next page

fehrest page

back page

نجاسات

مسأله 80 ـ نجاسات ده چيز است:

اول: بول.

دوم: غائط.

سوم: منى.

چهارم: مردار.

پنجم: خون.

ششم و هفتم: سگ و خوك.

هشتم: كافر.

نهم: شراب.

دهم: عرق حيوان نجاست خوار.

 

1، 2 ـ بول و غائط:

مسأله 81 ـ بول و غائط انسان و هر حيوان حرام گوشتى كه خون جهنده دارد يعنى اگر رگ آن را ببرند، خون از آن جستن مى‏كند، نجس است. و غائط حيوان حرام گوشتى كه خون آن جستن نمى‏كند مثل ماهى حرام گوشت، و همچنين فضله حيوانات كوچك مثل پشه و مگس كه گوشت ندارند پاك است، ولى از بول حيوان حرام گوشت كه خون جهنده ندارد بايد ـ بنابر احتياط لازم ـ اجتناب كرد.

مسأله 82 ـ بول و فضله پرندگان حرام گوشت پاك، و بهتر اجتناب از آنهاست.

مسأله 83 ـ بول و غائط حيوان نجاست خوار نجس است، و همچنين است بول و غائط بچّه بزى كه شير خوك خورده ـ به تفصيلى كه در احكام خوردنيها و آشاميدنيها خواهد آمد ـ يا حيوانى كه انسان با آن نزديكى نموده است.

 

3 ـ منى:

مسأله 84 ـ منى مَرد، و هر حيوان مذكر حرام گوشتى كه خون جهنده دارد نجس است، و رطوبتى كه از زن با شهوت خارج ميشود و موجب جنابت او است ـ بتفصيلى كه در مسأله (345) ذكر خواهد شد ـ در حكم منى است و بنابر احتياط واجب بايد از منى حيوان مذكر حلال گوشتى كه خون جهنده دارد اجتناب شود.

 

4 ـ مردار:

مسأله 85 ـ مردار انسان و حيوانى كه خون جهنده دارد نجس است، چه خودش مرده باشد، يا به غير دستورى كه در شرع معيّن شده آن را كشته باشند. و ماهى چون خون جهنده ندارد، اگر چه در آب بميرد پاك است.

مسأله 86 ـ چيزهائى از مردار مثل پشم و مو، و كرك و استخوان و دندان، كه روح ندارند، پاك است.

مسأله 87 ـ اگر از بدن انسان يا حيوانى كه خون جهنده در حالى كه زنده است گوشت يا چيز ديگرى را كه روح دارد جدا كنند، نجس است.

مسأله 88 ـ اگر پوستهاى مختصر لب و جاهاى ديگر بدن را بكنند چنانچه روح نداشته باشد و به آسانى كنده شود، پاك است.

مسأله 89 ـ تخم مرغ كه از شكم مرغ بيرون مى‏آيد پاك است هر چند پوست روى آن سفت نشده باشد، ولى ظاهر آن را بايد آب كشيد.

مسأله 90 ـ اگر برّه و بزغاله پيش از آنكه علفخوار شوند بميرند، پنير مايه‏اى كه در شيردان آنها مى‏باشد پاك است، ولى چنانچه ثابت نشود كه مايع است بايد ظاهر آن را ـ كه با بدن ميته ملاقات كرده است ـ بشويند.

مسأله 91 ـ دواجات روان، عطر، روغن، واكس، و صابون كه از خارجه مى‏آوردند، اگر انسان يقين به نجاست آنها نداشته پاك است.

مسأله 92 ـ گوشت، پيه و چرمى كه احتمال آن برود از حيوانى است كه به دستور شرع كشته شده پاك است، ولى اگر از دست كافر گرفته شود يا اينكه دست مسلمانى باشد كه از كافر گرفته و رسيدگى نكرده كه از حيوانى است كه به دستور شرع كشته شده يا نه، خوردن آن گوشت و پيه حرام است، ولى نماز در آن چرم جايز است، و آنچه از بازار مسلمانها، يا از مسلمانى گرفته شود و معلوم نباشد كه از كافر گرفته شده، يا اينكه احتمال آن برود كه تحقيق كرده اگر چه از كافر گرفته باشد خوردن آن گوشت و پيه نيز جايز است، مشروط بر اينكه آن مسلمان در آن تصرفى بكند كه مختص گوشت حلال است، مانند اينكه براى خوردن بفروشد.

 

5 ـ خون:

مسأله 93 ـ خونى كه از انسان و هر حيوانى كه خون جهنده دارد ـ يعنى حيوانى كه اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن مى‏كند ـ بيرون بيايد نجس است، پس خون حيوانى كه مانند ماهى و پشه خون جهنده ندارد پاك مى‏باشد.

مسأله 94 ـ اگر حيوان حلال گوشت را بدستورى كه در شرع معيّن شده بكشند و خون آن به مقدار لازم بيرون آيد، خونى كه در بدنش مى‏ماند پاك است. ولى اگر به علت نفس كشيدن يا بواسطه اينكه سر حيوان در جاى بلند بوده خون به بدن حيوان برگردد، آن خون نجس است.

مسأله 95 ـ احتياط مستحب آن است كه از زرده تخم مرغى كه ذرّه‏اى خون در آن مى‏باشد اجتناب شود.

مسأله 96 ـ خونى كه گاهى موقع دوشيدن شير ديده مى‏شود نجس است، و شير را نجس مى‏كند.

مسأله 97 ـ اگر خونى كه از لاى دندانها مى‏آيد بواسطه مخلوط شدن با آب دهان از بين برود، اجتناب از آب دهان لازم نيست.

مسأله 98 ـ خونى كه بواسطه كوبيده شدن، زير ناخن يا زير پوست مى‏ميرد، اگر طورى شود كه ديگر به آن خون نگويند پاك، و اگر به آن خون بگويند و ظاهر گردد نجس است. پس چنانچه ناخن يا پوست سوراخ شود بطورى كه خون جزء ظاهر بدن حساب شود، اگر بيرون آوردن خون و تطهير محل جهت وضو يا غسل مشقت زياد دارد بايد تيمّم نمايد.

مسأله 99 ـ اگر انسان نداند كه خون زير پوست مرده يا گوشت بواسطه كوبيده شدن به آن حالت در آمده، پاك است.

مسأله 100 ـ اگر موقع جوشيدن غذا ذرّه‏اى خون در آن بيفتد، تمام غذا و ظرف آن ـ بنابر احتياط لازم ـ نجس مى‏شود، و جوشيدن، و حرارت، و آتش، پاك كننده نيست.

مسأله 101 ـ زردابه‏اى كه در حال بهبودى زخم در اطراف آن پيدا مى‏شود، اگر معلوم نباشد كه با خون مخلوط است، پاك مى‏باشد.

 

6، 7 ـ سگ و خوك:

مسأله 102 ـ سگ و خوك نجس‏اند، حتى مو و استخوان و پنجه و ناخن و رطوبتهاى آنها.

 

8 ـ كافر:

مسأله 103 ـ كسى كه معترف به خدا يا به يگانگى او نباشد و همچنين غُلاة ـ يعنى آنهايى كه يكى از ائمه عليهم‏السلام را خدا خوانده، يا بگويند خدا در او حلول كرده است ـ و خوارج و نواصب ـ يعين آنهايى كه به ائمه عليهم‏السلام اظهار دشمنى مى‏نمايند ـ نجسند، و همچنين است كسى كه نبوّت يا يكى از ضروريات دين، مانند نماز و روزه را منكر شود، اگر به نحوى باشد كه مستلزم تكذيب پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم بشود هر چند في الجمله. و امّا اهل كتاب ـ يعنى يهود و نصارى و مجوس ـ محكوم به طهارت‏اند.

مسأله 104 ـ تمام بدن كافر، حتى مو و ناخن و رطوبتهاى او نجس است.

مسأله 105 ـ اگر پدر و مادر و جدّ و جدّه بچه نابالغ كافر باشند، آن بچّه هم نجس است، مگر در صورتى كه مميّز و مظهر اسلام باشد، كه در اين صورت پاك است. و اگر از پدر و مادر خود روگردان و به مسلمانها تمايل داشته باشد، و يا در حال تحقيق و بررسى باشد، حكم به نجاستش مشكل است. و اگر پدر و مادر و جدّ و جدّه، يكى از اينها مسلمان باشد ـ به تفصيلى كه در مسأله (210) خواهد آمد ـ بچّه پاك است.

مسأله 106 ـ كسى كه معلوم نيست مسلمان است يا نه، و نشانه‏اى هم بر اسلامش نباشد، پاك مى‏باشد، ولى احكام ديگر مسلمان را ندارد، مثلاً نمى‏تواند زن مسلمان بگيرد، و بايد در قبرستان مسلمانان دفن نشود.

مسأله 107 ـ شخصى كه به يكى از دوازده امام عليهم‏السلام از روى دشمنى دشنام دهد، نجس است.

 

9 ـ شراب:

مسأله 108 ـ شراب نجس است، و غير آن از چيزهايى كه انسان را مست مى‏كند نجس نيست.

مسأله 109 ـ الكل ـ چه صنعتى چه طبى ـ به تمام اقسامش پاك است.

مسأله 110 ـ اگر آب انگور بخودى خود يا بواسطه پختن جوش بيايد پاك، ولى خوردن آن حرام است، و همچنين انگور جوشيده ـ بنابر احتياط واجب ـ حرام است ولى نجس نيست.

مسأله 111 ـ خرما و مويز و كشمش و آب آنها اگر چه جوش بيايند پاك، و خوردن آنها حلال است.

مسأله 112 ـ فقاع كه غالباً از جو گرفته مى‏شود و موجب درجه خفيفى از مستى است حرام است، و بنابر احتياط واجب نجس است. و امّا آب جوى كه موجب هيچگونه مستى نيست پاك وحلال مى‏باشد.

 

10 ـ عرق حيوان نجاست خوار:

مسأله 113 ـ عرق شترى كه به خوردن نجاست انسان عادت كرده باشد نجس است، و همچنين است ـ بنابر احتياط واجب ـ عرق حيوانات ديگرى كه اين چنين باشند.

مسأله 114 ـ عرق جنب از حرام پاك است، ونماز با آن صحيح است.

 

راه ثابت شدن نجاست

مسأله 115 ـ نجاست هر چيزى از سه راه ثابت مى‏شود:

اول: آنكه خود انسان يقين يا از راه عقلائى به آن اطمينان پيدا كند كه آن چيز نجس است، و اگر گمان داشته باشد چيزى نجس است، لازم نيست از آن اجتناب نمايد. بنابر اين غذا خوردن در قهوه‏خانه‏ها، وميهمانخانه‏هائى كه مردمان لاابالى و كسانى كه پاكى و نجسى را مراعات نمى‏كنند در آنجا غذا مى‏خورند، اگر انسان اطمينان نداشته باشد غذايى را كه براى او آورده‏اند نجس است، اشكال ندارد.

دوم: آنكه كسى كه چيزى در اختيار اوست بگويد آن چيز نجس است و متهم نباشد ـ مثلاً همسر يا نوكر يا كلفت انسان نسبت به ظرف يا چيز ديگرى كه در اختيار اوست بگويد ـ نجس مى‏باشد.

سوم: آنكه دو مرد عادل بگويند چيزى نجس است، بشرط آنكه از سبب نجاست خبر دهند، مثلاً بگويند آن چيز با خون يا بول ملاقات كرده است. و اگر يك مرد عادل يا شخصى كه مورد وثوق است خبر دهد و اطمينان از گفته او پيدا نشود احتياط واجب آن است كه از آن چيز اجتناب شود.

مسأله 116 ـ اگر بواسطه ندانستن مسأله، نجس بودن و پاك بودن چيزى را نداند، مثلاً نداند فضله موش پاك است يا نه، بايد مسأله را بپرسد. ولى اگر با اينكه مسأله را مى‏داند، در چيزى شك كند كه پاك است يا نه، مثلاً شك كند آن چيز خون است يا نه، يا نداند كه خون پشه است يا خون انسان، پاك مى‏باشد، و وارسى كردن يا پرسيدن لازم نيست.

مسأله 117 ـ چيز نجسى كه انسان شك دارد پاك شده يا نه، نجس است. و چيز پاك را اگر شك كند نجس شده يا نه، پاك است. و اگر هم بتواند نجس بودن يا پاك بودن آن را بفهمد، لازم نيست وارسى كند.

مسأله 118 ـ اگر بداند يكى از دو ظرف يا دو لباسى كه از هر دوى آنها استفاده مى‏كند نجس شده و نداند كدام است، بايد از هر دو اجتناب كند. ولى اگر مثلاً نمى‏داند لباس خودش نجس شده يا لباسى كه از تصرّف او خارج بوده و مال ديگرى مى‏باشد، لازم نيست از لباس خودش اجتناب نمايد.

 

چيز پاك چگونه نجس مى‏شود

مسأله 119 ـ اگر چيز پاك به چيز نجس برسد، و هر دو يا يكى از آنها به طورى تر باشد كه ترى يكى به ديگرى برسد، چيز پاك نيز نجس مى‏شود، ولى با تعدد واسطه نجس نمى‏شود.

مثال: در صورتى كه دست راست به بول متنجّس شود، آنگاه آن دست با رطوبت جديدى با دست چپ ملاقات كند، اين ملاقات موجب نجاست دست چپ خواهد بود، و اگر دست چپ بعد از خشك شدن با لباس مرطوب مثلاً ملاقات كند لباس نيز نجس مى‏شود، ولى اگر آن لباس با چيز ديگرى با رطوبت ملاقات كند حكم به نجاست آن چيز نمى‏شود. و اگر ترى به قدرى كم باشد كه به ديگرى نرسد، چيزى كه پاك بوده نجس نمى‏شود اگر چه به عين نجس برسد.

مسأله 120 ـ اگر چيز پاكى به چيز نجس برسد، و انسان شك كند كه هر دو يا يكى از آنها تر بوده يا نه، آن چيز پاك نجس نمى‏شود.

مسأله 121 ـ دو چيزى كه انسان نمى‏داند كدام پاك و كدام نجس است، اگر چيز پاكى با رطوبت بعداً به يكى از آنها برسد اجتناب از آن لازم نيست، مگر در بعضى از موارد مثل آنكه حالت سابقه در هر دو نجاست باشد، و يا آنكه با طرف ديگر هم، چيز پاك ديگرى با رطوبت ملاقات كند.

مسأله 122 ـ زمين و پارچه و مانند اينها اگر رطوبت داشته باشد، هر قسمتى كه نجاست به آن برسد نجس مى‏شود، و جاهاى ديگر آن پاك است، و همچنين است خيار و خربزه ومانند اينها.

مسأله 123 ـ هر گاه شيره و روغن و مانند اينها طورى باشد كه اگر مقدارى از آن را بردارند جاى آن خالى نمى‏ماند، همين كه يك نقطه‏اى از آن نجس شد، تمام آن نجس مى‏شود. ولى اگر طورى باشد كه جاى آن در موقع بر داشتن خالى بماند، اگر چه بعد پر شود، فقط جايى كه نجاست به آن رسيده نجس مى‏باشد، پس اگر فضله موش در آن بيفتد جايى كه فضله افتاده نجس وبقيّه پاك است.

مسأله 124 ـ اگر مگس يا حيوانى مانند آن روى چيز نجسى كه تر است بنشيند، و بعد روى چيز پاكى كه آن هم تر است بنشيند، چنانچه انسان بداند نجاست همراه آن حيوان بوده، چيز پاك نجس مى‏شود، و اگر نداند پاك است.

مسأله 125 ـ اگر جائى از بدن كه عرق دارد نجس شود، و عرق از آنجا به جاى ديگر برود، هر جا كه عرق به آن برسد نجس مى‏شود، و اگر عرق به جاى ديگر نرود جاهاى ديگر بدن پاك است.

مسأله 126 ـ اخلاط غليظى كه از بينى يا گلو مى‏آيد، اگر خون داشته باشد، جايى كه خون دارد نجس وبقيه آن پاك است. پس اگر به بيرون دهان يا بينى برسد، مقدارى كه انسان يقين دارد جاى نجس اخلاط به آن رسيده نجس است، و محلّى را كه شك دارد جاى نجس به آن رسيده يا نه پاك مى‏باشد.

مسأله 127 ـ اگر آفتابه‏اى را كه ته آن سوراخ است روى زمين نجس بگذارند، چنانچه از جريان بيفتد وآب زير آن جمع گردد كه با آب آفتابه يكى حساب شود، آب آفتابه نجس مى‏شود، ولى اگر آب آفتابه با فشار جريان داشته باشد نجس نمى‏شود.

مسأله 128 ـ اگر چيزى داخل بدن شود و به نجاست برسد، در صورتى كه بعد از بيرون آمدن، آلوده به نجاست نباشد پاك است. پس اگر اسباب اماله يا آب آن در مخرج غائط وارد شود، يا سوزن و چاقو و مانند اينها در بدن فرو رود و بعد از بيرون آمدن به نجاست آلوده نباشد، نجس نيست. و همچنين است آب دهان و بينى اگر در داخل به خون برسد و بعد از بيرون آمدن به خون آلوده نباشد.

 

احكام نجاسات

مسأله 129 ـ نجس كردن خط و ورق قرآن در صورتى كه مستلزم هتك باشد حرام است، و اگر نجس شود بايد فوراً آن را آب بكشند. بلكه ـ بنابر احتياط واجب ـ در غير فرض هتك نيز نجس كردن آن حرام، و آب كشيدن واجب است.

مسأله 130 ـ اگر جلد قرآن نجس شود، در صورتى كه بى احترامى به قرآن باشد، بايد آن را آب بكشند.

مسأله 131 ـ گذاشتن قرآن روى عين نجس مانند خون و مردار، اگر چه آن عين نجس خشك باشد، در صورتى كه بى احترامى به قرآن باشد حرام است.

مسأله 132 ـ نوشتن قرآن با مركّب نجس ـ اگر چه يك حرف آن باشد ـ حكم نجس كردن آن را دارد، و اگر نوشته شود بايد آن را آب بكشند، يا بواسطه تراشيدن و مانند آن كارى كنند كه از بين برود.

مسأله 133 ـ در صورتى كه دادن قرآن به كافر مستلزم هتك باشد حرام، وگرفتن قرآن از او واجب است.

مسأله 134 ـ اگر ورق قرآن يا چيزى كه احترام آن لازم است، مثل كاغذى كه اسم خدا يا پيغمبر يا امام بر آن نوشته شده، در مستراح بيفتد، بيرون آوردن وآب كشيدن آن ـ اگر چه خرج داشته باشد ـ واجب است و اگر بيرون آوردن آن ممكن نباشد، بايد به آن مستراح نروند تا يقين كنند آن ورق پوسيده است. و نيز اگر تربت در مستراح بيفتد و بيرون آوردن آن ممكن نباشد، بايد تا وقتى كه يقين نكرده‏اند كه به كلّى از بين رفته به آن مستراح نروند.

مسأله 135 ـ خوردن و آشاميدن چيز متنجس حرام است، و همچنين است خوراندن آن به ديگرى، ولى خوراندن آن به طفل يا ديوانه، جايز است. و اگر خود طفل يا ديوانه غذاى نجس را بخورد، يا با دست نجس غذا را نجس كند و بخورد، لازم نيست از او جلوگيرى كنند.

مسأله 136 ـ فروختن و عاريه دادن چيز نجسى كه قابل پاك شدن است اشكال ندارد، ولى لازم است كه نجس بودن آن را به طرف بگويد، با دو شرط:

اول: آنكه طرف در معرض آن باشد كه در مخالفت تكليف شرعى واقع شود، مثل اينكه او را در خوردن يا آشاميدن استعمال نمايد، و اگر اينچنين نباشد لازم نيست بگويد، مثلاً نجس بودن لباسى را كه طرف با آن نماز مى‏خواند لازم نيست به او بگويد زيرا پاك بودن لباس شرط واقعى نيست.

دوم: آنكه احتمال بدهد كه طرف به گفته او ترتيب اثر دهد، وامّا اگر بداند كه ترتيب اثر نمى‏دهد گفتن لازم نيست.

مسأله 137 ـ اگر انسان ببيند كسى چيز نجسى را مى‏خورد، يا با لباس نجس نماز مى‏خواند، لازم نيست به او بگويد.

مسأله 138 ـ اگر جائى از خانه يا فرش كسى نجس باشد، و ببيند بدن يا لباس يا چيز ديگر كسانى كه وارد خانه او مى‏شوند با رطوبت به جاى نجس رسيده است، چنانچه او موجب اين امر شده باشد بايد با دو شرطى كه در مسأله پيش گذشت به آنان بگويد.

مسأله 139 ـ اگر صاحب خانه در بين غذا خوردن بفهمد غذا نجس است بايد ـ با شرط دومى كه گذشت ـ به ميهمانها بگويد، و امّا اگر يكى از ميهمانها بفهمد لازم نيست به ديگران خبر دهد، ولى چنانچه طورى با آنان معاشرت دارد كه بواسطه نجس بودن آنان، خود از جهت ابتلاى به نجاست، مبتلا به مخالفت حكم الزامى مى‏شود بايد به آنان بگويد.

مسأله 140 ـ اگر چيزى را كه عاريه كرده نجس شود، بايد صاحبش را از نجس شدن آن با دو شرطى كه در مسأله (136) گذشت آگاه كند.

مسأله 141 ـ اگر بچّه بگويد چيزى نجس است، يا چيزى را آب كشيده، نبايد حرف او را قبول كرد. ولى بچّه‏اى كه مميّز است و پاكى و نجسى را بخوبى درك مى‏كند اگر بگويد چيزى را آب كشيدم، در صورتى كه آن چيز در تصرّف او باشد يا گفته‏اش مورد اطمينان باشد قبول مى‏شود، و همچنين اگر بگويد چيزى نجس است.

next page

fehrest page

back page

 
 
https://old.aviny.com/Ahkam/ResalehSistani/resale02.aspx?&mode=print
Copyright © 2003-2013 - AVINY.COM - All Rights Reserved