next page

fehrest page

back page

 

آنچه براى روزه دار مكروه است

(مسأله 1319) چند چيز براى روزه دار مكروه است و از آن جمله است:

1. دوا ريختن به چشم و سرمه كشيدن در صورتى كه مزه يا بوى آن به حلق برسد،

2. انجام دادن هر كارى كه مانند: خون گرفتن و حمام رفتن باعث ضعف مى شود،

3.انفيه كشيدن اگر نداند كه به حلق مى رسد و اگر بداند به حلق مى رسد نبايد انجام دهد،

4. بو كردن گياهان معطّر،

5. نشستن زن در آب،

6. استعمال شياف،

7.تر كردن لباسى كه در بدن است،

8.كشيدن دندان و هر كارى كه به واسطه آن از دهان خون بيايد،

9. مسواك كردن به چوب تر،

10. انسان بدون قصد بيرون آمدن منى زن خود را ببوسد، يا كارى كند كه شهوت خود را به حركت آورد. و اگر به قصد بيرون آمدن منى باشد، روزه او باطل مى شود اگرچه منى بيرون نيايد.

 

كفّاره روزه

(مسأله 1320) كسى كه كفاره روزه رمضان بر او واجب است، بايد يك بنده آزاد كند، يا به نحوى كه در مسأله بعد گفته مى شود دو ماه روزه بگيرد، يا شصت فقير را سير كند يا به هر كدام يك مدّ كه تقريباً 750 گرم است، طعام يعنى آرد گندم بدهد يا مقدار نانى كه آرد آن به اندازه 750 گرم باشد بدهد، و چنانچه اينها برايش ممكن نباشد، هر چند مدّ كه مى تواند به فقرا طعام بدهد و اگر نتواند طعام بدهد، 18 روز روزه بگيرد و اگر نتواند هر چند روز كه مى تواند بگيرد و اگر نتواند بايد استغفار كند، اگرچه مثلاً يك مرتبه بگويد استغفرالله و احتياط مستحب آن است كه هر وقت بتواند، كفّاره را بدهد.

 

(مسأله 1321) كسى كه مى خواهد دو ماه كفّاره روزه رمضان را بگيرد، بايد سى و يك روز آن را پى در پى بگيرد و اگر بقيه آن پى در پى نباشد، اشكال ندارد.

 

(مسأله 1322) كسى كه مى خواهد دو ماه كفاره روزه رمضان را بگيرد، نبايد موقعى شروع كند كه در بين سى و يك روز، روزى باشد كه مانند عيد قربان، روزه آن حرام است.

 

(مسأله 1323) كسى كه بايد پى در پى روزه بگيرد، اگر در بين آن بدون عذر يك روز روزه نگيرد. يا وقتى شروع كند كه در بين آن به روزى برسد كه روزه آن واجب است، مثلاً به روزى برسد كه نذر كرده آن روز را روزه بگيرد، بايد روزه ها را از سر بگيرد.

 

(مسأله 1324) اگر در بين روزهائى كه بايد پى در پى روزه بگيرد عذرى مثل حيض، يا نفاس، يا سفرى كه در رفتن آن مجبور است. براى او پيش آيد، بعد از برطرف شدن عذر واجب نيست روزه ها را از سر بگيرد، بلكه بقيه را بعد از برطرف شدن عذر به جا مى آورد.

 

(مسأله 1325) اگر به چيز حرامى روزه خود را باطل كند. چه آن چيز اصلاً حرام باشد مثل شراب و زنا، يا به جهتى حرام شده باشد، مثل نزديكى كردن با عيال خود در حال حيض، بنابر احتياط بايد كفاره جمع بدهد يعنى يك بنده آزاد كند، شصت روز روزه بگيرد و به شصت فقير هر يك 750 گرم آرد گندم بدهد.

 

(مسأله 1326) اگر روزه دار دروغى را به خدا و پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) نسبت دهد، يك كفاره بر او واجب است.

 

(مسأله 1327) اگر روزه دار در يك روز ماه رمضان چند مرتبه جماع كند، يك كفاره بر او واجب است و اگر جماع او حرام باشد يك كفاره جمع.

 

(مسأله 1328) اگر روزه دار در يك روز ماه رمضان چند مرتبه غيرجماع كار ديگرى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد، براى همه آنها يك كفّاره كافى است.

 

(مسأله 1329) اگر روزه دار جماع حرام كند و بعد با حلال خود جماع نمايد يك كفّاره جمع بر او واجب است.

 

(مسأله 1330) اگر روزه دار كارى كه حلال است و روزه را باطل مى كند، انجام دهد، مثلاً آب بياشامد و بعد كار ديگرى كه حرام است و روزه را باطل مى كند، انجام دهد، مثلاً غذاى حرامى بخورد، يك كفّاره كافى است.

 

(مسأله 1331) اگر روزه دار آروغ بزند و چيزى در دهانش بيايد، چنانچه عمداً آن را فرو ببرد، روزه اش باطل است. و بايد قضاى آن را بگيرد و كفّاره هم بر او واجب مى شود.

 

(مسأله 1332) اگر نذر كند كه روز معينى را روزه بگيرد، چنانچه در آن روز عمداً روزه خود را باطل كند كفاره آن مانند كفاره ماه رمضان است يعنى بايد يك بنده آزاد نمايد يا دو ماه پى در پى روزه بگيرد يا به شصت فقير طعام دهد.

 

(مسأله 1333) كسى كه مى تواند وقت را تشخيص دهد، اگر به گفته كسى كه گفتارش قابل اعتماد و اطمينان نباشد و مى گويد مغرب شده افطار كند، و بعد بفهمد مغرب نبوده است، قضا و كفّاره بر او واجب مى شود.

 

(مسأله 1334) كسى كه عمداً روزه خود را باطل كرده، اگر بعد از ظهر يا پيش از ظهر براى فرار از كفّاره سفر نمايد، كفّاره او ساقط نمى شود.

 

(مسأله 1335) اگر عمداً روزه خود را باطل كند. و بعد عذرى مانند حيض يا نفاس يا مرض براى او پيدا شود، كفّاره بر او واجب مى شود.

 

(مسأله 1336) اگر يقين كند كه روز اول ماه رمضان است و عمداً روزه خود را باطل كند، بعد معلوم شود كه آخر شعبان بوده كفّاره بر او واجب نيست.

 

(مسأله 1337) اگر انسان شك كند كه آخر رمضان است يا اول شوّال و عمداً روزه خود را باطل كند، بعد معلوم شود اول شوال بوده، كفّاره بر او واجب نيست.

 

(مسأله 1338) اگر روزه دار در ماه رمضان با زن خود كه روزه دار است، جماع كند، اگر زن بر عمل راضى باشد، هر كدام بايد كفاره بدهد و اگر مجبور كرده باشد، كفّاره روزه خودش و روزه زن را بايد بدهد.

 

(مسأله 1339) اگر روزه دار در ماه رمضان، با زن خود كه روزه دار است، جماع كند و در بين جماع زن راضى شود، بايد مرد دو كفّاره و زن يك كفاره بدهد.

 

(مسأله 1340) اگر روزه دار در ماه رمضان با زن روزه دار خود كه خواب است جماع نمايد، يك كفّاره بر او واجب مى شود و روزه زن صحيح است و كفّاره هم بر او واجب نيست.

 

(مسأله 1341) اگر مرد زن خود را مجبور كند كه غيرجماع كار ديگرى كه روزه را باطل مى كند به جا آورد مثلاً آب و يا غذا بخورد كفاره بر هيچ كدام واجب نيست.

 

(مسأله 1342) كسى كه به واسطه مسافرت يا مرض روزه نمى گيرد، نمى تواند زن روزه دار خود را مجبور به جماع كند، ولى اگر او را مجبور نمايد، بنابر احتياط كفاره زن را بدهد.

 

(مسأله 1343) انسان نبايد در به جا آوردن كفّاره كوتاهى كند، ولى لازم نيست فوراً آن را انجام دهد.

 

(مسأله 1344) اگر كفّاره بر انسان واجب شود و چند سال آن را به جا نياورد، چيزى بر آن اضافه نمى شود.

 

(مسأله 1345) كسى كه بايد براى كفّاره يك روز شصت فقير را طعام دهد، اگر به شصت فقير دسترسى دارد، نبايد به هر كدام از آنها بيشتر از يك مدّ كه تقريباً 750 كيلوگرم است، طعام دهد. يا يك فقير را بيشتر از يك مرتبه سير نمايد، ولى چنانچه انسان اطمينان داشته باشد كه فقير طعام را به عيالات خود مى دهد يا به آنها مى خوراند مى تواند براى هر يك از عيالات فقير اگرچه صغير باشند، يك مدّ به آن فقير بدهد.

 

(مسأله 1346) كسى كه قضاى روزه رمضان را گرفته، اگر بعدازظهر عمداً كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد، بايد به ده فقير، هر كدام يك مدّ، طعام دهد. و اگر نمى تواند بايد سه روز پى در پى روزه بگيرد.

 

جاهائى كه فقط قضاى روزه واجب است

(مسأله 1347) در چند صورت فقط قضاى روزه بر انسان واجب است و كفّاره واجب نيست:

اول آن كه روزه دار در روز ماه رمضان عمداً قى كند.

دوم آن كه در شب ماه رمضان جنب باشد و به تفصيلى كه در مسأله1278 گفته شد، تا اذان صبح از خواب دوم بيدار نشود.

سوم عملى كه روزه را باطل مى كند، به جا نياورد. ولى نيّت روزه نكند، يا ريا كند، يا قصد كند كه روزه نباشد.

چهارم آن كه در ماه رمضان غسل جنابت را فراموش كند و با حال جنابت يك روز يا چند روز روزه بگيرد.

پنجم آن كه در ماه رمضان بدون اينكه تحقيق كند صبح شده يا نه، كارى كه روزه را باطل مى كند، انجام دهد. بعد معلوم شود صبح بوده. و نيز اگر بعداز تحقيق با گمان به اين كه صبح شده، كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد بعد معلوم شود صبح بوده قضاى آن روز بر اوواجب است، ولى اگر بعد از تحقيق يقين كند كه صبح نشده و چيزى بخورد و بعد معلوم شود صبح بوده قضا واجب نيست، و امّا اگر بعد از تحقيق گمان كند كه صبح نشده و يا شك كند كه صبح شده يا نه و كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده، قضاى آن روز واجب است.

ششم آن كسى كه مورد اعتماد و اطمينان نيست، بگويد صبح نشده و انسان به گفته او كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده است.

هفتم آن كه كسى بگويد صبح شده و انسان به گفته او يقين نكند، يا خيال كند شوخى مى كند و كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده است.

هشتم آن كه نابينا و مانند آن به گفته كس ديگر افطار كند بعد معلوم شود مغرب نبوده است.

نهم آن كه در هواى صاف به واسطه تاريكى يقين كند كه مغرب شده و افطار كند، بعد معلوم شود مغرب نبوده است، ولى اگر در هواى ابرى به گمان اينكه مغرب شده افطار كند، بعد معلوم شود مغرب نبوده، قضا لازم نيست.

دهم آن كه براى خنك شدن، يا بى جهت مضمضه كند يعنى آب در دهان بگرداند و بى اختيار فرو رود ولى اگر فراموش كند كه روزه است و آب را فرو دهد، يا براى وضو مضمضه كند و بى اختيار فرو رود، قضا بر او واجب نيست.

 

(مسأله 1348) اگر انسان شك كند كه مغرب شده يا نه، نمى تواند افطار كند و همين طور اگر شك كند كه صبح شده يا نه، پيش از تحقيق نمى تواند كارى كه روزه را باطل مى كند، انجام دهد.

 

احكام روزه قضا

(مسأله 1349) اگر ديوانه عاقل شود، واجب نيست روزه هاى دوران ديوانگى را قضا كند.

 

(مسأله 1350) اگر كافر مسلمان شود، واجب نيست روزه هاى وقتى را كه كافر بوده قضا نمايد. ولى اگر مسلمانى كافر شود و دوباره مسلمان گردد، روزه هاى وقتى را كه كافر بوده بايد قضا نمايد.

 

(مسأله 1351) روزه اى كه از انسان به واسطه مستى فوت شده، بايد قضا نمايد. اگرچه چيزى را كه به واسطه آن مست شده، براى معالجه خورده باشد.

 

(مسأله 1352) اگر براى عذرى چند روز روزه نگيرد و بعد شك كند كه چه وقت عذر او برطرف شده مى تواند مقدار كمتر را كه احتمال مى دهد روزه نگرفته قضا نمايد، مثلاً كسى كه پيش از ماه رمضان مسافرت كرده و نمى داند پنجم رمضان از سفر برگشت يا ششم، مى تواند پنج روز روزه بگيرد و نيز كسى هم كه نمى داند چه وقت عذر برايش پيدا شده، مى تواند مقدار كمتر را قضا نمايد، مثلاً اگر در آخرهاى ماه رمضان مسافرت كند و بعد از رمضان برگردد و نداند كه بيست و پنجم رمضان مسافرت كرده، يا بيست و ششم، مى تواند مقدار كمتر يعنى پنج روز را قضا كند ولى اگر قبلاً عدد را مى دانست و بعداً فراموش كرده در اين صورت بايد احتمال بيشتر را بگيرد.

 

(مسأله 1353) اگر از چند ماه رمضان، روزه قضا داشته باشد، قضاى هر كدام را كه اول بگيرد، مانعى ندارد. ولى اگر وقت قضاى رمضان آخر تنگ باشد، مثلاً پنج روز از رمضان آخر قضا داشته باشد و پنج روز هم به رمضان مانده باشد بايد اول قضاى رمضان آخر را بگيرد.

 

(مسأله 1354) كسى كه قضاى روزه رمضان را گرفته، اگر وقت قضاى او تنگ نباشد، مى تواند پيش از ظهر روزه خود را باطل نمايد.

 

(مسأله 1355) اگر قضاى روزه معينى را (مانند قضاى روزه نذر) گرفته باشد، احتياط واجب آن است كه بعد از ظهر روزه را باطل نكند.

 

(مسأله 1356) اگر به واسطه مرض، يا حيض، يا نفاس، روزه رمضان را نگيرد و پيش از تمام شدن رمضان بميرد، لازم نيست روزه هائى را كه نگرفته براى او قضا كنند.

 

(مسأله 1357) اگر به واسطه مرضى روزه رمضان را نگيرد و مرض او تا رمضان سال بعد طول بكشد، قضاى روزه هائى را كه نگرفته بر او واجب نيست و بايد براى هر روز يك مدّ كه تقريباً 750 گرم است، طعام يعنى آرد گندم به فقير بدهد، ولى اگر به واسطه عذر ديگرى مثلاً براى مسافرت روزه نگرفته باشد و عذر او تا رمضان بعد باقى بماند، روزه هائى را كه نگرفته بايد قضا كند و احتياط واجب آن است كه براى هر روز يك مدّ طعام به فقير بدهد.

 

(مسأله 1358) اگر به واسطه مرضى روزه رمضان را نگيرد و بعد از رمضان مرض او برطرف شود ولى عذر ديگرى پيدا كند كه نتواند تا رمضان قضاى روزه را بگيرد بايد روزه هائى را كه نگرفته قضا نمايد. و نيز اگر در ماه رمضان، غير مرض عذر ديگرى داشته باشد و بعد از رمضان آن عذر برطرف شود و تا رمضان سال بعد به واسطه مرض نتواند روزه بگيرد، روزه هائى را كه نگرفته بايد قضا كند.

 

(مسأله 1359) اگر در ماه رمضان به واسطه عذرى روزه نگيرد و بعد از رمضان عذر او برطرف شود و تا رمضان آينده عمداً قضاى روزه را نگيرد، بايد روزه را قضا كند و براى هر روز يك مدّ آرد گندم هم به فقير بدهد.

 

(مسأله 1360) اگر در قضاى روزه كوتاهى كند تا وقت تنگ شود و در تنگى وقت عذرى پيدا كند، بايد قضا را بگيرد و براى هر روز يك مد آرد گندم به فقير بدهد.

 

(مسأله 1361) اگر مرض انسان چند سال طول بكشد، بعد از آن كه خوب شد اگر تا رمضان آينده به مقدار قضا وقت داشته باشد بايد قضاى رمضان آخر را بگيرد و براى هر روز از سال هاى پيش يك مدّ آرد گندم به فقير بدهد.

 

(مسأله 1362) كسى كه بايد براى هر روز يك مدّ طعام به فقير بدهد، مى تواند كفّاره چند روز را به يك فقير بدهد.

 

(مسأله 1363) اگر قضاى روزه رمضان را چند سال تأخير بيندازد بايد قضا را بگيرد و براى هر روز يك مدّ آرد گندم به فقير بدهد.

 

(مسأله 1364) اگر روزه رمضان را عمداً نگيرد، ـ علاوه بر كفّاره ـ بايد قضاى آن را به جا آورد و چنانچه تا رمضان آينده قضاى آن روزه را به جا نياورد، و براى هر روز نيز يك مدّ بايد به فقير بدهد.

 

(مسأله 1365) بعد از مرگ پدر و مادر; پسر بزرگتر بايد قضاى نماز و روزه او را به تفصيلى كه در مسأله1325 گفته شد، به جا آورد ولى قضاى روزه مادر بر پسر واجب نيست.

 

(مسأله 1366) اگر پدر و يا مادر غير از روزه رمضان، روزه واجب ديگرى را مانند روزه نذر نگرفته باشد، قضاى آن بر پسر بزرگتر واجب نيست.

 

احكام روزه مسافر

(مسأله 1367) مسافرى كه بايد نمازهاى چهار ركعتى را در سفر دو ركعت بخواند، نبايد روزه بگيرد و مسافرى كه نمازش را تمام مى خواند مثل كسى كه شغلش مسافرت يا سفر او معصيت است، بايد در سفر روزه بگيرد.

 

(مسأله 1368) مسافرت در ماه رمضان اشكال ندارد. ولى اگر براى فرار از روزه باشد، مكروه است.

 

(مسأله 1369) اگر غير روزه رمضان، روزه معين ديگرى بر انسان واجب باشد، مثل اين كه نذر كند روز معينى را روزه بگيرد نبايد در آن روز مسافرت كند و اگر در سفر باشد بايد قصد كند كه ده روز در جائى بماند و آن روز را روزه بگيرد.

 

(مسأله 1370) اگر نذر كند روزه بگيرد و روز آن را معين نكند، نمى تواند آن را در سفر به جا آورد. و اگر نذر كند روز معينى را در سفر روزه بگيرد، بايد در سفر به جا آورد و نيز اگر نذر كند روز معينى را چه مسافر باشد يا نباشد، روزه بگيرد بايد آن روز را اگرچه مسافر باشد، روزه بگيرد.

 

(مسأله 1371) مسافر مى تواند براى خواستن حاجت سه روز ـ روزهاى چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه ـ در مدينه طيّبه روزه مستحبى بگيرد.

 

(مسأله 1372) كسى كه نمى داند روزه مسافر باطل است اگر در سفر روزه بگيرد و در بين روز مسأله را بفهمد روزه اش باطل مى شود. و اگر تا مغرب نفهمد روزه اش صحيح است.

 

(مسأله 1373) اگر فراموش كند كه مسافر است، يا فراموش كند كه روزه مسافر باطل مى باشد و در سفر روزه بگيرد روزه او باطل است.

 

(مسأله 1374) اگر روزه دار بعد از ظهر مسافرت نمايد، بايد روزه خود را تمام كند و اگر پيش از ظهر مسافرت كند، و پيش از ظهر به حد ترخّص برسد، يعنى به جائى برسد كه ديوار شهر را نبيند و صداى اذان آن را نشنود، روزه او باطل مى شود و اگر پيش از آن روزه را باطل كند، كفّاره بر او واجب است. و هر گاه پيش از ظهر از شهر خود حركت كند ولى بعد از ظهر به حد ترخص برسد، روزه او صحيح است.

 

(مسأله 1375) اگر مسافر پيش از ظهر به وطنش برسد، يا به جائى برسد كه مى خواهد ده روز در آنجا بماند، چنانچه كارى كه روزه را باطل مى كند انجام نداده، بايد آن روز را روزه بگيرد و اگر انجام داده، روزه آن روز باطل است.

 

(مسأله 1376) كسى كه در روزه ماه رمضان از محل خود مسافرت مى كند و قبل از ظهر همان روز مراجعت مى كند چنانچه مفطرى انجام نداده باشد، حكمش حكم كسى است كه مسافر بوده و قبل از ظهر به وطن مى رسد. اگر چيزى كه روزه را باطل مى كند انجام نداده باشد نيّت روزه و امساك كند و روزه او صحيح است.

 

(مسأله 1377) اگر مسافر بعد از ظهر به وطنش برسد، يا به جائى برسد كه مى خواهد ده روز در آنجا بماند، نبايد آن روز را روزه بگيرد.

 

(مسأله 1378) مسافر و كسى كه از روزه گرفتن عذر دارد، مكروه است در روز ماه رمضان جماع نمايد و در خوردن و آشاميدن كاملاً خود را سير كند.

 

كسانى كه روزه بر آنها واجب نيست

(مسأله 1379) كسى كه به واسطه پيرى نمى تواند روزه بگيرد، يا براى او مشقّت دارد، روزه بر او واجب نيست. ولى در صورت دوم بايد براى هر روز 750 گرم آرد به فقير بدهد.

 

(مسأله 1380) كسى كه به واسطه پيرى روزه نگرفته، اگر بعد از ماه رمضان بتواند روزه بگيرد بنابر احتياط لازم است قضاى روزه هائى را كه نگرفته به جا آورد.

 

(مسأله 1381) اگر انسان مرضى دارد كه زياد تشنه مى شود و نمى تواند تشنگى را تحمل كند، يا براى او مشقّت دارد، روزه بر او واجب نيست. ولى در صورت دوم بايد براى هر روز يك مد آرد گندم به فقير بدهد. و بهتر آن است كه بيشتر از مقدارى كه ناچار است آب نياشامد و چنانچه بعد بتواند در روزهاى كوتاه و هواى ملايم روزه بگيرد بنابر احتياط روزه هايى را كه نگرفته، قضا نمايد.

 

(مسأله 1382) زنى كه زائيدن او نزديك است و روزه براى حملش ضرر دارد روزه بر او واجب نيست. و بايد براى هر روز يك مدّ آرد گندم به فقير بدهد. و نيز اگر روزه براى خودش ضرر دارد، روزه بر او واجب نيست و بايد براى هر روز يك مدّ گندم و يا آرد آن را به فقير بدهد. و در هر دو صورت روزه هائى را كه نگرفته بايد قضا نمايد.

 

(مسأله 1383) زنى كه بچه شير مى دهد و شير او كم است چه مادر بچه، يا دايه او باشد، يا بى اجرت شير دهد، اگر روزه براى بچه اى كه شير مى دهد ضرر دارد روزه بر او واجب نيست. و بايد براى هر روز يك مدّ طعام يعنى آرد گندم به فقير بدهد و نيز اگر براى خودش ضرر دارد، روزه بر او واجب نيست، و بايد براى هر روز يك مدّ طعام به فقير بدهد. و در هر دو صورت روزه هائى را كه نگرفته بايد قضا نمايد.

 

راه ثابت شدن اول ماه

(مسأله 1384) اول ماه به پنج چيز ثابت مى شود:

اول: آن كه خود انسان ماه را ببيند.

دوم: عده اى كه از گفته آنان يقين يا اطمينان پيدا مى شود، بگويند ماه را ديده ايم. و همچنين است هر چيزى كه به واسطه آن يقين يا اطمينان پيدا شود.

سوم: دو مرد عادل بگويند كه در شب ماه را ديده ايم و در خصوصيات ماه اختلاف نداشه باشند، اما اگر در تشخيص بعضى خصوصيات اختلاف داشته باشند مثل آنكه يكى بگويد ماه بلند بود و ديگرى بگويد نبود، به گفته آنان اوّل ماه ثابت مى شود.

چهارم: سى روز از اول ماه شعبان بگذرد كه به واسطه آن، اول ماه رمضان ثابت مى شود و سى روز از اول رمضان بگذرد كه به واسطه آن، اول ماه شوّال ثابت مى شود.

پنجم: حاكم شرع حكم كند كه اول ماه است.

 

(مسأله 1385) هرگاه هوا ابرى باشد، و يا صاف باشد و ديگران نيز به ديدن ماه اقدام كنند ولى هيچ كس جز اين دو نفر مدعى رؤيت نباشند در اين دو صورت به قول دو عادل نيز ماه ثابت نمى شود و بعيد نيست كه اشتباه باصره بوده است.

 

(مسأله 1386) اگر حاكم شرع حكم كند كه اول ماه است، كسى هم كه از او تقليد نمى كند، بايد به حكم او عمل نمايد. ولى كسى كه مى داند حاكم شرع اشتباه كرده، نمى تواند به حكم او عمل نمايد.

 

(مسأله 1387) اول ماه با محاسبات نجومى ثابت نمى شود. ولى اگر انسان از گفته آنان يقين پيدا كند، بايد به آن عمل نمايد و اگر با محاسبات علمى امكان رؤيت هلال را نفى كنند ثبوت هلال با شهادت دو نفر عادل مشكل مى باشد. و احاديث مربوط به عدم حجيت قول منجم و... مربوط به محاسبات ظنى آن روز بوده و ارتباطى به محاسبات علمى امروز ندارد.

 

(مسأله 1388) بلند بودن ماه يا دير غروب كردن آن، دليل نمى شود كه شب پيش، شب اول ماه بوده است.

 

(مسأله 1389) اگر اول ماه رمضان براى كسى ثابت نشود و روزه نگيرد. چنانچه دو مرد عادل بگويند كه شب پيش ماه را ديده ايم، بايد روزه آن روز را قضا نمايد.

 

(مسأله 1390) اگر در شهرى اول ماه ثابت شود، براى مردم شهر ديگر كه به آن نزديك است كفايت مى كند و همچنين شهرهاى دور دستى كه افق آنها با هم متحد است و همچنين اگر ماه در بلاد شرقى مانند مشهد ـ ديده شود براى كسانى كه در بلاد غربى هستند، كفايت مى كند. ولى رؤيت در بلاد غربى براى كسانى كه در قسمت شرقى آن هستند كفايت نمى كند، مگر آن دو شهر با هم نزديك باشند، يا انسان بداند كه افق آنهايكى است.

 

(مسأله 1391) روزى را كه انسان نمى داند آخر رمضان است يا اول شوال، بايد روزه بگيرد ولى اگر پيش از مغرب بفهمد كه اول شوال است، بايد افطار كند.

 

(مسأله 1392) اگر زندانى نتواند به ماه رمضان يقين كند، بايد به گمان عمل نمايد. و اگر آن هم ممكن نباشد، هر ماهى را كه روزه بگيرد صحيح است، و اگر زندان او ادامه يافت بنابر احتياط واجب بايد بعد از گذشتن يازده ماه از ماهى كه روزه گرفت، دوباره يك ماه روزه بگيرد ولى اگر بعد گمان پيدا كرد بايد به آن عمل نمايد.

 

روزه هاى حرام و مكروه

(مسأله 1393) روزه عيد فطر و قربان، حرام است و نيز روزى را كه انسان نمى داند آخر شعبان است، يا اول رمضان، اگر به نيت اول رمضان روزه بگيرد، حرام مى باشد.

 

(مسأله 1394) اگر زن به واسطه گرفتن روزه مستحبى حق شوهرش از بين رود، جايز نيست روزه بگيرد، بلكه اگر حق شوهر هم از بين نرود، ولى شوهر او را نسبت به آن، از گرفتن روزه مستحبى جلوگيرى كند، بنابر احتياط واجب بايد خوددارى كند.

 

(مسأله 1395) روزه مستحبى اولاد اگر اسباب اذيّت پدر و مادر، يا جد شود جايز نيست، بلكه اگر اسباب اذيّت آنان نشود ولى او را از گرفتن روزه مستحبى جلوگيرى كنند، احتياط مستحب آن است كه روزه نگيرد.

 

(مسأله 1396) اگر پسر بدون اجازه پدر روزه مستحبى بگيرد و در بين روز پدر او را نهى كند در صورتى كه اسباب اذيت پدر شود، بايد افطار كند.

 

(مسأله 1397) كسى كه مى داند روزه براى او ضرر ندارد، اگرچه پزشك بگويد ضرر دارد، بايد روزه بگيرد و كسى كه يقين يا گمان دارد كه روزه برايش ضرر دارد اگرچه پزشك بگويد ضرر ندارد، بايد روزه نگيرد و اگر روزه بگيرد صحيح نيست.

 

(مسأله 1398) اگر انسان احتمال بدهد كه روزه برايش ضرر دارد، و از آن احتمال، ترس براى او پيدا شود چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد، نبايد روزه بگيرد و اگر روزه بگيرد صحيح نيست.

 

(مسأله 1399) كسى كه عقيده اش اين است كه روزه براى او ضرر ندارد، اگر روزه بگيرد و بعد از مغرب بفهمد روزه براى او ضرر داشته، بايد قضاى آن را به جا آورد.

 

(مسأله 1400) روزه روز عاشورا و روزى كه انسان شك دارد روز عرفه است يا عيد قربان، مكروه است.

 

اعتكاف

اعتكاف آن است كه انسان حداقل سه روز و دو شب ميانه، در مسجد به قصد عبادت بسر ببرد، و بهتر آن است كه علاوه بر ماندن در مسجد، انجام عبادت ديگرى مانند خواندن نماز و قرآن را نيز نيت كند، و فردى كه چنين عملى را انجام مى دهد «معتَكِف» مى باشد.

 

(مسأله 1401) اعتكاف در همه اوقات جايز است ولى بهترين زمان آن، ماه مبارك رمضان وبالاخص دهه آخر آن است.

 

(مسأله 1402) خود اعتكاف بالذات عمل مستحبى است، واگر نذر كند كه اعتكافى انجام دهد، به خاطر وفاى به نذر، واجب مى شود.

 

(مسأله 1403) انسان مى تواند اعتكاف را از جانب خود و يا از جانب افراد از دنيا رفته انجام دهد، ولى از طرف فرد زنده جايز نيست.

 

(مسأله 1404) شرايط صحت اعتكاف عبارتند از امور زير:

1. اسلام

2. عقل

3. قصد قربت

4. روزه.

بنابراين فرد مسافر نمى تواند اعتكاف به جا بياورد، (مگر در مواردى كه روزه براى او جايز باشد) و همچنين زن حائض، و نفساء(تازه زا) و نيز اعتكاف در عيد فطر و قربان كه روزه در آنها حرام است صحيح نمى باشد.

 

(مسأله 1405) كمترين مدت اعتكاف، سه روز است، هرگاه كمتر از آن را نيت كند، اعتكاف او صحيح نيست، ولى فزون تر از سه، مانعى ندارد، ولو يك روز يا يك شب، يا بخشى از آنها. و اگر پنج روز معتكف شود، اعتكاف روز ششم براى او واجب مى گردد و همچنين اگر هشت روز معتكف شد، روز نهم براى او واجب مى گردد. و مقصود از روز، طلوع فجر تا غروب آفتاب است، بنابراين، شب نخست، و شب چهارم، جزء اعتكاف نيست، در اين صورت اقل اعتكاف، سه روز و دو شب مى باشد.

 

(مسأله 1406) محل اعتكاف، بايد مسجد جامع باشد، و مراد از مسجد جامع اين است كه در آنجا نماز جماعت برگزار شده و به عنوان مسجد شهر حساب شود. بنابراين در بيشتر شهرها فقط يك مسجد مى تواند محل اعتكاف باشد، مگر اين كه به خاطر بزرگى شهر دو مسجد يا بيشتر همزمان، مسجد شهر به حساب آيند، بنابراين، مسجد محلّه و امثال آن، براى اعتكاف، كافى نيست.

 

(مسأله 1407) اجازه شوهر براى همسرش، آن گاه كه زن بخواهد معتكف شود لازم است.

 

(مسأله 1408) اجازه پدر و مادر براى اعتكاف فرزندان شرط نيست، مگر اين كه عمل آنان مايه رنجش آنان و برخلاف خوشرفتارى با پدر و مادر باشد كه اسلام بر آن تأكيد فراوان دارد.

 

(مسأله 1409) معتكف بايد مدّت سه روز يا بيشتر در مسجد به سر برد، و هرگاه بدون عذر شرعى ـ كه بعداً گفته خواهد شد ـ ، مسجد را ترك كند، اعتكاف او باطل مى شود، خواه حكم شرعى مسأله را بداند يا نداند، ولى اگر فراموش كند كه معتكف است و مسجد را ترك كند و يا به زور او را از مسجد بيرون كنند، اعتكاف او باطل نمى شود، و به محض يادآورى يا برطرف شدن مانع، بايد به مسجد برگردد، و اعتكاف را ادامه دهد.

 

(مسأله 1410) اگر براى خود، در مسجد معتكف شود، در نيمه عمل نمى تواند عدول كند، و آن را به نيّت فرد ديگر ادامه دهد، و همچنين اگر از طرف فردى معتكف شده، در نيمه عمل نمى تواند عدول كند و به نيت خودش ادامه دهد.

 

(مسأله 1411) اعتكاف عمل واحدى است ، و بايد از طرف يك نفر انجام بگيرد، بنابراين نمى توان يك اعتكاف را از طرف چند نفر انجام داد، فقط مى توان ثواب عمل اعتكاف را براى گروهى اهدا نمود، خواه زنده باشند، يا نه.

 

(مسأله 1412) آنچه كه لازم است اين است كه فرد معتكف بايد روزه دار باشد، خواه روزه را براى خود بگيرد يا به طور نيابت از ديگرى.

 

(مسأله 1413) اعتكاف عبادت مستحب است و مى توان آن را در اثنا قطع كرد ولى هنگامى كه به روز سوم وارد شد، قطع آن حرام مى باشد.

 

(مسأله 1414) اگر نذر كند كه در روزهاى معينى معتكف شود، در اين صورت قطع آن جايز نيست.

 

(مسأله 1415) هرگاه نذر كند كه در روزهاى معينى معتكف شود، مى تواند با گرفتن روزه به نيت قضا و غير آن، اين عمل را انجام دهد.

 

(مسأله 1416) هرگاه سه روز معينى را نذر كند كه معتكف باشد، ولى روز سوم، مصادف با عيد گردد، اعتكاف او باطل و قضا براى او واجب نيست.

 

(مسأله 1417) هرگاه نذر كند كه سه روز معتكف شود، نخستين شب از سه روز، جزء اعتكاف نيست، و همچنين اگر يك ماه را نذر كند، نخستين شب از يك ماه، جزء اعتكاف نيست، مگر اين كه، به هنگام نذر نخستين شب را هم جزء اعتكاف قراردهد.

 

(مسأله 1418) هرگاه نذر كند كه يك ماه در مسجد معتكف شود، و اتفاقاً ماه، بيست و نه روز باشد، بايد، يك روز به آن بيفزايد، مگر اين كه به هنگام نذر مقصودش از ماه، بين دو رؤيت ماه باشد (مابين الهلالين) در اين صورت، بيست و نه روز كافى است.

 

(مسأله 1419) هرگاه نذر كند كه پنج روز در مسجد معتكف شود بايد يك روز بر آن بيفزايد.

 

(مسأله 1420) هرگاه نذر كند كه در ايام بيض (سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم) ماه رجب معتكف شود، ولى نذر خود را فراموش كند يا در اعتكاف مسامحه نمايد، احتياطاً بايد بعداً قضا كند.

 

(مسأله 1421) هرگاه نذر كند كه سه روز در ماه معينى و مشخصى معتكف شود، ولى بعداً فراموش كند كه كدام يك از ماه ها را نيّت كرده بود، اگر حرجى پيش نيايد، بايد احتياط كند، مثلاً اگر ماه مردّد بين دو ماه يا سه ماه باشد، سه روز از هر سه ماه معتكف گردد.

 

(مسأله 1422) هرگاه در مسجد مشخصى معتكف شد و بخواهد به مسجد ديگر منتقل شود، اعتكاف او باطل مى شود، مگر اين كه اين دو مسجد به هم پيوسته باشند به گونه اى كه مسجد واحدى به شمار آيند.

 

(مسأله 1423) هرگاه در مسجدى معتكف شود ولى ادامه اعتكاف، ممكن نباشد، مشهور اين است كه اعتكاف او باطل مى شود. و نمى تواند بقيه را در مسجد ديگر به پايان برساند، ولى احوط اين است كه در صورت واجب بودن به مسجد ديگر منتقل شود و اعتكاف را به آخر برساند.

 

(مسأله 1424) پشت بام مسجد و محراب آن، و شبستان ها، جزء مسجد محسوب مى شود مگر اين كه در شهرى كه در آن معتكف مى شود، برخى از آنها را اهالى محل جزء مسجد ندانند.

 

(مسأله 1425) هرگاه نقطه خاصى از مسجد را براى اعتكاف در نظر بگيرد، اعتكاف در آن نقطه واجب نمى شود. مگر اين كه آن نقطه از مسجد از فضيلت خاصى برخوردار باشد، در اين صورت بايد به نيّت خود، جامه عمل بپوشاند.

 

(مسأله 1426) هرگاه شك كند كه نقطه اى از نقاط مربوط به مسجد، جزء مسجد هست يا نه اعتكاف در آن جايز نيست.

 

(مسأله 1427) هرگاه بر اثر شياع يا شهادت دو عادل يا يك عادل، ثابت شود كه نقطه مورد نظر مسجد است، اعتكاف در آن جايز است.

 

(مسأله 1428) اعتكاف بايد در مسجد صورت بگيرد، و در اين قسمت بين زن و مرد، فرقى نيست، بنابراين، هرگاه زنى در خانه خود نقطه اى را براى نماز اختصاص دهد، اعتكاف در آن كافى نيست، و همچنين در مساجد كوچك كه مسجد شهر شمرده نمى شود.

 

(مسأله 1429) نوجوان نابالغ كه خوب و بد را تشخيص مى دهد، اگر اعتكاف كند، اعتكاف او صحيح است.

 

(مسأله 1430) در موارد خاصى معتكف مى تواند مسجد را به طور موقت ترك كند مانند:

1. اداى شهادت در دادگاه.

2. تشييع جنازه مؤمن.

3. ضروريات عرفى و شرعى، مانند تهيه غذا يا غسل و وضو در بيرون مسجد.

براين اساس تا ضرورتى ايجاب نكند، مسجد را به خاطر امر مستحب، ترك ننمايد.

 

(مسأله 1431) هرگاه در مسجد در حال اعتكاف، جنب شود، فوراً بايد مسجد را ترك كند و غسل نمايد، و اگر مسامحه كند و در مسجد بماند هر چند بعداً براى غسل اقدام كند اعتكاف او باطل مى شود.

 

(مسأله 1432) هرگاه فرد معتكف فرد ديگري را كه در نقطه اى از مسجد اعتكاف كرده، به زور از جايش بلند كند و خود به جاى أو بنشيند اعتكاف او باطل مى شود، و همچنين اگر با جانماز غصبى اعتكاف كند، ولى اگر لباس او غصبى باشد، كار او حرام ولى اعتكافش صحيح مى باشد.

 

(مسأله 1433) براى پرداخت بدهى واجب، بايد مسجد را ترك كند و بدهى را بپردازد و سپس بر گردد ولى اگر اين كار را نكرد، اعتكاف او باطل نمى شود.

 

(مسأله 1434) هرگاه ضرورت ايجاب كند كه از مسجد بيرون برود و كارى را انجام دهد، بايد نزديك ترين راه به مقصد را انتخاب كند. و اگر در نيمه راه يا هنگام برگشتن، بدون ضرورت مكث كند، و سپس به مسجد باز گردد اعتكاف باطل مى شود.

 

(مسأله 1435) هرگاه براى انجام كار لازمى مسجد را ترك گفت، و ناخواسته آن قدر طول كشيد كه صورت اعتكاف به هم خورد، اعتكاف او باطل مى شود.

 

(مسأله 1436) در اعتكاف، آنچه معتبر است، مكث در مسجد است، و حالت خاصّى در آن معتبر نيست، مى تواند بنشيند يا دراز بكشد با بخوابد و يا راه برود.

 

(مسأله 1437) مستحب است انسان، به هنگام شروع در اعتكاف، با خدا شرط كند كه هر موقع كه خواست مخيّر باشد كه، اعتكاف را به هم بزند، خواه براى بر هم زدن، عذرى باشد يا نباشد.

 

(مسأله 1438) همان طور كه در حال شروع مى تواند اين شرط را با خدا بكند، به هنگام نذر نيز مى تواند اين شرط را منظور بدارد، مثلاً بگويد: «للّه علىّ كه معتكف شوم به شرط آن كه هر موقع خواستم اعتكاف را به هم بزنم».

 

احكام اعتكاف

(مسأله 1439) فرد معتكف بايد از امورى اجتناب كند:

1. تماس جنسى با زن، حتى بوسيدن و لمس كردن و در اين قسمت بين زن و مرد، فرقى نيست، و احتياط مستحب آنست از نگاه كردن شهوت آميز نيز، خوددارى كند.

2. استمنا: كارى صورت دهد كه از او منى بيرون بيايد هر چند سبب آن نگاه شهوت آميز به همسرش باشد.

3. استفاده از بوى خوش به منظور لذت بردن، ولى كسانى كه فاقد حس شامه هستند، براى آنان مانعى نيست.

4. خريد و فروش ، بلكه هر نوع داد و ستد غير ضرورى ولى اشتغال به كارهاى دنيوى، مانند خياطى و بافندگى مانعى ندارد، ولى در صورتى كه فردى ديگر حاضر شود كه خريدهاى ضرورى او را براى ادامه اعتكاف انجام دهد، بايد او را به اين كار بگمارد.

5. بايد در اعتكاف از هر نوع جرّ و بحث براى اظهار برترى ، خوددارى شود، ولى مذاكره علمى براى بيان حق، و ابطال باطل، مانعى ندارد، بلكه مستحب است و پوشيدن لباس دوخته براى معتكف مانعى ندارد، و احكام اعتكاف با احكام احرام، تفاوت دارد.

 

(مسأله 1440) آنچه كه در مسأله پيش گفته شد، براى معتكف مطلقاً حرام است، خواه در روز، خواه در شب، ولى برخى از محرّمات مخصوص روز است، مانند خوردن و نوشيدن كه به خاطر روزه حرام مى شود و همچنين سر زير آب كردن.

 

(مسأله 1441) فرد معتكف مى تواند كارهاى مباح را در مسجد انجام دهد، مثلاً به حساب زندگى خود برسد، و دفاتر خود را تنظيم كند.

 

(مسأله 1442) هر چيزى كه روزه را باطل مى كند، مايه بطلان اعتكاف مى شود، به شرط اين كه در روز انجام بگيرد، زيرا روزه يكى از اركان اعتكاف است. و بطلان روزه، مايه باطل شدن اعتكاف مى شود، ولى برخى از چيزها مطلقاً مايه بطلان اعتكاف است، مانند جماع و معاشرت هاى جنسى با زن و بوسيدن و دست دادن. و احتياط آن است كه اگر در اعتكاف خريد و فروش غير ضرورى انجام داد و يا بوى خوش به كاربرد اعتكاف خود را به پايان برساند و اگر واجب بود، قضا كند.

 

هرگاه يكى از محرمات ، از فرد معتكف از روى سهو سر زد، اعتكاف او صحيح است، ولى اگر سهواً با همسر خود نزديكى كرد، اعتكاف او باطل مى شود، و اگر اعتكاف واجب بوده، بايد قضا كند، و اگر مستحب بود، آن را به پايان برساند.

 

(مسأله 1443) اگر اعتكاف به يكى از چيزها باطل شود، اگر واجب بوده بايد قضا كند، مگر اين كه در صيغه نذر يا به هنگام شروع، با خدا شرط كند كه هر موقع بخواهد، اعتكاف را بر هم بزند.

 

(مسأله 1444) هرگاه اعتكاف او مستحب باشد، اگر در اثناى دو روز آن را باطل كند، چيزى بر او واجب نيست واگر پس از گذشت دو روز آن را باطل كند، بايد آن را قضا كند.

 

(مسأله 1445) هرگاه در نيمه اعتكاف واجب بميرد قضا بر ولىّ او واجب نيست.

 

(مسأله 1446) هرگاه در حال اعتكاف به خريد و فروش بپردازد، معامله او درست و اعتكاف او باطل است.

 

(مسأله 1447) هرگاه اعتكاف واجب را با نزديكى با همسر خود هر چند در شب باطل كند، بايد كفاره بدهد. و كفاره آن كفاره ماه رمضان است، يعنى بايد يكى از سه چيز را انجام دهد: غلامى را آزاد كند، يا شصت روز پشت سر هم روزه بگيرد، و يا شصت فقير را سير كند.

next page

fehrest page

back page

 
 
https://old.aviny.com/Ahkam/ResalehSobhani/resale12.aspx?&mode=print
Copyright © 2003-2013 - AVINY.COM - All Rights Reserved