بسم اللّه الرحمن الرحيم
الحمد للّه رب العالمين، و الصلاة و السلام على أشرف الأنبياء و المرسلين محمّد و آله الطيبين الطاهرين و اللعنة الدائمة على أعدائهم أجمعين، من الآن إلى قيام يوم الدين.
احكام تقليد
مسأله 1 ـ شخص مسلمان بايد عقيدهاش به اصول دين از روى بصيرت باشد، و نمىتواند در اصول دين تقليد نمايد، يعنى گفته كسى را كه علم به آنها دارد به صرف اينكه او گفته است قبول كند. ولى چنانچه شخص به عقائد حقّه اسلام يقين داشته باشد، و آنها را اظهار نمايد ـ هر چند از روى بصيرت نباشد ـ آن شخص مسلمان و مؤمن است، و همه احكام اسلام و ايمان بر او جارى مىشود.
و امّا در احكام دين ـ در غير ضروريات و قطعيات ـ بايد شخص يا مجتهد باشد كه بتواند احكام را از روى دليل بدست آورد، يا از مجتهد تقليد كند، يا از راه احتياط طورى به وظيفه خود عمل نمايد كه يقين كند تكليف خود را انجام داده است.
مثلاً: اگر عدّهاى از مجتهدين عملى را حرام مىدانند، و عدّه ديگر مىگويند حرام نيست، آن عمل را انجام ندهد.
و اگر عملى را بعضى واجب، و بعضى مستحب ميدانند، آن را بجا آورد.
پس كسانى كه مجتهد نيستند، و نمىتوانند به احتياط عمل كنند، واجب است از مجتهد تقليد نمايند.
مسأله 2 ـ تقليد در احكام: عمل كردن به دستور مجتهد است. و از مجتهدى بايد تقليد كرد كه مرد، بالغ، عاقل، شيعه دوازده امامى، حلال زاده، زنده و عادل باشد.
و عادل كسى است كه كارهايى را كه بر او واجب است بجا آورد، و كارهايى را كه بر او حرام است ترك كند.
و نشانه عدالت اين است كه در ظاهر شخص خوبى باشد، كه اگر از اهل محل يا همسايگان، يا كسانى كه با او معاشرت دارند حال او را بپرسند، خوبى او را تصديق نمايند.
و در صورتى كه اختلاف فتوى بين مجتهدين در مسائل محل ابتلاء ـ و لو اجمالاً ـ معلوم باشد، لازم است مجتهدى كه انسان از او تقليد مىكند أعلم باشد، يعنى در فهميدن حكم خدا از تمام مجتهدهاى زمان خود تواناتر باشد.
مسأله 3 ـ مجتهد و أعلم را از سه راه مىتوان شناخت:
اول: آنكه خود انسان يقين كند، مثل آنكه از اهل علم باشد، و بتواند مجتهد و أعلم را بشناسد.
دوم: آنكه دو نفر عالم و عادل كه مىتوانند مجتهد و أعلم را تشخيص دهند، مجتهد بودن يا أعلم بودن كسى را تصديق كنند، بشرط آنكه دو نفر عالم و عادل ديگر با گفته آنان مخالفت ننمايند. بلكه اجتهاد يا أعلميت كسى به گفته يك نفر از اهل خبره و اطلاع كه مورد وثوق انسان باشد نيز ثابت مىشود.
سوم: آنكه انسان از راههاى عقلائى به اجتهاد يا أعلميت فردى اطمينان پيدا كند، مثل آنكه عدّهاى از اهل علم كه مىتوانند مجتهد و أعلم را تشخيص دهند، و از گفته آنان اطمينان پيدا مىشود، مجتهد بودن يا أعلم بودن كسى را تصديق كنند.
مسأله 4 ـ بدست آوردن فتوى، يعنى دستور مجتهد چهار راه دارد:
اول: شنيدن از خود مجتهد.
دوم: شنيدن از دو نفر عادل كه فتواى مجتهد را نقل كنند.
سوم: شنيدن از كسى كه انسان به گفته او اطمينان دارد.
چهارم: ديدن در رساله مجتهد در صورتى كه انسان بدرستى آن رساله اطمينان داشته باشد.
مسأله 5 ـ تا انسان يقين نكند كه فتواى مجتهد عوض شده است، مىتواند به آنچه در رساله او نوشته شده عمل نمايد، و اگر احتمال دهد كه فتواى او عوض شده جستجو لازم نيست.
مسأله 6 ـ اگر مجتهد أعلم در مسألهاى فتوى دهد، مقلّد نمىتواند در آن مسأله به فتواى مجتهد ديگر عمل كند.
ولى اگر فتوى ندهد، و بفرمايد احتياط آن است كه فلان طور عمل شود ـ مثلاً بفرمايد احتياط آن است كه در ركعت اول و دوم نماز بعد از سوره حمد يك سوره تمام بخواند ـ مقلّد بايد يا به اين احتياط كه احتياط واجبش مىگويند عمل كند، و يا به فتواى مجتهد ديگرى ـ با رعايت الأعلم فالأعلم ـ عمل نمايد، پس اگر او فقط سوره حمد را كافى بداند، مىتواند سوره را ترك كند.
و همچنين است اگر مجتهد أعلم بفرمايد مسأله محل تأمل، يا محل إشكال است.
مسأله 7 ـ اگر مجتهد أعلم بعد از آنكه در مسألهاى فتوى داده، يا پيش از آن احتياط كند ـ مثلاً بفرمايد ظرف نجس را كه يك مرتبه در آب كر بشويند پاك مىشود اگر چه احتياط آن است كه سه مرتبه بشويند ـ مقلّد او مىتواند عمل به احتياط را ترك نمايد، و اين را احتياط مستحب مىنامند.
مسأله 8 ـ اگر مجتهدى كه انسان از او تقليد مىكند از دنيا برود، حكم بعد از فوت او حكم زنده بودنش است، بنابر اين اگر او أعلم از مجتهد زنده باشد بايد ـ با علم به اختلاف در مسائل محل ابتلاء و لو اجمالاً ـ بر تقليد او باقى بماند و چنانچه مجتهد زنده أعلم از او باشد بايد به مجتهد زنده رجوع كند.
و اگر أعلميتى در ميان آنها معلوم نشود يا مساوى باشند، پس اگر اورعيّت يكى از آنها ثابت شود به اين معنا كه در فتوى دادن بيشتر احتياط كند بايد از او تقليد كند و اگر ثابت نشود مخيّر است عمل خود را با فتواى هر كدام تطبيق نمايد، مگر در موارد علم اجمالى، يا قيام حجت اجمالى بر تكليف ـ مانند موارد اختلاف در قصر و تمام ـ كه بنابر احتياط واجب بايد رعايت هر دو فتوا را بنمايد.
و مراد از تقليد در صدر اين مسأله صرف التزام به متابعت از فتواى مجتهد معين است، نه عمل كردن به دستور او.
مسأله 9 ـ بر مكلّف لازم است مسائلى را كه احتمال مىدهد به واسطه ياد نگرفتن آنها در معصيت ـ يعنى ترك واجب يا فعل حرام ـ واقع مىشود ياد بگيرد.
مسأله 10 ـ اگر براى انسان مسألهاى پيش آيد كه حكم آن را نمىداند، لازم است احتياط كند، يا اينكه با شرائطى كه ذكر شد تقليد نمايد.
ولى چنانچه دسترسى به فتواى أعلم در آن مسأله نداشته باشد، جايز است از غير أعلم تقليد نمايد، با رعايت الأعلم فالأعلم.
مسأله 11 ـ اگر كسى فتواى مجتهدى را به شخص ديگرى بگويد، چنانچه فتواى آن مجتهد عوض شود، لازم نيست به او خبر دهد كه فتواى آن مجتهد عوض شده.
ولى اگر بعد از گفتن فتوى بفهمد اشتباه كرده، و گفته او موجب آن مىشود كه آن شخص بر خلاف وظيفه شرعيش عمل كند، بايد ـ بنابر احتياط لازم ـ اشتباه را در صورت امكان بر طرف كند.
مسأله 12 ـ اگر مكلّف مدتى أعمال خود را بدون تقليد انجام دهد، اگر أعمال او مطابق با واقع، يا فتواى مجتهدى باشد كه اكنون مىتواند مرجع او باشد صحيح است، و در غير اين صورت اگر جاهل قاصر بوده، و نقص عمل از جهت اركان و مانند آن نبوده است، عمل صحيح است.
و همچنين است اگر جاهل مقصّر بوده است، و نقص عمل از جهتى بوده است كه در صورت جهل صحيح است مانند جهر به جاى اخفات يا بعكس.
و همچنين اگر كيفيت أعمال گذشته را نداند كه محكوم به صحت است، بجز در بعضى موارد كه در «منهاج» ذكر شده است.
احكام طهارت
آب مطلق و مضاف
مسأله 13 ـ آب يا مطلق است يا مضاف: آب مضاف آبى است كه آن را از چيزى بگيرند، مثل آب هندوانه وگلاب، يا با چيزى مخلوط باشد، مثل آبى كه بقدرى با گِل ومانند آن مخلوط شود كه ديگر به آن آب نگويند، وغير اينها آب مطلق است، وآن بر پنج قسم است:
اول: آب كر.
دوم: آب قليل.
سوم: آب جارى.
چهارم: آب باران.
پنجم: آب چاه.
1 ـ آب كُر
مسأله 14 ـ آب كُر مقدار آبى است كه مساحت ظرف آن سى و شش وجب باشد، و آن تقريباً معادل (384) ليتر است.
مسأله 15 ـ اگر عين نجس مانند بول و خون يا چيزى كه نجس شده است مانند لباس، به آب كر برسد، چنانچه آن آب، بو يا رنگ يا مزه نجاست را بگيرد، نجس مىشود، و اگر تغيير نكند نجس نمىشود.
مسأله 16 ـ اگر بو يا رنگ يا مزه آب كر بواسطه غير نجاست تغيير كند نجس نمىشود.
مسأله 17 ـ اگر عين نجس مانند خون به آبى كه بيشتر از كر است برسد، و بو يا رنگ يا مزه قسمتى از آن را تغيير دهد، چنانچه مقدارى كه تغيير نكرده كمتر از كر باشد تمام آب نجس مىشود، واگر به اندازه كر يا بيشتر باشد فقط مقدارى كه بو يا رنگ يا مزه آن تغيير كرده نجس است.
مسأله 18 ـ آب فوّاره اگر متصل به كر باشد، آب نجس را پاك مىكند، ولى اگر قطره قطره روى آب نجس بريزد آن را پاك نمىكند، مگر آنكه چيزى روى فوّاره بگيرند تا آب آن قبل از قطره قطره شدن با آب نجس متصل شود. و لازم است كه آب فوّاره با آب نجس مخلوط گردد.
مسأله 19 ـ اگر چيز نجس را زير شيرى كه متّصل به كر است بشويند، آبى كه از آن چيز مىريزد اگر متصل به كر باشد، وبو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد، و عين نجاست هم در آن نباشد، پاك است.
مسأله 20 ـ اگر مقدارى از آب كر يخ ببندد و باقى آن به قدر كر نباشد، چنانچه نجاست به آن برسد نجس مىشود، و هر مقدار از يخ هم آب شود نجس است.
مسأله 21 ـ آبى كه به اندازه كر بوده، اگر انسان شك كند از كر كمتر شده يا نه، مثل آب كر است، يعنى نجاست را پاك مىكند، و اگر نجاستى هم به آن برسد نجس نمىشود. و آبى كه كمتر از كر بوده و انسان شك دارد به مقدار كر شده يا نه، حكم آب كمتر از كر را دارد.
مسأله 22 ـ كر بودن آب، به دو راه ثابت مىشود:
اول: آنكه خود انسان يقين يا اطمينان كند.
دوم: آنكه دو مرد عادل خبر دهند. و اما اگر يك عادل يا ثقه يا كسى كه كر در اختيار او است خبر دهد اگر مفيد اطمينان نباشد اعتبار آن محل اشكال است.
2 ـ آب قليل
مسأله 23 ـ آب قليل، آبى است كه از زمين نجوشد و از كر كمتر باشد.
مسأله 24 ـ اگر آب قليل روى چيز نجس بريزد، يا چيز نجس به آن برسد نجس مىشود. ولى اگر از بالا روى چيز نجس بريزد، مقدارى كه به آن چيز مىرسد نجس است، و مقدارى كه به آن چيز نرسيده پاك است.
مسأله 25 ـ آب قليلى كه براى بر طرف كردن عين نجاست روى چيز نجس ريخته شود و از آن جدا گردد، در چيزهائى كه با يك بار شستن پاك نمىگردد نجس است، و همچنين آب قليلى كه بعد از بر طرف شدن عين نجاست براى تطهير چيز نجس روى آن مىريزند و از آن جدا مىشود ـ بنابر احتياط لازم ـ نجس است.
مسأله 26 ـ آب قليلى كه با آن مخرج بول و غائط را مىشويند با پنج شرط چيزى را كه با آن ملاقات كند نجس نمىكند:
اول: آنكه بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد.
دوم: نجاستى از خارج به آن نرسيده باشد.
سوم: نجاست ديگرى مثل خون با بول يا غائط بيرون نيامده باشد.
چهارم: ذرّههاى غائط در آب پيدا نباشد.
پنجم: بيشتر از مقدار معمول نجاست به اطراف مخرج نرسيده باشد.
3 ـ آب جارى
آب جارى به آبى گفته مىشود كه:
1 ـ منبع طبيعى داشته باشد.
2 ـ جارى باشد هر چند به وسيلهاى آن را جارى سازند.
3 ـ في الجمله استمرار داشته باشد، و لازم نيست به منبع طبيعى متصل باشد، پس اگر به طور طبيعى از آن جدا شود مانند ريزش آب از بالا به صورت قطره با فرض جريان در زمين جارى به حساب مىآيد، ولى اگر چيزى مانع اتصال آن به منبع شود مثلاً اگر مانع ريزش با جوشش آب شود، يا ارتباط آن را با منبع قطع كند، آب باقى مانده حكم جارى را ندارد هر چند جريان داشته باشد.
مسأله 27 ـ آب جارى اگر چه كمتر از كر باشد، چنانچه نجاست به آن برسد تا وقتى كه بو يا رنگ يا مزه آن بواسطه نجاست تغيير نكرده پاك است.
مسأله 28 ـ اگر نجاستى به آب جارى برسد، مقدارى از آن كه بو يا رنگ يا مزهاش بواسطه نجاست تغيير كرده نجس است. و طرفى كه متصل به چشمه است اگر چه كمتر از كر باشد پاك است. و آبهاى طرف ديگر نهر اگر به اندازه كر باشد يا بواسطه آبى كه تغيير نكرده به آب طرف چشمه متصل باشد، پاك و گرنه نجس است.
مسأله 29 ـ آب چشمهاى كه جارى نيست ولى طورى است كه اگر از آن بر دارند باز مىجوشد، حكم آب جارى را ندارد، يعنى اگر نجاست به آن برسد وكمتر از كر باشد نجس مىشود.
مسأله 30 ـ آبى كه كنار نهر ايستاده و متصل به آب جارى است، حكم آب جارى را ندارد.
مسأله 31 ـ چشمهاى كه مثلاً در زمستان مىجوشد و در تابستان از جوشش مىافتد، فقط وقتى كه مىجوشد حكم آب جارى را دارد.
مسأله 32 ـ آب حوضچه حمام اگر كمتر از كر باشد، چنانچه به خزينهاى كه آبش به ضميمه آب حوض به اندازه كر است متصل باشد و به ملاقات نجس، بو يا رنگ يا مزه آن تغيير نكند، نجس نمىشود.
مسأله 33 ـ آب لولههاى حمام و عمارات كه از شيرها و دوشها مىريزد اگر به ضميمه منبعى كه متصل به آن است به قدر كر باشد حكم كر را دارد.
مسأله 34 ـ آبى كه روى زمين جريان دارد ولى از زمين نمىجوشد، چنانچه كمتر از كُر باشد و نجاست به آن برسد نجس مىشود، امّا اگر از بالا جارى باشد و نجاست به پائين آن برسد، طرف بالاى آن نجس نمىشود.
4 ـ آب باران
مسأله 35 ـ چيزى كه نجس است و عين نجاست در آن نيست، به هر جاى آن يك مرتبه باران برسد پاك مىشود مگر بدن و لباس كه به بول نجس شده باشد كه در اين دو ـ بنابر احتياط واجب ـ دو مرتبه لازم است، و در فرش و لباس و مانند اينها فشار لازم نسيت، البته باريدن دو سه قطره فائده ندارد بلكه بايد طورى باشد كه بگويند باران مىآيد.
مسأله 36 ـ اگر باران بر عين نجس ببارد و به جاى ديگر ترشح كند، چنانچه عين نجاست همراه آن نباشد و بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد پاك است، پس اگر باران بر خون ببارد و ترشح كند، چنانچه ذرّهاى خون در آن باشد، يا آنكه بو يا رنگ يا مزه خون گرفته باشد نجس مىباشد.
مسأله 37 ـ اگر بر سقف عمارت يا روى بام آن عين نجاست باشد، تا وقتى باران به بام مىبارد، آبى كه به چيز نجس رسيده و از سقف يا ناودان مىريزد، پاك است، ولى بعد از قطع شدن باران اگر معلوم باشد آبى كه مىريزد، به چيز نجس رسيده است، نجس مىباشد.
مسأله 38 ـ زمين نجسى كه باران بر آن ببارد پاك مىشود، و اگر باران بر زمين جارى شود و در حال باريدن به جاى نجسى كه زير سقف است برسد آن را نيز پاك مىكند.
مسأله 39 ـ خاك نجسى كه آب باران همه اجزاى آن را فرا بگيرد پاك مىشود به شرط آنكه معلوم نباشد آب بواسطه رسيدن به خاك، مُضاف شده است.
مسأله 40 ـ هر گاه آب باران در جائى جمع شود، اگر چه كمتر از كر باشد در موقعى كه باران مىآيد چنانچه چيز نجس را در آن بشويند و آب بو يا رنگ يا مزه نجاست نگيرد، آن چيز نجس پاك مىشود.
مسأله 41 ـ اگر بر فرش پاكى كه روى زمين نجس است باران ببارد و در حال باريدن از فرش به زمين برسد، فرش نجس نمىشود و زمين هم پاك مىگردد.
5 ـ آب چاه
مسأله 42 ـ آب چاهى كه از زمين مىجوشد، اگر چه كمتر از كر باشد چنانچه نجاست به آن برسد، تا وقتى كه بو يا رنگ يا مزه آن بواسطه نجاست تغيير نكرده پاك است.
مسأله 43 ـ اگر نجاستى در چاه بريزد و بو يا رنگ يا مزه آب آن را تغيير دهد، چنانچه تغيير آب چاه از بين برود، پاك مىشود. ولى پاك شدنش ـ بنابر احتياط واجب ـ مشروط بر اين است كه با آبى كه از چاه مىجوشد مخلوط گردد.
احكام آبها
مسأله 44 ـ آب مضاف كه معنى آن در مسأله (13) گفته شد، چيز نجس را پاك نمىكند، و وضو و غسل هم با آن باطل است.
مسأله 45 ـ آب مضاف اگر چه به مقدار كر باشد، اگر ذرّهاى نجاست به آن برسد نجس مىشود، ولى چنانچه از بالا روى چيز نجس بريزد، مقدارى كه به چيز نجس رسيده نجس است و مقدارى كه نرسيده است پاك مىباشد. مثلاً اگر گلاب را از گلابدان روى دست نجس بريزند، آنچه به دست رسيده نجس، و آنچه به دست نرسيده پاك است.
مسأله 46 ـ اگر آب مضاف نجس طورى با آب كر يا جارى مخلوط شود كه ديگر آب مضاف به آن نگويند، پاك مىشود.
مسأله 47 ـ آبى كه مطلق بوده و معلوم نيست كه به حد مضاف شدن رسيده يا نه، مثل آب مطلق است، يعنى چيز نجس را پاك مىكند، و وضو و غسل هم با آن صحيح است. و آبى كه مضاف بوده و معلوم نيست مطلق شده يا نه، مثل آب مضاف است، يعنى چيز نجس را پاك نمىكند، و وضو و غسل هم با آن باطل است.
مسأله 48 ـ آبى كه معلوم نيست مطلق است يا مضاف، و معلوم نيست كه قبلاً مطلق بوده يا مضاف، نجس را پاك نمىكند، و وضو و غسل هم با آن باطل است. و چنانچه نجاستى به آن برسد و آب كمتر از كر باشد نجس مىشود، و اگر به اندازه كر يا بيشتر باشد ـ بنابر احتياط واجب ـ نيز نجس مىشود.
مسأله 49 ـ آبى كه عين نجاست مثل خون و بول به آن برسد و بو يا رنگ يا مزه آن را تغيير دهد، اگر چه كر يا جارى باشد نجس مىشود، بلكه اگر بو يا رنگ يا مزه آب بواسطه نجاستى كه بيرون آن است عوض شود، مثلاً مردارى كه پهلوى آب است بوى آن را تغيير دهد ـ بنابر احتياط لازم ـ نجس مىشود.
مسأله 50 ـ آبى كه عين نجاست مثل خون و بول در آن ريخته و بو يا رنگ يا مزه آن را تغيير داده، چنانچه به كر يا جارى متصل شود، يا باران بر آن ببارد، يا باد باران را در آن بريزد، يا آب باران از ناودان هنگام باريدن در آن جارى شود، در تمام اين صور چنانچه تغيير آن از بين برود پاك مىشود. ولى بايد آب باران يا كر يا جارى با آن مخلوط گردد.
مسأله 51 ـ اگر چيز نجسى را در كر يا جارى تطهير نمايند در شستنى كه با آن پاك مىگردد، آبى كه بعد از بيرون آوردن از آن مىريزد پاك است.
مسأله 52 ـ آبى كه پاك بوده و معلوم نيست نجس شده يا نه، پاك است، و آبى كه نجس بوده و معلوم نيست پاك شده يا نه، نجس است.احكام تخلّى
مسأله 53 ـ واجب است انسان وقت تخلّى و مواقع ديگر، عورت خود را از كسانى كه مكلّفند، اگر چه مثل خواهر و مادر با او محرم باشند، و همچنين از ديوانه و بچّه اگر مميّز باشند يعنى خوب و بد را ميفهمند، بپوشاند، ولى زن و شوهر لازم نيست عورت خود را از يكديگر بپوشانند.
مسأله 54 ـ لازم نيست با چيز مخصوصى عورت خود را بپوشاند، و اگر مثلاً با دست هم آن را بپوشاند كافى است.
مسأله 55 ـ موقع تخلّى بايد ـ بنابر احتياط لازم ـ جلوى بدن يعنى شكم و سينه رو به قبله و پشت به قبله نباشد.
مسأله 56 ـ اگر موقع تخلّى طرف جلوى بدن كسى رو به قبله يا پشت به قبله باشد، و عورت خود را از قبله بگرداند، كفايت نمىكند، و احتياط واجب آن است كه هنگام تخلّى عورت را نيز رو به قبله يا پشت به قبله ننمايد.
مسأله 57 ـ احتياط مستحب آن است كه طرف جلوى بدن در موقع استبراء ـ كه احكام آن بعداً گفته مىشود ـ و موقع تطهير مخرج بول و غائط، رو به قبله و پشت به قبله نباشد.
مسأله 58 ـ اگر براى آنكه نامحرم او را نبيند مجبور شود رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند، بنابر احتياط لازم بايد پشت به قبله بنشيند.
مسأله 59 ـ احتياط مستحب آن است كه بچّه را در وقت تخلّى رو به قبله يا پشت به قبله ننشانند.
مسأله 60 ـ در چهار جا تخلّى حرام است:
1 ـ در كوچههاى بن بست، در صورتى كه صاحبانش اجازه نداده باشند، و همچنين در كوچهها و راههاى عمومى در صورتى كه موجب ضرر به عابرين باشد.
2 ـ در ملك كسى كه اجازه تخلّى نداده است.
3 ـ در جائى كه براى عدّه مخصوصى وقف شده است مثل بعضى از مدرسهها.
4 ـ روى قبر مؤمنين در صورتى كه بى احترامى به آنان باشد بلكه حتّى اگر بى احترامى هم نباشد، مگر اين كه زمين از مباحات اصلى باشد. و همچنين هر جائى كه تخلّى موجب هتك حرمت يكى از مقدّسات دين يا مذهب شود.
مسأله 61 ـ در سه صورت مخرج غائط فقط با آب پاك مىشود:
اول: آنكه با غائط نجاست ديگرى مثل خون بيرون آمده باشد.
دوم: آنكه نجاستى از خارج به مخرج غائط رسيده باشد، بجز رسيدن بول به مخرج غائط در زنان.
سوم: آنكه اطراف مخرج بيشتر از مقدار معمول آلوده شده باشد.
و در غير اين سه صورت مىتوان مخرج را با آب شست، و يا به دستورى كه بعداً گفته مىشود با پارچه و سنگ و مانند اينها پاك كرد، اگر چه شستن با آب بهتر است.
مسأله 62 ـ مخرج بول با غير آب پاك نمىشود، و يك بار شستن كافى است، گر چه احتياط مستحب اين است كه دو بار شسته شود، و افضل آن است كه سه بار شسته شود.
مسأله 63 ـ اگر مخرج غائط را با آب بشويند، بايد چيزى از غائط بر آن نماند، ولى باقى ماندن رنگ و بوى آن مانعى ندارد. و اگر در دفعه اول طورى شسته شود كه ذرّهاى از غائط بر آن نماند، دوباره شستن لازم نيست.
مسأله 64 ـ با سنگ و كلوخ و پارچه و مانند اينها اگر خشك و پاك باشند مىشود مخرج غائط را تطهير كرد، و چنانچه رطوبت كمى داشته باشد كه موضع را تر نكند اشكال ندارد.
مسأله 65 ـ مخرج غائط را اگر يك مرتبه با سنگ يا كلوخ يا پارچه كاملاً پاكيزه نمايد كفايت مىكند، ولى بهتر آن است كه سه مرتبه انجام دهد. بلكه با سه قطعه هم باشد، و اگر با سه مرتبه پاكيزه نشود بايد به قدرى اضافه نمايد تا مخرج كاملاً پاكيزه شود، ولى باقى ماندن اثرى كه معمولاً بدون شستن از بين نمىرود اشكال ندارد.
مسأله 66 ـ پاك كردن مخرج غائط با چيزهائى كه احترام آنها لازم است مانند كاغذى كه اسم خدا و پيغمبران بر آن نوشته شده حرام است. و پاك كردن مخرج با استخوان و سرگين اشكال ندارد.
مسأله 67 ـ اگر شك كند كه مخرج را تطهير كرده يا نه، لازم است تطهير نمايد، اگر چه عادتاً هميشه بعد از بول يا غائط فوراً تطهير مىكرده.
مسأله 68 ـ اگر بعد از نماز شك كند كه قبل از نماز، مخرج را تطهير كرده يا نه، نمازى كه خوانده صحيح است، ولى براى نمازهاى بعدى بايد تطهير كند.
استبراء
مسأله 69 ـ استبراء عمل مستحبّى است كه مردها بعد از بيرون آمدن بول انجام مىدهند، براى آنكه اطمينان كنند بول در مجرى نمانده است. و آن به گونههايى انجام مىشود، يكى از آنها اين است كه بعد از قطع شدن بول، اگر مخرج غائط نجس شده، اول آن را تطهير كنند، بعد سه دفعه با انگشت ميانه دست چپ از مخرج غائط تا بيخ آلت بكشند، و بعد انگشت شست را روى آلت و انگشت پهلوى شست را زير آن بگذارند و سه مرتبه تا ختنه گاه بكشند و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهند.
مسأله 70 ـ آبى كه گاهى با تحريك شهوت از مرد خارج مىشود و به آن «مذى» مىگويند پاك است، و نيز آبى كه گاهى بعد از منى بيرون مىآيد و به آن «وذى» گفته مىشود، و آبى كه گاهى بعد از بول بيرون مىآيد و به آن «ودى» مىگويند اگر بول به آن نرسيده باشد پاك است. و چنانچه انسان بعد از بول استبراء كند و بعد آبى از او خارج شود و شك كند كه بول است يا يكى از اين سه آب، پاك است.
مسأله 71 ـ اگر انسان شك كند كه استبراء كرده يا نه، و رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند پاك است يا نه، نجس مىباشد، و چنانچه وضو گرفته باشد باطل مىشود. ولى اگر شك كند استبرائى كه كرده درست بوده يا نه و رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند پاك است يا نه، پاك مىباشد و وضو را هم باطل نمىكند.
مسأله 72 ـ كسى كه استبراء نكرده اگر بواسطه آنكه مدتى از بول كردن او گذشته اطمينان كند بول در مجرى نمانده است، و رطوبتى ببيند و شك كند پاك است يا نه، آن رطوبت پاك مىباشد و وضو را هم باطل نمىكند.
مسأله 73 ـ اگر انسان بعد از بول استبراء كند و وضو بگيرد، چنانچه بعد از وضو رطوبتى ببيند كه بداند يا بول است يا منى، واجب است احتياطاً غسل كند و وضو هم بگيرد. ولى اگر وضو نگرفته باشد، فقط گرفتن وضو كافى است.
مسأله 74 ـ براى زن استبراء از بول نيست، و اگر رطوبى ببيند و شك كند كه بول است يا نه پاك مىباشد، و وضو و غسل او را هم باطل نمىكند.
مستحبات و مكروهات تخلّى
مسأله 75 ـ مستحب است در موقع تخلّى جائى بنشيند كه كسى او را نبيند، و موقع وارد شدن به مكان تخلّى، اول پاى چپ، و موقع بيرون آمدن، اول پاى راست را بگذارد، و همچنين مستحب است در حال تخلّى سر را بپوشاند و سنگينى بدن را بر پاى چپ بيندازد.
مسأله 76 ـ نشستن روبروى خورشيد و ماه در موقع تخلّى مكروه است، ولى اگر عورت خود را به وسيلهاى بپوشاند مكروه نيست. و نيز در موقع تخلّى، نشستن روبروى باد، و در جاده و خيابان و كوچه، و در خانه و زير درختى كه ميوه مىدهد، و خوردن چيزى، و توقف زياد، و تطهير كردن با دست راست، مكروه مىباشد. و همچنين است حرف زدن در حال تخلّى، ولى اگر ناچار باشد يا ذكر خدا بگويد اشكال ندارد.
مسأله 77 ـ ايستاده بول كردن، و بول كردن در زمين سخت، و سوراخ جانوران، و در آب، خصوصاً آب ايستاده، مكروه است.
مسأله 78 ـ خود دارى كردن از بول و غائط مكروه است. و اگر براى بدن ضرر كلى داشته باشد حرام است.
مسأله 79 ـ مستحب است انسان پيش از نماز و پيش از خواب، و پيش از جماع و بعد از بيرون آمدن منى، بول كند.