شهید آوینی

عنوان مقاله: انقلاب اسلامی و جهانی دیگر(1)

(حسن رحیم پور ازغدی)

بسم الله الرحمن الرحیم


وقتي خاطرات شخصي سركارخانم طباطبايي را كه مشاهدات ايشان در بيت امام(ره) بوده است مي­شنيدم با خودم فكر مي­كردم كه نسل ما، در درجه­ی اول به خاطر همين ويژگي­های امام(ره) بود كه به او ايمان آورديم و به فرمان او وارد آتش شديم. همزمان با ايشان فقها، فيلسوفان و متكلمان بسیاری بودند، حتي عارفاني كه در عرفان نظري مراتبي بالا داشتند. سياسيون و انقلابيون هم كم نبودند، آنهايي كه عليه دستگاه شاه حرف­هاي راديكال و تندي هم مي زدند و حتي به کارهای چريكي دعوت مي­كردند. ولي نسل ما به هيچ­كدام از آنها ايمان نياورد، اگرچه ممكن بود به همه­ی آنها احترام بگذارد.



وقتي خاطرات شخصي سركارخانم طباطبايي را كه مشاهدات ايشان در بيت امام(ره) بوده است مي­شنيدم با خودم فكر مي­كردم كه نسل ما، در درجه­ی اول به خاطر همين ويژگي­های امام(ره) بود كه به او ايمان آورديم و به فرمان او وارد آتش شديم. همزمان با ايشان فقها، فيلسوفان و متكلمان بسیاری بودند، حتي عارفاني كه در عرفان نظري مراتبي بالا داشتند. سياسيون و انقلابيون هم كم نبودند، آنهايي كه عليه دستگاه شاه حرف­هاي راديكال و تندي هم مي زدند و حتي به کارهای چريكي دعوت مي­كردند. ولي نسل ما به هيچ­كدام از آنها ايمان نياورد، اگرچه ممكن بود به همه­ی آنها احترام بگذارد.

جسته و گريخته مطالبی به گوش نسل ما می­رسید. بسیاری از برادران­مان امام(ره) را هيچ­گاه از نزديك نديده بودند ولي به گونه­اي عمل مي­كردند كه گويي شب و روز با امام(ره) بوده­اند. لزومی هم ندارد كه بعضی انسان­ها را از نزديك ببينيم، آنچه بايد ديد خصلت­هاي بزرگ انساني است. امام(ره) در نامه­نگاري و حتی به تعارف، خلاف واقع نمي­نوشت. فرضا نمي­نوشت من هميشه به ياد شما هستم و مي­گفت من گاهي به ياد شما هستم. آنچه برای ما مهم بود همين بود که فردی بچه هاي نسل ما فرمان جهاد و شهادت مي دهد كه جان انسان و حتي كوچك­ترين حريم و عادي­ترين آدمها براي وی مهم و مقدس است، كسي با ما حرف مي زند كه نه تنها بر تخيل خود بلكه بر تفكر خویش نیز مسلط است.

البته افراد فقيه و عالمي هم داشتيم كه بدون اين­كه مجاهد باشند تقيه مي­كردند. چون تقيه مخصوص مجاهدین است نه قاعدين. اين افراد مجاهد نبودند ولي تقيه هم مي­كردند. براي دين و براي مفاهيمي كه از آن حمايت مي كنند نه حتی يك سيلي خوردند و نه حاضر شدند بخورند. هيچ نسلي هم به فرمان اين طور افراد به استقبال مرگ و شهادت نرفته و نمي­رود. مردم به فرمان كسي بچه هاي­شان روانه مي­کنند که به حرفي كه مي­گوید اعتقاد دارد و دنبال هيچ چيز براي خود در اين دنيا نيست. اين برجسته­ترين محور شخصيت امام(ره) بود.

آن چهره­اي كه از امام(ره) و انقلاب در بيش از 2 دهه دنيا تبليغ مي­شود چهره­ی حقيقي ایشان نيست. اگر امام(ره) وارد عرصه­ی سياست، جهاد و شهادت شدند از نقطه عزيمت عرفان ایشان بود. ولي چهره­اي كه از امام(ره) و انقلابِ او با عنوان بنيادگرايي ديني ترسيم كرده­اند تصويري فناتيك، متعصب، خشن، تروريست، جذم انديش، تمدن­سوز، آزادي­ستیز و ضددموكراسي است. به این منظور که جلوی موج عظيم انقلاب امام(ره) را در سطح جهان اسلام و كل دنياي بشري بگيرند و البته نخواهند نتوانست.

چرا كه بشريت مي فهمد و مي­داند که خشونت و تعصب واقعي و استكبار حقيقي در كدام طرف است. نام­هايي كه بر انقلاب امام(ره) گذاشتند همچون راديكاليزم مذهبي، بنيادگرايي اسلامي و ديني، تروريزم بين المللي و تعابیزی این­چنین تا راحت تر بتوانند جنبش مقاومت اسلامي و ملت ما را سركوب، اعدام، شكنجه و تخريب كنند. اکنون بعد از دو دهه و نیم نتوانستند اين موج را متوقف كنند، موج كوچكي كه از حلقه­هايي محدود در ايران آغاز شد و امروز در كجاي دنياست كه ايجاد موج هاي جديد نكرده باشد.

زمانی كه در واشنگتن بين كاخ سفيد و كنگره، بزرگترين تجمع تاريخ آمريكا با بيش از يك ميليون آمريكايي در اعتراض به ایجاد ممانعت نسبت به تحصيل زنان با حجاب صورت مي­گيرند نشان مي دهد كه پروژة متوقف كردن نهضت امام(ره) شكست خورده است صدایی كه قرار بود خفه شود به اقصی نقاط عالم رسيد.

چنان­چه به برخی تعابيري كه براي نهضت امام(ره) به كار بردند نظری بیفکنیم دریافت می­کنیم که از لحاظ تئوريك این مفاهیم يك به يك شكست خورد. البته در این­جا منظور توطئه­هاي سياسي و اقتصادي و نظامي نیست بلکه توطئه­هاي تئوريك و نظري است كه عليه انقلاب صورت گرفته است.

ابتدا در مباحث روشنفكري و تئوريك در غرب و بعد هم ترجمه­ی آن آثار در كشورهاي اسلامي و ايران عنوان کردند كه اساسا انقلاب ديني تركيب نامفهوم است. چرا که انقلاب مفهومی مدرن به معنای نفي، نقد، براندازي سيستم موجود و اعتراضي به وضع موجود است و هيچ كدام از اين مفاهيم، مفهومی سنتي نيستند، در حالي كه دين متعلق به سنت است و لذا انقلاب ديني تركيبی نامفهوم است. دين و سنت معتقد به توجيه وضع موجود و ذاتا محافظه كار است، اما انقلاب به نفي وضع موجود مي­پردازد.

تمام اين اعتقادات به خاطره­ی تاريخي كه خود غربي­ها از دين و سنت دارند مستند بود. چون دين، مذهب و سنتي كه در غرب و اروپا بوده است آميخته با يك نوع محافظه كاري و ضد تغيير و تحول و ضد نفي و نقد است و به مفهوم توجيه وضع موجود و به عنوان معيشت مذهبي و الهي تغيير معنا داد. آنها حتي انقلاب و اعتراض را جزو مفاهيم مدرن مي­شمارند در حالي كه در فرهنگ اسلامي وشيعي و فرهنگ امام(ره)، حق انقلاب، اعتراض، مقاومت، نفي و نقد و براندازي حكومت جائر و ظالم، يك حق اصيل و ريشه دار ديني است.

بعد نظريه­ی ديگري متولد شد كه بعضي از متفكران برجسته پست مدرن مانند فوكو مطرح کردند. فوکو گفت كه انقلاب ديني كه امام(ره) كرده­است و در حال گسترش است اولين گام براي رسيدن به جهان پست مدرن بود. يعني انقلاب امام(ره) اولين انقلاب پست مدرن بود.

تئوري ديگري كه در برابر انقلاب دينی پيش گرفته شد اين بود كه فرضا انقلابی ديني حادث شد و مرز سنت را در هم شكست و به تعبيري حتي يك «مقدسه­ی پست مدرن» بود. مساله بعدي اين است كه چه گونه مي­توان يك انقلاب را مهار كرد و نظريه­ی رايج ليبرالي مطرح شد كه انقلابها مضرند و بايد به اصلاح بينديشيم.

اصلاح و اصلاحات(Reformation) جايگزين انقلاب (Revolution) شود که يك تئوري كاملا محافظه­کارانه بود و توسط نظريه­پردازان نئوليبرال عليه انقلاب امام(ره) مطرح گردید. هدف این بود كه کاري شود كه انقلاب ديني امام(ره) و به تعبیر آنها بنيادگرايي ديني در سطح كشورهاي اسلامي و محافل روشنفكري آنها در جهان اسلام گسترش پيدا نكند. راه­کاری که اتخاذ شد چند بخش داشت. در ابتدا لازم بود گفته شود انقلاب اساسا مضر است و يك نوع بيماري است. به حكومت­هايي كه وابسته به غرب هستند و برخی كشورهاي اسلامي توصیه کردند كه مقداری فضاي باز بدهند و اصلاحات كنند، به شرط آنكه جريانات ديني، مردمي و طبقات پايين انقلاب نكنند. به عبارتی ايدة اصلاحات و رفرم طرحی براي مهار انقلاب بود كه شاه در سالهاي دهه 40 ـ 50 تحت عنوان اصلاحات و انقلاب سفيد شاه و ملت طرح كرد و طرحی آمريكايي بود. همان تئوري امروز دوباره مطرح شده است.

طرح خاورميانه بزرگ­تر كه امروز آمريكا مطرح كرده است با این هدف كه كشورهاي اسلامي لازم است با انجام اصلاحاتی، كمي دموکراتيك شوند. اين دقيقا طرحی است كه بعضي معتقدند باعث شد انقلاب 15 خرداد امام(ره) به تعويق بيفتد. البته این در حد یک اظهار نظر است. امروز این تئوري را در سطح كلان استفاده می­كنند و به رژيم­هاي وابسته به خود توصيه مي­كنند که براي جلوگيري از انقلاب ديني، مقداري اصلاحات كنترل شده­ی سياسي و اقتصادي انجام دهند و برای بقای خود يك سري دموكراسي­هاي محدود ایجاد نمایند. چرا که انقلاب امام(ره) كل كشورهاي خاورميانه را تحت تاثیر معرفتي خود و در معرض انقلاب قرار داده است.

برای آنها بسیار غيرعادي است که شعارهايي كه بیست سال پيش تنها در ايران داده شده بود، امروز در ده­ها كشور سر داده مي­شود. روزگاري پرچم آمريكا فقط در ايران به آتش كشيده مي شد و امروز - در خلال جنگ­هاي اخير- در بيش از هشتاد كشور دنيا و حتي در داخل خود آمريكا، پرچم این کشور به آتش كشيده می­شود. اين به معناي اين است كه آتشفشان انقلاب نه تنها مهار نشد بلکه گسترش پيدا كرد. طرح خاورميانه بزرگ­تر نیز در راستای جلوگیری از انقلابات در کشورهای اسلامی در دستور کار قرار گرفته است.

مساله صدور انقلاب كه يكي از محكمات تفكر امام(ره) می­باشد در رسانه­هاي گروهي دنيا و بعضا در كشور خودمان، متاسفانه به عنوان نكته­ای منفي در كارنامه و افكار امام(ره) مطرح می­گردد. چندین بار امام(ره) خود صريحا گفتند كه منظور از صدور انقلاب، لشكركشي، بمب گذاري و كشتن انسان­هاي بي گناه نيست. اساسا صدور انقلاب مقوله­ای نظامي نيست و توان و عقيده آن را هم نداريم. حتي در خود ايران نیز از طريق نظامي انقلاب نشد. امام(ره) معتقد نبود كه با بمب­گذاري و فعالیت­های چريكي مي­توان رژيم شاه را سرنگون كرد. ایشان اعتقاد داشتند كه راه انقلاب، بيداري و اتحاد مردم، رشد آگاهي­هاي اجتماعي و فداكاري است. البته در شرايطي اگر لازم باشد می توان دست به سلاح و اجبار برد. یعنی ابایی از جهاد مسلحانه نداریم و در شرايط خاص اين مساله جزء محكمات شريعت ما است. اما مسیر انقلاب­هاي مردمي و اجتماعي ايجاد آگاهي، اراده و عزم مردمي است.

زمانی که انقلاب ما در ايران به اين شکل و بدون استفاده از سلاح به پيروزي رسيده است چه طور منظور امام(ره) از صدور انقلاب ترويج و خشونت است؟ البته عده­ای توقع دارند مردان و زنان مسلمان را بكشند، مثله و شكنجه كنند، بمباران کنند ولي مسلمانان دست بر اسلحه نبرند و اگر زمانی چنین اتفاقی بیفتد خشونت نام می­گیرد. در حالی که جناياتي كه در زندان­هاي ابوغريب و گوانتانامو و فلسطين اشغالي صورت مي­گيرد و قبل از انقلاب در زندان­هاي ايران و بسياري از رژيم­هاي وابسته به غرب صورت می گرفت و اکنون نیز اتفاق مي­افتد خشونت نام نمی­گیرد. از داخل زندان ابوغريب، از زنان مسلمان عراقی نامه­هايي رسيده است و برخي روزنامه­ها نیز چاپ كرده­اند كه انسان طاقت نمی­آورد تا آخر این نامه­ها را بخواند. آنها در این نامه­ها در خاست می­کنند که اين زندانها را بر سر ما و آمريكايي­ها خراب كنيد كه هيچ كدام از ما زنده بيرون نياييم.

این مساله را صدور دموكراسي و حقوق بشر می­خوانند اما دفاع ملي را ترور و خشونت بر­ می­شمارند و اين گفتماني است كه در حال ترويج است.

امام(ره) مکررا در بیانات­شان عنوان کردند كه مراد از صدور انقلاب، رساندن پيام انقلاب و دعوت از ملت­ها به قيام عليه استبداد و استعمار است. ایشان در زمان حيات­شان فرمودند که انقلاب صادر شده است و انقلاب­هاي بزرگ خود صادر می­شوند و به صادرکننده نیازی ندارند.

در دوره­ی مدرن سه انقلاب بزرگ شناسايي شده­اند و بقيه انقلاب­ها و جنبش­هاي اجتماعي زير مجموعه اين سه هستند. انقلاب فرانسه كه تئوري آن در انگلستان پرورده شد در فرانسه به ايدئولوژي و انقلاب تبديل شد و بعد در آمريكا نظام­سازي كرد. دیگری انقلاب اكتبر روسيه است. انقلابی كمونيستي كه تئوري آن در اروپا و‌آلمان پرورده شد و در روسيه تبديل به ايدئولوژي و حكومت شد و در كل دنيا از كوبا تا چين، چه به روش كودتا، جنگ و اشغال­گري و چه به روش مسالمت­آميز گسترش پيدا كرد.

سومين انقلاب بزرگ معاصر، انقلاب اسلامي ايران است كه به اقرار نظريه پردازان غربي، انقلاب ايران از آن دو انقلاب چند برابر مرد مي توانست و در عين حال با حداكثر پرهيز از خشونت نسبت به آن دو انقلاب، كه قبل و بعد از پيروزي­شان مملو از خشونت بودند، هر گاه که انقلاب ايران دست به اسلحه برد خشونت دفاعي بود.

امروز انقلابي كه در اينجا به عرصة عمومي وارد شد از آمريكا، اروپا، خاوردور، مالزي و اندونزي و فيليپين تا خاورميانه، افغانستان، عراق و شمال آفريقا گسترش پيدا كرده است. پیش از انقلاب در جهان اسلام معدود زنانِ مسلمانِ صاحب انديشه یافت می­شد، در حالی که امروز صدها و هزاران زن متفكر، با فضيلت، انديشمند، صاحب فكر و صاحب حكم حاضر و فعال هستند و هنگامي که آثار، مقالات و بيانات این زنان با فضيلت و صاحب انديشه را مي­خوانيم و می­شنویم، افتخار مي­کنيم و این وضعیت به هیچ وجه با دورانِ قبل از انقلاب قابل مقايسه نيست.

بنابراين انقلاب امام(ره) صادر شد و احتياج به صادر كردن از ناحیه فردي خاص ندارد. این صدور از نوع نظامي­گري و تروريسم هم نبود. امروز مفهوم مداخله در امور داخلي ديگران بي­معنا شده است. امام(ره) فرمود اينها مردم من و شما نيستند، اينها بندگان خدا هستند و مفاهيم اسلامي مفاهيم جهان­شمول و بشري است. هيچ مرزي نمي تواند جلوي حقيقت را بگيرد و اساسا بین انسان­ها هيچ مرز حقيقي وجود ندارد.

برخی با طرح مفاهیم دولت ـ ملت(Nation-State) و ملي­گرايي از امام(ره) می­خواستند كه برخی حرف­ها را نزنند چرا که به مفهوم مداخله در امور داخلي ديگران است. امروز

با طرح موضوع جهاني­سازي، عنوان می­کنند که جهاني­سازي يعني جهان آمريكا و دیگر ايده­ و مفاهيم ملي­گرايي را محترم نمي­دانند. لذا مي­گويند جهان، بي­مرز و ارزش­ها و منافع ما هم جهاني است. اما حركت انقلابي و دفاعي امام(ره) با مباحث ملي­گرايي مواجه مي­شد و البته نشان داد كه چه میزان بي­تاثير است.

امروز بنيادگرايي ديني كُدی ثابت شده است و هر جا بخواهند نهضت مقاومت اسلامي را در كشورهاي اسلامي و نهضت هويت­طلبي اقليت­هاي مسلمان را در كشورهاي غيراسلامي(اروپا و آمريكا) سركوب كنند، تحت عنوان بنيادگرایی و این که این افراد بالقوه تروريست هستند با آنها برخورد می­کنند، چرا که هر مظلومي به طور بالقوه يك فريادگري است. لذا در كل دنيا يك نظام پليسي ـ اطلاعاتي ايجاد کرده­اند و عنوان می­کنند به هر كس شك كرديم حق داريم وی را دستگیر و با او برخورد کنیم.

براستی بنيادگرايي چيست؟ آیا به مفهوم خشونت و تعصب است؟ به نظر می­رسد وقتي در بعضی حوزه­های خاص، به عنوان مثال نسبت به مساله دولت، حكومت، آزادي، حقوق بشر، مسئوليت بشر و به خصوص در حوزه­ی اقتصاد و سياست و حقوق و فرهنگ عمومي حساسيت نشان داده شود و این حساسیت مطابق میل آنها نباشد، از آن لحظه آن را بنيادگرايي مي­نامند. چرا که اين مساله همچون مذهب و سنت نيست كه بتوان با ‌آن مدارا نمود و به تدريج آن را به حاشيه برد تا در روند سكورلاريزاسيون از بين برود، بلكه از نگاه آنها رویکردی خطرناك است که بايد سركوب شود.

لذا زمانی كه مفاهيم ديني مرزشان را با مفاهيم غيرديني و شكاكيت و نسبي­گرايي روشن مي­كنند و مذهب از حالت شخصي خارج شده و وارد حريم عمومي مي­شود و راجع به مناسبات اقتصادي و سياسي و اجتماعي موضع می­گيرد و یا به عبارتی زمانی که پاي شريعت در عرصه­ و امور عمومي(PUBLIC) باز مي­شود، آنها مشاهده می­کنند که آن دين بي­ضرر براي قدرت­هاي اقتصادي و سياسي دنيا، ناگهان به دين فعالی تبدیل شده است كه در مقابل ايدئولوژي­هاي غربی علامت سوال مي­گذارد و از آنها سوالات جدی می­پرسد.

لذا از این زمان به بعد آن دين خطرناك است و سنتی است که ايدئولوژي شده است و به نام بنيادگرايي سركوب می­شود. گفته می­شود در حوزه­ی نظر جذمي و در حوزه­ی عمل خشن است. جذميت نظري و خشونت عملی دو برچسبي است كه به امام(ره) و انقلاب ایشان كه در شاخه­هاي شيعه و سني در سطح دنيا گسترش پيدا مي كند زده می­شود تا بدین شکل جلوي گسترش آن را بگيرند. بنابراین تا زماني که اخلاق و مذهب امری شخصي باشند براي مافياي ثروت و رسانه ضرري ندارند و در قالب محافظه­كاري و سنت تعريف و تحمل مي­شوند، اما چنانچه اخلاق و عقايد، به عمل اجتماعي، شريعت و قانون اجتماعي ترجمه شوند بلافاصله در نظر آنها خطرناك مي­شود و صفات جذم گرا، خشونت طلب و تروريست مي­گيرد. گفته می­شود اين ايدئولوژي و دين، سياسي است نه معنوي و سياست را از معنويت تفكيك می­کنند و به بهانه­ی منحرف و تفرقه­انداز بودن، سركوب می­شود.

چرا ­كه آموزه­هاي حكومتي دين در عرصه سياست، اقتصاد و حقوق مدني، سراسر دعوت به عدالت­خواهي، آزادي­خواهي، استعمارستيزي و استبدادستيزي است و از نظر آنها همه­ی این مفاهیم خطرناک هستند. اما چون با نام دين و معنويت امکان سركوب كردن آن وجود ندارد، نامش را عوض مي­كنند مي­گويند اين ديگر دين نيست بلکه ايدئولوژي، راديكاليزم و بنيادگرايي است و با اين عناوین به سركوب آن می­پردازند.

لذا در نظر آنان، ارزش­هاي شخصي نبايد به دكترين اجتماعي و سياسي و یا به مواضع اقتصادي، حقوقي، آموزشي و عمومي تبديل شوند. دين و سنتي را تحمل مي­كنند كه محافظه­كار باشد و علاقه­مند هستند که انسان­های مذهبي همه محافظه­كار باشند و بخش مهمي از شريعتِ با اجتهاد و نه شريعت متجرانه را كنار بگذارند.

در نظر آنها دين نباید ادعاي اجتماعي داشته باشد و هميشه قابل تاويل و تعريف باشد. جايگزين كردن تجربه معنوي و شخصیِ ديني به جاي كل دين، طرح اسلام معنوي و شخصي در برابر اسلام سياسي و بعبارتي تفكيك معنويت از سياست در همين راستا صورت مي­گيرد. لذا دو جريان را در جهان اسلام تشويق و حمايت مي كنند. يكي جرياني كه تحجر، تعصب، خشونت و جهل از درون آن بيرون آيد و بتوان آن را به دين نسبت داد. این اسلام را به عنوان اسلام دوره­ی ‌انتقالي و براي آماده سازی افكار عمومي علم می­کنند تا بدین وسیله با اصل نهضت اسلامي برخورد کنند كه اينها همه اين طور هستند. بديل و آلترنايتوی هم که برای این نوع اسلام طرح می­نمایند اسلام تاويل شده­ای است كه هر قرائتي ولو سكولار بتوان از آن ارائه داد و این جیان دومی است که از حمایت آنها برخوردار است.

بنيادگرايي، تعصب و خشونت، متن­گرايي، اصالت­خواهي و بازگشت به اصول، عناویني تبليغاتي است كه برای مقابله با انقلاب امام(ره) طرح شده است. در این مسیر می­بایست از نظر تئوريك مشروعيت این تفکر زير سوال برود. لذا اول در عرصه متافيزيكي به آن حمله مي­كنند و سپس در عرصه فيزيكي كه شواهد آن قابل رویت است.

اصطلاح بنيادگرايي در اوايل قرن بيستم در طی نزاع­هاي داخلي پروتستان­ها راجع به اصالت رجوع به متن مقدس در غرب ايجاد شد. پروتستان­ها تفوق كليسا را نفی كردند و عنوان نمودند که قرائت رسميِ كاتوليك را نمي پذيرند و هر قرائتي از انجيل پذیرفته است. بعد با تشت انبوه فرقه­های پروتستان مواجه شدند و دوباره ضرورت متن­محوري و مرجعيت متن و حتي تفسير و قرائت رسمي از متن را مطرح كردند كه به Fundamentalism يا اصول­گرايي تعبير شد و امروز همين مفهوم را تعميم داده­اند.

چندی پیش در سميناري كه در دانشگاه تورنتو در کانادا برگزار شده بود. از پروفسوري كه از تئوريسين­هاي يكي از فرقه­هاي پروتستان و صاحب تاليف و كرسي استادي بود، دو سوال كردم كه براي هيچ­كدام جوابي نداشت و منصفانه گفت ما براي اين سوالات جوابي نداريم و بايد بيشتر فكر كنيم. این فرقه ضد خشونت و ضد قرائت رسمي از دين بودند و حتي به خشونت دفاعي نیز معتقد نبودند. از ايشان پرسيدم اگر يكي از فرقه­های شما مدعي شود كه جزء فرقه­ی شما است ولي طرفدار خشونت؛ يعني اين قرائت را از مباني شما ارائه دهد، اين مساله چه گونه از خود نفي مي­كنيد؟ اگر قرائت و مرجعيت رسمي نداريد چگونه اين امر را نفي مي كنيد؟ ایشان عنوان نمود راجع به اين مساله تا به حال فكر نكرده­ام. سوال دوم اين بود كه وقتي در جنگ جهاني دوم، فاشيست­ها و هيتلری­ها فرانسه را گرفتند مقاومت پارتي­زن­هاي فرانسوي عليه ارتش نازي­ها و فاشيست­ها را مشروع مي­دانيد يا نه؟ چگونه مقاومت چريك­هاي فرانسوي در برابر فاشيست­ها مشروع است اما مقاومت چريك­هاي مسلمان در كشورهاي اسلامي در برابر اشغال­گري غربي­ها تروريزم نام می­گیرد! فرق فلسفي اينها چيست؟ اگر دفاع از خود براي فرانسوی­ها مشروع است چرا براي فلسطيني­ها، لبناني­ها، افغاني­ها و عراقي­ها مشروع نباشد؟ براي اين سوال نیز جوابي نداشتند.

بحث اصول­گرايي با تعميم يك نمونه­ی غلط پروتستان­ها به كشورهاي اسلامي بوجود آمده است . حال فرق فاشيست­ها و ليبراليست­ها در اين سركوبگري­ها چيست؟ فرق فلسفي كوره­هاي آدم سوزي هيتلر با زندان ابوغريب يا گوانتانامو و زندان­هاي فلسطيني چيست؟

چنانچه در حال حاضر شرايط جهان اسلام را با صدر اسلام مقايسه كنيم، وضعیت بعضي از كشورهاي اسلامي مانند سال­هاي آخر مكه و شعب­ابي­طالب است و شرایط در بعضي دیگر هم­چون اوايل مدينه است. چند صد سال است كه مسلمان­كشي از كشمير، چچن، افغانستان تا عراق، فلسطين، لبنان و بوسني جزء تفريحات غربي­ها است. انقلاب امام(ره) به دنيا اعلام كرد كه دوره­ی تحقير و اهانت به ما تمام شده است و از اين به بعد ما هويت اسلامي داريم و بر آن ايستادگی می­کنیم و فرمود بُكشيد ما را، زنده­تر مي­شويم، ما را شكنجه و تكه تكه كنيد ولي گمان نكنيد اين نهضت تمام مي شود. لذا ريشه­هاي بنيادگرايي، اسلام سياسي و تز مقاومت اسلامي با ماهيت ديني در انقلاب ايران است.

انسان­هاي بزرگ جهان را به مخالفان و موافقان خویش تقسيم مي كنند و این خصوصیت انسان­هاي بزرگ است چه این افراد در جبهه­ی حق باشند و چه باطل، نمي توان آنها را ناديده گرفت. اینان بشر را به مخالفان و موافقان خود و تاريخ را به ما قبل و مابعد خویش تقسيم مي­كنند. بعد از انقلاب امام(ره) تاريخ به دوره­ی ما قبل انقلاب اسلامي و ما بعد آن تقسيم شده است. آنها امام(ره) را پدر بنيادگرايي معاصر مردمي و اسلامي مي­دادند و كينه­های بسیاری از ایشان در دل دارند و امروز انتقام امام(ره) را از فلسطيني­ها، لبناني­ها، عراقي­ها و افغاني­ها مي گيرند.



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo