‌‌در راه بازگشت


‌‌‌‌یك دسته‌ی رزمی از گردان «شهادت» تیپ ویژه‌ی هوابرد عازم هستند تا عملیات محدودی را روی شهر «سرسنگ» در عمق خاك عراق انجام دهند. آنها برای رسیدن به این نقطه، نزدیك به پانصد كیلومتر پیاده‌روی كرده‌اند؛ پانصد كیلومتر راهی را كه از فراز قله‌های بلند پربرف و صخره‌های صعب العبور كوهستانی و رودخانه‌های پرآب مي‌گذرد. عملیات محدود است و بنابراین بجز ادوات‌چي‌ها بیش‌تر از یك دسته‌ی رزمی در عملیات شركت ندارند. آنها قرار است با سه قبضه خمپاره، چند قبضه آرپي‌جی، تیربار و قناصه، از فراز ارتفاعی مشرف بر شهر ضربه‌ی محدودی را به مقرهای تیپ پیاده، پایگاه‌های جیش الشعبی و عشرت‌كده‌های بعثیون وارد سازند و باز گردند.

شهر سرسنگ از توابع استان موصل و شهری كاملاً نظامی و تفریحگاه مقامات بلندپایه‌ی حزب بعث عراق است و جز آن حتی كاخی به نام ملك فیصل نیز در آن وجود دارد. تنها خدا مي‌داند كه در دل این خانه‌ها و زیر این سقف‌ها چه مي‌گذرد. جاده‌های شهر شب‌ها مسدود است و روزها نیز تنها اتومبیل‌های  نظامی اجازه‌ی رفت و آمد دارند. طبیعت بسیار زیبای این منطقه، شهر سرسنگ را به ییلاق تابستانی و عشرتكده‌ی بعثیون و وابستگان به آنها تبدیل كرده است. بجز دو كاخ مجلل كه یكی به نام ملك فیصل است، مقر تیپ پیاده‌ی پایگاه‌های جیش الشعبی، یك هتل تفریحی با استخر و پلاژها و عشرتكده‌ای مجهز، خانه‌های سازمانی مخصوص نظامیان بلندپایه و سران سازمان امنیت عراق، چیزی در شهر وجود ندارد.

آنها مطمئن به قدرت كاذب چندروزه‌ی خویش، ایمن از مكر خدا در لانه‌های فساد خزیده‌اند كه ناگهان رگبار خمپاره‌ها روی مقر تیپ، كاخ‌ها و عشرتكده‌ها فرود مي‌آید و در تعقیب آن، پایگاه‌های جیش الشعبی با موشك‌های آرپي‌جی ویران مي‌شود. عملیات بزرگ و وسیع نیست، اما ضربه‌ای است كه مي‌تواند آنها را نسبت به قدرت جهنمی خویش مشكوك سازد و آرامشی را كه بر خون مظلومان بنا شده است، سلب كند.

وقتی بچه‌ها در این عمق از خاك دشمن و بدون اتكا به وسایلی كه آنان را از آن معركه بیرون ببرد دست به عملیات مي‌زنند، شكی نیست كه قید حیات را زده‌اند و امیدشان جز به خدا و نظرِ عنایت اولیای خدا نیست.

‌دشمن متجاوز ما خوب مي‌دانست كه بشر امروز در چه جهان بي‌عدالتی زندگی مي‌كند و همین معنا بود كه او را برای آغاز تجاوز و اشغال شهرهای جنوب و غرب كشور ما جرأت بخشید. عدالت در جهان امروز مفهومی از یاد رفته است و ارباب كفر آن را متناسب با منافع تجاوزگرانه‌ی خویش، هر آن‌گونه كه مي‌خواسته‌اند معنا كرده‌اند. ما مي‌بایستی كه دشمن را در درون خاكش نیز تعقیب كنیم و معنای عدالت را به او بفهمانیم، اگرچه آن خاك نیز خاك او نیست، خاك ملت عراق است؛ ملت مظلومی كه سال‌هاست جراحت كشنده‌ی رژیم بعث را در قلب خویش دارد و اگر امروز نیز شرایط تازه مصلحت دیگری را پیش نیاورده بود، هنوز عدالت اسلام اجازه نمي‌داد كه ما دشمن متجاوز را به حال خویش رها كنیم. اكنون نیز اگرچه دشمن هنوز آنچنان كه باید سركوب نشده است، اما استكبار جهانی در برابر قدرت های  اسلام خاضع شده و فطرت‌های بیدار راهی را كه باید برای رسیدن به آزادی و استقلال طی كنند یافته‌اند.

‌‌كار با موفقیت انجام شده است و بچه‌ها خود را از منطقه‌ی خطر حتمی دور كرده‌اند. شب را در خانه‌ی روستاییانی كه خود سال‌هاست با رژیم ملحد بعث عراق درگیر هستند به سر برده‌اند و اكنون بعد از صبحانه عازم مقر «سی دره» هستند.

پذیرایی روستاییان كرد ما را شرمنده ساخته است. آنها مشتاقانه و بدون هیچ توقعی رزم‌آوران مسلمان را پناه مي‌دهند و انقلاب اسلامی از طریق تسخیر قلب‌های پاك، مرزهای خود را تا آنجا گسترده است كه پیشوایان كفر و مستكبرین، حتی در درون لانه‌های فساد خویش نیز ایمن نیستند. روستاییان كرد عموماً فقیر هستند، اما با این‌همه، با اصرار و ابرام رزم‌آوران جمهوری اسلامی را میهمان مي‌كنند و آنان را بر سر سفره‌ی فقر خویش مي‌نشانند و هر چه دارند با ما قسمت مي‌كنند.

راهِ بسیار طولانی بازگشت آغاز شده است. مناطق عبور غالباً از سیطره‌ی جهنمی رژیم كافر عراق خارج شده، اما خطر هنوز وجود دارد. گاهی هست كه بچه‌ها ناچار مي‌شوند حتی از كنار پایگاه‌ها و كمین‌گاه‌های دشمن نیز عبور كنند. تقوا به انسان شجاعتی مي‌بخشد كه از هیچ طریق دیگر به دست نمي‌آید.

‌‌جای این پرسش وجود دارد كه چیست آنچه ما را به راهی اینچنین دشوار كشانده است؛ صدها كیلومتر پیاده‌روی در راهی كه هر قدمش دشواری و بلا و خطری در كمین است. آنان، بر خلاف ارتش‌های دیگر جهان، با پای اختیار قدم در این طریق نهاده‌اند، چرا كه بركات خفیه‌ی جنگ را مي‌شناسند. در رأس بركات خفیه‌ی جنگ باید از تعالی و تكاملی نام برد كه رزم‌آوران ما در سایه‌ی مقابله با دشواري‌ها و آمادگی برای شهادت بدان دست مي‌یابند؛ گذشته از آنكه شهادت در راه خدا مقامی است كه خداوند جز به برگزیدگان خویش عطا  نمي‌كند. معنای تعالی و تكامل در این روزگار وجهه‌ای كاملاً مادی و دنیایی یافته است، چرا كه این عصر، عصر غلبه‌ی ظاهر و سیطره‌ی كمیت است. اما ما را با ظاهرگرایان كاری نیست. ما تكامل ارواح خویش را آنچنان كه اسلام آموخته است در قبول دشواري‌های راه خدا مي‌دانیم و اكنون نیز كه شاید ظاهراً این جنگ خاتمه یافته است، خود را در لبه‌ی پرتگاه عافیت‌طلبی و حُب دنیا مي‌بینیم و از دل سپردن به فراغت پرهیز مي‌كنیم. اگرچه تردیدی نیست كه اگر ما دست از اهداف متعالی خویش بر نداریم شیاطین نیز ما را به حال خویش رها نخواهند كرد.

‌‌روزهای آغازین فصل زمستان است و راه ما نیز یكسره از ارتفاعات مي‌گذرد. بچه‌ها همیشه خیس هستند و ساعاتی هم كه آفتاب روی دل‌آرای خویش را از پس ابرها ظاهر مي‌سازد و ما را با نگاه گرم خویش نوازش مي‌كند، آن‌همه نیست كه بتواند لباس‌های خیس ما را خشك كند. هر چه به ایران نزدیك‌تر مي‌شویم راه دشوارتر و دشوارتر مي‌گردد. در راه، پیش از رسیدن به رودخانه‌ی «شین» با دو دسته‌ی دیگر از رزم‌آوران گردان «شهادت» تیپ ویژه‌ی هوابرد به هم پیوستیم. عبور از رودخانه‌ی شین یا «زاغ كبیر» خود به‌تنهایی یك روز كامل وقت ما را گرفت. جز كلك‌های بومی وسیله‌ای برای عبور از رودخانه وجود نداشت. شدت جریان آب آن‌همه بود كه هدایت كلك‌ها با پارو ممكن بود خطرات بسیاری را به دنبال داشته باشد. كردهای بومی خود روش بسیار جالبی برای عبور از رودخانه داشتند كه تماشایی است: قاطرها را نیز وا مي‌داشتند كه به رودخانه بزنند. آب در پهناورترین قسمت‌های رودخانه آن‌همه عمق داشت كه تنها سر قاطرها از آب بیرون مي‌ماند. گاهی ضرورت داشت كه با ایجاد هیاهو و شلیك تیر، قاطرها را در مقابله با جریان قوی رودخانه یاری كنند.
گذشتن از ارتفاعات پربرف «هوار» یكی از بزرگ‌ترین خطراتی بود كه در سر راه ما قرار داشت. فیلمبرداری نیز در آن شرایط سخت به توان و فراغتی نیاز داشت كه معمولاً فراهم نمي‌شد. راه آن‌همه دشوار بود كه یكی از قاطرها  به عمق پربرف دره سقوط كرد و سایر قاطرها نیز از ادامه‌ی راه باز ماندند.

اگر امكان داشت كه دشواري‌های عبور از ارتفاعات هوار را تصویر كنیم مسلماً جلوه‌ی عمل دلاورانه‌ی این رزم‌آوران بیش‌تر مي‌شد. اما ما ناچار بودیم كه همه‌ی توان خویش را برای نجات جان خود به كار بندیم و اینچنین دیگر جایی برای فیلمبرداری باقی نمي‌ماند. بنابراین، بسیاری از دشوارترین مراحل مسیر، امكان تصویر شدن نیافته است.

بعد از ده دوازده روز راهپیمایی، بالاخره در یك توقف كوتاه فرصتی برای ما پیش آمده است تا با بعضی از برادران صحبت كنیم. سفره‌های قناعتشان همه‌ی آن چیزی نیست كه باید اسوه‌ی ما قرار گیرد؛ سفره‌ی دلشان را كه باز مي‌كنند تو را به تماشاگه راز مي‌كشانند. اما مصاحبه كردن با آنان از آن‌همه راهی كه پشت سر نهاده‌ایم دشوارتر است.

‌‌مردان حق اهل شهرت نیستند و از دوربین مي‌گریزند و اگر هم بپذیرند، دشوار سفره‌ی دل خود را در برابر چشمان نامحرم دوربین مي‌گشایند. سینه‌ی آنان تماشاگه رازهای نهفته‌ی خداست و اگر سخن بگویند، نه از رودخانه‌ی «زاب» كویر مي‌نالند، نه از ارتفاعات پربهمن هوار، نه از خستگی صدها كیلومتر راهپیمایی و نه از زندگی مداوم در هجرت؛ نه از برف و نه از باران. اما دنیاگرایی اهل دنیا باری است گران كه كمرشان را خم مي‌كند و پشتشان را مي‌شكند. كجا دانند حال ما سبكباران ساحل‌ها؟

این راه به پایان مي‌رسد، اما راه حق آنگاه پایان خواهد گرفت كه جهان از سیطره‌ی ظلم و شر و فساد رهایی یافته باشد و اهل نماز بر جهان حاكم شوند.

Logo
https://old.aviny.com/Article/Aviny/Chapters/Matnefilm/part_5/DarRah.aspx?&mode=print