه حاصل ميشود و ميتوان اين مراقبت را حاصل كرد. اين، حرف و
عرض اصلىِ ماست. البته مخاطبِ درجهى يكِ اين توصيهها هم خودِ اين بنده هستم؛
چون از همهى شماها بيشتر احتياج دارم كه اين مراقبت را داشته باشم. حالا
ميگوييم، شايد انشاءاللَّه خداى متعال اثرى بگذارد و در اين كلمات قرار بدهد؛
تا هم بر دل خود ما اثر كند، هم بر دل شما.
و اما چند توصيه هم داريم كه عرض
ميكنيم:
يك توصيه، همين مسئلهى اختلاف
است. مسئولان، سياستمدارها، مديران گوناگون و بخشهاى مختلف - در دولت، در مجلس،
در بخشهاى تبليغاتى، در بخشهاى قضايى و گروههاى گوناگون - مراقب باشند؛ زيرا
اختلاف، به كشور لطمه ميزند. ما خوشبختانه در طول اين سالهاى متمادى در مقابل
پتكهاى شكافدرستكن ايستادگى و مقاومت كرديم. به قصد ايجاد شكاف در اين سد،
پتكهاى سختى وارد آوردند؛ اما نظام مقاومت كرد. در همهى دورانها از اوايل
انقلاب تا امروز، تشتّت، گفتگو و بگومگو بوده، چه در دوران حيات مبارك امام
(رضواناللَّهعليه)، چه بعد از او تا امروز؛ ليكن يك كمربندِ اعتقادى و
ايمانىِ محكمى هميشه مانع شده از اينكه طرفين از دو طرف بيفتند و سقوط كنند.
اگر كسانى هم به صورت نادر و تكتك از اين قاعدهى كلى استثناء شدند، آنها در
واقع به خودشان ضربه و لگد زدند و نتوانستند يكپارچگى نظام را از بين ببرند. يك
وقتى حتّى سياست رسمىِ دشمنان شد؛ گفتند بايستى ما در سطوح بالاى نظام شكاف
ايجاد كنيم؛ نشد و نتوانستند. البته خيلى هم فشار آوردند؛ ولى مسئولان به توفيق
و كمك الهى مقاومت كردند. حالا هم همين تلاشها را دارند ميكنند. البته امروز
بحمداللَّه يكپارچگىاى كه در مجموعهى نظام مشاهده ميشود، از هميشه بهتر و
بيشتر است. اتحاد و ائتلاف و الفت قلبى عميقتر از هميشه است؛ ليكن اين توصيهى
من، باز يك توصيهى لازمى است؛ مراقب باشيد! دشمن بيدار است و سعى در ايجاد
اختلاف و شكاف ميكند. اين، يكى از چيزهايى است كه به نظر ما، همه بايد مراقب
باشند. حالا اختلاف سليقه البته هست، حتّى اختلاف ذهن و فكر و مبانى مختلف هم
در برخى جاها هست؛ اينها اشكالى ندارد. در زمينههاى اقتصادى ممكن است
اختلافنظر باشد، در زمينههاى سياسى هم ممكن است اختلافنظر باشد؛ ما اينها را
نكوهش نميكنيم؛ اختلافنظر باشد؛ اما اين اختلافنظر به شقاق، نفاق،
دستبهگريبان شدن، يكديگر را بر زمين زدن، نبايد برسد. در مقابل دشمن، همه
بايد متحد و متفق باشند. آنجايى كه نظام با كليتِ خود يك حرفى ميزند، همه بايد
پشت سر آن حرف بايستند؛ ولو در ده مورد ديگر هم با هم اختلاف داشته باشند. اين
چيزى بوده كه تا امروز بحمداللَّه وجود داشته و بعد از اين هم بايد باشد.
يك نكتهى ديگر اينكه، همه بايد
دستگاههاى اجرايى را تقويت كنند؛ يعنى دستگاههايى كه وسط ميدانند: قواى سهگانه
و در درجهى اول قوهى مجريه و دولت - كه بيشترين بار اجرائيات كشور بر دوش
اوست و مسئوليتش از همه سنگينتر است - همه بايد مراقبت كنند.
كمك به دولت، كمك به كشور است؛
از هر جناحى ميخواهد باشد. همهتان يادتان هست، ديديد كه دولتهاى مختلف از
زمانى كه بنده اين مسئوليت را داشتم، مورد حمايت من بودند. اين معنايش اين
نبوده كه من با سياستهاى آن دولتها در همه جا موافق هستم، نه؛ تصريح هم ميكردم
و ميگفتم كه با بعضى از سياستهايشان در زمينههاى مختلف موافق نيستم؛ اما كليت
دولتها را من هميشه حمايت كردهام.
مواظب باشيد دولت به خاطر اختلاف
نظر، اختلاف سليقه، اختلاف مذاق و اختلاف جناح مورد تضعيف قرار نگيرد. دولت را
بايد نگه داشت. همه بايد رئيسجمهور را مورد تكريم قرار بدهند و اين را همه يك
اصل بدانند.
اينكه افرادى بيايند و سعيشان
اين باشد كه دولت را ناكارآمد جلوه بدهند، اين خدمت به كشور نيست. اگر
عقيدهشان هم اين است، اين عقيده را بايست به يك نحوى به گوش خود مسئولان دولتى
يا مسئولانى كه ميتوانند اثرگذار باشند، برسانند؛ اما تبليغِ ناكارآمدى دولت را
در بين مردم كردن، آن هم غيرمنصفانه، صحيح نيست. اگر واقعيت هم ميداشت، نبايد
به شكل تبليغاتى و داد زدنِ بر سر كوچه و بازار ظاهر ميشد؛ چه برسد به آنجايى
كه واقعيت هم ندارد و غيرمنصفانه است. دولت با جديت و تلاش خوب، كارِ پرحجم و
متكى به محاسبه انجام ميدهد، حالا گيرم كه در فلان مسئلهى اقتصادى ممكن است
نظرى داشته باشد كه با نظر فلان كارشناس يكسان نباشد؛ خوب نباشد؛ اين، از اهميت
و ارزش كار دولت نميكاهد. امروز همه دارند مىبينند؛ ما هم داريم مىبينيم و
ديگران هم شاهدند كه حجم كار متراكمى كه دولت انجام ميدهد، انصافاً درخورِ
تحسين و ستايش است؛ كارِ خيلى خوبى است. انتقادهاى غيرمنصفانه نشود. برخورد با
دستگاههاى ديگر هم بايد همينطور باشد. مجلس مركز تصميمگيرى دربارهى
برنامههاى اساسى و همهجانبهى كشور است و مجلس هم نبايد تضعيف شود. قوهى
قضاييه هم نبايد تضعيف شود. انتقاد كردنِ صحيح و عاقلانه، غير از حرف زدن به
شكلى است كه يك دستگاه را ناكارآمد نشان بدهند و ناموفق جلوه بدهند؛ چه حق
باشد، چه ناحق، غلط است.
در درجهى اول، همه بايد به دولت
و به دستگاههاى ديگر كمك كنند. از همديگر گلهگزاريهاى افراطى نكنند. بنده چون
در معرض مراجعهام - حالا به صورت خصوصى به من، هيچ اشكالى ندارد - اشخاص و
مسئولانى ميآيند و اين از آن، آن از اين، گلههايى دارند، شكوِههايى دارند؛
گاهى بجا، گاهى نابجا، ايرادى ندارد؛ به ما بگويند خوب است؛ اما اين
گلهگزاريها نبايستى در سفرهى مردم گذاشته شود. مردم چه تقصيرى كردهاند؟!
جلوِ مردم دست به يقه شدن و با
هم يك و دو كردن، مردم را دلشكسته ميكند. چرا ما بايد مردم را دلشكسته كنيم؟
مردمِ به اين خوبى؛ مردمى كه اينطور پشتوانهى نظامند؛ مردمى كه بزرگترين قدرت
را به اين نظام مقدس دادند كه بتواند در سختترين ميدانها مثل كوه بايستد. اين
را مردم كردند؛ ما كه از خودمان چيزى نداشتيم. مردم را نبايستى دلشكسته كرد.
بعضى از بگومگوها هم هست كه آدم
مىبيند اين بگومگوها، آن مقدارى كه اهميت دارد، بعضى از تبليغات آنها را چند
برابر داراى اهميت ميكند! آن وقت بارِ سنگينش روى دوش ملت ميافتد؛ همين
گفتگوهايى كه راجع به مسئلهى پايان جنگ و قطعنامه اتفاق افتاد. البته اگر اين
بگومگوها نشود، بهتر است؛ اما وقتى شد، نبايستى دربارهى تأثيرش، آنچنان
اغراقگونه حرف زد كه گويا يك حادثهى عظيمى اتفاق افتاده است؛ نه. حقيقت را
دربارهى مسئلهى جنگ، همهى مردم و مسئولان ما ميدانند. در جنگ، مسئولان نظامى
و سياسى، همهشان تلاش كردند و همهشان خدمت كردند. ما اينها را به چشم خودمان
از نزديك مشاهده كرديم؛ همهشان هم ضعفهايى داشتند. اينها چيزهايى نيست كه
بتوان انكارشان كرد. سياستمدارها هم ضعفهايى داشتند، نظاميها هم ضعفهايى
داشتند؛ اما بىترديد، خدماتشان از ضعفهايشان بيشتر بوده است. برآيند اين ضعفها
و اين خدمات، همينى بود كه اتفاق افتاد كه امام تصميمگيرى كردند. اينها با
جزئيات دقيقش، يقيناً در زمان خود، بهتدريج در معرض اطلاع مردم قرار خواهند
گرفت و مردم ميدانند، اما آنچه كه من عرض ميكنم، اين متن واقع است كه حالا
انشاءاللَّه اينها يك روز مستدل خواهد شد. برآيند همهى اين تواناييها و ضعفها
و موفقيتها و خوبيها و كوتاهيها، همين بود كه اتفاق افتاد؛ و اين به معناى شكست
نبود و مطلقا به معناى تسليمطلبى نبود. امام مظهر استقامت و ايستادگى و مظهر
اميد به آينده و پيشرفت به سمت آيندهها بود. در جنگ هم همينطور عمل كرد؛ در
پذيرش قطعنامه هم همينطور عمل كرد؛ در اعلاميههاى خود و بيانيههاى خود هم
همينطور عمل كرد؛ اين راه را به ما هم ياد داد و ما هم در همين راه قدم
گذاشتيم و به فضل و به كمك الهى، در همين جهت هم پيش خواهيم رفت؛ بدون هيچگونه
تعلّل و تبانى؛ به حول و قوّهى خداوند.
آنچه كه در منش انقلاب اسلامى -
كه امام مظهر و نماد كامل آن بود - ميتوان به روشنى از آن سخن گفت، عبارت است
از شجاعتِ همراه با تدبير. در انقلاب اسلامى هيچوقت چشمبسته تير به تاريكى
انداختن وجود ندارد و نداشته - در برنامههاى جمهورى اسلامى از اول تا حالا،
چنين چيزى نبوده است - و امروز هم نيست و در آينده هم به توفيق الهى نخواهد
بود. اينكه چشممان را ببنديم و شمشير را دور سرمان بگردانيم، نداريم. با چشم
باز و مدبّرانه؛ منتها با دليرى، با برآورد درست از توانى كه خداى متعال در جسم
يك ملت مؤمن و عازم قرار داده و با تاكتيكها و روشهاى گوناگون، و به اقتضاء
حركت ميكنيم.
در جنگ، عقبنشينى يك تاكتيك
است؛ عقبنشينى فرار نيست - اين را آدمهايى كه جنگ را ديدهاند، خوب ميدانند،
مىفهمند - همچنانى كه پيشروى تاكتيك است، عقبنشينى هم تاكتيك است. يك جا
فرمانده لازم ميداند عقبنشينىِ تاكتيكى بكند، كه اگر نكند، خيانت است؛ همچنانى
كه اگر آنجايى كه بايد پيشروى كند، پيشروى نكند، خيانت است. فرق عقبنشينى
تاكتيكى با فرار چيست؟ تفاوتش اين است كه تحت انتظام فرماندهى و يك عمل منضبط
است. فرار، يك عمل غيرمنضبط است و ناشى از رها شدنِ آن ريسمان محكمى است كه
انسان به آن چنگ زده و ناشى از خالى شدن و تهى شدن است. آنجايى كه لازم است، به
جلو حركت ميكنيم؛ آنجايى كه لازم است، با تندى؛ آنجايى كه لازم است، با كندى؛
آنجايى كه لازم است، يك قدم به عقب، دو قدم به جلو. خداى متعال هم كمك ميكند.
در قضيهى هستهاى هم همين كار شده و بعد از اين هم خواهد شد.
ما آن دو سال، دو سال و نيم، آن
مشىاى كه داشتيم، اگر آن مشى را نميكرديم، امروز ممكن بود خودمان را ملامت
كنيم، بگوييم چرا آن راه را تجربه نكرديم؟ حالا نه، با دلِ قرص و با ديد روشن،
ميدانيم داريم چه كار ميكنيم. آن راه را هم تجربه كرديم و ديديم؛ هيچكس
احتجاجى بر عليه دستگاه و نظام، نسبت به اين ممشايى كه آقاى رييسجمهور در باب
مسئلهى هستهاى تشريح كردند، ندارد. راه همين است. ما آن راه ديگر را هم تجربه
كرديم؛ روشن شد. البته روشن بود، حالا سندهاى اينها هم يك روزى انشاءاللَّه
منتشر خواهد شد. كلمهكلمهى حوادث اين روزهاى گوناگون ثبت و يادداشت و ضبط شده
است؛ يك روزى در اختيار افكار اين ملت قرار خواهد گرفت و انشاءاللَّه روشن
خواهد شد كه در اين مدت چه گذشته است. آن روز هم معلوم بود، منتها خوب، لازم
بود. آن حركت، حركتِ لازمى بود و آن انجام گرفت. امروز هم اين حركت، حركتِ
درستى است. سياست ما در مورد مسئلهى هستهاى، سياست روشنى است: پيشرفت،
پافشارى برحق ملت ايران بدون عقبنشينى؛ البته با منطق روشنى كه داريم. هدف هم
هدفِ انسانى و روشنى است.
در آن زمينهى بگومگوها، اين را
عرض بكنم كه مراقب باشيد كسانى گوش خواباندهاند كه نسبت به انقلاب و نظام، و
نسبت به شخص امام، عقدهگشايى كنند و براى آن بهانه پيدا كنند. نبايد بهانه به
دست آنها داد. اين را همه توجه داشته باشند.
در مسائل داخلى، يكى دو تا
نكتهى كوتاه و كوچك عرض بكنيم و به عرايضمان پايان بدهيم.
يكى مسئلهى انتخابات است.
انتخابات خيلى مهم است؛ هر دو انتخابات؛ هم انتخابات مجلس خبرگان، هم انتخابات
شوراها در حدّ خود، در سطح خود و در جاى خود، مهم است. همه بايستى نسبت به اين
انتخابات احساس تكليف كنيم؛ هم مسئولان، هم آحاد مردم و هم مجموعههاى گوناگون
سياسى و اجتماعى، و فعالانى كه در كشور هستند. اولاً سلامت اين انتخاباتها مهم
است، كه خوشبختانه مسئولان كشور به اين توجه دارند، ما هم هميشه تأكيد كردهايم
و حالا هم هست. بايد از آراى مردم به طور كامل صيانت بشود. در همين اندازه از
لحاظ اهميت، حفظ سلامت فضاى انتخابات، قبل از شروع انتخابات است - مثل همين
حالا كه بهتدريج نامنويسيها شروع شده و مقدمات انتخابات فراهم شده است و تا
زمان انتخابات، زمان زيادى نمانده - كه بايستى سلامت فضا را حفظ كنيد. بعضى
فضاى انتخابات را خراب ميكنند؛ تخريب كردن، اهانت كردن و خُرد كردن شخصيتهاى
گوناگون، همه بر خلاف اقتضاى سلامت انتخابات است. هم مطبوعات، هم راديو و
تلويزيون، هم كسانى كه به ابزارهاى گوناگون ارتباط جمعى ديگرى مجهز هستند -
رايانهها و شيوههاى رايانهاى - هم كسانى كه يك منبرى براى سخن گفتن دارند؛
مثل خطباى جمعه و نمايندگان مجلس شوراى اسلامى؛ همه توجه داشته باشند كه
«تخريب، فضاى انتخابات را خراب ميكند». شما از آن كسى كه به او علاقهمنديد،
دفاع كنيد؛ هيچ مانعى ندارد؛ اما به آن كسى كه رقيب اوست، مطلقا حمله نكنيد؛
تخريب نكنيد. اين تخريب و اين حرفزدنها و اهانت كردنها، نه حجيت دارد براى
مستمعان، و نه جايز است؛ به خاطر اينكه فضا را خراب ميكند. بنابراين مسئلهى
حفظ سلامت خودِ انتخابات و حفظ سلامت فضاى انتخابات، خيلى مهم است.
همه سعى كنند مشاركت عمومى را
تضمين و به تحقق يافتن آن كمك كنند. آحاد مردم هم مخاطبند، كه حالا ما
انشاءاللَّه ديدارهاى چندگانهاى با آحاد مردم و با عموم ملت در عيد فطر و قبل
از آن - اگر عمرى باشد - خواهيم داشت و به آنها عرض ميكنيم. به شما هم حالا عرض
ميكنيم، همه در اين جهت كمك كنند.
مسئلهى دخالت نيروهاى نظامى در
انتخابات، بر زبانهايى از سياستمدارها جارى شده، كه اين واقعيت ندارد و ظلم به
نيروهاى نظامى هم هست، كه اينها را متهم كنند. مىبينيد سالهاى متمادى است كه
در انتخابات، به درخواست وزارت كشور، فقط نيروهاى انتظامى براى حفاظت از
صندوقها به آنها كمك ميكنند و هيچ دخالت ديگرى نيست؛ منتها در عين حال، ما
تأكيد ميكنيم - مخصوص نيروهاى نظامى هم نيست، نيروهاى دولتى كلاً - كه در مسائل
انتخابات، نبايد دخالت بكنند؛ بگذارند مردم و گروهها در تهيهى فهرستهاى
نامزدهاى انتخاباتى آزاد باشند. مسئولان دولتى و كسانى كه دستشان به كارهاى
اجرايى بند هست، اينها هيچ دخالتى نكنند. و بگذارند مردم خودشان اين كارها را
انجام بدهند؛ يعنى شخصيتهاىِ اشخاصِ مسئول دولتى در نتايج انتخابات اثر نگذارد.
بگذاريد تبليغ بكنند و مردم با رقابت آماده، عمل بكنند.
نكتهى آخر هم مربوط به مسائل
بينالمللى است. در منطقه با قضاياى لبنان، با قضايايى فلسطين و پيش از اينها
با قضاياى عراق، همهى علائم، نشان شكستِ سياستهاى امريكا را در اين منطقه نشان
ميدهد. از وقتى كه مسئلهى عراق شروع شده، همينطور پىدرپى، يكى پس از ديگرى،
نشانههاى شكست سياستهاى امريكا ديده ميشود. بعد هم كه در قضاياى فلسطين و
انتخابات فلسطين و دولت حماس، و بعد هم كه اين قضيهى پرحماسهى لبنان و اين
شجاعت و فداكارىِ جوانان مؤمن؛ اينها شكست سياستهاى امريكاست. امريكا درصدد
جبران است و يكى از كارهايى كه ميكنند - كه اين را بايد توجه داشت - اين است كه
در منطقه سعى كنند كانون مركزى اين حماسه و حركت را كه جمهورى اسلامى است، دچار
انزوا كنند. البته تا به حال نتوانستهاند و انشاءاللَّه نميتوانند؛ اما بايد
هم ما، هم دولتهاى همسايهى ما، هم دولتهاى منطقه كلاً، و هم فعالان سياسى
منطقه، همه هُشيار باشند. اين مسئلهى هلال شيعى كه مطرح كردند، براى اين بود
كه جامعهى اهل سُنّت را بترسانند. اين مسئلهى قدرت فرامنطقهاى ايران - كه
همينطور دائم امريكاييها و رسانههايشان تكرار ميكنند كه ايران يك قدرت بزرگ
شد، يك قدرت فرامنطقهاى شد - بيش از آنچه كه بخواهند يك واقعيتى را منصفانه
بيان كنند، نظرشان اين است كه دولتهاى خليج فارس، دولتهاى عربى و دولتهاى
همسايه را بترسانند؛ بگويند حواستان جمع باشد كه ايران آمد! ايران امروز قدرت
نشده؛ ايران از آن روزى كه خورشيد انقلاب طلوع كرد، يك قدرت شد؛ در اين هيچ شكى
نيست.
آنچه كه در اين سالها اتفاق
افتاده، نشانههاى اين قدرت است كه بهتدريج بروز كرده و بعد از اين هم بيشتر
بروز خواهد كرد؛ منتها اين قدرت، متعرّضِ هيچ كشورى و هيچ دولتى نيست؛ تهديد
براى هيچ كشور و هيچ دولتى نيست؛ سر ستيز با هيچ دولتى و هيچ كشورى ندارد؛ بلكه
طرفدار حق و عدالت است؛ از عدالت دفاع ميكند؛ با ظلم و تجاوز و طغيانى هم كه در
سطح بينالمللى مشاهده ميشود، متنفّر است و با آن مقابله ميكند. تهديد ملتها و
دولتهاى همسايه نيست؛ اين را توجه داشته باشند. جمهورى اسلامى بحمداللَّه يك
دولت، يك كشور و يك نظام مقتدرى است كه اقتدارش به خاطر تمسّك به دين و اصول
اسلامى و تكيهى به ملت است و هر كشور و دولتى كه به ملت خود متكى باشد،
همينطور مقتدر خواهد بود. ما هم از خداى متعال ميخواهيم و سعى ميكنيم كه تمسّك
ما را به دين، روزبهروز بيشتر كند و ارتباط و اتصال ما را با ملتمان هم،
روزبهروز مستحكمتر كند.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته